اشعار وفات حضرت خدیجه (س)2

میسوزم از شرار نفس های آخرت

از لحن جانگداز وصایای آخرت

 

دستم به دست بی رمقت می شود دخیل

در پیش دیدگان گهربار جبرئیل

 

دستم شبیه دست تو تبدار میشود

دیوار غصه بر سرم آوار میشود

 

رحمی نما به حال پریشان دخترت

مادر مکش عبای پدر را تو بر سرت

 

دلواپس غروب توأم،آفتاب من

بر روزهای روشن من،رنگ شب مزن

 

در جام لحظه های خوشم شوکران مریز

مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز

 

محزون رنج های پدر میشوم مرو

من شاهد عزای پدر میشوم مرو

 

مادر بمان کنار گل یاس باغ خود

آتش مزن به حاصل خود با فراق خود

 

فصل بهار خانه مان را خزان مکن

مادر بمان و نیت ترک جهان نکن

 

مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد

شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد

 

اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست

سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست

 

امن یجیب خواندن من بی نتیجه ماند

زهرا یتیم گشت و پدر بی خدیجه ماند

وحید قاسمی

==========================

می­سوزم از شرار نفس های آخرت

از لحن جانگداز وصایای آخرت

دستم به دست بی رمقت می­شود دخیل

در پیش دیدگان گهربار جبرئیل

دستم شبیه دست تو تبدار می­شود

دیوار غصه بر سرم آوار می­شود

رحمی نما به حال پریشان دخترت

مادر مکش عبای پدر را تو بر­سرت

دلواپس غروب توام،آفتاب من

بر روزهای روشن من،رنگ شب مزن

در جام لحظه های خوشم شوکران مریز

مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز

محزون رنج های پدر می­شوم مرو

من شاهد عزای پدر می­شوم مرو

مادر بمان کنار گل یاس باغ خود

آتش مزن به حاصل خود با فراق خود

فصل بهار خانه مان را خزان مکن

مادر بمان و نیت ترک جهان نکن

مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد

شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد

اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست

سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست

امن یجیب خواندن من بی­نتیجه ماند

زهرا یتیم گشت و پدر بی­خدیجه ماند

شاعر: وحیدقاسمی

=========================================

مادر سلام حال غریبت چگونه است؟

مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟

حالی غریب داری و در فکر رفتنی

دردی به سینه داری و حرفی نمی زنی

 داری برای رفتن خود چانه می زنی

موی مرا به گریه چرا شانه می زنی

با دانه های اشک تو افطار میکنم

همسایه را ز داغ تو بیدار میکنم

همسایه ها برای تو پرپر نمی زنند

داری تو میروی و به تو سر نمی زنند

مادر بگو که مکه چه آورده بر سرت

که قد خمیده میروی از پیش دخترت

مادر ! پدر غروب تو را گریه میکند

و خاطرات خوب تو را گریه میکند

بخشیده ای تمام خودت را به آفتاب

و زنده شد به مهر تو مادر ابوتراب

چیزی نمانده است که دیگر فدا کنی

باید برای رفتن زهرا دعا کنی

حالا که پر کشیدن تو گشته باورم

آیا کفن برای تو مانده است مادرم؟

هی تشنه میشوی و مرا میزنی صدا

و هی سلام می دهی امشب به کربلا

گریه گرفت و مکه دوباره در آب رفت

مادر دوباره وضو گرفت و دوباره به خواب رفت

مادر؛ پدر تشهد خود را تمام کرد

و جبرئیل آمد و بر تو سلام کرد

مادر جواب فاطمه را لااقل بده

یا لا اقل به دختر خود هم اجل بده

چشم و چراغ خانه ی خورشید الامان

رنگین کمان بیت نبوت نرو ...بمان

اینجا که مکه است مدینه چگونه است

جریان میخ و آن در و سینه چگونه است

اینجا بهانه نیست مدینه بهانه است

آنجا جواب گریه من تازیانه است

مکه اگر چه طعنه ی زخم زبان زدند

اینجا به دست های علی ریسمان زدند

مکه اگرچه در به روی خویش بسته اند

اما مدینه پهلوی من را شکسته اند

شاعر:رحمان نوازنی

=======================

بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

باید برای خانه ی تو زیر پایی شد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست

تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه

ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر مکه

ای که برایت حاجیان احرام می بندند

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

تو مادری ات نیز بوی نوکری میداد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه

تو زینب پیغمبری و سال های سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی

کاری با تو ندارد دیوار و در مکه

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

شاعر : علی اکبر لطیفیان

=============================

شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم

بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم

مهرش نتیجه ی دهه اول من است

ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم

ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم

ما پیش واز روز عزای خدیجه ایم

اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟

ماها که در پی نوه های خدیجه ایم

بی مهر او عبادت عالم قبول نیست

ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم

مهر خدیجه را به سر شانه می برم

شکر خدا که مادر زهراست، مادرم

در لحظه ی شکسته شدن پا شدن خوش است

در خشک سال، عاشق دریا شدن خوش است

دلداده ها معامله با یار می کنند

بهر رسول این همه تنها شدن خوش است

قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است

قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است

دنبال مال نیست اسیر نگارها

بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است

سختی بکش محله محله که عاقبت

مادر بزرگ طایفه ی ما شدن خوش است

بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورد

گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است

آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست

ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست

شاعر : علی اکبر لطیفیان

=================================

همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه

بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه

ای در تمام عرصه ها سنگ صبورم

ای یاوردیرینه ام کوه غرورم

ای تکیه گاه شانه زخمی احمد

ای هرقدم تصدیق تو یارمحمد

شدپشت گرمی ام همیشه همت تو

ترویج دین آغاز شد با ثروت تو

سرمایه اصلی آئین پیمبر

مال حلالت بوده وشمشیر حیدر

تو اولین زن دردیار مسلمینی

منصوب حق برنام ام المومنینی

توپابه پایم دردومحنت می کشیدی

باررسالت رابه دوشت می کشیدی

توآبروی سرزمین های مجازی

هم سفره ی من بو ده ای درعشق بازی

توحامی زحمت کش دین خدائی

تنهاپرستارمناجات حرائی

درمهربانی ووفا غوغاتو هستی

الگوی همسرداری زهراتوهستی

حالادگرگیسو سپیدوقد کمانی

درهرنوائی اشهدخودرابخوانی

دستان پرمهرتودیگرپینه بسته

گردغریبی برسرورویت نشسته

هی پلک های بسته راوامی کنی تو

رخسارزهراراتماشامی کنی تو

دراین دیار بی کسی جان می سپاری

سرروی خاک سرد قبرستان گذاری

توواسطه کردی به سویم دخترت را

تابین پیراهن بپیچم پیکرت را

برآبرویت حق دررحمت گشوده

ازاسمان بهرت کفن نازل نموده

اماکجائی تاببینی نور دیده

درکربلایک پیکری راسربریده

جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد

هرگز کسی معنای عریان را نفهمد

قاسم نعمتي

==============================

از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم

بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم


یا اینکه در مصیبتت از دست می روم


یا اینکه با تمام توان گریه می کنم

 

زهرا به یاد غربت تو زار می زنم

با قلب خسته و نگران گریه می کنم


در التهاب نالة تو آب می شوم


مانند شمع از دل و جان گریه می کنم


در پشت در به رنگ گل لاله می شوی


پهلو شکسته ! ناله زنان گریه می کنم


با روضه های پهلو و بازو و چهره ات


با روضة بلال و اذان گریه می کنم


اصلاً ببین که با همة روضه های تو


اندازة زمین و زمان گریه می کنم


بانوی بی حرم به خدا من به یاد آن
....

....
قبر بدون نام و نشان گریه می کنم

آه ای خدیجه مادر غم ! نه فقط شما


من هم به یاد مادرمان گریه می کنم

 

شاعر:یوسف رحیمی

 ===========================

شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب

شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب

کنار بستر مرگ یگانه امّیدش

گرفته زمزمه،یا رب خدیجه را دریاب

*
همانکه هستی خود را به هستیَم بخشید

همانکه سوخت به پای منادی توحید

همانکه گرمی پشت رسالت من بود

و می تپید برای نبوت خورشید

*
در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت

زبان زخم عدو،تیغ تیز و بران داشت

خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد

به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت

*
همانکه درک مقامش مقام می­آرد

و جبرئیل برایش سلام می­آرد

همان سرشت زلال و مطهری که خدا

ز نسل پاک و شریفش امام می­آرد

*
مقام و منزلتش را کسی چه می­داند

شریک امر رسالت همیشه می­ماند

قد خمیده و موی سفید او امشب

هزار روضه برای رسول می­خواند

*
برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم

و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم

برای آنکه ز من هم غریب تر گردید

شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم

*
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر

به روی سینه مادر نهاده سر ،کوثر

الهی مادر یاسم غریب می­میرد

غریب بود و غریبانه جان دهد آخر

*
خدیجه گریه نکن این همه از این غم­ها

که گریه ها بنماید به جای تو زهرا

برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان

ببوس سینه او را ببوس دستش را

*
اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا می­کرد

بجای تکیه بر آن در ،تو را عصا می­کرد

اگر خدیجه تو بودی،به پشت در زهرا

بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد

*
خسوف بر رخ ماهش نمی­نشست ای کاش

و گوشواره ز گوشش نمی­گسست ای کاش

میان آن همه نامحرم و به پیش علی

کسی ز فاطمه پهلو نمی­شکست ای کاش

*
اگر کفن تو نداری عبای من به تنت

ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت

می­آوری تو به مقتل خدیجه،زهرا را

چه میکنی تو در آن لحظه های آمدنت

 

شاعر:رحمان نوازی

============================

 


مطالب مشابه :


امام جمعه موقت تهران: آمریکا نیم‌میلیمتر تخلف کند آرزوی توافق با ایران را به گور می‌برد

مجازات هر چه زودتر عاملان حادثه فجیع فرودگاه جده و اعلام اصولگرایان گِرد «عبای» کدام




بیائید با هم به عمره برویم(مطالب مطرح شده درجلسه دوم مدینه منوره )

پس از رياض، جده و بزرگان قبايل اين كشور در محافل عمومی و مردم در مراسم رسمی، از عبای قهوه




بی‌حجابی و هرج و مرج جنسی در عربستان +تصاویر

بی حجابی علنی دختران سعودی در جده. ماجرای گنجشک و عبای امام/امام رضا(ع) را چه کسی "رضا" نامید؟




زنان سعودی و حال و احوال آنها در عربستان+تصاویر

“مدینه” و “مکه” با دیگر شهرهای عربستان نظیر “طائف”، “جده با عبای سفید




حدیث کساء ، آری یا خیر ؟

نازل شد ، پیامبر عليّ ، فاطمه ، حسن و حسین را فرا خواند و آنها را با عبای جدّه و امّه ، و




السلام علیک ایها العیبه الانوار ...

عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ این ما و این عبای




اشعار وفات حضرت خدیجه (س)2

ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر اگر کفن تو نداری عبای من به




برچسب :