خدای جنگ

داستان با بازیگر اصلی داستان یعنی کریتوس شروع میشود که میگوید " خدایان المپیوس مرا رها کرده اند دیگر هیچ امیدی نیست" او خود را از بلندترین کوه یونان به پایین پرتاب میکند . سپس داستان به سه هفته قبل برمیگردد نمایش اتفاقاتی که سرنوشت بدبختانه اش را میسازد .او به ماموریتی فرستاده میشود که برای نجات دادن شهر آتن باید Ares را بکشد . خدای جنگ را ....نام کریتوس هر جنگجویی را در سراسر عالم به لرزه می اندازخت ... او به عنوان یک رهبر دارای خصلت های شجاعت , زیرکی , تاکتیک های جنگی , سرسختی در نبرد بود . 
زن ها بچه ها و مردان زیادی از لب تیغ این جنگجو گذشته اند . میگفتند همسرش تنها کسی ست که میتواند جلوی خشم کریتوس را بگیرد . 
بلاخره روزی آمد که کریتوس نمیتوانست پیشبینی کند.ارتش او با 50 مرد جنگجوی ورزیده در برابر هزاران نفر از لشگریان قبايل باديه‌نشين وحشى از مشرق‌زمين قرار گرفت .بعد از نبردی چند ساعته لشگر کریتوس مانند خود او در جنگی وحشیانه شکست میخورد . کریتوس خود در برابر رهبر بیگانگان شکست خورده بود ...چند ثانیه تا مرگ فاصله داشت . با کمال تا امیدی او Ares خدای جنگ را صدا میزد ! و میگوید.. خدای جنگ دشمنان مرا نابود کن و جان مرا در اختیار بگیر !! 
خدای جنگ که شاهد این مبارزه است به درخواست کریتوس جواب میدهد و در یک لحظه تمامی سربازان دشمن را تکه تکه میکند . Ares به کریتوس شمشیر های آشفتگی را میدهد شمشیرهایی که در چرکین ترین اعماق جهنم ساخته شده ... 


دومین خدای جنگ ها گریتوس
کریتوس , وفادار به قولش از این به بعد تمامی دستورات خدای جنگ را اجرا میکند . کریتوس به نام خدای جنگ انسان های زیادی را میشکد . حتی به دهکده وفا دار به آتنا ( خدای انسانیت ) هم رحم نمیکند . به درخواست کریتوس مردانش تمامی دهکده را به آتش کشاندند. در طول کشتار کریتوس معبدی را پیدا میکند که به او احساس میدهد هرگز نباید به آن قدم بگذارد .قبل از داخل شدن غیبگوی دهکده با او اخطار میدهد که خطرات معبد بیشتر از آن چیزیست که کریتوس فکر میکند . کریتوس بیتوجه به پیرزن وارد معبد میشود خون جلوی چشمان او را گرفته . هر کس در نزدیکی کریتوس بود سر سالم بدر نبرد . کریتوس همه را قطعه فطعه کرد . بلاخره او دو قربانی آخر خود را هم گرفت . هر چند همه چیز تغییر پیدا کرد . وقتی کریتوس به عقل آمد دید در جلوی چشمان او جسد همسر و دختر کوچکش پیداست .... بله او با دستان خود آن دو را کشته بود برای او بسیار گیج کننده بود که خانواده او آنجا چه میکردند در حالی که او آخرین بار در شهر اسپارتا از آنها خداحافظی کرده بود تا به جنگ بیاید ...خدای جنگ که یک بار جان او را نجات داده بود برای او توضیح میدهد که برنامه هایش چه بوده است ... او ظاهر میشود و توضیح میدهد که زن و بچه اش آخرین ریسمان های انسانیت در زندگی ش بوده اند . 
ولی حقیقتی در راه بود جادوگر دهکده از خاکستر زن و بچه اش که در معبد سوخته بودند برای نفرین عبدی او استفاده کرد تمامی بدن کریتوس را خاکستر سفید خانواده اش پوشاندند بغیر از خالکوبی قرمز بدنش ..نفرینی که همیشه و همه جا بدنبال او بود ... 
كريتوس از تابعيتش به خداى جنگ دست مىكشد.او 10 سال در دنیا سرگردان شد از این بندر به بندی دیگر از مکانی به مکان دیگر ولی کابوس ها او را رها نمیکردند انگار این افکار مانند طاعون مغزش را فاسد کرده بودند .خاطران کشتن زن و فرزندش وجودش را فرا گرفته بود 
بعد از 10 سال خدای جنگ خودش به آتن حمله میکند جایی که آتنا خواهرش محافظ آن بود 
به وسيله قانون زئوس خدایان از جنگ با خودشان منع شده بودند .بنابرین برای نجات شهر باید به دنبال موجودی فانی میگشت که بتواند خدای جنگ را نابود کند . او بدنبال کریتوس میروذ و قول میدهد که در برابر متوقف کردن خدای جنگ گناهان و جنایت هایش را میبخشد . و کریتوس قبول میکند 
کریتوس اول شروع به یافتن پیشگوی آتن میکند .وقتی به معبد پیشگو رسید , پیرمردی را دید که در حال کندن قبر است , پیرمرد گفت که مجبور است قبر بزرگی را بکند و وقت هم ندارد و بعد پیرمرد به کریتوس حرفی زد که نمیتوانست باور کند .. قبری که او میکند برای یک نفر بود و آن یک نفر هم کریتوس بود!! 
بر اساس دانسته های پیرمرد غیبگو او فقط با یک راه میتوانست خدای جنگ را نابود کند و آن هم پیدا کردن جعبه پاندورا افسانه ای بود .آتنا به کریتوس میگوید که چطور باید به جعبه پاندورا دست پیدا کند . او باید به داخل کوهستانی میرفت که بر سوار آخرین تایتن یعنی کرونوس بود کرونوس , كه پدر بىرحم زئوس بود. بلاخره با سعی و تلاش و پشت سر گذاشتن تهدیدات بسیار مهلک کریتوس موفق شد به جعبه پاندورا دست پیدا کند .ولی....ولی قبل از رسیدن به آتن همراه جعبه , خدای جنگ از این مسئله آگاه میشود که کریتوس به جعبه دست پیدا کرده . در حالی که در حال جنگ بود از مسافتی بسیار دور با ستون سنگی تیز به طرف کریتوس که در معبد پاندورا بود شلیک میکند .تیر پس از طی مسافت بسیار زیادی به کریتوس میرسد و شکم او را پاره میکند و او را به دیوار میکشد . در آخرین لحظات عمر کریتوس خاطرات کشتارش , کشتار زن و بچه ش در ذهنش تدایی میشود. کریتوس با درماندگی میبیند که نوکران خدای جنگ چگونه جعبه پانادورا را با خود میبرند .کریتوس در دوزخ سقوط میکند , شکست میخورد اما نمیخواهد بمیرد .او در راه جهنم با جامعه جنایت کارن مبارزه میکند . در انتهای راه به زنجیری رسید که یک سر آن به آسمان وصل بود . در آخر زنجیر همان پیرمردی بود که داشت قبر میکند او میگوید آتنا تنها خدایی نیست که از تو مواظبت میکند گورکن پیر این را گفت و غیب شد . کریتوس از صحراى روحهاى سرگشته با تمامی دام ها و خطر هایش عبور میکند و بلاخره موفق میشود که از دوزخ خودش فرار کند . یک کار باقی مانده بود پیدا کردن جعبه پانادورا . او وقتی به خدای جنگ رسید جعبه با زنجیری به دستان خدای جنگ وصل بود . او با پرتاب یک صاعقه به طرف دستان خدای جنگ توانست زنجیر را از دستان خدای جنگ پاره کند .جعبه سقوط میکند و کریتوس باز هم آن را پس میگیرد . در آخر نبردی مانده بود بین کریتوس و خدای جنگ که سرنوشت آتن را رقم میزد . در یک اقدام تدافعی خداى جنگ كريتوس را داخل ذهن خودش به دام انداخت . او توهماتی از خانواده اش را برای ذهن کریتوس ساخت که به دستان خود کریتوس کشته میشدند . کریتوس عهد میکند که نگذارد دیگر بار خانواده اش به دست خدای جنگ بمیرند و از آنها در مقابل موجوداتی که شبیه خودش بودند و قصد کشتن خانواده اش را داشتند محافظت کند .بلاخره کریتوس بر دشمنان خیالیش پیروز میشود و خانواده اش را نجات میدهد . با این وجود که کریتوس موفق به نجات خانواده اش شد .ولی چه ارزشی داشت در آخر فهمید که آنها همه اش خیالات بوده . هدف خدای جنگ از این کار این بوذ که روح خدای جنگ را بشکند تا کریتوس پذیرای شکست شود . کریتوس که حالا تمامی نیرو ها و اسلحه تیغه های آشفتگی را از دست داده بود جنگ را بخوبی اداره میکند و توانست در هشیاری حملات خدای جنگ را بشکند و به شمشیر قوى كوه المپ دست پیدا کند . بعد از یک نبرد طولانی و سخت بلاخره کریتوس میتواند خدای جنگ را شکست دهد و شمشیر ش را در گلوی خدای جنگ فرو برد . بعد از کشتن خدای جنگ و دریافت تبریکات خدایان مختلف کریتوس از آتنا میخواهد کابوس ها و زجر هایی که در جانش در اثر گشتن همسر و فرزندش رخنه کرده اند را از او دور کند .. آتنا به او میگوید که میتواند جنایات و اشتباهات او را ببخشد ولی هیچ خدا و یا نیرویی نیست که بتواند خاطرات کارهای وحشت ناکی که در سایه ه خدای جنگ اریس انجام داده را از وجودش پاک و فراموش کند . 
کریتوس با احساس نا امیدی به بالای بلند ترین کوه یونان میرود و با سقوط از بلندی خودکشی میکند . (صحنه اول بازی) کریتوس سقوط میکند و به درون دریای اژه می افتد . ولی قبل از اینکه بمیرد احساس میکند نیروی عجیبی او را به بالای کوه میکشاند . او به بالای کوه کشیده میشودآتنا به كريتوس میگوید كه خدايان حكم كردند او امروز به دليل خدمت بزرگش به خدايان نميرد. 
او به کریتوس یادآوری میکند که یک تخت در کوه المپیوس خالی ست و یک خدای جنگ جدید لازم است . او به کریتوس پیشنهاد خدای جنگ شدن را میدهد و دری که به كوه اليمپوس و تخت خدایی منتهی میشود را برای او میگشاید . و اینگونه کریتوس خدای جنگ میشود ..... 


دوستان این داستان از روی بازی آن نوشته شده اگر مایلید از اول زندگی گریتوس با خبر بشید که در دهکده ی کوچکی در یونان به دنیا آمد و ... در نظرات بگید که مقاله رو بذارم تو اون چیزایی نوشته شده که تو این مقاله اصلا نیست


مطالب مشابه :


راهنمای فارسی بازی خدای جنگ 3

راهنمای فارسی بازی خدای جنگ 3 دانلود بازی آنلاین هیتمن تک تیرانداز 2012 hitman sniper challenge.




راهنمای تصویری اساسینس کرید 3

خدای جنگ - راهنمای شرح بازی جذاب خدای جنگ دانلود بازی آنلاین هیتمن تک تیرانداز 2012 hitman




دانلود بازی خدای جنگ 2

عرصه الکترونیک این عصر خبر داشته باشه اما اسم بازی God of war یا همون بازی خدای جنگ آنلاین




خدای جنگ

خدای جنگ - هر بازی با حال که بخوای من این جا معرفیش کردم امیدوارم لذت ببرید - هر بازی خوبی




اطلاعاتی در رابطه با بازی god of war 3

دانلود بازی آنلاین هیتمن تک سومین ورژن از بازی خدای جنگ یعنی God Of War در راه است




دانلود بازی هیتمن Hitman 4 Blood Money

خدای جنگ - دانلود بازی هیتمن Hitman 4 خدای جنگ. دانلود بازی آنلاین هیتمن تک تیرانداز 2012 HITMAN




دانلود آهنگ و تم ورود کشتی گیران

داستان کامل بازی خدای جنگ 1 ; عکس ; تمام حقوق اين وب سايت متعلق به خدای جنگ مي باشد




ترينر بازی جنگ های صلیبی1و2و3اصلاح شد!!!!!!!

ترينر بازی جنگ های صلیبی1و2و3اصلاح شد!!!!! پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت۱۳۹۱ ۱۳: بازی بازی آنلاین




برچسب :