خاله شادونه

گفتم چون از راه دور اومده بودیم عوامل لطف کردند و یه دعوت ویژه فرمودند و طبق معمول این وسط فاطمه جون اذیت شد20.gif. فردای اون روز بچه ها رفتن برای برنامه خاله شادونه 11.gif...

برنامه در مورد مزه ها بود وخاله تیکه ای از مواد مختلف خوراکی رو به بچه ها میداد تا مزه کنن و بگن چه مزه ای ایه ... هرکسی چیزی میکفت.. بعد چند نفر خاله یه تیکه هویچ به دینا داد .. خاله جون این چه مزه ای ه ؟؟؟ دینا یکم مزه کرد و جویید .. خیلی جدی : بد مزه !  08.gifمگه من خندیددددددددم ؟!! 05.gif مگه مامانا خندیدین !!05.gif خو راست میگه بچه م هویچم شد مزه ؟ 23.gif 

برعکس دانیال ! فاطمه جون میگفت : بعد برنامه بچه ها ریخت سر میز خوراکیها و هرکسی چیزی برمیداشت .. چوب شور بیسکوییت شیرینی  و دینا هم که معلومه ! پفک !! بعد دانیال خیلی جدی رفت جلو یه هویچ برداشت و کشید کنار 17.gif هویچ در دست !! با قیافه ای جدی

(میگم اخمو بررررررم ! 05.gif میگه اخم نکردم مامان ! آفتاب بود 40.gif)

اینام پشت صحنه ی آبرنگه

و عمو فیضی و کاردستی ه اون روزش01.gif

 کلآ اون روز هیچیش مثه دیروزش نچسبید . من تنها بودم و خبری از دوستان نبود . بچه هاهم فرصت برای بلبل زبونی پیدا نکرده بودن اما بهرحال بهشون خوش گذشت 04.gifممنون فاطمه جون 20.gif

.............................................

از قرار معلوم بدجور مشهور شدیم !! هرچی با افاضات کلام این دوجغله ! هرچی خودمان 13.gif

هرجا میرم بحث بحث گربه ی زیر قالی و آز ه مورچه است !05.gif و مامانی که شهره شد درحوصله و ایول ایول که بابا اینهمه راهو رفتی برا یه برنامه !!! 17.gif از دوست و آشنا و همکار بگیر که اینجوری نیگام میکنن 36.gif تا ...

راستش همیشه وقتی یه مامانی رو میبینم که زندگیشو میده دست بچه ش تا بکوبه و بشکنه تا حال کنه ! اینجوری میشم 23.gif وقتی مامانی رو میدیدم که بچه رو ول میکنه هرکار دوست داره بکنه تا استعداداش نمایان شه اینجوری میشم 40.gifوقتی فامیلی رو میبینم که تمام دیواراشون شده دفتر نقاشی بچه ۵-۶ سالش اینجوری میشم 23.gif و وقتی مامانی رو میبینم که همه برنامه هاشو کنسل میکنه تا مثلآ بچه ش رو به فلان جا ببره تا بهش خوش بگذره اینجوری میشم 36.gif(تکرار میکنم نه  وقت فراقت رو ! کنسل کردن کارهای خودش برای ذوق بچه) که خب یعنی چی ؟!! بچه سالاری ام حدی داره  !!!

 خلاصه اصلآ از این تیپ مامانای بقول امروزی فداکار نبودم و نیستم !! خوشم هم نمیاد باشم این سفر هم برای من کاملآ فرق میکرد موضوعش اما خب  همه به این چشم بهم نگاه میکردن که اوه ! بابا بیکااااااااار ! بابا ایول ! بابا مادر ! 03.gif  و وقتی فکر میکنم دیگران به همین چشم به من نگاه میکنن خودمم به خودم خنده ام میگیره 30.gif بذار یه بارم ما بشیم مامان فداکار امروزی ! علی الله !13.gif

کلی حرف تازه از دینا داشتم که باز شلوغ میشه .. باشه برا بعدی 11.gif

.......................................................

مامان نوشت : امتحانا تموم شد . همه زورمو زدم روسفید شم ٬ معدل فقط بالای ۱۷ ! از نظر من عالی بود ! اما از نظر اونا ..31.gif 

یه امتحان رو بجای   ۱۷.۵که کلی مطمین هم بودم شدم ۱۵.۵ دیدم جا خوردم دستم به هیچ جا بند نبود .هی گفتم مگه میشه ! هی حرص خوردم !!

 حالا دوتا امتحان اخر رو برگه رو با جوابایی که زدم با خودم آوردم خونه .. نتیجه اومده !  ۱نمره تو هر درس پایینتر! اینبار دیگه برگه سوالا و جوابایی که دادم جلومه من نوشتم ب تو سایت برام زده ج ..جواب درست ب !!07.gifدقیقآ ۳بار همین اشتباه تکرار شده !! خب من چقدر باید حرص بخورم ؟!!! امکان اعتراض ندارد ! شما غلط میکنین که اعتراض وارد نیست !یعنی چی خب؟!! 31.gif06.gif06.gifزحمتشو کشیدم! تو این اوضاع حقمه ! در مجموع نمرات معدلمو ۷۰/۰ کشیده پایین 06.gif


مطالب مشابه :


خاله شادونه

و عمو فیضی و کاردستی ه اون




گیرهای حاج آقا به برنامه عمو پورنگ

اين پژوهشگر كودك و نوجوان حضور خود را در برنامه فيتيله و عمو پورنگ کاردستی) فیضی ‌زاده




تک ماکارون و کودکان

عمو پورنگ وبلاگ (اولین سایت تخصصی کاردستی) (تصویرگر کتاب کودک) ترافیک، زهرا فیضی




ویژگی های کلی کودکان کم توان ذهنی

معلم و پدر و مادر و احیاناً خاله و عمو فیضی طالب از مدرسه کاردستی و نقش آن در




زنگ انشاء

عمو پورنگ وبلاگ (اولین سایت تخصصی کاردستی) (تصویرگر کتاب کودک) ترافیک، زهرا فیضی




تحلیل روایت داستان‌های کودکان

عمو پورنگ وبلاگ (اولین سایت تخصصی کاردستی) (تصویرگر کتاب کودک) ترافیک، زهرا فیضی




نامه دختر شاتوت به حجت الاسلام راستگو !

عمو پورنگ وبلاگ (اولین سایت تخصصی کاردستی) (تصویرگر کتاب کودک) ترافیک، زهرا فیضی




برچسب :