دانلود مقاله دعا و نفرین در زبان مردم بلوچ
دعای خیر و نفرین در زبان مردم بلوچ
مطالعه موردی: گویش سراوانی
محمداویس پیام
دانشجوی کارشناسی ارشد زبانشناسی- پیام نور قاین [email protected]
عبدالودود سپاهی
عضو هیئت علمی دانشگاه ولایت ایرانشهر [email protected]
چکیده
دعا در فرهنگ و زبان مردم بلوچ جایگاه ویژهای دارد و یکی از عناصر مهم ادبیات شفاهی این گویشوران است. دعاهای "خیر" (آفرینها) و دعاهای "بد" (نفرینها) بخشی از تجربههای فردی و اجتماعی آنان را در طی قرنها نمایان میسازد و حتی از جنبههایی از شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها پرده برمیدارد. اطلاعات و دادههای مورد تحلیل در این پژوهش شامل دعاها و نفرینها از طریق گفتوگوهای روزمره با افرادی از دورههای سنی مختلف و از طبقات اجتماعی گوناگون و طی سالهای متمادی و با یادداشتبرداری میدانی در شهرها و روستاهای سراوان فراهم شده و اطلاعات بهدست آمده با روش استدلالی تحلیل شده است.
پژوهش حاضر به کاربردهای مختلف دعا و نفرین از لحاظ موضوعی، ساختاری و ارتباط با بافت اجتماعی محل سکونت آنها پرداخته است و بر آن است تا پاسخی برای پرسشهای زیر بیابد: دعا و نفرین در فرهنگ مردم بلوچ چه جایگاهی دارد؟ از نظر موضوعی، دعاها بیشتر حول چه محورهایی شکل گرفتهاند؟ و بازتاب محیط زندگی و مذهب در دعاهای بلوچها چگونه است؟ یافتههای این تحقیق نقش مهم کاربرد دعا در میان بلوچها را آشکار ساخته و نمونههای جالب و ارزشمندی از بازتاب جهانبینی، آرزوها، مشکلات و تجارب آنها را نمایان میسازد؛ بهگونهای که بسیاری از مردم بلوچ کامیابیها و موفقیت خود و افراد دیگر را نتیجهی دعای خوب پدر و مادر و دیگر اطرافیان و همچنین ناکامی و شکستها را نتیجهی نفرین صاحبان حق میدانند و با مراجعه به بزرگان و دراویش و بالاخص سالخوردگان، از آنها طلب دعای "خیر" میکنند و از انجام کارهایی که سبب نفرین در حق آنها می شود، دوری مینمایند. نکتهی دیگر اینکه بافت ـ شامل لحن، موقعیت و شرایطی که دعا در آن گفته میشودـ گاهی آنچنان اهمیت مییابد که معنی مثبت و منفی آن دعا را تحت تأثیر قرار داده و حتی تغییر میدهد.
واژگان کلیدی: دعا، نفرین، زبان بلوچی، بازتاب شرایط زندگی.
1. مقدمه
شرایط و اوضاع خاص اقلیمی و اجتماعی یک سرزمین، تاثیرات پایداری میتواند بر ساکنان آن منطقه داشته و موجب شکلگیری صفات و ویژگیهای خاص "زبانی" در میان باشندگان آن سرزمین باشد؛ ضمن آنکه تاثیر جامعه از زبان نیز غیر قابل انکار است. میتوان میان زبان و جامعه رابطهای دو جانبه قایل شد، اما مطابق نظر بیشتر زبانشناسان، تاثیر جامعه و تحولات آن بر زبان مشهودتر و قابل ملاحظهتر است. (مدرسی،1391، 23) بنابراین میتوان گفت زبان بشر نهتنها نظامی خاص از نشانههاست، بلکه منعکس کنندهی جهان پیرامون اوست. از این رو زبان یکی از ابزارهای تحقیق دربارهی جهان بشر است. (باقری،227،1390)
زبان نماینده و صورت عینی تفکر و اندیشههاست و بالعکس، اندیشهها، علایق و احساسات، دوستیها و نفرتها و حالات روحی انسان به صورت گفتار(زبان) نمود پیدا میکند. احساسات انسان که در قالب واژگان و جملات بیان میشوند گاه عواطف صمیمانه اشخاص را نسبت به هم ابلاغ مینماید و گاه مراتب عصبانیت و دلتنگی و کجخلقی افراد را آشکار میکند و گاه وسیلهای هستند برای تشفی قلب او. (فصیح، 1326، 1) در پارهای از موارد این ابراز احساسات انسانها دربردارندهی درخواست خیر و نیکی یا دعای خیر(آفرین) و یا بدی و گرفتاری و دعای بد(ناآفرین:نفرین) برای آنان است؛ بویژه زمانی که از سوی انسانها و مجاوران در حق آنها نیکی شده و یا ستمی صورت گرفته باشد.
در قرآن کریم میبینیم آنگاه که ابولهب با سخنان فحش و ناسزا در مقام آزار و هتک حرمت رسول خدا(ص) بر میآید، قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بد زبان [وبرای نشان دادن خشم و انزجار خود از این عمل] مىفرمايد: "بريده باد هر دو دست ابو لهب" و مرگ بر او باد "تبت يدا ابى لهب و تب".(بابایی،1382، ج5، 611)
بنابراین دعاهای خیر و بد علاوه بر این که بیان کنندهی احساسات درونی افرد و بیانگر موضع آنها در برابر رویدادها هستند، ابزاری برای سپاسگزاری و یا مخالفت و گاه نشان دادن تنفر و انزجار به وسیلهی زبان به شمار میآیند. با توجه به چنین کاربردهایی از زبان در میان انسانها است که بلوچها هم به مانند سایر همنوعان خود از آن بهعنوان وسیلهی ابراز احساسات و سپاسگزاری و یا نشان دادن مخالفت و انزجار نسبت به یک مساله استفاده میکنند و گاه با استفاده از آن در قالب دعا در زندگی خود بهره میگیرند. دعا را میتوان نمایانگر کنندهی واقعیتهای اجتماعی قوم بلوچ دانست. چرا که بین واژگان زبان و فرهنگ و تمدن جامعه رابطهای بسیار نزدیک برقرار است تا آنجا که میتوان گفت واژگان زبان نمایشگر فرهنگ مردمی است که به آن سخن میگویند و آن واژگان را بهکار میبرند(مسایل زبانشناسی نوین . باطنی. 18) و در این بین "دعــا" به عنوان بخشی وارسته و مهم از زبان میتواند نمایان کننده و انتقال دهندهی بخشی از مواریث اجتماعی و فرهنگی باشد. (مقاله بررسی معنایی جامعه شناسی زبان). به این سبب است که میگویند: "زبان را باید در اجتماع و از اجتماع یاد گرفت"(باطنی، 1349، 117).
دعا در میان مردم بلوچ با توجه به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه بلوچی جایگاهی مهم داشته و دارد و ریشهی این مساله به حفظ و تداوم برخی از باورهای دورهی باستان ایرانیان در میان بلوچها و تقویت باور اعتقاد به دعا توسط دین اسلام باز میگردد.
در مقالهی حاضر کوشش شده است که دعاهای انسان به انسان در گویش سراوانی در دو دستهی کلی دعاهای نیک(آفرین) و دعاهای بد(نفرین) مورد بررسی قرار بگیرد. دعاهای خیر و بد مورد استفادهی مردم سراوان با معیار موضوعی دسته بندی شده و با بررسی این دعاها به نکته های جالب و ارزشمندی در زمینه ی آداب رسوم، باورها و اعتقادات، شرایط اجتماعی و اقلیمی و خلاصه به بافت اجتماع مردم این بخش از ایران بر مبنای این دادههای زبانی دست یافتهایم.
گویش سراوانی یکی از شش گویش عمدهی زبان بلوچی است . این گویش از "گُشت" در 55 کیلومتری غرب سراوان تا "کوهک" در مرز ایران و پاکستان گسترده است و در خاک پاکستان نیز ادامه می یابد ولی قلمرو اصلی آن در ایران است. در سمت جنوب تقریبا تا راسک و از آنجا به سوی شمال تا حدود سی کیلومتری ایرانشهر بیشتر روستاها را در بر می گیرد(دانشنامه جهان اسلام، جلد چهارم،ص 141).
ذکر پارهای از نکات در ارتباط با نوشتهی حاضر ضروری مینماید:
نمونههای بلوچی دعاها که در نوشتار حاضر استفاده شدهاند، ابتدا با الفبای فارسی(با تغییرات لازم) آمده و سپس آوانویسی شده و در مرحلهی سوم جهت فهم بیشتر حتیالامکان ترجمه کلمه به کلمه آورده شده و در مرحلهی بعد توضیحات مورد نیاز آمده است. مسالهای که در ترجمه از زبانی به زبان دیگر ایجاد میشود این است که اغلب معادل کاملی برای واژهی مبدا یافت نمیشود و به نزدیکترین واژه بسنده میشود که در بحث معنا دو خلا ایجاد میشود؛ یکی عدم انتقال معنی کامل و دیگری عدم تناسب ظاهری کلمات.
همچنین برخی از آواها و به تبع نشانهها در بلوچی و فارسی با هم متفاوتند، لذا جدول زیر جهت استفاده بهتر از نوشتهی حاضر میتواند راهگشا باشد.
مثال لاتین
مثال بلوچی
نشانهی استفاده شده در آوانویسی
نشانهی استفاده شده در الفبای فارسی
شرح آوا
sēr
سێر
ē
ێـ ، ے ،ــﮯ
"ی" مجهول
mōur
مۆر
uō
ۆ
"و مجهول"
bour
بۆر
ou
ۆ
"و" (شبیه "و" مجهول اما خفیف تر)
ťōh
ٹوه
ť
ٹ، ٹـ
"ت" زنشی (لثوی)
ukōď
ڈۆک
ď
ـڈ، ڈ
"د" زنشی (لثوی)
Mouņ, seņg
موں، سِڼگ
ņ
ں، ڼـ
ن ناقص و خیشومی شده
2. دعاهای خیر
2-1. کامیابی و موفقیت
2-1-1. سبز بی. sabz bay.
سبز شوی./ بهترین و پرکاربردترین دعا در مردم سراوان، این دعا میباشد؛ بهگونهای که اگر از یک فرد بخواهیم که فقط یک دعای خیر در حق کسی بکند، این دعا را که از نظرگاه او جامع و کامل است، بر زبان میآورد. این کلمات ساده و در عین حال پرمعنا نشان دهندهی اوج رضایت بلوچ از طرف مقابل است و برای او بهترینها را آرزو میکند. "سبز بوتن" نماد سرزندگی و تداوم خوشی است و در اینجا سبز شدن به معنای فارسی آن و به عنوان رنگ سبز به کار نمیرود، بلکه بلوچها برای رنگ سبز واژهی "شونز": šōnz را به کار میگیرند. در ضمن بیان این نکته ضروری است که "سبز بی" نوعی معنای سپاسگزاری را نیز در خود دارد و به همین جهت است که در میان بلوچها عموما واژگانی که بیانکنندهی مستقیم سپاسگزاری و تشکر باشند، کمتر به کار گرفته میشود بلکه با عباراتی که دعا و در عین حال تشکر هستند، رضایت خود را ابراز میدارند و یا این که در برابر فردی که کار خوبی برای او انجام داده است به اقدام عملی و جبران آن میپردازند.
2-1-2. چوک سولاں سبز بی. čok sawlāņ sabz bay.
مثل سروها سبز شوی./ سرو در ایران باستان از ارزش خاصی برخوردار بوده است. "سول" نوع خاصی از تیره درختان سرو است که بهصورت کمیاب در بلوچستان پراکنده است و اغلب قدمت چندین هزار ساله دارند. سول در میان بلوچها نماد تقدس، ایستادگی، طول عمر، سرزندگی و موفقیت است.
2-1-3. اللهات کدم په کدم، رۆچ په رۆچ بالاتِر ببارت:
?allahet kadam pa kadam, rōuč pa rōuč bālāter bebārt.
خداوند تو را قدم به قدم، روز به روز بالاتر ببرد(پیشرفت دهد)./ در این دعا ضمن آنکه پیشرفت و ترقی انسانها را از جانب خداوند میدانند، پیشرفت و ترقی را امری تدریجی و مرحلهای دانسته و به آن امیدوارند، زیرا کامیاب و سربلند در زندگی کسی است که همواره زندگی او رو به پیشرفت باشد و سکون در زندگی هر چند با خوشی، زیاد پسندیده نیست.
2-1-4. الله دورتا برجاه کن/ کنت. ?allāh dawreta barjāh kaņ/kant.
خداوند مقام و منزلت تو را تداوم دهد.
2-1-5. روزت ار رۆ آلاتر بۆت. rōūzet ?er rōū ālāter bōut.
روزت از روز[دیگر] بهتر(اعلیتر) شود.
2-1-6. بهتت بلند بۆت. bahtet boland bōut.
بختت بلند شود.
2-2. شادی و خوشدلی و خوشنامی
2-2-1. وژدل و وژنام بی، وژدل بی، وژنام بی. waždel o wažnām bay/bay.
خوشدل باشی و خوشنام باشی، خوشدل باشی، خوشنام باشی./ بلوچستان با توجه به ویژگیهای اقلیمی از مناطق نسبتا خشک ایران بهشمار میآید و سختیهای زندگی یکی از مسایلی است که ساکنانش با آن مواجه هستند، علاوه بر این، انواع ناملایمات موجب میشد که شرایط زندگی در آن سخت باشد. بنابراین طبیعی است که طلب موفقیت و خوشدلی و به دور بودن از انواع سختیها از جمله دعاهای پرکاربرد باشد، فراتر از خوشدلی، خوشنامی ارزش نهایی و کمال مطلوب در زندگی مردم این منطقه به حساب میآید؛ بهگونهای که در میان بلوچها انواع ضربالمثلها و دعاهای زیادی برای خوشنام زیستن و خوشنام ماندن وجود دارد و یکی از ضربالمثلهای معروف بلوچی درباره خوشنامی چنین است: "مرد په نامء مِرِت، نامرد په نان": مرد برای نام میمیرد و نامرد برای نان، و یا در دعاهای متعددی مرگ را بر بدنامی ترجیح میدهند.
2-2-2. هدا هچ کسء دێم کوماں رزوا مکنت. hodā heč kasa dēm kawmāņ rozwā makant.
خداوند هیچ کسی را پیش اقوام[طوایف و قبایل دیگر] رسوا نکند./ با توجه به قومی بودن و ساختار طایفهای در جامعهی بلوچستان و اهمیت افتخارات خانوادگی، رسوایی فردی از یک قبیله و طایفه، مایهی بدنامی برای تمام افراد یک طایفه یا قوم محسوب میشد.
2-2-3. ته دو دگنیا وژنام بی. teh do dognia važnām bay.
در دو دنیا خوشنام شوی.
2-2-4. په گل و بالاں باتی. pa galo bālāņ bātay.
شاد باشی و پرواز کنی
2-2-5. په مراد بی pa morād bay.
به نهایت مطلوب برسی.
2-3. عاقبت به خیری
2-3-1. کلمه ات کزمت بوت. kalamayet kezmat bōūt.
کلمه(لااله الا الله) نصیبت شود./ با توجه به این که بلوچ ها مسلمان هستند و در اعتقادات مسلمانان به این مساله که آخرین سخنان و کلماتی که بر زبان فرد رانده میشود "لااله الا الله" باشد فضیلتی بزرگ محسوب شده، از نظر مردم سراوان اگر کسی بتواند در لحظات آخر زندگی این کلمه را بر زبان آورد، نشانهی عاقبت به خیری او میباشد. بههمین دلیل به هنگام احتضار فرد و بر بالای بالین او فرد یا افرادی مرتب این کلمه را بر زبان میآورند و به این کار "تلقین" میگویند. لذا در میان مردم این منطقه بر اساس اعتقادات اسلامی این کار نشانهی عاقبت به خیری است.
2-3-2. ایمانت همراه. ?īmānet hamrāh.
ایمان همراهت(باشد)، (با ایمان از دنیا رحلت کنی).
2-3-3. مرکت پَ هۆش بۆت. market pa hōuš bout.
مرگت در حالت هوشیاری باشد./ با توجه به آنچه در مورد اول در این بخش توضیح داده شد، بلوچها مرگ ناگهانی (مفاجات) را مرگی ناگوار میدانند و دعا میکنند که مرگشان اینگونه نباشد. علاوه بر این، هذیانگویی قبل از مرگ و به هنگام مریضی را امری ناپسند و نشانهای بد از پایان زندگی میدانند. لذا میبینیم که با توجه به تاثیر تعالیم و باورهای اسلامی، دعاهایی که در این زمینه به کار میروند، همه دارای ریشهی دینی هستند. "الله ترا مرکء سُبَک و آسانے بدنت": خداوند مرگت(سکرات موتت) را آسان و سبک نماید در همین راستا است.
2-4. طول عمر
2-4-1. جانت سکّتر سِنگاں بات، اُمرت همسر کۆهاں بات.
Jānet hamsare seņgāņ bāt, omret hamsare kowhāņ bāt.
بدنت محکمتر از سنگها و عمرت به اندازهی عمر کوهها باشد./ در گویش سراوانی واژهی جان را برای بدن به کار میبرند. در بلوچستان با توجه به کوههای مختلف و متنوع و پایداری کوه، طول عمر افراد را با آرزوی داشتن ویژگیهای کوهها برای عزیزان خود طلب میکنند.
2-4-2. چُکّ و نُماسَه باتَی، کۆمپ و کاسَه باتی. čokko nomāsa bātay, kōumpo kāsa bātay.
به فرزند و نوه برسی و به کومپ و کاسه برسی./ در میان بلوچها فرزندزادگان به ترتیب عبارتند از: چُکّ(فرزند)، نماسه(نوه)، نپتک(نتیجه)، ٹِک(نبیره)، بٹّک(ندیده)، کۆمپ(نسل ششم) و کاسه(نسل هفتم). در این دعا رسیدن به نهایت طول عمر توسط یک انسان و سلامت ماندن برای او را آرزو میکنند، ذکر این نکته لازم است که در زبان بلوچی کومپ معادل با قوز(درآوردن قوز) و کاسه همان کاسه به زبان فارسی است، اما در اینجا بهمعنی خمیدگی قد در اثر پیری و طول عمر بهکار رفته است. در این دعا خواسته میشود فرد چنان عمر طولانی داشته باشد که نسل هفتم بعد از خود را ببیند.
2-4-3. پیری په مسلمانی برسی. piri pa mosolmāni berasay.
با مسلمانی به پیری برسی./ با توجه به اهمیت طول عمر، به طلب آن برای عزیزان خود میپردازند و نظر به این که در اسلام اهمیت زیادی به پیران داده میشود، میتوان بازتاب اعتقادات مردم را مشاهده کرد.
2-5. سلامتی و دوری از مصائب جسمی و روحی
2-5-1. جانت دراه بات. Jānet dorāh bāt.
وجودت عاری از هر گونه ناخوشی باشد./ دعاهایی که برای سلامتی به کار میرود با توجه به اهمیت و ارزش آن برای انسانها به گونهای هستند که بهترین وضعیت را با پرمعناترین واژگان برای فرد آرزو میکنند. یافتن معنای دقیق واژهی "دراه" در زبان فارسی ممکن نیست، بلکه میتوان آن را تقریبا "سلامتی کامل" در نظر گرفت. هر چند که این دو واژه نمیتواند معنای کامل این کلمه را انتقال دهد، این دعا به این شکل نیز به کار میرود. "نادراهی مگنداتی": هیچگونه ناخوشی نبینی". "جانتء پرواه مبات": وجودت مصون باشد.
2-5-2. ار بلاهاں برکی. ?er balāhāņ berakkay.
از هرگونه بلایا رستگار شوی./ در جامعهی سراوان یا سراسر بلوچستان با توجه به وضعیت اقلیمی و شرایط اجتماعی، خطرات بزرگ طبیعی و غیر طبیعی سلامتی انسانها را تهدید مینموده است. لذا در این دعا "بلاهاں" اشاره دارد به هر گونه خطر و بلاهای آسمانی و زمینی. و در امان ماندن از این بلایا برابر است با تضمین سلامتی.
2-5-3. هدایت ار هر بدی بپهریزت. hodāyet ?er har badi bepahrēzet.
خداوند تو را از هر گونه بدی و ناخوشی دور بدارد./ در این دعا اعتقاد به نقش خداوند در تضمین سلامتی انسان آشکار است.
2-5-4. پۆڼزت هوں مییت. pōuņzet hōuņ mayayt.
از بینیات خون نیاید./ در میان بلوچها خوندماغ امری عادی پیش و پا افتاده تلقی میشود. بنابراین برای سلامتی کامل آرزو میشود که حتی کوچکترین صدمه و آسیبی به فرد وارد نشود.
2-5-5. ار دست و پاد و چژم و رۆکت مگرات. ?er dasto pādo čežmo rōuket magerāt.
[خداوند] دست و پا و چشم و روشنی آن را از تو نگیرد./ حداقل سلامتی آن است که دست و پای انسان سالم باشد و ببیند. چرا که در غیر این صورت، انسان محتاج و وابسته به دیگران میشود.
2-6. رزق و روزی
2-6-1. روزیگت په راه مروت. rōziget pa rah marawt.
روزیت در راه نرود./ این دعا پررزق و روزی بودن را آرزو میکند و میخواهد روزی شخص آنچنان زیاد باشد که راهها گنجایش انتقال آن را نداشته باشند. در جوامعی که سختی معیشت یکی از دغدغههای اصلی مردم آن است، چنین دعاهایی بسیار مهم دانسته شده و مهمترین دعا برای دور ماندن از تنگدستی و کمی رزق و روزی است. دعاهایی چون "سر په روزی ببی" : روزی همیشگی داشته باشی و "اللهاِت سێر و سراگاه بکنت" : خداوند تو را از نظر مادی به غنا برساند . "لاپت سێر و پُچّت نۆک بۆت" : شکمت سیر و لباست نو باشد از جمله دعاهایی است که معنایی مشابه با دعای اول دارند.
2-6-2. بۆری، بدیی ء مهلّت. bōuray, bedayay o mahallet.
بخوری، ببخشی و تمام نشود./ در جامعهی بلوچی بخشندگی و سخاوت از ارزشهای بسیار مهم میباشد و دارایی و ثروت به دور از بخشش نکوهیده است و آموزههای دینی نیز موارد فراوانی در توصیه به صدقه دادن و کمک به همنوعان وجود دارد. "وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ"(سبا، 39) حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: "لا ینقص المال بالصدقه" که ایشان قسم یاد میکنند که مال با صدقه دادن نقصان نمییابد. "مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ". (ابنحنبل،1421، 139) "روزیگت ار آزمان برچت": روزیت از آسمان بریزد نیز در تناسب کامل با آموزههای اسلامی است که خداوند را تنها رزق دهنده میدانند. "وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ" (ذاریات، 22). از سوی دیگر وجود نیازمندان فراوان در جامعهي بلوچی ارزش رادمردی را دوچندان میکند و وجود واژگان فراوان برای معنی رادمرد در زبان بلوچی دلیل دیگری بر این مساله است.
2-6-3. دان و هرمایانت/ زرّ و سُهرانت په پیناسکاں دراینت.
dāno hormāyanet/ zarro sohrānet pa pināskāņ darāyent.
گندم و خرماهایت/پول و جواهراتت از "پیناسکها" بیرون بیایند(سرریز شوند)./ پیناسک یا سَرتاگ سوراخی نزدیک به سقف اتاقهای منطقه بوده است که برای تهویه و نورگیری مورد استفاده قرار میگرفت. از پیناسک بیرون آمدن روزی و دارایی، اوج ثروتمندی تلقی میشده است. "تهتیانت سُهر باتنت" :جنس درهای منزلت [از] طلا باشد. "ار دستانت زر بشپت": از دستانت پول بریزد. "ار دستانت تلاه برچت": از دستانت طلا بریزد دعاهایی معادل دعای فوق هستند. "بِشَپِت" و "برِچِت" دو مفهوم متفاوت دارند اما از آنجایی که معادل آنها پیدا نشد، هر دو به معنای ریختن برگردانده شد.
2-6-4. دست په گۆشت و رۆگں بشودی. dast pa gōušto rōugeņ bešōuday.
دستانت را با گوشت و روغن بشویی(بشوری)./ در جامعهي بلوچی داشتن دام فراوان چه در میان یکجانشینان و چه میان عشایر امری مهم محسوب میشده است و یکی از نشانههای رزق و روزی، داشتن تعداد زیادی از احشام بوده است.
2-6-5. الله بدی روزیء هلال. ?allāh bday rōzye halāl.
بارالها روزی حلال نصیب ما کن./ در میان مردم منطقه با توجه به ریشهدار بودن آموزههای اسلامی، بر حلال بودن بسیار تاکید میشود و معتقدند که اگر روزی حلال نباشد تبعات و پیامدهایی برای فرد و اخلاف او خواهد داشت. دعایی چون "مال مردمت کزمت مبوت": مال مردم قسمتت نشود نیز در میان این گویشوران اهمیت روزی حلال را نمایان می سازد.
2-7. غنا و بی نیازی
2-7-1. الله اے چمء په آ چم، اے دستا په آ دست مهتاج مکنت.
?allāh ?ēy čamma pa ā čamm, ?ēy dasta pa ā dast mohtāj makant.
خداوند این چشم را به آن چشم، و این دست را به آن دست(دست دیگرت) محتاج نکند./ دست بردن پیش کسان و ابراز نیاز به دیگران در میان مردم این منطقه امری بسیار ناپسند دانسته میشود؛ به گونهای که بردن دست نیاز پیش نزدیکترین اقوام و خویشان نیز ناپسند دانسته میشود. "وامء وتیکت گور مبۆت": وامدار (مقروض) نزدیکانت نشوی و "هُدایت زێرمنت کس مکنت": خداوند تو را زیر منت(محتاج) کسی نکند. "دستت دێم هچ که تِچک مبۆت" : دستت پیش هیچ کسی پهن(دراز) نشود نیز نشاندهندهی اهمیت بینیازی و حاجت نخواستن از دیگران است. زیرا تقاضا و خواستن از دیگران را مایهی سرافکندگی و شرمندگی میدانند و برای جلوگیری از چنین وضعیتی دعا میکنند: "دێم هچ که شرمنده مبی": در برابر هیچ کسی شرمنده نشوی.
2-7-2. الله ات مهتاج وت بکنت. ?allāhet mohtāj wat bekant.
خداوند تو را به خودش نیازمند کند./ "مهتاج بندیاں مبی، مهتاج وت بی": محتاج بندگان نباشی و به خودت متکی شوی، "په کس مهتاج مبی": به هیچ کس محتاج نشوی، "هج به مهتاج مبی": هیچ وقت محتاج نشوی. همه دعاهایی هستند که احتیاج پیدا کردن به دیگران و ابراز نیاز در برابر آنها را امری نکوهیده میدانند و در مقابل، محتاج به خداوند بودن و به خود اتکا داشتن را آرزو و درخواست میکنند.
2-7-2. سرت تَ گنجے بکپت. saret ta ganjē bekapet.
سرت[گذرت] به گنجی بیفتد.
2-7-3. الله ت گنج بدنت. ?allahet ganj bedant.
خداوند به تو گنج بدهد.
2-7-4. گنج ازمانء گنی ات گۆں بات. ganje ozmān ganiyet gōuņ bāt.
گنج عثمان غنی را همراه داشته باشی.
2-8. داشتن اولاد و اخلاف
2-8-1. الله پد و پد روات بدنت. allāh pad o pad rawet bedant. ؟
خداوند اثر و رهرو برایت قرار دهد.
2-8-2. پد و رندت سبز بات. pado randet sabz bāt.
اثر و دنبالهات سبز شود./ "الله پد و رندتء سبز کنات": خداوند اثر و دنبالهات را سبز کند، دعاهایی هستند که نشان دهندهی اهمیت وافر اولاد و فرزندان و تداوم نسل هستند.
اهمیت داشتن نسل و دودمان در میان ایرانیان کاملا واضح و آشکار است و ریشهی این مساله به دورهی ایران باستان برمیگردد.(یارشاطر، 1380، 38) بهگونهای که در کتیبهها و آثار بازمانده از آن دوره بیاولادی، سرنوشتی بسيار بد برای افراد دانسته میشود و چنین است که برای داشتن دودمان و اخلاف و کثرت و برکت در میان فرزندان دعا میکنند و بلوچها نیز بهعنوان قومی ایرانی بسیاری از اندیشههای دورهی باستان راحفظ نمودهاند.
2-8-3. هدا هچ مچیء بے چرک مکنت. hodā heč maččēa bē čerak makant.
خداوند هیچ درخت خرمایی را بی ریشه نکند./ داشتن فرزندان علاوه بر این که تداوم نسل به حساب میآید، پشتوانهای است برای پدر و مادر(به مانند ریشه برای یک درخت!). در میان بلوچها با توجه به ساختار جامعه، داشتن فرزندان و بویژه فرزندان پسر اهمیت شایانی داشته و دارد.
2-8-4. چو ک شێڼزاں چِرِک بجنی. čok šēņzāņ čerak bejanay.
به مانند "شینز" ریشه بدوانی./ شینز نوعی علف است که به سرعت و با گستردگی ریشه میزند.
2-8-5. الله ات نور و نگبهتێں اولاد بدنت. ?allahet nōro negbahtēņ ?awlād bedant.
خداوند فرزندان نورچشمی و نیکبخت به تو بدهد.
2-8-6. بری که په چک و چلانگ برسی. brayk pa čokko čalāņg berasay.
به فرزند و فرزندزادگان زیادی برسی.
2-9. عزت و سربلندی و نامآوری
2-9-1. سد ات په سلام بات و سیسد په الیک. sadet pa salām bāt o sēsad pa alayk.
صد نفر برای سلام کردنت و سیصد نفر برای جواب سلام دادنت بیایند.
2-9-2. په بود و باشد باتی. pa bōdo bāšad bātay.
باقدرت و با ارزش باشی.
2-9-3. نامت تَه /ان ناماں ببۆت. nāmet ta/eņ nāmāņ bebōut.
نامت در میان نامها(ی نام آوران) باشد.
2-9-4. سرت دیم پهک لِکّ ببۆت. saret dēm pahk lekk bebōut.
سرت در میان همه بلند باشد.
2-9-5. کۆه بَی که مچَنڈی. kōuh bay ke mačanďay.
کوه باشی که از جایت تکان نخوری.
2-9-6. سرۆکء براتاں بی. sarōuke brātāņ bay.
سرآمد برادران باشی.
2-9-7. مسترء گوهاراں بی. mastere gohārāņ bay.
سرآمد و رئیس خواهران باشی/بشوی./ در جامعهی بلوچی با توجه به گسترده بودن شکل خانواده، در بسیاری از موارد خواهر و برادر صرفا به خواهران و برادران اصلی اطلاق نمیشود، بلکه سایر خویشاوندان نزدیک از جمله پسر عمو، دخترخاله، دوستان نزدیک و... را خواهران و برادران خود خطاب میکنند. لذا با توجه به این ویژگی در جامعهی بلوچ، خواهران معنی وسیعی دارد و این دعا به معنی سرآمد همسن و سالان است.
دقت در دعاهای فوق نشان میدهد که در میان گویشوران این منطقه، قدرت و عزت جزو ارزشهای مهم و اساسی بوده و هستند.
3. دعاهای بد(نفرین ها)
شرایط سخت اجتماعی و عدم دسترسی افراد به مراجع حمایتی و قضایی، موجب گسترش استفاده از راهها و مکانیسمهایی میشود که افراد تصور میکنند با بهکارگیری آنها میتوانند به بخشی از خواستهها و آرزوهای خود دست یابند. از دیگر سو، قابلیتهای بالای زبان بلوچی در انتقال معنی و مفعوم در اثر گستردگی دایره لغات و ساختار دستوری و آوایی باعث شده است که افراد بتوانند مکنونات ذهنی و آرزوها و خواستههای خود را در قالب کلمات و جملات(دعاها) بریزند و در نتیجه تا حدود زیادی از نظر روانی ارضاء شوند و چه بسا با طرح خواستهها و آرزوهای خود در قالب دعا فکر انتقام را از ذهن خود خارج کنند و اگر در کنار این مسئله به "تقدیرگرایی" در جامعهی بلوچ توجه کنیم، اهمیت و جایگاه کاربرد دعا را در زندگی مردم این جامعه بهتر درک میکنیم.
با توجه به چنین جایگاهی برای دعا در جامعهی بلوچستان، افراد از قرار دادن خود در معرض دعای بد دوری می کردند و حتی الامکان نیز از گفتن بددعایی پرهیز می کردند و سعی میکردند کسانی را که بددعایی میکنند نیازارند و از آنها فاصله بگیرند. به کسانی که از حربهی دعا زیاد استفاده میکردند، در اصطلاح "سیاه زبان" میگفتند. سیاه زبانها و گویندگان دعاهای بد عموما زن بودهاند و هرگاه مردی به نفرین متوسل میشد، در واکنش به این اقدام او را چنین خطاب میکردند:"هنچوک جنێناں دُوایء کنت": چون زنان بددعایی میکند! و میدانیم که "به کار بردن اصطلاحات زنان بوسیلهی یک مرد، او را "زنانه" جلوه میدهد"(باطنی، 2535 ،85). هرگاه افراد مورد نفرین سیاه زبانها قرار میگرفتند، توصیه میشد که به جای مقابله با آنها به این دو جمله اکتفا کنند: "مه دپت هورے بگوارات" : در دهانت باران ببارد. و همانگونه که باران همه جا را شستشو داده، بددعاهایی که کردهای از دهانت شسته و بیاثر شود و یا به این که به گویندهی دعا میگفتند: "لِلّ بَی": لال شوی. در اسلام نیز دعای بد و نفرین بر مسلمانان مانند لعن مورد نکوهش است حتی نسبت به مسلمانی که نسبت به شخص ستم کرده باشد. چنانکه در حدیث آمده است: "گاهی مظلوم آنقدر بر ظالم نفرین میکند که مکافات ظلم او میشود و فزونتر میرود و این فزونی برای ظالم باقی میماند و روز قیامت آن را مطالبه میکند"(دایره المعارف تشیع، 1387، 519).
ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که افراد سیاه زبان در بلوچستان از نظر اجتماعی بیشتر مربوط به طبقات پایین جامعه بودند و این مساله با یافته های جامعه شناسان زبان که میان رفتار اجتماعی افراد و طبقه ی اجتماعی افراد همبستگی های قابل ملاحظه ای وجود دارد و می توان از رفتار زبانی افراد به عنوان ملاکی برای تعیین و یا تشخیص پایگاه طبقاتی آنها استفاده کرد(مدرسی: 1391، 186) مطابقت دارد. همچنین می دانیم که ویژگی ها و الگوهای زبانی غیر معتبر یا کم ارزش در رفتار زبانی طبقات پایین تر قابل مشاهده تر است.(همان، 187).
اما با وجود کراهت استفاده از دعای بد، افراد در مواقعی از جمله ضایع شدن حقشان و ناتوانی در گرفتن آن به نفرین متوسل میشدند. به قول استاد سخن سعدی علیهالرحمه: "هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید. اذا یئس الانسان طال لسانه کسنور مغلوب یصول علی الکلب"(سعدی، 1378، 58) مهمترین نفرینهایی را که مورد استفاده قرار میگرفت، میتوان در یک دستهبندی کلی چنین تقسیم نمود:
3-1. گرفتاریها و مصایب
3-1-1. درد و رنج
3-1-1-1. سۆکت ار دل بات. sōuket er del bāt.
سوگت بر دل باشد./ در زبان بلوچی، "سۆک" معنایی فراتر از سوگ دارد و به غم و درد پایدار گفته میشود.
3-1-1-2. داگ ار دلت/چمّانت بات. dāg er delet/čammānet bāt.
داغ بر دلت/ چشمانت باشد./ داغ کردن اصطلاحی است که بلوچها برای نشاندار کردن حیوانات و اغلب جهت رفع برخی بیماریها به وسیلهی قرار دادن فلز گداخته بر عضوی از بدن از آن استفاده میکردند. اما در اینجا در چشم به معنای ظاهر و در دل بمعنای کنایی و سوک به کار میرود.
3-1-1-3. ڈگارء سینه لٹار کنی. ďagāra sina latār kanay.
سینه بر زمین بمالی./ در هنگام مصیبت، زنان از شدت بیتابی صورت خود را خراشیده، موها را پریشان کرده گریبان را چاک داده و سینه بر زمین میکشیدند.
3-1-1-4. کۆلنج بی. kōulenj bay.
قولنج شوی./ علیرغم معنی ظاهری، در بین بلوچها قولنج به درد و غم شدید اطلاق میشود.
3-1-1-5. هنچوک موں پیسک پیسک پکنی/ هنچوک موں پورّ پورّ بجنی.
hančok moņ pisk pisk pkanay/ hančok moņ pōrr pōrr bjanay.
به مانند من "پیسکپیسک" بکنی/ "پورّ پورّ" بکنی.
"پیسکپیسک" صدایی است که پرندهی بیمار قبل از مردن از خود درمیآورد و "پورّ پورّ" حالتی است که پرندگان پس از سربریده شدن نشان میدهند. این دو دعا به خوبی نشان دهندهی "تاثیرات و نقش و کارکرد زبان بر جامعه و از سوی دیگر تاثیرپذیری نقش و کارکرد زبان از جامعه(شیروان،1376: 159) میباشند؛ مسئلهای که در سایر دعاهای نیک و بد صدق میکند.
3-1-2. ضربه و ناراحتی جسمی
3-1-2-1. شهم هۆن و رێماں بی. šahme hōuno rēmaņ bay.
[همواره] آلوده به خون و چرک باشی.
3-1-2-2. ار بگلّڈی. ?er begellaďay.
؟؟! ./ "ارگلڈتں" (مصدر)، به حالتی گفته میشود که دست و پاهای فرد پس از سوختگی دچار آن میشود و جمع شده و برمیگردد.
3-1-2-3. دستانت ار گلڈں. dastānet er gallaďeņ.
دستانت ؟؟! ./ حالتی دیگر از این نفرین، اما با شدتی کمتر است.
3-1-2-4. گَچّل و بۆگل بی. gaččalo bōugal bay.
"گچّل" و "بۆگل" شوی./ گچل به حالتی از شکستگی دست میگویند که استخوان کاملا خورد میشود و قابل گچگیری و بستن نیست و در بوگل استخوان علاوه بر شکستگی، از مفصل خارج میشود. این شکستگیها بیشتر در مواقع سقوط از بلندی و بهویژه از بالای درختان بلند ایجاد میشد.
3-1-2-5. ار دویں چژماںِ کۆر بی / پُلّ بی. ?er doēņ čežmāņ kōūr bay/ poll bay.
از هر دو چشم کور شوی/ کور شوی[بواسطه آب مروارید(که شبیه "پل" یا گل است)].
3-1-2-6. ار سی دنتانت یکّے ممانت. ?er see dantāņ yakkē mamānet.
از سی دنتانت یکی [هم] باقی نماند.
3-1-2-7. چگل بۆرَی/ ار گیب چگلے بۆری. čagal bōuray/ ?er gayb čagalē bōuray.
"چگل" به تو اصابت بکند./ "چگلی" از غیب به تو اصابت بکند./ چگل در میان گویشوران این منطقه به چوب محکمی گفته میشود که چوپانان برای برگرداندن رمه از آن استفاده میکنند و اصولا چگل به حیوانی که از رمه دور میشود و بازیگوشی و نافرمانی میکند پرتاب میشود. به این قیاس خطاب به افراد ناسربراه و نافرمان گفته میشود.
3-1-2-8. دارے ار سرت بپورشت. dārē ?er saret bepōršet.
چوبی بر سرت بشکند./ در بلوچی واژههای مختلفی برای نامیدن انواع چوب بهکار میرود. از جمله این واژگان "دار" و "لٹ" هستند. عموما "لٹ" به چوب نسبتا نازک در مقایسه با دار گفته میشود و دار نیز برای چوب کلفت و مقاوم استفاده میشود.
3-1-2-9. ڈۆک باراں بی. ďōuk bārāņ bay.
سنگ باران شوی./ "سِنگ"، "ڈۆک" و "ڈامبه" هر سه واژگانی برای نامیدن سنگ بهترتیب از کوچک به بزرگ هستند. "ڈۆک" سنگ نسبتا متوسطی است که برای به قتل رساندن افراد مستحق کشتن بهکار میبردند؛ سنگی که کاری و موثر باشد.
3-1-3. ضربه و خسارت غیر قابل جبران
3-1-3-1. ار چارمیں آزمانت بلگّات. er čāromiņ āzmānet blagget. ?
از آسمان چهارم دچار ضربه شوی.
3-1-3-2. جانت بریزت. jānet brēzet.
بدنت تکه و پاره شود./ "ریزتں"(حالت مصدری) به وضعیتی برای بعضی از اشیاء و موجودات گفته میشود که بر اثر گذشت زمان و کهنگی و یا قرار گرفتن در برابر آفتاب بدان دچار میشوند.
3-1-3-3. جانت شل شل ببۆت. jānet šalšal bebōut.
[گوشت] بدنت از هم بپاشد.
3-1-3-4. سِند و سێل باتی. sendo sēl bātay.
[از هم] بگسلی./ اصطلاح "سند و سێل" با وجود آن که جداگانه مفهوم از هم پاشیدن را منتقل میکند، اما در کاربرد اصلی بمعنی جداشدن زن و مرد از یکدیگر میباشد و این کاربرد بستگی به موقعیت و بافت کلام دارد. زیرا "زبان معمولا در موقعیتی به کار میرود که شرایط زمانی و مکانی خاصی دارد. به کرات اتفاق میافتد که شرایط زمانی و مکانی روی معنای جمله یا جملهها اثر میگذارد. در اینصورت گفته می شود از بافت موقعیت متاثر است"(باطنی: 1371، 32) حتی "گاهی نیز تغییر بافت و موقعیت باعث میشود که یک جملهی واحد دو معنا یا دو تعبیر متفاوت پیدا کند"(همانجا).
3-1-3-5. اللهک چوک بانکلینکت تل تل کننت. ?allahk čok bānkalēņket tal tal kanent.
خدا کند چون باقلا پوستت را بکنند./ "تل کرتں" در بلوچی به معنای پوست کندن است و تکرار واژه بدلیل تاکید و شدت بیشتر است.
3-1-4. ضربه مالی
3-1-4-1. آچش سر مالت بکپت. . ?āčeš sar mālet bekapet
آتش بر مالت(سرمایهات) بیفتد.
3-1-4-2. ری سر و ری مالت بۆت. ray saro ray mālet bout.
سرت برود و مالت برود (سر و مالت از بین بروند).
3-1-4-3. مالت نسیب چوریاں ببوت. mālet nasibe čōriaņ bebōut.
مالت قسمت لات و الوات شود./ هرچند که سرمایه و مال در میان تمام انسانها ارزشمند است، اما دعاهایی که مربوط به خسارت مالی باشد، در میان این گویشوران کمتر است. این خود ناشی از دو مساله است؛ از یک جهت ارزش مال و سرمایه که ناپایدار است و در بین بلوچها در مقایسه با سرمایههای معنوی کم اهمیتتر دانسته میشده است. بهعنوان نمونه در برابر خسارت جانی میگویند: "ته رو مال بروت": تا میرود مال برود، و "مال ییت، براتء نییت": مال میآید(جبران میشود) ولی برادر نمیآید. از جهت دیگر در جوامعی چون بلوچستان، موانع طبیعی و انسانی از انباشته شدن مال و ثروت جلوگیری مینمودند.
3-1-5. عدم آسایش و گرفتار شدن
3-1-5-1. دلء سرته مگندی. dele serta magenday.
دل آرام و بدن آسوده نبینی.
3-1-5-2. لاپ سیر و دلوش مبی. lāp sēro delvaš mabay.
شکم سیر و دل خوش نباشی.
3-1-5-3. پچّت نۆک و لاپت سێر مبۆت. poččet nōuko lāpet sēr mabōut.
لباست نو و شکمت سیر نباشد.
3-1-5-4. نی شپت واب بات و نی رۆچ آرام. nay šapet wāb bāto nay rōuč ārām.
نه شب خواب داشته باشی و نه روز آرامش.
3-1-5-5. روزء آرام مگندی. rōuze ārām magenday.
روز آرام (همراه با آرامش) نبینی.
3-1-5-6. وشّیں روچے مگندی. waššeņ rōučē magenday.
روز خوب نبینی.
3-1-5-7. روزت ار رۆ بدتر بۆت. rōuzet ?er rōu batter bōut.
روزت از روز بدتر شود./ نکته: روز، رۆچ و رۆ در هر سه دعا به معنی روز میباشد. اما استفاده از آنها در موقعیتهای مختلف فرق میکند.
3-1-5-8. وابت ان چژماں مبوت. wābet en čežmāņ mabōut.
خواب در چشم هایت نداشته باشی.
3-1-5-9. بونڈکات ار سر بات. bōnďaket er sar bāt.
لحاف کهنه به سر داشته باشی(آواره شوی).
3-1-5-10. چوک هر چیر بار بی. čuk har čēr bār bay.
چون خر [همیشه] زیر بار باشی.
3-1-6. مشکل لاینحل
3-1-6-1. کلامت بگرت/ کلامت کۆر کنت. kalāmet begeret /kalāmet kōur kant.
قرآن گریبانگیرت شود/ قرآن کورت کند.
3-1-6-2. هدایت بگرت/ هدا وتت بگرت. hodāyet begeret/ hodā watet begeret.
به گرفت خداوند دچار شوی/ خداوند خود تو را بگیرد.
3-1-6-3. الله ات بجنت/ کلامت ار سریں بگرت. ?allāhet bejant/ kalāmet ?er serēņ begeret.
خداوند تو را بزند/ قرآن بر کمرت بزند.
3-1-6-4. ترء مسیت بگرت برکت کلام. tara masit begeret barkat kalām.
مسجد تو را بگیرد، به خاطر عزت قرآن./ در بسیاری از دعاهای مردمان این منطقه در آخر دعاهای بد، واژهی "برکت کلام" به کار برده میشود و منظور آن است که به خاطر عزت قرآن دعای آنها مستجاب شود و به کار بردن این کلمات نوعی توسل به قرآن برای تضمین قبولیت دعا میباشد.
با دقت در نوع دعاهای مرتبط به تقاضای مشکل لاینحل برای فرد در مییابیم که این نوع مشکلات را فقط از جانب خداوند و قرآن مجید میدانند و سایر مشکلات هرچند سخت باشد، قابل حل است.
3-1-7. رسوایی
همانگونه که خوشنامی و دعا برای آن در رأس دعاهای مهم در میان بلوچها میباشد، رسوایی و دعا برای رسوا شدن فرد، بدترین دعاها در نوع خود به شمار میآیند. بههمین جهت دعاهای از این نوع سوزناکترین و بدترین دعاها محسوب میشوند، چرا که همانگونه که اشاره شد اغلب مردم، مردن را بیش از رسوا شدن میپسندند، اما کسانی که خواهان انتقام هستند، دعا میکنند که: "زندَه شِرّ بی": زنده باشی؛ اما همراه با رسوایی!
3-1-7-1. دێمت سیاه بۆت/ شِرّت زاهر بۆت. dēmet siyāh bōūt/ šerret zāher bout.
رویت سیاه شود/ رسواییات ظاهر شود(همه شاهد رسواییات باشند).
3-1-7-2. گۆش و پۆنزتء ببرّ انت. gōušo pōunzeta beborrent.
گوش[ها] و بینیات را ببرند./ در گذشته برخی از افراد را که عمل زشت مرتکب شده بودند، مثله کرده و رها میکردند.
3-1-7-3. شِرّ بی/ رزوای دو جِهان بی/ بمرتێنی. šerr bay/ rozwāye do jehāņ bay/ bomortēnay.
رسوا شوی/ در دو جهان رسوا شوی/ [کاش] میمردی./"شِرّ"در واقع کمال رسوایی یک فرد است.
3-1-7-4. بمرتینی که شرتء هاکء پوشت. bomortēnay ke šerreta hāka pōušet.
[کاش قبل از این رسوایی] میمردی و خاک رسواییات را میپوشاند./ در صورتی که عمل بدِ فردی در جامعه علنی و برای او مایهی رسوایی میگردید، هرگاه اسم چنین شخصی را میشنیدند او را مورد سرزنش قرار داده و یا اگر نزدیکانش او را میدیدند، خطاب به او چنین دعایی میکردند.
3-1-7-5. کبرت په میتیں مرو/مروت. kabret pa maytiņ maraw/ marawt.
قبرت با "میتین"(سیخ مخصوص کندن) هم کنده نشود./ در بلوچستان، عمدتا بعد از مردن فردی شروع به کندن و آماده نمودن قبر مینمودند؛ اگر درجریان کندن گور به مشکلی برمیخوردند و کندن سخت میشد، این مساله را نشانهی بدعملی و درنتیجه عاملی برای رسوایی فرد میدانستند.
3-1-7-5. چێدگتء ببندنت. .čēdageta bebandent
نشانی برای رسواییات بسازند./ در گذشته به دنبال سر زدن برخی از اعمال
مطالب مشابه :
نفرین مظلوم بر ظالم
نفرین مظلوم بر ظالم وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و برای مشرف شدن به
جهت رغبت به نماز
وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و نفرین مظلوم بر ظالم دعا برای
دعای مستجاب
دعای امام عادل2- دعا یا نفرین پدر در در حق ظالم و لو مظلوم برای غائب 21- دعای
شرط دعا برای پدر و مادر/ آیا میتوان برای انسان کافر دعا کرد
شرط دعا برای پدر و مادر/ آیا می کردن است؛ چون گفتم این هم دعا است، یعنی نفرین کردن
دانلود مقاله دعا و نفرین در زبان مردم بلوچ
با توجه به چنین جایگاهی برای دعا در جامعهی "گاهی مظلوم آنقدر بر ظالم نفرین میکند که
برای نفرین بر مرگ یک نفر
برای نفرین بر وبلاگ انواع دعا و ذکر و انتقام از ظالم و گرفتن حق و رفتن پیش ظالم
به جهت هلاکت ظالم
به جهت هلاکت ظالم - وبلاگ انواع دعا و به ظالم نفرین کند ختم لا اله الا الله برای
نفرین مادر
لازم است تا نفرین را روشی برای نفرین نوعی دعا است ولی دعا ظالم كیفر ستم
مرکززددعادررمانی،،،دعای مجرب جهت نابودی دشمنان/ رازی برای قطع سردرد در ۱۰ دقیقهخواص اسم شریف القابض/
جهت این امر مهم دعایی که از بزرگان ما برای نابودی حکّام ظالم و *نفرین بر ذکر و دعا برای
برچسب :
دعا برای نفرین ظالم