دانلود مقاله دعا و نفرین در زبان مردم بلوچ


دعای خیر  و نفرین در زبان مردم بلوچ
مطالعه موردی: گویش سراوانی
محمداویس پیام
دانشجوی کارشناسی­ ارشد زبان­شناسی-­ پیام نور قاین [email protected]
عبدالودود سپاهی
عضو هیئت علمی دانشگاه ولایت ایرانشهر [email protected]
چکیده
دعا در فرهنگ و زبان مردم بلوچ جایگاه ویژه­ای دارد و یکی از عناصر مهم ادبیات شفاهی این گویشوران است. دعاهای "خیر" (آفرین­ها) و دعاهای "بد" (نفرین­ها) بخشی از تجربه­های فردی و اجتماعی آنان را در طی قرن­ها نمایان می­سازد و حتی از جنبه­هایی از شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن­ها پرده بر­می­دارد. اطلاعات و داده­های مورد تحلیل در این پژوهش شامل دعاها و نفرین­ها­ از طریق گفت­و­گوهای روزمره با افرادی از دوره­های سنی مختلف و از طبقات اجتماعی گوناگون و طی سال­های متمادی و با یادداشت­برداری میدانی در شهرها و روستاهای سراوان فراهم شده و اطلاعات به­دست آمده با روش استدلالی تحلیل شده است.
پژوهش حاضر به کاربردهای مختلف دعا و نفرین از لحاظ موضوعی، ساختاری و ارتباط با بافت اجتماعی محل سکونت آن­ها پرداخته است و بر آن است تا پاسخی برای پرسش­های زیر بیابد: دعا و نفرین در فرهنگ مردم بلوچ چه جایگاهی دارد؟ از نظر موضوعی، دعاها بیشتر حول چه محورهایی شکل گرفته­اند؟ و بازتاب محیط زندگی و مذهب در دعاهای بلوچ­ها چگونه است؟ یافته­های این تحقیق نقش مهم کاربرد دعا در میان بلوچ­ها را آشکار ساخته و نمونه­های جالب و ارزشمندی از بازتاب جهان­بینی، آرزوها، مشکلات و تجارب آن­ها را نمایان می­سازد؛ به­گونه­ای که بسیاری از مردم بلوچ کامیابی­ها و موفقیت خود و افراد دیگر را نتیجه­ی دعای خوب پدر و مادر و دیگر اطرافیان و همچنین ناکامی و شکست­ها را نتیجه­ی نفرین صاحبان حق می­دانند و با مراجعه به بزرگان و دراویش و بالاخص سالخوردگان، از آن­ها طلب دعای "خیر" می­کنند و از انجام کارهایی که سبب نفرین در حق آن­ها می شود، دوری می­نمایند. نکته­ی دیگر این­که بافت ـ شامل لحن، موقعیت و شرایطی که دعا در آن گفته می­شودـ گاهی آن­چنان اهمیت می­یابد که معنی مثبت و منفی آن دعا را تحت تأثیر قرار داده و حتی تغییر می­دهد.
 
واژگان کلیدی: دعا، نفرین، زبان بلوچی، بازتاب شرایط زندگی.
 
 
 
 
 
 
 
1.       مقدمه
شرایط و اوضاع خاص اقلیمی و اجتماعی یک سرزمین، تاثیرات پایداری می­تواند بر ساکنان آن منطقه داشته و موجب شکل­گیری صفات و ویژگی­های خاص "زبانی" در میان باشندگان آن سرزمین باشد؛ ضمن آن­که تاثیر جامعه از زبان نیز غیر قابل انکار است. می­توان میان زبان و جامعه رابطه­ای دو جانبه قایل شد، اما مطابق نظر بیشتر زبان­شناسان، تاثیر جامعه و تحولات آن بر زبان مشهودتر و قابل ملاحظه­تر است. (مدرسی،1391، 23) بنابراین می­توان گفت زبان بشر نه­تنها نظامی خاص از نشانه­هاست، بلکه منعکس کننده­ی جهان پیرامون اوست. از این رو زبان یکی از ابزارهای تحقیق درباره­ی جهان بشر است. (باقری،227،1390)
زبان نماینده و صورت عینی تفکر و اندیشه­هاست و بالعکس، اندیشه­ها، علایق و احساسات، دوستی­ها و نفرت­ها و حالات روحی انسان به صورت گفتار(زبان) نمود پیدا می­کند. احساسات انسان که در قالب واژگان  و جملات بیان می­شوند گاه عواطف صمیمانه اشخاص را نسبت به هم ابلاغ می­نماید و گاه مراتب عصبانیت و دلتنگی و کج­خلقی افراد را آشکار می­کند و گاه وسیله­ای هستند برای تشفی قلب او. (فصیح، 1326، 1) در پاره­ای از موارد این ابراز احساسات انسان­ها دربردارنده­ی درخواست خیر و نیکی یا دعای خیر(آفرین) و یا بدی و گرفتاری و دعای بد(ناآفرین:نفرین) برای آنان است؛ بویژه زمانی که از سوی انسان­ها و مجاوران در حق آن­ها نیکی شده و یا ستمی صورت گرفته باشد.
در قرآن کریم می­بینیم آنگاه که ابولهب با سخنان فحش و ناسزا در مقام آزار و هتک حرمت رسول خدا(ص) بر می­آید، قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بد زبان [وبرای نشان دادن خشم و انزجار خود از این عمل] مى‏فرمايد: "بريده باد هر دو دست ابو لهب" و مرگ بر او باد "تبت يدا ابى لهب و تب".(بابایی،1382، ج5، 611)
بنابراین دعاهای خیر و بد علاوه بر این که بیان کننده­ی احساسات درونی افرد و بیانگر موضع آن­ها در برابر رویدادها هستند، ابزاری برای سپاسگزاری و یا مخالفت و گاه نشان دادن تنفر و انزجار به وسیله­ی زبان به شمار می­آیند. با توجه به چنین کاربردهایی از زبان در میان انسانها است که بلوچ­ها هم به مانند سایر هم­نوعان خود از آن به­عنوان وسیله­ی ابراز احساسات و سپاسگزاری و یا نشان دادن مخالفت و انزجار نسبت به یک مساله استفاده می­کنند و گاه با استفاده از آن در قالب دعا در زندگی خود بهره می­گیرند. دعا را می­توان نمایانگر کننده­ی واقعیت­های اجتماعی قوم بلوچ دانست. چرا که بین واژگان زبان و فرهنگ و تمدن جامعه رابطه­ای بسیار نزدیک برقرار است تا آنجا که می­توان گفت واژگان زبان نمایش­گر فرهنگ مردمی است که به آن سخن می­گویند و آن واژگان را به­کار می­برند(مسایل زبانشناسی نوین . باطنی. 18) و در این بین "دعــا" به عنوان بخشی وارسته و مهم از  زبان می­تواند نمایان کننده و انتقال دهنده­ی بخشی از مواریث اجتماعی و فرهنگی باشد. (مقاله بررسی معنایی جامعه شناسی زبان). به این سبب است که می­گویند: "زبان را باید در اجتماع و از اجتماع یاد گرفت"(باطنی، 1349، 117).
دعا در میان مردم بلوچ با توجه به ویژگی­های فرهنگی و اجتماعی جامعه بلوچی جایگاهی مهم داشته و دارد و ریشه­ی این مساله به حفظ و تداوم برخی از باورهای دوره­ی باستان ایرانیان در میان بلوچ­ها و تقویت باور اعتقاد به دعا توسط دین اسلام باز می­گردد.
در مقاله­ی حاضر کوشش شده است که دعاهای انسان به انسان در گویش سراوانی در دو دسته­ی کلی دعاهای نیک(آفرین) و دعاهای بد(نفرین) مورد بررسی قرار بگیرد. دعاهای خیر و بد مورد استفاده­ی مردم سراوان با معیار موضوعی دسته بندی شده و با بررسی این دعاها به نکته های جالب و ارزشمندی در زمینه ی آداب  رسوم، باورها و اعتقادات، شرایط اجتماعی و اقلیمی و خلاصه به بافت اجتماع مردم این بخش از ایران بر مبنای این داده­های زبانی دست یافته­ایم.
گویش سراوانی یکی از شش گویش عمده­ی زبان بلوچی است . این گویش از "گُشت" در 55 کیلومتری غرب سراوان تا "کوهک" در مرز ایران و پاکستان گسترده است و در خاک پاکستان نیز ادامه می یابد ولی قلمرو اصلی آن در ایران است. در سمت جنوب تقریبا تا راسک و از آنجا به سوی شمال تا حدود سی کیلومتری ایرانشهر بیشتر روستاها را در بر می گیرد(دانشنامه جهان اسلام، جلد چهارم،ص 141).
ذکر پاره­ای از نکات در ارتباط با نوشته­ی حاضر ضروری می­نماید:
نمونه­های بلوچی دعاها که در نوشتار حاضر استفاده شده­اند، ابتدا با الفبای فارسی(با تغییرات لازم) آمده و سپس آوانویسی شده و در مرحله­ی سوم جهت فهم بیشتر حتی­الامکان ترجمه کلمه به کلمه آورده شده و در مرحله­ی بعد توضیحات مورد نیاز آمده است. مساله­ای که در ترجمه از زبانی به زبان دیگر ایجاد می­شود این است که اغلب معادل کاملی برای واژه­ی مبدا یافت نمی­شود و به نزدیک­ترین واژه بسنده می­شود که در بحث معنا دو خلا ایجاد می­شود؛ یکی عدم انتقال معنی کامل و دیگری عدم تناسب ظاهری کلمات.
همچنین برخی از آواها و به تبع نشانه­ها در بلوچی و فارسی با هم متفاوتند، لذا جدول زیر جهت استفاده بهتر از نوشته­ی حاضر می­تواند راهگشا باشد.
مثال لاتین
مثال بلوچی
نشانه­ی استفاده شده در آوانویسی
نشانه­ی استفاده شده در الفبای فارسی
شرح آوا
sēr
سێر
ē
ێـ ، ے ،ــﮯ
"ی" مجهول
mōur
مۆر

ۆ
"و مجهول"
bour
بۆر
ou
ۆ
"و" (شبیه "و" مجهول اما خفیف تر)
ťōh
ٹوه
ť
ٹ، ٹـ
"ت" زنشی (لثوی)
ukōď
ڈۆک
ď
ـڈ، ڈ
"د" زنشی (لثوی)
Mouņ, seņg
موں، سِڼگ
ņ
ں، ڼـ
ن ناقص و خیشومی شده
 
 
 
2. دعاهای خیر
2-1. کامیابی و موفقیت
2-1-1. سبز بی.                                                                                                 sabz bay.
سبز شوی./ بهترین و پرکاربردترین دعا در مردم سراوان، این دعا می­باشد؛ به­گونه­ای که اگر از یک فرد بخواهیم که فقط یک دعای خیر در حق کسی بکند، این دعا را که از نظرگاه او جامع و کامل است، بر زبان می­آورد. این کلمات ساده و در عین حال پرمعنا نشان دهنده­ی اوج رضایت بلوچ از طرف مقابل است و برای او بهترین­ها را آرزو می­کند. "سبز بوتن" نماد سرزندگی و تداوم خوشی است و در اینجا سبز شدن به معنای فارسی آن و به عنوان رنگ سبز به کار نمی­رود، بلکه بلوچ­ها برای رنگ سبز واژه­ی "شونز": šōnz را به کار می­گیرند. در ضمن بیان این نکته ضروری است که "سبز بی" نوعی معنای سپاسگزاری را نیز در خود دارد و به همین جهت است که در میان بلوچ­ها عموما واژگانی که بیان­کننده­ی مستقیم سپاسگزاری و تشکر باشند، کمتر به کار گرفته می­شود بلکه با عباراتی که دعا و در عین حال تشکر هستند، رضایت خود را ابراز می­دارند و یا این که در برابر فردی که کار خوبی برای او انجام داده است به اقدام عملی و جبران آن می­پردازند.
2-1-2. چوک سولاں سبز بی.                                                                 čok sawlāņ sabz bay.
مثل سروها سبز شوی./ سرو در ایران باستان از ارزش خاصی برخوردار بوده است. "سول" نوع خاصی از تیره درختان سرو است که به­صورت کمیاب در بلوچستان پراکنده است و اغلب قدمت چندین هزار ساله دارند. سول در میان بلوچ­ها نماد تقدس، ایستادگی، طول عمر، سرزندگی و موفقیت است.
2-1-3. الله­ات کدم په کدم، رۆچ په رۆچ بالاتِر ببارت:
?allahet kadam pa kadam, rōuč pa rōuč bālāter bebārt.
خداوند تو را قدم به قدم، روز به روز بالاتر ببرد(پیشرفت دهد)./ در این دعا ضمن آن­که پیشرفت و ترقی انسان­ها را از جانب خداوند می­دانند، پیشرفت و ترقی را امری تدریجی و مرحله­ای دانسته و به آن امیدوارند، زیرا کامیاب و سربلند در زندگی کسی است که همواره زندگی او رو به پیشرفت باشد و سکون در زندگی هر چند با خوشی، زیاد پسندیده نیست.
2-1-4. الله دورتا برجاه کن/ کنت.                                               ?allāh dawreta barjāh kaņ/kant.                   
خداوند مقام و منزلت تو را تداوم دهد.
2-1-5.  روزت ار رۆ آلاتر بۆت.                                                     rōūzet ?er rōū ālāter bōut.
روزت از روز[دیگر] بهتر(اعلی­تر) شود.
2-1-6.  بهتت بلند بۆت.                                                        bahtet boland bōut.                    
بختت بلند شود.
2-2. شادی و خوشدلی و خوشنامی
2-2-1. وژدل و وژنام بی، وژدل بی، وژنام بی.                                   waždel o wažnām bay/bay.
خوشدل باشی و خوشنام باشی، خوشدل باشی، خوشنام باشی./ بلوچستان با توجه به ویژگی­های اقلیمی از مناطق نسبتا خشک ایران به­شمار می­آید و سختی­های زندگی یکی از مسایلی است که ساکنانش با آن مواجه هستند، علاوه بر این، انواع ناملایمات موجب می­شد که شرایط زندگی در آن سخت باشد. بنابراین طبیعی است که طلب موفقیت و خوش­دلی و به دور بودن از انواع سختی­ها از جمله دعاهای پرکاربرد باشد، فراتر از خوشدلی، خوشنامی ارزش نهایی و کمال مطلوب در زندگی مردم این منطقه به حساب می­آید؛ به­گونه­ای که در میان بلوچ­ها انواع ضرب­المثل­ها و دعاهای زیادی برای خوشنام زیستن و خوشنام ماندن وجود دارد و یکی از ضرب­المثل­های معروف بلوچی درباره خوش­نامی چنین است: "مرد په نامء مِرِت، نامرد په نان": مرد برای نام می­میرد و نامرد برای نان، و یا در دعاهای متعددی مرگ را بر بدنامی ترجیح می­دهند.
2-2-2. هدا هچ کسء دێم کوماں رزوا مکنت.                 hodā heč kasa dēm kawmāņ rozwā makant.
خداوند هیچ کسی را پیش اقوام[طوایف و قبایل دیگر] رسوا نکند./ با توجه به قومی بودن و ساختار طایفه­ای در جامعه­ی بلوچستان و اهمیت افتخارات خانوادگی، رسوایی فردی از یک قبیله و طایفه، مایه­ی بدنامی برای تمام افراد یک طایفه یا قوم محسوب می­شد.
2-2-3. ته دو دگنیا وژنام بی.                                                         teh do dognia važnām bay.
در دو دنیا خوشنام شوی.
2-2-4. په گل و بالاں باتی.                                                                      pa galo bālāņ bātay.
شاد باشی و پرواز کنی
2-2-5. په مراد بی                                                      pa morād bay.                                      
به نهایت مطلوب برسی.
2-3. عاقبت به خیری
2-3-1. کلمه ات کزمت بوت.                                                        kalamayet kezmat bōūt.      
کلمه(لااله الا الله) نصیبت شود./ با توجه به این که بلوچ ها مسلمان هستند و در اعتقادات مسلمانان به این مساله که آخرین سخنان و کلماتی که بر زبان فرد رانده می­شود "لااله الا الله" باشد فضیلتی بزرگ محسوب شده، از نظر مردم سراوان اگر کسی بتواند در لحظات آخر زندگی این کلمه را بر زبان آورد، نشانه­ی عاقبت به خیری او می­باشد. به­همین دلیل به هنگام احتضار فرد و بر بالای بالین او فرد یا افرادی مرتب این کلمه را بر زبان می­آورند و به این کار "تلقین" می­گویند. لذا در میان مردم این منطقه بر اساس اعتقادات اسلامی این کار نشانه­ی عاقبت به خیری است.
2-3-2. ایمانت همراه.                                                                                       ?īmānet hamrāh.
ایمان همراهت(باشد)، (با ایمان از دنیا رحلت کنی).
2-3-3. مرکت پَ هۆش بۆت.                                                               market pa hōuš bout.
مرگت در حالت هوشیاری باشد./ با توجه به آن­چه در مورد اول در این بخش توضیح داده شد، بلوچ­ها مرگ ناگهانی (مفاجات) را مرگی ناگوار می­دانند و دعا می­کنند که مرگشان این­گونه نباشد. علاوه بر این، هذیان­گویی قبل از مرگ و به هنگام مریضی را امری ناپسند و نشانه­ای بد از پایان زندگی می­دانند. لذا می­بینیم که با توجه به تاثیر تعالیم و باورهای اسلامی، دعاهایی که در این زمینه به کار می­روند، همه دارای ریشه­ی دینی هستند. "الله ترا مرکء سُبَک و آسانے بدنت": خداوند مرگت(سکرات موتت) را آسان و سبک نماید در همین راستا است.
2-4. طول عمر
2-4-1. جانت سکّ­تر سِنگاں بات، اُمرت همسر کۆهاں بات.
Jānet hamsare seņgāņ bāt, omret hamsare kowhāņ bāt.
بدنت محکم­تر از سنگ­ها و عمرت به اندازه­ی عمر کوه­ها باشد./ در گویش سراوانی واژه­ی جان را برای بدن به کار می­برند. در بلوچستان با توجه به کوه­های مختلف و متنوع و پایداری کوه، طول عمر افراد را با آرزوی داشتن ویژگی­های کوه­ها برای عزیزان خود طلب می­کنند.
2-4-2. چُکّ و نُماسَه باتَی، کۆمپ و کاسَه باتی.              čokko nomāsa bātay, kōumpo kāsa bātay.
به فرزند و نوه برسی و به کومپ و کاسه برسی./ در میان بلوچ­ها فرزندزادگان به ترتیب عبارتند از: چُکّ(فرزند)، نماسه(نوه)، نپتک(نتیجه)، ٹِک(نبیره)، بٹّک(ندیده)، کۆمپ(نسل ششم) و کاسه(نسل هفتم). در این دعا رسیدن به نهایت طول عمر توسط یک انسان و سلامت ماندن برای او را آرزو می­کنند، ذکر این نکته لازم است که در زبان بلوچی کومپ معادل با قوز(درآوردن قوز) و کاسه همان کاسه به زبان فارسی است، اما در اینجا به­معنی خمیدگی قد در اثر پیری و طول عمر به­کار رفته است. در این دعا خواسته می­شود فرد چنان عمر طولانی داشته باشد که نسل هفتم بعد از خود را ببیند.
2-4-3. پیری په مسلمانی برسی.                                                     piri pa mosolmāni berasay.
با مسلمانی به پیری برسی./ با توجه به اهمیت طول عمر، به طلب آن برای عزیزان خود می­پردازند و نظر به این که در اسلام اهمیت زیادی به پیران داده می­شود، می­توان بازتاب اعتقادات مردم را مشاهده کرد.
2-5.  سلامتی و دوری از مصائب جسمی و روحی
2-5-1. جانت دراه بات.                                                                              Jānet dorāh bāt.
وجودت عاری از هر گونه ناخوشی باشد./ دعاهایی که برای سلامتی به کار می­رود با توجه به اهمیت و ارزش آن برای انسان­ها به گونه­ای هستند که بهترین وضعیت را با پرمعناترین واژگان برای فرد آرزو می­کنند. یافتن معنای دقیق واژه­ی "دراه" در زبان فارسی ممکن نیست، بلکه می­توان آن را تقریبا "سلامتی کامل" در نظر گرفت. هر چند که این دو واژه نمی­تواند معنای کامل این کلمه را انتقال دهد، این دعا به این شکل نیز به کار می­رود. "نادراهی مگنداتی": هیچ­گونه ناخوشی نبینی". "جانتء پرواه مبات": وجودت مصون باشد.
2-5-2. ار بلاهاں برکی.                                                                     ?er balāhāņ berakkay.
از هرگونه بلایا رستگار شوی./ در جامعه­ی سراوان یا سراسر بلوچستان با توجه به وضعیت اقلیمی و شرایط اجتماعی، خطرات بزرگ طبیعی و غیر طبیعی سلامتی انسان­ها را تهدید می­نموده است. لذا در این دعا "بلاهاں" اشاره دارد به هر گونه خطر و بلاهای آسمانی و زمینی. و در امان ماندن از این بلایا برابر است با تضمین سلامتی.
2-5-3. هدایت ار هر بدی بپهریزت.                                      hodāyet ?er har badi bepahrēzet.  
خداوند تو را از هر گونه بدی و ناخوشی دور بدارد./ در این دعا اعتقاد به نقش خداوند در تضمین سلامتی انسان آشکار است.
2-5-4. پۆڼزت هوں مییت.                                                                    pōuņzet hōuņ mayayt.
از بینی­ات خون نیاید./ در میان بلوچ­ها خون­دماغ امری عادی پیش و پا افتاده تلقی می­شود. بنابراین برای سلامتی کامل آرزو می­شود که حتی کوچک­ترین صدمه و آسیبی به فرد وارد نشود.
2-5-5. ار دست و پاد و چژم و رۆکت مگرات.                    ?er dasto pādo čežmo rōuket magerāt.
[خداوند] دست و پا و چشم و روشنی آن را از تو نگیرد./ حداقل سلامتی آن است که دست و پای انسان سالم باشد و ببیند. چرا که در غیر این صورت، انسان محتاج و وابسته به دیگران می­شود.
 
2-6. رزق و روزی
2-6-1. روزیگت په راه مروت.                                                             rōziget pa rah marawt.
روزیت در راه نرود./ این دعا پررزق و روزی بودن را آرزو می­کند و می­خواهد روزی شخص آن­چنان زیاد باشد که راه­ها گنجایش انتقال آن را نداشته باشند. در جوامعی که سختی معیشت یکی از دغدغه­های اصلی مردم آن است، چنین دعاهایی بسیار مهم دانسته شده و مهم­ترین دعا برای دور ماندن از تنگدستی و کمی رزق و روزی است. دعاهایی چون "سر په روزی ببی" : روزی همیشگی داشته باشی و "الله­اِت سێر و سراگاه بکنت" : خداوند تو را از نظر مادی به غنا برساند . "لاپت سێر و پُچّت نۆک بۆت" : شکمت سیر و لباست نو باشد از جمله دعاهایی است که معنایی مشابه با دعای اول دارند.
2-6-2.  بۆری، بدیی ء مهلّت.                                                          bōuray, bedayay o mahallet.         
بخوری، ببخشی و تمام نشود./ در جامعه­ی بلوچی بخشندگی و سخاوت از ارزش­های بسیار مهم می­باشد و دارایی و ثروت به دور از بخشش نکوهیده است و آموزه­های دینی نیز موارد فراوانی در توصیه به صدقه دادن و کمک به همنوعان وجود دارد. "وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ"(سبا، 39) حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: "لا ینقص المال بالصدقه" که ایشان قسم یاد می­کنند که مال با صدقه دادن نقصان نمی­یابد. "مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ". (ابن­حنبل،1421، 139) "روزیگت ار آزمان برچت": روزیت از آسمان بریزد نیز در تناسب کامل با آموزه­های اسلامی است که خداوند را تنها رزق دهنده می­دانند. "وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ" (ذاریات، 22). از سوی دیگر وجود نیازمندان فراوان در جامعه­ي بلوچی ارزش رادمردی را دوچندان می­کند و وجود واژگان فراوان برای معنی رادمرد در زبان بلوچی دلیل دیگری بر این مساله است.
2-6-3.  دان و هرمایانت/ زرّ و سُهرانت په پیناسکاں دراینت.
dāno hormāyanet/ zarro sohrānet pa pināskāņ darāyent.
گندم و خرماهایت/پول و جواهراتت از "پیناسک­ها" بیرون بیایند(سرریز شوند)./ پیناسک یا سَرتاگ سوراخی نزدیک به سقف اتاق­های منطقه بوده است که برای تهویه و نورگیری مورد استفاده قرار می­گرفت. از پیناسک بیرون آمدن روزی و دارایی، اوج ثروتمندی تلقی می­شده است. "تهتیانت سُهر باتنت" :جنس درهای منزلت [از] طلا باشد. "ار دستانت زر بشپت": از دستانت پول بریزد. "ار دستانت تلاه برچت": از دستانت طلا بریزد دعاهایی معادل دعای فوق هستند. "بِشَپِت" و "برِچِت" دو مفهوم متفاوت دارند اما از آنجایی که معادل آن­ها پیدا نشد، هر دو به معنای ریختن برگردانده شد.
2-6-4.  دست په گۆشت و رۆگں بشودی.                                   dast pa gōušto rōugeņ bešōuday.
دستانت را با گوشت و روغن بشویی(بشوری)./ در جامعه­ي بلوچی داشتن دام فراوان چه در میان یکجانشینان و چه میان عشایر امری مهم محسوب می­شده است و یکی از نشانه­های رزق و روزی، داشتن تعداد زیادی از احشام بوده است.
2-6-5.  الله بدی روزیء هلال.                                                            ?allāh bday rōzye halāl.
بارالها روزی حلال نصیب ما کن./ در میان مردم منطقه با توجه به ریشه­دار بودن آموزه­های اسلامی، بر حلال بودن بسیار تاکید می­شود و معتقدند که اگر روزی حلال نباشد تبعات و پیامدهایی برای فرد و اخلاف او خواهد داشت. دعایی چون "مال مردمت کزمت مبوت": مال مردم قسمتت نشود نیز در میان این گویشوران اهمیت روزی حلال را نمایان می سازد.
2-7. غنا و بی نیازی
2-7-1.   الله اے چمء په آ چم، اے دستا په آ دست مهتاج مکنت.
?allāh ?ēy čamma pa ā čamm, ?ēy dasta pa ā dast mohtāj makant.
خداوند این چشم را به آن چشم، و این دست را به آن دست(دست دیگرت) محتاج نکند./ دست بردن پیش کسان و ابراز نیاز به دیگران در میان مردم این منطقه امری بسیار ناپسند دانسته می­شود؛ به گونه­ای که بردن دست نیاز پیش نزدیک­ترین اقوام و خویشان نیز ناپسند دانسته می­شود. "وامء وتیکت گور مبۆت": وامدار (مقروض) نزدیکانت نشوی و "هُدایت زێرمنت کس مکنت": خداوند تو را زیر منت(محتاج) کسی نکند. "دستت دێم هچ که تِچک مبۆت" : دستت پیش هیچ کسی پهن(دراز) نشود نیز نشان­دهنده­ی اهمیت بی­نیازی و حاجت نخواستن از دیگران است. زیرا تقاضا و خواستن از دیگران را مایه­ی سرافکندگی و شرمندگی می­دانند و برای جلوگیری از چنین وضعیتی دعا می­کنند: "دێم هچ که شرمنده مبی": در برابر هیچ کسی شرمنده نشوی.
2-7-2. الله ات مهتاج وت بکنت.                                                    ?allāhet mohtāj wat bekant.
خداوند تو را به خودش نیازمند کند./ "مهتاج بندیاں مبی، مهتاج وت بی": محتاج بندگان نباشی و به خودت متکی شوی، "په کس مهتاج مبی": به هیچ کس محتاج نشوی، "هج به مهتاج مبی": هیچ وقت محتاج نشوی. همه دعاهایی هستند که احتیاج پیدا کردن به دیگران و ابراز نیاز در برابر آن­ها را امری نکوهیده می­دانند و در مقابل، محتاج به خداوند بودن و به خود اتکا داشتن را آرزو و درخواست می­کنند.
2-7-2.  سرت تَ گنجے بکپت.                                                              saret ta ganjē bekapet.
سرت[گذرت] به گنجی بیفتد.
2-7-3.  الله ت گنج بدنت.                                                                      ?allahet ganj bedant.
خداوند به تو گنج بدهد.
2-7-4.  گنج ازمانء گنی ات گۆں بات.                                        ganje ozmān ganiyet gōuņ bāt.
گنج عثمان غنی را همراه داشته باشی.
2-8. داشتن اولاد و اخلاف
2-8-1. الله پد و پد روات بدنت.                                 allāh pad o pad rawet bedant.                  ؟
خداوند اثر و رهرو برایت قرار دهد.
2-8-2. پد و رندت سبز بات.                                                                 pado randet sabz bāt.
اثر و دنباله­ات سبز شود./ "الله پد و رندتء سبز کنات": خداوند اثر و دنباله­ات را سبز کند، دعاهایی هستند که نشان دهنده­ی اهمیت وافر اولاد و فرزندان و تداوم نسل هستند.
اهمیت داشتن نسل و دودمان در میان ایرانیان کاملا واضح و آشکار است و ریشه­ی این مساله به دوره­ی ایران باستان برمی­گردد.(یارشاطر، 1380، 38) به­گونه­ای که در کتیبه­ها و آثار بازمانده از آن دوره بی­اولادی، سرنوشتی بسيار بد برای افراد دانسته می­شود و چنین است که برای داشتن دودمان و اخلاف و کثرت و برکت در میان فرزندان دعا می­کنند و بلوچ­ها نیز به­عنوان قومی ایرانی بسیاری از اندیشه­های دوره­ی باستان راحفظ نموده­اند.
2-8-3. هدا هچ مچیء بے چرک مکنت.                               hodā heč maččēa bē čerak makant.
خداوند هیچ درخت خرمایی را بی ریشه نکند./ داشتن فرزندان علاوه بر این که تداوم نسل به حساب می­آید، پشتوانه­ای است برای پدر و مادر(به مانند ریشه برای یک درخت!). در میان بلوچ­ها با توجه به ساختار جامعه، داشتن فرزندان و بویژه فرزندان پسر اهمیت شایانی داشته و دارد.
2-8-4. چو ک شێڼزاں چِرِک بجنی.                                 čok šēņzāņ čerak bejanay.                 
به مانند "شینز" ریشه بدوانی./ شینز نوعی علف است که به سرعت و با گستردگی ریشه می­زند.
2-8-5. الله ات نور و نگبهتێں اولاد بدنت.         ?allahet nōro negbahtēņ ?awlād bedant.                      
خداوند فرزندان نورچشمی و نیکبخت به تو بدهد.
2-8-6. بری که په چک و چلانگ برسی.                            brayk pa čokko čalāņg berasay.       
به فرزند و فرزندزادگان زیادی برسی.
2-9. عزت و سربلندی و نام­آوری
2-9-1. سد ات په سلام بات و سیسد په الیک.                         sadet pa salām bāt o sēsad pa alayk.
صد نفر برای سلام کردنت و سیصد نفر برای جواب سلام دادنت بیایند.
2-9-2. په بود و باشد باتی.                                                                              pa b­ōdo bāšad bātay.
باقدرت و با ارزش باشی.
2-9-3. نامت تَه /ان ناماں ببۆت.           nāmet ta/eņ nāmāņ bebōut.                                                  
نامت در میان نام­ها(ی نام آوران) باشد.
2-9-4. سرت دیم پهک لِکّ ببۆت.                     saret dēm pahk lekk bebōut.                            
سرت در میان همه بلند باشد.
2-9-5. کۆه بَی که مچَنڈی.                                                           kōuh bay ke mačanďay.     
کوه باشی که از جایت تکان نخوری.
2-9-6.  سرۆکء براتاں بی.                                                   sarōuke brātāņ bay.                       
سرآمد برادران باشی.
2-9-7.   مسترء گوهاراں بی.                                    mastere gohārāņ bay.                                        
سرآمد و رئیس خواهران باشی/بشوی./ در جامعه­ی بلوچی با توجه به گسترده بودن شکل خانواده، در بسیاری از موارد خواهر و برادر صرفا به خواهران و برادران اصلی اطلاق نمی­شود، بلکه سایر خویشاوندان نزدیک از جمله پسر عمو، دخترخاله، دوستان نزدیک و... را خواهران و برادران خود خطاب می­کنند. لذا با توجه به این ویژگی در جامعه­ی بلوچ، خواهران معنی وسیعی دارد و این دعا به معنی سرآمد هم­سن و سالان است.
دقت در دعاهای فوق نشان می­دهد که در میان گویشوران این منطقه، قدرت و عزت جزو ارزش­های مهم و اساسی بوده و هستند.
 
3. دعاهای بد(نفرین ها)
شرایط سخت اجتماعی و عدم دسترسی افراد به مراجع حمایتی و قضایی، موجب گسترش استفاده از راه­ها و مکانیسم­هایی می­شود که افراد تصور می­کنند با به­کارگیری آن­ها می­توانند به بخشی از خواسته­ها و آرزوهای خود دست یابند. از دیگر سو، قابلیت­های بالای زبان بلوچی در انتقال معنی و مفعوم در اثر گستردگی دایره لغات و ساختار دستوری و آوایی باعث شده است که افراد بتوانند مکنونات ذهنی و آرزوها و خواسته­های خود را در قالب کلمات و جملات(دعاها) بریزند و در نتیجه تا حدود زیادی از نظر روانی ارضاء شوند و چه بسا با طرح خواسته­ها و آرزوهای خود در قالب دعا فکر انتقام را از ذهن خود خارج کنند و اگر در کنار این مسئله به "تقدیر­گرایی" در جامعه­ی بلوچ توجه کنیم، اهمیت و جایگاه کاربرد دعا را در زندگی مردم این جامعه بهتر درک می­کنیم.
با توجه به چنین جایگاهی برای دعا در جامعه­ی بلوچستان، افراد از قرار دادن خود در معرض دعای بد دوری می کردند و حتی الامکان نیز از گفتن بددعایی پرهیز می کردند و سعی می­کردند کسانی را که بددعایی می­کنند نیازارند و از آن­ها فاصله بگیرند. به کسانی که از حربه­ی دعا زیاد استفاده می­کردند، در اصطلاح "سیاه زبان" می­گفتند. سیاه زبان­ها و گویندگان دعاهای بد عموما زن بوده­اند و هرگاه مردی به نفرین متوسل می­شد، در واکنش به این اقدام او را چنین خطاب می­کردند:"هنچوک جنێناں دُوایء کنت": چون زنان بددعایی می­کند! و می­دانیم که "به کار بردن اصطلاحات زنان بوسیله­ی یک مرد، او را "زنانه" جلوه می­دهد"(باطنی، 2535 ،85). هرگاه افراد مورد نفرین سیاه زبان­ها قرار می­گرفتند، توصیه می­شد که به جای مقابله با آن­ها به این دو جمله اکتفا کنند: "مه دپت هورے بگوارات" : در دهانت باران ببارد. و همان­گونه که باران همه جا را شستشو داده، بددعاهایی که کرده­ای از دهانت شسته و بی­اثر شود و یا به این که به گوینده­ی دعا می­گفتند: "لِلّ بَی": لال شوی. در اسلام نیز دعای بد و نفرین بر مسلمانان مانند لعن مورد نکوهش است حتی نسبت به مسلمانی که نسبت به شخص ستم کرده باشد. چنان­که در حدیث آمده است: "گاهی مظلوم آنقدر بر ظالم نفرین می­کند که مکافات ظلم او می­شود و فزونتر می­رود و این فزونی برای ظالم باقی می­ماند و روز قیامت آن را مطالبه می­کند"(دایره المعارف تشیع، 1387، 519).
ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که افراد سیاه زبان در بلوچستان از نظر اجتماعی بیشتر مربوط به طبقات پایین جامعه بودند و این مساله با یافته های جامعه شناسان زبان که میان رفتار اجتماعی افراد و طبقه ی اجتماعی افراد همبستگی های قابل ملاحظه ای وجود دارد و می توان از رفتار زبانی افراد به عنوان ملاکی برای تعیین و یا تشخیص پایگاه طبقاتی آن­ها استفاده کرد(مدرسی: 1391، 186) مطابقت دارد. همچنین می دانیم که ویژگی ها و الگوهای زبانی غیر معتبر یا کم ارزش در رفتار زبانی طبقات پایین تر قابل مشاهده تر است.(همان، 187).
اما با وجود کراهت استفاده از دعای بد، افراد در مواقعی از جمله ضایع شدن حقشان و ناتوانی در گرفتن آن به نفرین متوسل می­شدند. به قول استاد سخن سعدی علیه­الرحمه: "هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.  اذا یئس الانسان طال لسانه  کسنور مغلوب یصول علی الکلب"(سعدی، 1378، 58) مهم­ترین نفرین­هایی را که مورد استفاده قرار می­گرفت، می­توان در یک دسته­بندی کلی چنین تقسیم نمود:
3-1. گرفتاری­ها و مصایب
3-1-1. درد و رنج
3-1-1-1. سۆکت ار دل بات.                                              sōuket er del bāt.                              
سوگت بر دل باشد./ در زبان بلوچی، "سۆک" معنایی فراتر از سوگ دارد و به غم و درد پایدار گفته می­شود.
3-1-1-2. داگ ار دلت/چمّانت بات.      dāg er delet/čammānet bāt.                                                 
داغ بر دلت/ چشمانت باشد./ داغ کردن اصطلاحی است که بلوچ­ها برای نشاندار کردن حیوانات و اغلب جهت رفع برخی بیماری­ها به وسیله­ی قرار دادن فلز گداخته بر عضوی از بدن از آن استفاده می­کردند. اما در اینجا در چشم به معنای ظاهر و در دل بمعنای کنایی و سوک به کار می­رود.
3-1-1-3. ڈگارء سینه لٹار کنی.                                            ďagāra sina latār kanay.                
سینه بر زمین بمالی./ در هنگام مصیبت، زنان از شدت بی­تابی صورت خود را خراشیده، موها را پریشان کرده گریبان را چاک داده و سینه بر زمین می­کشیدند.
3-1-1-4. کۆلنج بی.                                                    kōulenj bay.                                         
قولنج شوی./ علی­رغم معنی ظاهری، در بین بلوچ­ها قولنج به درد و غم شدید اطلاق می­شود.
3-1-1-5. هنچوک موں پیسک پیسک پکنی/ هنچوک موں پورّ پورّ بجنی.
hančok moņ pisk pisk pkanay/ hančok moņ pōrr pōrr bjanay.
به مانند من "پیسک­پیسک" بکنی/ "پورّ پورّ" بکنی.
"پیسک­پیسک" صدایی است که پرنده­ی بیمار قبل از مردن از خود درمی­آورد و "پورّ پورّ" حالتی است که پرندگان پس از سربریده شدن نشان می­دهند. این دو دعا به خوبی نشان دهنده­ی "تاثیرات و نقش و کارکرد زبان بر جامعه و از سوی دیگر تاثیرپذیری نقش و کارکرد زبان از جامعه(شیروان،1376: 159) می­باشند؛ مسئله­ای که در سایر دعاهای نیک و بد صدق می­کند.
3-1-2. ضربه و ناراحتی جسمی
3-1-2-1. شهم هۆن و رێماں بی.                                                     šahme hōuno rēmaņ bay.
[همواره] آلوده به خون و چرک باشی.
3-1-2-2. ار بگلّڈی.                                                  ?er begellaďay.                                     
؟؟! ./ "ارگلڈتں" (مصدر)، به حالتی گفته می­شود که دست و پاهای فرد پس از سوختگی دچار آن می­شود و جمع شده و برمی­گردد.
3-1-2-3. دستانت ار گلڈں.                                                                   dastānet er gallaďeņ.
دستانت ؟؟! ./ حالتی دیگر از این نفرین، اما با شدتی کمتر است.
3-1-2-4. گَچّل و بۆگل بی.                                                                    gaččalo bōugal bay.       
"گچّل" و "بۆگل" شوی./ گچل به حالتی از شکستگی دست می­گویند که استخوان کاملا خورد می­شود و قابل گچ­گیری و بستن نیست و در بوگل استخوان علاوه بر شکستگی، از مفصل خارج می­شود. این شکستگی­ها بیشتر در مواقع سقوط از بلندی و به­ویژه از بالای درختان بلند ایجاد می­شد.
3-1-2-5. ار دویں چژماںِ کۆر بی / پُلّ بی.                         ?er doēņ čežmāņ kōūr bay/ poll bay.
از هر دو چشم کور شوی/ کور شوی[بواسطه آب مروارید(که شبیه "پل" یا گل است)].
3-1-2-6. ار سی دنتانت یکّے ممانت.   ?er see dantāņ yakkē mamānet.                                           
از سی دنتانت یکی [هم] باقی نماند.
3-1-2-7. چگل بۆرَی/ ار گیب چگلے بۆری.                         čagal bōuray/ ?er gayb čagalē bōuray.
"چگل" به تو اصابت بکند./ "چگلی" از غیب به تو اصابت بکند./ چگل در میان گویشوران این منطقه به چوب محکمی گفته می­شود که چوپانان برای برگرداندن رمه از آن استفاده می­کنند و اصولا چگل به حیوانی که از رمه دور می­شود و بازیگوشی و نافرمانی می­کند پرتاب می­شود. به این قیاس خطاب به افراد ناسربراه و نافرمان گفته می­شود.
3-1-2-8. دارے ار سرت بپورشت.                                             dārē ?er saret bepōršet.            
چوبی بر سرت بشکند./ در بلوچی واژه­های مختلفی برای نامیدن انواع چوب به­کار می­رود. از جمله این واژگان "دار" و "لٹ" هستند. عموما "لٹ" به چوب نسبتا نازک در مقایسه با دار گفته می­شود و دار نیز برای چوب کلفت و مقاوم استفاده می­شود.
3-1-2-9. ڈۆک باراں بی.                                                                           ďōuk bārāņ bay.
سنگ باران شوی./ "سِنگ"، "ڈۆک" و "ڈامبه" هر سه واژگانی برای نامیدن سنگ به­ترتیب از کوچک به بزرگ هستند. "ڈۆک" سنگ نسبتا متوسطی است که برای به قتل رساندن افراد مستحق کشتن به­کار می­بردند؛ سنگی که کاری و موثر باشد.
3-1-3. ضربه و خسارت غیر قابل جبران
3-1-3-1. ار چارمیں آزمانت بلگّ­ات.     er čāromiņ āzmānet blagget.                                         ?
از آسمان چهارم دچار ضربه شوی.
3-1-3-2. جانت بریزت.                                                                                   jānet brēzet.
بدنت تکه و پاره شود./ "ریزتں"(حالت مصدری) به وضعیتی برای بعضی از اشیاء و موجودات گفته می­شود که بر اثر گذشت زمان و کهنگی و یا قرار گرفتن در برابر آفتاب بدان دچار می­شوند.
3-1-3-3. جانت شل شل ببۆت.                                                                 jānet šalšal bebōut. 
[گوشت] بدنت از هم بپاشد.
3-1-3-4. سِند و سێل باتی.                                                                         sendo sēl bātay.                                 
[از هم] بگسلی./ اصطلاح "سند و سێل" با وجود آن که جداگانه مفهوم از هم پاشیدن را منتقل می­کند، اما در کاربرد اصلی بمعنی جداشدن زن و مرد از یکدیگر می­باشد و این کاربرد بستگی به موقعیت و بافت کلام دارد. زیرا "زبان معمولا در موقعیتی به کار می­رود که شرایط زمانی و مکانی خاصی دارد. به کرات اتفاق می­افتد که شرایط زمانی و مکانی روی معنای جمله یا جمله­ها اثر می­گذارد. در این­صورت گفته می شود از بافت موقعیت متاثر است"(باطنی: 1371، 32) حتی "گاهی نیز تغییر بافت و موقعیت باعث می­شود که یک جمله­ی واحد دو معنا یا دو تعبیر متفاوت پیدا کند"(همانجا).
3-1-3-5. الله­ک چوک بانکلینکت تل تل کننت.                       ?allahk čok bānkalēņket tal tal kanent.  
خدا کند چون باقلا پوستت را بکنند./ "تل کرتں" در بلوچی به معنای پوست کندن است و تکرار واژه بدلیل تاکید و شدت بیشتر است.
3-1-4. ضربه مالی
3-1-4-1. آچش سر مالت بکپت.                                                        . ?āčeš sar mālet bekapet
آتش بر مالت(سرمایه­ات) بیفتد.
3-1-4-2. ری سر و ری مالت بۆت.                                                    ray saro ray mālet bout.
سرت برود و مالت برود (سر و مالت از بین بروند).
3-1-4-3. مالت نسیب چوریاں ببوت.                                             mālet nasibe čōriaņ bebōut.  
مالت قسمت لات و الوات شود./ هرچند که سرمایه و مال در میان تمام انسان­ها ارزشمند است، اما دعاهایی که مربوط به خسارت مالی باشد، در میان این گویشوران کمتر است. این خود ناشی از دو مساله است؛ از یک جهت ارزش مال و سرمایه که ناپایدار است و در بین بلوچ­ها در مقایسه با سرمایه­های معنوی کم اهمیت­تر دانسته می­شده است. به­عنوان نمونه در برابر خسارت جانی می­گویند: "ته رو مال بروت": تا می­رود مال برود، و "مال ییت، براتء نییت": مال می­آید(جبران می­شود) ولی برادر نمی­آید. از جهت دیگر در جوامعی چون بلوچستان، موانع طبیعی و انسانی از انباشته شدن مال و ثروت جلوگیری می­نمودند.
3-1-5. عدم آسایش و گرفتار شدن
3-1-5-1. دلء سرته مگندی.                                                                 dele serta magenday.   
دل آرام و بدن آسوده نبینی.
3-1-5-2. لاپ سیر و دلوش مبی.                                                          lāp sēro delvaš mabay.
شکم سیر و دل خوش نباشی.
3-1-5-3. پچّت نۆک و لاپت سێر مبۆت.                                      poččet nōuko lāpet sēr mabōut.
لباست نو و شکمت سیر نباشد.
3-1-5-4. نی شپت واب بات و نی رۆچ آرام.                               nay šapet wāb bāto nay rōuč ārām.
نه شب خواب داشته باشی و نه روز آرامش.
3-1-5-5. روزء آرام مگندی.                                                              rōuze ārām magenday.
روز آرام (همراه با آرامش) نبینی.
3-1-5-6. وشّیں روچے مگندی.                                                        waššeņ rōučē magenday.
روز خوب نبینی.
3-1-5-7. روزت ار رۆ بدتر بۆت.                                                   rōuzet ?er rōu batter bōut.
روزت از روز بدتر شود./ نکته: روز، رۆچ و رۆ در هر سه دعا به معنی روز می­باشد. اما استفاده از آن­ها در موقعیت­های مختلف فرق می­کند.
3-1-5-8. وابت ان چژماں مبوت.                wābet en čežmāņ mabōut.                                            
خواب در چشم هایت نداشته باشی.
3-1-5-9. بونڈک­ات ار سر بات.                                                             bōnďaket er sar bāt.
لحاف کهنه به سر داشته باشی(آواره شوی).
3-1-5-10. چوک هر چیر بار بی.                                                           čuk har čēr bār bay.
چون خر [همیشه] زیر بار باشی.
3-1-6. مشکل لاینحل
3-1-6-1. کلامت بگرت/ کلامت کۆر کنت.   kalāmet begeret /kalāmet kōur kant.                          
قرآن گریبان­گیرت شود/ قرآن کورت کند.                                
3-1-6-2. هدایت بگرت/ هدا وتت بگرت. hodāyet begeret/ hodā watet begeret.                            
به گرفت خداوند دچار شوی/ خداوند خود تو را بگیرد.                             
3-1-6-3. الله ات بجنت/ کلامت ار سریں بگرت.            ?allāhet bejant/ kalāmet ?er serēņ begeret.
خداوند تو را بزند/ قرآن بر کمرت بزند.
3-1-6-4. ترء مسیت بگرت برکت کلام.                                    tara masit begeret barkat kalām.
مسجد تو را بگیرد، به خاطر عزت قرآن./ در بسیاری از دعاهای مردمان این منطقه در آخر دعاهای بد، واژه­ی "برکت کلام" به کار برده می­شود و منظور آن است که به خاطر عزت قرآن دعای آن­ها مستجاب شود و به کار بردن این کلمات نوعی توسل به قرآن برای تضمین قبولیت دعا می­باشد.
با دقت در نوع دعاهای مرتبط به تقاضای مشکل لاینحل برای فرد در می­یابیم که این نوع مشکلات را فقط از جانب خداوند و قرآن مجید می­دانند و سایر مشکلات هرچند سخت باشد، قابل حل است.
3-1-7. رسوایی
همان­گونه که خوشنامی و دعا برای آن در رأس دعاهای مهم در میان بلوچ­ها می­باشد، رسوایی و دعا برای رسوا شدن فرد، بدترین دعاها در نوع خود به شمار می­آیند. به­همین جهت دعاهای از این نوع سوزناک­ترین و بدترین دعاها محسوب می­شوند، چرا که همان­گونه که اشاره شد اغلب مردم، مردن را بیش از رسوا شدن می­پسندند، اما کسانی که خواهان انتقام هستند، دعا می­کنند که: "زندَه شِرّ بی": زنده باشی؛ اما همراه با رسوایی!
3-1-7-1. دێمت سیاه بۆت/ شِرّت زاهر بۆت.                        dēmet siyāh bōūt/ šerret zāher bout.                                                       
رویت سیاه شود/ رسوایی­ات ظاهر شود(همه شاهد رسوایی­ات باشند).
3-1-7-2. گۆش و پۆنزتء ببرّ انت.                                              gōušo pōunzeta beborrent. 
گوش­[ها] و بینی­ات را ببرند./ در گذشته برخی از افراد را که عمل زشت مرتکب شده بودند، مثله کرده و رها می­کردند.
3-1-7-3. شِرّ بی/ رزوای دو جِهان بی/ بمرتێنی.         šerr bay/ rozwāye do jehāņ bay/ bomortēnay.
رسوا شوی/ در دو جهان رسوا شوی/ [کاش] می­مردی./"شِرّ"در واقع کمال رسوایی یک فرد است.    
3-1-7-4. بمرتینی که شرتء هاکء پوشت.                            bomortēnay ke šerreta hāka pōušet.
[کاش قبل از این رسوایی] می­مردی و خاک رسوایی­ات را می­پوشاند./ در صورتی که عمل بدِ فردی در جامعه علنی و برای او مایه­ی رسوایی می­گردید، هرگاه اسم چنین شخصی را می­شنیدند  او را مورد سرزنش قرار داده و یا اگر نزدیکانش او را می­دیدند، خطاب به او چنین دعایی می­کردند.
3-1-7-5. کبرت په میتیں مرو/مروت.               kabret pa maytiņ maraw/ marawt.                        
قبرت با "میتین"(سیخ مخصوص کندن) هم کنده نشود./ در بلوچستان، عمدتا بعد از مردن فردی شروع به کندن و آماده نمودن قبر  می­نمودند؛ اگر در­جریان کندن گور به مشکلی برمی­خوردند و کندن سخت    می­شد، این مساله را نشانه­ی بدعملی و درنتیجه عاملی برای رسوایی فرد می­دانستند.
3-1-7-5. چێدگتء ببندنت.                                                                    .čēdageta bebandent                                   
نشانی برای رسوایی­ات بسازند./ در گذشته به دنبال سر زدن برخی از اعمال


مطالب مشابه :


نفرین مظلوم بر ظالم‏

نفرین مظلوم بر ظالم‏ وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و برای مشرف شدن به




جهت رغبت به نماز

وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و نفرین مظلوم بر ظالمدعا برای




دعای مستجاب

دعای امام عادل2- دعا یا نفرین پدر در در حق ظالم و لو مظلوم برای غائب 21- دعای




شرط دعا برای پدر و مادر/ آیا می‌توان برای انسان کافر دعا کرد

شرط دعا برای پدر و مادر/ آیا می کردن است؛ چون گفتم این هم دعا است، یعنی نفرین کردن




دانلود مقاله دعا و نفرین در زبان مردم بلوچ

با توجه به چنین جایگاهی برای دعا در جامعه­ی "گاهی مظلوم آنقدر بر ظالم نفرین می­کند که




برای نفرین بر مرگ یک نفر

برای نفرین بر وبلاگ انواع دعا و ذکر و انتقام از ظالم و گرفتن حق و رفتن پیش ظالم




به جهت هلاکت ظالم

به جهت هلاکت ظالم - وبلاگ انواع دعا و به ظالم نفرین کند ختم لا اله الا الله برای




نفرین مادر

لازم است تا نفرین را روشی برای نفرین نوعی دعا است ولی دعا ظالم كیفر ستم




مرکززددعادررمانی،،،دعای مجرب جهت نابودی دشمنان/ رازی برای قطع سردرد در ۱۰ دقیقهخواص اسم شریف القابض/

جهت این امر مهم دعایی که از بزرگان ما برای نابودی حکّام ظالم و *نفرین بر ذکر و دعا برای




برچسب :