گلیم

th?id=H.4922295700816973&w=178&h=150&c=7

زیر مجموعه های فرش ایران شامل انواع گلیم بافتهاست . در حال حاضر گلیم وسیله‌ای است که به عنوان زیر انداز وپرده در چادرها ومحلهای عمومی نظیرقهوه خانه ونیز در تهیه لوازم زندگی وکار ،‌مانند رختخواب بند( چادر شب )، سجاده خورجین، جوال دیوارهای چادر، جل اسب ،‌پشتی‌، سفره و… استفاده می‌شود‌.
واژه گلیم بطور ساده یک فرش با بافت صاف یا یک نوع قالی بدون کرک یا خواب گره خورده است. نام این فرش در زبانهای مختلف بانواع گوناگون بسیاری استعمال می‌شود. گلیم در افغانستان کیلیم، دراوکراین ‌پلاس ، د رقفقاز ‌لیاط ،در سوریه ولبنان چیلیم نامیده می شود. بعلاوه صنعت صاف بافی بشکلی در همه جهان از دشتهای وسیع آمریکا تا اسکاندیناوی واندونزی یافت می‌شود. گهگاهی فقط شباهتی در ساخت آنچه تولید می‌شود وجود دارد لیکن دیسیپلینی که ناشی از مواد وتکنیک کار است اغلب منجر به شباهتهای بارزی در نقوش وهیئت فرشها می‌گردد.
تا همین اواخر گلیم بطور کلی توسط مجموعه داران وسوداگران قالیهای مشرق زمین فرشی بسیار نازل وناچیز تصور می‌شد ولی در دودهه اخیر علاقه مندی نسبت به جنبه های تزیئنی و جمع آوری گلیم پدیدار گشته است وامروزه انواع گلیم در سراسر دنیای غرب طالبان وطرفداران روز افزونی کسب کرده است.
فن تخت بافی شامل رشته های پشم ومو یا الیاف نباتی در هم بافته ،باید بر حسب احتیاجات اساسی تمدنهای اولیه برای پوشش و پناهگاه ووسیله انبار کردن وهمچنین برای وسایل راحتی ساده ماند فرش ومخده بوجود آمده باشد . در تاریخ به بافندگان وپارچه بافته شده اشارات بسیاری رفته است.
از تحقیقات به عمل آمده اینگونه به نظر می‌رسد که گلیم یک شیی اساساً تزئینی ، اثاثی قابل حمل وعملی ، در طی روزگاری دراز برای مردم خاور میانه وآسیا بوده است.
گلیم همراه جواهرات ولباس ،‌وسائل خیمه وخرگاه ویراق حیوانات ،‌هویت طوایف روستانشین وعشایر صحراگرد را تشکیل می‌داده است.
گلیم به عنوان فرش روی زمین ودیوارهای خیمه وخانه ها ومساجد وپوشش حیوانات وکیسه وخورجین تولید می شد وبیشتر آسیای صغیر در قرون هفده و ‌هیجده بخاطر تولید گلیم وتجارت آن شهرت یافت. ثروت خانواده بصورت گلیم وقالی ،‌فلزات قیمتی وحیوانات ذخیره می‌شد وهنگام قحطی وبحرانهای اقتصادی این اموال را می‌توانستند در مقابل غله معامله کنند ویا اینکه به پول رایج محلی تبدیل نموده ودر نزدیکترین بازارهای شهری از آن استفاده نمایند.

th?id=H.4650454369175829&w=256&h=155&c=7
گلیم در خانواده همیشه به عنوان بخشی از جهیزیه ومهریه عروس نقش عمده داشته است . موقعیت ومنزلت هر خانواده مستقیماً به نوع ومقدار جهیزیه عروس ارتباط داشت واین امر تا حدی مبین این نکته است که چرا گلیم در گذشته این همه سعی وهنرمندی وابتکار بدون توجه به سودی که در بازارها از آن حاصل می‌شد، به خود مصروف می‌داشته است.
مراسم ازدواج ووضع زندگی عشایر ،‌انتقال انواع گلیمهای سنتی را به عنوان ارث تقاضا می‌کرد. همچنین گلیم در خانه به روش سنتی برای فرش کف خانه، بالش وپشتی ونازبالش ،‌کیسه های انباری ،‌بستر ومقاصد رسمی وپذیرایی بکار می‌رفت ،‌نمایش ثروت با انباشتن گلیمها ومنسوجات نفیس جهیزیه در اطراف اطاق که در واقع بانک پس انداز بافتنی هاست ،‌یک نوع تفاخر بود.
از اواخر قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم طوایف عشایری شیوه منسجم زندگی خود را ازدست دادند وبه اقامت در نواحی مختلف پرداختند وزندگی خود را از راه معامله وتعویض جنس ادامه دادند لذا هر نوع طراحی را که باب روز وقابل فروش بود تولید می‌کردند واین باعث شد که بعضی از اجناس دیگر تولید نشود .امروزه تولید گلیمهای روستایی وعشایری بر اساس بازار وتجارت صورت می‌گیرد اکثرسفارشها بوسیله طراحان غربی توصیه می‌شود و روشن است که دلایل برای بافت گلیم در سالهای اخیر بسیار تغییر کرده است وابعاد فرهنگی تولید جای خود را به سود بازرگانی بخشیده است.
● مواد اولیه

مواد اولیه در تمامی کشورهای تولید کننده گلیم ،‌یعنی پشم گوسفند وشتر ،‌موی بز واسب وپنبه به سهولت به دست می‌آید. اصلاح نژاد گوسفند از اجداد ما قبل تاریخ آن ،‌به نژادهای اهلی واصیل امروز ،‌از جمله با تکامل فنون وشیوه های بافندگی ونیاز انسان به استفاده از پشم مربوط می‌شده است. پشم گوسفند های اولیه زبر ونمدین وچیدن آن بسیار مشکل بود .
از قریب به ده هزار سال پیش ، که انسان به دام پروری واصلاح نژاد دام پرداخت ‌به تدریج پشم گوسفند به الیاف بلند ونرمی که قابل ریسیدن بود ،‌تبدیل شد . گوسفند از اولین حیواناتی است که به دست انسان اهلی شده ولزوم مراقبت ازگله انسان اولیه را که از پشم گوسفند ، همواره به منبع اصلی نخ بافندگی ،‌در آسیای مرکزی وافریقای جنوبی بهره برده است ،‌ناگزیر به زندگی شبانی واداشته است.
خصوصیات پشم از مو ،‌پنبه وابریشم بسیار متفاوت است. گره های ریزی برسطح الیاف پشم وجود دارد که هنگام ریسیدن ، به آن خاصت در هم پیچیده شدن می‌بخشد وپارچه های بافته شده از پشم ،‌به دلیل درصد بالای چربی، عایقی ممتاز است وخاصیت فرم پذیری عالی دارد.
جنس پشم گوسفند کاملاً به آب وهوا وچراگاه بستگی دارد. ‌پشم گوسفند دمبه دار به خاطر تار سخت وخشن وبلند که درخشش براق به آن می‌دهد وخاصیت رنگ پذیری آن مشهور می‌باشد . در کوهستانهای آسیا،‌آب وهوای خنک وخشک باعث پیدائی پشمی است که از پشم دشتهای گرم وغبار آلود ،‌ظریفتر ونرمتر است.
گوسفند دم دراز رد مرزهای جنوبی افغانستان وگوسفند دمدار در ترکستان که اکنون بخشی از آسیای مرکزی است ، یافت می‌شود . بر خلاف گله های کشورهای پیشرفته تر که در آنجا نتیجه پرورش گوسفند پشم های یک رنگ تولید شده است،‌در سراسر آسیا گوسفندانی به رنگهای قهوه‌ای وسیاه وسفید شکری یافت می‌شوند وگاهی تمام این رنگها بر روی یک حیوان نیز دیده می‌شود .
موی شتر وبز واسب نیز منبعی برای نخ تابیده شده هستند. موی بز را روی پوست ،‌از زیر پشم ژولیده حیوان می‌چینند وبخاطر استحکام وبراقی زیاد آن مورداستفاده قرار می‌دهند . بندهای زین وگاله ،جل حیوانات وبعضی از گلیمهای آسیای مرکزی از موی بز یا ترکیبی از موی بز وپشم گوسفند درست می‌شوند .
اطرف گلیم یعنی لبه های آن ،‌اغلب از موی بز است ، ‌وگلیمهایی را که صحرا نشینان طوایف بلوچستان بافته اند بکرات دیده شده که با موی لطیف بز تا وسط فرش بخیه زده شده تا دو باریکه کم عرض را به هم وصل کرده بصورت فرشی درآورند . چادرهای مردم بلوچ با چوبهای خم شده طاق مانندی از موی بز تشکیل گردیده است.
موی شتر هم به عنوان تار وهم به صورت پود در بافت گلیم به کار می‌رود ، بویژه اگر بدون رنگرزی از آن استفاده شود ظریفتر وپر مایه تر می‌باشد. این وضع یکی از خصوصیات گلیمهای کهنه ایران و افغانستان است،‌هر چند موی شتر هنوز در ترکیب طناب وبند به کار می‌رود. موی اسب که از یال ودم آن گرفته می‌شود اغلب بصورت منگوله روی خورجین ومانند موی بز در به هم پیوستن قسمتهای گلیم وحواشی بکار می‌رودبه آن استحکام بیشتری می‌بخشد.
▪ پنبه
پنبه از مهمترین مواد اولیه بافندگی است واختصاصات وامکانات آن از پشم بیشتر است . پنبه به وفور کشت می‌شود والیاف آن دارای استحکام بسیاری است . پنبه را با قطر کم می‌تابند تا برای بافتهای ظریف مناسب باشد . قسمت اعظم تارهای بافندگی از نخ پنبه فراهم می‌شود. بر خلاف پشم سفید که به مرور زمان به رنگ کرم وعاج می‌گراید ، ‌پنبه شفافیت اولیه اش را از دست نمی‌دهد وبه جذابیت نقش ونگاره ها می افزاید . باید توجه داشت که پنبه ،‌رنگ را به خوبی پشم جذب نمی‌کند.
در گلیمهای قرن نوزدهم مخلوطی از پنبه وپشم دیده می‌شود واز رشتن آن دو با یکدیگر نخ ظریف ودر عین حال نرمی‌ حاصل می‌شود.
▪ دیگر مصالح
گلیم ابریشمی در((‌آلپو)) سوریه ودر دوره‌ی صفویه در کارگاههای صحنه وسنندج تولید می‌شد،‌تا خواست های تجملاتی دربار ایران را بر آورده کند. امروز از ابریشم در گلیم بافی جز در منطقه قیصری در آناتولی ،‌استفاده نمی‌شود. بعضی از خورجینها مخصوصاً آنهایی را که جزئی از جهیزیه است ،‌با ابریشم تزئین می‌کنند . بافنده‌های عشایر وصحرا نشین که به ندرت به بازارها راه می‌یابند،‌علاقه وافری به تزیین گلیم بافتهایشان با زینت آلات کم یاب وغیر عادی مانند الیاف فلزی ومصنوعی ،‌مهره ،‌صدف وسکه دارند . جذابیت این گونه پیرایه‌های اضافی برای صحرا نشینان نشانگر تفاوت فرهنگی آنان با دنیای غرب است.
● ابزار گلیم بافی
ابزار گلیم بافی عبارتند از :
▪ دار: که کلاً به دو نوع افقی وعمودی تقسیم می‌شوند.
▪ نخ چله: نخ چله معمولاً از پنیه با ضخامت های متفاوت است. در بعضی از روستاها ازپشم برای نخ چله (تار) استفاده می‌کنند .شاید به علت سهولت دسترسی پشم وعدم دسترسی به پنبه. در بعضی موارد استثنایی از ابریشم نیز استفاده می‌شود.
▪ پشم : پشم مراحل مختلف از چیدن ،‌شستن ،‌رشته شدن (ریسیدن ) ورنگرزی را می‌گذراندوبعد از اتمام این مراحل به عنوان خامه شناخته می‌شود.
● عملکردهای ضروری برای شناخت بافت:
▪ رنگرزی: در شهرها متخصصان ودر ایلات عشایر خود بافندگان آن را انجام می‌دهند.
▪ چله کشی: سوار کردن نخ(تار)روی چهار چوب ((دار)) است.
▪ نقشه کشی: در شهرها وآموزشگاهها نقش ها روی کاغذ مخصوص طرح می‌شود واز روی نقشه ،‌طرح روی دار پیاده می‌شود،‌در ایلات وروستاها خود بافنده ،‌طرح را ذهنی روی دار پیاده می‌‌کند.
● دار گلیم بافی

th?id=H.4607277029393870&w=205&h=151&c=7
درهم تابیدن تارهای عمودی وپودهای افقی به وسیله درقالی بافی ،‌آن را از دیگر شیوه های تولید منسوجات همچون قلاب دوزی وگره زنی متمایز می‌کند .دارهای گلیم بافی بسیار ساده است ،‌اما سادگی آنها ارتباطی چندانی با نوع بافتنی که به وسیله آنها تولید می‌شود ندارد. بافت های پیچیده نیز با دارهای ساده انجام می‌شود.
اما دارهای پیچیده ترغالباً به سرعت عمل می‌افزاید واز حجم کار جسمانی می‌کاهد. دارهای گلیم بافی هر منطقه بنا بر سنتها ،‌عادات ومقتضیات آن منطقه می‌باشد. عشایر به دلیل کوچ نشین بودن خود واز آنجا که الزام دارد تا ابزار گلیم بافی را همراه با جابه جایی ایل وعشیره شان انتقال دهند ،‌معمولاً از دارهای افقی که به راحتی قابل حمل بر پشت اسب والاغ بوده وهمچنین قابل استقرار در محل اسکان است استفاده می کنند. به خاطر صرفه جویی در اشغال جا از دارهای عمودی بهره می‌گیرند.
▪ دار افقی یا خوابیده:th?id=H.4785767320387891&w=187&h=143&c=7
دار افقی که به طور افقی یا خوابیده بر روی زمین قرار می‌گیردوبسیار ابتدایی است ودار عمودی که به صورت ایستاده است وبافنده روبه روی آن روی زمین یا روی نیمکت کوچکی می‌نشیند. در گلیم بافی از دار خوابیده استفاده می‌شود.
این نوع دار به سادگی از زمین جدا وجمع می‌شود.آن را روی چهار پا می‌بندند وپس از اسکان در محل جدید به سهولت دوباره نصب می‌کنند . البته باز کردن و نصب دوباره‌ی دار،‌کشیدگی دست بافته را مختل می‌کند وباعث ناصافی درشیرازه ها وبافت می‌شود. مشکل برقراری کشش لازمه در دستگاه افقی باعث شده است که تنها نوارهای باریک ،‌که گاه طول آن به چند متر می‌رسد،‌با دارهای خوابیده بافته شود. درگلیم های بزرگتر بافته یکسان را از وسط به هم می‌دوزند یا تعدادی نوارهای باریک را از شیرازه به هم وصل می‌کنند.
در این نوع دار از چوب گزد برای بلند کردن نخهای تار استفاده می‌شود وهمچنین برای بافتهای برجسته از چوب کجو استفاده می‌شود که نخهای تار زیر ورو را از هم جدا می‌کنند و فاصله ای برای رد کردن پودها ایجاد می‌شود.
▪ دار عمودی:th?id=H.4995361681770143&w=186&h=135&c=7
دستگاه ثابتی است که در شهرها وروستاها مورد استفاده قرار می‌گیرد. انواع گلیم ها ،‌از خورجین ها وسجاده های کوچک تا گلیم ‌ های بزرگ را می‌توان با دار عمودی بافت. دو عاملی که مانع بافتن گلیم های بسیار بزرگ می‌شود ،‌یکی اندازه اتاق کار است ودیگری آنکه در گلیم های بزرگ به دلیل مشکل برقراری کشش در تار وپودها ،‌گلیم به طور صاف ومسطح بر زمین قرار نمی‌گیرد . ساختن دارعمودی شبیه به دار افقی است .
برای عمودی ایستادن کار دو تیرک افقی تارهای آن را یا در شکاف هایی که در تیرک عمودی ایجاد شده ،‌ قرار می‌دهند ویا به نقطه مناسبی در اتاق بافندگی مانند تیر آهن های سقف متصل می‌کنند.
بافنده روی تخته الواری که بالاتر از رمین قرار گرفته است می‌نشیند وچله ها (تارهای کشیده) را به وسیله گوه یا پیچ مکانیکی پیچیده تری شل وسفت می‌کند. این دار در جایی ثابت قرار دارد وبه دلیل جایگیری کمتر معمولاًدر گوشه‌ای از فضای موجود قرار می‌گیرد. دار عمودی به سه نوع دار تقسیم بندی می شود :
▪ دار ثابت :
در ساختمان این دار محلی برای حرکت بافت نیست وبافنده خود ،‌بوسیله نردبانهایی که یه دو طرف دار بسته شده اند وبه بالا می‌روندتغییر جا می‌دهد.دار ثابت از ابتدایی ترین انواع دار است. در این نوع دار گلیم به اندازه کادر داخلی دار بافته می‌شود.

th?id=H.4830391978427856&w=189&h=146&c=7
▪ دار تبریزی :
این نوع دار متداولترین نوع دار عمودی است . ‌در کار کردن با این دار بافنده تغییر جا نمی‌دهد . دوچوب تحتانی (زیردار)‌ وفوقانی (سردار) دارد .سردار بوسیله پیچ ومهره قابل حرکت است . در موقع ضروری ، ‌دار شل می‌شودوپس از برگرداندن قسمت بافته شده به پشت ، ‌دوباره دار محکم می‌ گردد. با این دار می‌توان دوبرابر اندازه آن بافت. در حال حاضر این دارها با پیچ ومهره وبه صورت آهنی ساخته می‌شوند که اصولی تر است .
دارهای کوچک را می‌توان تمام فلزی ساخت ،‌اما دارهای بزرگ به دلیل سنگینی‌اشکال حمل ونقل وهمچنین کنترل ایست آن همچنان از چوب ساخته می‌شود.
▪ دار گردان :th?id=H.4767814335725704&w=207&h=143&c=7
دراین نوع دار ، ‌نخ به سر دار و زیر دار پیچیده می‌شود واز شروع بافت به تدریج از زیر دار باز وبافته می‌شود. سپس به زیر دار بر می‌گردد. با این نوع دار می‌توان طول دارها ، در نتیجه طول گلیم را به هر مقدار که می‌توان رساند. ‌در این روش بافت ،‌آنچه بافته شده است ،‌به دلیل پیچیده بودن قابل رویت نیست وبعد از اتمام کار بافته از دار باز می‌شود وقابل رویت است.
▪ اصولی که باید در ساخت ونصب دار به آن توجه کرد:
ـ ‌اگر دار از نوع فلزی باشد نباید هیچ گونه تیزی در سر دارو زیردار باشد که باعث پاره شدن تار می‌گردد ودر صورت امکان ابتدا ضد زنگ زده وسپس رنگ شود .
ـ تیرکهای دار باید کاملاً محکم باشند ودرعین حال هر دو چوب مقابل ،‌ موازی هم وعمود بر چوب پهلویی باشند (‌سردار و زیردار موازی یکدیگر وعمود بر چوبهای طرفین که آنها نیز موازی یکدیگرند،‌ باشند) وخلاصه شکل مربع مستطیل کامل تشکیل دهند.
ـ ‌پیچ ها بهتر است با روغن گریس روان شوند.
ـ قبل از چله کشی باید سمت راست و چپ دار ازنظر ارتفاع تنظیم شده باشند وامکان شل وسفت شدن در چوب بالایی (سردار) باشد که بعد از بافتن در این سمت دار بتوان بافته را به پشت برگرداند.
ابزارهای دیگر بافندگی مانند انواع شانه‌ها وسیخها از چوب و فلز درست می‌شود و برای جا انداختن پودها به کار می‌رود. تعداد دندانه های شانه خیلی کم است . معمولاً شانه ها دسته‌های بلندی دارند که از آن به صورت یک اهرم برای فرو کردن ومحکم کردن پود استفاده می‌شود.
سیخ پود کشی که در گلیم بافی کمتر استفاده می‌شود میله ساده ای است که دو سر آن دارای قلابی برای رد کردن پودها است . قیچی وچاقو را آهنگرهای محلی که به آهنکاری اشتغال دارند می‌سازند
● طرح ونقش
دامنه رنگها وترکیبات موجود در گلیمها ا زنقشهای پیچیده‌ی با پشم طبیعی رنگ نشده تا طرح های ساده هندسی با رنگهای زنده، بسیار وسیع است. صاحبان گلیمها اغلب می‌توانند به آسانی انتساب فرش خود را به طایفه وناحیه یا شهر بخصوصی دنبال کنند وشیوه های بسیاری را بروشنی وبه آسانی ،‌همین که بدانند در جستجوی چه چیز می‌باشند می‌توانند در یابند. ‌حسن گلیم در این است که لازم نیست شما متخصص تعلیم یافته ویا تحصیل کرده در فن فرش باشید تا بتوانید ویژگیهای خاص آن را مشخص واصل آنرا معین کنید.
تاریخ بسیاری از نشانه‌هائی که به طور کلی در گلیمها به کار رفته مربوط به قرون پیش از اسلام بوده ریشه آنها به فرشهای تخت بافت آسیای مرکزی پیش از اسلام باز می‌گردد ،‌گلیمهای که ریشه آنها در خصلت های حیوانی، ‌دشمنی وباورهای زندگی شبانی اولیه صحرا نوردان در استپهای جنوبی نهفته است.
ظهور مذهب اسلام برای بسیاری از تصاویر کهن مورد استفاده در اشکال هنری وصنایع ممنوعیتهایی را بوجود آورد.
بافندگان تحریم تصویر موجود زنده را مرعی داشته اند ، ‌لیکن نقوش مربوط به پیش از اسلام را که مانند داستانهای عامیانه از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یافته در طرحهای خود داخل کرده اند .این نشانه‌ها (سمبلها) از بوته آزمایش زمان بیرون آمده شکل زبان ویژه‌ای به خود گرفته اند . دراسلام تجسم خداوند نه به شکل مکتوب ونه به صورت نقش آدمی (انسان به صورت تصویر خداوند خلق شده ) ‌وجود ندارد.
در نظر بافندگان عشایری وابستگی با محیط طبیعی آنها وحیوانات وگروههای خانوادگیشان بسیار نیرومند بوده ریشه عمیق در گذشته دارد، بنابر این تحریم مذهبی نادیده گرفته می‌شود.
بطوریکه اشیاء قابل تشخیص در فرشهای آنها به تصویر کشیده شده است اما دیده نشده که آنها بخشی از یک تصویر کامل واقعی را ارئه دهند . در اسلام هنر به خاطر هنر تصوری است ‌بیگانه ، ‌لیکن گلیم در زندگی هم کاربرد عملی وهم جنبه تزیینی دارد .
موتیف وطرح گلیم اغلب در شناسایی قدمت واصل آن جنبه کلیدی دارد که در نتیجه نفوذها وشیوه های مختلف حاصل می‌شود . به عنوان مثال فنون گوناگون بافندگی اغلب سبک موتیف‌های مورد استفاده را مشخص می‌سازد . فن بافت چاکدار طرحهای ابستره وپلکانی یا کنگره‌ای را که معمولاً لوزی یا مثلث شکل اند ،‌بوجود می‌آورد.
فنون جاجیم وترنجهای پهن هندسی در زمینه فرش بدست می‌دهد ، ‌روش بافت پود نما امکان تولید نوارهای باریک هندسی وطرحهای گل وگیاهی وطرحهایی ممتد در عرض بافته سوماک بوجود می‌آورد وتصاویر قابل تشخیص نسبتاً‌دقیقی را ارائه می‌دهد . گلیم بافان در طی نسلهای متوالی روشهای ترکیب فنون بافندگی را بوجود آورده اند که بوسیله آنها نقشهای پیچیده وپر کار تری را ایجاد کرده اند.
دوعامل دیگر غیر مذهبی نیز در طرحی که بافنده برای گلیم خود انتخاب می‌کند تاثیر دارد . یکی از آن دو عامل طرز اجرای فنون بافندگی می‌باشد که بیشتر طرحهای ابستره را تولید می‌کند. ‌عامل دیگر محیط طبیعی است که بافنده در آن زندگی‌ کرده واز آن موتیفهایی را که مانند دریاچه و رودخانه وگلها وگل برگ ها ودرختان وبرگها یا حیوانات اهلی (گوسفند وبزوشتر) ‌و جانوران وحشی وحشرات (‌ماروعقرب وعنکبوت) ‌را اخذ می‌کند.
وی تصاویر اشیاء خانگی خود را مانند ‌کتری وقوری وشیردان وشانه وکوبه یا چراغ ‌را ضمیمه موتیف های سنتی خویش می‌نماید.
قالی گره باف وگلیم با وجود عدم شباهت آنها از لحاظ شیوه بافت در بسیاری عناصر سمبل‌ها ونقوش سهیم می‌باشند. موتیف ترکی (‌ال بلینده) elibelindeکه به معنی دست روی کمر است غالباً روی فرشهای تخت بافت وخواب دار هر دو یافت می‌شود.
همچنین است نقش گول (استخر) وگل. تعیین اینکه این موتیف ابتدا بر روی گلیم پدیدار گشته وسپس بر روی قالی گره باف منتقل گشته یا برعکس آن دشوار می‌باشد. هر چند که با احتمال قوی نخست بر روی فرش تخت باف منشاء گرفته است . در حال حاضر پاره ای از موتیفها محققا ً‌بر روی قالیهای گره باف ظاهر گشته وبعداً‌ بافندگان آنها را بر روی گلیم بکار برده اند .
مانند طرحهای گل وبرگی که هم بر روی گلیم ها وهم فرشهای گره باف شمال ایران متداول است . سمبول هایی که در اشکال گوناگون هنر آسیایی واسلامی بکار رفته برای غربیان فریبندگی خاصی دارد که معانی آنها مورد بحث واندیشه بسیاری قرار گرفته است.
در اغلب موارد یک شکل اصلی که شئ جانداری را مجسم می‌سازد در طی نسلهای متداولی به صورت طرح قراردادی در آمده است . در طی سالیان دراز تفسیر های اصیل یک موتیف تغییر یافته ویا فراموش شده است وتفسیرهای دیگری درباره همان موتیف بسب اعتقادات خاص محلی بوجود آمده واغلب به موتیفهای مشابهی در نواحی مختلف اسامی گوناگونی داده‌اند.
مسئله دیگر نحوه دید غربی است که به هر نقش هندسی در فرشهای صاف باف به عنوان شکل استیلیزه یک فرم تجسمی‌تر اصیلی می‌نگرند که دارای خطوط منحنی بوده است . بسیاری از طرحها فقط اشکال هندسی است که به آنها نامهای توصیفی داده اند تا به آسانی بتوان آنها را شناخت . این اسامی بخشی از زبان بافندگان شده که بعدها به عنوان یک موتیف اصیل تجسمی معنی دار بطور نادرست تفسیر گردیده است .
نمونه آن موتیفی است که روی حاشیه بسیاری از گلیمهای آسیای مرکزی وترکمنی بصورت ”درخت” بکار رفته است وآنعبارت از طرح آسان هندسی است که با مقتضیات بافت چاکدار جور در می‌آید. طرح چاکهای کوتاه یک نقش پلکانی کنگره مانندی دارد. این طرح نمایش درخت نیست ولی به طور مبهم به آن شبیه است بنابر این بهتر است که نامی به آن داده شود تا به آسانی بتوان آن را شناخت وآن را توصیف کرد.
نمونهای پیچیده ونهایی این موتیفهای “جنگ عشاق” ویک جفت مرغ با شاخهای در هم قفل شده قوچ وسمبل گردن شتر است.

th?id=H.4681116135851677&w=104&h=150&c=7طرح سجاده‌ای نیز در گلیم به

کار برده می‌شودکه جنبه مذهبی دارد. ونیز در نواحی مختلف ممکن است به یک طرح ویا نقش اسامی گوناگونی داده از آن تعبیرات گوناگونی به عمل آورد. نوار محافظی که اغلب روی بسیاری از گلیمها برای جدا کردن متن گلیم از حواشی عمده آن بکار رفته در زبان معمولی به آن “نردبان ”‌می‌گویند. همین طرح وقتی روی قالیهای ترکمنی آسیای مرکزی به کار رفته به “دندان شتر” معروف است.
بوته نقش بسیار متداولی است که اغلب عقاب وجغد وسر طاوس یا مرغ نیز نامیده می‌شود. موتیف دستک گاهی اوقات به عنوان امضای بافنده بخصوص شناسایی می‌شود. اغلب گفته می‌شود که نمایش پنج رکن اسلام یا حضرت محمد(ص)‌وچهارخلیفه ویا دست حضرت فاطمه (س) می‌باشد.
شاید آشناترین موتیف روی گلیم وفرش گره بافت “درخت زندگی” باشد. از نظر سمبلیسم حقیقی درخت زندگی تجسم ومعانی چند گانه‌ای مانند وجود آب در بیابان یا شجره خانوادگی که تنه آن پدر وشاخه‌ها فرزندان باشند،‌دارد. موتیف اصیل سمبلیک دیگر طلسمی است که برای دفع نظر بکار برده می‌شود. همین نقش برای دفع اثر بد موتیف‌های دیگر مانند عنکبوت یا ‌عقرب بر روی گلیم نیز می‌باشد.
بر روی بسیاری از گلیمهای جدیدی که در حدود سی سال اخیر بافته شده موتیفهای باستانی یا درست نموده نشده یا در آن تغییر جدیدی داده شده است. زیرا بافنده از منشاء‌ نقشی که به کار می‌برده آگاه نبوده است. بافندگان جدید اغلب از روی نقشه‌ های نمونه نقاشی یا عکسهای قالیهای کهنه کار کرده ،‌متاع خود را به همان شکل برای بازارهای گرم غربی بوجود می‌آورند. ضمن این عمل موتیفهای اصیل تغییر وتعدیل می‌یابد تا شکل وطرز بافتی که قبلاً مشخص گشته متناسب گردد، ‌بدین طریق در شرایط جدید تحول طرح قدیمی ادامه می‌یابد.● رنگ
رنگ دارای جاذبه فراوانی است وبرحسب ماهیتش ،‌بیش از هر چیز نگاه را به خود جلب می‌ککند. انواع رنگ وترکیبهای گوناگون آن از مهمترین عناصر زیبایی کیفیت گلیم به شمار می‌رود وبه گیرایی طرح ها نیز می‌افزاید. رنگ ،‌از رنگ مایه‌های گوناگونی تهیه می‌شود. اما جذابترین رنگ ها ازعناصر طبیعی بدست می‌آید.
نتیجه سعی در تهیه رنگ ازمواد طبیعی هرگز قابل پیش بینی نیست ،‌زیرا اختلاط اجزاء ‌رنگ براساس سلیقه شخصی از عوامل ناپایداری همچون : نوع خاک، آ ب وهوا مواد رنگی وترکیب کننده ها متاثر است . به دلیل این گونه ابهامات ، ساختن رنگ همواره با نوعی باورهای خرافی همراه بوده است. در گلیم بافی استفاده از رنگهای هماهنگ اهمیت بسزایی دارد و بافنده‌های عشایری وروستایی از استعداد فوق العاده‌ای در ترکیب رنگ ها برخوردارند.
در خور توجه است که گاه بافنده به سلیقه خود رنگی غیر عادی ویا غیر منتظره در گلیم می‌گنجاند وتضاد مطلوبی ایجاد می‌کندهر چند چنین انتخابی ممکن است تاثیر نامطلوبی نیز بر بیننده بگذارد.
سلیقه ملت های مختلف در انتخاب رنگ ،‌گوناگون است . رنگ هایی که بافنده های عشایری وروستایی می‌پسندند تفاوت فاحشی با رنگ های دلخواه غربی دارد.
یقیناً‌ رنگ های خیره کننده مورد پسند بافنده‌ها ‌درکوهها ودشت‌های پرنور وصعب به گونه‌آی دیگر تفسیر می‌شود. بافنده‌های عشایری به علت نداشتن تماس با خارج از محیط خود از درخشندگی طبیعت پیرامونشان الهام می گیرند. غربی ها رنگ های قرمز را به عنوان رنگ های متداول در قالی های شرقی می‌شناسند. اما به دلیل آنکه رنگ قرمز را نمی‌پسندند ،‌از فراوانی آن نیز حیرت می‌کنند. احتمالاً از آنجا که قالی نوعی عایق است ،‌رنگ‌های گرم مانند قرمز ،‌نارنجی، زرد وقهوه‌ای را در آن بکار می‌برند؛ اما بدیهی است که اننتخاب رنگ‌ها براساس مواد رنگی موجود وسپس سلیقه بافنده‌ها انجام می‌شود. هزینه تهیه رنگ نیز نقش عمده‌ای در این امر دارد وبه دست آوردن رنگ های تند از مواد طبیعی ،‌گران تر ودشوارتر است.
امروزه رنگ‌های مختلف شیمیایی در رنگرزی الیافی که مورد استفاده گلیم بافی است به کار برده می‌شود. هم اکنون رنگ‌هایی که بوسیله رنگرزی گیاهی وطبیعی به سختی می‌ شدآنها را تهیه نمود به وفور در بازار یافت می‌شوند وحتی به دور افتاده ترین بافندگان قبایل چادر نشین هم رسیده است. ناگفته نماند که رنگ‌های شیمیایی عرصه را برای تولید بیشتر وآسانتر باز کردند ولی به نوبه خود ضررهای جبران ناپذیری برپیکر این صنعت وهنر فرود آوردند که با گذشت سالیان دراز وپی بردن به این نکته هنوز شاهد اثرات آن هستیم.
رنگهای طبیعی مورد استفاده در گلیم از گیاهان مختلف یچون روناس ،‌پوست انار ،‌نیل ،‌گردو. پسته ،‌سماق وهمچنین از حشره قرمز دانه تهیه می‌شوند. تنوع رنگی در دست بافتها وگلیم‌های ایرانی بسیار زیاد است وتقریباً اکثر رنگ‌های موجود در آنها به کار می‌رود.
● مناطق گلیم بافی در ایران
در ایران تنوع قبایل وعشایر مختلف باعث شده تا دست بافتهای متفاوت با ویژگی‌های خاص هر منطقه بوجود آید. در اکثر مناطق ایران چون سنندج،‌بیجار، شاهسون،‌ورامین،‌شیراز،‌خراسان وایلها وعشایر مختلف گلیم بافته می‌شود که مشخصات مخصوص به خود را دارند. حال به شرح مختصری در این زمینه می‌پردازیم.
▪ سنه (سنندج)th?id=H.4822656779749912&w=200&h=128&c=7
که اکنون به سنندج شهرت دارد ومرکز کردستان است نام خود را به دسته‌ای از گلیمهای ظریف بافت قرون هجده ونوزده واوائل قرن بیستم داده است. طرح‌های گل وبوته‌ای زیبا از قلابدوزی‌ها وزری‌های دوره صفوی الهام گرفته وغالباً در کارگاهها بخاطر تقاضای عالی پسند اهالی شهرها تولید شده است.
گلیمهای سنه در اندازه‌ی کوچک بوده وبا بافت چاکدار وروش غیر معمولی با تارهای پنبه‌ای وپودهای پشمی بافته شده‌اند.
واغلب با بکار بردن نخ ابریشمی وفلزی بر زیبایی آنها افزوده شده است. نقشها اغلب شامل گل وبته ومو رونده زنبورعسل است ودر ترنج میانی داری یک نقش جدولی یا مشبک است که در داخل هر یک ازآنها دسته گلهای کوچکی معروف به طرح هراتی قرار دارد.
ایران به خاطر گلیمهای سجاده‌ای معروف نیست. در این مورد سنندج مستثنی است. گلیمهای سجاده‌ای که در سنندج بافته می‌شود محراب پیازی شکل آنها ممتاز است. پیرامون زمینه‌ی گلیمهای سنندج را یک رشته حاشیه بزرگ وکوچک مرکب از برگ گل وساقه ونقشهای گل وبوته‌ای فرا گرفته است. رنگها بیشتر آبی وقرمز وسفید است.
▪ بیجارth?id=H.4775854517389564&w=207&h=147&c=7
گلیمهای بیجار در روستاها وچادرهای عشایری کردستان بافته شده غالباً‌تقلید ساده‌ای از کارهای سنندج است. بافت آنها از پنبه وپشم خشن ورنگهای روشن است ودر زمینه آنها تصاویر حیوانات وانسان اغلب با وضع جالبی مصور گشته است.
▪ شاهسون th?id=H.4848645634328358&w=91&h=143&c=7&
ایل شاهسون اتحادیه‌ای از مهمترین طوایف ترک زبان است که در شمال غربی ایران در مرز قفقاز وجود دارد. بعضی از گروههای عشایری نیمه چادر نشین بوده از دشتهای مغان در تابستان به طرف مراتع کوهستانی غرب اردبیل نقل مکان می‌کنند.
واژه شاهسون که به معنی دوستدار شاه است ارتباط آنها را به صورت سپاهیان مزدور نسبت به فرمانروایان صفوی نشان می‌دهد. این طوایف ترک زبان (احتمالاً‌)‌از اعقاب ترکان سلجوقی آسیای مرکزی می‌باشند. اعضای این اتحادیه شامل ترکان قفقازی نیز می‌باشند که در اواخر قرن نوزدهم از دست روسها به طرف جنوب فرار کردند. شاهسونها به خاطر گلیمهای رسمی جل اسب که به طرز سوماک بافته شده وبا تصاویر اسب وآهو وپرندگان زینت یافته شهرت دارند.
گلیمهای این ناحیه از نظر نقش واندازه به محصولات قفقاز جنوبی شباهت داشته فقط مواد خام بکار رفته وبعضی جزییات نقش با آنها فرق دارند. گلیمهای شاهسونی با پشم خشک وخشن بافته شده که درست طرف مقابل گلیمهای قفقازی است که با نخهای پشمی نرم وظریف بافته شده‌اند. در گلیمهای شاهسون نفوذ ایران جسته گریخته در تصاویر پرندگان استیلزه (قراردادی)‌وگلها وپیکر انسانی در زمینه گلیم به چشم می‌خورد.
▪ زرندth?id=H.4936765466018220&w=200&h=128&c=7
گلیمهایی که در روستاهای ساوه و زرند وقزوین در ایران مرکزی بافته می شود،‌کلاً گلیم زرندی نامیده می‌شوند. این نوع گلیمها غالباً کار عناصر ترک زبان شاهسون است که تعداد زیادی از آنها در این منطقه مقیم گردیده‌اند.
گلیمهای زرند دراز وبازیک وبادوام اند که با تار پنبه‌ای ویک نوع پود پشمی سنگین بافته شده‌اند. متداولترین شیوه که در گلیم زرندی بکار رفته ،‌بافت چاک دار کوچک وپود غیر معمولی است. طرحهای قراردادی وگل وگیاهی با مو خزنده وبرگ شبدر در داخل و حاشیه‌های بیرونی بکار رفته است. گاهی هم نقش‌های گل وگیاهی به صورت طرح مشبک لوزی ویا دو یا سه ترنج در می‌آید.
▪ ورامین وگرمسار
گلیمهای بافت این ناحیه، درحدود ۳۵ میلی جنوب شرقی تهران داری ریشه‌های گوناگونی است زیرا شهرهای گرمسار و ورامین در دوطرف جاده شرقی وغربی تجاری و مهاجرتی ایران مرکزی واقع شده‌اند. اقوام عرب وکرد وشاهسون ولر وقشقایی وطوایف بسیاری دیگر در اینجا با یکدیگر آمیخته واستقرار یافته ویک ناحیه مهم بافت گلیم را بوجود آورده‌اند.
گلیمهای ورامین وگرمسار سنگین ودارای بافت فشرده وبزرگ اندازه هستند وبا پشم تیره محلی ونسبتاً‌ خشن بافته شده‌اند. حاشیه‌ها مشخص است وتشکیل برجستگیهای مرکب از تارهای تیره رنگ را در اطراف گلیم می‌دهد.
شیوه بافت شامل بافت چاکدار ظریف وخطوط طرح پودنما بانقشهای (S) مانند می‌باشد. ترکیبات نقشها مشتمل است بر نوارهای موتیفی به صورت افقی یا مورب یا زمینه‌ای مرکب ازنقشهای درهم پیچیده‌ای که به یکدیگر به طرز خیره کننده‌ نزدیک می شوند. گلیمهای گرمسار وورامین دارای رنگهای درخشان قرمز وآبی وسبز وزرد غیر معمولی بر روی یک زمینه تیره رنگ است.
▪ قشقائیth?id=H.4816794133333602&w=225&h=145&c=7
عشایر قشقایی فارس در جنوب ایران یه خاطر بافت گلیمهای سنتی خوب معروف اند. اصل این طایفه را می‌توان تا قرن شانزدهم میلادی دنبال کرد که در آن هنگام بخشی از اردوهای ترک زبانی بودند که شمال کشور را مورد هجوم قرار دادند . در نتیجه بعضی از طرح‌های گلیمی قشقایی را می‌توان مستقیماً به گلیمهای قفقاز مربوط دانست.
عشایر قشقایی وقتی که به سبب کوچ سالانه آنها از نواحی قشلاقی کنار خلیج فارس تا مناطق ییلاقی آنها در کوههای زاگرس مشهور بودند ،‌از سال ۱۹۲۵ به بعد بواسطه سیاستهای بازدارنده دولت متحمل صدماتی شدند. در نتیجه غالب فرشهای قشقایی پیش از رژیم پهلوی بافته شده است. این نوع گلیمهای قدیمی‌تر قشقایی بویژه مهیج وبرای زندگی رضایت بخش می‌باشند.
چون گلیمهای قشقایی هنگام کوچ یا در محل اطراق آنها بافته می‌شوندغالباً از نظر طرح ورنگ در آنها تنوعی بارز دیده می‌شود. در هر زمان مقدار کمی از نخ رنگ شده را می‌توان با خود حمل کرد وبرای هر گلیم مقدار کمی از پشم در طول کوچ کردن رنگ می‌شود و همین امر سبب گوناگونی رنگها می‌شود. کارگاههای زمینی را که گلیم روی آنها بافته می‌شود هنگام حرکت جمع کرده وباز در محل اطراق بعدی دوباره آن را باز کرده به بافتن ادامه می‌دهند از این زو طرحها هم متنوع می‌گردند.
▪ شیراز th?id=H.4651137235225481&w=195&h=147&c=7
شیراز از مراکز اصلی بافت گلیمهای جدید در ایران است. با وجود آنکه هنوز هم تعداد قابل توجهی گلیم به صورت سنتی در روستاها ومناطق گوناگون بافته می‌شود ولی فقط تعداد کمی از آنها دارای کیفیت خوبی است. در حال حاضر نیز بعضی از چادر نشینان ونیمه چادر نشینان ،‌گلیمهای مرغوبی برای استفاده‌ی شخصی می‌بافند.
در حال حاضر به نظر می‌رسد بافندگان امروزی علاقه‌ای به صرف وقت وحتی پول برای تولید گلیم نفیس ندارند،‌زیرا روش زندگی سنتی وچادر نشینی این مردم تا حدی تحت کنترل دولت ونیازهای بازار غرب است. تولید تجاری گلیم در شیراز در کارگاههایی با طرح های دولتی صورت می‌گیرد. گلیم هایی که تولید می‌شود دارای اندازه مناسب است . اما رنگها تند وخشن وکیفیت مواد به کار رفته پایین است. ترکیب بندی وظاهر کلی گلیمها فاقد ویژگی‌های سنتی وطرح وخط آزادانه‌ای است که معمولاً در دست بافتهای مردمانی یافت می‌شود که در طبیعت زندگی می‌کنند.
▪ بختیاری th?id=H.4650007693689884&w=225&h=154&c=7
طوایف بختیاری تا همین اواخر به صورت چادرنشین زندگی می‌کردند. آنها ازدشتهای غرب ایران مرکزی بداخل کوههای زاگرس کوچ می‌کردند. اصل آنها نامعلوم وبسیار قدیمی می‌باشد، زبان آنها فارسی است وتنها دوردست بودن آنها باعث بقای فرهنگ سنتی آنها گردیده است. بنابراین گلیمهای بختیاری از نظر طرح دارای اصالت بوده هویت پاکی طایفگی خود را حفظ کرده‌است.
شیوه بافت غیر معمولی است ودر آن پیچ دوگانه با تار پنبه‌ای وپود پشمی بکار رفته که نتیجه آن گلیمهای یک رویه سفت ومستحکم است.
گلیمهای بختیاری بلند وکم عرض است که در آن رنگهای روشن درخشان متضاد زرد وآبی وقرمز ونارننجی به کار رفته است. معمولاً طرحها شامل یک طرح مشبک خانه خانه‌ای در وسط ویا یک طرح بوته‌ یا اشکال لوزی است که با چند حاشیه هم مرکز احاطه شده است. دو انتهای گلیم بختیاری با نوارهایی از طرح پودنما خاتمه می‌یابد. جل اسب به شیوه سومک با ترکیبات نمایان موتیفهای حیوانی ونوارهای رنگین بافته می‌شود.
▪ خراسانth?id=H.4757484925093306&w=160&h=148&c=7
واقع در شمال شرق ایران در مرز افغانستان و آسیای مرکزی شوروی سابق وطن بلوچ های بومی وطوایف ترکمن وهمچنین دسته‌هایی از کردها می‌باشد. این طوایف کرد در قرن شانزدهم از سرزمینشان در قفقاز وکردستان توسط پادشاهان صفوی به خراسان انتقال یافته تا از ایران در برابر تاخت وتاز ازبکها از آسیای مرکزی دفاع کنند.
کردها گلیمهای بزرگ گل دار راه راه وطرح های مشبک به رنگهای آبی سیر وقرمز وهمچنین خورجین گلدار مستحکم می‌ سازند. اغلب تشخیص این اجناس بافته شده کردی از کار طوایف غربی تر دشوارتر می‌باشد.
بسیاری از ترکمنان خراسان مانند طوایف تکه و یموت تبعیدیهای آسیای مرکزی هستند که از دست روسیه تزاری در قرن نوزدهم واز دست حکومت کمونیستی در قرن بیستم به ایران فرار کرده‌اند. گلیمهای این طوایف با زمینه رنگ قرمز پررنگ که بر روی آن گلهای ویژه ترکمنی بافته شده قابل تشخیص است . صاف بافی به گلیمهای گلدار بزرگ برای جهیزیه و جالور وجوالهای دولنگه‌ای منحصر می‌باشد.
گروههایی از مردم بلوچ نیزدرخراسان هستند که تصور می‌رود از نژادهای بلوچهای باستانی ایران باشند که از نواحی مرکزی کرمان بر اثر تهاجم قبایل ترک زبان در قرون یازده ودوازده میلادی به خراسان آمده باشند.
بلوچهای ساکن حاشیه مرزی بین ایران وافغانستان معروف به رخشانی هستند. رخشانیها گلیمهای بسیاری تولید می‌کنند که عموماً‌به گلیم بلوچی معروف است. بر خلاف اینها طوایف بلوچ شرقی مشهور به براهوئی ساکن صحرای بلوچستان پاکستان کمتر گلیم می‌بافند.

گلیم های (سفیدگوش)آمل

پرویز تناولی، فرش شناس مشهور ایرانی كه در زمینه قالیچه و فرش، چهره ای شناخته شده است و به عنوان یك مجسمه ساز نیز از شهرت جهانی بالایی برخوردار است، در این مقاله به بیان ماجرای اسرارآمیز گلیم های سفید گوش، میپردازد:
زمانی كه برای اولین بار با گلیم های «سفیدگوش» آمل مواجه شدم، نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم، اما بعد به این فكر افتادم كه این نام را تغییر دهم. این نام مرا به یاد داستانی میانداخت كه در آن افرادی بودند كه گوش هایی به بزرگی یك گلیم داشتند، به گونه ای كه از یك گوش خود به عنوان زیرانداز و از گوش دیگر به عنوان روانداز استفاده میكردند.
مسایل و رویدادهای بعدی، توجه مرا به شكل جدی تری به سوی گلیم های “سفید گوش“ آمل معطوف كرد.
داستانی كه در بالا به آن اشاره شد، در كتاب “حدودالعالم“ آمده است كه در سال ۹۸۲ میلادی (۳۷۲ هجری) نوشته شده است. این كتاب كه هویت نویسنده واقعی آن هنوز در پرده ای از ابهام قرار دارد، بدون شك یكی از مهمترین سفرنامه هایی است كه توسط یك فرد مسلمان در قرن دهم میلادی (چهارم هجری) نوشته شده است. این شخص، تقریباً به تمامی سرزمین های درون قلمرو اسلام، از مصر تا چین و از قفقاز تا هند، سفر كرده است. او در مسیر خود در هر شهر و روستایی كه توقف میكرد، به دقت به بررسی كالاها و محصولات آن منطقه و از جمله منسوجات آنها میپرداخت و اغلب به طور مختصر و گذرا در مورد آنها اظهار نظر می كرد. نوشته های او در مورد این آثار بسیار مختصر بوده و تنها به نام و عنوان آن محدود می شود و مطمئناً برای پاسخگویی به سؤالات فعلی ما كافی نیستند، اما همین اطلاعات ناچیز نیز برای ما بسیار با ارزش است. مطالعه این گلیم ها مرا متقاعد ساخت كه به گلیم های «سفید گوش» آمل به اندازه سایر قالیچه ها و فرشها پرداخته نشده است و لذا ناچار شدم تا به دنبال سرنخها و نشانه های مرتبط با آن بپردازم و پیش از هر چیز به سراغ ریشهٔ نام این نوع بافته ها رفتم.
واژهٔ «گوش» در زبان فارسی با وجود اینكه عمدتاً به اندامی كه در طرفین سر قرار دارد، اشاره میكند ولی دارای معانی مختلفی نیز میباشد كه البته مرتبط با همین معنی میباشند. دامنه معانی این كلمه گسترده بوده و از اطاعت و فرمانبرداری تا بندگی و اسارت میباشد. اصطلاح «غلام حلقه به گوش» كه هنوز نیز به كار برده میشود، به افرادی اشاره میكند كه درخواست های رؤسا و مافوق خود را بدون هر گونه چون و چرا انجام میدهند. از جملهٔ این افراد میتوان به درویشان و اهل تصوف اشاره كرد. در موارد خاصی نیز واژه «گوش» به معنی «پنبه» میباشد كه استعاره از فرمانبرداری و بندگی میباشد. عرفای اهل تصوف، ظاهراً مانند پنبه ای بودند كه در دست شیخ یا رهبرشان قرار داشت. هر چیزی كه او به پیروان و موبدان خود می گفت، اعم از انجام توجه، ریاضت، گوشه نشینی، روزه داری و یا سكوت مداوم، آنها نیز از صمیم قلب قبول كرده و اطاعت میكردند. همین مسأله توجیه كنندهٔ بسیاری از اشعار و گفته هایی است كه به تشابه و ترادف « گوش» و «پنبه» اشاره میكنند. حال اگر ما كلمهٔ «پنبه» را جایگزین «گوش» كنیم، به اصطلاح «سفید پنبه» خواهیم رسید كه اصطلاحی كاملاً منطقی در زمینهٔ قالیچه و فرش میباشد. در این جایگزینی، گلیمهای «سفید گوش» آمل به گلیم های «سفید پنبه» تبدیل میشوند كه در شهر آمل بافته شده اند. از آنجایی كه شهر آمل به عنوان یكی از مراكز پنبه بافی، شناخته شده است، لذا پذیرش این فرضیه كه چنین گلیمهایی در آنجا بافته شده اند، چندان مشكل نیست.
-هنرمندی به نام «قاسم علی» در یك نقاشی متعلق به قرن پانزدهم میلادی، گروهی از عرفا و اهل تصوف را به تصویر كشیده است كه بر روی دو زیرانداز «سفید پنبه» نشسته اند. با وجود اینكه ما مطمئن نیستیم كه این زیراندازها به راستی گلیم هستند، ولی میدانیم كه افراد متصوف و اهل حق، گلیم ها را به فرشهای كركدار ترجیح میدادند. پرسش بعدی ما این است كه چرا این زیراندازها فاقد هر گونه


مطالب مشابه :


گلیم

بعلاوه صنعت صاف بافی بشکلی در همچون قلاب دوزی وگره بافته شده موتیفهای باستانی




برچسب :