خاطرات زایمان سزارین سام
صبح روز پنج شنبه ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدیم . مامانی هم شب پیش ما مونده بود حاضر شدیم موهام رو سشوار کشیدم و کمی آرایش کردم بابا هادی کمی عکس گرفت و فیلمبرداری کرد و مامانی من رو از زیر قرآن رد کرد بعد خاله سمیرا هم اومد باهم رفتیم بیمارستان صارم . آخه قرار بود ساعت 6 صبح حتما اونجا باشم . بیمارستان که رسیدیم دکتر هنوز نیومده بود و من با همه خداحافظی کردم بغض گلویم رو گرفته بود این بود که سعی کردم با بابا هادی سریع خداحافظی کنم که اشکم رو نبینه. بعد رفتم لباسام رو عوض کردم و تحویل دادم و گان پوشیدم آخرین چک ها انجام شد و انژ کت وصل کردم باید اعتراف کنم هرچه پول میگیرند حلالشون باشه از بس خوب رسیدگی کردند و با ادب و احترام بودند و کوچکترین دردی احساس نکردم. قلب بچه رو چک کردند و روی شکمم رو شیو کردند و آماده شدم برای عمل ساعت حدود 10 بود که دکتر اومد و مجددا چک کرد و گفت ایندفعه واقعا مطمئن هستم که کیسه آب پاره شده است و آماده شدیم بریم اتاق عمل . قبل از رفتن پرستار سعی می کرد من رو راضی کنه که بیحسی نخاعی شم و من با اصرار گفتم نه و فقط بیهوشی عمومی.بالاخره ساعت 11 رفتیم اتاق عمل و پرسنل بیهوشی و غیره یکی یکی اومدند . دکتر بیهوشی هم گفت شنیدم خیلی ترسو هستی و فقط بیهوشی عمومی میخوای من هم گفتم بله و گفتم خواهش میکنم بعد از به هوش اومدن هیچ دردی نداشته باشم و به دکتر خودم هم گفتم بخیه جذبی میخوام و سفارش کردم ماساژ شکم رو قبل از به هوش اومدن انجام بدن چون طاقت درد نداشتم.حتی میخواستم سوند رو هم بعد از بیهوشی وصل کنند که پرستار قبول نکرد و گفت بیهوشی زیاد خطر داره ولی واقعا وصل کردن سوند هم هیچ دردی نداشت.
و دیگه هیچی نفهمیدم تا اینکه با دل پیچه به هوش اومدم داد زدم من درد دارم که یکباره همه چیز تموم شد و به هوش اومدم و دیدم ساعت حدود 1 ظهر و من در ریکاوری هستم واقعا درد نداشتم و هر پرستاری که می اومد میگفتم چرا من رو اتاقم نمی برید؟ بچه ام خوبه و پرستار میگفت به نوبت میبریم آخه از شانس اونروز بیمارستان خیلی شلوغ بود. بالاخره من رو بردند اتاق و مامانی و خاله سمیرا با چشمان اشک آلود اومدند تو اتاق .آخه این همه انتظار نگرانشون کرده بود که نکنه اتفاقی افتاده و بعد بابا هادی اومد و از اون تو رو پرسیدم گفتم بچمون خوشگله اونم با بغض گفت آره . آخه بیمارستان صارم اجازه میده بابا بیاد اتاق عمل و فیلمبرداری کنه و بابا هادی هم با لباس جراحی اومده بود و لحضه بدنیا اومدنت رو فیلم گرفته بود. مامانی فریده و بابایی ها عمه بیتا و زن عمو سمیرا هم اومده بودند و خلاصه اتاق پر بود از منتظرین دیداریت که بالاخره بعد از کلی رفتن و پرسیدن بابا هادی اینکه نی نی ما رو چرا نمیارین ساعت 2 ظهر تو رو اوردن و مات و مبهوت حتی میترسیدم بغلت کنم کوچولوی ناز بودی و من باورم نمی شد مال منی و هنوز فکر می کردم خوابم بغلم که دادنت از شوق گریه کردم کوچولی نازی بودی که با 2.910 گرم وزن و 51 سانت قد و 33.5 دور سر ساعت 11:50 ظهر روز پنج شنبه 20 اسفند بدنیا اومدی. خوش اومدی.
مطالب مشابه :
بیمارستان صارم
دریای سروش - بیمارستان صارم - همه چیز در مورد دریا سروش
آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92
آگهی استخدام - آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92 -
زایمان شیرین ترین سختی دنیا
دکتر بیمارستان صارم امیدی نداشت که طبیعی زایمان کنم .
تولد رادین کوچولو- بهمن 86- تهران
تو ماه چهارم با بیمارستان صارم و زایمان بی درد آشنا شدم و رفتم اونجا و تحت نظر خانم دکتر
خاطرات زایمان سزارین سام
آخه بیمارستان صارم اجازه میده بابا بیاد اتاق عمل و فیلمبرداری کنه و بابا هادی هم با لباس
استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم
پایگاه اطلاع رسانی پرستاری - استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم - سلامت
عکسهای متاخر!!
آترین عزیزمان در تاریخ 08/12/87 ساعت 7 صبح در بیمارستان صارم بدنیا اومد و مامان و بابا رو از عطر
لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals
طرفداران i من - لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals -
هزينه زايمان
با سلام هزینه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران به صورت ازاد حدود 1200000 و هزینه سزارین
بیمارستان صارم
دریای سروش - بیمارستان صارم - همه چیز در مورد دریا سروش
برچسب :
بیمارستان صارم