خلاصه ی قسمت بیست و یکم سریال افسانه جومونگ(مفصل وزیبا) + بیست عکس از قسمت 21 جومونگ
ادامه مطلب خلاصه ی قسمت بیست و یکم سریال افسانه جومونگ(مفصل وزیبا)
اینم از خلاصه ی قسمت بیست و یکم سریال افسانه جومونگ
اویی که به جومانگ میگه اینا حرفی که زدم رو باور میکنن ؟جومانگ میگه پو که خنگه اره ولی تسو به این راحتی باور نمیکنه
تسو دوباره کارگر رو احظار میکنه و ازش میپرسه تو کارگاه چه خبره ؟ اونم میگه موپال مو یه چیزی کشف کرده ولی به ماها نشون نمیده
توی خونه یون تابال اون سه تا و جومانگ به ریش تسو میخندن که ماری میگه ما اولش واسه پست و مقام باهات بودیم اما حالا که دیدیم مردی ، تا اخرش باهاتیم
جومانگ به بویونگ میگه یه خونه درویشانه واست جور کردیم تو برو اونجا ،دختره میگه من میخوام به تو خدمت کنم جومانگ میگه نمیشه اگه نزدیک من باشی بازم اذیتت میکنن،
اویی بویونگ رو میبره اما دستیار دوچی تعقیبش میکنه و خونه رو یاد میگیره
سوسونو میگه تصمیم گرفتم با تسو ازدواج نکنم، و از اتاق میره بیرون
عمه به یون میگه میدونی چقدر بد میشه وقتی شاهزاده بفهمه؟؟
شاه همه خانواده اش رو احظار میکنه، برق از کله پو میپره و به داداشش میگه بیا که بدبخت شدیم حتما جومانگ جریان شمشیر نشکن رو گفته و مسابقه تموم شد
ملکه هم کپ میکنه
همه میان دور میز میشن ، چه نشستنی، جومانگ و مامانش یه طرف و ملکه و پسراش طرفه دیگه
چشم غره همدیگه میرن تا اینکه شاه میاد.شاه که میفهمه چه خبره میگه نگران نباشین فقط دور هم جمعتون کردم که باهم غذا بخوریم.
پو احساساتی میشه و میگه ددی اگه بریم شکار واست یه ببر میگیرم
باباش هم میگه اااااا؟! چه خوب حالا که اینطوره شاهزاده ها باید جلوی عالی رتبه ها باهم مسابقه هنرهای رزمی بدن
ملکه میگه این شوهر مارمولک من اگه ریگی به کفشش نبود میگفت شاهزاده ها با فرمانده مسابقه بدن نه باهم
پو میگه مامی نگران من نباش همچین پوز این جومانگ رو به خاک بمالم که کیف کنی
تسو میگه پاشو تمرینت رو بکن ابرومون رو نبری ملت بهمون بخندن
یوهوا به جومانگ میگه مادر این شاه خیلی هواتو داره ناامیدش نکن،
سوسونو و سویونگ هم شرط میبیندن، سو یونگ میگه چون تو جومانگ رو دوست داری و دلت میخواد اون ببره پس من روی تسو شرط میبندم
دو تا شاهزاده در حال تمرین اند، تسو محافظش ناریو رو شکست میده و به پو میگه شما دوتا یه گروه بشین با من بجنگین، پو میگه از اون بالا نگاهمون میکنن ابروی من میره، تسو میگه بیخیال گروه بشین!
نخست وزیر و فرمانده از مهارت های تسو تعریف میکنن ، جومانگ هم تکی در حال تمرینه که اویی میاد و باهاش مبارزه میکنه
موپالمو شمشیری رو به جومانگ میده که میگه با روحم اینو درست کردم
خواهر یون تابال هم برای عذر خواهی از موپالمو میخواد باهاش یه چیزی بخوره(فکر کنم فهمیده که موپالمو مجرده!)
نامه تسو به سوسونو میرسه که از اونا دعوت شده به مسابقه برن
روز مسابقه سوسونو به تسو میگه ترا خدا مواظبت خودت باش یه وقتی زخمی نشی!
پو سر راه جومانگ رو میبینه و بهش میگه انگار تو هم اومدی؟ جومانگ میگه بله میخوام از برادر بزرگترم که شما باشی چیز یاد بگیرم ، نمیدونی پو چه کیفی میکنه که اینو میشنوه
مسابقه شروع میشه، تسو تمام تیرها رو به هدف میزنه ، پو فقط یکی رو خراب میکنه ،
نوبت جومانگ که میشه اول یه بار کمان خالی رو میکشه تا اندازه و جهت رو به دست بیاره
و بعد خودش چشمهاش رو میبنده و با سرعت تیر میندازه،
همه تعجب می کنند، همه رو به خال میزنه
همون موقع شاه به یاد هه موسو میفته و نخست وزیر یادش میاد کاهن بهش گفت این پسر شاه نیست پسر هه موسو هست!
خلاصه ، داداش ملکه که میبینه اوضاع خرابه میپره وسط و میگه ، حضرت همایونی ، از اونجایی که تسو شمشیر بازیش خیلی خوبه بذار جومانگ با پو مسابقه بده و برنده با تسو بجنگه!
پو با جومانگ مسابقه میده که نقش زمین میشه
دوباره داداش ملکه میبینه اوضاع خیطه میپره وسط و میگه مبارزه بعدی بعد از ناهار باشه
جان من به قیافه پو نگاه کنین!
تسو میگه باز بی عرضه بازی در اوردی ؟چقدر گفتم تمرین کن؟ مادرش میگه تقصیر این نیست جومانگ خیلی حرفه ای شده!
سوسونو میاد واسه تقویت روحیه و از جومانگ تعریف میکنه که خیلی عالی شدی و اینا...
مبارزه بین جومانگ و تسو انجام میشه...بزن و بخور و بگیرو ببند که یه دفعه وسط کار شاه میگه دیگه بسه
تسو میگه من هنوز تمام انرژی ام تخلیه نشده شاه میگه نه بابایی دیگه بسه
دوباره جلسه مارمولک ها تشکیل میشه و ام الشر ،
ملکه میگه شاه نذاشت تو ادامه بدی چون میترسید جومانگ شکست بخوره ، اون فقط میخواست درباری ها قدرت جومانگ و توانایی هاش رو ببینن
فرمانده در جلسه وزیران از جومانگ تعریف میکنه
نخست وزیر عکس العمل وزیر ها رو برای تسو میگه و تایید میکنه که درباری ها از توانایی جومانگ تعجب کردن ولی تو ناراحت نباش نوبت تو هم میشه
یوهوا قربون صدقه جومانگ میره و میگه فکر نمیکردم انقدر خوب شده باشی ، در ضمن اونا میخوان کاهن رو عوض کنن ، گرچه یومی یول هم خیلی طرف تو نبود اما اگه اوریونگ کاهن بزرگ بشه اوضاع بدتر میشه نمیدونم به یومی یول کمک کنم یا نه؟!
تسو میاد خونه یون تابال و میگه من خیلی خفن ناراحتم بیا با هم یه مشروب کوچولو بخوریم!خلاصه بساط رو میچینن و ....
تسو میگه من احساس تهی بودن میکنم فقط تو می تونی این حس رو از بین ببری ؟ فکر کردی؟ سوسونو هم میگه من زن تو نمیشم! من یه نفر دیگه رو میخوام(بگو حالا میمردی اینو نمیگفتی؟!) تسو هم سر ضرب میفهمه که جومانگه!! بهش میگه جومانگ رو میخوای؟ من نمیذارم تو مال منی
چه احساس مالکیت هم بهش دست میده!
همزمان با خارج شدن غم انگیز تسو از خونه یون ، جومانگ وارد میشه و تسو مثل مرده و شبح درحالیکه اشک تو چشمهاشه از کنار جومانگ رد میشه
تسو مرتب شراب میخوره و....
میره پیش شاه، به شاه میگه کمان شکسته و کسی غیر از جومانگ این کارو نکرده
شاه میگه تو مطمئنی واسه خاطر دشمنی این حرفو نمیزنی؟ تسو هم میگه از روی دشمنی نیست واسه ممکلتمون گفتم شاه هم به ظاهر اهمیت نمیده و میگه پاشو برو بیرون تسو به نخست وزیر میگه که به شاه گفتم و عکس العملی نشون نداد
نخست وزیر هم میگه الان وقتش نبود نباید میگفتی
یه نامه واسه حاکم هیون تو میفرسته و میگه راز این شمشیرهای استیل رو به من بگو تا از داداش جومانگم جلو بزنم... فرماندار هم نماینده اش رو میفرسته و میگه قبوله به شرطی که دختر منو بگیری!
و کاهن ها پشت سر یومی یول توطئه میکنن و فقط نوچه اش هست که مخالفت میکنه
شاهزاده پو که از دست جومانگ خیلی کفریه میگه من الان با یه حرکت پرستیژ از دست رفته ام رو برمیگردونم
میره سراغ دوچی و میگه چند نفر رو برام حاضر کن، به افراد هم میگه اینکاری که میخوام انجام بدین باید تو دل سیاهتون بمونه و به کسی نگین
دوباره برمیگرده سراغ دوچی و میگه حالم خرابه بگو بویونگ بیاد و دوچی هم میگه که جومانگ اومد و بردش
پو عصبانی میشه و میگه اصلا من میخوام هر چی و هرکی که به جومانگ مربوط میشه رو بکشم.
یالا خونه بویونگ رو به من نشون بدین ، بویونگ هم که در حال هنر در کردن هست و شاهزاده از راه میرسه و میگه تو امشب باید ......
بویونگ میزندش کنار که شاهزاده عصبانی میشه و بویونگ رو میزنه
جومانگ وقتی میرسه که اویی بهش میگه اونا بویونگ رو دزدیدن!
>>>>>>>>عکس های منتخب قسمت بیست و یکم جومونگ<<<<<<<<
مطالب مشابه : خلاصه قسمت 21 افسانه بادها
ஜجومونگ وی - خلاصه قسمت 21 افسانه بادها - خلاصه قسمت اخر افسانه جومونگ , قسمتهای شاه دایه
دانلود سریال افسانه جومونگ دوبله فارسی (81 قسمت کامل)
سریال افسانه جومونگ. تعداد قسمت ها : Afsaneye_Jumong_21.wmv - 163.8 MB Afsaneye_Jumong_22.wmv - 159.5 MB Afsaneye_Jumong_23.wmv
دانلود خلاصه قسمت اول سریال افسانه جومونگ
سایت رسمی افسانه جومونگ می می توانید خلاصه قسمت های جومونگ را ۱۳۸۷ساعت 21:15
خلاصه ی قسمت بیست و یکم سریال افسانه جومونگ(مفصل وزیبا) + بیست عکس از قسمت 21 جومونگ
بزرگترین وبلاگ تفریحی | r o y a l f u n - خلاصه ی قسمت بیست و یکم سریال افسانه جومونگ(مفصل وزیبا
خلاصه قسمت اول تا آخر افسانه جومونگ
افسانه جومونگ 1-2-3-4 سرزمین بادها - خلاصه قسمت اول تا آخر افسانه جومونگ - افسانه جومونگ
خلاصه قسمت بیست و یکم 21 سریال افسانه جومونگ
هشت پا - خلاصه قسمت بیست و یکم 21 سریال افسانه جومونگ - از چي بگم - همه چي هست اينجا
دانلود رایگان سریال افسانه جومونگ
دانلود رایگان سریال افسانه جومونگ همانطور که گفتیم این سریال در 81 قسمت می باشد Episode 21
دانلود زیرنویس فارسی همه قسمتهای افسانه جومونگ
ஜجومونگ وی - دانلود زیرنویس فارسی همه قسمتهای افسانه جومونگ - خلاصه قسمت اخر افسانه جومونگ
خلاصه قسمت اول تا آخر سرزمین بادها - افسانه بادها
افسانه جومونگ 1-2-3-4 سرزمین بادها - خلاصه قسمت اول تا آخر سرزمین بادها - افسانه بادها - افسانه
دانلود سريال افسانه جومونگ 1(زير نويس فارسي)
a web for all - دانلود سريال افسانه جومونگ 1(زير نويس فارسي) - عالم همیشه برای فرج تو لحظه شماری می کند
برچسب :
قسمت 21 جومونگ