هرکه ارباب او ابوالفضل است
عاشق ناب داور است حسین
عاشق ناب او ابوالفضل است
همه اصحاب او گلند اما
گل اصحاب او ابوالفضل است
خواب نازی که دید ام بنین
معنی خواب او ابوالفضل است
گلشن عشق و آن همه گل ناز
گل شاداب او ابوالفضل است
باب فیض خداست کوی حسین
بهترین باب او ابوالفضل است
چشم زینب پس از حسین به اوست
که به تن تاب او ابوالفضل است
کربلا وادی جهاد و عطش
چشمه آب او ابوالفضل است
غم دنیا و آخرت نخورد
هر که ارباب او ابوالفضل است
سید رضا موید
***********************
هستم تورا غلام هستی مرا امیر بیدست کربلا دست مرا بگیر
امشب جهان شده خرم زبوی تو بیت الولا بود گلشن زروی تو
بردست وبازویت گلبوسه علی عالم همه شده بر عشق تو اسیر
بیدست کربلا دست مرا بگیر
شادان زمقدمت گردیده خواهرت دور سر حسین گردانده مادرت
بوسدتورا حسین گوید به صد شعف عباس من توئی برلشکرم امیر
بیدست کربلا دست مرا بگیر
خورشید من توئی مهتاب من توئی من نوکر توام ارباب من توئی
ساقی کربلا دستم بدامنت در ورطه بلا دست مرا بگیر
بیدست کربلا دست مرا بگیر
روح وفا توئی کنز سخا توئی باب الحوائج و مشکل گشا توئی
من سائل توام ای معدن کرم از لطف و مرحمت دست مرا بگیر
بیدست کربلا دست مرا بگیر
********************************
عباس یعنی شمع جمع هاشمیون
عباس یعنی ماه بین فاطمیون
عباس یعنی شیر یعنی شیر حیدر
عباس یعنی کربلا را میر لشکر
عباس یعنی حیدری دیگر به پیکار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار
عباس یعنی شاه بیت شعر ایثار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار
عباس یعنی نور مصباح هدایت
عباس یعنی کشته ی راه ولایت
عباس یعنی شیرمرد از خُردسالی
عباس یعنی زاده ی مولی الموالی
عباس یعنی ماه شب های مدینه
عباس یعنی آرزوهای سکینه
عباس یعنی دست، دست حیّ داور
عباس یعنی خون ثارالله اکبر
عباس یعنی مظهر کل حقایق
عباس یعنی باب حاجات خلایق
عباس یعنی لاله ای در چشم صحرا
عباس یعنی شعله ای در قلب دریا
عباس یعنی لنگر فُلک ولایت
عباس یعنی جلوه ای تا بی نهایت
عباس یعنی عاشقی بی دست و بی سر
عباس یعنی کشته ی صد پاره پیکر
عباس یعنی باب، باب الله اعظم
عباس یعنی غیرت الله مجسم
ارث ادب از مادرش ام البنین داشت
ارث شجاعت از امیرالمومنین داشت
عبد خدا ابن و اخ و عمّ ولی بود
روی علی پشت حسین ابن علی بود
تنهای تنها قدرت صد لشگرش بود
آخر دعای فاطمه پشت سرش بود
در قلب دریا آتش تاب و تبش بود
آب بقا لب تشنه ی داغ لبش بود
عباس در دنیا و عقبی با حسین است
فریاد هر زخمش هزاران یا حسین است
با آن جلال و عزت و آقایی او
مشهور شد در کربلا سقایی او
با آنکه خود بر شهریاران شهریار است
سرباز و سقا و امیر و پاسدار است
لب تشنه پا بیرون نهاد از آب، عباس
دریا صدا می زد مرا دریاب عباس
وقتی جوانمردیّ اورا کرد احساس
دریا صدازد آفرین عباس! عباس!
الحق که در مردانگی مرد آفرینی
الحق که فرزند امیرالمؤمنینی
در پاسخ این غیرت و ایثار و صبرت
تا صبح محشر آب گردد دور قبرت
مدح تو ای باب المراد کل عالم
باشد فزون تر از هزاران نخلِ میثم
دلدادة ذریة زهراست عباس
جان بر کف میدان عاشوراست عباس
باب الکرم، باب الولا، باب الحوائج
باب الحسین و کعبة دل هاست عباس
زخم تنش آیات ایثار و شهادت
قرآن ز پا تا سر، ز سر تا پاست عباس
عالم به سویش می برد دست توسل
با آن که خود در علقمه تنهاست عباس
بعد از حسین بن علی تا صبح محشر
بر هر شهیدی سید و مولاست عباس
شیر حسین بن علی ، شمشیر حیدر
مرآت یاسین، مظهر طاهاست عباس
فرماندة بی لشکر و سردار بی دست
سقای عطشان بر لب دریاست عباس
یک آسمان غیرت، هزارانش ستاره
نقش زمین در دامن صحراست عباس
در قلزم خون دُرّ نایاب ولایت
در قلب عترت راز ناپیداست عباس
بی دست و دست عالمی بر دامن او
بی آب و بر آل علی سقاست عباس
روزی که هر کس هست حشرش با امامش
گویند ثاراللهیان، ماراست عباس
آن روز تا دست خلایق را بگیرد
دستش به دست حضرت زهراست عباس
در دامن شیر خدا از شیرخواری
بهر شهادت خویش را آراست عباس
می کرد در آغوش مادر بی قراری
آخر امام خویش را می خواست عباس
گفتی قیامت شد، قیامت شد، قیامت
تا کرد قامت بر شهادت راست عباس
تنها نه در دنیا بود باب الحوائج
باب المراد خلق در عقباست عباس
هم پایبند عشق ثارالله امروز
هم دستگیر عالمی فرداست عباس
حتی به روی دشمن خود در نبندد
از بس کرامت دارد و آقاست عباس
نام ابوالقربه از اول داشت با خویش
یعنی همانا مشک را باباست عباس
درعین بی دستی علمدار ولایت
در قحط آب، آب آور و سقاست عباس
ای اهل جنت روضة رضوان شما را
ما را به محشر جنة الاعلاست عباس
دُردانة ام البنین در دست حیدر
ریحانة انسیة الحوراست عباس
از بس که دارد زخم روی زخم بر تن
گویی سراپا لالة حمراست عباس
تا دوست زخم پیکرش را دوست دارد
زخمش چو باغ گل به تن زیباست عباس
"میثم" علی باید بگوید وصف او را
بالاتر از مدح و ثنای ماست عباس
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسین بن علی در تن پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
ریحانة دو فاطمه، ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک
تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی
هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت
هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل
در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا
تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل
تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی
خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل
ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده
پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
از سوز عطش آب شده طفل سه ساله
مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل
تا آن که ببینند به تن دست نداری
یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل
مگذار رود زینب کبری به اسیری
ای دست علی ، دست برون آر اباالفضل
تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت
ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل
کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست
گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل
خون دل ما را که شده اشک عزایت
زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل
مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"
چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
درد من و درمان تو، یا حضرت عباس
دست من و دامان تو، یا حضرت عباس
تو قبلۀ حاجاتی و من یکسره حاجت
چشم من و احسان تو یا حضرت عباس
ای دیده علی، ماه شب چهاردهم را
در چاک گریبان تو یا حضرت عباس
تو ساقی مهریۀ زهرایی از آنرو
دریا شده عطشان تو یا حضرت عباس
از روز ازل، بوسهگه وجه خدا بود
دست و لب خندان تو یا حضرت عباس
نَبْود عجب ار صوت علی زنده شود باز
با خواندن قرآن تو یا حضرت عباس
در پنجۀ ارباب دعا، حبل متینی است
از رشتۀ دامان تو یا حضرت عباس
پشت تو نلرزد، چو علی گر همه عالم
آیند به میدان تو یا حضرت عباس
گو خلق بیارند، بخوانند و بگویند
آرند چه در شان تو، یا حضرت عباس
پیغمبر و زهرا و علی و حسنینند
مداح و ثناخوان تو یا حضرت عباس
بس فخر کند حضرت سلمان اگر او را
خوانند مسلمان تو یا حضرت عباس
سقّایی و سرداری و ایثار، سه حرفند
از مکتب عرفان تو یا حضرت عباس
تیر و سپر و نیزه بوَد در کف دشمن
در قبضۀ فرمان تو یا حضرت عباس
مدح تو نه آن است که گویند ادیبان
از ابرو و چشمان تو یا حضرت عباس
مدح تو عیان است، عیان است، عیان است
در پرتو ایمان تو یا حضرت عباس
مدح تو نوشته است، نوشته است، نوشته است
در زخم فراوان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که فرمود امامت
مولات به قربان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که با خیل ملائک
پرواز کند جان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که مولای دو عالم
زد بوسه به دستان تو یا حضرت عباس
تو حُسن خدایی دل «میثم» شده روشن
از حُسن فروزان تو یا حضرت عباس
مطالب مشابه :
نوحه سنگین اربعین سبک مختار
دفتر ادبیات هلال. نشر و ادبیات هلال.
مرثیه عبد الله حسن
دفتر ادبیات هلال. نشر و ادبیات هلال.
زمزمه امام زمان(عج)
دفتر ادبیات هلال. نشر و ادبیات هلال.
رصد هلال ماه شوال 1428 در منطقه هلتوشان استان کردستان
دانشیار - رصد هلال ماه شوال 1428 در منطقه هلتوشان استان کردستان - علمی-(نجوم-فلسفی-فیزیک)
خدایی باور
دفتر حفظ و نشر آثارمقام معظم بلاگفا دفتر ادبیات وهنر هلال حاج آقای وفائی (شاعر و مداح)
هلال علی کاشان رمضان
هلال علی کاشان رمضان - دفتر بعثه حج ادبیـــــات هـــــلال .
آیت الله مجهدی تهرانی-روزگاری بر مردم می آید که ...
پایگاه اطلاع رسانی مدایح - دفتر هنر و ادبیات هلال; تنزیل - قرائت
هرکه ارباب او ابوالفضل است
دفتر حفظ و نشر آثارمقام معظم بلاگفا دفتر ادبیات وهنر هلال حاج آقای وفائی (شاعر و مداح)
شماره تلفن های ضروری جمعیت هلال احمر شهرستان فاروج
جمعیت هلال احمر شهرستان دنیای ادبیات. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه
برچسب :
دفتر ادبیات هلال