گلچینی از دوبیتی های عارفانه
با صنع تو هر مورچه رازی دارد *** با شوق تو هر سوخته نازی دارد
ای خالق ذوالجلال نومید مکن *** آن را که به درگهت نیازی دارد
ای آنکه بر آرنده حاجات تویی *** هم کافل و کافی مهمات تویی
سر دل خویش را چه گویم باتو *** چون عالم سر و الخفیات تویی
یارب تو به فضل مشکلم آسان کن *** از فضل و کرم درد مرا درمان کن
بر من منگر که بیکس و بی هنرم *** هر چیز که لایق تو باشد آن کن
یار آمد و گفت خسته میدار دلت *** دایم به امید بسته میدار دلت
ما را به شکستگان نظرها باشد *** ما را خواهی شکسته میدار دلت
ای فضل تو دستگیرمن دستم گیر *** سیر آمده ام ز خویشتن دستم گیر
تا چند کنم توبه و تا کی شکنم ؟ *** ای توبه ده و توبه شکن دستم گیر
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی ** در دامن شب صبح نماینده تویی
کار من بیچاره قوی بسته شده ** بگشای خدایا که گشاینده تویی
گر من گنه روی زمین کردستم ** عفو تو امیدست که گیرد دستم
گفتی که به روز عجز دستت گیرم ** عاجز تر از این مخواه که اکنون هستم
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای** تا چند روم در بدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در بر بند ** یا قفل مهمات مرا در بگشای
یا رب ز شراب عشق سرمستم کن * یکباره به بند عشق پابستم کن
از هر چه نه عشق خود تهی دستم کن* در عشق خودت نیست کن و هستم کن
با فاقه و درد همنشینم کردی *** بی خویش و تبار و بی قرینم کردی
این مرتبه مقربان درگاه تو است*** آیا به چه خدمت این چنینم کردی؟
ما را سر و سودای کسی دیگر نیست * در عشق تو پروای کسی دیگر نیست!
جز تو دگری جای نگیرد در دل * دل جای تو شد جای کسی دیگر نیست!
مست تو ام از جرعه و جام آزادم *مرغ تو ام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی *ورنه من از این هر دو مقام آزادم
نی از تو حیات جاودان میخواهم ** نی از تو تنعم جهان میخواهم
نی کام دل و راحت جان میخواهم** هر چیز رضای توست آن میخواهم
چون عود نبود چوب بید آوردم * روی سیه و موی سپید آوردم
خود فرمودی که نا امیدی کفرست* فرمان تو بردم و امید آوردم
الله به فریاد من بیکس رس * فضل و کرمت یار من بی کس بس
هرکس به کسی وحضرتی مینازد* جز حضرت تو ندارد این بیکس کس
یا رب به دلم غیر خودت جامگذار ** در دیده من گرد تمنا مگذار
گفتم گفتم زمن نمی آید هیچ ** رحمی رحمی مرا به من وا مگذار
حال دنیابپرسیدم من ازفرزانه ای*گفت یا وهم است یا خواب است یا افسانه ای
گفتم احوال عمرم بگو تا عمر چیست*گفت یابرق است یاشمع است یاپروانه ای
گفتم اینان را که میبینی چرا دل بسته اند*گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه اند
گر دامن دیدار تو در چنگ آید ** سهل است که پای عمر برسنگ آید
هر چند گدای کوی عشقم حقا ** از جمله جهان بی تو مرا ننگ آید
هر دل که طواف کرد گرد در عشق * هم خسته شود در آخر از خنجر عشق
این نکته نوشته ایم بر دفتر عشق * سر دوست ندارد آنکه دارد سر عشق
مطالب مشابه :
گلچینی از دوبیتی های عارفانه
گلچینی از دوبیتی های عارفانه. با صنع تو هر مورچه رازی دارد *** با شوق تو هر سوخته نازی دارد
دو بیتی های ناب عارفانه
تک بیتی های ناب و زیبا - دو بیتی های ناب عارفانه - دوبیتی عارفانه [۹۱/۱۰/۲۲] [احمد]
دوبیتی های بابا طاهر
دوبیتی های عاشق،عاشقانه،عشق،عارفانه،معشوق،عکس عاشقانه،عشقی،جملات زیبا،دلنوشته
دوبیتی عارفانه از ابوسعید ابوالخیر که حاج علی انسانی به آن علاقه زیادی دارند
محترق الزهرا - دوبیتی عارفانه از ابوسعید ابوالخیر که حاج علی انسانی به آن علاقه زیادی دارند
برچسب :
دوبیتی عارفانه