مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی

  مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی   

                                 vi-ZDDTZY.jpg


 هوالباقی

                                                          درسوگ دعبل کردستان

بنام پروردگار قلم وبیان

خبر کوتاه بود و تکان دهنده. شاهرخ اورامی شاعر خوش قریحه ، بدیهه گو و متعهد کردستان ، آن سرخ زبانِ  داربردوش از دیار فانی پرکشید و در ملاء اعلی جای گرفت. خبری که کردستان را به لرزه انداخت و مردم را به حرکت درآورد. بر سر و سینه زنان، سراسیمه به خیابانها ریختند. کسی نمیخواهد باور کند که آن جان شیفته و روح بلند و آن بلبل غزلسرا و زبان آور دیار شعر و هنر از باغ ادب کردستان هجرت کرده و در جوار قُرب الهی بر شاخسار سدره المنتهای وصل آشیان گزیده حتی شنیدنش هم کام جان را تلخ و دل را به درد می آورد.

  براستی خاطرات سی ساله با او را با کدامین بضاعت علمی و ادبی به رشته تحریر درآورم. هیهات اگر به رغم احساس دِین قادر به ادای آن باشم . او عظمتی بود که توصیفش جز از همگنانش بر نمی آید. اما چه کنم اگر نگویم و ننویسم هم نشاید که عذر تقصیر در میدان دوستی وداد پذیرفتنی نیست. براستی چگونه باورکنم که دیگر مسجد جامع دیار شهیدان ، سریش آباد چهره ملیح تو را نخواهد دید و فریاد رسا وغرور آفرینت را نخواهد شنید. هنوز سیمای نورانی و طنین دلنوازت در برابر دیدگانم مجسم است و پرده دل اندوهبارم را می لرزاند که با اخلاصی از عمق وجود و با حرارتی برخاسته از آتش عشق به ولایت نغمه دلدادگی سردادی که :

سنیم سنی ولیکن حب آل مصطفی         

دین و آئین من و آبا ء و اجداد من است

شیعه و سنی ندانم دوستم با  هر که  او         

دوست باشد دشمنم با آنکه او را دشمن است

و آنگاه که نام و یاد شهیدان سرافراز کردستان فضای مسجد را عطرآگین می ساخت و خون غیرت و مردانگی را در رگها به جوش می آورد به وجد آمده و با شوری وصف ناپذیر ترانه محبت سردادی و شعر بلند شیخ رضا طالبانی را با صدای رسا در جام دلهای مستمعین ریختی: که

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است

عشقبازی سر به میدان وفا افکنده است

و دلنوشته خودت را تقدیم آستان علمدار رشید کربلا کردی که :

دیده بر آب و دلی پیش برادر دارد                         

نتواند که دل از روی مهش بردارد

من فدای تو کنم شعر و شرار دل خویش              

چونکه اورامی ترا شفیع محشر دارد

آری شاهرخ عزیز اینها نقش ماندگار تو بود بر در و دیوار مسجد جامع سریش آباد که درست یک هفته قبل از هجرتت در پنجمین کنگره کشوری شعر عاشورایی ، هنرمندانه نگاشتی و تصویر کردی تا بمثابه سند مودّت تو به اهل­البیت علیهم السلام جاودانه ماند و در یوم الورود به عرصات محشر به محضر زهرای مرضیه عرضه شود چرا که تو شیفته امُ الاَئِمه و اولاد پاک او بودی و بدینسان غزلهای تو رنگ و بوی دیگری داشت و تو در رشحات خون نگار قلمت به جای باده و میخانه ، گلواژه مهر و محبت می نشاندی و بجای وصف گل سرخ از یاس کبود می سرودی و به جای جعد گیسو و پیچش زلف یار از نیزه و سر بریده ناله سر می دادی و به جای نرگس جادو و لب لعل از لبهای خونین مترنم به قرآن بر سر نی تفسیر می گفتی و اینگونه بود که خفاشان ظلمت پرست و خشک مغزان جاهل و عمله شیطان نورافشانی تورا برنتافته و آنگاه که در مصاف با ذوالفقار شعر و شعورت عاجز و درمانده شدند. مادر رشیدت را تهدید به قتل تو کردند. اما عرصه خورشید کجا و جولان مگسهای کوردل کجا. آری در مقابل شجاعت آن شیرزن طرفی نبستند. چرا که او تأسی به لیلای کربلا کرده بود و ترسی از میدانداری علی اکبرش نداشت. فلذا با خروشی زینبی پاسخ میدهد که من شاهرخم را از همان لحظه گرفتن از خدا نذر امام حسین(ع) کرده ام و راضی به رضای اویم و چه زیبا تفسیر کرده بود مناجات مولایش سالار شهیدان را که در گودال قتلگاه و در گرماگرم پیکار و خون و شهادت با معبودش زمزمه می کند « الهی رضاً برضائک، صبراً لبلائک، تسلیماً لِامرِک، لا معبودَ سِواکَ، یا غیاث المستغیثین»

شاهرخ عزیز ! بیان این خاطره شورانگیز. در طی مسافت خیابان شهدای سنندج که با دخترم در معیت تو همگام بودیم و خطاب به او بازگوکردی آنچنان در دل و جانش نقش بسته که هنوز و به هر مناسبتی که نام به میان آید متذکر آن می شود. اما برادر خبر هجرت بی بازگشت تو را به جهت حضور در غربت نشنیده است و من هم نیارستم که اطلاع دهم . آخر پرکشیدن بلبل غزلسرای آل الله برای همه محبان اهل بیت سنگین و جانگزاست. چه کسی نداند که تو دعبل وار سالها دار بردوش، فضائل عترت رسول الله را بمثابه خون حیات بخش در رگ و پی چکامه های آتشینت جاری ساختی و مردانه فریاد برآوردی و تفسیر واقعی ... الا الموده فی القربی را بر گلدسته رفیع وحدت نگاشتی . آنروز که لبخند رضایت بر لبان مبارک ولی امرمان امام خامنه ای ادیب و فرزانه نشاندی و ایمان استوارت را در محضر پرفیض آنحضرت در سروده فاخرت به میدان ارادت آوردی بر همگان روشن ساختی که صداقت و محبت، گوهر ذیقیمت وجودی توست که به بهای نذر مادر زینبی ات ارزانی تو داشته اند.

برادرم ! هرگز به چنین روزی که مرثیه سرای تو باشم نمی اندیشیدم اما مشیت الهی را جز بجان خریدن و تسلیم و رضا گریزی نیست. امید که در پناه شفاعت رسول رحمت و اهل بیت عصمت و طهارت جرعه نوش حوض کوثر باشی. آمین

شاهرخ عزیز!

"مطمئن باش که مهرت نرود از دل ما            مگر آنروز که در خاک شود منزل ما"

                                                                       

                                                                                       فرمان کاوه از سریش آباد

                                                                                                 25/ 10/ 91


مطالب مشابه :


مرثیه خوان

در سوگ پدر: صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا در بوته ی صبر امتحان کرد سوگ پدر سوگ مادر




مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی

مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک مرثیه یک بردار شیعه در به بهای نذر مادر زینبی




از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2

از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2. نام و نشان مادر سیاوش در هیچ یک از منابع حماسی_اساطیری




از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 6

از سوگ سیاوش تا مرثیه ی ي مظلوميت ما در قالب سوگ سياوش مادر سیاوش جستار در ریشه




مرثیه

شاعران در مرثیه سرایی غالبا انوری در سوگ یکی از پدر، مادر، خواهرو




دانلود نوحه و مداحی

نوحه و مرثیه ببار ای بارون در نوحه مادر من مادر نوحه آسمون گریه کن خون ببار در سوگ




برچسب :