ادبیات در رنسانس 1
- پدر رنسانس
پترارك به جاي مطالعه علم حقوق، تا آنجا كه ميتوانست به خواندن آثار ويرژيل، سيسرون، و سنكا پرداخت. مطالعه اين آثار، دنياي تازهاي از فلسفه و ادبيات به روي او گشود. بدين ترتيب وي اندكاندك به شيوه آنان ميانديشيد، و رؤياي آن در سر ميپرورد كه چون آنان بنويسد. و غرق در مطالعه اشعار كلاسيك، و گرفتار عشقي شورانگيز شد.
او در پرووانس، سرزمين تروبادورها، ميزيست؛ بازتاب سرودههاي آنان همچنان طنينافكن بود؛ و پترارك همچون دانته، ناخودآگاه در شمار تروبادورها درآمد، و شور و حال خود را به خدمت صدها شگرد شعري گرفت. سرودن شعر در آن ايام سرگرمي همگاني بود... پترارك شكل شعري غزل را از سرزمين خود به ارث برد و آن را با طرح هاي قافيهاي دشواري پيوند داد كه تا قرن ها قالب شعر ايتاليايي شد و آن را از تحول بازداشت.
وي اوقات خود را به گشت و گذار در كنار جويبارها يا روي تپهها، عبادت خالصانه و پرشور در نمازهاي شامگاهان يا آيين قداس، و زير و رو كردن افعال و صفات در خلوت و سكوت اتاق خويش ميگذراند، .... هيچكس از اين نكته كه او چون تنها راه پيشرفت را در چسباندن خود به كليسا يافته بود، تا با اين چاچولبازيها مبلغي ناچيز به عنوان مستمري از كليسا بگيرد، آزرده و آشفته نشد.
در ادبيات برجاي مانده جهان، هرگز پيش از آن شور عشق با چنين آكندگي پرتنوع يا با چنين مهارت مرارت باري بيان نشده است. در اين شعرها تمامي تصويرهاي خيالانگيز شاعرانه و جلوههاي رنگارنگ عشق به نحو اعجابانگيزي در قالب وزن و قافيه ريخته شده است.
اما اين كلمات شيرين به آن صورت كه به دست مردم ايتاليا رسيد از موسيقي نيز برخوردار بود كه زبان ايتاليايي شيواتر و دلكش تر از آن را هرگز به خود نديده بود. چندان ظريف و لطيف و آهنگين، و چندان متلألي از روشني خيال كه شعرهاي دانته گاه در برابرشان خام و خشن مينمود؛ اكنون، آن زبان فاخر ( پيروزي حروف مصوت بر صامت ) به چنان اوج زيبايي رسيده بود كه حتي تا عصر ما نيز همتا ندارد. انديشههاي نهفته در اين شعرها را ميتوان به زبان هاي ديگر نيز برگرداند، اما كيست كه موسيقي كلام را نيز ترجمه كند؟
شعرهاي او، شوخ طبعي شادابش، حساسيتش در برابر زيبايي زن، طبيعت، رفتار، ادبيات و هنر، جايي در محافل فرهنگي آن روزگار برايش گشود؛ و انتقاد تندش از مباني اخلاقي كليسايي مانع از آن نشد كه پيشوايان بزرگ كليسا، او را مورد حمايت و مهماننوازي خود قرار دهند.
پترارك نه تنها در عواطف پرشور عاشقانه خود، بلكه در لذتي كه از تماشاي مناظر طبيعي ميبرد طلايهدار روسو بود.... از همين يك وجب خاك بود كه پترارك نيمي از دنياي ادب را به هيجان درآورد.
قرون وسطي بسياري از آثار كلاسيك مشركان را محفوظ داشته بود، و برخي از دانشوران قرون وسطي به آنها عشق ورزيده بودند؛ اما پترارك، بازيافتن آنها را وجهه همت خود قرار داد.
پترارك شايسته لقب متجدد است؛ زيرا با احياي علاقه در مردم نسبت به فرهنگ كهن، به پا گرفتن تأكيد رنسانس بر مقام انسان و دنياي خاكي، بر حقانيت لذات حسي، و بر زندگي فاني افتخارآميز به جاي فنا ناپذيري شخصي ياري رساند.
پترارك با ديدگاه هاي قرون وسطايي نيز تا حدي همدلي داشت اما، در مقام دفاع از فرهنگ دنيوي و شهرت خاكي برآمد. .... پترارك به تأييد همگان، نخستين اومانيست و نخستين نويسندهاي بود كه با وضوح و نيروي تمام از حق انسان نسبت به دلبستگي به زندگي اين جهاني، لذت بردن از زيبايي هاي آن و افزودن بر ابعاد اين زيبايي ها، و تلاش در راه كسب شايستگي هايي كه تحسين نسل هاي بعد را برميانگيزد، دفاع كرد. او، پدر رنسانس بود.
پترارك سرودن شعري را آغاز كرد كه ميخواست با ويرژيل به رقابت پردازد، و برخلاف دانته كه اشعار خود را به زبان ايتاليايي ميسرود، لاتين را براي سرودههايش برگزيد.
پترارك در آرزوي شهرت و جاودانگي ادبي بود؛ و خيلي زود، عمدهترين نقطه قوت رنسانس- يعني عطش كسب افتخار- را سرلوحه اعمال خود قرار داد. .... برشهرت و محبوبيت دانته رشك ميبرد .... از تند خويي دانته مشمئز ميشد، اما احساس ميكرد كه در آثار اين فلورانسي عبوس چيزي عميق تر از آن وجود دارد كه بتوان صرفاً با قلمي روان، ژرفناي آن را پيمود. و مؤدب تر از آن بود كه به نيمي از مردم دنيا ناسزا بگويد؛ او فاقد شوري بود كه ايتاليا را به اعتلا رساند و فرسوده ساخت.
پترارك، فلسفه تازهاي ارائه نداد. فلسفه مدرسي ( اسكولاستيسيسم ) را مردود شمرد. با عقيده لغزشناپذيري ارسطو به مقابله برخاست و افلاطون را بر او مرجح داشت. از نظريات آكويناس به تقواي روح بخش آوگوستينوس و مسيحيت رواقي آمبروسيوس دل بست؛
براي اثبات حقانيت مسيحيت بيشتر از آثار مشركان حجت ميآورد. به نفاق بين فيلسوفان، لبخند تمسخر ميزد. .... چندان شهامت داشت كه اپيكور را، ( در زمانهاي كه نام اپيكور مترادف ملحد بود )، ميستود. و به شكي دكارتي معترف بود.... ملايم تر و آرام تر از آن بود كه بتواند بدعت گذار باشد. .... و مسيحيت به نظر او پيشرفت اخلاقي بيچون و چرايي نسبت به شرك بود.
رينتسو موفق نشد روم باستان را، كه جز در شعر و شاعري تماماً مرده بود، احيا كند؛ پترارك ادبيات رومي را، كه هيچگاه نمرده بود، حياتي تازه بخشيد.... جانبداري بي پرواي بعضي از استادان از نظرات ابن رشد ( كه خلود روح فردي را مورد ترديد قرار ميداد و از مسيحيت به عنوان عقايد خرافي كه روشنفكران در نهان به آن اعتنايي ندارند ) پترارك را وحشت زده كرد.
بوكاتچو
در فلورانس بود كه ادبيات ايتاليايي به نخستين و بزرگ ترين پيروزي خود دست يافت: گوينيتسللي و كاوالكانتي در پايان قرن سيزدهم در همين شهر غزل را به كمال رسانيدند، و دانته، اولين و آخرين اثر راستين در ادبيات حماسي ايتاليا را برجاي نهاد. هم در آنجا بوكاتچو برجستهترين اثر منثور ايتاليايي را تصنيف كرد، و جوواني ويلاني تاريخچه تازهترين وقايع قرون وسطي را نوشت. ( او نخستين كسي بود كه روايات خويش را با آمارهايي از شرايط اجتماعي درهم آميخت ).
احتمال زياد، بوكاتچو كتاب نغمهها اثر پترارك و زندگي نو اثر دانته را خوانده بود؛ نخستين شعرهاي او مانند آنان غزلهايي مملو از سوزوگداز عشق بود.... در ناپل زندگي دلپذير، و اخلاقيات به نحو راحتطلبانهاي بيقيدوبند بود؛ زنان زيبا و دستيافتني بودند؛ و شاعران، در اين فضاي عاشقانه، موضوعات و انگيزههاي بسياري براي سرودن شعر مييافتند. اين ناپل بود كه بوكاتچو را پرورد.
بوكاتچو يك مسيحي جزمي نبوده است. و ميان انديشه رواداري مذهبي او و تعصب خشك دانته، تفاوت زيادي به چشم ميخورد.... دكامرون، كماكان يكي از شاهكارهاي ادبيات جهان به شمار ميرود. شهرت اين كتاب ممكن است بيشتر مرهون اخلاقيات آن باشد، اما حتي اگر آن بي عفتي كلام را هم نداشت، باز سزاوار اين شهرت و باقي ماندن در تاريخ بود. اين كتاب ساخت و پرداختي كامل دارد، و از اين نظر حتي بر قصههاي كنتربري برتري دارد.
نثر كتاب به پايهاي از كمال رسيده است كه هنوز در ادبيات ايتاليا مانند ندارد. نثر او اگر چه گاهي پيچيده يا آميخته به صنايع بديعي است، به طور كلي فصيح، محكم، پخته، زنده، و مثل نهر كوهساران روشن و روان است. دكامرون كتاب عشق به زندگي است.
علیرغم سختترين فاجعه ها، بوكاتچو جرئت آن را داشت كه زيبايي ها، طنزها، نيكي ها، و خوشي هاي زندگي را كه هنوز در جهان وجود داشت دريابد. گاهي بدبيني نسبت به درستي بشر بر او چيره ميگشت، اما، در دكامرون، او چون رابله مردي خوشقلب است كه از دادوستد، پست و فراز زندگي، و عشق، لذت ميبرد. عليرغم كاريكاتورسازي و اغراق هايي كه در دكامرون وجود دارد، مردم جهان خود را در اين كتاب باز شناختند؛ وكتاب به همه زبان هاي اروپايي ترجمه شد؛ هانسزاكس و لسينگ، مولير و لافونتن، و چاسر و شكسپير بخش هايي از اين كتاب را با تحسين در آثار خود مورد استفاده قرار دادند. اين كتاب در دوراني كه ديگر اشعار پترارك در شمار آثار غیر قابل ستايش قرار گيرد، هنوز با لذت فراوان خوانده خواهد شد.
چشمانداز
مردم فقط به شهرهايشان ميانديشيدند و تنها معدودي از فيلسوفان مثل ماكياولي يا شاعري مانند پترارك به ايتالياي واحد و يكپارچه ميانديشيدند.... وجود حكومت هاي مستقل محلي رقابتي عالي و اصيل در بين شهرها و فرمانروايان در زمينه اشاعه فرهنگ و شوق پيشبرد معماري، مجسمهسازي، نقاشي، تعليم و تربيت، دانشپژوهي، و شعر به وجود ميآورد.
براي قدرداني از پترارك و بوكاتچو نيازي نيست در ميزان تأثير آنان در آماده ساختن رنسانس مبالغه كرد. اينان، هردو، هنوز دربند عقايد قرون وسطايي بودند.... پترارك خويشتن را بحق ايستاده در مرز دو عصر متفاوت ميدانست. او، حتي در همان زمان كه از اخلاق روحانيان انتقاد ميكرد، عقايد جزمي كليسا را قبول داشت. وي در پايان عصر ايمان، با وجداني ناراحت به آثار كلاسيك مهر ميورزيد، .... او مقالات قرون وسطايي بسيار عالي در تحقير دنياي غير روحاني و آرامش خاص زندگي مذهبي نوشت. با اينهمه، وي به فرهنگ كلاسيك بيشتر وفادار بود تا به معشوق.
پترارك دست نوشتههاي قديمي را گرد ميآورد، و تقريباً از همه نويسندگان قرون وسطي، جز آوگوستينوس، روي برتافت تا در پيوند با ادبيات لاتيني قرار گيرد؛ در نويسندگي از سبك و شيوه ويرژيل و سيسرون پيروي ميكرد؛ و به شهرت نام خويش بيش از فناپذيري و آمرزش روحش ميانديشيد. شعرهاي او غزل سرايي تصنعي را به مدت يك قرن در ايتاليا رواج دادند، اما همين شعرها در شكلگيري غزل هاي شكسپير مؤثر افتادند.
روح مشتاق او در پيكو حلول كرد و سبك شيوايش به پوليتسيانو رسيد؛ نامهها و رسالههايش پلي از مدنيت و زيبايي كلاسيك بين سنكا و مونتني افكند؛ و تلاش او در راه سازشدادن فرهنگ كهن با مسيحيت در وجود پاپ نيكولاوس پنجم و پاپ لئو دهم به كمال رسيد. پترارك را، با توجه به اين جنبههاي كارش، بحق ميتوان پدر رنسانس دانست.
اگر بخواهيم در تأثير فرهنگ كلاسيك در اين بيداري فكري ايتاليايي مبالغه كنيم، راه خطا پيمودهايم. اين بيداري بيشتر تكامل بود تا انقلاب، و نقشي كه رشد و بلوغ قرون وسطايي در پيدايش رنسانس ايفا كرد بسيار مهم تر از بازيابي دست نوشتهها و آثار هنري كلاسيك بود.... بسياري از دانشوران قرون وسطي با فرهنگ كلاسيك روزگار شرك آشنا بودند و بدان مهر ميورزيدند؛
رهايي شهرها از قيد نظام فئودالي، گسترش بازرگاني، و رواج اقتصاد پولي، همه پيش از تولد پترارك به وقوع پيوسته بود. ... به فرمانروايان آموخته بودند كه قدرت خويش را به ترويج هنر، شعر، علم، و فلسفه شكوه بخشند. مردان و زنان قرون وسطي، كه در انديشه آن جهان ديگر بودند، ذوق و ذايقه طبيعي انساني براي لذات ساده و نفساني زندگي را، بيترس و خجلت حفظ كرده بودند. و نيز از چنان شعور زيبا شناسي، و علو انديشه و سبكي برخوردار بودند كه هرگز ديگر در هيچ عصري كسي بدان پايه نرسيد.
تمامي شالودههاي رنسانس به هنگام مرگ پترارك پيريزي شده بود. رشد و گسترش شگفتآور بازرگاني و صنعت ايتاليا، ثروت لازم براي تأمين هزينههاي جنبش رنسانس را گردآورده بود، و گذر از زندگي آرام و ايستاي روستايي به سرزندگي و تحرك زندگي شهري، حال و هواي لازم براي پيشرفت جنبش را تأمين كرده بود.
دانشپژوهي فداكارانه، كه رستاخيز ادبيات و فلسفه كلاسيك را موجب شد، بيشتر كار ايتاليا بود. در آن كشور بود كه نخست ادبيات جديد بهوجود آمد؛ گرچه هيچ يك از نويسندگان ايتاليايي زمان نميتوانستند با اراسموس يا شكسپير برابري كنند، اما خود اراسموس آرزوي آهنگ آزاد ايتالياي رنسانس را ميكرد، و انگلستان دوره اليزابت، بذرگل شكوفان خود را، مرهون ايتاليا ميدانست
ادامه دارد
مطالب مشابه :
دانلود شعر و سرود مدرسه برای کودکان و نو جوانان ابتدایی وراهنمایی ( سرود های آوای مدرسه)
دانلود شعر و سرود مدرسه برای کودکان و نو جوانان ابتدایی آواي مدرسه سرود همگاني 2 دوره
دانلود ترانه های آوای مدرسه برای ابتدادبستانی ها
برای دانلود ترانه باغ ترانه سومی مربوط به ( آواي مدرسه سرود همگاني 1 دوره ابتدايي )
20 فعالیت مکمل قرآن وهدیه های آسمانی
دانلود سوالات تمرين واجراي سرودهاي همگاني دركلاس درباره امامان وياامور
فعالیت های مکمل دربرنامه درسی ابتدایی
v تمرين واجراي سرودهاي همگاني دركلاس درباره امامان وياامور دانلود کتاب های فارسی
دهه فجر
3-پخش سرود همگاني خميني اي امام در روز 12 13- پخش سرودهاي انقلابي در زنگهاي دانلود آنتی
سخنان حکیمانه پند های بزرگان سخنان مشاهیر پند حکیمانه نصایح بزرگان 18
6- رشد سرودهاي حماسي و 4- سردي همگاني نسبت به رخدادهاي دانلود کتاب سرخ حکیم ارد بزرگ با
سخنان حکیمانه 10
دانلود کتاب 6- رشد سرودهاي حماسي و 11- دلگرمي همگاني نسبت به گذشتن از چالش هاي پيش روي
ادبیات در رنسانس 1
سرودن شعر در آن ايام سرگرمي همگاني بود سرودهاي قرون وسطايي، سلسله رمان ها دانلود کتاب
برچسب :
دانلود سرودهاي همگاني