مقاله صنايع دستي و وضعيت كنوني آن
صنايع دستي و وضعيت كنوني آن
1_ 1_ تعريف
از مجموعه تعاريفي كه براي صنايع دستي ارايه شده است، به نظر ميرسد
تعريف زير كه توسط گروهي از كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران ارايه شده، دقيقتر
و جامعتر باشد چرا كه با وضعيت فعلي اين هنر _ صنعت ارزنده انطباق بيشتر دارد:
صنايعدستي به مجموعهيي از هنر _صنعتها اطلاق ميشود كه بهطور
عمده با استفاده از مواد اوليهي بومي و انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد به
كمك دست و ابزار دستي ساخته ميشود كه در هر واحد آن ذوق هنري و خلاقيت فكري
صنعتگر سازنده بهنحوي تجلي يافته و همين عامل وجه تمايز اصلي اينگونه محصولات
از مصنوعات مشابه ماشيني و كارخانهيي است.
1_ 2_ ويژگيها
با توجه به تعريف فوق و ساير تعاريفي كه براي صنايعدستي ارايه
شده، ميتوان ويژگيهاي زير را براي محصولات دست ساخته قايل شد:
1_ انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد توسط دست، ابزار و وسايل
دستي. براي توليد هريك از فرآوردههاي دستي مراحل متعددي طي ميشود ولي انجام
كليهي اين مراحل به وسيلهي دست و ابزار و وسايل دستي الزامي نبوده و چنانچه
تنها قسمتي از مراحل اساسي توليد به اين طريق انجام شود، محصول توليد شده با
توجه به مواردي كه در تعريف ذكر شد، صنايعدستي محسوب ميشود.
2_ حضور مؤثر و خلاق انسان در توليد و شكل بخشيدن به محصولات ساخته
شده و امكان ايجاد تنوع و پياده كردن طرحهاي مختلف در مرحلهي ساخت اينگونه
فرآوردهها.
3_ تأمين قسمت عمدهي مواد اوليهي مصرفي از منابع داخلي.
4_ داشتن بار فرهنگي(استفاده از طرحهاي اصيل، بومي و سنتي).
5 _ عدم همانندي و تشابه فرآوردههاي توليدي با يكديگر.
6_ عدم نياز به سرمايهگذاري زياد در مقايسه با ساير رشتههاي
صنعتي.
7 _ دارا بودن ارزش افزودهي زياد در مقايسه با صنايع ديگر.
8 _ قابليت ايجاد و توسعه در مناطق مختلف(شهر، روستا و حتي در
جوامع عشايري).
9_ قابليت انتقال تجربيات و رموز و فنون توليدي به صورت سينه به
سينه و يا طبق روش استاد و شاگردي.
1_ 3 _ طبقهبندي
در زمينهي طبقهبندي صنايعدستي نيز بايد گفت كه اين طبقهبندي به
صورتهاي مختلف از جمله براساس مواد اوليهي مصرفي و يا شيوه و روش ساخت آن ميتواند
صورت پذيرد. در اينجا طبقهبندي انجامشده توسط كارشناسان سازمان صنايعدستي
ايران كه بهطور عمده بر مبناي روش و تكنيك ساخت اينگونه محصولات به عمل آمده
است، ذكر ميشود:
1_ بافتههايداري: محصولاتي كه به كمكدارهاي افقي يا عمودي مستقر در زمين در
زمان بافت، توليد ميشود، بافتههايداري محسوب ميشود مثل قالي، گليم، زيلو و
نظاير آن.
2_ دستبافي: (نساجي سنتي): فرآوردههايي كه با كمك دستگاههاي ساده و
سنتي بافندگي (دستگاه ويژهي بافت جاجيم، دستگاه دووَدي، دستگاه چهاروَرئي و
ژاكارد دستي) توليد ميشود، دستبافي محسوب ميشود، نظير جاجيم، زري، ترمه، شال
و...
از جملهي خصوصيات اين رشته از صنايعدستي اين است كه اوّلاً، كليهي
مراحل سهگانهي بافندگي(ايجاد دهنهي كار، پودگذاري و دفتين زدن) با حركات دست
و پا انجام ميشود؛ دوم، امكان استفاده از پودهاي رنگي به ميزان نامحدود و همچنين
تنوع طرح بافت با در اختيار داشتن و كنترل حركات وَردها ميسر ميشود كه اين امر
نشانگر حضور مؤثر و خلاق انسان در توليد است.
3_ بافتني: انواع مصنوعاتي كه با كمك ميل، قلاب، و نظاير آن و با الياف طبيعي
توليد ميشود، جزء بافتنيها به حساب ميآيد نظير دستكش، جوراب، كلاه، شالگردن
و...
4_ روكاري: (رودوزي): كليهي مصنوعاتي كه از طريق دوختن نگارههاي سنتي بر روي پارچههاي
بدون نقش و يا كشيدن قسمتي از نخهاي تار و پود بهوجود ميآيد، در گروه
«رودوزي» و يا «روكاري» جاي دارد. نظير سوزندوزي، قلابدوزي، مليلهدوزي، خوسدوزي،
گلابتوندوزي، پتهدوزي و...
5 _ چاپهاي سنتي: كليهي پارچههايي كه بهوسيلهي قلممو، مهر و نظاير آن رنگآميزي
شده و نقش ميپذيرد جزء چاپهاي سنتي بهحساب ميآيد مانند چاپ قلمكار و چاپ
كلاقهيي (باتيك).
6 _ نمدمالي: انواع مصنوعاتي كه بر اثر درگيري و متراكم كردن پشم و كرك در
شرايط فني مناسب از طريق ورز دادن تهيه ميشود، جزء گروه نمدمالي است نظير كلاه
نمدي، پالتوي نمدي، نمد زيرانداز و نمد پادري.
7_ سفالگري و سراميكسازي: به محصولاتي كه با استفاده از گِل و رُس و همچنين
گل حاصله از سنگ كوارتز و خاك كائولن، به كمك دست و چرخ سفالگري ساخته و سپس
پخته ميشود، سفال و سراميك اطلاق ميشود.
براي تكميل اشياء ساخته شده، برحسب سنت و رسوم، روي آنها نقاشي،
كندهكاري و يا نقوش برجسته ايجاد ميكنند و از لعاب مناسب براي پوشش سطح اشياء
استفاده ميشود. محصولات توليدشدهي اين گروه شامل انواع پارچ و ليوان، ظروف
غذاخوري، گلدان و... است.
8 _ شيشهگري: محصولاتي را كه از طريق شكل دادن مواد معدني ذوب شده در كوره نظير
سيليس، خرده شيشه و با تركيبي از اين دو و با استفاده از روش دميدن توسط لولهي
مخصوص و با بهكارگيري ابزار دستي شامل انبر، قيچي و غيره حاصل ميشود، شيشه دستساز
مينامند كه شامل مراحل تكميلي و تزييني نظير نقاشي و تراش هم ميگردد.
9_ توليد فرآوردههاي پوست و چرم: محصولاتي كه با استفاده از پوست و چرم دباغيشده
به شيوهي سنتي توليد ميشود، نظير پوستين، كلاهپوستي، چاروق، محصولات تكميلي
چرمي (نظير تلفيق چرم با محصولات دستباف) جزء اين گروه است.
10_ ساخت محصولات فلزي و آلياژها: فرآوردههايي كه به شيوهي سنتي و با استفاده
از ابزار دستي و انواع فلزات(مس، نقره، طلا و آهن) و انواع آلياژها (برنج و
ورشو) توليد ميشود نظير انواع ظروفخانگي، چاقو، قندشكن، قلمتراش، قفل و...
جزء اين گروه است.
11_ قلمزني، مشبككاري، حكاكي روي فلزات و آلياژها: هنر_صنعتي است كه طي آن نگارهها و نقوش سنتي
با استفاده از قلم، چكش و ساير ابزار دستي بر روي اشياء ساخته شده از فلز يا
آلياژ شكل ميگيرد.
12_ سنگتراشي و حكاكي روي سنگ و معرق سنگ: شامل مصنوعاتي ميشود كه مواد اوليهي اصلي آنرا
انواع سنگها نظير فيروزه، مرمر، يشم، سنگ سياه، سنگ سفيد (آلاباستر) و... تشكيل
ميدهد و با كمك ابزار و وسايل مختلف تراشيده يا حكاكي ميشود، نظير انواع ظروف،
پايهي چراغ، قاب عكس، انواع نگين و...
13_ خراطي چوب: خراطي شيوهيي از توليد محصولات چوبي است كه طي آن و توسط
ابزار و وسايل مختلف و بهطور عمده بهوسيلهي دستگاه خراطي اشيايي نظير
انواع قليان، گهواره، پايهي آباژور و ظروف مختلف ساخته و پرداخته ميشود.
14_ ريزهكاري و نازككاري چوب: روشي از ساخت فرآوردههاي چوبي است كه طي آن
بهوسيلهي وسايل نجاري نظير ارّه، رنده، سوهان، مُغار و... قطعات كوچك
چوبيِ آماده شده بهصورت روكش بر روي بدنهي چوبي چسبانده و تحت فشار شكل گرفته
است و از اين طريق انواع شكلاتخوري، زيرسيگاري، قابعكس و نظاير آن توليد و
عرضه ميشود.
15_ منبتكاري، كندهكاري و مشبككاري چوب: شيوهيي ديگر از توليد محصولات چوبي است كه
طي آن نگارهها و نقوش سنتي با استفاده از قلم، چكش، مغار و ساير ابزار نجاري بر
روي چوبهاي مرغوب و بادوام شكل ميپذيرد.
16_ حصيربافي: منظور از حصيربافي كه بامبوبافي، مرواريدبافي، تِركهبافي، چمبافي،
سبدبافي و چيغبافي را نيز شامل ميشود، همان بافت رشتههاي حاصله از الياف
سلولزي(گياهي) به كمك دست و ابزار سادهي دستي است كه طي آن محصولات مختلفي نظير
زيرانداز، سفرهي حصيري، انواع سبد، انواع ظروف و... توليد و عرضه ميشود. در
مورد چيغبافي ذكر اين نكته ضروري است كه حين بافت علاوه بر الياف گياهي از نخ
پشمي رنگشده نيز براي ايجاد نقوش و نگارههاي سنتي استفاده ميشود.
17_ خاتمسازي: روشي از توليد فرآوردههاي چوبي است كه با استفاده از روكش حاصله
از به هم چسباندن قطعات كوچك فلزات، استخوان و انواع چوب در اشكال و طرحهاي
سنتي (بيشتر به صورت هندسي) و به كمك ابزار و وسايل مختلف فرآوردههايي نظير
انواع قابعكس، جاسيگاري، شكلاتخوري، ميز، صندلي و... ساخته ميشود.
18_ معرقكاري: ترسيم نگارهها و نقشهاي سنتي بر روي زمينهي چوبي يا سراميك و
خالي كردن داخل خطوط نگارهها و پر كردن فضاي خاليشده به وسيلهي قطعات آمادهشدهي
چوبي، سراميك، فلزي، صدفي و سنگي را معرقكاري ميگويند.
19_ كاشيگري: صنعتي است با سابقه كه طي آن انواع كاشيها با استفاده از نگارهها
و نقشهاي سنتي براي استفاده در ابنيهي مذهبي و تاريخي از طريق قالبگيري گِل
رس، پختن آن در كوره و لعابزني، نقاشي و پخت مجدد در كوره ساخته و پرداخته ميشود.
20_ مليلهكاري: منظور ساخت اشياء مختلف نظير سرويس چايخوري، تنگ و همچنين برخي
از زينتآلات با استفاده از مفتولهاي نقره، طلا و مس و به كمك ابزار و وسايل
سادهي فلزكاري نظير حديده، انبر، قيچي، كورهي مخصوص و... است.
21_ ميناكاري: در اينجا مراد ساخت بدنهي فلزي، لعابكاري، پخت، نقاشي و پخت
مجدد اشياء در كوره است كه تمامي اين مراحل به كمك ابزار و وسايل ساده و با
استفاده از نگارههاي اصيل و سنتي در مرحلهي نقاشي انجام ميپذيرد.
22_ ساخت اشياء مستظرفه و هنري: مراد ساخت اشياء و وسايل ظريفهيي است كه در
آنها عامل هنر به مراتب بيش از فنون توليدي دخالت دارد و شامل نگارگري، نقاشي
روي صدف، نقاشي روي چرم، پاپيه ماشه و تذهيب ميشود.
23_ ساخت زينتآلات: ساخت و توليد انواع جواهرات محلي و همچنين انواع زيورآلات با
استفاده از طلا، نقره و انواع آلياژها ميباشد.
24_ ساخت ساير فرآوردههاي دستي: منظور ساخت ساير محصولات دستي نظير فيروزه
نشاني(فيروزكوبي)، طلاكوبي روي فولاد، انواع عروسكهاي محلي، تختكشي گيوه(آجيده
و لتهيي) و ماسك، كايت و چترهاي تزئيني است كه با ابزار و وسايل دستي و با
استفاده از نگارههاي سنتي ساخته و پرداخته ميشود.
در سالهاي اخير همواره بحثهايي در رابطه با ماهيت صنعتي، صنايعدستي
و نيز رابطهي اين هنر _ صنعت با تكنولوژي بين صاحبنظران و متفكران وجود داشته
است كه ضرورت دارد موارد مذكور در حد اختصار و ايجاز توضيح داده شود:
1_ 4_ صنايعدستي بهعنوان
صنعت مستقل و ملّي و زمينهساز توسعهي صنعتي
1_ بدون استثنا در تمامي تعاريفي كه توسط متفكران و انديشمندان
كشورمان (استاد معين، استاد دهخدا و...) از صنايعدستي ارايهشده، به ماهيت
صنعتي آن اشاره شده و صنايعدستي را يكي از انواع صنايع دانستهاند. به گونهيي
كه استاد دكتر محمد معين در تعريف صنايعدستي ميگويد:
صنايعدستي شمال صنعتهايي كه دست در آن دخيل است مانند پارچهبافي
و قاليبافي ميشود.
2_ در منابع و مآخذ خارجي نيز هرجا كه سخن از صنايعدستي بهميان
آمده، واژهي صنعت جزء لاينفك آن بوده، چنانكه در دايرةالمعارف بريتانيكا در
تعريف صنايعدستي آمده است: صنايعدستي به آن گروه از صنايع گفته ميشود كه
مهارت، ذوق و بينش انسان در توليد آن نقش اساسي دارد.
3_ در توليد محصولات صنايعدستي مانند هر صنعت ديگر، مواداوليه طي
مراحلي و به كمك ابزار و وسايل بهمحصولي تبديل ميشود كه بهخاطر حضور مؤثر و
خلاق انسان در توليد محصولات صنايعدستي، اين هنر_ صنعت داراي ارزش افزودهي
بسيار زيادي در مقايسه با ديگر صنايع است.
4_ به شهادت تاريخ و آثار بهجاي مانده از ادوار پيشين، هستهي
اصلي اغلب صنايع پيشرفته و مدرن امروزي نيز صنايعدستي بوده و در صورتيكه
تاريخچهي صنايع گوناگون را در كشورمان و ديگر نقاط جهان بررسي كنيم، مشخص است
كه انواع منسوجات، فرآوردههاي فلزي، محصولات سراميكي و... كه امروزه توسط
كارخانجات متعدد و با دستگاههاي مدرن و در مقياس وسيع توليد ميشود، در ادوار
گذشته بهوسيلهي دستگاههايي كاملاً ساده و ابتدايي و با دخالت كامل انسان و در
واقع بهصورت دستي توليد و عرضه ميشده است. لذا توسعه و تكامل صنايعدستي ميتواند
زمينهساز استقرار صنايع بومي و مستقل هر كشور باشد و تنها از اين رهگذار است كه
بهتدريج فرهنگ صنعتي مناسب در جامعه بهوجود آمده و مسايل مربوط به تكنيك و فنآوري
ساخت نيز مرتفع و نيروني انساني لازم براي اداره و مديريت صنايع تربيت خواهد شد.
1_ 5 _ صنايعدستي و تحولات فنآوري
هرچند كه ثبات تكنيك و اتكاء فوقالعاده به نيروي بدني صنعتگر، از
مهمترين خصوصيات صنايعدستي و روستايي است، با اين حال انواع ابزار و روش توليد
نيز در مدت طولاني ثابت نبوده و تا حدود زيادي از تحولات فني و صنعتي تبعيت ميكند.
البته تحول و دگرگوني در ابزار و شيوههاي توليد، بسياري از محصولات را بهتدريج
از محدودهي صنايعدستي خارج ساخته بهنحوي كه امروزه ادامهي توليد و مصرف آنها
فقط بهشكل فرآوردههاي صنعتي امكانپذير است ولي در عينحال نميتوان منكر اين
واقعيت شد كه استفاده از ابزار جديد و مواد مرغوب بهعنوان دستاورد پيشرفتهاي
صنعتي، كمك شاياني به شكوفايي رشتههاي موجود صنايعدستي كرده و حتي در مواردي
به دوام و بقاء آن نيز كمك كرده است.
در نتيجهي اختراع بعضي ابزار و وسايل جديد، قسمتهايي از مراحل
آماده كردن مواد اوليه، ساخت و يا تكميل محصولات دستي بهتدريج از صورت دستي
خارج شده و توسط دستگاهها يا ماشينهاي مختلف انجام ميگيرد. البته اين امر تا
آنجا قابل قبول است كه موجب تغيير ماهيت محصولات دستي و تبديل آن به يك كالاي
ماشيني نشود و در اينجاست كه موضوع فنآوري قابل انطباق با صنايعدستي مطرح ميشود.
ذكر مثالهايي ميتواند به روشن شدن بيشتر موضوع كمك كند:
_ براي توليد محصولات سفال و سراميك روش معمول آن است كه ابتدا خاك
رس را در حوضچههايي با صرف وقت و زحمت زياد، تبديل به گِل كرده و پس از ورز
دادن به كمك پا، محور زيرين چرخ سفالگري را به حركت درآورده و گِل را روي صفحهي
فوقاني چرخ مزبور به كمك دست شكل ميدهند، بنابراين كار صنعتگر با شكل دادن به
گِل و به كمك چرخ سفالگري آغاز شده و با نقاشي، لعابكاري و پخت اشيا در درون
كوره پايان ميپذيرد. در حاليكه امروزه آمادهسازي گل با استفاده از دستگاههايي
به نام «فيلتر پرس» و «پاكميل» انجام ميگيرد.
توليد گِل مورد مصرف در سفالگري و سراميكسازي با استفاده از
دستگاههايي بهنام فيلتر پرس و پاكميل نسبت به روش سنتي آن مزايايي بهشرح زير
دارد:
1_ افزايش مقدار گِل آمادهي مصرف تا ميزان چند برابر در هر نوبت
كار همراه با كاهش قيمت تمامشدهي آن.
2_ بهبود كيفيت گِل مصرفي از نظر نداشتن ناخالصي و همچنين نداشتن
حباب هوا كه در نهايت موجب افزايش كيفيت محصولات توليدي نيز ميشود.
3_ صرفهجويي در وقت و نيز كمك به تأمين سلامت صنعتگران به علت
عدم تماس مداوم با گِل و رطوبت بهويژه در فصل زمستان.
_ براي توليد محصولات بامبو نيز نياز به رشتههايي از الياف بامبو
به قطر و ضخامت مشخص به نام «زهوار» داريم كه شيوهي معمول تهيهي آن بدينطريق
است: پس از قطع ني بامبو آن را به دفعات برش ميدهند و با صرف وقت و زمان نسبتاً
زيادي، مقدار لازم از زهوارهايي كه براي توليد محصول بامبو موردنياز است، را بهدست
ميآورند، در حاليكه امروزه به كمك دستگاههايي به نام يك پهناكن و يك ضخامتكن
در زمان كوتاهي مقدار مواد لازم براي بافت بامبو را بهدست ميآورند. همچنين برش
و خرد كردن قطعات بزرگ الوار جهت مصرف در رشتههاي خاتمكاري، نازككاري و منبتكاري
چوب به كمك ارّهبرقي صورت ميگيرد كه خود نشانهي ديگري از استفادهي مناسب و
مطلوب فنآوري در امر توليد صنايعدستي است. ماشين چوب خشككني براي خشككردن و
اشباع چوب كه مانع تغيير شكل فرآوردههاي چوبي ميشود نيز نمونهي ديگري از
كاركرد مطلوب فنآوري است.
علل استفاده از فنآوري (ابزار و وسايل ماشيني) در رشتههاي صنايعدستي:
1_ از بين بردن بيگاري، فعاليتهاي سخت بدني و كارهاي غيرتخصصي.
2_ افزايش ميزان توليد.
3_ تقليل برخي از هزينههاي توليد و در نهايت كاهش قيمت تمامشدهي
محصول توليدي.
4_ ايجاد استاندارد در قسمتهايي از توليدات صنايعدستي.
بنابر جهات و دلايل فوق امروزه استفاده از ماشينآلات (بهويژه در
مرحلهي آمادهسازي مواد اوليه) تا حدّ مجاز پذيرفته شده ولي براي حفظ اصالت و
ويژگيهاي صنايعدستي ضرورت دارد همچنان قسمتي از مراحل اساسي توليد (تا حدود
50 درصد آن) با دست و به كمك ابزار و وسايل دستي انجام پذيرد.
موضوع مهم و قابل بحث ديگر كاربرد مواد اوليه و يا مواد كمكي
مصنوعي و جديد براي ساخت و توليد محصولات صنايعدستي است كه در اين زمينه دو
نظريه وجود دارد: عدهيي معتقدند كه مواد اوليهي مصرفي در صنايعدستي بايد بهطور
كلي از مواد طبيعي (نباتي، حيواني و معدني) بوده و كاربرد مواد سنِتِتيك مغاير
با ماهيت صنايعدستي است. در مقابل، برخي ديگر از كارشناسان بر اين عقيده هستند
كه به علت محدوديت مواد اوليهي طبيعي و افزايش شديد بهاي آن در سالهاي اخير،
استفاده از مواد مذكور در هر شرايطي امكانپذير نبوده و مقيد كردن صنعتگران
دستي به كاربرد چنين موادي موجب بالا رفتن نامعقول قيمت تمامشدهي توليدات و
عدم امكان فروش و در نهايت توقف توليد خواهد شد. البته در عمل هم ميبينيم كه
بهجاي برخي مواد گران و كمياب نظير ابريشم طبيعي از ابريشم مصنوعي (ويكسوز) در
پارچهبافي دستي و رودوزيهاي سنتي (نظير سوزندوزي ممقان) استفاده شده و يا در
خاتمكاري بهجاي استخوان شتر از مادهيي به نام گالاليت استفاده ميشود. چنين
است وضعيت رنگرزي الياف نباتي و حيواني مورد مصرف در صنايعدستي كه بهجاي رنگهاي
طبيعي از رنگهاي شيميايي استفاده ميشود و متأسفانه رنگرزي با مواد طبيعي تنها
در موارد محدودي صورت ميگيرد و اكثر الياف مورد مصرف در قاليبافي، گليمبافي و
دستبافي با رنگهاي شيميايي، رنگرزي ميشود. شايد پاسخ مطلوب و قابل قبول براي
همهي صاحبنظران در زمينهي كاربرد يا عدم كاربرد مواد مصنوعي بهجاي مواد
اوليهي طبيعي در صنايعدستي آن باشد كه گفته شود بايد حتيالمقدور از مواد
طبيعي در توليد صنايعدستي استفاده كرد و كاربرد محدود مواد اوليهي مصنوعي در
شرايط خاص نيز نبايد موجب تغيير ماهيت صنايعدستي شود.
از مجموع مطالب گفته شده اين نتيجه حاصل ميشود كه برخلاف تصور
رايج، تحولات صنعتي حاصل از دستيابي به فنآوري پيشرفته داراي آثار مثبتي بر روي
صنايعدستي نيز بوده است.
ماحصل كلام آنكه امروزه با توجه به نقش و اهميت اقتصادي، اجتماعي،
فرهنگي و حتي سياسي صنايع دستي و اينكه اين هنر _ صنعت خصوصيات، ويژگيها و
محسناتي دارد كه در هيچ صنعت ديگري مشاهده نميشود، روزبهروز بر اهميت آن
افزوده ميشود و افزايش تعداد كشورهاي عضو شوراي جهاني صنايعدستي و تلاش
كشورهاي جهان سوم و حتي كشورهاي پيشرفته براي صدور هرچه بيشتر فرآوردههاي دستساخته
همگي ميتواند دليلي براي اثبات اين امر باشد.
2_1_ موقعيت صنايعدستي در كشورهاي جهان سوم
بر اساس مطالعات و تحقيقات بهعمل آمده و آثار و اشياء گوناگوني كه
در كاوشهاي مختلف و متعدد باستانشناسي كشفشده _ كه بخش مهمي از آن امروزه زينتبخش
موزهها و ساير مراكز هنري در كشورهاي مختلف جهان است _ بسياري از كشورهاي جهان
سوم را بايد مهد و كانون اصلي صنايعدستي بهشمار آورد.
صنايعدستي در ممالك در حال توسعه از سابقه و سنت ديرين توليد
برخوردار و داراي پشتوانهي غنيِ تجربي بوده و ضمناً در تاريخ و فرهنگ هريك از
اينگونه كشورها ريشههاي عميق و استواري دارد.
صنايعدستي در كشورهاي جهانسوم افزون بر نقش والاي فرهنگي، طي سدههاي
و بلكه هزارهها به تأمين نوعي تعادل اقتصادي و اجتماعي نيز كمك كرده است زيرا
كه اينگونه صنايع همواره براي گروههاي كثيري از صنعتگران شهري و روستايي
ايجاد كار و درآمد كرده و از آن بهعنوان عامل مهمي در رونق اقتصاد روستايي ياد
شده است.
متأسفانه وقوع انقلاب صنعتي در قرن هجدهم اروپا عليرغم آثار و
نتايج شگرف و عديدهي مثبتي كه در شئون مختلف زندگي بشر بهوجود آورد، موجب شد
كه صنايعدستي كشورهاي جهان سوم همزمان با تسلط اقتصادي، سياسي و فرهنگي قدرتهاي
صنعتي بر ساير ممالك، تحتتأثير فراوان انبوه كالاهاي ماشيني وارداتي قرار گيرد
و حتي برخي از كشورهاي جهان سوم كه روزگاري طولاني صادركنندهي محصولات صنايعدستي
بودند، بهصورت يكي از واردكنندگان و نهايتاً مصرفكنندگان محصولات مشابه ماشيني
كشورهاي صنعتي درآمدند.
دوران پس از جنگ دوم جهاني كه منجر به استقلال بسياري از كشورهاي
دربند استعمار شد را ميتوان عصر احياء صنايعدستي نيز دانست زيرا گروهي از اين
ممالك براي خنثي كردن اثرات سوء تحولات صنعتي، تأمين اشتغال و حراست از داشتههاي
فرهنگي و قومي، حمايت اساسي از صنايعدستي را بهطور جدي در دستور كار و رئوس
اصلي برنامههاي خود قرار دادند كه از آنجمله ميتوان به هند، اندونزي،
پاكستان، سريلانكا، چين، يونان، مكزيك، مغرب و ايران اشاره كرد.
دلايل عمدهيي كه براي حمايت و توسعهي صنايعدستي در كشورهاي جهان
سوم ارايهشده بيشتر جنبه اقتصادي و اجتماعي داشته تا فرهنگيِ محض و مهمترين آنها
عبارت است از:
1_ ايجاد اشتغال مولد، كار و درآمد براي گروههاي كثيري از جمعيت
شهري، روستايي و عشايري.
2_ كاهش رَوَند مهاجرت به شهرها و استفاده از امكانات وسيع بخش
سنتي و روستايي جامعه.
3_ تأمين درآمد جنبي براي روستاييان و عشاير و نهايتاً رونق و
توسعهي كشاورزي و دامداري.
4_ كمك به تأمين بخشي از درآمد ارزيِ مورد نياز از طريق صادرات
صنايعدستي به كشورهاي خارجي.
5_ كمك به تأمين تعادل اجتماعي.
6_ حفظ ميراث قومي و هويت ملي.
مهمترين موانع توسعه و گسترش صنايعدستي در ممالك جهان سوم نيز
عبارتنداز:
1_ تعدد، كوچكي و پراكندگي واحدهاي توليدي صنايعدستي در سطح كشور
كه طبيعتاً رساندن خدمات لازم به آنها و نيز انجام هرگونه برنامهريزي براي
افزايش توليد را دشوار ميسازد.
2_ ضعف بنيه مالي صنعتگران و دخالت وسيع عوامل واسطه و سودجو در
زمينهي تأمين مواد اوليهي موردنياز صنعتگران و خريد محصولات توليدي آنان به
بهاي غيرعادلانه.
3_ عدم آگاهي و اطلاع صنعتگران از شيوههاي جديد توليد (فنُآوري
همساز با صنايعدستي) و سليقهي مصرفكنندگان خارجي و داخلي و نيز تكرار طرحها
و نقشها در طول ساليان متمادي كه نهايتاً يكنواختي آن را موجب ميشود.
4_ عدم تمركز امور مربوط به صنايعدستي در سازماني واحد در بسياري
از اينگونه كشورها كه موجب نابساماني در برنامهريزي و اجراي برنامهها شده و
در مواردي نيز دوباره كاريهايي را باعث شده است.
5_ رقابت شديد مصنوعات مشابه كارخانهيي (بهويژه كالاهاي مصرفي)
با فرآوردههاي دستساز از طريق صرف هزينههاي تبليغاتي سنگين براي جلب
خريداران.
در كشورهاي جهان سوم، دولت براي از ميان برداشتن موانع و مشكلات
موجود در زمينهي توسعه و تعميم صنايعدستي به يكي از دو شكل زير دخالت ميكند:
1_ مداخلهي مستقيم از طريق ايجاد سازمانهاي اجرايي مسئول در نظام
تشكيلاتي دولت. در
اين حالت ارگان دولتي مسئول بدون هدف انتفاعي اقداماتي نظير تأمين و توزيع مواد
اوليه و ابزار كار بين صنعتگران، آموزش و توليد مستقيم، ايجاد نمايشگاهها و
فروشگاهها و شركت در نمايشگاههاي بينالمللي را بهعمل آورده و ضمناً در زمينهي
بازاريابي و صدور محصولات دستي به خارج از كشور نيز فعاليت ميكند.
2_ مداخلهي غيرمستقيم از طريق ايجاد تسهيلات قانوني و كنترل. اين هدف عموماً با كمك به ايجاد و تقويت شبكهي
تعاونيهاي توليدي و بازرگاني صنايعدستي و هدايت آنها توسط ارگانهاي ذيربط
دولتي تأمين ميشود ضمن آنكه ميتواند انجام اقداماتي بهشرح ذيل را شامل شود:
_ تضمين محدودهي فعاليت صنايعدستي
كه به موجب اين حمايت كارخانههاي توليدكنندهي مواداوليه و نيمهساخته
و يا ابزار كار، ملزم ميباشند درصدي از توليدات خود كه موردنياز صنعتگران دستي
است را با قيمتهاي ترجيحي در اختيار آنان قرار دهند. اين روش هماكنون در
اندونزي اجرا ميشود.
_ ايجاد تسهيلات اعتباري براي متقاضيان (تعاونيهاي صنايعدستي و
صنعتگران منفرد)
اين روش نيز هماينك در كشورهاي هند، پاكستان و ايران... اجرا ميشود.
_ معافيت صنعتگران دستي و روستايي از پرداخت ماليات
_ تقدير از صنعتگران ممتاز كه توليد يا توليدات آنان بنابر تشخيص
هيئتي از صاحبنظران به عنوان آثار برگزيدهي سال انتخاب ميشود. در اين رابطه
جوائز و بعضاً امكاناتي نيز به صنعتگران مذكور اعطا ميشود. اين روش نيز هماكنون
در كشورهاي اندونزي، هند، مالزي، بنگلادش و... بهاجرا درميآيد.
_ اعزام صنعتگران برگزيده به مسابقات بينالمللي با هدف بروز
خلاقيتهاي بيشتر.
2_2_ صنايعدستي از ديدگاه كشورهاي صنعتي
در كشورهاي صنعتي گرايش به صنايعدستي و ساير فرآوردههاي هنري به
عنوان يكي از آثار و نتايج افزايش درآمد و سطح رفاه عمومي پيوسته در حال فزوني
است. اگرچه بايد گفت آگاهي عمومي نسبت به ارزشهاي صنايعدستي در كشورهاي صنعتي
ديرتر از ممالك جهان سوم حاصل شده است، بهعبارت ديگر همانگونه كه كشورهاي
صنعتي مبشّر تكنولوژي نوين و كالاهاي صنعتي جديدي براي ممالك جهان سوم بودهاند،
اين گروه كشورها نيز با ارايهي توليدات دست ساختهي خويش، كه بازگوكنندهي
بسياري از فرهنگها و سنتهاي اصيل و بومي است، اشتياق و علاقه به اينگونه
محصولات را در مردم ممالك صنعتي بيدار كردهاند. بدينصورت است كه برخلاف
كالاهاي جديد صنعتي كه كشورهاي پيشرفته بهعنوان فروشنده و عرضهكننده، و ممالك
در حال توسعه خريدار و متقاضي هستند، در مورد صنايعدستي، كشورهاي در حال توسعه،
عرضهكنندهي كالا بوده و ممالك پيشرفته، متقاضي و خديدار آن ميباشند.
با همين مختصر مشخص ميشود كه در كشورهاي پيشرفته، صنايعدستي
داراي ويژگيهايي متفاوت از خصوصيات صنايعدستيِ ممالك در حال توسعه بوده كه
عمدهي آن به شرح زير است:
1_ نيروي انساني شاغل عموماً افرادي هستند كه داراي تحصيلات هنري
بوده و يا دورههاي خاصي را در اين زمينه گذرانيدهاند. اين عده بيشتر در آتليههاي
خويش در شهرها فعاليت داشته و آثار خود را در گالريهاي هنري و يا نمايشگاههايي
كه گاه و بيگاه برگزار ميشود، عرضه ميكنند و در مجموع ميتوان گفت كه صنايعدستي
كشورهاي صنعتي از نوع صنايعدستيِ آتليهيي است.
2_ موتيفها (نقش مايهها) و طرحهاي مورد استفاده عموماً سبك جديد
و مدرن داشته كه از فضا و محيط موجود الهام گرفته و بيشتر تحتتأثير طراحي صنعتي
قرار دارد تا اصالتهاي بومي و سنتي.
3_ مقدار توليد فرآوردههاي دستي در ممالك پيشرفته ناچيز بوده و
در برخي موارد در حد عرضه به جهانگردان خارجي است كه از مراكز توريستي اين
كشورها بازديد ميكنند، در حاليكه كشورهاي جهان سوم در مقياس وسيع و بهصورت
تجاري اقدام به توليد و صدور فرآوردههاي دستي ميكنند.
4_ كاربرد وسيع ابزار و ماشينآلات در توليد محصولات دستي بهگونهيي
كه مراحل محدودي از كار توسط دست و با بهرهگيري از خلاقيتها و ابتكارات فردي
انجام ميگيرد.
در مجموع ميتوان گفت كه صنايعدستي در كشورهاي صنعتي مفهوم گستردهيي
داشته و بيشتر تفنني و سرگرمكننده است تا جنبهي توليدي و اقتصادي. بهعلاوه
چون اينگونه ممالك به هيچوجه با مشكلات بنياني كشورهاي جهان سوم مواجه نميباشند،
در كمتر كشوري از گروه آنان، ارگان دولتي خاص براي حمايت و ترويج صنايعدستي
فعاليت دارد، بهطوري كه در ميان كشورهاي اروپايي فقط در برخي از آنها تشكيلاتي
براي اين منظور ايجاد شده است نظير خانهي صنايع هنري فرانسه، سازمان ملي صنايعكوچك
و دستي ايتاليا و در ايالاتمتحدهي امريكا نيز شوراي صنايعدستي اين كشور با
بيش از 35 هزار نفر عضو بهعنوان يك مرجع رسمي از سال 1964ميلادي فعاليت خود را
آغاز كرده است. البته در موارد استثنايي هم ممكن است در يك كشور صنعتيدستي را
از هر دو ديدگاه در نظر داشته باشند. مثلاً در بلژيك امور مربوط به صنايعدستي
هم در وزارت فرهنگ و هنر و هم در وزارت اقتصاد پيگيري ميشود.
گردآورنده : معصومه سادات بهرامی
مطالب مشابه :
برگزاری نخستین جلسه سیاستگذاری نخستین سوگواره ی هنر عاشورایی دانشجویان مراکز فرهنگ و هنر سراسر کشور
آموزشی مرکز فرهنگ و هنر قم، جناب آقای فرهنگ و هنر سراسر کشور می
مقدمه
هنرستان هــنر های زیبای قــــــم کل فرهنگ و ارشاد دوم و سوم، دیپلم هنر
فراخوان بهترین طرح درس های کتاب فرهنگ و هنر
گروه آموزشی درس هنر متوسطه اول استان قم باید در ارتباط با درس های کتاب فرهنگ و هنر
مقاله صنايع دستي و وضعيت كنوني آن
گروه هنر استان قم مثلاً در بلژيك امور مربوط به صنايعدستي هم در وزارت فرهنگ و هنر و هم
کارگاه آموزشی
گروه هنر استان قم - کارگاه آموزشی - - گروه هنر استان آزمون هنر وزارت فرهنگ و ارشاد
انیمیشن و . . .
گروه هنر استان قم - انیمیشن و . . . - - گروه هنر استان قم. آزمون هنر وزارت فرهنگ و ارشاد
منتخبین مسابقه مقاله نویسی کشوری
فرهنگ و هنر قم. محمدرضا دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب
برچسب :
فرهنگ و هنر قم