پدر و مادر آیتالله مقدس اردبیلی
داستان:
مرحوم مقدس اردبیلی شبی رسول خدا را در خواب دید درحالیکه حضـرت مـوسی کـلیم الـله در خـدمـت آن بزرگوار بود
حضرت موسی سوال کرد این مرد کیست؟ حضرت فرمود از خودش بپرس، حضرت موسی از مقدس سوال کرد تو کیستی؟
مقدس گفت من احمد پسر محمد از اهل اردبیل و ساكن نجف هستم .در فلان محله وفلان کوچه مسکن من است
حضرت موسی فرمود من فقط اسم تورا خواستم این همه تفصیل برای چه؟
مقدس جواب داد خدای متعال از تو سوال کرد این چیست در دست تو " وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسىَ" تو چرا آن همه تفصیل داده و گفتی " هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهْا وَ أَهُشُّ بهِا عَلىَ غَنَمِى وَ لىَِ فِيهَا مَارِبُ أُخْرَى" " این عصای من است که به او تکیه می کنم وبرای گوسفندانم با آن علوفه جمع می کنم ونیازهای دیگری به آن دارم "
حضرت موسی به پیغمبر اسلام عرض کرد:واقعا همانگونه است كه شما فرمودی كه " علمای امت من از انبیاء بنی اسرائیل برترند ".
منبع:belagh1.blogfa.com
*سرانجام سیبی که برای چهار برادر بود
و اگر لقمه پاک و طیب باشد سبب نورانیت فرزند میشود، در تاریخ نقل شده است یک جوانی بر سر جوی آبی نشسته بود، دید یک سیب زیبایی روی آب میآید دست برد و سیب را گرفت و خورد وقتی که خورد متوجه این نکته شد که خوب! این سیب مال چه کسی بود؟ تو خوردی! جریان آب را گرفت و دنبال کرد دید آب از درون باغی میآید، درب باغ را زد، باغبان بیرون آمد، گفت: آقا یک سیب از باغ شما در جریان آب افتاد، بیرون آمد، من خوردم مرا حلال کن، صاحب باغ گفت این باغ مال چهار برادر است یک چهارمش حق من بود حلال کردم، سه چهارمش مال سه برادرم است، گفت: خوب آدرس آنها را بده تا بروم حلالیت بطلبم.
گفت: یکی از آنها در فلان محله است. دیگری در فلان محله و برادر دیگر در کشور همسایه است، آدرش را گرفت و آمد درب خانه آن دو برادر قصه را گفت و حلیت گرفت رفت به کشور مجاور و درب خانه برادر آخر را زد، درب را باز کردند، گفت من از ایران آمدهام، قصه این است که یک سیب خوردهام مال باغ شما بوده است، آمدهام حلیت بگیرم، گفت: به یک شرط حلالت میکنم، گفت: به چه شرطی گفت: من یک دختری دارم که هم کور است هم کر است هم لال است، راضی میشوی با او ازدواج کنی، گفت: بله، به خاطر اینکه از حرام نجات پیدا کنم، وارد خانه شد و خطبه عقد را خواندند و رفت به حجله دید دختر، حوریهای است از حوریههای بهشت هم چشمان قشنگ دارد و هم تکلم خوبی دارد و هم شنوایی رسائی دارد، بیرون آمد به پدر دختر گفت: مگه نگفتی دخترم کر است و کور است و لال است، گفت: دروغ نگفتم، گفتم کور است چون تا به حال چشمش به نامحرمی نیفتاده، گفتم: لال است چون تا به حال با نامحرم تکلم نکرده است. گفتم: کر است چون تا به حال صدای نامحرم به گوشش نرسیده است، گفت: خوب! چرا این را برای ما تهیه دیدی و به من پیشنهاد کردی؟
گفت: شبهای زیادی دعا میکردم که خدایا چنین دسته گلی به من دادی صالحه، وجیه، مومنه، خدایا یک داماد مؤمنی هم به من بده، نمیدانم این دختر را به دست که بدهم، تو که در خانه من را زدی، دیدم به خاطر یک چهارم سیب بلند شدی از ایران آمدهای حلالیت بگیری، دیدم تو لیاقت داری این دسته گل را تصاحب کنی و خدا هم از آن پدر و مادر یک پسری خلق کرد به نام شیخ احمد مقدس اردبیلی که سنبل علم، تقوا و ضربالمثل نورانیت و قداست است، نقش پدر و مادر و نقش لقمه اثر وضعی دارد.
منبع: فارس
داستان ازدواج پدر و مادر مقدس اردبیلی
حضرت آيت اله العظمي مقدس اردبيلي
از مادرش سئوال كردند سبب مقام ارجمند مقدس اردبيلي در چيست؟ گفتند من هرگز لقمهاي شبهه ناك نخوردم و قبل از شير دادن بچه وضو مي گرفتم و ابدا چشم نامحرم نيانداختم و در تربيت او بعد از شير بازگرفتن كوشيدم و نظافت و طهارت را مراعات كردم و او را با بچه ها ي خوب مي نشاندم."
جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
منبع:www.manbarak.ir
برچسب :
جملات زیبا تقدیم به پدر و مادر
مرحوم مقدس اردبیلی شبی رسول خدا را در خواب دید درحالیکه حضـرت مـوسی کـلیم الـله در خـدمـت آن بزرگوار بود
حضرت موسی سوال کرد این مرد کیست؟ حضرت فرمود از خودش بپرس، حضرت موسی از مقدس سوال کرد تو کیستی؟
مقدس گفت من احمد پسر محمد از اهل اردبیل و ساكن نجف هستم .در فلان محله وفلان کوچه مسکن من است
حضرت موسی فرمود من فقط اسم تورا خواستم این همه تفصیل برای چه؟
مقدس جواب داد خدای متعال از تو سوال کرد این چیست در دست تو " وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسىَ" تو چرا آن همه تفصیل داده و گفتی " هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهْا وَ أَهُشُّ بهِا عَلىَ غَنَمِى وَ لىَِ فِيهَا مَارِبُ أُخْرَى" " این عصای من است که به او تکیه می کنم وبرای گوسفندانم با آن علوفه جمع می کنم ونیازهای دیگری به آن دارم "
حضرت موسی به پیغمبر اسلام عرض کرد:واقعا همانگونه است كه شما فرمودی كه " علمای امت من از انبیاء بنی اسرائیل برترند ".
منبع:belagh1.blogfa.com
*سرانجام سیبی که برای چهار برادر بود
و اگر لقمه پاک و طیب باشد سبب نورانیت فرزند میشود، در تاریخ نقل شده است یک جوانی بر سر جوی آبی نشسته بود، دید یک سیب زیبایی روی آب میآید دست برد و سیب را گرفت و خورد وقتی که خورد متوجه این نکته شد که خوب! این سیب مال چه کسی بود؟ تو خوردی! جریان آب را گرفت و دنبال کرد دید آب از درون باغی میآید، درب باغ را زد، باغبان بیرون آمد، گفت: آقا یک سیب از باغ شما در جریان آب افتاد، بیرون آمد، من خوردم مرا حلال کن، صاحب باغ گفت این باغ مال چهار برادر است یک چهارمش حق من بود حلال کردم، سه چهارمش مال سه برادرم است، گفت: خوب آدرس آنها را بده تا بروم حلالیت بطلبم.
گفت: یکی از آنها در فلان محله است. دیگری در فلان محله و برادر دیگر در کشور همسایه است، آدرش را گرفت و آمد درب خانه آن دو برادر قصه را گفت و حلیت گرفت رفت به کشور مجاور و درب خانه برادر آخر را زد، درب را باز کردند، گفت من از ایران آمدهام، قصه این است که یک سیب خوردهام مال باغ شما بوده است، آمدهام حلیت بگیرم، گفت: به یک شرط حلالت میکنم، گفت: به چه شرطی گفت: من یک دختری دارم که هم کور است هم کر است هم لال است، راضی میشوی با او ازدواج کنی، گفت: بله، به خاطر اینکه از حرام نجات پیدا کنم، وارد خانه شد و خطبه عقد را خواندند و رفت به حجله دید دختر، حوریهای است از حوریههای بهشت هم چشمان قشنگ دارد و هم تکلم خوبی دارد و هم شنوایی رسائی دارد، بیرون آمد به پدر دختر گفت: مگه نگفتی دخترم کر است و کور است و لال است، گفت: دروغ نگفتم، گفتم کور است چون تا به حال چشمش به نامحرمی نیفتاده، گفتم: لال است چون تا به حال با نامحرم تکلم نکرده است. گفتم: کر است چون تا به حال صدای نامحرم به گوشش نرسیده است، گفت: خوب! چرا این را برای ما تهیه دیدی و به من پیشنهاد کردی؟
گفت: شبهای زیادی دعا میکردم که خدایا چنین دسته گلی به من دادی صالحه، وجیه، مومنه، خدایا یک داماد مؤمنی هم به من بده، نمیدانم این دختر را به دست که بدهم، تو که در خانه من را زدی، دیدم به خاطر یک چهارم سیب بلند شدی از ایران آمدهای حلالیت بگیری، دیدم تو لیاقت داری این دسته گل را تصاحب کنی و خدا هم از آن پدر و مادر یک پسری خلق کرد به نام شیخ احمد مقدس اردبیلی که سنبل علم، تقوا و ضربالمثل نورانیت و قداست است، نقش پدر و مادر و نقش لقمه اثر وضعی دارد.
منبع: فارس
داستان ازدواج پدر و مادر مقدس اردبیلی
حضرت آيت اله العظمي مقدس اردبيلي
از مادرش سئوال كردند سبب مقام ارجمند مقدس اردبيلي در چيست؟ گفتند من هرگز لقمهاي شبهه ناك نخوردم و قبل از شير دادن بچه وضو مي گرفتم و ابدا چشم نامحرم نيانداختم و در تربيت او بعد از شير بازگرفتن كوشيدم و نظافت و طهارت را مراعات كردم و او را با بچه ها ي خوب مي نشاندم."
جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
منبع:www.manbarak.ir
مطالب مشابه :
تقدیم به پدر و مادرم ...
تقدیم به پدر و مادرم تقدیم به مادر نازنین و پدر جملات زیبا.
اس ام اس جدید روز مادر و زن
♥♥♥ جملات زیبا و همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا جملات درباره مادر و
متن های زیبا در مورد پدر و مادر
متن های زیبا در مورد پدر و مادر جملات فلسفی . درون همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
جملات و مطالب زیبا در مورد پدر و مادر (قربونشون برم)
جملات و مطالب زیبا چون تمام شعر من تقدیم مردی درباره نیکی کردن به پدر و مادر، پس
اس ام اس و جملات زيبا براي روز مادر و روز زن
اس ام اس و جملات زيبا براي روز مادر و کرده و حال به زیبا ترین و مقدس تقدیم به آنی
مادر
جملات زیبا و این جملات را تقدیم میکنم به شما عزیزان زیبا درباره مادر،دختر و
پدر و مادر آیتالله مقدس اردبیلی
نکات ناب-جملات زیبا - پدر و مادر آیت های جدید همه تقدیم به شما، ممنونم از
دو سخن از حکیم ارد بزرگ در مورد "خوشبختی"
پاسداشت مهر پدر و مادر ، بزرگترين خوشبختي هاست . جملات زیبا تقدیم به شما صفحه
برچسب :
جملات زیبا تقدیم به پدر و مادر