من خود راسکلنیکف ام |
چيستا يثربي متولد 1347 است. دكتراي روانشناسي اش را از دانشگاه الزهرا گرفته و فعاليتهايش را در حوزه تئاتر از دهه 60 آغاز كرده است. نگارش 26 نمايشنامه و كارگرداني نمايشهايي چون «جمعه دم غروب»، «دادگاه جادويي»، «مهمان سرزمين خواب»، «زني كه تابستان گذشته رسيد»، «سرخ سوزان»، «يك شب ديگر هم بمان سيلويا» و «زني براي هميشه» را كارگرداني كرده است. يثربي كه تا به حال جوايز متعددي را از جشنواره هاي مختلف دريافت كرده، اوايل سال جاري نمايش «جنايت و مكافات» را براساس رمان «جنايت و مكافات» در جشنواره كلاسيكهاي روسيه در مسكو اجرا كرد كه اين نمايش در اين جشنواره در سه رشته نامزد شد و موفق گرديد جايزه بهترين بازيگر زن را دريافت كند.به همين بهانه گفتگويي با او انجام داديم كه مي خوانيد.
* گفتگويمان را از اينجا شروع كنيم كه شما «يك شب ديگر هم بمان سيلويا» را سال 83 كار كرديد و چند هفته بعد از آن «بانويي براي هميشه» را روي صحنه برديد. بعد از اجراي اين دو نمايش در مدت دو سال اخير چند پروژه نمايشي را آغاز كرديد كه هيچ كدام به سرانجام نرسيد. چرا؟ ** من آخرين كاري را كه قبل از «سيلويا...» كارگرداني كردم سال 75 (ميهمان سرزمين خواب) بود. در فاصله ميان اين دو نمايش در تمام اين هشت سال هر متني كه پيشنهاد دادم، گفتند خودت آن را كارگرداني نكن. رياست وقت مركز هنرهاي نمايشي (آقاي شريف خدايي) اصرار داشت كه متنهاي من را كسان ديگري مثل سيما تيرانداز و... كار كنند. در جواب سؤال و چراي من هم مي گفتند: ما مي خواهيم تو را به عنوان يك نويسنده خوب داشته باشيم و نه نويسنده / كارگردان! چون نويسنده / كارگردان در جامعه تئاتر ما زياد است. اين باعث شد كه در زمينه كارگرداني نمايش، يك وقفه 8 ساله در كارم بيفتد و اين وقفه بعد از جانشين شدن دكتر نشان به جاي آقاي شريف خدايي با «سيلويا...» از بين رفت.بعد از «سيلويا...» و «زني براي هميشه»، هر چقدر تلاش كردم كه نوبت اجرا بگيرم، موفق نشدم.بنابراين تصميم گرفتم به خاطر اينكه گروه از هم نپاشد، «دخترك و مرد مرده» را در نياوران نمايشنامه خواني كنم. * فكر مي كنم يكي از متون شما در جشنواره آييني سنتي هم پذيرفته شد... ** بله، متن «جن كوچك عزيز» بود. اين متن را هم شروع و با گروهمان سه هفته تمرين كرديم كه جشنواره تعطيل شد. بعد «عاشق ابر سفيد» و يك كار براي سيما تيرانداز (عكس دسته جمعي با خانم بزرگ) را انجام دادم. «سارا و كيمياگر» هم پيشنهاد معاونت هنري بود كه به نياوران ارجاع داده شده بود. اما چند روز قبل از قرارداد از نياوران به من گفتند كه كار در نياوران نوبت اجراي تئاتر شهر را هم خواهد گرفت. اين كار در مورد «سارا لايتمن» بود كه در هجده سالگي خوابي مي بيند، شروع مي كند به حفظ كردن قرآن و... روايت از طريق زندگي او وارد فرازهاي مختلف شيوه زندگي حضرت رسول مي شود. اين نمايش كار هجده پرسو ناژه اي بود كه مي خواستيم به مناسبت سال پيامبر اعظم(ص) آن را اجرا كنيم. * اجراي نمايش «جنايت و مكافات» چطور؟ ** «جنايت و مكافات» هم قرار بود در تالار مولوي روي صحنه برود، اما با وجود علاقه آقاي سرسنگي و مكاري، از اين كار هم حمايتي صورت نگرفت. آقاي سرسنگي موقع اعزام اين نمايش به مسكو بازبين نمايش بود و دوست داشت كه نمايش به عنوان يك كار تجربي در مولوي اجرا شود، اما از نظر مالي ما هيچ قراردادي با هيچ جا و هيچ كس نداشتيم، چون مولوي حتي هزينه چاپ يك پوستر را هم ندارد. تا اين كه كار را به نياوران پيشنهاد دادم و چون آقاي پارسايي از ديگران شنيده بود نمايش كار قوي است، پيشنهاد داد كه با گيشه و حمايت كمي از طرف مركز، نمايش مورد حمايت قرار گيرد. من در اين دو سال بيش از حد متن نوشتم. گلاب آدينه مي گفت: «چرا اين قدر به نمايشنامه خواني گرايش پيدا كرده اي؟» مدام دنبال نمايشنامه خواني بودم چون نمي خواستيم زمان اجراي كارهايم بگذرد. * سال گذشته ظاهراً نمايشي را هم براي همايش آيينهاي عاشورايي پيشنهاد داده بوديد؟ ** فكر مي كنم منظورتان «مرگ با ترنم عشق» است! نمايشنامه در رابطه با عاشورا و امام حسين(ع) بود، اما گفتند كه ما سفارش كار نداريم و فقط مي توان با كمك هزينه ها آن را اجرا كرد، كه امكان توليد نمايش با اين هزينه ها فراهم نشد. بنابراين متن را براي اجرا به حوزه هنري بردم كه از متن خوششان آمد و آن را از من خريدند، به اين اميد كه براي اجرا آماده شود. اما اين متن را نمي شد در همايش عاشورايي كار كرد، به دليل اينكه آقاي پارسايي به من گفتند تقاضا براي عاشورايي خيلي زياد است و كمك هزينه ها بالا نيست. در حالي كه اين نمايش حداقل به 10 هنرمند حرفه اي نياز داشت. در هر صورت امسال «يك بار ديگر به عقب برگرد مهتاب» را براي همايش عاشورايي به تصويب رساندم. اما نمي توانم آن را كار كنم چون 12 بهمن تئاتر شهر اجرا دارم و همان موقع هم همايش عاشورايي (7 تا 12 بهمن) برگزار مي شود. بنابراين تنها مي توانم يكي از آنها را كار كنم. به همين خاطر هم به «شيزوئيد دوست داشتني» رسيدم كه يك نمايش چهار اپيزودي است. من در تمام طول اين دو سال كلي متن و كلي آمادگي براي اجرا داشتم، اما چون امكان انجام كار برايم فراهم نشد، الان فكر مي كنم كه اين سالهاي زندگي آدم ديگر بر نمي گردد. بهتر بود كه روي كار ديگري مثل سريال يا فيلمنامه و... سرمايه گذاري مي كردم. * «جنايت و مكافات» را حدود دو يا سه سال پيش يك بار كار كرده بوديد. اين نمايش چطور دوباره آماده اجرا شد؟ ** «جنايت و مكافات» را سال 82 براي هفته فرهنگي شاعران ايراني در باكو آماده كرده بودم. از من دعوت شده بود كه براي انجمن نظامي گنجوي كاري را به زبان انگليسي اجرا كنم. من هم به دليل آنكه قبلاً اين متن را به زبان انگليسي با دو نفر از دانشجوهاي رشته هاي غيرتئاتري در دانشگاه الزهرا اتود زده بودم، همان كار را به باكو بردم، كه بازيگر زن نمايش جايزه بازيگر اول گرفت و خود نمايش هم در جشنواره برگزيده شد. * نمايش چگونه به جشنواره كلاسيكهاي روسيه راه پيدا كرد؟ ** سال 85 من به صورت شخصي دعوتنامه اي از طرف جشنواره تئاتر كلاسيكهاي روسيه - مسكو دريافت كردم. ظاهراً آنها هم كار را بر روي «سي دي» ديده بودند كه همين طور دست به دست گشته و از جشنواره باكو به آنها رسيده بود. ظاهراً چند سال بعد سي دي «جنايت و مكافات» را ديده بودند و بر اين اساس اسفند 84 با من تماس گرفتند و گفتند سي دي جديد نمايش را تا فروردين برايشان بفرستم كه ارديبهشت آن را در جشنواره اجرا كنيم. * و چرا تغييرات كلي در نمايش ايجاد كرديد؟ ** من مجبور شدم بازيگرها را عوض كنم. چون اولاً قرار بود كه ديگر انگليسي اجرا نشود و به زبان فارسي روي صحنه برود و دوماً اينكه دو بازيگر قبلي حرفه اي تئاتر نبودند و بعد هم آنكه قرار بود نمايش در يك جشنواره بين المللي در مورد كل كلاسيكهاي روسيه اجرا شود. من مي دانستم كه از چخوف و نويسندگان معتبر ديگر روسي كارهاي قوي اي به جشنواره خواهند آمد. بنابراين فوراً بازيگران را عوض و يك ماه و نيم تمرين كرديم و با تلاش بسيار زياد سرانجام توانستيم اين كار را به مسكو ببريم. * آيا در رابطه با سفر به مسكو با مشكلي هم مواجه بوديد؟ ** ما تنها يك گروه سه نفره بوديم؛ خودم، مهسا مهجور و حسين كشفي اصل! بنابراين دستيار و طراح صحنه نداشتيم. طراحي صحنه را عمداً پرتابل انتخاب كردم، ولي چون امكان بردن آن وجود نداشت، صحنه محدودي را برديم. به هر حال نمايش در جشنواره اجرا شد و در سه رشته كارگرداني، بازيگري مرد و بازيگري زن نامزد شد، اما چون جشنواره فقط در همين سه بخش برگزيده داشت و نمي شد همه جوايز را به يك گروه ايراني بدهند اين جايزه را به خانم مهجور دادند. اما در هر حال اين حضور براي ما افتخارآفرين بود. * چرا «جنايت و مكافات» را براي كار انتخاب كرديد؟ ** «جنايت و مكافات» جزو 5 رمان برتر جهان است و من خيلي اين رمان را دوست دارم. يونگ مي گويد: «من روانشناسي را از كتابهاي درسي ياد نگرفته ام بلكه از «جنايت و مكافات» داستايوفسكي آموختم»! از زماني كه من محصل بودم پدرم كه علوم تربيتي خوانده بود هميشه مي گفت كه اين كتاب را بخوانم. در دوران راهنمايي آن را خواندم و خيلي شيفته اش شدم. در دانشگاه هم دوباره استادان روانشناسي مدام آن را تكرار مي كردند و مي گفتند راجع به انگيزه هاي آدمها اين رمان را بخوانيد. كارهاي من معمولاً اقتباسي نيستند اما دو اثر هستند كه من شيفته كار بر روي آنها هستم و دوست دارم از آنها اقتباس كنم؛ «جنايت و مكافات» و «مكبث»! كه امسال شرايط اقتباس از رمان داستايوفسكي برايم فراهم شد. * شما رمان 380 صفحه اي داستايوفسكي را به نمايشي 60 دقيقه اي و روايتهايي فشرده تبديل كرده ايد. چطور به اين ساختار رسيديد؟ ** من 6 بار «جنايت و مكافات» را بعد از اجراي باكو نوشتم و ديدم ساختار آن تئاتري نيست و بيشتر وامدار رمان است. بنابراين چندين ساختار و شيوه متفاوت را تجربه كردم تا تقريباً به نتايج مطلوبي رسيدم. بنابراين قهرمان من تبديل به آدم تبر به دستي شد كه دايم مي خواهد «بكشد»...! فقط بايد ساختار نمايشي مناسبي براي كار انتخاب مي كردم. بهترين ساختار يك فضاي بين فانتزي، سور رئال و اكسپرسيونيسم بود. يعني اين آدمها يك دفعه به هم تبديل شوند. آن موقع فضاي خوف انگيز «مطب دكتر كاليگاري» به ذهنم آمد. در اين فضا معلوم نبود كه اتفاقها در يك بيمارستان رواني روي مي دهد يا دكتر بيمار است؟ در اين نمايش هم معلوم نيست كه فضاي اتاق راسكلينكف است، جهان است يا خواب او؟! بعدها فهميدم اين ساختار، تنها راه حل ممكن بود براي اينكه 18 شخصيت، همزمان وجود داشته باشند. * سرعت در انتقال رويدادها در روايات مختلف، از محاسن ساختار نمايش شماست و ممكن است اين سرعت و فشردگي نمايش، تماشاگري كه رمان را نخوانده در درك وقايع نمايش با مشكل مواجه كند! ** بله، ممكن است. ولي تماشاگر متوجه مي شود كه اين آدمها در محور روايات عوض مي شوند. چون ما اين نمايش را به زبان بيگانه در روسيه هم اجرا كرديم و تماشاگران نمايش را فهميدند. ما حتي در مسكو از زبانهاي مختلفي مثل فارسي، تركي، آلماني، روسي و... استفاده كرديم. علتش هم اين بود كه مي خواستيم بگوييم راسكلينكف متعلق به دوره و زبان خاصي نيست و اين اتفاق ممكن است براي هر كسي بيفتد. مي خواهم اين را بگويم كه تماشاگر فقط حس مي كند، ممكن است جريانها و شخصيتها را به وضوح و روشني نداند اما همه چيز را مي فهمد. * به نظر مي رسد در كارهاي شما معمولاً بازيگران مرد ضعيف تر از بازيگر زن هستند. دليل آن هم احتمالاً به پرداخت قويتر شخصيت زن از طرف شما مربوط مي شود؟! ** تقريباً درست است كه من به شخصيت زن نمايشهايم بيشتر پرداخته ام، وي بايد بگويم كه بازيگرهاي مرد نمايشهاي من در ميان انتخابهاي كمتري برگزيده شده اند اما چون معمولاً بازيگران زن نمايش من بهتر بازي مي كنند، بيشتر هم ديده مي شوند. * توضيحي هم در مورد موسيقي نمايش «جنايت و مكافات» مي دهيد؟ ** موسيقي انتخابي بود. من مجبور بودم كه به خاطر سفر به مسكو نوازنده نداشته باشم. بنابراين موسيقي را خودم انتخاب كردم. موسيقي اصلي نمايش هم تم معروف «آداجيو» است كه نمايش با آن تمام مي شود. به نظر من در اين قطعه هم احساس وجود دارد، هم گناه، هم توبه و... * چنانچه خودتان صحبت ديگري داريد... ** فقط اين را بگويم كه «جنايت و مكافات» از ديد خود من محبوبترين كارم نيست. هميشه محبوبترين كار آدم آخرين كارش است. الان «شيزوئيد دوست داشتني» براي من محبوبترين است، اما اعتراف مي كنم كه «جنايت و مكافات» سخت ترين كارم بود. |
نوشته شده در روزنامه قدس۱۲بهمن۱۳۸۵-مهدی نصیری |
مطالب مشابه :
كشورهای حاشیه خزر باید ممنوعیت صید تجاری ماهیان خاویاری را رعایت كنند
ساحلی در اجلاس باكو، با ساز و كار مناسب زنده دریای خزر در باكو، جمهوری
گفتگو با «چيستا يثربي» كارگردان تئاتر
اين كار در مورد «سارا لايتمن ** من 6 بار «جنايت و مكافات» را بعد از اجراي باكو نوشتم و ديدم
گفتگو با «چيستا يثربي» كارگردان تئاتر
اين كار در مورد «سارا لايتمن ** من 6 بار «جنايت و مكافات» را بعد از اجراي باكو نوشتم و ديدم
برچسب :
كار در باكو