فرازهایی شگفتانگیز از آخرین لحظات شهید تامجی اندرسون ـ قسمت اول
این شهید گرانقدر که در سال ۱۳۷۷به سرزمین موعودش، آمریکا، پناهنده شده بود، و همش با رسانههاي معروف بي.بي.سي و صداي آمريكا مصاحبه ميكرد، بالاخره در ۱۳۸۴ به ایران بازگشت و به کمک پدرش که کلی توی نظام بروبیا دارد و همه تحویلش میگیرند، در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول خدمت به دولت تابعهاش، آمریکا، شد. او پس از انجام وظایف قانونیاش، در سال ۱۳۸۸دوباره بليط هواپيمايي دبي را خريد و از آنجا به مملکت خویش، آمريكا شتافت و به انجام وظايفش پرداخت كه از طريق هژبر يزداني و سيا و موساد به او ابلاغ ميشد.
ایشان که گویی به شغل شریف بازرگانی روی آورده بود و پس از ازدواجهاي مختلف با مليتهاي مختلف آمريكايي و كرهاي، زندگی در هتل خيلي باكلاس گلوریا در دبی را پسندید و در آنجا مستاجر شد. او میدانست که نباید به دنیا دل ببندد و با اینکه میشد با بخشي از پول کرایه هتل، خانه خوبی هم در دبی خرید، ترجیح داد که برای کارگران و صاحبان هتل شغلآفرینی کند و با زندگی در هتل، لااقل به چند نفر نان حلال برساند.
در یکی از شبها که زندگی خیلی تکراری شده بود، «تام» سعی کرد با مصرف مواد مخدر، به خلسهای عرفانی برود و موفق هم شد. ولی نه خودش و نه هیچکس دیگری نتوانست او را از این خلسه عرفانی بیرون بیاورد و بنابراین به فیض عظیمی نائل شد.
پدرش که تا حد مرگ او را دوست داشت، زنگ میزند به هتل، اما کسی پاسخگو نیست. سراغ «تام» را از ریسیپشن هتل میگیرد. ریسیپشن پس از چاقسلامتی که البته یا به زبان انگلیسی بوده، یا عربی، میگوید: «اوه یس، اوری دی، هو اند وان نيو گیرل، کامینگ تو د هتل. هی ایز وری گود من.»
ریسیپشن نتوانست با اتاق «تام» ارتباط بگیرد. یک کارگر را میفرستد طبقه هجدهم هتل که از تام، خبری بیاورد.
خبر خیلی بد بود. تام افتاده بود وسط اتاق و قرآن و مفاتیج هم كلي سجاده و تسبيج هم ريخته بود کنارش. گویا او تا آخرین لحظه داشت درباره تفاوتهای بهاییت و اسلام میاندیشید.
حالا دیگر پلیس هم سررسیده بود و داشت تحقیق میکرد که چه خبره و چی شده. و خیلی هم تعجب میکرد از اینکه چند تا ایرانی دنبال کارهای «تام» هستند. همش هم میگفت: بابا جون، این تام، همهچیزش آمریکاییه، اسم و گذرنامه و... ایناش؛ شما چرا میخواید ببریدش ایران آخه. مگه سروصاحاب نداره؟!»
شهيد "تام جی اندرسون" در کنار پدرش
اینها هم هر چی قسم و آیه میخوردند که «تام» باید به ایران بیاد و در قطعه شهدای بینالملل بهشت زهرا دفن بشود، پلیس توی گوشش نمیرفت که نمیرفت و حتی توهم توطئه هم پیدا کرد که نکند کاسهای زیر نیمکاسه باشد.
اما بالاخره پس از کلی زحمت و دردسر و تلاش جهادگران مجمع تشخیص مصلحت نظام، و وزارت امور خاجه آمریکا، قرار شد پیکر آقازاده جاسوس فراری، شهید «تام جی اندرسون» به میهن اسلامیمان بازگردد و در ميان انبوهي از غم تشييع گردد.
منبع:
مطالب مشابه :
اختلاس های مهم 18 ماه گذشته در ایران
اختلاس های حسابهاي شخصي خود ريخته هايي شود كه دست اختلاسگران در سيستم
اختلاس های مهم 18 ماه گذشته در ایران
شب های روشن - اختلاس های مهم 18 ماه گذشته در ایران - - شب های روشن
رشوه در نظام اداري نويسنده :آقاي عباس ايزدي
راغب در مفردات گفته است كلمه سحت به معنای پوسته ای است كه دور ريخته گران تر ازقيمت از
مادر يكي از شهداي فتنه 88 فتنه گران عاشوراي 88 همرديف لشكريان عمرسعد هستند
حمايت دفتر رئيس جمهور از اختلاسگران. او به صندوق ريخته گران و منحرفان يكي از
فرازهایی شگفتانگیز از آخرین لحظات شهید تامجی اندرسون ـ قسمت اول
اختلاس 3 میلیون این شهید گرانقدر که در سال ۱۳۷۷به سرزمین هم كلي سجاده و تسبيج هم ريخته
عزاداری یزیدی..
اختلاس. رشا و ارتشا گران فروشی است كه حركت تبديل به بنياد يعنی عادت شده و محتوای ظرف
دوره ی کار اموزی رایگان بیمه قسمت سوم
راي پرونده اختلاس بيمه گران لندن از به دريا ريخته شده و يا
متن كامل جوابيه فردين رحماني به نماينده تاكستان امير طاهرخاني
آقاي وكيل چه كسي با يكي از حاميان سرسخت فتنه گران ديدار اگر اختلاس صورت زمين ريخته
برچسب :
اختلاس ريخته گران