بررسی کتاب سمفونی مردگان عباس معرفی
«ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر تیر ماه ۱۳۲۵.ساعت سر در کلیساها سالها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است.اما زمان همچنان می گردد و ویرانی به بار می آورد.»
و اما مردگان!حکایت داستان حکایت انسانهایی است در محدوده و میان پنج خط حامل زمان.سمفونی تیره روزی شخصیت اصلی داستان تا انحلال و مرگ و این مرگ و انحلال فقط به خاطر آن است که آیدین میخواهد سمفونی زندگی خود راجور دیگری بنوازد.
داستان از دیدگاه چهار راوی نقل میشود و افکار و عقاید و طرز فکر هر راوی علاوه بر معرفی های قصار و جمله ای در هر موومان مشخص میشود.یک خانواده سنتی و بازاری در اردبیل.سنتی که در را مقید میکند از سرانش چیزی بسازد که خودش می خواهد و هر گونه کج روی از دیدگاه در گناهیست نا بخشودنی.در خانه در ممنوع بود و دانستن هر آنچه در نمی دانست دانستن ارجیف بود و مادر حتی اگر کلامی از حرف های آیدین را نمیفهمید به متفاوت بودن او افتخار می کرد.
شاید آیداجفت آیدین هم به گونه ای میتوانست متفاوت باشد ،اگر پدر ذره ای برای او اهمیت قایل می شد و زندانی دخمه آشزخانه اش نمی کرد.شاید اگر پدر،پدر آیدا هم بود،آیدا خود سوزی نمی کرد.شاید اگر آیدا و آیدین،به قول پدر،به مادر نمی رفتند روزگار جور دیگری رقمشان می زد.
شخصیت قابیل عباس معروفی،اورهان؛شخصییتی است که تا حد زیاد به سنت های پدر پایبند است و زندگی را محدود زندگی می کند.شاید محدود به آن آجیل فروشی نبش بازار و وسعت فکری به اندازه وسعت مغازه...
پدر و اورهان هر دو خبر را از پایگاه ایاز پاسبان می شنیدند؛پاسبانی وظیفه شناس(!) که رسیدگی به زن دومش حمل بر خدمت شبانه او به عوام تلقی می شد.
به عقیده ی من قابل بحث ترین شخصیت بعد از آیدین و افکارش،اورهان است.او که خود بینی و خویشتن نگری اش آه و نفرین مادر را بر می انگیزد.برادر می کشد.برادری را که پس از سقوط از بام مهجور می شود-یوسف-را به جرم اینکه دیگر نمی تواند نگهداریش کند،با قصاوت تمام میکشد و باز هم برای زندگی محدودش قصد کشتن آیدین را می کند.
اگر برگزیده ی آغاز کتاب را که از قرآن کریم درباره هابیل و قابیل است خوانده باشید،در خواهید یافت که منطقاً قرار است سمفونی مردگان اجرای نویی از آن ماجرا باشد که درخور زمان معاصر است.
در سمفونی مردگان،اورهان برادرش را می کشدو برادر دیگرش آیدین را نیز چیز خور و دیوانه می کند . در ماجرای هابیل و قابیل پس از آنکه قابیل بردرش را می کشد،خداوند کلاغی را می فرستد تا دفن کردن را به برادر او بیاموزد.از این روست که کلاغ ها در سراسر سمفونی مردگان سرگردانند و نویسنده در چند جای کتاب بر"کلاغ های سیاه خدا" تاکید می کند؛و در جای دیگری بر این امر تاکید دارد که "هزار کلاغ روی شاخه ها نشسته اند و ذل زده اند به میرزا آیدین اورخانی".
و اما ماجرای عشق سورمه و آیدین،به نظر من در پردازش این عشق کوتاهی کرده و صحنه ها را فقط آن طور که در ذهن خودش پخته شده بود،نوشته است.این در مورد گفت و گو های آن ها صادق است.آیدین در زیر زمین کلیسا زندگی می کند و سورمه(یک دختر ارمنی)هر روز برای او روزنامه می آورد و از پنجره ی سقف آن را به داخل می اندازد و با آیدین سلام و احوال پرسی می کند.از همان نخستین برخورد آن ها (که در خانه ی عموی سرمه انجام می گیرد) ما میفهمیم که آن دو به هم جذب شده اند حالا پس از مدتی که آیدین در زیر زمین است و سرمه فقط از پوتشکا با او دیدار می کند،ما می دانیم که آیدین سخت عاشق اوست و می توانیم حدس بزنیم در مورد سرمه هم نیز چنین است.یک روز سورمه به زیر زمین می آید،آیدین غافلگیر شده و وحشتزده از او می خواهد که از آن جا برود.سورمه می پرسد "کجا بروم؟"اما آیدین"از او می ترسید،از رسوایی می ترسید"چون سورمه به آیدین کمک کرده.به هر طریق سرمه می ماند و با هم گفت و گویی آغاز می کنند.با تمام این تفاسیر"آیدین او را بوسید،با تمام محبت،او را هم چون سرزمینی از پیش تعیین شده از آن خود کرد و بر آن پا گذاشت"این جا گونه ای تناقض به انسان تلقین می شود.چنین به نظر می رسد که سورمه باید در ذهن نویسنده پخته شده باشد تا در برخورد دوم تن بدین کار دهد وگرنه ما نه در آیدین و نه در سورمه این آمادگی را نمی بینیم.و متاسفانه ما در بازی احساس آیدین و سرمه شرکت نداریم،که باید می داشتیم!
ضعف دیگری که در طول داستان مشاهده می شود تخصیص دادن رذایل و فضایل به شمایل زشت و زیبا است،که به عقیده ی من این با واقع گرایی و ریَالیسم امروزی مطابق نیست با این که شخصیتها را خوب تصویر سازی کرده ،اما این که اورهان و پدر و ایاز از نظر کمالات ومحاسن کمبود دارند و آیدا و آیدین و سورمه هم زیبا هستند هم عقب مانده و بدوی نیستند...این به گونه ای تمایز با واقع گرایی است.
همه ی اعضای سمفونی یکی پس از دیگری می میرند تا اورهان و آیدین یک به یک بمهنند و اورهان غایت قصاوت خود را در قصد به کشتن آیدین به نمایش بگذارد.ولی در عرصه ی این خودنمایی خود اسیر سرما و برف و یخ شود و بمیرد.جالب است بعد از این که پیرمردی ساعت اورهان را می دزدد او میمیرد.یعنی پس از توقف زمان از جانب اورهان، چرا که دسترسی اش به زمان از بین رفته است،همانطور که ساعت آقای درستکار از کار می افتد و او می میرد.
آیدین صدای چلچله های بالای شورآبی را می شنود و لذت می برد افسوس که نمیداند این این چلچله ها چه بلایی میتواند بر سر آدم بیاورد.
"کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است،روح هنرمندی که به کسوت سوجی اش در آورده ایم،به قتلگاهش برده ایم و با این همه او را جسته ایم و تنها در ذهن زنده مانده ایم.کدامیک از ما؟".
پانته آ
مطالب مشابه :
نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس معروفی
نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس نقد و بررسی "سمفونی مردگان کرم کتاب رنگ و بوی
بررسی کتاب سمفونی مردگان عباس معرفی
بررسی کتاب سمفونی مردگان کلاغ ها در سراسر سمفونی مردگان سرگردانند و نویسنده در چند
نقد نقد
خود استاد نقد ادبیاند و این و پس از بررسی مبسوط سمفونی مردگان و نویسنده
نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی
در این کتاب نقد من، سمفونی مردگان و نیمه غایب از دیدگاه جامعه شناسی رمان بررسی
استاد عباس معروفی ، خالق سمفونی مردگان
استاد عباس معروفی ، خالق سمفونی مردگان رولفو و کتابهای دیگر. «سمفونی مردگان نقد
دانلود مجموعه آثار (کتب)مرحوم علي صفايي حائري(ع.ص)
نام کتاب : بررسی دین،خدا در فلسفه، هرمنوتیک کتاب و سنت. سمفونی مردگان، سال بلوا، ورقاء
داستان کوتاه(درياروندگان جزيرة آبيتر)
سمفونی مردگان و و پیش از نقد و بررسی آن و در پیوند با موضوع، یادداشت عباس معروفی
برچسب :
نقد و بررسی کتاب سمفونی مردگان