بزه شناسى و بزه ديده شناسى
بزهشناسى و بزه ديده شناسى
- ترجمه و توضيح: اسماعيل رحيمى نژاد
چكيده
قسمت دوم: بزه ديدهشناسى (علمى نويد بخش)
جرمشناسىاى كه همه توجه خود را به طور گستردهاى روى «بزهكار» متمركز مىكند و تقريبا بطور كامل نقش على بزه ديده را ناديده مىگيرد بعيد استبتواند تئورى قانع كنندهاى را پايه گذارى كند: يعنى، تئوريى كه بتواند پيشبينىهاى قابل اطمينان واعتمادى ارائه دهد. (46)
مهار كردن هوس بركنار گذاشتن بزه ديدهشناسى را از جرمشناسى به عنوان بخش حاشيهاى، به سختى مىتوان مهار كرد. (47)
تاريخچه مختصر بزه ديده شناسى (48)
مفاهيم اوليه بزه ديدهشناسى نه بوسيله جرم شناسان و جامعه شناسان، بلكه توسط شعرا، نويسندگان و داستان سرايان بنا نهاده شد. داستان سرايانى كه در ميان آنها توماس دى كوينس، خليل جبران، آلدس هاكسلى، ماركوس دى سيه و فرانز ورفل به چشم مىخورند. اولين برخورد سيستماتيك با قربانيان بزه در سال 1948 در كتاب هانس فون هنتيگ تحت عنوان «بزهكار و قربانى او» پديدار شد. وى در بخش چهارم كتاب [خود] تحت عنوان جنجالى «همكارى قربانى براى تكوين بزه» از مطالعه و بررسى خشك و ايستاى تك بعدى بزهكار كه بر جرمشناسى حاكم بود، به انتقاد پرداخت و پيشنهاد كرد كه جاى آنرا نظريه جديد پويا و دو بعدى بگيرد كه به بزهكار و بزه ديده نگرش برابرى داشته باشد. فون هنتيگ قبلا اين موضوع را در مقالهاى كه در «نشريه حقوق جزا و جرمشناسى» در سال 1940 منتشر شد، مورد كنكاش قرار داد. وى در آن مقاله متذكر شد كه:
«درست است كه بسيارى از اعمال بزهكارانه وجود دارد كه در بروز آن بزه ديده سهم بسيار كم داشته و يا هيچ نقشى ندارد... . از طرفى ديگر ما مىتوانيم مكررا شاهد يك تقابل واقعى ميان بزهكار و بزه ديده، قاتل و مقتول، فريبكار و فريب خورده باشيم. اگر چه اين عملكرد متقابل يكى از پديدههاى زندگى جنايى است كه بيشترين كنجكاوى را بر مىانگيزد ولى توجه آسيبشناسى اجتماعى را به خود جلب نكرده است.»
فون هنتيگ در كتاب خود (49) تمايز قانونى ميان مجرمان و قربانيان معيارهايى را كه حقوق جزا براى ايجاد چنين تمايزاتى از آنها استفاده مىكند، مورد انتقاد قرار داد.
بسيارى از جرايم مستقيما عليه زندگى، دارايى و يا حق آزادى جنسى افراد خاصى صورت مىگيرد. به دلايل عملى آخرين تظاهر خارجى و آشكار نيروى محركه آدمى [فكر مجرمانه] كه مقدم بر يك نتيجه نامطلوب اجتماعى است، جرم و عامل آن به عنوان مجرم مسؤول شناخته مىشود. درجات و سطوح مختلف كنش و واكنش، نقش بغرنج نيروهاى متعامل، در تمايزات قانونى ما، كه مىبايستساده و كارا باشد، بندرت مورد ملاحظه و توجه قرار مىگيرد. فون هنتيگ در جاهاى ديگر كتاب اشاره مىكند كه:
«قانون نتايجخاص و اقدامات نهايى را كه به آن نتايج منجر مىگردد، در نظر مىگيرد. در اينجا قانون تفاوت آشكارى بين مرتكب جرم و متضرر از جرم قائل مىشود. در موارد قابل توجهى با نگاهى به تكوين موقعيتى كه منجر به وقوع جرم مىشود، ما بزه ديدهاى را مىبينيم كه با سكوت خويش رضايت داده، همكارى كرده و يا با بزهكار تبانى كرده و يا آن را تحريك كرده است. بزه ديده يكى از عناصر على و سببى [پيدايش جرم] مىباشد.» (50)
فون هنتيگ بر اين امر اصرار داشت كه بسيارى از قربانيان جنايت از طريق تحريك و برانگيختن جانى و يا با ايجاد يا پرورش موقعيتى كه احتمالا منجر به ارتكاب جرم از سوى جانى مىشود، به قربانى شدن خود كمك مىكنند. ديگر پيشگامان بزه ديدهشناسى، كه قويا بر اين بارو بودند كه بزه ديدگان ممكن است آگاهانه يا ناآگاهانه نقش مسبب را بازى مىكنند، خطوط اصلى بسيارى از اشكال اين مساعدت بزه ديده به ارتكاب بزه را اين چنين ترسيم كردند: بى مبالاتى (51) ، ،بى احتياطى (54) و غيره. آنها خاطر نشان كردند كه نقش بزه ديده مىتواند يك نقش انگيزشى (جذب، برانگيختگى، اغوا، تهييج) و يا يك نقش كاركردى (تحريك، تسريع، تسبيب، تسهيل و مشاركت) باشد. (55) كتاب فون هنتيگ بوسيله شمارى از مطالعات نظرى كه با انواع قربانيان، روابط بين بزه ديده - بزهكار و نقش قربانيان در انواع خاصى از جرايم مرتبط بود، دنبال شد. همچنين اين كتاب منبع مستندى شد براى چندين مطالعه تجربى كه توجه خاصى به قربانيان جرايم خاص مبذول مىداشت.
واژه بزه ديدهشناسى در سال 1949 بوسيله يك روانپزشك آمريكايى به نام «فردريك و رثام» وضع شد; كسى كه اين واژه را نخستين بار در كتاب خويش تحت عنوان «نمايش خشونت» بكار برد. ورثام مىنويسد:
«قربانى قتل عمد يك انسان فراموش شده است. ما در مباحثات احساساتى و هيجانى پيرامون روانشناسى غير طبيعى قاتل از تاكيد بر مظلوميت قربانى و رضايت و اطمينان خاطر نويسندگان كوتاهى كردهايم. هر گاه انسان، جامعهشناسى، قربانى را درك نكند، نمىتواند روانشناسى قاتل را درك كند. آنچه كه ما بدان نياز داريم علم بزه ديدهشناسى است.» (56)
در خلال ساليان نخستين بزه ديدهشناسى، ادبيات قربانيان بزه در مقايسه با ادبيات جرمشناسى نسبتا رشد كمى داشت. اما طى دهه 80 سير عظيمى از كتابها و مقالات ارزنده نشان از ظهور عصر بزه ديدهشناسى داشت. (57) در حال حاضر بهتر استخاطر نشان كنيم كه مطالعه قربانيان بزه بخشى از اجزاى لاينفك جرمشناسى شده است.
نياز جرمشناسى به مطالعه عميق قربانيان بزه، امروزه ممكن است تا حدودى آشكار و حتى بديهى به نظر برسد و ممكن است تعجب آور باشد كه چنين نياز آشكارى به مدت بيش از يك قرن از دايره توجه بزه شناسان بدور بوده است. اما اين امر براى دانشمندان جامعهشناسى مورد نادرى نبوده و نيست كه چنين اشتباه فاحشى را مرتكب شده باشند. آقاى راك (58) به اين نكته بخوبى پرداخته و خاطر نشان مىسازد:
«حتى جرمشناسى و جامعهشناسى انحراف - علومى كه عمدتا بر تجزيه و تحليل بزه، بزهكاران و عدالت جنايى تكيه دارند - به نوعى تمايل داشتند كه بزه ديده را براى مدتى طولانى ناديده انگارند و با توجه به گذشته، [مىبينيم] از توجه به آنچه كه احتمالا براى هميشه امر مسلم و بديهى بوده است، كوتاهى مىكردند. [البته] چنين اشتباهاتى مستمرا اتفاق مىافتد. آنها بخش اجتناب ناپذيرى از هر رشته عملى بوده و پيامد حقيقتى هستند كه برك به آن اشاره كرده و مىگويد: «يك راه ديدن هميشه يك راه نديدن است.» (59) بهاى سازماندهى، تخصصى كردن و دانش اندوزى درباره هر زمينهاى يك غفلتسيستماتيك از ديگر موضوعات مىباشد، موضوعاتى كه از كانون توجه بيرون بوده و در وراى حاشيه قرار دارند. دقيقا به جهت آنكه جرمشناسى نظامى است كه بطور تجربى پيش رفته استبر اين امر متمايل بوده كه از كارهايى كه نمىتوان نام بزه و بزهكار و عدالت جنايى بدان داد، چشم پوشى كند.»
اگر چه بزه ديدهشناسى قطعا خود را به عنوان يك حوزه عمده تحقيقى، در درون جرمشناسى تثبيت نموده است، [اما] در مورد طبيعت و اهميت و دوام و ثبات آن تفاسير زيادى وجود دارد. راك (60) بزه ديدهشناسى را به عنوان يك نظام غير سازمان يافته توصيف مىكند و در پنجمين سمپوزيوم بينالمللى بزه ديدهشناسى (زاگرب، اگوست 1985)، كرسى آشكارا و بطور رسمى اعلام كرد كه
«بزه ديدهشناسى نه يك نظام علمى است و نه يك زمينه دانشگاهى، او در عوض، آنرا يك برنامه غير آكادميك ناميد كه تحت آن ايدهها، علايق، ايدئولوژىها و روشهاى تحقيق آشفته و درهم و برهم، بطور نسبتا خودسرانه گروه بندى شدهاند. »
با وجود اين مطالعه قربانيان و قربانى كردن، پتانسيل شكلدهى مجدد كل نظام جرمشناسى را دارد و اين تغيير جهت عمده و بلند مدتى است كه جرمشناسى ناگريز به آن نياز دارد.
موضوع مورد بحثبزه ديده شناسى
فريمن و سبا (61) در سرمقالههاى خود در مقدمه «بازبينى بينالمللى بزه ديدهشناسى»، تعدادى سؤال جالب مطرح كردند. آنان پرسيدند: آيا بزه ديدهشناسى جنبشى اجتماعى - سياسى است كه هدف آن پيگيرى حقوق بزه ديدگان است و يا بيشتر يك فعاليت و حركت آكادميك و نظرى است كه «صرفا» به دنبال كسب دانش و اطلاعات است؟ آيا بزه ديدهشناسى منحصرا با قربانيان جرم مرتبط استيا با ديگر مقولات قربانى كردن نيز سرو كار دارد؟ جاى تعجب نبود كه نويسندگان و مؤلفين كتاب سعى نكردهاند كه به اين سؤالات نيشدار پاسخ دهند. آيا بزه ديدهشناسى مىبايستحوزه و ميدان ديد خود را به قربانى كردن به معناى مضيق كلمه محدود كند كه همان قربانى كردن بوسيله بزه مىباشد و يا اينكه مىبايست مرزهاى خود را به قربانى كردن عمومى يا موسع بسط دهد؟
از طرفداران شديد بزه ديدهشناسى عمومى جهانى (و نه منحصرا بزه ديدهشناسى خصوصى) رابرت الياس (62) دانشمند سياست پيشه در دانشگاه سان فرانسيسكو مىباشد. الياس عقيده دارد كه ايراد و اشكال بسيار مهم و عمده بزه ديدهشناسى احتمالا در اين نهفته است كه بزه ديدهشناسى خودرا تقريبا بطور انحصارى در مرزهاى جرم شناختى محدود كرده است. طبق گفته الياس اين رشته عليرغم منابع گسترده آن، بندرت چيزى را جز قربانيان بزه و قربانى كردن جنايى در نظر گرفته است. او از منتقدينى نام مىبرد كه براى گسترش مرزهاى علمى بزه ديدهشناسى مبارزه كردهاند و گفتهاند كه «ضرورتى نداشته كه بزه ديدهشناسى خودرا درون مرزهاى جرمشناسى سنتى محصور كرده و خود را با همان طرز فكر محافظه كارانه تطبيق دهد.» (63)
الياس به انتقاد خود از تحقيقات بزه ديدهشناختى به خاطر پذيرش ضمنى يا آشكار نقشى در درون جرمشناسى، كه يك چارچوب كارى راحتبراى آن فراهم مىكند، ادامه مىدهد. بنابراين پيشنهاد الياس چيست؟ او قويا درخواست مىكندكه بزه ديدهشناسى فراتر از جرمشناسى حركت كند. او براى بزه ديدهشناسى نقش گستردهترى قائل است. نقشى كه نه تنها وظايف سنتى فعلى بزه ديدهشناسى را انجام خواهد داد، بلكه تعاريف جنايى گستردهتر و نيز منابع اجتماعى و دولتى مربوط به قربانى كردن و فرهنگهاى بزه ديده پرور را نيز در نظر خواهد گرفت. به نظر او اين گستردگى در مرز و نقش بزه ديدهشناسى به ما اجازه مىدهد كه انواع ديگرى از قربانيان، قربانى كردنها و قربانى كنندهها را در نظر بگيريم. اين امر به ارتقاى بزه ديدهشناسى تا سطح بينالمللى كمك خواهد كرد; يعنى بزه ديدهشناسى «جديد» حقوق بشر.
الياس به عنوان يك دانشمند سياسى، مخالف جدايى علم و سياست مىباشد و ادعا مىكندكه سياست ما بطور حتم رهنمودهايى رابه علم مامى دهد; اما نيازى نيست و نبايد كه اين رهنمودها را به علم ديكته كند. الياس در صفحات آخر كتابش كه عنوان آن «سياست قربانى كردن: بزه ديدگان، بزه ديدهشناسى و حقوق بشر» مىباشد، ديگران را به پذيرش بزه ديدهشناسى «جديد» فرا مىخواند. بزهديدهشناسىاى كه تعريف گستردهترى از قربانى كردن را ارائه داده و همه بزه ديدگان يا حداقل شمار بسيار زيادى از آنها را در حوزه عمل خويش گرد مىآورد. (64)
نظريات الياس، گرچه تعدادى از دانشمندان ديگر نيز با او هم عقيده مىباشند، بزه ديدهشناسى اصيل و سنتى را معرفى نمىكند. نظريات ديگر [در اين زمينه] بخوبى توسط اديس فلين (65) ارائه شده است. فلين اظهار شگفتى مىكند از اينكه آيا تمركز روى مطالعه رفتار قربانيان در موقعيتهاى جرم زا، براى بزه ديدهشناسى مؤثرتر نخواهد بود؟ اين نظريه، «رفتار بزه ديده را در خلال ارتكاب جرم، واكنش بزه ديده در مقابل بزه و ارائه كمك، درمان و خدمات را در راستاى تدارك ضرر وارده بر بزه ديده مورد مطالعه قرار مىدهد.» او بر اين عقيده است كه چنين روش و دستورالعملى نه تنها عملىتر و محتملتر است، بلكه مسير اصلى تلاشهاى مربوط به بزه ديدهشناسى را نيز منعكس مىكند. به عنوان گام بعدى، كه احتمالا مفيد خواهد بود، او در جستجوى زمينهاى استبراى متمايز ساختن مبنايى وظايف مطالعات، تحقيقات و تجزيه وتحليلهاى علمى پديده قربانى كردن، از فعاليتهاى حرفهاى كه از نظر ارائه خدمات، اصلاح و درمان يا برنامههاى ديگر بر بزه ديدگان متمركز است.
طرفداران بزه ديدهشناسى كلى و عمومى - بزه ديدهشناسىاى كه تمامى انواع و اشكال مختلف قربانى شدن را شامل مىشود - خواهان ترسيم همانندى بين اين بزه ديدهشناسى گستردهتر و جرمشناسى كه خود را محدود و منحصر به مطالعه رفتار جنايى نمىكند بلكه ميدان ديد و عمل خود را به انحراف اجتماعى گسترش مىدهد، گرديدهاند; اين قياس جذاب ولى در عين حال ناقص مىباشد. زمينه [مطالعات] انحراف اجتماعى، اگر چه گستردهتر از جرم مىباشد، [لكن] هنوز قابل تعريف، شناسايى و موضوعى قابل تحديد مىباشد. انحراف اجتماعى صرفا بخش كوچكى از رفتار اجتماعى است. به اين ترتيب به عنوان يك موضوع براى يك رشته علمى خيلى مناسب بوده و به درد پژوهشهاى علمى مىخورد. [اما] از سوى ديگر، قربانى شدن هيچ گونه مرز روشن، دقيق، قابل تشخيص يا تحديد ندارد. (66) همانگونه كه فلين خاطر نشان مىسازد «اگر قرار باشد، تمامى دردها و رنجها (به طور مثال، از بيمارى روانى گرفته تااختلال اعصاب) قربانى شدن تلقى شوند، [آن موقع] چه كسى مىتواند يك قربانى نباشد؟» (6 7)
آيا بزه ديدهشناسى بايد به قربانى شدن از طريق جرم محدود گردد؟
محدود كردن زمينه فعاليتبزه ديدهشناسى به قربانى شدن از طريق بزه ممكن است توسط برخى اشخاص به سبب بيش از حد محدود شدن و منحصر شدن تحقيق در درون مرزهاى سنتى جرمشناسى، به خطا تعبير شود. برخى ممكن است ادعا كنند - حقيقتا هم همينطور است - كه مرزهاى ميان رفتارهاى آسيب رسان و مضر كه توسط حقوق جزا قابل مجازات مىباشند و بسيارى از رفتارهاى غير مجرمانه، تصنعى بوده و به طور دلبخواهى ترسيم شدهاند. ديگران ممكن است [چنين] استدلال كنند كه انواع متعدد قربانى شدن غير جنايى از گونههاى جنايى متفاوت نيستند. هر دو داراى خصوصيات مشابهى بوده و اثار و نتايجيكسانى دارند. اين استدلالات البته فاقد ارزش نمىباشند. لكن به اعتقاد من مزاياى نظرى و عملى محدود كردن زمينه مطالعه بزه ديدهشناسى به بزه ديدگان اعمال مجرمانه مهمتر از اشكالاتى است كه اين محدوديت و انحصار ممكن است داشته باشد. (68) در حقيقت محدوديت نه تنها سودمند استبلكه ضرورى است. بزه ديدهشناسى به عنوان يك نظام علمى بايد موضوع خود را تعريف كرده و آن را مشخص و معين كند. همچنين مرزهاى مربوط به پژوهشهاى علمى خود را تعيين كند.
بزه ديدهشناسى به عنوان شاخهاى از شاخههاى جرمشناسى اساسا - اگر چه نه به صورت انحصارى - به قربانى شدن جنايى [مطالعه بزه ديدگان اعمال مجرمانه و نه اعمال غير مجرمانه] علاقمند است. (69) بزه ديدهشناسى در صورت قطع پيوندهاى خود با جرمشناسى و گسترش حوزه تحقيق خودبه انواع و اشكال متعدد و قابل تصور از بزه ديدگى انسانى چيزى به دست نخواهد آورد. گريز از جرمشناسى و گسترش مرزها به ماوراى امور كمى و قابل تعريف، رشته جوان و در حال گسترش بزه ديدهشناسى را با خطرات واقعى مواجه مىسازد. اگر بزه ديدهشناسى زمينه و حوزه عمل خود را به بزه ديدگى به مفهوم عام و كلى گسترش دهد و يك چنين موضوع پراكنده و لرزانى انتخاب كند، دقت و ظرافت آن بدون ترديد از بين خواهد رفت. و با وقف خو يش به بررسى پديده غير قابل اندازهگيرى بزه ديدگى كلى وعام و پديده غير قابل تعريف و غير كمى رنجبشرى، خطر از دست دادن ويژگى علمى را مىپذيرد. مفاهيم درد، رنج، قربانى شدن و حتى صدمه، مفاهيم هنجارى هستند. تصميم بر اينكه كدام گونه از رنجبردن ارزش مطالعه را دارد و چه شكلى از قربانى شدن ارزش تقبيح را دارد، بزه ديدهشناسى را يك تمرين هنجار سازى خواهد نمود و بزه ديدهشناسى چيزى بيش از يك حركت و جنبش انسانى نخواهد بود.
درخواستشديد براى اينكه بزه ديدهشناسى نظرى ويژگى علمى خود را حفظ كرده و موضوع خويش را درون مرزهاى به وضوح تعريف شده و محكم دنبال كند با اهداف بزه ديدهشناسى كاربردى هماهنگى دارد. هدف نهايى جرمشناسى كاربردى و بزه ديدهشناسى كاربردى و سياست جنايى و سياستبزه ديده هر دو عبارت است از جلوگيرى از قربانى شدن جنايى به عنوان راهى براى سبك كردن رنجهاى بشر و بهبود كيفيت زندگى بشر. اين هدف تنها مىتواند از طريق يك سياست منطقى و روشن محقق شود كه ريشههاى آن نه در انديشه و تفكر محض بلكه در علم تجربى استوار است. (70)
از بزه ديدهشناسى خرد با بزه ديدهشناسى كلان
در سالهاى دهه 1970 مطالعات فردى قربانيان جرائم خاص تحت الشعاع مطالعات كلى بزه ديدگى قرار گرفت. و اين بررسىهاى كلى بزه ديدگى نظريه خرد را، كه ويژگى بارز مطالعات اوليه در بزهشناسى بود، به نظريه كلان تبديل كرد كه هدف آن اساسا تعيين حجم بزه ديدگى، تشخيص جمعيت قربانى و نشان دادن خصوصيات آمار نگارى اجتماعى آن جمعيتبود. گرچه اين نظريه كلان براى مطالعه تمايلات و الگوهاى بزه ديدگى و توزيع اجتماعى و طبقاتى برخى از انواع بزه ضرورى است، در عين حال در مورد محيطهاى اجتماعى و فردى كه در آن اين جرايم به وقوع مىپيوندد، اطلاعات خيلى اندكى در اختيار ماقرار مىدهد و در درك قوه محركه اجتماعى - روانى رفتار جنايى، روند گزينش بزه ديده، تعاملات ميان بزه ديده - بزهكار و مساعدت بزه ديده به شكلگيرى و تكوين بزه، داراى ارزش اندكى مىباشد و اگر چه اطلاعات بدست آمده از مطالعه مجمل قربانى شدن در درك ترس و وحشت مرتبط با بزه مىتواند مفيد بوده باشد، واكنشهاى رفتارى و روانشناسانه در برابر وحشتيا پى آمدهاى شخصى و اجتماعى قربانى شدن بزه براى بزه ديدگان را روشن نمىكند.
از بزه ديدهشناسى نظرى تا بزه ديدهشناسى كاربردى
در طى 25 سال اخير بزه ديدهشناسى دچار تغيير و تحول عمدهاى گرديد. بزه ديدهشناسى اوليه اساسا جنبه نظرى داشت كه تقريبا بطور انحصارى با توضيحات على بزه و نقش بزه ديده در اين توضيحات مرتبط بود. توجه اصلى آن معطوف بود به بررسى ويژگيهاى قربانيان، روابط آنها و تعامل بزه ديدگان با مرتكبين بزه. اين چارچوب نظرى راهنماى نخستين تحقيقى بود كه در روزهاى اوليه بزه ديدهشناسى توسط آلن برگر، ولفگانگ، امير، نرماندو، كورتيس، سيلورمن، و فتاح از ميان ديگران انجام گرفت. نگرانى از وضعيتبد قربانيان جرم، خودش را ابتدائا به صورت برنامههاى نسبتا جزئى دولت در راستاى جبران خسارت از قربانيان بزه نمودار ساخت; برنامههايى كه در برخى كشورها نظير نيوزلند، انگلستان، كانادا و آمريكا و ديگر كشورها ترتيب داده شد. احياى مجدد حقوق قربانيان جرم، توسط جنبش «فمينيسم» (71) رهبرى گرديد، جنبشى كه بشدت از قربانيان جرائم هتك ناموس به عنف و تجاوز جنسى و زنان مورد ضرب و شتم دفاع كرد و باعثبروز و ايجاد بيشترين مقدار از همدردى و دلسوزى نسبتبه گروهى از افراد جامعه كه تا حد زيادى از حقوق اجتماعى محروم بودند، شد. (72)
بزه ديدهشناسى نظرى موضوع حملات و انتقادات فزاينده قرار گرفت. كلارك و لوئيس (73) بزه ديدهشناسى را به عنوان هنرى ترسيم كردند كه مجنى عليه رانكوهش مىكرد. كانون جديدى از توجه به بزه ديدهشناسى شكل گرفت كه به قربانيان بزه كمك و معاضدت مىكرد و ضمن كاستن از گرفتاريهاى آنها حقوقشان راتصريح و تاييد مىنمود. يك جنبش سياسى به وجود آمد و بزه ديدهشناسى بطور فزايندهاى تعريف و بوسيله جزء كاربرديش به رسميتشناخته شد.
در نخستين كنفرانس ملى قربانيان بزه (تورنتو، 1985) جنبش بزه ديده صنعت توسعه يافته دهه ناميده شد. در بريتانيا اين جنبش به عنوان خود جوش كه سريعترين رشد و توسعه را داشته، توصيف شد. (74) گروهها و جمعيتهاى بزه ديده به سرعت در سرتاسر آمريكاى شمالى و اروپا در حل شكلگيرى بود. اين رشد بطور حتم تاثير قابل توجهى در بزه ديدهشناسى داشته است. نشستهاى بزه ديدهشناسى تغيير شكل بزه ديدهشناسى رااز يك نظام آكادميك به يك جنبش انسانى و از تحقيق علمى به عملگرايى سياسى منعكس كرد.
تحول اخير بزه ديدهشناسى بدون پيامدهاى جدى نبوده است. يكى از پيامدهاى آن توجه دوباره به مفهوم جرم در جرائم سنتى بوده است كه داراى قربانى مستقيم، فورى و ملموس بوده است. جرايم يقه سفيدان، اقدامات گروهى و باندى كه سبب آسيبهاى اجتماعى شديد مىشودخواه بطور قانونى به عنوان جرم تعريف شوند يانه يكبار ديگر به بوته فراموشى سپرده شدهاند. تلاشگران در زمينه بزه ديده توجه خودشان و فعاليتهايشان را بر آنچه كه به اصطلاح «جرائم سنتى» ناميده مىشود، متمركز كردهاند. جرايم سازمان يافته و گروهى، كه ممكن است ميليونها نفر را قربانى كند، هنوز هم عمدتا گزارش نشده و بدون تعقيب باقى ماندهاند. على رغم حوزه عمل جرائم يقه سفيدان كه غارت وتاراج آن فراتر از ضايعات بزه سنتى خيابانى است، بطور كلى از حوزه مطالعات بزه ديده كنار گذاشته مىشود و بقيه اقدامات آسيب رسان اجتماعى، حتى آنهايى كه به عنوان جرائم قانونى توصيف مىشوند، چنين هستند.
________________________________________
1- جرمشناسى: گذشته، حال و آينده.
2- جرمشناسى و بزه ديدهشناسى.
3- عزت عبدالفتاح [ Ezzat A.Fattah ] جرم شناس معروف كانادايى است. وى پس از فارغ التحصيلى از دانشگاه قاهره در رشته حقوق، جهت تقويت دانش جرمشناسى، علوم اجتماعى را در دانشگاه Vienna تحصيل نمود; سپس به دريافت درجات عالىتر در جرمشناسى از دانشگاه Monteral نائل گرديد. در حال حاضر داراى سمتهاى آموزشى در دانشگاههاى مونترال، سيمون فراسر، ( Simon Fraser ) ،هلسينكى فنلاند، مانستد آلمان و... مىباشد; از ميان آثار اخير وى علاوه بر كتاب مذكور مىتوان به:
" From crime policy to victim policy", "The plight of crime victims in modern society" , "Towards a critical victimology and understading criminal victimization ."
اشاره كرد.
) 4- Bianchi, H. position and subject-matter of criminology: Inquiry concerning
5- اين اختلاف ناشى از طبيعت جرمشناسى است. بعضى از نويسندگان جرمشناسى را علم تركيبى و مستقل مىدانند و حتى آن را به منزله «علم برتر انسان»، «مجموع علوم انسان» معرفى مىكنند ولى عدهاى ديگر مثل «سلين» معتقدند كه جرمشناسى پادشاه بى سرزمين است. (م) (براى مطالعه بيشتر ر.ك: ريموند، گسن; مقدمهاى بر جرمشناسى، ترجمه دكتر مهدى كى نيا، ص 31).
6- Hackler, J. Criminology. In Canadian Encyclopedia, Edminton: Hurtig publications 1985,p.445 .
7- براى مطالعه تعاريف متعددى كه در زمينه جرم و مجرم ارائه گرديده استبه صفحات 29-36 و 123-132 اصل كتاب مراجعه شود.(م)
8- جرمشناسى با توجه به اين تعريف به سه شاخه اصلى يعنى جامعهشناسى حقوق كيفرى، علتشناسى جنايى و كيفرشناسى تقسيم مىشود. (م)
9- Sutherlan, E. and cressy, D. principles of criminology , 6th edition. New York: Lipincot,1960, p . 3 .
10- Johnson, E. H. crime , corection and society, revised end , Homewood, IL : The Dorsey press,1968, p . 7 .
11- Hoefnagels, P. G. The other side of criminology: An invertion of the concept of crime.Reventer: Kluver, 1973, p . 51 .
12- Cohen, S. Againt criminology. New Bruswick: Transaction Books, 1988, p. 9
13- Henry, S. and Molovanovic, D. The conslitution of constitutive criminology 1994, p . 11 .
14- Phillipson, M. Understanding crime and Delinquency: Asociol ogical introdution Chicago:Aldine publishing , 1974 .
15- Mannheim, H. Comparitive criminology. London: Routledge and Keyan paul , 1965 p . 13 .
16- Bianchi, H. Op. cit
17- Myrdal, G. valvue in social theory: A selection of essays on methodology ( ed. P. streeten).Ny: Harper , 1958 .
18- Israel, J. is a non-normative scial science possible? Acta Sociologica . 15: 1, 1972, pp : 69-89 .
19- Taylor, I. Walton, p. and Young, J. The New Criminology, 1973, pp : 280-1
20- طرفداران جرمشناسى راديكال اظهار مىدارند كه بزهكاران نبايد تحت اقدامهاى درمانى و اصلاحى قرار گيرند; زيرا آنان بيمار، ناسازگار و منحرف نيستند، بلكه قربانى گزينش خود سرانه پليس، دستگاه قضايى و به طور كلى عاملان كنترل جرم مىباشند. (م)
21- Toylar, I. Wolton, P. and Young, J. Critical Criminology. London Routledge and Kegan paul,1975, p . 381 .
22- Sellin, T. Cuture confilict and crime. New York: Social science research council, 1938 pp .38-39 .
23- Mann heim, H. Op.cit
24- Phillipson, M. Op.cit
25- Criminogenic process
26- Bianchi, H. Op.cit. p .2
27- Ericson, R.V, Carriere, K. The Fragmentation of criminology. In David Nelken (ed). Thefutures of criminology. London: Sage , 1994 .
28- Dowens, D. and Rock, P. Understanding Deviance-A Guide to the Sociology of crime andRule-Breaking (2nd.edn). Oxford: clarendon press, 1988; p . 10 .
29- Binder, A. Criminology: Dicipline or Interdiciplin? Issues in Integrative Studies. 5, 1988, pp .41-47 .
30- Clinical criminology
31- Administration of criminal justice
) 32- Jaywarden, C.H.S. Criminologist: Theoretician or Practioner Criminology Made in Canada.Vol. 1, 1973, p . 21 .
33- Bianchi, H. Op.cit. P . 21
34- The New criminology
35- براى آشنايى بيشتر با ديدگاههاى جرم شناسان ليبرال و راديكال - ماركسيست ر.ك: عبدالفتاح، عزت، «آينده جرمشناسى و جرمشناسى آينده»، ترجمه اسمعيل رحيمى نژاد; نامه مفيد، سال چهارم، شماره دوم، تابستان 1377، صص 65-100.
36- همان.
37- Lamer, A. Criminal justice - A total look. Canadian journal of Criminology 20:2, 1978,p .132 .
38- Ibid. p . 132
39- Ibid. p . 136
40- Ibid. p . 129
41- Mannheim, H. op.cit
42- اجرا و مديريت عدالت كيفرى :[ Administration of criminal justice ] مطالعه عدالت كيفرى در و مايكل، ( Michael ) قرار گرفت. اما انجام تحقيقات در اين زمينه عملا باظهور جرمشناسى تعامل گرا و جرمشناسى سازمانى آغاز شد. بعضى از اين پژوهشها، پيرامون سازمان عدالت كيفرى به عنوان يك «سيستم» انجام شده است. از ديدگاه علمى سيتسم يا نظام به مثابه مجموعه عناصرى است كه به سمت تحقق يك هدف مشترك جهتگيرى شده است. در ايالات متحده آمريكا، ده عنصر اساسى سيستم عدالت كيفرى شناخته شده است و به دليل دشوارى مطالعه و تحقيق پيرامون تمامى اين ده عنصر، به پژوهشهاى پراكنده از جمله مطالعه «بهاى جرم» اكتفا شده است. جهت گيرى برخى تحقيقات ديگر مربوط استبه چگونگى محاكمه كيفرى، محكوميت و تعيين مجازات، يعنى مطالعه رفتار محكوميت گراى قضات كه در روانشناسى قضايى، موضوعى مهم تلقى مىشود. گرايش تحقيقاتى جديد، «جامعهشناسى تصورات و برداشتها» است و آن، استفاده از سنجش افكار يانظر سنجى به منظور ارزيابى تصوير عدالت نزد مردم است. در عدالت كيفرى، دادسرا، مخصوصا در دادرسيهاى مختلط (رومى - ژرمنى) نقش قاطع و مهمى را در جهتگيرى و جهتدهى به پروندهتهاى كيفرى ايفا مىكند. پس از آن، رسالت دادگاههاى عمومى و دادگاههاى اختصاصى و نحوه عملكرد آنها در مطالعات جامعه شناختى مهم به نظر مىرسد.
عدالت كيفرى نبايد تنها از نظر جامعهشناختى و آمارى مورد مطالعه قرار گيرد. بلكه جرمشناسى بالينى نيز بايد آن را به عنوان يك «محيط تحميلى» مطالعه نمايد. در دومين كنگره بينالمللى جرمشناسى (پاريس1950) اين فرضيه مطرح شد كه پارهاى از شيوههاى دادرسى، نوعى آسيب در متهم ايجاد مىكندكه ماهيتا باعث تضعيف توانايىهاى مقاومتى شخص وى در مقابل بزهكارى مىگردد. در سومين كنگره بينالمللى جرمشناسى (لندن - 1955) نيز بر تاثير عناصر پليسى و قضايى كه ممكن است در ميان عوامل تكرار جرم جا داده شوند، تاكيد شده است. از نظر روانشناسى، توقيف و بازجويىهاى پليسى، تحقيقات دادسرا، بازداشت موقت و محاكمات، تاثيرات فراوان و مختلفى بر روى بزهكاران دارد. (م)
ر.ك: نجفى ابرندآبادى، على حسين و حميد هاشم بيگى; دانشنامه جرمشناسى، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى، 1377، صص 8-9.
43- Crimino-technology
44 - Sellin, T. op.cit
45- Mannheim, H. op.cit. p .13
46- Chapman, D. Sociology and stereotype of the criminal. London: Tavistock 1968, p .166 .
47- Becker, C. quoted in paul Rock(1994:15 )
48- For a more detailedhistory of victimology see E.A.Fattah (1967) La victimology Quest-elleet quel est son avenir?Ravue International de Criminology et de Police Technique. Vol. 21, No.2(pp. 113-24) and No. 3 (pp. 193-202 ).
49- Hentig,H. Von. The criminal andhis victim. New Haven Yale Universit
1948, p .438 .
50- Ibide. p .436
51- Negligence
52- Carelessness
53- Recklessness
54- Imprudence
55- Fattah, E.A. Understanding criminal victimization scarborough, ont :
Pretice-Hall canada .1991 .
56- Wertham, F. The show of violence, New York: Doubleday, 1949 . p.259
57- Rock, P. Victimology. Aldershot: Dartmouth . 1979
58- Ibid. p .15
59- A way of seeing is always a way of not seeing
60- Ibid.p.15
61- Freeman,J. and Sebba,L. Editorial. International Review of victimol
1989. pp .1-20 .
62- Elias,R. The Politics of Victimization: Victims, Vivtimology and Hu
New York:Oxford university press , 1986 .
63- Ibid. p .22
64- Ibid. p.243
65- Flynn,E.E. Theory development in victimology: An assessment of rece
progress and ofcont nuing challenges. In H.J.Schneider (ed), The Victim in
International Perspective. Berlin: deGluyter. 1982. pp .99-104 .
66- Fattah, E.A. op.cit
67- Flynn, E.E. op.cit. pp .98-99
68- Fattah, E.A. op.cit
مطالب مشابه :
ريشه هاي نظري و روشي روش شناسي مردمي
سيلورمن در توصيف فراگرد مردم نگاري كه آنچه مشاهده شده نمونه اي از يك نوع خاص است (سيلورمن
هیچ کس به دخترها از این واقعیت ها چیزی نگفت
دانيل سيلورمن و همسران دیگران پاک بماند و تو اجازه نده توجه مردانی که باید خاص همسرشان
تئوريهاي مديريت/بخش هیجدهم : « پل لارنس وجي لورش و رويكرد اقتضايي)»
« ديويد سيلورمن هريك ازواحدها بايد به عنوان وظيفه خطير خود پاسخ گويي به شرايط خاص
نکات کتابی - شایستگی برلبه آتشفشان بودن - بيوتن رضا امیرخانی
او حتي از جنس خاص به معني يا حتي شبه مصاديق بيروني مي رسند مثل عبدالغني، خشي، سيلورمن
بزه شناسى و بزه ديده شناسى
در سالهاى دهه 1970 مطالعات فردى قربانيان جرائم خاص تحت كورتيس، سيلورمن، و فتاح
برچسب :
سيلورمن خاص