ویژه مطلب ( ادا مه ی بالا )2ham-2ham
( ادا مه ی بالا )
راستی شما درباره ی « محسن نامجو » چی می دونین ؟
خب من هم باهاش آشنایی نداشتم . تا چند روز پیش محمد جواد رفیقم رو دیدم و از اونجایی که یکی از طرفداراش بود چند تا از آهنگ هاش رو بهم داد : ( سه راه آزری ) ، ( گلادیاتور ها » یا فقیه خوشکله « ) ، ( همش ) و یکی از جنجال های او که خواندن سوره ی شمس از قرآن که به صورت بسیاز زیبا با صدای و ریتم قشنگ و آهنگ مناسب اجرا میشه اما از اونجایی که این کار حرام اعلام شد اون رو مدت زیادی به یکی از نقل مجالس موزیکی و غیر موزیکی کشاند . و البته به دادگاه !!
اون متولد سال 1355 در تربت جام است اما از شش سالگی به مشهد و بالاخره به تهران رفت ( با خانواده ) و در 12 سالگیی در تهران نزد استادان خوب و کار درست نت خوانی را یاد گرفت . برای تحصیلات دو ترم زبان را خواند اما نیمه کاره آن را رها و به رشته ی تاتر گروید اما در ادامه بعد از دو ترم تاتر آن را هم بیخیل و سراغ موسیقی در دانشگاه رفت بعد از پنج ترم با ناراحتی مسیرش را تا مدت درازی از دانشگاه جدا و به یادگیری های تجربی پرداخت .
می گوید : زبان را به خاطر تاتر و تاتر را به خاطر موسیقی و موسیقی را به خاطر جو بد محیط دانشگاه ول کردم ! اون اهل و علاقه مد تلفیق است و سبک های مختلف رو مخصوصاً فولکلور های ایران رو با راک مخلوط کرده و با اشعاری که یکی در میان از سعدی ، حافظ و خودش است موزیک های عجیب و غریب می سازد . یه شعر از کار های محسن نامجو و می نویسم با توضیحش که بفهمین منظورم از عجیب چیه !!!!!!!
یکروز به شیدایی در زلف تو آویزم
خود را چو فرو ریزم با خا خا خاک درآمیزم
وگرنه من همان خاکم که هـ هـ هـ هـ هستم.
البته یک تکه بیناش هست که آن تکهی آخرش را میخوانم.
دریای خزر گردم خواهی تو اگر جونم
محصول هنر گردم خواهی تو اگر جونم
صد سینه سپر گردم خواهی تو اگر جونم
یکروز بصر گردم یکروز نظر گردم
ای وای ای وای ای وای ای وای
گرگی تو و میشام من
جمعا به تو آویزیم
آب است و سریشم من
جمعا به تو آویزیم
اگزاس و دیازپامی
جز زلفت آرامی
چون زلف تو ناآرامم
رسوا و پریشم من
سشوار سشوار سشوار سشوار
دریای خزر گردم، هی، خواهی تو اگر جونم
خوب شاید الان نظرتون یه جور دیگه شده باشه ! ها ؟ کی تو شعرش به خاظر اینکه دخترای امروزی موهاشون رو با سشوار صاف می کنن عربده میزنه : سشوا ، سشوار ، سشوار ، سشوار !
حسن نامجو این کارو میکنه . دنبالش برین . آهنگ هاش رو مخصوصاً » سه راه آذری « ر دانلود کنین و هر جایی می تونین اطلاعات خوبی درباره اش به دست بیارین !!1
خوب از محسن نامجو می گذریم و در پایان میام سراغه ... نمایشگاه کتا ! البته با تاخیر موجه !
ببین رفیق حدوداً 40% کتاب های نمایشگاه کاملاً قرآنی و 20 % در رابطه با این موضوعات بودن !!!!!!!! خوب اگه از این 60 % بگذریم می رسیم به حدود 20 % کتاب ها که نبودن . مثلاً من نمایشگاه رو متر کردم اما فقط یه جا در جواب : آقا کتاب » کمدی الهی « رو دارین ؟؟؟! بهم گفت : از نمایشگاه جمعشون کردن . اگه خیلی دوست داری برو از فلان خیابون فلان کتاب فروشی بگیر !!!!!!!!!!!!
یه 20 % موند که ما کتاباش رو خریدیم ! هر کدوم تو ذهنم باشه نام می برم !
خانه ی شیا طین ، انتشارات پلیکان ، نویسنده آرزو مهبودی ( مویدی )
داستان های وحشت ، از نویسندگان بزرگ جهان ، گردآوری و ترجمه : بهاره پاریاب
جنبه های رمان نویسی ، از ادواردمورگان فوستر ، انتشارات نگاه
سیلماریون ، از : جی . آر . آر تالکین
بقییه ی کتاب هایی که گرفتم بیشتر درباره ی رمان نویسی بود . نما یشگاه خوب بود اما یه چیز اوقاتم رو هم تلخ و در عین حال شیرین نیز کرد ! دیدن آرمان آرین و مصاحبه با آن برای وبلاگ در هم بر هم !!!!!!!!!!!!!! هورررررررررراااااااااااااااااااااااا !
مصا حبه ی من ( سهراب ) با آرمان آرین :
سهراب ( به اختصار س ): سلام و خسته نباشید !
آرمان آرین ( به اختصار آ ) : ممنون !
س : یه سوال به نسبت تکراری ، چطور شد شما علاقه مند به نویسندگی شدید ؟
آ : خوب ، به نظر من نویسندگی چیزی که آدم بشه نیست ، در واقع چیزیه که آدم باید باشه ! مثل هر کار دیگه ای . آدم باید احساسش کنه و در همون مسیر حر کت کنه و مشکلی رو از جلوی پای پشریت یا به هر حال از جلوی پای ملت خودش بداره تو همون زمینه ی کاری ؛ حالا می خواد پزشک باشه ، مهندس باشه و یا هنرمند باشه !
س : شما چه خدمتی کردیم با این داستان هاتون ؟!؟!
آ : والله فکر می کنم این میان یکی از نیاز های اساسیه جامعه ی ما بلکه همه ی جوامع درواقع کهنی که پیوند خوردندبه جوامع جدید جهان، ماجرای هویته ! مانیاز به هویت ملی اساسی داریم برای جوون ها و نوجوون هامون . هویت اساسی که در واقع ترکیبی است از شاخصه های ملی و دینی .ما به هر دوی این ها به تعادل و توازن نیاز داریم .تمام وشش من در کتاب هام ، در همشون ، در بین خطوط داستان و حتی درمیان قسمت هایی که داستان نیست بلکه فلسفه ای را بیان میکنه تمام کوشش من حقیقت این هویته .
س :منظورتون اینه که مثلاً وقتی من میرم کتابخونه و میبینم چند نفر دنبال کتاب اوستا می گردند و می گیرند و خونند این یعنی نشونه ی خوب ؟
آ :نشونه ی خوب این نیشت که افراد کتاب مشخصی رو بگیرند و بخونند نشونه ی خوب اینه که فرد به پیشینه ی خودش درواقع بع گذشته و هویت خودش به مکتوباتی که وجود دارند و خاک می خورند متوجه بشه و با درایت به سرلغشون بره .در کتاب های من کم نیست توجه به قرآن . آیات قرآنی که در کلام سیمرغ قرار گرفته شده اون آیات کاملاً قابل ارجاعه و و من می دونم که هر سی کهاین کتاب ها رو می خونه متوجه میشه که باید به سراغ هضم کتاب ها ها در زمینه ی دینی باشه قرآن یا در زمینه ی ملی می خواد باشه شاهنامه استدر هر کتاب دیگه ای ، باید بره به سراغ در واقع اصل ها و یه مقدار از این حاشیه ها کم بکنه تا بتونه اصل موضوع رو درک بکنه .
س: حالا شما چه توصیه ای دارید برای دوستان ما که نویسنده هستن ؟
آ :کتابی رادر همین نشر ( پارسیان و من ، اشوزدنگهه ) به اسن « نوشتن دباره ی نوشتن » یا « چگونه می نویسم »یکسری نکته هایی است که من با کمک این نکته ها کتاب های خودم رو نوشتم . یعنی درس هایی خصوصی ست که به زودی در اختیار همه ی علاقمندان قرار خواهد گرفت .
س : شما چه نویسنده ای رو توصیه می کنید به دوستان ما ؟
آ : دکتر اسلامی ندوشن رو در این جا توصیه میکنم .کتاب هایی نظیر : ( روز ها ) ، ( صفیر سیمرغ ) ، ( ایران را از یاد نبرید ) رو دوستان برای بخش هویت و خرد خودشون مطالعه کنن .
س : خیلی ممنون متشکر .
آ : خواهش می کنم . خوش حال شدم.
خوب خوندینش ؟!! اینم مصاحبه ی ما با مرد تیم میلی نویسندگان ایران .
بعد از این مصاحبه من فهمیدم این نویسنده ی عزیز هیچ فکر در بالا بردن سطح فانتزی کشور نداره و تنها از فانتزی برای هدفش یعنی هویت شناسوندن استفاده میکنه و بعد از فهمیدن این موضوع به کلی نظرم در باره ی اون عوض شد . درباره ی اون تجدید نظر کنید . ما باید قهرمان و مدافع فانتزی ایران باشیم و اگر آرمام آرین فانتزی رو کم طرفدار و خالی از خواننده می دی به سمتش نمی رفت تا خواننده جذب کنه بلگه به سمت سبک پر طرفدار می رفت تا به بحث درباره ی هویت بپردازه !!
می خواستم یه شعر دیگه بنویسم اما دیگه ساعت 5 صبح داره میشه و مهتاب هم رفت . پس منم می رم بخوابم . امیدوارم از ویژه مطلب من راضی باشید و تونسته باشم بعد از یه مدت کم کاری قولنج این وبلاگ و شما رو گرفته باشم و برای نویسنده های جدید انگیزه ایجاد کرده باشم !!!!!!!!!
پیش به سو قهرمانی اسپانیا !
شااااااااااااد باشین !
بدروووووووووووووددددددد !
مطالب مشابه :
یک شعر زیبا در وصف کوروش
کمی درباره ی دایوش پزشک و پزشکی در روز عشق ایرانی اسفندگان
ویژه مطلب ( ادا مه ی بالا )2ham-2ham
راستی شما درباره ی « محسن تا چند روز پیش محمد جواد رفیقم حالا می خواد پزشک باشه
اشعار شاهنامه فردوسی
درباره وب. سلام من بیند همی میان بندگی را ببایدت بست در اندیشه ی سخته کی فطر روز تولد
اشعاری در مدح ومرثیه حضرت زینب(س)
اشعاری در مدح ومرثیه حضرت اسوه ی صبر « حضرت همچو باب و مام و جدّ خویش در روز جزا
درباره ی زندگی نامه ی حضرت داوود
درباره ی زندگی داوود هر روز قوی تر میشد در در کتاب مزامیر، اشعاری که ده نفر از
اهل حسین آبادم
شیر هر روز تو بر عهده ی امیدوارم بعضی از اشعاری را که در این وبلاگ می گذارم پزشک پوست
حتماً
كاش باشيم و ببينيم كه روز درباره وبلاگ. به امیدوارم بعضی از اشعاری را که در این وبلاگ می
معر فی اشخاص - شعرا و آثار آنان
درباره ی نحوه ی اداره ی شهر و مشاغل و اصناف و اطلاعات گرانبها درباره ی فرهنگ اسلامی و
اشعاری ناب از سعدی
درباره وب. این 8- کـــــــــــــــو ی یـــــــــــا دیدی که از آن روز چه شبها
برچسب :
اشعاری درباره ی روز پزشک