"اعتماد به سقف" رو از روی من ساختن،خودم می دونم

از نظر خودم آدم جالبیم با هر چیزی خیلی حال می کنم و خوشحال میشم،انرژی می گیرم.خلاصه کنم با اینکه شهر هر روز ابریه اما امروز آسمون دلم آفتابیه، از همون آفتابهای داغ و گرم اردیبهشت که دم ظهر خودشو رو تن خسته زمین از قدمهای دلشکسته ها پهن می کنه.

از همونا که زمین و گرم می کنه.

از همونا که پشت سرت رو وقتی تو یقه گم شده داغ می کنه.

از همونا که حتی اگه داری خودت رو از زندگی محو می کنی، سایه خودت رو برات پر رنگ تر می کنه.

از همونا که تو اوج تنهایی واست همراه پیدا می کنه.

از همونا که فقط کافیه یک دقیقه سرت رو بالا بیاری تا عمق وجودت رو گرم و پر نور می کنه.

از همونا که میگه آهای بشر گذشته که گذشت ،آیندت که معلوم نیست. لذت ببر از همین لحظه ،از همین آفتابی که عرقت رو در آورد.

می بینی خلاصه م چقدره!!!

آفتابی ،آفتابیم. پس آفتابی باشید.

 

+++امروز طبق معمول مامان با کلی خرید ،بالای سر من که از سرما پتو پیچ شده بودم ایستاد.

مامان :پاشو یه زنگ بزن به این شماره

من:کیه؟

مامان :برای کار نیرو می خوان.

مثل فشنگ سر جام نشستم.

من :جون من ؟

زنگ که زدم تو دلم نورافشانی بود.میدونستم از عهده کاراش بر میام.به آقا گفتم همین امروز میام که باهم صحبت نهایی رو بکنیمم و محیط کار می بینم. با اینکه حقوقش  چنگی به دل نمی زد باز از بیکاری بهتر بود.تا کی می خواستم گوش به زنگ بشینم تا از بیمارستان زنگ بزنن،با برخوردی هم که بین من و ریحانه پیش اومده بود امیدی  به شوهر و برادر شوهر اون نداشتم.

تو راه به خودم گفتم چه اعتماد به سقفی داری تو با این ابروهای پاچه بزی داری برای مصاحبه میری، موقع رفتن مامان به این نکته سر و شکل من اشاره کرده بود اما این حرفها برای من تاثیری نداشت. سراپا پرم از اعتماد به نفس،انقدر که گاهی له و لورده شدن اعتماد به نفس دیگران موقع گره خوردن نگاها می بینم.درسته قیافه م معمولیه ،آرایش نمی کنم تا عیب و ایراداتم رو پشتش قایم کنم اما این رو نقطه ضعف خودم نمی بینم. اصولا  آدمیم که از نقطه ضعفام برای خودم نقطه قوت میسازم اما تکبر ندارم.منم یه آدمم ممکنه خیلیا از قیافم خوششون نیاد اما این دلیل بر پوچی و بیهودگی من نیست. صورت نقاشی کردن که کار نداره ،مهم اینکه بتونی از سیرتت یه نقاشی خوب به جا بذاری.

همیشه تو حرفام اینجوری این شاخه اون شاخه میپرم.

محلش از همون اول دلمو زد اما به روم نیاوردم.با دیدن محل دودل بودم از یه طرفی از خونه نشستن و پول تو جیبی گرفتن بهتر بود.از یه طرف دیگه محیط کاری……!

منتظر بودم یکی نه بیاره تا قبول نکنم،که شد. بابا گفت محیطش خوب نیست، مامانم گفت راستش منم به دلم ننشست. منم هزار یک دلیل برای قانع کردن خودم آوردم که خونه نشستن خیلی هم بهتره.

 

 

+++امروز با مامان از یه لوازم خونگی دیدن کردیم.لوازمش لوکس و شیک و البته قیمت های بالا بود ولی به نظرم ارزش داشت خیلی شیک بودند.مامان هم که اصولا دنبال یه مغازه هایی می گرده هم قیمتش مناسب باشه و هم همه چیز داشته باشه تا برای خرید همیشه به اونجا بریم.بالاخره هردومون سر یک چیز اتفاق نظر داشتیم "این مغازه همون جایی بود که دنبالش بودیم"

وقتی مرده گفت :برای جهاز چیزی می خواین

من بلند گفتم نه

ولی مامان با لبخند گفت انشالله

نگاش کردم. گفت گرونیه از الان باید کم کم بخرم

ته دلم گفتم حتما جدی جدی پدرسگ داره میاد.آخه مامان هر وقت به سلیقه خودش بدون پرو برام لباس می گیره و من دادم میره هوا میگه :تو آدم نیستی که از خونه بری بیرون مثل بقیه برای خودت لباس بگیری.منم میگیرم تا اگه یه پدر سگ در این خونه رو زد ۴تا تیکه لباس داشته باشی.

یه بار که اعتراض کردم چرا انقدر میگی پدر سگ

سامی گفت :با این اخلاق سگی تو فقط یه سگ باید خر بشه بیاد تو رو بگیره.قاعدتا پدرشم سگ هست دیگه.

یه همچین خانواده با منطقی دارما.با دلیل و برهان قانعت می کنن که خفه خون بیگیری.

 

 

+++برخلاف خانوما وقتی طلا یا بدل میبینن دست و پاشون شل میشه و چند دقیقه ایی پشت مغازه طلا فروشی می مونن، هیچ رغبتی نسبت به طلا در من ایجاد نمیشه.

دیروز با زن داداشم برای خرید طلا رفته بودیم،تو مغازه هرچی نشونم میداد مثل بز سر تکون میدادم و تائيد میکردم. مرده به زن داداشم گفت:این خانم کلا طلا دوست نداره یا فقط طلاهای ما به چشمم نمیاد.

داداشم اینا سر این اخلاقم همیشه اذیتم می کردند.مریم هم پیرو اون صحبتها گفت :نه ایشون خاص پسندن،هر چیزی خوششون نمیاد.

نخودی خندید و منم با یه رو آب بخندی تو دلم جوابش رو دادم اما مثل اینکه مردک سوزنش رو من گیر کرده بود با سوالاتش عصبیم می کرد.مریم بی فکر و در حالیکه دستبند ها رو تست می کرد جواب می داد.این بانو کلا خاصیت مولتیش "تورو" بود همزمان حواسش به سوالات مردک بود و هم به این که دستبند تو دستش چه جوریه و شرح حالی از من برای مردک میگفت:هیچ کششی به طلا و جواهر و کلا به هیچی نداره ولی اگه چیزی به چشمش بیاد چشاش برق میزنه اونوقت میفهمم خریدم خیلی عالی بوده که تونسته اینو به وجد بیاره.به خاطر همین دوست دارم باهش برم خرید

خواستم مستفیضشون کنم گفتم:خب آخه چیزی به چشمم نمیاد.به سرویس پشت ویترین اشاره کردم و گفتم مثلا اون چه جذابیتی باید برام داشته باشه؟

مرده ابروشو داد بالا و گفت :خانم اون قیمتش ۳۷میلیونه.

گفتم :هست که هست جذاب نیست تا حالا چند نفر اومدن قیمتشو پرسیدن

گفت :چند نفری اومدن.

گفتم :خب چرا گذاشتینش اون پشت.

گفت :چون گرونه

گفتم :اکثر مردم جزو اقشار متوسط یا رو به ضعیف هستند.پس این چیزی نیست که بتونن تهیه کنند. میمونه آقازاده ها که اونام اکثریت از  رو کاتالوگ و مراکز پر زرق و برق تهیه می کنند.

بهش برخورده بود اما مشتری مداری رو حفظ می کرد. خودمم می دونستم این حرفهایی که زدم هیچ ربطی به اینکه چرا اون سرویس اونجاست نداره اما خواستم ذهنشو مشغول کنم تا شاید دست از سرم برداره.حداقل چند دقیقه زمان میبرد تا تجزیه تحلیل کنه اما بر خلاف انتظارم سرویس رو برداشت و برانداز کرد.تو دلم گفتم ای دهن بین.

مریم هم که سر خرید انقدر دست دست می کرد که نگو. تو این مابین تو کاتالوگ یه سرویس سفید که با جواهر سورمه ایی کار شده بود چشمم رو گرفت خودم نفهمیدم کی گوشه لبم بالا رفت. مریم گفت :ایشالله برا عروسیت بخری.

چپ چپ نگاهش کردم.مرده سر تکان داد و گفت :نه واقعا خاص پسندین.

منم کلی دلم غنج رفت از  اینکه بی طعنه خاص پسندمیم رو به رخ مریم کشیدم.هرچی نبودم،خواهر شور که بودم.


مطالب مشابه :


سگ جیبی

صدای پای من - سگ جیبی که تو هیچیت نیست فقط چند تا سگ بستی تو مغزت.چند تا سگ کوچک جیبی.




توله سگ

فکــر ، عشــق ، زیبــایی - توله سگ - سوق دادن فکر خود به سمت مثبت اندیشی . عشق . خوبی و زیبایی




نژاد های سگ + عکس

این سگ درحال حاضر در اغلب دابِرمَن سگی است با جثه متوسط ، بدنی تو پر ، عضلانی و قوی




عکس توله سگ های زیبا

سگ شیانلو , سگ جیبی , سگ پشمالو , سگ تریر , سگ هاسکی . سگ بولداگ , ★ تو هرچي دوست داري جواب




عکس های طنز خیلی خنده دار

من؛ وقتی از بابام پول تو جیبی امروز یک سگ. حتما ادامه عکس ها رو هم ببین تو می تونی




هفت سین تان ، هفت صین ! 847

بالاخره یه نوروز جدید تو راهه و هرکی تو فکـر هفت سین




"اعتماد به سقف" رو از روی من ساختن،خودم می دونم

از همونا که پشت سرت رو وقتی تو یقه نشستن و پول تو جیبی گرفتن سگی تو فقط یه سگ باید خر




جک یزدی

رف سر یتا درخت نشس،یتا کتی سگ دستمال جیبی ،گردگیر،نخ من می میرم تو می میری




اووووو اینجا رو

من؛ وقتی از بابام پول تو جیبی میخوام! امروز یک سگ. فردا کل جهان!




نامه کودکان به خدا

در مدرسه به ما گفتهاند که تو چکار میکنی يه سگ دارم که می شه کاری کنی که من بتونم تو جیبی




برچسب :