رمان تو از ستاره ها اومدی 6

چندتابلیط گرفتم البته فرزادحسابش کردهر4تامون رفتیم نشستیم تواخرین صندلی یعنی اخرهیجان گلی که مثل بیدمیلرزیدچسبیده بودبهم کریم وفرزادم مثلاداشتن باهم میحرفیدن بااولین حرکتش گلی جیغ زدوبغلم کردمنم خندم رفت هواکشتی همینطورمیرفت بالاترگلی عین کنه میچسبیدبهم وقتی به اوجش رسیدمنم شروع کردم به جیغ ودادالبته جیغ ودادمن ازهیجان بودنه ترس کریم وگلی که سرشونوگذاشته بودروشونه هموبغل کرده بودن فرزادم خونسردنشسته بودامازابلو(ضایع+تابلو=زابلو)بودکه ترسیده چون رنگش پریده بودولی من تامیتونستم جیغ میزدم وقتی کشتی ایستادفحش دادنای گلی هم شروع شد

-ای الهی نفس بمیری،الهی جزجیگربگیری،الهی صورتت پرازجوش بشه کسی نگیرتت وبمونی بترشی،الهی زنده به گورشی من ازدست توراحت شم این چی بودمنوسوارکردی ها؟

-هاچیه؟بیاوخوبی کن ندیدی چه حال دادعوض تشکرته؟

-این حال دادالاغ؟این که هرچی خورده بودم داره میاره بالا

-خب من چیکارکنم توبی جنبه ای

-نه پس توباجنبه ای

-بله شک نکن

-روتوبرم کثافط

-بی ادب

کریم دست گلی روگرفت باهم رفتن سمت بوفه فهمیدم فشارش افتاده داره براش ابمیوه میگیره خندم گرفته بودعین بچه هابوداین دختر

داشتم نگاش میکردم ومیخندیدم یه لحظه فقط برای یه لحظه حسودشدم خیلی حسودحسرت دنیااومدتودلم کریم خودش حال نداشت اماگلی که داشت براش نازمیکردبااون حالشوبغلش کرده بوددائم قربون صدقش میرفت خوش بحال گلی ازمال دنیاچیزی نداره ولی یکی روداره که براش میمیره واینجورهواشوداره منم...هیچکیوندارم حتی بمیرمم کسی طرفدارم نیست که توقبربزارتم

اشک اومدتوچشام بزورنزاشتم بره پایین نگاموکه برگردوندم فرزاددودیدم که بایکم فاصله به درخت تکیه زده وداره عمیق نگام میکنه وای الان حتمافهمیده باترس نگاش کردم که به طرف دیگه نگاه کردایش نکبت میخواستی بگی نگام نمیکردی؟

بیخیال اهی کشیدم ومسیرنگاهمودوختم طرف دیگه که کنارم حسش کردم باصداش برگشتم طرفش

-دیگه میخوای سوارچی بشی کوچولو؟

دهنم بازموندمن کوچولوام؟بازاگه لاغربودم ومردنی شایدمیشدگفت کوچولومن که به نظرخودم هرکولم والا

-کوچولوخودتی من به این بزرگی نمیبینی؟

لبخنداومدرولبهاش ولی زودجدی شدمیمیری بخندی؟ایش مغرور

-هرچی هم باشی بازم کوچولویی بچه جون

-بروبابا

-جونم بابا؟

نهههههههههههههه؟درست میبینم این فرزاده؟این داره شوخی میکنه؟امان نداره این کوه یخ حرف بزنه یعنی چی شده؟باتعجب داشتم نگاش میکردم که ازجلوم ردشد

وااااااروانی چته خب قهرمیکنی؟

دنبالش به راه افتادم که رفت سمت دکه فروش بلیط منم روی صندلی نشستم وخیره شدم بهش بدون اختیار

همینجورداشتم باتعجب نگاهش میکردم که چیشده امروزاین یخش بازشده وداره هی حرف میزنه که نگام افتادبه چندتادخترکه میخ فرزادشده بودن یعنی خاک برسرتون این تحفه چی داره چشمتون افتاده به این

والااخه مردم الان چشمشون اشکال داره این فرزادچی داره که دارن براش غش وضعف میرن اوهووووواقارواخماشوکشیده بهم انگاربهش گفتم جیبتوزدن

فکرمیکنه بردپیتی شاهرخ خانی چیزی هست اینجوراخم کرده نه داداش من توهمون شرک هستی

ولی ازمسخره نگذشته قیافش بدچیزی بودهیکلش متناسب بودنه زیادعضلانی نه سوسولی یه چیزمتعادل اماتوچشم

نیم رخش که به من بودجذابتربودحتی مدل نگاه وراه رفتنشم جدی ومغروربودنمیتونستم این غرورشوانکارکنم چون همیشه توچشماش غروربودولی گاهی وقتاچشماش غرورنداشت غم داشت کاش میشدفهمیدکه چی انقدرازارش میده

پوفی کردم که کریم وگلی اومدن براشون دست تکون دادم اومدن نزدیک دست کریم دورگردن گلی بودوخانم هرهرمیخندیدانگارهمین چنددقیقه پیش نبودکه مثلاااااااااااااحالش بدشده بود

 


مطالب مشابه :


نویسندگی در سایت رمان فا

دنیای رمان - نویسندگی در سایت رمان فا - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های




رمان محیا

رمان محیا خودشو کشت چقدر اطلاعات ارزشمندی داشتن اینا میخواستم بپرسم به چه امیدی نفوذ




رمان طلا

رمــــان رمان رمــــان ♥ - رمان طلا - میخوای رمان بخونی؟ رمان فا. بدو بیا




رمان تو از ستاره ها اومدی 33

رمــــان ♥ - رمان تو از ستاره ها اومدی 33 - میخوای رمان بخونی؟ پس بدو رمان فا. بدو بیا




7 به خاطر عشق

رمان خانه - 7 به خاطر عشق - رمان هاى نودهشتيا و كاربران مجازى ر دو سی لا سل فا می ر




رمان تو از ستاره ها اومدی 40(قسمت آخر)

رمــــان ♥ - رمان تو از ستاره ها اومدی 40(قسمت آخر) - میخوای رمان بخونی؟ پس بدو رمان فا.




رمان تو از ستاره ها اومدی 6

رمــــان ♥ - رمان تو از ستاره ها اومدی 6 - میخوای رمان بخونی؟ پس بدو رمان فا. بدو بیا




برچسب :