قسمتی از کتاب تاریخ طنز (آثار نسیم شمال و میرزادۀ عشقی)

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
طنز یک واژة  عربی است. در تعریف لغوی طنز، صاحب نظران و محقّقان علوم ادبی   نظرات تقریباً مشابهی دارند. برخی در مورد معنی لغوی طنز بر این باورند که: «واژۀ طنز، در لغت به معنی ناز و فسون کردن،­­ طعنه، سخریّه*، بر کسی خندیدن و عیب گرفتن، لقب کردن و سخن را به رموز گفتن است و طنز کردن به معنی عیب جویی، طعنه زدن و تمسخر می‌باشد. در انگلیسی از مفهوم طنز با واژۀ Satire یاد می‌شود، که یکی از اقسام کلام خنده­ انگیز است و در جوار کمِدی ( Comedy) (خنده نامه) و طعنه ( Sarcasm) قرار می‌گیرد.» (رستگار فسایی، 1380: 421).   و بعضی دیگر از سخن­سنجان آن را به معنی  نیشخند ذکر کرده‌اند.  (راد­فر، 1368: 770). ­
نکته ای که در همۀ این معانی از معنی لغوی این لغت وجود دارد، تشابه تقریبی نظرات ­ محقّقان در این مورد است. امّا در مورد معنی اصطلاحی و ادبی طنز، نظرات بسیاری از طرف صاحب­ نظران ارائه­ شده که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
عدّه ای ابتدا به تعریف هزل، هجو و فکاهی پرداخته و سپس در مورد طنز اعتقاد  دارند که: « طنز، یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض اجتماعی، و آن صورت تکامل یافته هجو است» و در حقیقت «طنز هجوی است، از روی غرض اجتماعی» (صلاحی ، 1384: 2).   
تعریف دیگری نیز از طنز آورده‌اند: « سخنی است اعتراض آمیز و لطیف و نیشخند­انگیز که قصدش انتقاد و اصلاح جامعه است» (رستگار فسایی، 1380: 421).
برخی از ادیبان  برای طنز حدود اخلاقی و یا شرعی خاصّی مشخّص نکرده‌اند، ولی برخی دیگر شرط اثر طنزآمیز را رعایت نزاکت اخلاقی دانسته‌اند. «طنز) (Satira نیشخندی طعنه آمیز و توأم با استهزاء و تخطئه، امّا با نزاکت، برای نمایاندن حقایق اجتماعی و سیاسی است. طنز درخشان حافظ را می‌توان از این نمونه بر شمرد. »(امین، 1387: 373)­ «انتقاد اجتماعی از لوازم طنز است، ولی عنصر رمز و کنایه از ضروریّات حتمی طنز نیست» (شوقي، 1371: 115). «چرنیشفسکی»(  Chernishefsky) منتقد روسی، «طنز -نویسی را بالاترین نقد ادبی می‌داند.» (آرین پور، 1382: 3). 
«طنز در متون گذشته فارسی به مفهوم امروزی به کار نمی‌رفت و بیشتر به معنی» طعنه به کار برده می‌شد، امّا امروزه طنز را برای انتقادی که به صورت خنده­آور و مضحک بیان می‌شود، (جوادی، 1384: 12) به کار می‌برند.
همچنین برخی ديگر ادب پ‍‍ژوهان اين تعاريف را از طنز بيان کرده‌اند:
طنز «تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین» می‌باشد.  (شفیعی کدکنی،1376: 12). برخی نیز طنز را   اثری هنری و آگاهانه  می‌دانند و معتقدند که «طنز اثری هنری و آگاهانه است که غرابت رفتار آدمی و شگفتی پر تناقض واقعیّت را آشکار می‌کند» (مجابی، 1353: 50)
و اما شهیدی تعریفی عجیب و متفاوت از طنز ارائه می‌دهد و می‌گوید: «طنز، گفتن یک چیز است با نگفتن آن و نگفتن یک چیز با گفتن آن» (شهیدی، 1384: 44). او که مبنای طنز را شوخی وخنده می داند، می گوید:    «مبنای طنز بر شوخی و خنده است، امّا این، خندۀ شوخی و شادمانی نیست. خنده ای است تلخ و جدّی و دردناک و همراه با سرزنش و سرکوفت  و کما بیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجّه می‌سازد، تا معایب و نواقصی را که در حیات اجتماعی پدید آمده است، بر طرف کنند. به عبارت دیگر (طنز) اشاره و تنبیه اجتماعی است، که عزلت* و غفلت را مجازات می‌کند و هدف آن اصلاح و تزکیّه است نه ذم و قدح* و مردم آزاری.»   (همان، 1380: 422)
طنز در اصطلاح ادبی، کلامی است: که به طور غیر مستقیم و با لحنی تمسخر­آمیز از زشتی‌ها، مفاسد و معایب شخص، گروه، جامعه یا ملّت خاصّی انتقاد می‌کند و هر چند خواننده را می‌خنداند، امّا قصد آن اصلاح و تزکیّه است. معمولاً طنز روش خاصی در نویسندگی و یا شاعری است، که تصویری بسیار هجو­آمیز و خنده­آور از جامعه ارائه می‌دهد و سعی در اصلاح مفاسد و معضلات گوناگون اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و حتّی مذهبی دارد. ولی نکته ای که در آثار طنزآمیز وجود دارد، وجود نوعی مبالغه و اغراق در نشان دادن این نابسامانی‌ها است. یعنی تصویری که در طنز از جامعه نشان داده می‌شود، بسیار زشت‌تر و بدترکیب‌تر از واقعیّت است و این هم البتّه از خواص کلام ادبی و فنون ادبی نیز محسوب می‌شود. این روش نویسندگی و شاعری کاملاً هدف­دار است و بیهوده نیست و هدف آن بیدار کردن وجدان‌های خفتۀ انسان‌هایی است که در منجلاب فساد و بی­عدالتی و تبعیض گرفتار شده‌اند و کوچک‌ترین حرکتی از خود برای تغییر وضع موجود نشان نمی‌دهند.
طنزپرداز معمولاً جنبه­های بدِ رفتار بشری، ضعف‌های اخلاقی و فساد اجتماعی و یا اشتباهات انسان را به روش غیر مستقیم به تمسخر می‌گیرد. دامنۀ طنز گاهی جنبۀ فلسفی به خود می‌گیرد و تمام اجتماع بشری و یا حتّی دستگاه آفرینش را شامل می‌شود و حتّی قوانین حاکم بر وجود را زیر سؤال می‌برد،­ مانند برخی رباعّیات عمر خیّام نیشابوری.
   یک قطـره‌ی آب بـود با دریـا شـد                          یک ذرة خاک با زمین یکتا شـد     
   آمد شدن تو اندراین عالـم چیست؟                         آمـد مگسی پـدیـد و نـاپیدا شد.
                                                                                           (خیّام نیشابوری، 1375: 52)
در برخی از این تعریف‌ها موارد مشابهی چون نقد اجتماعی با روش تمسخر و نیشخند وجود دارد، ولی در برخی دیگر از این موارد تفاوت‌هایی نیز دیده می‌شود، مثل این مورد که برخی طنز را نوعی هجو تعریف کرده‌اند و می‌دانیم که در هجو نزاکت رعایت نمی‌شود، ولی برخی در طنز رعایت نزاکت اخلاقی را لازم می‌دانند. 1-2- طنز یک واکنش روانی
طنز را می‌توان از جهت روان شناسی نیز مورد ارزیابی قرار داد. «در روانشناسی، طنز و مطایبه، خصوصاً مورد توجّه فروید(Froid )و پیروانش واقع گردید. از نظر فروید طنز و مطایبه، ساز و کاری است، که می‌توان به کمک آن عقده های سر کوفته را دوباره بیدار و با آزاد شدن انرژی ذهنی، مطالب را اقتناع کرد. فروید معتقد است ضمیر ( Ago ) آنچه را که به صورت عمل ممنوع  در خود به صورت سر کوفته و عقده های روانی انباشته کرده است، با مبتذل و عامیانه کردن، به صورت مطایبه و طنز ارائه می‌کند و با آزاد سازی این انرژی نهفته، تنش درونی را به صورت موقّت هم که شده، تشفّی می‌بخشد» (اخوّت، 1371: 29). نظریّۀ دیگر در این مورد وجود دارد، که به نظریّۀ برتری جویی (Supzviovity ) است این نظریّه هم چون نظریۀ قبلی مبنای روان شناسی دارد و بر این باور است که ما آن گاه سخنی را مطایبه­آمیز می‌دانیم که بتوانیم به وسیلۀ خنده، ناخودآگاه بر فرد یا گروهی که متنّفریم و بر ما برتری موقّتی دارد و مسّلط است با سلاح خنده، و لطیفه ، انتقام می‌گیریم، آن‌ها را تحقیر می‌کنیم و برای لحظاتی، هر چند اندک با نیروی خنده جای حاکم و محکوم را عوض می‌کنیم.  (همان،  1371 : 30)
انسان‌ها در برابر مسائل و مشکلات خاصّی که در زندگی بر ایشان پیش می‌آید، گاهی مجبور می‌شوند، عکس‌العمل خاصّی نشان دهند. گاهی این عکس‌العمل جنبۀ فعّال دارد و گاهی انفعالی و ناخودآگاه، مثلاً گاه ما از شنیدن خبر بسیار خوشی چنان مشعوف و خوش حال می‌شویم که از شدّت شادی گریه می‌کنیم و اشک از چشمانمان جاری می­شود و گاهی نیز از حادثه و خبری چنان عصبانی می‌شویم، که می‌خندیم و خنده­ای تلخ بر لبانمان پیدا می‌شود. یعنی در برابر امر مثبت عکس‌العمل ظاهرا منفی نشان می‌دهیم و در برابر امر منفی، عکس‌العمل به ظاهر مثبت نشان می‌دهیم. این امر را گاهی به صورت فعّال و ارادی انجام می‌دهیم و گاهی به صورت انفعالی و ناخودآگاه و بدون برنامه ریزی قبلی و در حقیقت تحت تأثیر شدید احساسات این واکنش را نشان می‌دهیم.
در مورد هنرمندان و ادبا، نیز همین مسئلۀ روانی کاملاً صادق است. یعنی گاه نویسندة معتقد و حسّاس و با وجدان در برابر مفاسد و معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و اخلاقی، شدیداً، احساساتی، متأثر و خشمگین می‌شود. وقتی این حالت در وی به نهایت درجۀ خود رسید، یک اثر طنزآمیز را  خلق می‌کند و با روش تمسخر و نیشخند و کنایه یک معضل اجتماعی، سیاسی را به باد انتقاد می‌گیرد. شاید در بیشتر این مواقع این عکس‌العمل وی ناخودآگاه و  انفعالی است و چاره ای ندارد، جز آن که فریاد اعتراض خود را به این صورت بر روی کاغذ به نگارش در آورد. و خوانندگان خود را که تمام افراد اجتماع هستند، به هم حسّی و هم دردی در این مورد دعوت کند. 1-3- انواع طنز:
طنز به انواع و اقسامی تقسیم شده است. انواع طنز را از دو دیدگاه: موضوع و نوع بیان می توان مورد ارزیابی قرار داد. از نظر موضوع: برخی، طنزها را به انواع و اقسام متعدّدی تقسیم کرده‌اند. شاید برخی از اسامی و عنوان‌ها در این تقسیم بندی ناظر به اقسام خاصّی نیستند، بلکه ناظر به کیفیّت آن طنز و اثر است. این موارد عبارت است از:
1- طنز سیاسی 2- اجتماعی 3- اخلاقی 4- ادبی 5- تراژیک 6- تلخ و تند 7- تند و بی‌رحمانه 8- دلچسب و بی پیرایه 9- رمانتیک 10- زیبا 11- سالم و ظریف 12- سیاه و دل پذیر 13- شدید 14- سریع 15- سریع و نرم و گرم 16 – صوفیانه 17- عامیانه 18-کلبی 19-گدازنده 20- گزنده 21- لطیف 22- متبسّم 23- مرگبار 24- مصوّر 25- ناب 26- ناشیانه 28- ناقد 29- نگارشی 30- نهایی 31- واقعی 32-عامّه پسند 33- کج و معوّج    (راد فر، 136:­ 701).
    ولی به طور کلّی طنز را می‌توان از نظر موضوع به طنزهای : اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی ، تربیتی و دینی ،عرفانی،  فلسفی و ادبی تقسیم بندی کرد. 1-4- انواع طنز از نظر نوع بیان:
نوع طنز را نیز از نظر نوع بیان می‌توان به انواعی تقسیم بندی کرد. برخی همۀ موارد، کنایه، لطیفه، طعنه، هزل، فکاهی، هجو، متلک، ایهام را در یک تعریف عام جزو انواع طنز محسوب کرده‌اند و در عین حال متذکّر شده‌اند که گر چه طنز با برخورداری از تمام هشت مورد یاد شده، هیچ از این‌ها نیز نیست. «ولی مجموعۀ خلاقیت‌های فکری، هنری و فرهنگی را با خود جمع دارد.»    (رستگار فسایی، 1380: 422) 1-5- تفاوت طنز با هجو، هزل و فکاهی و کمدی
برخی تصوّر می‌کنند، که واژۀ طنز مرادف با هجو، هزل و مطایبه است. این اشتباهی آشکار است. «هر طنزی خنده دار است، امّا هر نوشتۀ خنده داری، طنز نیست. ممکن است هجو، هزل، و یا مطایبه یا فکاهی باشد». (صلاحی،1384: 2-1) اصولاً هر کلمه ای در زبان فارسی بار معنایی خاصّ خود را دارد، البتّه می‌توان گفت که معنای برخی کلمات تا حدّی به هم نزدیک است، ولی تفاوت‌های ریز و درشتی هم به نوعی با یکدیگر دارند. در مورد واژه های مذکور نیز درست وضع به همین حالت است. ارتباطاتی بین معنی آن‌ها وجود دارد ولی به طور قطع باید گفت یکی نیستند.
  «هجو به معنی عیب جویی، استهزاء، بد­گویی و گاه دشنام به شخصی یا موضوعی خاص است،   که صریح و تند و تیز است، غرض شخصی و جنبۀ تخریبی دارد.­ کمدی ذاتاً جنبۀ نمایشی و اجرایی دارد و هدف اصلی آن خنده، تفریح و سرگرمی است. به طوری که به کسی گزندی نمی‌رساند. امّا درطنز، خنده، سلاحی برای اصلاح و تزکیّه است و نه غایت آن.» (بهره‌مند، 1389: 14)
طنز با هزل دارای تفاوت‌هایی است. هزل یعنی شوخی رکیک به مقصود تفریح و شادی، در سطحی محدود و خاص، و آن ضدّ سخن جد است و فکاهی یعنی شوخی در حدّ اعتدال به منظور تفریح و نشاط، در سطحی نامحدود و عمومی، و آن صورت کامل شدة هزل است. به عبارت دیگر: طنز هجوی است از روی مقصود اجتماعی و فکاهی هزلی است دارای جنبۀ عمومی، به طوری که از این تعریف‌ها فهمیده می شود، در هجو و طنز نیش وجود دارد و در هزل و فکاهی، نوش­ (صلاحی، 1384: 1-2). 1-6- تفاوت طنز با آیرونی
طنز با آیرونی متفاوت است آیرونی (Irony) یک اصطلاح ادبی در مغرب زمین است و ریشۀ یونانی دارد و مأخوذ از واژۀ آیرونیا است، که یک شخصیّت قرار­دادی در کمدی یونان باستان است. آیرونیا در مقابل شخصیّت دیگر قراردادی کمدی به نام آلازونیا (Alazonaia) قرار می‌گیرد و خود را به ظاهر ساده و احمق و نادان در مقابل آلازونیا نشان می‌دهد و با او به مباحثه می‌پردازد. در حالی که در واقع آیرونیا شخصیّتی بسیار عاقل و با­هوش است و آلازونیای مدّعی، شخصی احمق و نادان است. در این بحث و مجادله سرانجام آیرونیا پیروز می‌شود و همه به حماقت لازونیا پی می‌برند.  (بهره‌مند، 1389: 45) ­در کتب انگلیسی عام‌ترین تعریف آیرونی «گفتن چیزی بر عکس آن است.» (Colabrooku,2004:1 ).                                                          
به بیان دیگر «آیرونی فرمی از بیان، گفتار و نوشتاری است، دارای منطقی دوگانه. قسمت اوّل آن چیزی است که شنیده و یا نوشته می‌شود، قسمت دوم آن چیزی است ، که شنونده و یا خواننده ، احساس می‌کند. و این درک مفهومی با معنی کلمات به کار رفته ، در گفتار یا نوشتار قسمت اول مطابقت ندارد»(موسوی، 1385: 24).
معمولاً مترجمان علوم ادبی، معنی آیرونی را همان طنز دانسته و کلمۀ طنز را نیز به عنوان یکی از معنی‌های آن همراه با کلماتی چون طعن ، کنایه و تعریض بکار می‌برند. ولی در واقع­ این گونه نیست و آیرونی تا حدودی با طنز تفاوت معنایی دارد. همان گونه که گفته شد طنز در اصطلاح ادبی، کلامی است که به طور غیر مستقیم و با لحنی تمسخر­آمیز  از زشتی‌ها، مفاسد و معایب شخص، گروه ، جامعه یا ملّتی خاص انتقاد می‌کند و هر چند خواننده را می‌خنداند، امّا قصد آن اصلاح و تزکیّه است، ولی «آیرونی تنها یکی از صنایع بلاغی و ابزار کلام است که، در طنز و شوخ طبعی و هم چنین در تراژدی و انواع دیگر ادبی به کار می‌رود.» (حرّی، 1387: 33)
در حقیقت آیرونی یکی از شگردهای طنز در آثار ادبی است، که در انواع دیگر ادبی هم کاربرد قابل توجّهی دارد و «آیرونی یکی از انواع ادبی نیست، بلکه صنعتی است، که می‌تواند در انواع ادبی به کار رود.»      ( Kraz and Robarts,1993:297-109 ).
آیرونی به بعضی از صنایع ادبی در فارسی نزدیک است و مشابهت‌هایی با آن‌ها دارد. از جمله : 1- تجاهل العارف 2- تضاد 3- مقابله 4- افتنان 5- پارادوکس 6- ایهام 7- ایهام تضّاد 8- اسلوب الحکیم 9- مدح شبیه به دم 10- ذمّ شبیه به مدح 11- محتمل الضدّین 12- دلیل عکس 13- مجاز به علاقۀ تضاد یا استعارۀ تهکمیّه 14- تشبیه تهکمیّه و عنادیّه 15- کنایه و تعریض که در میان این صنایع، مفهوم آن به تعریض بسیار نزدیک‌تر است؛ (بهره‌مند،52:1389) و در نهایت باید گفت «آیرونی تضادی میان بود و نمود، یا بین تظاهر و واقعیّت است.» ( Cuddon, 1999 : 430) 1-7- شگرد های طنز پردازی:
طنز پردازی هم مانند بسیاری از صنایع ادبی شگردها و راه و روش‌هایی دارد، از شیوه­های ایجاد طنز که به آنها اشاره گردیده، می‌توان از موارد زیل یاد کرد:
- تحقیر و در مواردی برهنه کردن: مقصود از تحقیر همان کوچک­کردن شخصیت مورد نظر­ می‌باشد، که باعث ایجاد طنز می‌شود.
- تشبیه به حیوانات:  در این شیوه طنز پرداز شخصیت‌های انسانی مورد نظر را به حیواناتی چون خر و گاو و موش و دیگر حیوانات تشبیه می‌کند .
-  قلب اشیاء و الفاظ: که در این روش نویسنده به تغییر و تبدیل در اشیا و الفاظ دست می‌زند، مثلاً به جای بونژور موسیو ، بونجول موسیو به کار می‌برد.
- تحامق یا کودن نمایی: در این  شیوه طنز­پرداز  بنا به مصلحت و موقعیّت خود و یا شخصیّت‌های داستان را کودن نشان می‌دهد.
- خراب کردن سمبل‌ها : در اینجا طنزپرداز به خراب کردن سنبل‌ها و مضحک کردن و بی اعتبار کردن آن‌ها می‌پردازد. مانند آنکه کسی خطاب به کسی بگوید: تو شیری ولی شیر پاکتی.
- ستایش اغراق آمیز و نامعقول: اگر ستایش اغراق آمیز و نامعقول و در جای نامناسب در حق کسی به کار رود، جنبه‌ی طنز به خود می‌گیرد. چون ایجاد عدم تناسب می‌کند.
- تهکّم: مقصود از تهکّم آن است که از کسی تمجید کنی در حالی که مقصودت عکس آن باشد.  به عنوان مثال خطاب به شخصی احمق بگویی : آفرین بر هوش و ذکاوت تو.
- نفرین و دشنام : گاهی دشنام و نفرین اگر در موقعیّتی خاص به کار روند، جنبة طنز به خود می‌گیرند.
- کوچک کردن (استفاده از دنیای حیوانات یکی از مصادیق آن است): کوچک کردن و تحقیر نیز گاهی ایجاد طنز می‌کند مانند آن که به شخصی در مقام تحقیر جوجه بگوییم.
- بزرگ کردن : بزرگ کردن نیز گاهی ایجاد طنز می‌کند، مثلاً به شخصی کوچک اندام در مقام تمسخر، هیکلی بگوییم.
- تقلید یا نظیرۀ طنز­آمیز (تیپ سازی را هم در بر می‌گیرد) : در این شیوه طنز پرداز متنی قدیمی و یا شعری کهن را در نظر می‌گیرد و نظیر آن اثری طنز آمیز به وجود می‌آورد.
-  طعنه یا کنایۀ طنز­آمیز: در این شیوه شاعر یا نویسنده به شیوة طعنه و کنایه از اعمال بد و مفاسد اجتماعی ، انتقاد می‌کند. مانند انتقادهای طعنه آمیز حافظ از زاهدان ریایی.
- نقل قول مستقیم: گاهی اگر در موقعّیت خاصّی از زبان شخصی نقل قول کنیم، کلام حالت طنز به خود می‌گیرد. مانند نقل قول مستقیم از سخنان شخصی عامی و بی سواد که گاهی حالت مسخره دارد.
محقّقان ادبی از شگردهای دیگری نیز برای طنز­پردازی یاد کرده‌اند: هتّاکی* و دشنام­گویی (Inrzctive)، کاریکاتور­سازی (Caricature)، بورلسک (مضحکه) نظیر­سازی (Burlesgue)، حماسۀ مضحک (Mock)، کنایۀ طنزآمیز، هجو، نقیصه، برهان خلف ( Reduetio ad)، (Absurdum )، و تقابل­سازی (dtapositionهjn)  (همان)
همچنین از شگرد­هاي طنزنويسي می‌توان به دو شگرد طنز موقعيّت و طنز عبارتي نيز اشاره كرد. طنز موقعيّت به طنزي گفته می‌شود كه در آن، نويسنده با استفاده از جابجايي شخصیّت‌ها و قرار دادن آن‌ها در شرايط و موقعيّت نامتناسب زماني يا مكاني يا تغيير آن‌ها، دست به خلق فضاي طنزآميز می‌زند. در اين نوع طنز­ ستيز و رويارويي پيش آمده، ايجاد طنز می‌کند. و اين اتّفاق، فارغ از عبارات و كلمات است. امّا طنز عبارتي، بر اساس ظرفیّت‌های زباني و امكانات و صنايع ادبي هم چون جناس، ايهام، ارسال مثل و بازی‌های زباني، دست مایة آفرينش طنز­هاي عبارتي قرار می‌گیرد( قيصري، 1388: 119).
از بهترین و رایج‌ترین شیوه های ایجاد طنز می‌توان به کوچک­کردن ، بزرگ کردن، تهکّم، کنایه طنز آمیز و نظیره سازی یاد کرد. 1-8- طنز و زبان شناسی
در باب طنز از دیدگاه زبان شناسی نظریاتی در دنیا غرب ارائه شده است. البتّه باید گفت طنزیکی  از مباحثی است که به تازگی از دیدگاه زبان شناسی مورد ارزیابی وتحقیق قرار گرفته است. ولی تحقیقات در زمینۀ طنز، تاریخ طولانی و دیرینه­ای دارد. که به یونان باستان و افلاطون و ارسطو بر می‌گردد.  (­2008: 1203،attardo).
نظریه­های متعدّد زبان­شناسی، هم چون نظریۀ گراما( Grama )، فوناژی( Fonagi)، راسکین(Raskin)، امبرتو اکوه (Amberto eco) ، هر یک به نحوی این پدیده را از لحاظ زبان­شناسی، یعنی چگونگی ایجاد یک اثر طنز­آمیز، برّرسی کرده‌اند(شریفی، 1389: 5). از میان آن‌ها به یک نظریه اشاراتی می‌شود، این نظریه نظریۀ انگارۀ معنایی طنز است که برای اوّلین بار در سال 1985 توسط ویکتور راسکین ارائه شد. «راسکین اوّلین زبان شناسی بود که ساختار طنز را از لحاظ علمی تحلیل کرد و توانست دو قطبی بودن لطیفه را شناسایی کند». (همان، 1389:7).
راسکین نظریة خود را  به صورت خلاصه به این صورت بیان کرد که اگر متنی دو شرط زیر را داشته باشد متنی طنزآمیز خواهد بود :
-کل متن یا قسمتی از آن با دو انگاره هماهنگی داشته باشد.
- این انگاره‌هایی که متن با آن‌ها هماهنگی دارد، باید با یکدیگر متفاوت و ناقض هم باشند.
- بنابراین، مجموعه این دو شرط به عنوان شرایطی لازم و کافی برای خنده دار بودن متن در نظر گرفته می‌شود    (1985: 81،raskin،).   1-9- تاریخ طنز در ادبیّات مغرب زمین:
     قدیمی‌ترین آثار طنزآمیز در دنیای غرب، مثل سایر انواع ادبی و علوم مختلف به دوران و تمدّن یونان باستان بر­می‌گردد. نمونه­های از طنز در آثار شعرای بزرگ یونانی چون آرکلیوس Arclius))و هیپوناکس Hiponaks) ) و اریستوفان  Aristufan) )دیده می‌شود. ­ (رحیمیان، 1380: 200)
در روم باستان نیز که از نظر مقطع زمانی پس از یونان علمدار تمدّن ادبیات در مغرب زمین محسوب می‌شود، هوراس(  Horas )و جوونالي   Goonally) )دو شاعر طنز­پرداز نمایندۀ واقعی ادبیّات طنز محسوب می‌شوند.(همان) البتّه باید بین شیوۀ طنز­پردازی این دو تمایز قائل شد. طنز هوراسی معمولاً، طنزی ملایم نرم و متعادل و از راه دلسوزی است و تا حدّ  زیادی در آن ادب رعایت می‌شود، ولی طنز جوونالی، تند، تحقیرآمیز، گزنده ، تلخ و عصبی است .   (همان)                                                               
بعدها دو تن از نویسندگان غرب شیوۀ این دو را تقلید کرده‌اند: یکی آنتوان چخوفantvan) checof ) است که شیوۀ طنز هوراسی را دنبال کرده  و دیگری لوئیچی پیراندللوlooechi) (pirandlelo  نویسندۀ ایتالیائی است، که شیوة تند طنز­نویسی جوونالی را دنبال می‌کند. در عرصۀ نوزایی در غرب،­ سروانتس Servants) )نویسندۀ اسپانیولی در اثر ماندگار و معروف خود، دُن کیشوت Donkishu) (عرصۀ مناسبی برای ادبیّات طنز در غرب ایجاد کرد.(همان: 201)
در دوران کلاسیسم نیز می‌توان از نویسندگان طنز نویسی چون مولیر( Moolir )در فرانسه، جاندرای­دن(  Gandraidden)و الکساندر پوپ( Aleksandr pop ) و جوزف آدیسون( Guzef adison) و جاناتان سویفت( Ganatan serift )در انگلستان نام برد.
در قرن نوزدهم هم می‌توان از نویسندگان مشهور طنز از ویلیام تاکرسی(Viliyam tacercy)در انگلستان و مارک توین( Mark tovin  )در آمریکا نام برد.(همان)
البته باید گفت: «در قرن حاضر آثار متعدّد جورج برناردشاو(Gorge Bernard shaow )نمایشنامه نویس ایرلندی، آلدوس هاکسلي(Aldos hakesly )، جورج اورول( Gourg aorol )، والوین وو( Alvin vov )نویسندگان­ انگلیسی، سینکلر لویس(Sinkler luis  )و جان چیور(Gan chivar ) نویسندگان آمریکایی، نمونه های برجسته­ای از طنز­نویسی هستند. جورج اورول و آلدوس ­ها­کسلی به خصوص در زمان‌های خود، جامعۀ آینده و مسائل آن را به شیوه­ای بسیار بدبینانه تصویری می‌کنند.» (همان: 202) 1-10- تاریخ طنز در ادب پارسی
طنز در ادبیّات و فرهنگ مردم ایران از تاریخی کهن برخوردار است. برخی محقّقان ادبی حتّی نمونه­های طنزی را از زمان ساسانیان آورده‌اند، مانند حکایت کردن انوشیروان در دشت و دیدن پیر مردی نود ساله که گردو بنی در خاک می‌نشاند و یا داستان کنیزکی که در مجلس شراب­خواری انوشیروان دستش لرزید و شراب در جامۀ پادشاه ریخت (غضنفري، 1388 : 80).
در شاهنامه، در کنار داستان‌های رزمی و بزمی نمونه‌هایی از حکایت طنز آمیز را می‌توان مشاهده نمود. «مانند داستان بهرام گور، لُنبک آبکش و سه جهود از این نمونه است.» (یوسفی، 1372: 115)
اینک نمونه­ای از طنز شاهنامه را که مربوط به گفت وگوی رستم و اشکبوس می شود به صورت مفصل‌تر بیان می­گردد:
              «کشانی به او گفت بی بـارگی                        به کشتن دهی خود به یکبارگی
               تهمتن چـنین داد پاسـخ بدوی                       که ای بیهوده مـرد پـرخاشـگوی
              پیـاده ندیدی کـه جنگ آورد                             سر سـرکشان زیـر هنـگ آورد
              پیاده مـرا زان فـرستاده طـوس                          که تا اسب بستــانم از اشکـبوس
              چو نازش به اسب گرانمایه دید                            کمان را به زه کـرد و اندر کشید
              یکــی تیـــر زد بـــر اســب او                         که اسب اندر آمد ز بالا به روی»
(فردوسی، 1385: 266)
بعد از فردوسی در سده های ششم و هفتم نیز شاهد آثار طنزآمیزی هستیم ولی در این دوره طنز بیشتر در آثار ادبی صوفیّه ظاهر می‌شود و از چاشنی اجتماعی برخوردار است .(داد، 1379: 25)
به عنوان مثال طنز سعدی شاعر و نویسندۀ قرن هفتم که با زبانی طنز آمیزحکایت می کند:
«درویشی مستجاب‌الدّعوه در بغداد پدید آمد، حجاج یوسف را خبر کردند، بخواندش و گفت دعای خیری بر من بکن. گفت: خدایا جانش بستان. گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟ گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
            ای زبر دست زیر دست آزار                                  گـرم تا کی بماند این بازار
             به چه کار آیدت جهانـداری                                 مردنت به که مردم آزاری»
(سعدی، 1379: 30).
و یا در جای دیگر می گوید: «عابدی را حکایت کنند، که شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی در نماز بکردی، صاحبدلی شنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی بسیار از این فاضل‌تر بودی.
            انــدرون از طعــام خالی دار                                   تــا در او نــور معرفــت بینی»
(همان: 63).
انوری ابیوردی شاعر مشهور قرن ششم  نیز آثاری به طنز به یادگار گذاشته است، از جمله: این داستان که دارای طنز اجتماعی- سیاسی بسیار استواری است:
           «روبـهی می‌دویـد از غــم جــان                              روبه دیگــرش بــدیــد چـــنان
           گفت خیــر است بازگــوی خبر                              گفت: خَر گیری می‌کنـد سلطان
           گفت: تو خر نه ای چه می‌ترسی                              گفـــت: آری و لیــک آدمیــان
           مــی نــداننـد و فــرق نکنــنــد                               خـــــر و روباهشان بــود یکسان
           زان همی ترســم ای بــرادر مـن                              که چــو خــر برنهند­مـــان پالان»
 (انوری: 1376: 621)
عطّار نیشابوری در بعضی از آثار خود چون مصیبت نامه با زبان طنز دربارهۀ مشیّت خداوند  آورده است که: کسی از دیوانه ای می‌پرسد خدا را می‌شناسی؟ می‌گوید چگونه او را نشناسم که به این روزم انداخته است. (رزمجو: 1382، 11)
      «آن یکــی دیوانه ای پرسیــد راز                                کای فلان حق را شناسی بی مجاز؟
      گفت چون نشناسمش صد بار من                                زان کزو گشتم چنیـن بیچاره مـن»
 (عطّار: 1388، 344).
ولی شاید بتوان گفت، قرن هشتم، یکی از درخشان­تر­ین دوره­های طنزپردازی در زبان و ادبیّات فارسی باشد. چون که بر اثر شرایط خاص و نابسامانی‌های اجتماعی که جامعۀ ایرانی پس از حملۀ مغول با آن دست به گریبان شده بود، زمینه را برای خلق آثار طنزآمیز درخشان در ادبیّات فارسی فراهم آورد.
یکی از طنزپردازان برجسته در این عصر که آثار درخشانی در طنز به ادب فارسی تقدیم کرده حافظ شیرازی می‌باشد، طنز حافظ بیشتر در مورد انتقاد از زاهدان ریایی و عالم نمایان فاسد و نیز نفاق و استبداد برخی حاکمان عصر خود است. نمونه های زیر طنز حافظ شیرازی را در این دوره در بر دارد:
صوفی شهر بین که چون لقمه به شبه می‌خورد        پاردمش دراز باد این حیوان خــوش علــف
 (حافظ، 1381:162).
گرچه بر واعظ شهر این سخن آســان نشــود         تــا ریــا ورزد و سالــوس مسلمــان نشـــود
 (حافظ، 1381: 205)
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند         چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند  
 (حافظ، 1381: 142)
چهرۀ درخشان دیگر ادبیّات طنز در این دوره عبید زاکانی است. طنز عبید بیشتر در کتاب‌های رسالة دلگشا و اوصاف الاشراف، نمایانگر است . وی در این آثار از فساد و تباهی اخلاقی  و مواردی چون حرص، خست، انحراف جنسی، ریاکاری اقشار اجتماعی انتقاد می‌کند. 
 نمونه ای از طنز عبید:
«شخصی دعوی خدایی می‌کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: «پارسال اینجا یکی دعوی خدایی می‌کرد، او را بکشتند» گفت: «نیک کرده­اند، که او را من نفرستاده بودم (زاکانی، 1383 : 95).
شعر انتقادی و طنز در دوره های دیگر نیز روند طبیعی خود را ادامه می‌دهد و فراموش نمی‌گردد. 1-11- انقلاب مشروطه و عوامل ایجاد آن:
«مشروطه مؤنثِ مشروط از ریشۀ عربی به معنی ملزم، شرطی، قرار و پیمان گرفته شد. امّا برخی اعتقاد دارند که واژۀ الشرطه اسم مفعول عربی از کلمۀ لاشارت، ( Lashart) فرانسوی است که در لاتین معنی قانون اساسی می‌دهد. واژۀ مشروطه نخستین بار توسط ترک‌های عثمانی به معنی حکومتی که بر قانون اساسی استوار باشد به کار برده شد»   (کراچی، 1381: 52).
ریشه های انقلاب مشروطه را باید در مرحلۀ اوّل در تاریخ مبارزات مردم ایران در طول تاریخ در برابر خفقان، ظلم، بی عدالتی، انحصار طلبی و استبداد شاهان و حاکمان جور جستجو کرد. عواملی چند در به وجود آمدن انقلاب مشروطیّت، سهم عمده داشتند: یکی از مهم‌ترین این عوامل تأسیس مدرسۀ دارالفنون توسط امیر­کبیر بود. در این مدرسه استادان علوم جدید از کشور های اروپایی و پیشرفته به تدریس می‌پرداختند و کم­کم یک قشر تحصیل کرده و آگاه به علوم و دانش روز در ایران تربیت شدند. این قشر برای ادامه تحصیلات خود ناچار بودند، به کشورهای اروپایی سفر­های بسیاری کنند. در این مسافرت‌ها از نزدیک با تحوّلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رشد چشمگیر این جوامع آشنا شدند. پس از ورود به ایران به طور طبیعی به فکر فرو رفتند و خواستار آن شدند، که کشور آن‌ها نیز به این پیشرفت‌ها و تحوّلات مثبت دست پیدا کند. این شد که به بیدارگری و روشنگری در میان اقشار مختلف مردم که البّته بیشتر شهر نشین بودند، پرداختند و افکار آن‌ها را تا حدّی روشن کردند و زمینه را برای یک تحوّل و انقلاب عظیم و در عین حال مثبت و در جهت منافع مردم آماده کردند. « دو سفر سید جمال‌الدّین به ایران در سال‌های 1304 و 1307 ه.ق، و تبلیغات دامنه دار او بر ضد استبداد و  لزوم اصلاحات و کوشش پیروان و یاران پر شور وی ، هر کدام در بیداری افکار ایرانیان، اثرات قطعی داشتند.»  (آرین پور، 1350: 225)
کسروی که خود در دوران مشروطه می‌زیسته و آن تحوّلات را با تمام وجود خود درک کرده است، در مورد کتاب سیاحت‌نامه می‌نویسد: «ارج آن را کسانی می‌دانند، که آن روزها خوانده‌اند و تکانی را که در خواننده پدید می‌آورد، به یاد دارند. انبوه ایرانیان که در آن روز خو به این آلودگی‌ها و بدی‌ها کرده بودند و جز از زندگانی بد خود به زندگانی دیگر گمان نمی‌بردند، از خواندن این کتاب تو گفتی از خواب بیدار می‌شدند و تکانی سخت می‌خوردند. ­ بسیار کسان را توان پیدا کرد، که از خواب بیدار شده و برای کوشیدن به نیکی کشور آماده گردیدند، و به کوشندگان دیگر پیوسته‌اند» (کسروی، 1340: 45).
بعد از این زمینه­چینی فکری در میان مردم، این انقلاب نیازمند به جرقه ای بود، که آن نیز فراهم شد و آن تنبیه ناعادلانه‌ی مأموران حکومتی بود، که به خاطر حقوق معوقۀ خود اعتراض کرده بودند. در این حال مردم به رهبری بعضی علمای دینی به تحصن پرداختند و خواستار ایجاد عدالت­خانۀ مستقل شدند و ادامۀ همین حرکت کم­کم به ایجاد انقلاب مشروطه انجامید. 1-12- طنزپردازی و طنزپردازان در دورۀ مشروطیّت:
دورۀ مشروطه یکی از دوره های مهّم  تاریخی است. که طنزپردازی در آن جان تازه ای گرفت و به منزلۀ نقطۀ عطفی در تاریخ طنز پردازی کشور به شمار می‌رود. قبلاً گفتیم که طنزپردازی در کشور ما و در تاریخ ادبیّات سابقۀ درخشانی دارد. به خصوص در قرون هفت و هشت هجری، ولی این روند در دورۀ مشروطه به علّت تحوّلات سیاسی و اجتماعی ناشی از  انقلاب مشروطه، تحوّل یافت و شکل خاصّی مطابق با شرایط زمان و روز به خود گرفت­. تفاوت اساسی طنز در دورۀ مشروطه در مضمون را با دوره­های پیشین را می‌توان به این صورت تشریح کرد که طنز در دوره های پیشین، بیشتر مضمون اجتماعی و اخلاقی و گاهی نیز دینی و عرفانی داشت، ولی در دورۀ مشروطیّت، مضامین طنز علاوه بر اجتماعی بودن، بیشتر جنبۀ سیاسی هم داشت. علّت این امر کاملاً روشن است. در دوره های پیشین یک استبداد سنّتی و ریشه­دار و قدرتمند بر جامعۀ ایرانی حاکم بود که به نویسندگان و شعرا اجازه نمی‌داد که، دم برآورند و به نقد مستقیم دستگاه حاکمیّت سیاسی و انتقاد از مظالم و بیدادگری‌های آن‌ها بپردازند، این امر باعث شده بود که شعرا و نویسندگان که منتقدان اجتماعی و سیاسی جامعه و جزء قشر روشنفکر جامعه محسوب می‌شدند، یا آثار طنز خود را به شیوۀ فابل یا تمثیل حیوانی، از زبان حیوانات بگویند، (چون داستان موش و گربۀ عبید زاکانی که گربه نماد طبقۀ حاکم و ظالم جامعه و موش‌ها، نماد طبقۀ تحت ظلم و مردم جامعه بودند) و یا بیشتر موضوع طنز خود را محدود و منحصر به مسائل اجتماعی و اخلاقی کنند و در هر حال اجازۀ ایجاد آثاری طنز که طبقۀ حاکم را به طور مشخّص هدف قرار دهد، در جامعه وجود نداشت.
نکتۀ دیگر آن بود، که اصولاً عامۀ مردم نیز آمادگی پذیرفتن چنین طنزی  بر علیه شاه و حاکم را نداشتند. چون اعتقاد به برتری پادشاه در عمق روح و باور مردم در سال‌های متمادی ریشه داشت و ای بسا اگر شاعری به صورت مستقیم آثاری را به طنز بر علیه شاه و حاکم خلق می‌کرد، مردم بر علیه آن شاعر و نویسنده موضع می‌گرفتند و در سلامت عقل او شک می­کردند.
این روند در دورۀ انقلاب مشروطه، عوض شد، بر اثر روشن شدن اذهان عمومی که علل آن را نیز قبلاً بیان کردیم، آن اعتقاد به بی نقص بودن شاه و حاکم در باور مردم کم­کم از بین رفت. مردم فهمیدند که شاه نیز چون خود آنان انسانی است، که دچار اشتباه می‌شود. گاهی ظلم می‌کند، خودرأی است، و باید بر اعمال و رفتار او به نوع و مکانیزمی، نظارت کرد و جلو طغیانگری و ظلم را از او گرفت. این شد که اذهان عمومی برای انتقاد و اشکال­گیری از عملکرد پادشاه کم کم آماده شدند و شعرا و ادیبان نیز مانند دیگر مردم به این باور رسیدند که می‌شود از شاه و دستگاه حاکم انتقاد کرد و عملکرد او را زیر سؤال برد و به این صورت زمینه برای پیدایش گونۀ خاصی از طنز، آن هم طنز سیاسی، در دورۀ مشروطه بیش از دوران‌های پیش فراهم شد.
بدین صورت در دورۀ مشروطه و حتّی قبل از آن نویسندگان و شعرای بسیاری در زمینۀ طنزپردازی در ادبیّات فارسی ظهور کردند. در حقیقت «دوره مشروطه، دورۀ رستاخیز طنز در ادب فارسی است. از میان خیل طنزآوران این دوره افرادی چون، دهخدا، نسیم شمال، ایرج میرزا، میر­زادۀ عشقی، ابوالقاسم لاهوتی و ابوالقاسم حالت، طنزشان کامل‌تر از دیگران است»(باقریان بستان آباد، 1387: 129).
                                                                             
یکی از طنزپردازان بسیار موفّق این دوره، علی اکبر دهخدا است. دهخدا در مقالات پر از طنز انتقاد و سیاسی خودش که در روزنامۀ صوراسرافیل چاپ می‌شد، سعی کرد جنبه های تاریک معضلات اجتماعی و سیاسی را به مردم نشان دهد. «او در ابتدای هر شماره از روزنامۀ صور اسرافیل مقاله­ای عمیق در مورد معضلات سیاسی و اقتصادی ، آموزشی و بررسی وضع نا­به­سامان داخل کشور می‌نوشت و در پایان نیز به عنوان حسن­ختام ستونی طنز­آمیز با عنوان چرند و پرند در انتقاد از اعمال ستمگران و افراد نادان از تمامی طبقات قرار می‌داد و همین مقالات بود که با توجه به تأثیر عمیق اجتماعی و شیوۀ نگارش خاص و تازۀ آن راهگشای طرزی خاص در طنز پردازی و روز نامه نگاری معاصر گردید. »  (دبیر سیاقی، 1348: 11).
دهخدا در دو عرصۀ نظم و نثر به طنزپردازی می‌پرداخت، علاوه بر مقالات «چرند و پرند» در روزنامۀ صور اسرافیل، اشعاری نیز با مضمون طنزآمیز سروده است. قلم دهخدا در این مقالات، کاملاً ساده و روان و نزدیک به زبان مردم کوچه و بازار بود و در آن خبری از تکلف‌های زبانی و لفّاظی های فضل فروشانۀ نویسندگان دورۀ قاجار نیست. به عنوان مثال او دربارۀ فروخته شدن دختران قوچانی به ترکمانان به دستور حاکم خراسان، شعری دارد که با وجود موضوع حزن برانگیز آن، نوعی طنز سیاسی و اجتماعی قوی در آن دیده می‌شود. (آژند، 1384: 250).
او در مورد گرسنگی بچّۀ بیماری که در میان بازوان مادر از گرسنگی جان می‌دهد، نيز شعري ماندگار سروده است. (آرین پور، 1351: 92).
طنز مشروطه از ادبیّات مغرب­زمین بسیار تأثیر پذیرفته است «به ویژه در حوزۀ نثر به علّت آمیزش با گونه های جدید ادبی، مانند رمان و نمایشنامه، تأثیری شگرد بر مخاطبان خود داشته است.»   (کرمی ، 1388: 4).
نویسندگان طنزپرداز مشروطه از این که جامعۀ آن‌ها نه تنها از لحاظ تکنولوژی، بلکه از جهت آداب و فرهنگ و آیین تمدّن از جامعۀ غربی عقب افتاده است، سخت خشمگین بودند و سعی می‌کردند، با زبان طنز این حالت را برای مردم تبیین کنند. میرزامِلکم خان در این مورد می‌نویسد: «­ قصوری که داریم، این است که هنوز نفهمیدیم که، فرنگی‌ها چقدر از ما پیش افتاده‌اند، ما خیال می‌کنیم که درجۀ ترقّی آن‌ها همان قدر است که در صنایع ایشان می‌بینیم و حال آنکه اصل ترقّی ایشان در آیین تمدّن بروز کرده است.» (همان، 1388: 16- 1)
یکی دیگر از شعرای این دوره ایرج میرزا می‌باشد، که گر چه زبان طنز او گاه به هزلی تند و رکیک بدل می‌شود ولی نمونه‌هایی از طنز ناب را نیز می‌توان در آثار او مشاهده کرد، که از دستگاه حاکم به خصوص شاه به گونه ای کاملاً رندانه انتقاد می‌کند.
«با پیدایی مشروطیّت، ادبیّات طنز حقیقی که بعداً لبۀ تیز خود را بیش از افراد متوجّه اجتماع و معایب عمومی جامعه می‌سازد، پدید آمد و در حقیقت به نفع افکار آزادی‌خواهانه به شعر تغزّلی دست اتّحاد می‌دهد. به عبارت دیگر طنز و واقع­گرایی دو نوزاد توأمان هستند، که در دامان شعر تغزّلی پرورش می‌یابند.» (رزمجو، 1382: 15)
از میان مشهور­ترین شعرای طنز­نویس این دوره که می‌توان گفت نمایندۀ واقعی شعر طنز  این دوره بوده‌اند، می‌توان به سیّد اشرف الدّین گیلانی، مشهور به نسیم شمال اشاره کرد.
طنز نویس برجستۀ دیگر این دوره که هم در نظم و هم در نثر قطعاتی طنزآمیز، در روزنامۀ قرن بیستم که خود آن‌را منتشر می‌ساخت و در اختیار مردم می‌گذاشت، میر زادۀ عشقی بود. دربارۀ آثار طنزآمیز این دو ادیب در ادامه و فصول دیگر مباحث مفصّل‌تری بیان می‌شود، ولی در مورد سرنوشت کاری دهخدا، عشقی و نسیم شمال باید به طور خلاصه گفت: «که بعد از کودتای اسفند 1299 و اعمال نظارت در مطبوعات و سانسور آن‌ها، جلوی کار هر سه نفر به نوعی گرفته شد. (همان، 1388: 16- 1)    
    فصل دوم : طنز در آثار نسیم شمال
نسیم حیاتِ نسیم از کجا وزید؟ 2-1-  سرگذشت سیّد اشرف الدین گیلانی:
سیّد اشرف الدین حسینی قزوینی (گیلانی) معروف به نسیم شمال در سال 1288 هجری قمری در قزوین متولّد شد­(کریمی موغاری، 1382: 43)، علّت شهرت وي به حسيني آن بود كه از سادات حسيني بود، و چون در قزوين تولّد يافت به قزويني معروف شد. امّا چون مدّتي در رشت و گيلان اقامت يافت به گيلاني و در بعضي منابع به رشتي نيز، شهرت پيدا كرد.  البتّه در برخی از منابع در این مورد اختلاف نظر وجود دارد1 امّا نظر اکثر ادب پژوهان در این مورد مؤیّد سال 1288 ه . ش می‌باشد.­ اشرف­الدیّن گیلانی پس از انجام تحصیلات مقدّماتی در قزوین به شهرهای مذهبی کربلا و نجف رفت و به مدّت پنج سال در آنجا زندگی کرد­ (سبحانی، 1386 : 631).
   سیّد اشرف­الّدین بعد از آن به قزوین مراجعت کرده و در سن 23 سالگی به تبریز رفت و در آنجا در محضر استادان، دروسی چون هیأت، جغرافیا، صرف، نحو و منطق و هندسه را فرا گرفت. ضمناً «در آنجا پیر2 روشن ضمیری از او دستگیری می‌کند.» (کریمی موغاری، 1382: 43)
                «در ره تبریز بــا ســوز و تعــب                           خدمت پیری رسیــدم نیمه شب
                و­ه چه پیری صافی روشن ضمیر                           طالبــــان راه حــق را دستگیـــر
                آن قلندر چون مرا دیـوانه دیــد                           مست از جــام می جــانانه دیــد
                کرد تعلیــم همــه اســرار حــق                           گشت روشن روحم از انوار حق
                از منــازل‌های جانــم یــاد داد                            و ز سفرهـــای روانــم یــاد داد»
(گیلانی، 1386: 340)
وی پس از آن از تبریز عازم رشت شد، هنوز چند سالی از ورود و اقامتش در رشت نگذشته بود، که فرمان مشروطیّت در سال 1324 ه.ق صادر شد و او به جمع آزادی خواهان پیوست و به طرفداری شدید از نهضت مشروطیّت پرداخت. در سال 1325 هجری قمری نخستین شمارۀ روزنامه یا به عبارت صحیح‌تر، هفته نامة نسیم شمال را در رشت انتشار داد. چون هفته­ای یک بار آن را منتشر می‌ساخت. همیشه در سرلوحۀ این روزنامه این بیت معروف حافظ خود­نمایی می‌کرد:
                خوش خبر باش ای نسیم شمال                          که به ما می‌رسد زمانِ وصال
(حافظ، 1385: 408)
در سال چهارم انتشار این روزنامه، روس‌ها شمال کشور را تحت سیطرۀ نظامی خود قرار دادند و تا حدّی جلوی آزادی قلم و آزادی خواهان را گرفتند و در انتشار روزنامه نسیم شمال نیز اختلالاتی به وجود آمد. سیّد اشرف الدّین در یکی از شماره­های آن به این موضوع اشاره می‌کند. (گیلانی، 1386: 310)
گیلانی اشعار فکاهی، طنز و انتقادی- اجتماعی روزنامه‌اش را به تنهایی می‌نوشت و چاپ می‌کرد. این اشعار او به شدّت مورد توجّه و استقبال مردم عامه که مخاطبان وی بودند، قرار می‌گرفت. اخلاق فردی سید اشرف الدین زبانزد دیگران بود، چنان که سعید نفیسی دربارۀ اخلاق شخصی او می‌نویسد:
«مردی بود به تمام معنا مرد، مؤدّب، فروتن، افتاده، مهربان، خوش­روی و خوش­خوی، دوست­باز، صمیمی، کریم، بخشنده، نیکوکار، بی اعتنا به مال دنیا و صاحبان جاه و جلال، گدای راه­نشین را بر مال­دار کاخ نشین همیشه ترجیح می‌داد. آنچه که گفت برای همین مردم خرده­پای بی کس بود.» (همان: 11)
او در پایان عمر دچار بیماری جنون شد. مدرکی در دیوان نسیم شمال وجود دارد که نشان می‌دهد که او قبلاً سابقۀ چنین بیماری را داشته است:
«می‌دهم یک مژدگانی من چه درّه شاهوار          آمــد از دارالمجانیــن ایــن نسیــم نامــدار
شکرالله آن خدایی را که یــک بار دگــر            چشـم ما را کرد روشن از قدومش بی شمار
دوستان آمد زمـانی را که بــودی منتظــر            می‌شویـد آسوده ای یاران دگر زین گیر­دار»
 (نسیم شمال، 1386: 374)
سیّد اشرف الدّین بعد از تحمّل مشقّت یک دورۀ اقامت اجباری در تیمارستان، در سال 1313 شمسی، در تهران در­گذشت (فخر­ایی، 1377: 37). 2-2- آثار نسیم شمال
 از گیلانی سوای روزنامة معروف نسیم شمال او آثار دیگری به جای مانده که عبارت است از:
1.    ارفع نامه: مثنوی کوتاهی است در تقریظ بر مثنوی طول عمر.
2.    باغ بهشت: شامل منتخبی از اشعار نسیم شمال که خود او گزیده است.
3.    عزیز و غزال: که داستانی منظوم و  عاشقانه می‌باشد(نمینی: 1371: 841).
4.    نسیم شمال: شامل همه‌ی اشعار اوست که در دو مجلّد چاپ شده است.
5.    بشارت ظهور: دربارۀ ظهور امام زمان (عج) است.
6.    گلزار ادبی: که داستان‌هایی است از زبان حیوانات ، برای کودکان و نوجوانان.
                                                                                                            (همان: 796) 2-3- مضامین و موضوعات طنز در اشعار شعر نسیم شمال:
    در تعریف انواع طنز در فصول گذشته بیان شد که طنز دارای انواع و اقسام گوناگون و متنوّع است و برخی از محقّقان ادبی گونه­های آن را بین سی تا چهل نوع طنز برشمرده‌اند. ولی در ضمن نیز اشاره شد که معروف‌ترین انواع طنز به لحاظ موضوع و مضامین به انواع: سیاسی، اجتماعی، مذهبی، عرفانی و اخلاقی، تربیتی، اقتصادی، ادبی و فلسفی، تقسیم می‌شود.
- طنز سیاسی: «طنز سیاسی به سه مقولۀ کلّی سیاسی، فردی و اجتماعی طبقه بندی می­شود و در نثر و ادبیّات شناسی فارسی مقامی والا دارد. طنز سیاسی، صفات ناشایست گردن­کشان تاریخ را به وضوح بیان می‌کند و تکبّر، فخر فروشی، بیگانگی با مردم، ستمکاری، ریا و تزویر و تجاوز به حقوق مردم را بر ملا می‌سازد» (رحیمیان، 1380: 202).­ نمونۀ طنز سیاسی، داستان معروف طنزآمیز موش و گربۀ عبید زاکانی است که قبلاً به آن اشاره شد.
- طنز اجتماعی: از معضلات زندگی اجتماعی انسان‌ها، چون:  زیان چند همسری، طلاق، جهل، اختلاف خا


مطالب مشابه :


شعر در مورد عشق

شعر در مورد هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی میمیرند ولی در عزایش شعر زیبا




شعر برای فقر و گرسنگی

مورد داشتیم ! در سفره گرسنگی فراوان مشاهده سایر مطالب«ادبیات و شعر




مادر در شعر فارسی - پروین اعتصامی

حکیمانه - مادر در شعر فارسی شعر در مورد گرسنگی و ابریشم




گرسنگی فکر دکتر علی شریعتی

گرسنگی فکر دکتر علی سخنان دکتر شریعتی در مورد زن جملات کوتاه شریعتی در مورد کتاب و




مسابقه جلوه فاطمی

بهار در شعر زیر حضرت فاطمه (س)را و شهید دستغیب در مورد گرسنگی وروزه چه




اهمیت بومی بودن در تحقیقات ادبی

پژوهشگران بسیاری در مورد عطار سخن کلمة «گرسنگی» در عصر در شعر عطار




خشم کودک در دست والدین

هرگاه زمان غذای کودک بگذرد، پرخاشگر می شود و در موارد بسیاری ، گرسنگی شعر ، قصه و در




قسمتی از کتاب تاریخ طنز (آثار نسیم شمال و میرزادۀ عشقی)

او در مورد گرسنگی بچّۀ بیماری که در حتّی گاه پیش می‌آید که در یک شعر و اثر طنزآمیز




برچسب :