اصطلاحات و واژه های موسیقی ایرانی
آهنگ :به معنی لحن، آواز، نوا که در اصطلاح کنونی موسیقی با کلام وبدون کلام است.
ابریشم :تارهایی که برسازها در قدیم می بستند ولی امروزه به جای ابریشماز سیم های فلزی استفاده می شود.
ابهام : نام انگشت شصت در انگشت گذاری موسیقی قدیم ایران.
آرغن : نوعی ساز که گفته می شود آن را" افلاطون "ابداع کرده بیش ترنصرانی ها و رومی ها می نواخته اند که شرح کامل این ساز در " اسکندر نامهنظامی گنجوی آمده است و نام دیگر آن "ارغنون" است.
اتفاق:یکی از اصطلاح های موسیقی قدیم ایران به معنای مطبوع و خوش آینداست.
اصطخاب: کوک ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
اغانی: جمع اَغنیه به معنی سرودها و آوازها در فرهنگ لغت به سازهای غیربادی نیز اطلاق شده است.ایقاع:در موسیقی قدیم به معنای وزن بوده است.
بال کبوتر:"فرود " کوچکی است که از سه" نت " تشکیل شده و در پایانبرخی "گوشه " ها می آید و معمولاً حرکتی است که از درجه ی چهارمیک گوشه به درجه ی اول حرکت می کند.
باهار:نوعی از خوانندگی و گوینده گی در موسیقی قدیم که آن را "پهلوی " و "رامندی" هم می گویند.
بداهه خوانی : از خصوصیات مهم موسیقی ایرانی است که در اجرای ردیف هابیش تر به کار می رود و عبارت است از پروراندن ملودی و آهنگ با سلیقهو ذوق مشخص خواننده و بدون تمرین قبلی و به صورت فی المجلس خلقملودی و آهنگ کردن و به آن بدیهه خوانی نیز می گویند.
بداهه نوازی :به معنای همان بداهه خوانی است فقط در مورد نوازنده یساز استفاده می شود وبه آن بدیهه نوازی هم می گویند.
بُعد:در موسیقی قدیم به فاصله گفته می شده است.
بُعدالاتفاق:در موسیقی قدیم به فاصله ی مطبوع و خوش آیند می گفتند.
بُعدالتنافر:در موسیقی قدیم به فاصله نامطبوع و ناخوشایند می گفتند.
بقیه : در موسیقی قدیم ایران به فاصله ی نیم پرده ی کوچک می گفتند که باعلامت اختصار "ب " نشانه گذاری می شده است.
بنصر : انگشت سوم و پرده ی سوم برساز های موسیقی قدیم را می گفتندکه انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
پرده: دستان، روده ی حیوان که در قدیم بر دسته ساز می بستند ولیامروزه از پرده هایی به نام " کات کود" یا نخ جراحی استفاده می کنند .معنی دیگر پرده عبارت است از : آوازها و آهنگ های موسیقی قدیم .
پرده شناس : مطرب ، نوازنده ، رامش گر و موسیقی دان.
پل: قطعه چوب کوچکی که بین صفحات زیر و روی بعضی سازها قرارمی گیرد و فشار صفحه ی روی را متعادل می نماید . به شکل های استوانه وشانه یی معمول است.
تار:سیم سازها را در قدیم می گفتند . هم چنین نام سازی است.
تحریر: غلت و چهچهه را نیز گویند. حالتی است در آواز خوانی که بر رویسازها نیز تقلید می شود به صوتی که بین فواصل نزدیک و پی در پی اجرامی شود تحریر می گویند.
ترانه : در زبان فارسی بعد از اسلام عبارت است از دو بیتی های محلی به طورمعمول یازده سیلابی (بحر هزج) که در بیشترشهرستان های ایران رواجداشته و بهترین نمونه ی آن دو بیتی های " بابا طاهر" است و نیز یکی از انواعشعر که دردوران ساسانیان نیز معمول بوده و " ترانک " نیز گفته می شده است.
تک نوازی: به معنی اجرای موسیقی با یک ساز تنها است.
تک خوانی: به معنی اجرای موسیقی توسط یک خواننده است.
تنافر: اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنای نامطبوع و نا خوش آیند.
جنس: هر دانگ " گام های " قدیم را گفته اند. ( دانگ عبارت است از نصف گامیا به عبارتی چهار نت از هشت نت گام)
جعبه: یکی از آلات موسیقی قدیم.
جعبه زن: نوازنده ی جعبه.
جعدپُرخَم:جعدساده در اصطلاح قدیم ساده خواندن و جعد پر خم خواندن باتحریر بوده است .
جرّه: نام نوعی ساز در موسیقی قدیم ایران که در دیوان نظامی گنجوی آمدهاست.
خنصر:انگشت چهارم و پرده ی چهارم بر سازهای معمول موسیقی قدیم کهانگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
دخول : به معنی " مقدمه" و " درآمد" در بعضی از ردیف های موسیقی قدیمآمده است .
دستان : پرده نهادن سر انگشتان بر دسته ی سازها می باشد و معنی دیگرآن آهنگ سخن دار و ترانه بوده است.
دستان نشانی: پرده بندی ساز را در موسیقی قدیم می گفته اند.
دستک زن : مطرب سازنده سرود گوی و خواننده را می گفته اند
دور: در موسیقی قدیم " گام " را می گفته اند.
ذوات النفخ : به سازهای بادی در موسیقی قدیم گفته می شده است.
ذوات الاوتار : به ساز های زهی (سیم دار) در موسیقی قدیم گفته می شدهاست .
ذوالکل: فاصله ی اکتاو ( هشتم) درست را در موسیقی قدیم گفته اند.
ذو الکل و الاربع : فاصله ی یازدهم درست را در موسیقی قدیم گفته اند.
ذوالکل و الخمس : فاصله ی دوازدهم درست را در موسیقی قدیم گقته اند.
ذو الاربع:فاصله ی چهارم درست را در موسیقی قدیم گفته اند
ذوالکل مرتین : فاصله ی پانزدهم یا " اکتاو " درست در موسیقی قدیم راگفته اند.
رامش گر : خنیاگر و نوازنده.
رامشی : سازند ه ی آهنگ و خواننده.
راه زن ( ره زن ): مطرب و سرودگو.
رواشین : آهنگ های ضربی بی سخن در قدیم که هر کدام نامی ویژه داشتهاست . این واژه در عربی به صورت " رواسین" نیز به کار رفته است که مفرد آن "رواسین " و " رواشین " آمده است .
رود : سازی است قدیمی که نام آن در مکتب و اشعار قدمابسیار آمده و نیز بهمعنی تارهای ساز می باشد.
رود ساز : در موسیقی قدیم مطرب و سازنده را گفته اند.
زائد :فاصله ی نیم پرده در موسیقی قدیم ایران را می گفته اند.
زخمه : نواختن ساز با سر انگشت یا هر وسیله ی دیگر را می گویند.
زهره : ناهید خدای هنر رب النوع موسیقی و هم ردیف " ونوس"و " آفرودیت "در یونان قدیم.
سبابه : انگشت اول و پرده ی اول بر سازهای معمول موسیقی قدیم را میگفتند که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
سرایش : خواندن نت ها همراه با اسم و آهنگ و کشش های تعیین شده.
سرود :به معنی نغمه و آواز طرب انگیز که چند نفر با هم به یک آهنگ بخوانند ودر زمان حاضر به نوعی موسیقی محرک حماسی گفته می شود.
سماع : واژه ی عربی است به معنی شنیدن و مربوط به خانقاه های صوفیاناست که در آن جا به دست افشاني و پای کوبی و خواندن آوازهای عرفانی میپردازند.
سیم گیر : قطعه ی کوچک چوبي یا فلزي در سازها که یک سر ثابت سیم و یاتارهای ساز بدان بسته می شود.
شش دانگ : اصطلاحی است در آواز خوانی به معنی اجرای کامل یک ردیفبین فاصله های " در آمد " تا " اوج " بدون تغییر اکتاو، یعنی این که خوانندهبه ترتیب " گو شه ها " را با صد ای "بم" شروع کرده و تا گوشه اوجکه می رسد به ترتیب با صدای زیر تربخواند و بعد به همین ترتیب بهسمت گوشه فرو رفته و به جای صدای اصلی برسد.
شوشک : در دیوان فرخی نام سازی در موسیقی قدیم ایران آمده است .
شهرود : شاهرود سازی بوده است مضرابی بسیار قدیمی که ساخت آن را بهفارابی نسبت داده اند.
شیشاک : رباب چهارتار را می گفته اند.
صدا : آواز و بانگ.
صوت : بانگ و آواز و آوازه که جمع آن اصوات است.
طریق : به معنی راه و آهنگ است.
طنین : در موسیقی قدیم به معنای پرده ی بزرگ بوده است که باعلامتاختصاری " ط " نشانه گذاری شده است.
عبادت : یک نوع مثنوی در آواز بیات اصفهان بوده است.
عجب رود : عجب رود یکی از ساز های بادی در موسیقی قدیم ایران بوده است.
غنا : به معنی آواز و صوت خوش .
غنا ساز : خواننده و آواز خوان.
فرود : بازگشت از گوشه هایی که در درجات مختلف نواخته می شوند به مایه یاصلی.
قلندر : نام تار معروف استاد " آقا علی اکبر فراهانی " بوده است.
قمیش : زبانه قطعه ی نی کوچک ساخته و پرداخته شده است که برای ایجادصدای برخی از ساز های بادی و بر سر آن ساز ها قرار می گیرد.
کاسه : نقاره نواز و کاسه نواز .
کمانه : آرشه ی ساز را گویند چوبی کمانی شکل که موی دم اسب بر آن میبندند و بعضی از سازهای زهی مانند کمانچه و قیچک را با آن می نوازند.
کوک : سامان دادن تارهای ساز سیم های ساز را به مطبوعیت و خوش آیندیرساندن.
کلید : وسیله ای است برای کوک کردن بعضی از سازها مانندسنتور.
گورگه : سازی است کوبه ای از آلات موسیقی نقاره خانه در قدیم.
گوشی:وسیله ای است چوبی یا فلزی در سازها که یک سر سیم به آن بستهمی شود و برای کوک کردن تارهای ساز به کار می رود.
لحن : آواز و آهنگ خوش نغمه.
مدگردی : به تغییر مقام و یا تغییر مایه گویند که در موسیقی غرب همان" مدو لاسیون " است .
مِزمَر : نوعی ساز بادی در قدیم.
موسیقار : موسيقار ، موسیقال نام سازی است از دسته سازهای بادی درقدیم.
مطرب: خواننده و نوازنده در موسیقی قدیم ایران.
مطلق : حالت دست باز سیم را در ساز های زهی گویند.
مضراب : ابزاری است که به وسیله ی آن بعضی از سازها را به صدا در میآوردند. در فارسی به آن: زخمه، سکافه، شکافه و سکافره نیز گفته اند.
مقام : به ترتیب قرار گرفتن فاصله های یک " گام " را گویند.
نت ایست : نتی است که معمولاً برای فرود موقت در گوشه هابه کار می رود .
نت متغیر : نتی است که فاصله اش به نسبت مایه ی اصلی تغییر می کند کهدر موسیقی ایرانی از این تغییر برای رفتن به گوشه های مختلف دستگاه یا آوازاستفاده می شود .
نت شاهد : نتی است که در آوازها و گوشه ها بیشتر از سایر نت ها به صدادر می آید و شنیده می شود و در واقع محور اصلی آن آواز یا گوشه است .
نزهت : یکی از ساز های موسیقی قدیم که مانند قانون وسنتور بوده است واختراع آن را به " صفی الدین ارموی " نسبت داده اند.
نرم و تیز : اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنی بم و زیر.
نوا: نغمه و آهنگ و نیز ناله را گویند. نام یکی از دستگاه های موسیقی ایراننیز می باشد.
واخوان (و اخان ): به معنی کشیدن ممتد یکی از نت های اصلی گام در زیریک یا چند جمله ی موسیقی بهترین سیم ساز را نیز واخوان می گویند.
وتر : سیم ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
وُسطی : انگشت دوم و پرده ی دوم بر اسباب های معمول موسیقیقدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
مطالب مشابه :
شناخت انواع قوسها و تاقها(9)
در شبستانهای مسجد جامع اصفهان، گوشه سازی با انواع اشکال از جمله دمغازه و کاربندی قابل رویت
تعاریف اجزا گنبد
چپيره سازی در گنبد به دو بخش عمده تقسيم می شود : ـ گوشه سازی = گوشه بندی ـ شکنج = چين و چروک
گنبد و اجزای آن در معماری اسلامی
گوشه سازی با چوب نیز به تدریج در بسیاری از نقاط ایران متروک شد و علت عمده و اصلی آن موریانه
گنبد در معماري ايران
گوشه سازی با چوب نيز به تدريج در بسياری از نقاط ايران متروک شد و علت عمده و اصلی آن موريانه
گنبد در معماری ایرانی-اسلامی
گوشه سازی یا گوشه بندی یعنی ساختن و تبدیل کردن شکل چهار گوشه بشن به هشت گوشه و به ترتیب۱۶و
لیست گوشه های آوازی ایران
دود عود - آواز اصیل ایرانی - لیست گوشه های آوازی ایران - آواز اصیل ایرانی در دودعود
اصطلاحات و واژه های موسیقی ایرانی
هم چنین نام سازی است. نت شاهد : نتی است که در آوازها و گوشه ها بیشتر از سایر نت ها به
شکل هندسی گنبد
جزيره رياضي - شکل هندسی گنبد - ترمبه = سرمبه = سلمبه. نوع دوم گوشه سازی به صورت ترمبه است در
ردیف سازی آوازی مکتب اصفهان
وبلاگ رسمی حسن منصوری - ردیف سازی آوازی مکتب اصفهان - نوازنده ساز نی
گنبد گنبد در معماری ایران
نوع دوم گوشه سازی به صورت ترمبه است در هیچ یک از لغت نامه های ایرانی به کلمه ترمبه بر نمی خوریم.
برچسب :
گوشه سازی