شرح و بررسی کتاب « ساختار انقلاب های علمی » نوشته ی تامس س. کوهن

1_ مقدمه:

توماس کوهن یکی از نویسندگان برجسته ی غربی است که با آثار و اندیشه هایش تحولی شگرف در دنیای علم و فلسفه به وجود آورد. کوهن در هجدهم ژولای ۱۹۲۲ در ایالت اهایوی آمریکا به دنیا آمد. زندگى دانشگاهى اش را در فیزیک آغاز کرد. سپس به مطالعه در تاریخ علم پرداخت و رفته رفته به فلسفه علم روى آورد، گرچه در این میان علاقه اش را به تاریخ فیزیک حفظ کرد. در ۱۹۴۳ از هاروارد فارغ التحصیل شد. در ۱۹۴۶ در رشته فیزیک فوق لیسانس و در ۱۹۴۹ دکترا گرفت. کوهن از آن سال تا ۱۹۵۶ براى دانشجویان لیسانس علوم انسانى به تدریس علوم پایه اشتغال داشت. در اوایل این دوره کار کوهن معطوف به نظریه ماده و تاریخ اولیه ترمودینامیک در قرن هجدهم بود. او سپس به تاریخ نجوم روى آورد و در ۱۹۵۷ نخستین کتابش را با عنوان « انقلاب کپرنیکى » منتشر ساخت. کوهن در ۱۹۵۶ وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلى شد و به تدریس در تاریخ علم پرداخت.

کوهن در ۱۹۶۱ به بالاترین مرتبه استادى رسمى در آمریکا رسید. در ۱۹۶۲ کتاب « ساختار انقلابهاى علمى » را در مجموعه «دایرة المعارف بین المللى علوم» که سرپرستى آن را « اوتونویرات » و « رودلف کارناپ » بر عهده داشتند منتشر کرد. مفهوم محورى این کتاب پرتأثیر و بحث انگیز آن است که بسط و گسترش علم - در دوره هاى متعارف علم - متأثر از یا مبتنى بر آن چیزى است که کوهن از آن به پارادایم(Paradigm) تعبیر مى کند. با انتشار این کتاب عصر نوینی در درک دانش اغاز شد.

این کتاب مشتمل بر یک دیباچه و 13 بخش دیگر است که در هر یک از آنها به بحث سیر و تاریخ علم پرداخته است.

 

2_  نگاه اجمالی به کتاب:

کتاب مذکور توسط احمد آرام در سال 1367 ترجمه شده است و انتشارات سروش در سال 1369 چاپ اول کتاب را روانه بازار نموده است. در حال حاضر علاوه بر ترجمه مذکور ، ترجمه سعید زیبا کلام که توسط انتشارات سمت چاپ شده در بازار یافت می شود.

اهمیت این کتاب در آن است که تحول علم به صورتی شایسته بیان شده است. به طور خلاصه مي توان پروژه كوهن در این كتاب را اين گونه نشان داد: پارادايم حاكم _ علم عادي (هنجاري) _ حل معماهاي علمي _ ظهور معماهاي جديد _ ناتواني در حل معماهاي جديد _ ظهور پارادايم هاي رقيب _ انقلاب علمي _ ظهور علم عادي جديد.

کوهن کتاب خود را با یک « دیباچه » آغاز می کند.دیباچه کتاب در واقع دریچه ورود به بحث اصلی کتاب است، در این بخش کوهن چرائی ورود به بحث تاریخ علم و همچنین رویکرد خود را نسبت به بحث تاریخ علم سنتی و جدید بیان می دارد. او در دیباچه توضیح می دهد که « اشتغال مساعد در یک رشته تجربی دانشگاهی که علوم فیزیکی را برای غیر دانشمندان بررسی میکرد اولین آشنائی من با نظریه و رویه ی علمی منسوخ بود که برخی از تصورات اساسی مرا در باره ی ماهیت علم و دلایل موفقیت خاص ان سست و ویران ساخت. من برخی از این تصورات را از آموزش علمی فرا گرفتم و برخی دیگر را از علاقه دیرینه خود در مشغولیت در فلسفه علم بدست آورده بودم.( 9-10).

سپس در بخش دوم که «مقدمه: نقشی برای تاریخ » پرداخته است رویکرد تارخی خود را بیان میدارد. کوهن بر این باور است « تاریخ، اگر بیش از آنکه همچون داستان یا گاهشماری به آن نظر شود، همچون مخزنی مورد ملاحظه قرار گیرد، تغییر شکلی در تصویری که از علم در اختیار داریم برای ما به وجود خواهد آورد » (17) در واقع وی می خواهد نگاهی جدید نسبت به تاریخ و تاریخ علم ارائه دهد. به همین منظور در باب علم می نویسد که « اگر علم مجموعه ای از واقعیتها و روشها و نظریه های گرد آمده در متون جاری باشد، در آن صورت دانشمندا کسانی خواهند بود که با موفّقیت یا بدون آن، در آن کوشیده اند تا با افزودن جزء تازه ای به آن مجموعه ی خاص، سهمی در آن داشته باشند. تکامل علمی فرایند تدریجی می شود که به وسیله ی آن این اجزاء به صورت مفرد یا ترکیب شده ی با یکدیگر، به توده پیوسته در حال رشدی که راه و رسم علمی و شناخت را می سازد، افزوده می شود. و تاریخ علم شاخه ای از دانش خواهد شد که این افزایش های تدریجی و موانعی را که بر سر راه جمع شدن آنها پیش آمده است ثبت می کند» ( 17-18). کوهن همچنین کار مورخ علم را دو وظیف می داند: الف: اینکه روشن سازد چه کسی و در چه برهه ای از زمان هر واقعیت یا قانون علمی را اختراع کرده است. ب: مجموعه ی خطاها و اسطوره ها و خرافاتی را که از گرد آمدن سریعتر عناصر سازنده متون علمی جدید ممانعت به عمل آورده را توصیف و توضیح دهد. اما این رویکر سنتی به علم و تاریخ علم و ... به دلیل دشواریها و نارسائیها سبب شده تا یک انقلاب در نگاه به تاریخ ایجاد شود نگاهی که می خواهد نگاهی تازه به علم مطرح کند به گونه ای که می کوشند تا تمامیت تاریخی علم را در زمان خود عرضه کنند نگاه کسانی که با او همفکر و هم گروه می باشند در واقع کمتر نگاه انبوهشی به تاریخ علم داشته باشند. (19)کوهن خود را نماینده این نگاه دوم به تاریخ می داند. در واقع کوهن در مقدمه کتاب خود رویکرد خود را نسبت به تاریخ علم بیان می کند رویکردی که در آن فرايند پيشرفت علمي شامل مراحل پيش علم، علم عادي (هنجاري) (normal science)، بحران، انقلاب، علم عادي جديد، و بحران جديد است. به همین خاطر در ادامه کتاب خود به هر یک از مراحل ذکر شده می پردازد. ضیاء الدین سردار بر این باور است که این رهیافت کوهن به تاریخ علم در واقع واکنشی بود نسبت به « تفسیر ویگ » از تاریخ، طبق این تفسیر تاریخ عبارت بود از پیشرفت خطی ازادی فزاینده که به زمان حال منتهی می شود.( ضیاء الدین سردار،1389: 28).

در ادامه بر اساس رویکردی که کوهن اتخاذ کرده به مرحله اول از تاریخ علم یعنی« راه علم هنجاری » می پردازد، پژوهش خود را با تعریف علم هنجاری اغاز می کند: ( علم هنجاري به معناي پژوهشي است كه به صورتي مستحكم بر شالوده‌اي از يك يا چند دستاورد علمي بنا شده است و جامعه علمي خاصي در مدتي از زمان به آن دستاوردها معتقد است و آن‌ها را اساس عمل زاينده خود قرار مي‌دهد. امروز اين‌گونه دستاوردها در كتاب‌هاي درسي مقدماتي و پيشرفته مورد بحث قرار مي‌گيرد.» ( 25) از نگاه کوهن ویژگی علم هنجاری این است که به پارادایم تبدیل می شود، به این صورت که پارادايم از آثار و دستاوردهاي علمي بزرگي سر برمي‌آورد كه براي مدتي مسائل و راه‌حل‌هايي براي جامعه دست‌اندركاران علم فراهم مي‌سازد. بنابراين، پارادايم‌ها به واقع همان دستاوردهاي بزرگ علمي‌اند كه پژوهش گروهي از دانشمندان را در مقطعي از تاريخ هدايت مي‌كنند. فيزيك ارسطو، المجسطي بطلميوس، گردش افلاك آسمان كوپرنيك، اصول و نورشناخت نيوتن، الكتريسيته فرنكلين، شيمي لاوازيه و زمين‌شناسي لايل از جمله آثار و دستاوردهاي بزرگ‌اند كه به سبب برخورداري از دو ويژگي برجسته، يكي تازگي و بي‌سابقه بودن و قدرت جذب هواداران و ديگري باز و بي‌كرانه بودن و توانمندي در طرح مسائلي براي حل كردن و برانگيختن فعاليت علمي، به پارادايم‌هايي تبديل مي‌شوند كه تلويحاً مسائل و روش‌هاي پژوهش را براي چندين نسل از پژوهشگران تعيين مي‌كنند. (25)

بنابراين، مفهوم علم عادي با مفهوم پارادايم پيوندي بسيار نزديك مي‌يابد. علم عادي پژوهشي است كه تحت سلطه و هدايت يك پارادايم خاص صورت مي‌گيرد و پارادايم ويژگي پژوهش علم عادي را مشخص مي‌سازد؛ زيرا پارادايم مجموعه‌اي گسترده از مفروضات مفهومي و روش‌شناختي است كه در قالب نمونه‌ها و مثال‌هايي استانده (استاندارد) ريخته مي‌شوند و اين نمونه‌ها و مثال‌ها و معيارهايي براي شناختن علم معتبر و خوب نيز به شمار مي‌آيند..

يك پارادايم، مانند مكانيك نيوتن، به‌طور ضمني انواع پرسش‌هايي را كه اعضاي يك جامعه علمي مي‌توانند آن‌ها را مطرح كنند و انواع تبيين‌هايي را كه بايد در پي آن‌ها باشند و انواع راه‌حل‌هايي را كه مي‌توانند بپذيرند، مشخص مي‌سازد. پارادايم همه پيش‌فرض‌هاي متافيزيكي دانشمندان درباره امور مختلف در جهان را شكل مي‌دهد و همه روش‌هاي پژوهشي شايسته براي مطالعه آن امور را تعيين مي‌كند و سنت‌هاي پژوهش علمي را پديد مي‌آورند.

دانشمنداني كه پارادايم خاصي را پذيرفته و به آن پاي‌بند و سرسپرده شده‌اند و در آن فعاليت مي‌كنند به قواعد و ضوابط مشتركي براي حرفه خود گردن مي‌نهند و اساساً شرط لازم براي علم عادي و به‌ واقع براي پيدايش و تداوم يك سنت پژوهشي خاص همين تعهد و پاي‌بندي است. ( 26) آموزش علمي نيز چيزي جر تثبيت پاره‌اي از عادات فكري و رفتاري موجود در متون درسي و آشنايي با شيوه كار دانشمندان نيست. بدين‌سان، افراد جامعه علمي شبكه نيرومندي از تعهدات مفهومي، نظري، ابزاري و روش‌شناختي را مي‌پذيرند و در چهارچوب آن فعاليت مي‌كنند و سنت پژوهشي ويژه‌اي را شكل مي‌دهند.

بعد از تشریح راه علم هنجاری کوهن به « ماهیت علم هنجاری » می پردازد. این مبحث را کوهن با این سوال آغاز می کند که « ماهیت پزوهش حرفه ای تر و اسرارآمیزتر که پذیرش یک گروه را از نمونه ی واحد اجازه می دهد چیست؟ اگر نمونه نماینده کاری است که یک بار و برای همیشه صورت گرفته، چه مسائل دیگری این نمونه بر جای می گذارد تا گروه یگانه شده به حل آن بپردازد؟» (36) از نگاه کوهن رمز موفقیت یک نمونه در این است که از رقیبهای خود در حل مسائل حادّی که گروه مشتغلان با آنها روبه رو هستند، کامیابی بیشتری به دست آورده اند. باید توجه داشت که منظور وی از نمونه درواقع الگوی پذیرفته شده است. وی ویژگی بارز علم هنجاری را این می داند که هیچ  قسمت از از هدف علم هنجاری عبارت از به کار گرفتن نمودهایی از گونه ی تازه نیست، در واقع آنها که با جعبه سازگاری ندارند غالبا هرگز دیده نمی شوند. و نیز دانشمندان غالبا قصد اختراع نظریه ی تازه را ندارند و غالبا با انهائی که دیگران اختراع کرده اند سر تسامح نشان نمی دهند.( 38). در واقع وظیفه ای که در این جا برعهده علم هنجاری قرار می گیرد میدان دید را به صورتی عظیم محدود کرده است، البته همین محدود سازی و اعتماد به یک نمونه است که زمینه گسترش علم را فراهم کرده است. به طوری که علم هنجاری یک سازوکار درونساخته ای دارد که که محدودیتهائی را که مانع پیشرفت پزوهش می شود، در ان جا که نمونه ای که به آن وابستگی دارد از کارائی موثر بیفتد، سست خواهد کرد.  موفقيت پارادايم به برتري آن بر پارادايم‌هاي رقيب در حل پاره‌اي از مشكلات بستگي دارد كه جامعه علمي آنها را حاد مي‌يابند. البته اين توانايي حل مسأله همواره واقعيتي تثبيت شده و بالفعل نيست، بلكه استعداد بالقوه حل مسأله است كه صرفاً موفقيت علم عادي را در حل مشكلات و مسائل وعده مي‌دهد (38-37).

بعد از شرح ماهیت علم هنجاری کوهن در بخشی تحت عنوان « علم هنجاری به عنوان حل معما » سعی میکند تا وظیفه و کاربرد علم هنجاری را تشریح کند. ایشان كار مهم علم عادي را حل معما مي‌داند، نه حل مسأله؛ زيرا حل مسأله چندان دشوار نيست و در علم عادي قواعدي وجود دارد كه فرايند حل مسأله را هدايت مي‌كنند و جامعه علمي را از يافتن پاسخ‌هايي براي آن مطمئن مي‌سازند. اين قواعد و  اطمينان‌ها برخاسته از همان پارادايمي‌اند كه پژوهش در چهارچوب آن انجام مي‌گيرد؛ اما معماها به جدول‌ها يا شطرنج‌هايي مي‌مانند كه علم عادي در پي حل يا بازي آنها است. قواعد بازي پيشاپيش در پارادايم مشترك تعيين شده‌اند. بنابراين، معماها آن دسته از مسائل علم عادي‌اند كه به صورت ناهنجاري‌هايي در برابر نظريه‌هاي رايج و پذيرفته شده سر بر مي‌آورند. كوهن اين ناهنجاري‌ها را مانند پوپر مبطل‌هايي براي نظريه‌ها نمي‌داند بلكه آنها را معماهايي مي‌داند كه بايد حل شوند. ميزان اعتماد جامعه علمي به نظريه‌هاي اساسي خود به حل اين معماها بستگي دارد: « معماها در معناي كاملاً استانده‌اي كه با آن در اين جا به كار رفته‌اند، آن گروه از مسائل است كه حل آنها مي‌تواند گواهي بر هوشمندي يا مهارت حل كننده آنها بوده باشد. در فرهنگ‌هاي لغت از معماي جدول كلمات متقاطع و معماي كنار هم قراردادن قطعات تصويري و بر روي مقوا كه با ارة كماني آن را به قطعاتي گوناگون بريده‌اند، سخن رفته است و از اين لحاظ اين‌گونه معماها همانند مسائل علم هنجاري است ( 48). معماها برخلاف مسائل فقط يك راه حل ندارند. حل معماها مانند حل يك جدول يا جورچين (پازل) فقط با استفاده از چند حرف يا قطعه و ساختن يك واژه يا يك تصوير ساده پايان نمي‌گيرد. براي حل جورچين بايد از همه قطعه‌ها و به شيوه‌اي مناسب استفاده كنيم.

پس از شرح ماهیت و وظیفه علم هنجاری کوهن سعی می کند تا چگونگی تبدیل شدن این علم را به نمونه و در واقع پارادایم توضیح دهد به همین منظور قبل از پرداختن به به ناهنجار در علم هنجاری بر آن است تا تبدیل شدن علم به اولویت نمونه را نشان دهد. در واقع در اینجا می خواهد وظیفه مورخ در بحث تاریخ علم را روشن سازد، وظیفه ای که به تعیین نمونه های مشترک هر دوره نامبردار شده است (55). پارادایم یا نمونه دارای جامعیت و مقبولیت و اجماع محققان و در کل یک جامعه علمی بر سر قواعد یک پارادایم علمی می باشد.

پس از شرح علم هنجاری و ماهیت و وظیفه آن و همچنین چگونگی تبدیل شدن به ان کوهن مچگونگی ایجاد ناهنجاری در یک پارادایم و در واقع زمینه های ظههور اکتشاف علمی را در بخش « ناهنجاري  و ظهور اکتشافات علمی » مورد بحث و بررسی قرار می دهد.

وی می نویسد: هدف علم عادي تبيين طبيعت براساس مفاهيم و مفروضات بنيادين پارادايم است. در پژوهش‌هاي عادي درباره اين مفروضات ترديد نمي‌شود. ناهنجاري‌ها يا ناديده گرفته مي‌شوند يا به كمك تبصره‌هايي تعديل و سازگار مي‌شوند. ناهنجاري يك وضعيت يا رويدادي است كه به حسب پارادايم پذيرفته‌شده‌اي كه آن ناهنجاري را مشخص كرده است،‌ قابل تبيين نيست و به صورت يك معما در مي‌آيد. البته يك ناهنجاري به تنهايي براي تغيير پارادايم كافي نيست؛ اما هنگامي كه علم عادي به شمار متعددي از ناهنجاري‌ها برمي‌خورد كه در برابر راه‌حل‌ها مقاوم هستند، نوعي بحران پيش مي‌آيد و جامعه علمي ناگزير مي‌شود در مفروضات اساسي خود بازنگري كند و در پي جانشين‌هايي ديگر برآيد. پس از مدتي ممكن است پارادايم تازه‌اي ظهور كند و پيش‌فرض‌هاي مسلط را به چالش بگيرد. دگرگوني عميق پارادايم چنان پردامنه است كه به انقلاب علمي مي‌انجامد.

کوهن در باره ظهور اکتشاف می نویسد: اکتشاف با آگاه شدن از ناهنجاری، یعنی با این شناخت این امر آغاز شده است که طبیعت به صورتی نسبت به چشمداشتهای حاکم بر علم هنجاری وابسته ی به نمونه تخطّی کرده است. سپس با اکتشاف کمابیش گسترده ی پهنه ی ناهنجاری ادامه پیدا میکند و تنها هنگامی به پایان می رسد که نظریه ی نمونه چنان تعدیل شده باشد که آنچه ناهنجار می نمود همان چیزی می شد که چشمداشت رسیدن به ان وجود داشت (64) وی همچنین در ادامه بر این باور است که ناهنجاری تنها بر ضد زمینه ی فراهم آمده ی به وسیله نمونه آشکار می شود. هر اندازه نمونه دقیقتر و دارای دامنه ی عمل بیشتری باشد، وسیله ی خبر دهندهی حساستری از ناهنجاری در دسترس قرار می دهد و بنابراین فرصتی برای تغییر نمونه فراهم می آورد... ناهنجاریهائی که به تغییر نمونه می انجامد در شناخت موجود تا اعماق آن تاثیر خواهد کرد (74)

بعد از ایجاد ناهنجاری در نمونه های علمی که  توسط اکتشافات جدید صورت میگیروهن بحث خود را وارد مرحله بعدی یعنی «  بحران و پیدایش نظریه های علمی » می کند.

از نگاه کوهن ناهنجاریها ، شرط لازم و نيروي محركه براي پيدايش نظريه‌هاي جديدند. دانشمندان هنگام مواجهه با ناهنجاري‌ها ممكن است ايمان خود را به پارادايمي كه سبب برخورد آنها با اين ناهنجاري‌ها شده است، از دست بدهند و در پي پارادايم جايگزين برآيند. اما هيچ‌گاه ناهنجاري‌ها را پادنمونه‌ها (مثال‌هاي نقض) پارادايم نمي‌پندارند؛ هرچند در واژگان فلسفه علم معمولاً چنين پنداشته مي‌شود. يك نظريه علمي، در يك پارادايم جاافتاده، هنگامي نامعتبر دانسته مي‌شود كه پارادايم ديگري براي جايگزيني آن در نظر گرفته شود. البته اين به معناي آن نيست كه دانشمندان نظريه‌هاي علمي را طرد نمي‌كنند يا تجربه و آزمون در فرايند طرد و ابطال نظريه‌ها نقشي ندارد؛ بلكه به معناي آن است كه براي داوري و تصميم‌گيري درباره يك نظريه پذيرفته‌شده قبلي به عامل مهم ديگري بيش از مقايسه و مقابله نظريه با جهان خارج نياز داريم. تصميم‌گيري درباره يك نظريه همواره با تصميم‌گيري درباره پذيرش پارادايم ديگر همراه است.  

سبب اينكه دانشمندان هوادار يك نظريه هنگام برخورد با ناهنجاري‌ها آنها را پادنمونه‌هاي مبطل به شمار نمي‌آورند اين است كه به ترفندهاي گوناگون مي‌كوشند با تدوين دوباره نظريه و ايجاد تغييرات مفهومي لازم، ناسازگاري‌هاي ظاهري ميان نظريه و طبيعت را از ميان ببرند. از اين‌رو، وجود ناهنجاري‌ها و بحران‌هاي ناشي از آن به تنهايي معماهاي علم عادي را به پادنمونه‌هايي براي نظريه مبدل نمي‌سازد؛ بلكه بحران‌ها سبب تضعيف ايمان دانشمندان به توانمندي قواعد هنجاري علم عادي در حل معما و سرانجام موجب ظهور پارادايم جديد مي‌شود. وگرنه همه نظريه‌ها به گونه‌اي داراي پادنمونه‌ها و مثال‌هاي ضدند و چنين چيزي براي تصميم‌گيري درباره طرد آنها كافي نيست. تغيير پارادايم‌ها تابع فرايند ديگري است.

کوهن بر این باور است که اهمیت بحرانها در آن است که نشانه ای برای ان فراهم می آورند که وقت عوض کردن افزارها فرا رسیده است ( 84). حال باید دید واکنش به این بحرانها چگونه است. در بخش بعدی « واکنش نسبت به بحران » مورد بررسی قرار گرفته است.

چنانچه فرض کنیم که بحرانها شرط لازم قبلی برای ظهور نظریه های تازه است و سپس این پرسش را مطرح کنیم که دانشمندان چگونه در مقابل وجود پیدا کردن آنها واکنش نشان می دهند؟ واکنش اولیه ممکن است این باشد که ایمان علمی خود را نسبت  از دست بدهند و سپس متوجه گزینه ی آن نمونه شوند، این نمونه را که وسیله ی روبه رو شدن ایشان با بحران بوده است را طرد نمی کنند...تصمیم گرفتن برای کنار گذاشتن یک نظریه همیشه همزمان است با تصمیم گرفتن برای قبول نظریه ی دیگر است، و داوری برای گرفتن چنین تصمیمی مستلزم مقایسه کردن هر دو نمونه با طبیعت و نیز با یکدیگر است ( 85). از نگاه کوهن انتقال به یک نمونه جدید انقلاب علمی محسوب می شود (96) به همین دلیل تعین « ماهیت و ضرورت انقلاب علمی » بخش بعدی است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

انقلاب های علمی چیست و چه وظیفه ای در رشد و تکامل دارد؟ این پرسشی است که در این بخش کوهن در پی یافتن جواب آن است. انقلابهای علمی اشاره به دوره های رشد غیر انبوهشی علم است که در آن ها یک نمونه قدیمی به صورت کامل یا جزئی با یک نمونه دیگر ناسازگار با آن جانشین می شود. كوهن تغيير پارادايم را انقلاب مي‌نامد. انقلاب واژه‌اي داراي بار سياسي و اجتماعي است. او با اين نام‌گذاري مي‌خواهد بر شباهت ميان پيشرفت‌هاي سياسي و علمي اشاره كند؛ اما با وجود اختلاف‌هاي گسترده و بنيادي ميان پيشرفت‌هاي سياسي و علمي چه شباهت‌هايي مي‌توانند مجوزي براي اطلاق نام انقلاب بر تغيير پارادايم و پيشرفت علمي باشند؟ يكي از وجوه تشابه اين است كه همان‌گونه كه انقلاب‌هاي سياسي هنگامي رخ مي‌دهد كه شمار فراواني از افراد جامعه از فرايندهاي سياسي احساسي بيزاري مي‌كنند و آنها را از حل مسائل پديد آمده ناتوان مي‌بينند و مي‌خواهند اين فرايندهاي نهادينه‌شده دگرگون شوند، شمار روزافزون ناهنجاري‌ها در علم عادي نيز موجب آگاهي اعضاي جامعه علمي از ويژگي‌هاي محدودكننده پارادايم مي‌شود و در نتيجه زمينه‌هاي توجه به پارادايم جديد به جاي پارادايم قديمي را فراهم مي‌سازند. (108) هرچه بحران‌هاي سياسي در جوامع بحراني فزاينده‌تر و ژرفتر، و ناكامي نهاد، آشكارتر مي‌گردد، شمار بيشتري از افراد نسبت به زندگي سياسي بيگانه مي‌شوند تا جايي كه برخي از آنها به گونه‌اي خويشتن را متعهد مي‌سازند كه جامعه را در قالب نهادهاي تازه نوسازي كنند. در اين هنگام جامعه به دو اردو يا حزب رقيب تقسيم مي‌شود. گروهي خواهان بقا و تداوم نهادهاي قديمي‌اند و دسته‌اي براي ساختن نهادهاي جديد تلاش مي‌كنند. از آن‌جا كه احزاب رقيب به چهارچوبي برتر از نهادهاي موجود در جامعه براي داوري درباره اختلاف‌هاي انقلابي خود معتقد نيستند، ناگزيرند سرانجام به شيوه‌هاي ديگري توسل جويند تا مردم را قانع سازند و موافقت آنها را جلب كنند. اين كار غالباً با اعمال زور همراه است.

به همين‌سان، انتخاب ميان پارادايم‌هاي رقيب، همچون انتخاب ميان نهادهاي سياسي رقيب، به واقع انتخاب ميان روش‌هاي زندگي اجتماعي ناسازگار با يكديگر است. در اينجا نيز مانند انقلاب سياسي، هيچ معيار و استانده‌اي بالاتر از موافقت جامعه مورد نظر وجود ندارد. بنابراين، براي انتخاب و تغيير پارادايم و توجيه آن، افزون بر طبيعت و آزمايش و منطق بايد به شيوه‌اي استدلال اقناعي جامعه و جلب موافقت آنها در داخل گروه خاصي كه جامعه علمي از آنها تشكيل شده است، روي آوريم. (همان، 101ـ100).  در نگاه کوهن انقلاب ها در واقع به عنوان تغییراتی در نگرش نسبت به جهانند. چرا که پارادایم ها یک چشم اندازی هستند که نگرش ما را نسبت به جهان تعیین می کند حال اگر تغییر یابند در افزارهای نگاه ما به جهان تغییر یافته است (118).

کوهن در پایان بحث خود در کتاب به ویژگی نامرئی بودن انقلاب ها و سر انجام انحلال انقلاب ها می پردازد امری که سبب ظهور پارادایم جدید می شود و دوباره همان سیکل تکرار می شود.

ممكن است هواداران پارادايم‌هاي رقيب همچنان بر حقانيت سنت پژوهشي خود پاي بفشارند و دلايل متعددي در حمايت از پارادايم خود بياورند و اميدوار باشند تا حريف را قانع سازند؛ اما نبرد ميان پارادايم‌ها، از ديدگاه كوهن، به ‌گونه‌اي نيست كه با چنين استدلال‌هايي فرو بخوابد؛ زيرا هواداران پارادايم‌هاي رقيب در جهاني مختلف به كار مشغولند و از منظر‌هاي گوناگون به جهان مي‌نگرند و چيزهاي متفاوتي مي‌بينند. ممكن است يك چيز براي عده‌اي اثبات‌ناپذير و براي گروهي ديگر بديهي بنمايد. برقرار ارتباط ميان آنها در صورتي اميدوار كننده است كه يك گروه تغيير اعتقاد و جابه‌جايي پارادايم را تجربه كند.

هر پارادايمي مسائل خاصي را براي حل كردن مشخص مي‌سازد؛ اما نمي‌تواند همه آن مسائل را حل كند. هميشه پاره‌اي از مسائل حل‌ناشده در پارادايم باقي ماند. اين مسائل حل‌ناشده در پارادايم‌هاي مختلف يكسان نيستند و همواره اين پرسش مطرح مي‌شود كه كدام مسائل براي حل كردن مهم‌تر است. اختلاف نظر بر سر اين مساله نيز مانند تفاوت استانده‌ها و ارزش‌ها سبب قياس‌ناپذيري مي‌شود. ويژگي مهم‌تر قياس‌ناپذيري پارادايم‌ها اين است كه هواداران پارادايم‌هاي مختلف به جهان‌هايي كه به كار اشتغال دارند، امور متفاوتي مي‌بينند. روابط ميان اين امور نيز يكسان ديده نمي‌شود. گاهي قانوني براي گروهي از دانشمندان بديهي و براي دسته‌اي ديگر غيربديهي مي‌نمايد و همين مسأله مانع برقراري تفاهم و ارتباط كامل آنها با يكديگر مي‌شود. (همان، 150)

جابه‌جايي پارادايم‌ها و انتقال از يكي به ديگري با طرد پارادايم قديم و پذيرش پارادايم جديد همراه است. طرد پارادايم بدون پذيرش پارادايم جديد مستلزم طرد خود علم است و به سبب قياس‌ناپذيري و تصحيح‌ناپذيري پارادايم‌ها، اين طرد و پذيرش و انتقال از پارادايم قديي به پارادايم جديد از طريق منطق و آزمايش بي‌طرفانه و با برداشتن يك گام در يك زمان انجام نمي‌گيرد. بلكه بايد با تحولي گشتالتي و به طور ناگهاني و يكباره صورت بگيرد يا اين كه اصلاً انتقالي تحقق نيابد.

هرگونه كوشش براي عقلاني كردن منازعه انتخاب پارادايم‌ها ناكام است و با معضل دور مواجه مي‌شود؛ زيرا هيچ برهان منطقي محض براي اثبات برتري يك پارادايم بر ديگري وجود ندارد و تصميم هر دانشمند براي انتخاب پارادايم به عوامل و اولويت‌هايي مانند سادگي، توانايي برآوردن نيازهاي ضرور جامعه و توانايي حل نوع خاصي از مسائل بستگي دارد. همچنين توجه به مجموعه‌هاي متفاوت معيارها و ضوابط واصول متافيزيكي در گزينش يك پارادايم بسيار كارساز است و هر پارادايم ضوابط و استانده‌ها و اصول مابعدالطبيعي ويژه‌اي دارد كه طبق آنها داوري مي‌گردد و بر پارادايم رقيب ترجيح داده مي‌شود. از اين‌رو، كوهن، ترجيح يك پارادايم بر پارادايم ديگر را كاري غيرعقلاني مي‌داند و آن را به انتخاب ميان اديان يا نهادهاي سياسي تشبيه مي‌كند كه تابع عوامل مختلف روان‌شناختي يا جامعه‌شناختي است و الزام عقلي نمي‌آورند بلكه فقط ترغيب و اقناع مي‌كنند.

كوهن سه دليل براي عقلاني نبودن منازعه انتخاب پارادايم‌ها مي‌آورد. نخست اينكه «طرفداران نمونه‌هاي رقيب غالباً درباره فهرست مسائلي كه هر يك از نامزدهاي نمونه شدن مي‌بايستي حل كنند با يكديگر توافق ندارند. استانده‌ها يا تعريف‌هاي علم در نزد آنان يكسان نيست.» (148) دوم اينكه «در داخل نمونه جديد، اصطلاحات و مفاهيم و آزمايش‌هاي قديم روابط طرفيني تازه‌اي با يكديگر پيدا مي‌كنند. نتيجه ناگزيري چيزي  است كه بايد آن را سوء تفاهم ميان مكتب‌هاي رقيب بخوانيم؛ هر چند تعبير سوءتفاهم در اينجا درست كامل نيست.» (149) سوم اينكه «هواداران نمونه‌هاي رقيب به كارهاي خود در جهان‌هايي متفاوت اشتغال دارند.» (150). اما مسئله ای که کوهن در نهایت به آن می پردازد این است که انقلاب های علمی چه نتایجی برای بشریت به دنبال داشته است؟ از نگاه ایشان انقلاب ها سبب پیشرفت شده اند. به همین منظور در بخش نهائی « پيشرفت از طریق انقلابها » را مورد بحث و بررسی قرار می دهد در واقع نتیجه انقلاب ها در نهایت به پیشرفت علمی می انجامد.

كوهن معتقد است پيشرفت علمي از طريق انقلاب‌هاي علمي ميسر مي‌گردد و انقلاب‌ها نيز با به بحران رسيدن يك پارادايم و جايگزين شدن پارادايم جديد رخ مي‌دهند. انتقال از يك پارادايم بحران‌زده به پارادايم ديگر هرگز از راه فرايند انباشتي و گسترش فزاينده پارادايم قديمي در قالب پارادايم جديد صورت نمي‌گيرد. اصولاً قياس‌ناپذيري پارادايم‌ها و ناگهاني بودن ظهور پارادايم جديد راه را بر انباشتي بودن پيشرفت علمي مي‌بندد. نظريه‌ها و پارادايم‌هاي جديد ادامه نظريه‌ها و پارادايم‌هاي قديمي نيستند، بلكه جايگزين‌هاي آنها و نيز قياس‌ناپذيرند. از اين‌رو، ميان آنها نوعي گسستگي و ناپيوستگي به چشم مي‌خورد.

پيشرفت در حالت عادي و در درون يك علم عادي و هنجاري نتيجه حل مسائل و مشكلاتي است كه پارادايم آنها را مشخص كرده و راه حل آنها را نشان داده است. اعضاي يك جامعه علمي بالغ با يك پارادايم يا دسته‌اي از پارادايم‌هاي به هم پيوسته به فعاليت و كار خلاق مي‌پردازند و مي‌كوشند تا مسائل و معماها را شناسايي و حل كنند و در بسياري از موارد كامياب مي‌شوند. پيشرفت نتيجه كار خلاق همراه با كاميابي است. چنين پيشرفتي البته فقط به حوزه علم عادي محدود نمي‌شود. در حوزه‌هاي خلاق ديگر هم پيشرفت رخ مي‌دهد. نقاشان، مورخان و متكلمان نيز در حوزه‌هاي فعاليتي خود با كاميابي‌هاي خلاق در پيشرفت گروهي كه در مقدمات با آنها مشاركت دارند، سهيم هستند. اگر مي‌بينيم كساني در پيشرفت حوزه‌هاي ديگر غير از علم عادي ترديد مي‌ورزند، نه به آن سبب است كه آن حوزه‌هاي ديگر غير از علم عادي ترديد مي‌ورزند، نه به آن سبب است كه آن حوزه‌ها پيشرفت نمي‌كنند يا نمي‌توانند بكنند، بلكه سببش اين است كه در آن حوزه‌ها معمولاً مكتب‌هاي رقيب وجود دارند كه در شالوده‌هاي همديگر ترديد مي‌كنند و بر درستي مباني و مواضع خود پاي مي‌فشارند و حاضر نيستند ميدان را به نفع همديگر ترك بگويند. «كسي كه مثلاً، در اين بحث مي‌كند كه فلسفه پيشرفتي نكرده است، در اين‌باره تأكيد دارد كه هنوز ارسطويي‌گراني وجود دارند، نه اينكه ارسطويي‌گري از پيشرفت بازمانده است.» (همان، 161)

پيشرفت در حالت بحراني و غيرهنجاري يا در علم فوق‌العاده همراه انقلاب علمي رخ مي‌دهد، بلكه نتيجه آن است؛ زيرا «انقلاب با پيروزي يكي از دو ميدان رقيب به پايان مي‌رسد. آيا آن گروه هرگز خواهد گفت كه نتيجه پيروزي آن چيزي كمتر از پيشرفت است؟ اگر بگويد، بدان مي‌ماند كه پذيرفته باشد كه بر راه نادرست رفته و حق با مخالفان بوده است. لا اقل براي آنان نتيجه انقلاب مي‌بايستي ترقي باشد و آنان در وضعي عالي قرار دارند و به يقين مي‌دانند كه اعضاي آينده جامعه ايشان تاريخ گذشته را به همين‌گونه خواهند ديد.» (همان، 164)

جمع بندی:

خلاصه آنكه تغيير علمي از ديدگاه كوهن، فرايندي انباشتي نيست، بلكه بدين‌گونه است كه پارادايمي با پارادايم پيشين ناسازگار مي‌گردد. اين پارادايم‌ها قياس‌ناپذيرند؛ زيرا هر پارادايمي در بردارنده نظريه‌ها، روش‌ها، معيارها و  استانده‌هاي ويژه خود است؛ يعني افزون بر نظريه‌ها، معيارهاي ارزيابي نظريه‌ها را هم دربر دارند. يكي از پيامدهاي مهم قياس‌ناپذيري پارادايم‌ها اين است كه بحث از پارادايم را يكسره ناعقلاني مي‌سازد. اين تصوير ناعقلاني از گزينش نظريه‌ها سبب نسبي شدن معرفت علمي مي‌شود؛ زيرا طبق اين تصوير، داوري‌ها درباره شايستگي عملي و نظري بر پايه معيارهاي ارزيابي قياس‌ناپذيري صورت مي‌گيرد كه پارادايم‌هاي رقيب عرضه مي‌كنند.

 


مطالب مشابه :


جدول شرح در متن

جدول های شرح در متن رو میشناسید جدول هایی که سوال هاش در خود جدوله هر کی جدول حل میکنه ، میدونه یکی از جالب ترین جدول هاست شایدم راحت ترینش البته راحتیش




مصاحبه با عباس رفیعی ؛ آقای جدول هرمزگان

حل جدول علاوه بر اینکه قسمتی از اوقات خالی افراد را پُر می کند بر معلومات و ... طرح جدول شرح در متن به سبب آن که خانه هائی که شرحش در آن نوشته می شود خانه سیاه آن




مبادی العربیه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table. MsoNormalTable ... ترجمه، شرح متن، حلّ تمرين و حرکت گذاري. «مبادئ العربيّه» جلد 4.




آیین نامه مرخصی ها

متن کامل قانون جرائم رایانه‌ ای · قوانين ومقررات - جمهوری ... حل تستهای ریاضی با ماشین حساب · فرهنگ لغت آنلاین ... راهنمای حل جدول رضا آقازاده کلیبر · آخرین زمین لرزه ها




نقد و تحلیل پودمان 1 کتاب هفتم

جدول ، تصاویر و متون پراکنده مربوط به یک موضوع واحد در کنار هم و منسجم آورده ... شرح متن با عنوان همخوانی ندارد. ... برای مثال : در ستون راه حل شماره ردیف درج شده است.




گزارش کارگاههای برگزار شده توسط گروههای آموزشی شهرستان تایباد

4 ژانويه 2013 ... بحث وگفتگو درباره ی نحوه ی تکمیل جدول مواد درسی وساعات کار هفتگی دوره ابتدایی ... شرح عملکرد دانش آموز به صورت مختصر وتوصیفی. ریاضی. 25/8 ... l پیام قرآنی –آداب خواندن قرآن-حل تمرینات (رعایت قواعدوقف –حروف ناخوانا-اتصالات) ... نوشتن املا به تنهایی بعد از خواندن یک متن و نوشتن آنچه از آن متن در ذهن دارد .




جواب فعالیت های درس کار و فناوری هفتم

كتاب ديگري از خوارزمي كه مغرب زمين از طريق ترجمة لاتين با آن آشنا شد و متن عربي آن موجود ... دايره المعارف اسلام فقط شرح كارهاي رياضي اوست و فرمولهاي جالبي را تجزيه و تحليل كرده است. ... حل جدول ۶-1 کارکلاسی کاروفناوری سال هفتم - اول متوسطه 1




با رای دیوان عدالت اداری؛ وضعیت نقل‌و انتقال فرهنگیان مشخص شد

19 ژانويه 2015 ... راهنمای حل جدول رضاآقازاده کلیبر .... شد و پس از بحث و بررسی، با اکثریت آراء مبادرت به صدور رای شماره ۱۵۳۲ کرد که متن آن به شرح زیر است:




متن کتاب :: شرح مراتب طهارت نفس 1 :: استاد صمدی آملی ـ بخش 29

علامه ذوالفنون حسن زاده آملی - متن کتاب :: شرح مراتب طهارت نفس 1 :: استاد صمدی آملی ـ بخش 29 - ... اين جدول وجودي به خاطر اتصال با تجلي جمعي با حق مطلق مرتبط است که «يک فروغ رخ ساقي است که بر جام ... مريضي ما را شفا دهد و مشکلات مارا حل کند.




تایپ عبارت کسری با متن فارسی در Word

در ورد 2007 به بالا مشکل تایپ عبارتهای کسری با متن فارسی تقریباً حل شده است و کافیست ... بر روی خطوط عمودی دو بار کلیک کنید تا عرض جدول با متن فیت شود.




برچسب :