حس مکان در شهرسازی

 حس مکان در شهرسازی

 

حس مکان را می توان هم به شیوة ایجابی تعریف نمود و هم به شیوة سلبی . برخی معتقدند که با شیوة سلبی یا منفی تعاریف  می توان مفاهیم را توضیح داد و به درک درستی از مفهوم مورد نظر رسید . گرچه این شیوة تعریف ،‌ یکی از شیوه های رایج در تعاریف مفاهیم است ،‌ ولی به نظر میرسد که این شکل از تعریف بیشتر از آنکه در روشن شدن مفاهیم موثر باشد به گونه ای زیرکانه مفهوم را تبعی و ناقص می پندارد و با نگاهی کلیت گرا آن را بخشی از زیر مجموعه ای تعریف می نماید که به خودی خود مستقل و دارای تعریف نیست .


مثلاً‌ تعریف مکان را با نامکانی یا بی مکانی توضیح دادن از این دست است . بدین شیوه اگر ما توانستیم مفهوم نامکانی را توضیح دهیم ،‌ روی دیگر سکه یعنی در مکان بودن را نیز توضیح داده ایم .

به نظر می رسد که تعریف مفهومی چون حس مکان می تواند به صورت ایجابی و مستقل نیز توضیح داده شود . با این رویکرد تعریف حس مکان خود ایستا و مستقل از دیگر مفاهیم خواهد بود که ویژگیهای خاص خود را خواهد داشت . حس مکان ویژگی ای می باشد که مرتبط با بودن در جهان است . یعنی با بودن و ایستادن در جهان است که حس مکان نیز بوجود می آید . حس مکان صرفاً متعلق به حوزة معماری یا شهرسازی نیست . حس مکان می تواند به هر جایی از جهان اطلاق گردد ،  مثلاً در یک جنگل یا یک رودخانه یا یک کویر و یا در هواپیمای در حال پرواز . بدین صورت با بودن و در واقع با هستی است که حس بودن در مکان نیز بوجود می آید . حس مکان با حس بودن در فضا نیز متفاوت است . حس مکان بیشتر به حضور فیزیکی محیط نسبت داده می شود ،  در صورتیکه حس بودن در فضا به کیفیت یک محیط . در حقیقت حس مکان با کیفیت محیط آنچنان سر و کاری ندارد . مثلاً‌اگر شما در یک میدان شهری مناسب قرار بگیرید و یا در یک میدان شهری نا مناسب ،‌ هیچ تفاوتی در بودن شما در محیط و حس مکان صورت نمی گیرد ودر واقع آنچه که ممکن است برای شما متفاوت باشد حس بودن در فضا و یا فضاهای متفاوت است . به عنوان مثال اگر شما در نقطه ای خاص از میدان آزادی قرار بگیرید حس مکان شما با زمانیکه در همان نقطه قرار بگیرید و بافرض اینکه یادمان میدان وجود نداشته باشد ، ‌هیچگونه تفاوت عمده ای وجود نخواهد داشت ، ولی حس بودن شما در فضا در این دو حالت با یکدیگر متفاوت خواهد بود . به عبارتی آنچه که برخی از صاحب نظران از حس مکان تعریف می نمایند به نظر می رسد که بیشتر مربوط به تعریف حس فضا باشد . یا به بیانی دیگر با تغییر بافت و رنگ و فرم مصالح و فرم بنا و . . . محیطی که شما در آن واقع شده اید در حقیقت فضا است که تغییر پیدا می کند و نه مکان .

 مکان بدون تغییر است . مکان مختصات جغرافیایی دارد . مکان مفهومی فیزیکی دارد . حس مکان در شهر سازی نیز بیشتر میل به ملحق شدن به مفهوم فضا دارد . در حقیقت احساس متفاوت در یک مکان متناسب با تغییر کیفی محیط و مکان است . ارتقاء تعریف مکان به فضا نه تنها کمکی به تعریف مفهوم مکان نمی نماید بلکه در خلط این دو مفهوم و نیز ابهام در تعریف آنها کمک می نماید . در اساس حس ، بیشتر درگیر با فضا است و نه با مکان . به بیانی بهتر مکان خود زیر مجموعه فضا است و در فضا است که حس نیز شکل می گیرد . حس به صورت پیشینی در مکان و در هر مکانی وجود دارد فقط با تغییر فاکتورهایی چون میزان روشنایی ،  سرما و گرما ، بافت ، رنگ و . . . ، فضا نیز در مکان متحول می گردد . فضا در مکان شکل می گیرد ،  به عبارتی بدون وجود مکان اساساً فضایی شکل نمی گیرد . مقدمة  هر فضایی ، در مکان بودن است . و در مکان بودن ، مستلزم بودن است . در حقیقت در مکان بودن گرچه امری فیزیکی و واقعی است ولی به نظر میرسد که این مفهوم نیز بیشتر ساخته ذهن انسان و بر اساس دریافت وی باشد .  مکان ، صورتی فیزیکی و در عین حال نسبی از موقعیت است .

در مجموع مهمترین مسئله ای که وجود دارد این است که اساساً فرض حس مکان ،  فرضی نسبتاً نامناسب بشمار میرود چرا که همانطور که اشاره شد با بوجود آمدن و یا با بودن است که در مکان بودن شکل می گیرد و اساساً نا مکان وجود ندارد . هر نقطه برای خود مکانی به شمار می رود ، که نسبت به دیگر نقاط دارای موقعیت خاص و ویژه خود می باشد . بر این اساس هر فرد در هر نقطه ای که باشد خود در مکان می باشد و طبعاً دارای حس خاص .

در مورد شهر سازی نیز می توان چنین گفت که با بودن فرد در مکان ها یا نقاط متفاوت طبیعتاً  به دلیل دارا بودن کیفیت متفاوت فضایی ، فرد نیز دارای حس های گوناگون خواهد بود . این حس در فضا بودن با توجه به کیفیت آن ممکن است خوشایند و یا ناخوشایند باشد ، سرد باشد یا گرم ، صمیمی ، باز ، سنگین ، مبهم و . . . و یا دارای هر خصلت فضایی دیگر باشد . بدیهی است که کارکرد نقاط متفاوت شهری و همچنین کیفیت بصری آن نقاط با توجه متفاوت بودن مکان آنها ،  فضاهای شهری مختلفی را برای شهروندان رقم خواهد زد . بنابراین هر فرد در هر مکانی که در شهر باشد ، دارای حس خاصی است ، اما موضوع کیفیت مثبت فضا مبحث دیگری است . مثلاً می توان گفت که فضا را شفاف ، یا سنگین و یا شاد و . . . نمود ، اما نمی توان گفت که مکان ها سبک ، سنگین و یا غمناک هستند . پس حس مکان ، ناسازه ای است که گرچه مدعی جانشینی فضا می باشد اما به نظر میرسد که این موضوع بیشتر باعث سردرگمی فرد و یا به عبارتی شهروندان خواهد شد تا شفاف کردن تعاریف در شهر سازی .

زمانیکه بنیانهای فکری و فلسفی ما در مورد تعاریف واژگان از یکدیگر بسیار دور باشد و اجماعی در مورد آنها صورت نگیرد ، روشن است که بازتاب این سردرگمی چه واقعیت تلخی را در جامعۀ ما رقم خواهد زد . البته واضح است که دربرخی موارد به دلایل گوناگون شاید هیچگاه نتوان به اجماع رسید ، اما نگارندۀ این مطلب معتقد است که فهم بسیار دور و یا متضاد ما از واژگان و مفاهیم بنیانی معماری و شهرسازی ، نه تنها کمکی به ارتقا معماری و شهرسازی ما نخواهد نمود ، بلکه هر روز پیچ و خم دستیابی به نظام دانایی معماری و شهرسازی وبنیانهای تئوریک آن را دشوارتر خواهد نمود .


مطالب مشابه :


معماری

معماری - معماری - جستاری در هنر و معماری - در کیفیت سازماندهی فضایی را آشکار نموده است.




فضا در معماری

فضا در معماری. تجربه فضایی معماری در شهر تداوم می بصری و کیفیت نوری و ابعاد آن




بازکاوی معماری صفویه تا قاجار

های فضایی در معماری بی کیفیت شدن و نمی توان در معماری دوره




اصول طراحی کلینیک دندان پزشکی

بایست دارای کیفیت‌های فضایی ویژه ای های طراحی در زمینه ی معماری است.و طراحی این




حس مکان در شهرسازی

معماری - حس مکان در طبیعتاً به دلیل دارا بودن کیفیت متفاوت فضایی ، فرد نیز دارای حس




اتصالات در معماری

اتصالات در معماری شد تمام کیفیت های معماری که قدرت رفتار فضایی در معماری




برچسب :