ادامه محله داش کوچه سی

 

از جملۀ افراد سرشناس این محله که نام او در اذهان باقی مانده است مرحوم خانبالا وکیل است. من او را ندیده بودم. ولی ذکر خیر اورا خیلی شنیده ام می گویند او خیلی بذله گو بود و عبارات طنزآمیزی می گفت طنزهای او هنوز هم که بیش از هفتاد سال از وفاتش می گذرد در مجالس به مناسبت هایی نقل می شود. می گویند در یکی از سالها تعدادی از وایقانیها عازم زیارت امام رضا(ع) بودند. (در مورد مراسم رفتن وایقانی ها به زیارت امام رضا و عتبات عالیات بعداً مفصلا توضیح خواهم داد.) در آن ایام ماشین این قدر فراوان نبود مثلاً از شبستر اتوبوسی نبود که به تهران یا مشهد برود. بنابراین مردم با قطار به تبریز می رفتند و پس از چند روز ماندن در تبریز اتوبوسی فراهم می شد که به تهران و بعد به مشهد بروند. زایرین طبق روال به ایستگاه راه آهن که در سه کیلومتری شمالشرقی وایقان است و به آن "واغزال" میگفتند، می روند تا سوار قطار شوند. مرحوم میرزامهدی که مرثیه خوان و چاووش خوش لحنی بود همراه مردم که زوّار را مشایعت می کردند حضور داشت و با مداحی و جارهایی که می زد دل همۀ مشتاقان زیارت امام رضا را به لرزه می آورد و شوق زیارت را در دلهای آنها مضاعف می کرد. زوار ومشایعین به واغزال می رسند و منتظر قطار می مانند در این اثنا نیز مرحوم میرزامهدی چاووشی می کند. تعدادی از وایقانی ها غبطه می خوردند که چرا آماده سفر نشده اند و مهمتر ازهمه پولی تهیه نکرده بودند تا به مشهد بروند این خواستۀ خود را به زبان می آوردند. در آنجا فردی از اهالی شبستر به نام حاج میرمحمود بود که هروقت اهالی وایقان بی پول می شدند از او قرض می گرفتند و درتابستان که محصول خود را می فروختند قرض خود را پس می دادند. او در آنجا اظهار می دارد آنهای که خیلی مشتاق زیارت هستند من پول همراه دارم و می توانم قرض بدهم. یک نفر از وایقانی ها پیشقدم می شود و از او در خواست وام می کند تا هزینۀ سفر را تأمین نماید. حاج میر محمود، مرحوم ملاغلامرضا را صدا می زند و می گوید حجت را بنویس. در زمان سابق حجت به سندی اطلاق می شد که موقع قرض گرفتن نوشته می شد. در حجت مقدار وام، بهرۀ وام، زمان بازپرداخت وام و ملکی که برای تضمین باز پرداخت وام از طرف وام گیرنده به وام دهنده ترهین میگردید نوشته می شد. حجت نوشته می شود و وام گیرنده یک قطعه از املاک خود را به رهن می گذارد. حاج میر محمود نیز از خورجین خود پول در می آورد و به آن شخص می دهد. لازم به یادآوری است که آن موقع معمولاً اسکناس خیلی کم بود و پول ها اکثراً به صورت سکه های نقره ای یک، دو، پنج و ده ریالی بودند که به آنها فضّی می گفتند لذا حمل پول در کیسه و یا خورجین انجام می شد. وایقانیها عادتی دارند و هنوز هم این خصیصه در آنها تا حدی هست و آن این است وقتی یک نفر کاری را انجام داد دیگران نیز انجام می دهند. همین که یک نفر در آن جا از حاج میرمحمود وام گرفت، می گویند چند نفر دیگر نیز برای وام گرفتن و نوشتن حجت به صف ایستادند. این وضعیت را که مرحوم حاج خانبالا مشاهده کرد، می گویند از شدت تأثر به این حرکت وایقانی ها پُک محکمی به چپق خود زد و دود شدیدی از دهانش بیرون داد و گفت یا امام رضا اگر یک نظارۀ دیگر به این مردم بیندازی دیگردر این آبادی ملک یا قناتی باقی نمی ماند که مال وایقانی ها باشد. چون او می دانست آنهایی که در آن لحظه وام می گیرند کاملاً کار احساسی انجام می دهند و بعد از بازگشت نیز توان پرداخت نخواهند داشت و ملک هایی که به رهن گذاشته اند از دستشان خارج خواهد شد کما اینکه می گویند چنین اتفاقی قبلاً رخ داده بود. این سخن ایشان گرچه کوتاه بود ولی بعدها در تصمیم گیریهای احساسی بی تأثیر نبود. این مورد را به عنوان نمونه بیان کردم طنزهایی از این قبیل زیاد است که بیان همۀ آنها مارا از اصل موضوع خارج می کند.

مرحوم حاج خانبالا دو پسر داشت یکی از آنها به نام مرحوم مشهدی رحیم ناصری بود که زمین مدرسۀ ابراهیمی وایقان را ایشان اهدا نمود در جای خود که را جع به تأسیس مدرسه وایقان خواهم نوشت به تفصیل بیشتر بیان خوام کرد.

پایین تر از خانۀ مرحوم خانبالا وکیل یک سه راهی وجود داشت که به آنجا در زمان قدیم چَپَر قابی می گفتند. چپر به درهایی گفته میشود که معمولاً در محل ورود نگهداری گوسفند و بز نصب می شود. هر لنگۀ چپر دو ستون چوبی است که با چوبهای دیگر مثل پله های یک نردبان وصل می شود. احتمالآ سابقاً در این سه راه محلی برای نگهداری حیوانات بود که به این نام مشهور شده است. در چپر قاپی سکویی بود که افراد مسن در هنگام بیکاری آن جا می نشستند و گپ می زدند. مردم داش کوچه سی آدم های بذله گو و اهل شوخی هستند تعریف می کنند هروقت کسی از این محل می گذشت آن هایی که در روی سکوها نشسته بودند تکه ای می پراندند و با ان رهگذر شوخی می کردند روی همین اصل مشهور است که می گفتند هر کسی از چپر قاپی بدون عرق ریختن رد شود هنر کرده است.

از این سه راه یک کوچه فرعی به طرف غرب منشعب می گشت و به کوچۀ سافارلی (صفرلو) منتهی می گردید. خانۀ مرحوم مهدی وکیل در این کوچه بود. او در سال 1328 فوت نموده من فقط یکبار او را جلو مسجد جامع وایقان دیدم که در روی سکو نشسته بود با دیگران صحبت می کرد. ما چند نفر بچه بودیم و در کوچه منتظر آمدن دسته عزاداری بودیم. او که پیرمردی بود و کاهش بینایی هم داشت ما بچه ها را صدا کرد و از جیبش کمی مغز بادام و سبزه (کشمش خشک شده) درآورد وبه ما داد. دیگر خاطره ای از او ندارم . مرحوم مهدی وکیل نیز از منتخبین وایقان در رفع ادعای نظام الدوله نسبت به مالکیت وایقان می باشد. در سندی هم که تنظیم گردیده از او به عنوان مهدی نایب رحیمی وایقانی فرزند علی اصغر بگ نامبرده شده است. معلوم است که در زمان تنظیم سند از درجۀ وکیل به درجۀ نایب ارتقاء یافته بود. من با نوۀ او به نام فرج در مدرسۀ وایقان همکلاس بودم ولی فامیل ایشان شرقی بود و نمی دانم این اختلاف فامیل از کجا ناشی شده است چون فامیل او در سند رحیمی درج شده در صورتی که فامیل همکلاسی من شرقی بود. ( آقای علی عسگر صابونیان علت این تفاوت شهرت را بعداً به من توضیح دادند و گفتند پسر مرحوم مهدی وکیل که عسگر نام داشت موقع گرفتن شناسنامه گفته که نمی خواهم فامیلم رحیمی باشد چون کلمه رحیمی از ریشه رحم است و من نمی خواهم مورد رحم دیگران قرار گیرم و خودش مستقل از پدرش شهرت شرقی را انتخاب کرده بود.)

در ضلع جنوبی این کوچه خانۀ مرحوم حاج امیر فدایی قرار داشت او نیز یکی از معتمدین محلۀ داش کوچه سی و وایقان بود. او با مرحوم حاج علی رنجی از معتمدین روستای همجوار وایقان یعنی دیزج خلیل زیاد رفت و آمد داشت. حاج علی رنجی با توجه به اینکه بخشی ازاملاک نظام الدوله را در وایقان خریده بود با وایقانی ها زیاد محشور بود و در بین وایقانی ها با مرحوم حاج امیرارتباط داشت وبیشتر کارهای مرحوم رنجی را ایشان در وایقان هماهنگ می کرد. مرحوم حاجی امیر دو پسر داشت که با یکی از آنها به نام حسین در مدرسه وایقان همکلاس بودم. خاطرات زیادی از حاج امیر ندارم فقط مختصری از قیافه او در ذهنم هست.

مرحوم حاج علی رنجی با وجود اینکه بی سواد بود ولی انسان بسیار با هوش و باسیاست و با کفایت بود. با مسؤلین دوایر دولتی در شبستر و تبریز حشر ونشر داشت. من چون در زمانی که در شبستر درس می خواندم به خانۀ مرحوم فضل اللهی ریاست پرتلاش فرهنگ شبستر رفت و آمد داشتم به کرات مرحوم حاج علی رنجی را در منزل ایشان همراه رؤسای ادارات دیده بودم. او مطالب بسیار دقیق و مسایل اجتماعی را با لحن طنز می گفت و گفتار او بسیار هم تأثیر گذار بود. او همه را عم اوغلی صدا می کرد در واقع عبارت عم اوغلی تکیه کلامش بود. زمانی که من در شبستر مطب داشتم به طور مکرر به مطب من جهت معالجه می آمد و هر بار یک نکتۀ ظریفی می گفت و موجب انبساط خاطر می گردید. یکی از املاکی که ایشان از نظلم الدوله خریده بود باغ بزرگی در منتهی الیه شرق باغات وایقان بود که به آن "گولشن باغی" یعنی باغ گلشن می گفتند این باغ بسیار وسیع و آباد بود و در طول سال مرتباً کارگر در آنجا کار می کرد.

پایین تر از خانۀ حاج امیر و در همسایگی ایشان، خانۀ مرحوم کربلایی رجب صابونی قرار داشت. او یکی از یازده نفر منتخبین اهالی در رفع ادعای نظام الدوله نسبت به مالکیت وایقان بود. او مرد روشنفکری بود. شنیده ام در اوایل حکومت رضا شاه یعنی حدود سال 1304 شمسی ایشان با همراهی چند نفر به تبریز رفتند و یک معلم مرد به نام میرزا تقی رضایی (اوچندین سال قبل فوت نموده) به وایقان آوردند تا به بچه ها با روشهای جدید درس بدهند. چند ماهی نیز تعدادی از پسران از جمله دو پسر او به نام جعفرآقا و حسین آقا در کلاس درس ایشان حاضرشدند ولی چون قاطبۀ مردم نظر خوشی نسبت به این نوع تحصیلات نداشتند با فشار آنها این کلاسها تعطیل گردید. مرحوم میرزا تقی که صنعت قالیبافی را بلد بود به عوض دایر نمودن کلاس درس کاخانۀ قالیبافی در وایقان دایر نمود. در کارخانۀ قالیبافی ایشان بچه ها و نوجوانان زیادی مشغول شدند و صنعت قالیبافی را یاد گرفتند و آن را در وایقان اشاعه دادند به نحوی در سال 1340 شمسی که من برای تحصیل به مدرسۀ گلشن راز شبستر می رفتم اتوبوسی هر روز صبح به وایقان می آمد و قالی های بافته شده در وایقان را به تبریز می برد. شاهد بودم که هر روز به طور متوسط ده تخته قالی روی باربند اتوبوس بود که با دست های ظریف کودکان صغیر واجب التعلیم محروم از تحصیل بافته شده و جهت فروش به بازار تبریز برده می شد. رونق صنعت قالیبافی گرچه از نظر اقتصادی تا حدی در آن ایام فقر وتنگدستی کمک کننده بود ولی آثار آن در دراز مدت به ضرر وایقان تمام شد و کودکان این آبادی نتوانستند مانند کودکان آبادی های همجوار مانند دیزج خلیل، بنیس، خامنه و شبستر درس بخوانند و به مدارج ترقی برسند. به همین سبب نسل حاضر وایقانی نسبت به صنعت قالیبافی نظر مثبتی ندارد. البته در جای خود راجع به کارگاههای قالیبافی وایقان توضیحات بیشتری خواهم داد.

در آبانماه سال 1330 شمسی که مدرسۀ وایقان افتتاح شد. من نیز که هفت ساله بودم در مدرسه ثبت نام کردم یادم هست که علاوه بر پسران سه دختر نیزبه مدرسه آمدند از قرار معلوم مقرر بود مدرسه به صورت مختلط باشد. از جملۀ کسانی که دختر خود را به مدرسه فرستاد یکی هم مرحوم کربلایی رجب صابونی بود. به خاطر دارم که سه دختر در کلاس ما بودند ولی افکار عمومی مانع از ادامۀ تحصیل آنها شد. اصولاً مردم با تحصیل دختران مخالف بودند چه رسد که با پسران به صورت مختلط درس بخوانند.

یک خاطرۀ دیگر از مرحوم کربلایی رجب دارم. محرم سال 1338 یا 1339 بود با دسته عزاداری مرحوم حاج محمد معصومی برای عزاداری به خانۀ مرحوم حاج محمدتقی خاکی رفتیم. ایشان آش احسان کرده بود پس از عزاداری آش کشک آوردند خیلی هم خوشمزه بود بعد از خوردن ناهار تعارف شد که بنشینند و یک چایی بخورند مرحوم کربلایی رجب زیر ایوان نشسته و به متکا تکیه داده بود من مقابل او نشسته بودم. فردی به نام مرحوم بایرامعلی قلبی در آن مجلس بود. آن روزها تبلیغات زیادی راجع به رفتن انسان به کرۀ ماه بود. کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحدۀ امریکا توانایی های خود را به رخ هم می کشیدند. بایرامعلی قلبی اخباری را که از رادیو شنیده بود با آب وتاب بیان می کرد. مرحوم کربلایی رجب می دانست من به مدرسه می روم و دروس جدید می خوانم سخنان ایشان را قطع کرد و از من پرسید آیا شما باور می کنید که روسها و آمریکایی ها راست می گویند.گفتم چرا که نه. تازه در کتاب درسی مان این شعراز سعدی را خوانده بودم، برایش خواندم:

طیران مرغ دیدی، تو ز پای بند شهوت به درآی تا ببینی طیران آدمیت

این بیت را خواندم و او هم خیلی خوشش آمد و به من گفت بارک الله.

پایین تر از خانه کربلایی رجب حوضچه ای بود که آب شاهوردی وارد آن حوضچه می شد اطراف این حوضچه سنگهایی چیده بودند و شاید و جه تسمیه این محله به "داش کوچه سی" همان سنگها باشد البته به این نظریه زیاد هم اطمینان ندارم.

چند قدم پایین تر از این حوضچه خانۀ جناب آقای دکتر میر محمود ساعی قرار داشت او همسن من است. سه کلاس اول ابتدایی را ایشان و آقای ابراهیم عزایی و من باهم در مدرسه ابراهیمی وایقان در یک نیمکت می نشستیم.من نیز چندین بار برای درس خواندن به خانه ایشان رفته بودم و مادر ایشان مرحوم زهرا خانم به ما خیلی محبت کرده بود پدر ایشان در آن ایام در تهران بود او از سلالۀ سادات، انسانی وارسته و بسیار جلیل القدر و روحیۀ عرفانی بالایی دارد. دکتر که یکی از محبوب ترین اشخاص بین همشهری های وایقانی است عضو هیأت علمی دانشگاه بوده و چندین سال نیز به عنوان یکی از مدیران ارشد سازمان سنجش کشورخدمت کرده وتألیفاتی هم در حوزۀ معارف اسلامی دارد.

پایین تر از خانه ایشان، مسجد محلۀ داش کوچه سی قرار داشت این مسجد و سعت زیادی نداشت و به همین علت اهالی این محل برای برگزاری مراسم خود در سالهای اخیر در باغچۀ اهدایی آقای حاج عیوض عیوضی ساختمانی بسیار وسیع با امکانات خوب بنا کردند، این مسجد نیز در طرح تعریض خیابان قرار گرفت و تخریب گردید. مقابل مسجد هم خانۀ مرحوم حاج محمد علی بخش وایقان قرار داشت. به ایشان در وایقان "جانباش" می گفتند. او مردی بسیار نیک نفس و خیرخواه بود و اهل محل به او احترام می گذاشتند. او در اکثر کارهای عمرانی وایقان نقش سازنده داشت. کمک ها و پشتیبانی های او در نوسازی حمام عمومی وایقان فراموش نشدنی است. در تجدید بنای مسجد جامع وایقان نیز حد اکثر تلاش خود را انجام داد. او عاشق اهل بیت بود. به خاطر دارم زمانی که جوان یا میانسال بودند در دسته عزاداری مسجد جامع که مرحوم حاج محمد معصومی نوحه سرایی می کرد او یکی از سینه زنهای مهم این دسته بود. بعضی وقت ها ایشان برای این که سینه اش برای سینه زدن خوب باز شود بازوی چپ کت خود را از تن در می آورد و با عشق وافر سینه می زد. هر وقت نام ایشان به یادم می افتد خاطره سینه زدن عاشقانه او برایم تداعی می شود. خداوند روحش را شاد کند.

پایین تر از مسجد با فاصله یک خانه مسکونی و یک قطعه باغ متعلق به مرحوم حاج رضا درسی به محلۀ "ایشیخ لی" ( شیخلو) میرسیم . در حال حاضر باغ مرحوم حاج رضا درسی نیز تفکیک شده و به خانه های مسکونی تبدیل گردیده است.


مطالب مشابه :


توجه

بافنده شوید. درآمد کسب کنید. دوره آموزش 19روز بوده و در پایان دوره به بافندگان مدرک معتبر و رسمی فنی و حرفه ای اعطا میگردد. دارندگان مدرک فنی و حرفه ای از مزایای چون بیمه تامین اجتماعی و وام قالی بافی بهره مند میگردند. شروع ثبت نام از اول خرداد.




تصمیمات شرکت تعاونی هزار دستان بیاض

به گفته حاج محسن رحیمی مسئول شرکت تعاونی هزار دستان بیاض. کسانی که برای ثبت نام وام قالیبافی قرار بود مسیر شهرستان انار را طی کنند. با پیگیریهای اقای رحیمی و مساعدت اقای امیر حسینی رئیس کمیته امداد امام خمینی انار قرار بر این شد که ...




کافی نت فراسیستم

انجام کلیه خدمات فقط با یک تماس یا ایمیل. تحقیق، مقاله،پایان نامه ثبت نام دانشگاه ، حج ، عتبات. انجام پروژه،پروژه آماده ثبت نام جواز کسب. ترجمه متون تخصصی و عمومی ثبت نام وام خوداشتغالی. کارت ورود به جلسه ثبت نام وام قالیبافی. فیش حقوقی ...




کافی نت فراسیستم

تحقیق، مقاله،پایان نامه ثبت نام دانشگاه ، حج ، عتبات. انجام پروژه،پروژه آماده ثبت نام جواز کسب. ترجمه متون تخصصی و عمومی ثبت نام وام خوداشتغالی. کارت ورود به جلسه ثبت نام وام قالیبافی. فیش حقوقی بازنشستگان و ایثارگران ثبت نام وام ازدواج.




مشاغلی که درکنج خانه هاباقی ماند/دست ردبانکهابه سینه متقاضیان نورآباد

یکی از متقاضیان در گفتگو با مهر گفت: یک سال است که برای دریافت تسهیلات مشاغل خانگی ثبت نام کرده ام اما تاکنون موفق به دریافت وام نشده ام. کرمی با ابراز نارضایتی از بانک های عامل افزود: مراجعه مکرر به ... امید ثبت نام کردم اما امروز امیدمان به یاس تبدیل شده است. مرادپور افزود: با توجه به اینکه دارای مدرک فنی و حرفه ای قالی بافی هستم برای دریافت تسهیلات مشاغل خانگی به منظور خرید لوازم قالیبافی از قبیل نخ، طرح فرش و دار قالیبافی اقدام کرده ام اما همچنان موفق به دریافت تسهیلات نشده ام.




صندوق وام شرافتي دانش آموزان كاشان

در نتیجه درمی یابند که آنان به علت فقر مالی و تنگدستی برای کسب درآمد و تامین هزینه تحصیل خود ناگزیر از این هستند که برخی از روزهای هفته را برای تامین هزینه به کارهای گوناگون درآمدزا از جمله قالي بافي و كارگري بپردازند. ایشان از این مسئله متاثر شده ، به فكر ... این صندوق از بدو تاسیس به تامين کمک هایی چون تامین احتیاجات ضروری دانش آموزان مستعد و تیازمند از نظر هزینه های یومیه، كرايه منزل ،هزينه ثبت نام، تهيه كتاب هاي درسي و نوشت افزار، عينك، لباس و ... در سطح دبيرستان ها، مدارس راهنمايي ...




گسترش کارگاههای تولیدی از طریق....

از قدیمی ها شنیدیم که حتی سالهای پیش در روستا کارگاه قالی بافی وجود داشته و افرادی مانند حاج آقای حاج اصغر مالک این کارگاه های قالی بافی بوده و بسیاری از زنان و حتی مردان در آنجا مشغول کار بودن و برای خود و خانوادشون نون حلال در میاوردن.. اما نمی دونم چی شده که امروز حتی از یک دار قالی در روستا خبری نیست؟؟ شما می دونید ... گفت برن تو سایت اداره تعاون ثبت نام کنن و از اداره تعاون 15 میلیون وام بگیرن. فکر کردم شوخی میکنه ولی رفتم پرس و جو کردم از چندین نفر دیدم راست میگه.




همه چیز درباره شروع کسب و کار

معمولاً افرادی که دارای مدارکی (دیپلم و فوق دیپلم) در زمینه آرایشگری، قالیبافی، نجاری، معماری، گچبری و دیگر مشاغلی از این دست هستند، می توانند از این وام استفاده کنند. برای گرفتن وام های خود اشتغالی هم می توانید از طریق سیستم دولتی اقدام کنید، یعنی می توانید از ... اگر می خواهید برای گرفتن وام ثبت نام کنید و در نوبت بمانید (یعنی از طریق سیستم دولتی اقدام کنید) باید چند شرایط را دارا باشید. اول آنکه بیکار باشید، یعنی حداقل شش ماه از زمان بیکاری داشتن کارت پایان خدمت یا معافیت دائم ...




به اطلاع متقاضیان جویای کار شهرستان شوش می رساند جهت ثبت نام وام مشاغل خانگی هرچه سریعتر اقدام نمای

اشتغال و کارآفرینی در شهرستان شوش - به اطلاع متقاضیان جویای کار شهرستان شوش می رساند جهت ثبت نام وام مشاغل خانگی هرچه سریعتر اقدام نمای - ما به اشتغال فکر می کنیم . ... ب: فرش دستباف : رشته های قالیبافی ( بعد از گرفتن کد رهگیری مراجعه به اداره بازرگانی شهرستان شوش مراجعه نمایید ). قاليبافي; نخ ريسي سنتي ( فرش ); رنگرزي گياهي ( خامه ); طراحي سنتي قالي; رنگ آميزي نقشه فرش. * اج : رشته های توليدي شامل:کشاورزي – دامپروري – شيلات ( بعد از گرفتن کد رهگیری مراجعه به جهاد ...




ادامه محله داش کوچه سی

البته در جای خود راجع به کارگاههای قالیبافی وایقان توضیحات بیشتری خواهم داد. در آبانماه سال 1330 شمسی که مدرسۀ وایقان افتتاح شد. من نیز که هفت ساله بودم در مدرسه ثبت نام کردم یادم هست که علاوه بر پسران سه دختر نیزبه مدرسه ...




برچسب :