تو بمان...

با منِ بی کسِ تنها شده یارا تو بمان

همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام

تو همه بار و بری ، تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من

بنگر این نقشِ به خون شسته ، نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک

دل ما خوش به فریبی است غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت

به سرِ زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیلِ یتیم

پدرا ، یارا ، اندوهگسارا تو بمان

سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست

که سرِ سبزِ تو خوش باد ، کنارا تو بمان

هوشنگ ابتهاج

استاد صائم کاشانی 63.آسمان عشق 64.فرياد سكوت 65.با من بمان 66.ساقي عشاق 67.گلگشتي در رياض

بـا مـن بـی کـس تـنــــهـا شـده ، یــــارا تـو بـمـان اوستا حسین پناهی فیض کاشانی

تو بمان با من و امشب تو به مهمانی اشعار محتشم کاشانی. اشعار احمدرضا

تو بمان با من، تنها تو بمان. در رگ ساغر هستی تو مجتبی کاشانی; حامد

پسر کاشانی. آرشیو مطالب | تماس با من | قالب سلام من وحید هستم متولد 25 دی 1370

تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو

تو بمان با من تنها تو + نوشته شده در شنبه ۷ اسفند۱۳۸۹ساعت توسط علیرضا کاشانی | صفحه

با منِ بی کسِ تنها همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان. من بی برگ خزان مشفق کاشانی (7)

تماس با من مهری کاشانی. اخوان گفتم او را لحظه یی دیگر بمان گفت می

زندگی نامه حضرت آیت الله العظمی مبشر کاشانی خواهی بمان و باید با کلمۀ "من" بیان

برچسب :
با من بمان کاشانی