سفر به مشهد
1392/12/29
آخرین لحظات اسفند ماه رو به پایان است. دلشوره ای در دل دارم. نمیدانم از شادی رسیدن به فصلی دیگر است یا ندانستن لحظات خوب یا بد پیش رو. با این حال منتظر تحویل سال هستم.
تحویل لحظات زمستانی به بهار در ساعت 20 و 27 دقیقه انجام شد و بار دیگر صدای سورنای نوروز را با گوش جان شنیدم. خوشحالم بابت حضور دیگری در بهار. بابت بودن در این لحظه خاص. 25 دقیقه بعد در پارک سوار بیهقی سوار بر صندلی اتوبوس رویال سفر ایرانیان به مقصد یکی از شهرهای ایران هستم . برنامه سفر نوروزی امسال من شهر مشهد در استان خراسان رضوی است. پایتخت ایران در دوره افشاریان.
این اولین باری است که از راه زمینی این مسیر را طی میکنم. برای رسیدن به مشهد از تهران دو مسیر وجود دارد.
مسیر شماره یک : تهران. گرمسار . سمنان . دامغان . شاهرود . سبزوار . نیشابور . مشهد
مسیر شماره دو : تهران. سمنان . ساری . گرگان . مینو دشت . بجنورد . قوچان . مشهد
و در مسیر دوم قرار گرفتم در سفری دیگر که شروع آن را علاقمند و خواستار بودم. شهر تهران خلوت و بیشتر افراد هنوز در کنار سفره هفت سین در حال تبریک به یکدیگر هستند و من سفر دیگری را برای دیدن نادیده های ایران شروع میکنم. هوا تاریک و من مشتاق با پنجره ای که تا فردا صبح در کنارش خواهم بود دوست خواهم شد تا نادیده ها را در جاده به من بنمایاند.
حرکت راس ساعت 21 شب بود. ساعت 22 ورودمان را به پاکدشت ورامین اعلام میکرد... جاده خلوت اما در اطراف آن وانت هایی بودند که بار میوه داشتند و منتظر رسیدن مشتری... پرتقال , خیار , سیب بیشترین میوه های این ماشینها را تشکیل میداد و در زیر نور لامپها شفافیت دیگری به خود گرفته بودند. انگار که فروشنده دانه دانه آنها را تمیز کرده و جلا داده باشد.
ایستگاه پلیس راه شریف آباد - گرمسار توقف بعدی اتوبوس بود . اینجا به نوعی محل تجمع و توقف اتوبوسها بود برای ثبت ساعات حرکت خود. یکربعی توقف و عده ای از مسافران هم پیاده شدند و قدمی زدند در هوای این ساعت از شب.
مغازه های روبروی پلیس راه تامین کننده نیاز مسافران بود از میوه و تخمه گرفته تا آب جوش و اسباب بازی.
تا اینجا که جاده خلوت و خوب بود. ساعت 23:05 دقیقه . اثری از خواب در چشمانم نیست . امیدوارم که بتوانم بیدار بمانم و تنهایی این بیابانها را در دل تاریکی شب شاهد باشم.
اتوبوس نسبت به سال گذشته ( سفر شیراز ) بد نبود. ذکر یک نکته که راننده اتوبوس رویال سال گذشته خیلی روی بستن کمربند ایمنی مصر بود اما این موضوع در این سفر کمرنگ بود. ردیف سوم اتوبوس نشسته بودم و برای دیدن جاده از روبرو سرک میکشیدم و در هر بار بالاآوردن سرم تابلو و علامات رانندگی را میدیدم. گرمسار 25 کیلومتر.
بیشتر مسافران اتوبوس خواب هستند. حرکت اتوبوس در پیچ و خم جاده حکم گهواره ای را دارد که ترا دعوت به خواب شبانه میکند. تعدادی از مسافران هم مشغول گوش دادن به آهنگهای گوشی موبایل خود یا ارسال پیام هستند.
مهتاب زیبایی در دل این بیابان خودنمایی میکند چونان فانوسی که زیبایی دیگری به تاریکی شب می بخشد.
بیدار بودم تا زمان ورود به اولین لحظات روز اول فروردین ماه. ساعت صفر مطلق شد در اول فروردین و تابلو جاده 100 کیلومتر به سمنان را نشان میداد. کمی چشمانم سنگین شده بود که تابلوی کاروانسرای ده نمک مرا به هوش آورد. اینکه این کاروانسرا چه شکلی است و دقیقا کجا قرار دارد و مربوط به چه دوره ای است سوالاتی بود که در آن زمان مرا به خود مشغول و باعث بیداری بیشتر من شد. ساعت نزدیک 1 بامداد بود که به شهر رئیس جمهور رسیدیم . این مطلب را تابلوی بزرگی که در کنار جاده بود خبر میداد.
من نیز مانند سایرین خوابیدم. این گهواره متحرک مرا نیز دعوت به خواب کرد . ساعت 4:20 دقیقه بود و پنجره اتوبوس ( همان دوست جدیدم) مرا دعوت کرد به دیدن بیرون. مه بسیار شدیدی در جاده حکمرانی میکرد. دید بسیار بسیار ضعیف بود و جاده خلوت خلوت. تابلوی جاده اعلام میکرد که در 155 کیلومتری سبزوار هستیم. چشمان من هم مانند راننده خیره شده بود به خطوط جاده که رنگ سفیدشان کمکی بود در دل این مه غلیظ ... و باز بیدار ماندم و به یاد قسمتی از شعر حمید مصدق افتادم که ...
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است
زندگی باید کرد...
و همچنان بیدار بودم تا ببینم که طلوع خورشید اولین روز فروردین را از کدام قسمت از مسیر سفرم نظاره گر خواهم بود.
با نسیم دم صبح در کنار مسجدی حوالی سبزوار دیدار کردم و سلامی دادم . اتوبوس برای نماز صبح نگه داشته بود. و کمی جلوتر طلوع زیبای خورشید را نیز شاهد بودم.. از پنجره اتوبوسی که تمام کل شب را با من همراه بود در این سفر.
هوا دیگر روشن شده بود و تعدادی از مسافران در فواصلی در حال پیاده شدن بودند. مناره دستجرد را شاهد بودم که نشان از نزدیک شدن به شهر سبزوار را میداد. بزرگترین برتری روز نسبت به شب دیدن نادیده هاست.
در مدخل ورودی شهر هم سمبلی از سربداران بر بلندای تپه ای قرار داشت.
و جلوتر از آن نمادی دیگر از ورزش مورد علاقه این شهر یعنی هندبال.
بعد از پلیس راه , در سمت راست جاده سه یخچال قدیمی سبزوار قرار داشت. خیلی دوست داشتم که از آنها هم دیدن میکردم اما امکان توقف وجود نداشت.
شهر بعدی که شاهد آن بودم نیشابور بود. در مسیری که اتوبوس از آن عبور کرد چیز خاصی نیافتم. از آنجا که بیشتر شب را بیدار بودم چشمانم را نتوانستم کنترل کنم و بقول فامیل دور درب چشمانم بسته شد و خوابیدم...
ساعت 9:30 دقیقه صبح در ترمینال مسافربری مشهد بودم . هوا بسیار عالی و بهاری. راهی هتل شدم. بجای اینکه تاکسی بگیرم با اتوبوس شهری حرکت کردم. این شهر بابت نقل و انتقال مسافران و در واقع زائران خود از ناوگان اتوبوسرانی داخل شهری خوبی برخوردار است و در کنار آن مترو مشهد هم به کمک این جابجایی ها می آید.
از کیوسک مستقر در ترمینال کارت بلیط زائر را تهیه نمودم به مبلغ 3000 تومان. این مقدار جهت 11 سفر داخل شهری پاسخگوی من بود. اتوبوسرانی مشهد منظم بود. مسیرهای بی آرتی آن مشخص و ایستگاههای مجهزی داشت.
سوار اتوبوس بی آر تی از ترمینال مسافربری امام رضا (ع) به مقصد میدان بیت المقدس ( فلکه آب ) راهی شدم. حد فاصل ترمینال مسافربری تا میدان بیت المقدس, خیابان امام رضا نام دارد. اینجا تنها خیابانی است که در هر کجای آن بایستی بارگاه امام رضا را شاهد خواهی بود. سرت را به طرفین هم که برگردانی انواع و اقسام هتلهای درجه یک و دو و سه را خواهی دید. در ابتدای امر نقشه مشهد همراه با دفترچه خطوط اتوبوسرانی این شهر را از کیوسک های راهنمای زائر تهیه کردم. پس از پیاده شدن از آنجا که هتل من در خیابان کوهسنگی بود باید با خط 86 این مسیر را طی میکردم. یک جور لقمه را دور دهانم چرخاندم اما نیاز بود تا کمی زودتر با خیابانهایی که قرار است چند روزی مهمانشان باشم, آشنا شوم . همانطور که گفتم محل اقامت بنده در هتل لاله مشهد بود. خیابان دکترشریعتی ( کوهسنگی ) . نبش خیابان کوهسنگی 24.
ساعت 10:30 وارد هتل شدم . با وجود اینکه ساعت ورود به هتل 2 عصر بود اجازه دادند که اتاقم را تحویل بگیرم. ذکر یک نکته ضروری است که این هتل نزدیک پارک کوهسنگی مشهد قرار دارد و با توجه به اینکه از حرم امام رضا (ع) دورتر است جهت رفاه حال مسافران سرویس رایگان از هتل به حرم و برعکس به فواصل هر نیم ساعت یکبار وجود دارد. در ضمن برخورد پرسنل هتل بسیار بسیار محترمانه بود.
مطالب مشابه :
سفرنامه اصفهان
سفر به اصفهان. طی این سفر جاهای زیادی از مجتمع تجاری رویال عتیق دنیای موج
مشخصات ونرخ بليط سرويس هاي رويال سفر از مبدا تهران vip
AKBAR SCANIA - مشخصات ونرخ بليط سرويس هاي رويال سفر از مبدا تهران vip -
بریان اصفهان
این هم یک غذای سنتی اصفهان .در مدت سفر که آشپزی تعطیل بود برای همین از فرصت ولف رویال;
هتل رادیسون رویال مسکو | رادیسون رویال مسکو | هتلهای فوق لوکس روسیه | هتلهای 5 ستاره مسکو
مشخصات و مختصات هتل 5 ستاره رادیسون رویال تور بوشهر | تور یزد | تور اصفهان دنیای سفر
اصفهان . هتل سنتی طلوع خورشید
سفری دیگر - اصفهان . هتل سنتی طلوع خورشید - نگاهی به اقصی نقاط ایران از زاویه ای دیگر - سفری دیگر
اتوبوسی در جاده موفقیت
به پلاک هم نرسید و با پلاک موقت کار می کرد در سیرهای مشهد،شیراز ،اصفهان (رویال سفر
مجله 24- فیلم دیدن در سینماهای اتوبوسی!
دارد مسافرها را سوار میکند تا ساعت 1:30 ظهر از ترمینال صفه اصفهان رویال هستید سفر کردم و
سفر به مشهد
سفری دیگر - سفر به مشهد - نگاهی به اقصی نقاط ایران از زاویه ای دیگر - سفری دیگر
میدان نقش جهان اصفهان
سفری دیگر - میدان نقش جهان اصفهان - نگاهی به اقصی نقاط ایران از زاویه ای دیگر رویال سفر
برچسب :
رویال سفر اصفهان