سعدی
ابومحمد مُصلِح الدین مشرف بن عَبدُالله شیرازی (سعدی)
Muslih-ud-Din Mushrif ibn-Abdullah Shirazi
(Saadi-e-Shirazi)
ابومحمد مُصلِح الدین مشرف بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی (۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است . مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند وی نه تنها بدلیل کیفیت بیانش این لقب را دریافت کرده بلکه از عمق اندیشه های والای انسانی نیز برخوردار بوده است . آثار معروفش کتاب گلستان در نثر ، بوستان در نظم و غزلیات وی است . شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی بی تردید بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را با نور خیره کننده اش روشن ساخت و آن روشنی با چنان تلألویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثیر آن کاسته نشده است و آثار وی تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند .
زندگی نامه
سعدی متولد شیراز است (هم عصر با دوران قرون وسطی ). سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری احتمال داده اند و تاریخ درگذشتش را هم سالهای 690 تا 695 نوشته اند (مطابق با 1184 – 1283/1291 میلادی). پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی ، فرمانروای فارس شاغل بود . اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند.
سعدی خود در این مورد می گوید:
همه قبیله ی من ، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو ، شاعری آموخت
سعدی هنوز کودک بود که پدرش در گذشت و ظاهراً در حضن تربیت نیای مادری خود که بنابر بعضی اقوال مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده ، قرار گرفت . در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت . هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد . اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاثالدین ، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷ ه.ق) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت تا سرزمین مادری را رها کرده و دیار خود را ترک نماید . سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری (1195 میلادی) از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد) آن دوران بود که سعدی سرآمد علوم اسلامی ، قانون ، حکومت ، تاریخ ، ادبیات عربی و الهیات گشت . غیر از نظامیه ، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت . این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق ، یحیی سهروردی ، اشتباه گرفت . معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶ ه.ق) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد .
پس از پایان تحصیل در بغداد ، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست . در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸) ، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی . مسلم است که شاعر به عراق ، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان ، ترکستان ، آسیای صغیر ، غزنین ، آذربایجان ، فلسطین ، چین ، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد .
سعدی یکبار به شیراز بازگشت ولی پس از از بین رفتن حکومت سلغریان ، بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در حدود ۶۵۵ قمری ( 1231 میلادی) مجددا به شیراز بازگشته و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد . سعدی شاعر جهاندیده ، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود ؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه می کرد . از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند . سفاکی و سخاوتشان را نیک می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید . با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می زد. سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع ، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود ؛ بلکه هر سفر تجربه ای معنوی نیز به شمار می آمد.
سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک ، مسافری است که باید در هر دو وادی ، سیری داشته باشد ؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون. ره آورد این سفرها برای شاعر ، علاوه بر تجارب معنوی و دنیوی ، انبوهی از روایت ، قصه ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت زندگی داشت ؛ چنان که هر حکایت گلستان ، پنجره ای رو به زندگی می گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه ای یقینی بیان می شود. گویی ، هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد ، حاصل دنیای تجارب عملی است. شاید یکی از مهم ترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص ، وجه عینی بودن آنهاست . اگرچه لحن کلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد. از سویی ، بنا بر روایت خود سعدی ، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه ، بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از چه گنجینه دانایی ، توانایی ، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.
آثار سعدی علاوه بر آن که عصاره و چکیده اندیشه ها و تأملات عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است ، آیینه خصایل و خلق و خوی و منش ملتی کهنسال است و از همین رو هیچ وقت شکوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.
در زمان بازگشت مجدد سعدی به شیراز ، حاکم فارس اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶ ه.ق) به آنان کمک کرد . در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند . در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود . در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت . سعدی بوستان را که سرودنش در ۶۵۵ ه.ق به پایان رسید ، به نام بوبکر سعد کرد . هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید . هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد .
نظرات درباره تاریخ تولد و وفات
بر اساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها و سرودههای خود سعدی در گلستان و بوستان میزنند و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کردهاست ، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شدهاست . نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت ، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاهساله میدانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری میگیرند . از طرف دیگر ، عدهای از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی» ، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه ، رحمت الله علیه ، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بودهاست اشاره میکند و سعدی را در آن تاریخ مشهور مینامد ، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان ، نتیجه میگیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری ، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری ، متولد شدهاست . بیشتر پژوهندگان (از جمله بدیعالزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بودهاست ، نپذیرفتهاند . اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰ سال میرساند . حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی دانسته شدهاست ، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمیکند و مینویسد «حکایت جامع کاشغر فیالواقع لاینحل است» . محققین جدیدتر ، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲) ، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبودهاند بنابراین نمیتوان درستی هیچیک از این دو تاریخ را تأیید کرد .
آرامگاه سعدی
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود ، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز ، در دامنه کوه فهندژ ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است . این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست . برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان ، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد . در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر ، حکمران فارس ، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند . تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق به دستور کریمخان زند ، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود . طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد . در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود . در اطاقی که سمت شرق راهرو بود ، گور سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود . قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی ، شامل دو اطاق میشد ، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد . طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود ، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود ، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت . بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه . ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد . رو به روی این هشتی ، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد .
ویژگیهای آثار سعدی
آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است ، "سهل و ممتنع" بودن است.
این صفت به این معنی است که اشعار و متون آثار سعدی در نظر اول "سهل" و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد. در طول قرن های مختلف ، همه ی خوانندگان به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کرده اند . اما آثار سعدی از جنبه ی دیگری ، "ممتنع" هستند و کلمه ی "ممتنع" در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس. وقتی گفته می شود شعر سعدی "سهل و ممتنع" است یعنی در نگاه اول ، هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید می فهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است.
بعضی دیگر از ویژگی های آثار سعدی عبارتند از:
نکات دستوری
نکات دستوری در آثار سعدی به صحیح ترین شکل ممکن رعایت شده است .
عنصر وزن و موسیقی ، منجر به از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات نمی شود و سعدی به ظریف ترین و طبیعی ترین حالت ممکن در لحن و زبان ، با وجود تنگنای وزن، از عهده این کار برمی آید.
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد ، همچنان دشوار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه دل می نویسد حاجت گفتار نیست
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت، که سر زخاک برآرم به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم
ایجاز
ایجاز یعنی خلاصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی.
دوری از عبارت پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کلام نیز می کاهند ، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه ای دارد. از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی است، منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می کند. در شعر سعدی هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود.
گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی
به دلت کز دلم به در نکنم سخت تر زین مخواه سوگندی
ریش فرهاد بهترک می بود گر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه تا مگر سایه بر من افکندی ...
ایجاز سعدی ، ایجاز میان تهی و سبک نیست ، بلکه پراز اندیشه و درد است. در دو حکایت زیر از "گلستان" به خوبی مشاهده می شود که سعدی چه اندازه از معنی را در چه مقدار از سخن می گنجاند:
حکایت : پادشاهی پارسایی را دید ، گفت : «هیچت از ما یاد آید؟» گفت : «بلی ، وقتی که خدا را فراموش می کنم.»
حکایت: یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»
موسیقی
سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می جوید . وی اغلب از اوزان عروضی استفاده میکند.
علاوه بر اوزان عروضی ، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را افزایش می دهند ؛ عواملی همچون انواع جناس ، هم حروفیهای آشکار و پنهان ، واج آرایی ، تکرار کلمات ، تکیه های مناسب ، موازنه های هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب و ...
استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود ، جذب زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می شود. در غزل زیر سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی زای زبان برده است ، بی آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد. تکرارهای هنرمندانه ی کلمات ، هم حروفی ها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تعزلی کلام سعدی را چون شربتی شیرین و گوارا به جان خواننده می ریزد:
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم
گفتی زخاک بیشتر نه که از خاک کمتریم ما با توایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
طنز و ظرافت
طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد.
البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می گردد . طنز سعدی ، سرشار از روح حیات و سرزندگی است . سعدی به یاری لحن طنز ، خشکی را از کلام خود می گیرد و شور و حرکت را بدان باز می گرداند.
با همین طنز ، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار می کند. طنز ، نیش همراه با نوش است ؛ زخمی در کنار مرهم . سالها بعد ، لسان الغیب ، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در شعر خود استفاده ها برد:
با محتسب شهر بگویید که زنهار در مجلس ما سنگ مینداز که جام است
یا
کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی به نقد اگر نکُشد عشقم ، این سخن بکشد
نمونه اشعار
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی |
|
که به دوستان یکدل، سر دست برفشانی |
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو |
|
که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی |
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان |
|
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی |
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم |
|
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی |
مدهای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم |
|
تو میان ما ندانی، که چه میرود نهانی |
دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد |
|
نه به وصل میرسانی، نه به قتل میرهانی |
بهجهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست |
|
عاشقم برهمه عالم، که همه عالم از اوست |
به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح |
|
تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست |
نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل |
|
آنچه در سر سویدای بنیآدم از اوست |
به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست |
|
به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست |
زخم خونینم اگر به نشود، به باشد |
|
خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست |
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟ |
|
ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست |
پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است |
|
چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست |
سعدیا، گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر |
|
دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست |
نمونه ی شعر از "بوستان"
سگی پای صحرانشینی گزید به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خورد
پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگنده روز بخندید کای مامک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود بیش دریغ آمدم کام و دندان خویش
محالست اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندربرم
توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نباید ز مردم سگی
نمونه ای از غزل سعدی
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
نمونه نثر از گلستان سعدی
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت٬هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برون میآید مفرح ذات پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب
شعر بنی آدم
شعر «بنیآدم» سعدی بسیار مشهور است و در پیام فارسی که در مجموعه پیامهای فضاپیمای ویجر برای فضاهای دوردست فرستاده شدهاست این شعر به عنوان پیام برگزیده شدهاست . (شنیدن پیام فارسی برای ساکنان فضا از وبگاه ویجر ، ناسا .) باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده نیز در پیام نوروزی سال ۲۰۰۹ این بیت از سعدی را قرائت کرد .
بنی آدم اعضاء یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدردآورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
و دبیرکل سازمان یونسکو در سخنرانی خود این شعر را برای حضار خواند .
اشعار سعدی همچنین در فرشی که از سوی دولت ایران در سال ۲۰۰۵ به فراخور سال رسمی سازمان ملل برای گفتوگو میان تمدنها به سازمان ملل اهدا شد بافته شدهاست . این فرش برخلاف عادت سازمان ملل که هدایا را به نمایش نمیگذارددر محل مناسبی در سازمان ملل آویزان شد که کارشناسان میگویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت در برابر شعر سعدی» بودهاست . این شعر همچنین بر سردر تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک و نیز یونسکو نقش بستهاست . ولی در مورد درست بودن این مطلب تردیدهایی نیز وجود دارد .
آثار سعدی
از سعدی ، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای ماندهاست :
- بوستان : کتابیاست منظوم در اخلاق .
- گلستان : به نثر مسجع
-
دیوان اشعار : شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی .
- صاحبیه : مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی ، وزیر اتابکان سرودهاست .
- قصاید سعدی : قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا ، مدح ، اندرز و مرثیهاست . قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست .
- مراثی سعدی : قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست . سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست .
- مفردات سعدی : مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است .
-
رسائل نثر :
- کتاب نصیحةالملوک
- رساله در عقل و عشق
- الجواب
- در تربیت یکی از ملوک گوید
- مجالس پنجگانه
- هزلیات سعدی
از میان چاپهای انتقادی آثار سعدی دو تصحیح محمدعلی فروغی و غلامحسین یوسفی از بقیه معروفترند .
بوستان
سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه ، هندوستان ، حبشه ، مصر و شمال آفریقا سفر کرد (این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید) ؛ حکایتهایی که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست ، نگرش و بینش او را نمایان میسازد . وی در مدرسه نظامیه بغداد دانش آموخته بود . در سفرها نیز سختی بسیار کشید ، او خود گفتهاست که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت ، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود . آن طور که از روایت بوستان برمی آید ، وقتی در هند بود ، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت ؛ وی در بوستان ، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کردهاست . حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پارهای مطایبات است . سعدی ، ایمان را مایه تسلیت میدانست و راه التیام زخمهای زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکرد . علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود .
بوستان کتابیاست منظوم در اخلاق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست نظم آن را در ۶۵۵ ه.ق. به پایان بردهاست . کتاب در ده باب تألیف و تقدیم به بوبکر بن سعد زنگی شدهاست . معلوم نیست خود شیخ آن را چه مینامیدهاست . در بعضی آثار قدیمی به آن نام سعدینامه دادهاند. بعدها، به قرینهٔ نام کتاب دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند.
بابهای آن از قرار زیر است :
- عقل و تدبیر و رای
- احسان
- عشق و مستی و شور
- تواضع
- رضا
- قناعت
- عالم تربیت
- شکر بر عافیت
- توبه و راه صواب
- مناجات و ختم کتاب
آنچه عیان است اینکه بوستان بر سبک مثنوی حماسی سروده شده و احتمالا سعدی آنرا به تقلید از فردوسی و بر وزن شاهنامه سرودهاست، حال آنکه طبع لطیف او فرصت حماسه سرایی بر وی نگستردهاست آنسان که در شعر حماسی خود میسراید :
مرا در سپاهان یکی یار بود که جنگاور و شوخ و عیار بود
در این بیت نیز صفت شوخ بودن شاهدان را به جنگاوران منتسب میکند ؛ و این شعر که قیاس بوستان وشهنامهاست .
فردوسی میسراید :
برد کشتی آنجا که خواهد خــدای وگر جامه بر تن درد ناخـــدای
و سعدی در بوستان این گونه بسراید :
خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد
گلستان
گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان ، کتاب نخستش ، آن را به نثر آهنگین فارسی در هفت باب «سیرت پادشاهان» ، «اخلاق درویشان» ، «فضیلت قناعت» ، «فوائد خاموشی» ، «عشق و جوانی» ، «ضعف و پیری» ، «تأثیر تربیت» ، و «آداب صحبت» نوشتهاست .
تاریخ اتمام منظومه گلستان را سعدی بدینگونه آورده است :
به روز همایون و سال سعید به تاریخ فرخ میان دو عید
ز ششصد فزون بود و پنجاه و پنج که پر دُر شد این نامبردار گنج
قصاید عربی
که حدود هفتصد بیت می شود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه است.
قصاید فارسی
در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی است.
مراثی
شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم بالله ، آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هلاکو کشته شد- و نیز مرثیه هایی برای چند تن از اتابکان فارس و وزرای آن زمان است.
ملمعات و مثلثات وترجیعات
که شمال اشعاری در قالب های خاص مانند ترجیع بند و ... است.
غزلیات
غزلیات سعدی در چهار کتاب طیبات ، بدایع ، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست .
مجالس پنجگانه
این کتاب به نثر است و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.
هر چند موضوع آن ارشاد و نصیحت است اما از لحاظ جوهر نویسندگی به پای گلستان نمی رسد .
نصیحة الملوک
در پند و اخلاق و چندین رساله ی دیگر به نثر در موضوعات گوناگون .
صاحبیه
که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را "صاحبیه" نامیده است.
خبیثات
مجموعه ای است از اشعار هزل آمیز، که هر چند اغلب آنها خوشایند نیست ولی چند غزل و رباعی دارد که نمونه ای از لطیفه های آن دوران هستند و از این جهت قابل بررسی اند. مجموعه ی این آثار "کلیات سعدی" نامیده می شود . که تحت همین عنوان بارها بارها چاپ شده است.
در مدح سعدی
· آنچه سعدی در مورد خویش میسراید
هفت کشور نمیکنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی
منآن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
هر متاعی ز مخزنی خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز
منم امروز و تو انگشتنمای همه خلق من به شیرین سخنی و تو به خوبی مشهور
سعدی افتادهای است آزاده کس نیاید به جنگ افتاده
در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید هـزار سال پس از مرگ او گرش بویی
· سخن دیگران نسبت به سعدی
مجد همگر :
از سعدی مشهور سخن شعر روان جوی کاو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم
همام تبریزی :
همام راسخن دلفریب و شیرین است ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی
سیفالدین فرغانی معاصر سعدی :
نمیدانم که چون باشد به معدن زر فرستادن به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
چو بلبل در فراق گل از این اندیشه خاموشم که بانگ زاغ چون شاید به خنیاگر فرستادن
حدیث شعر من گفتن کنار طبع چون آبت به آتشگاه زرتشت است خاکستر فرستادن
ضمیرت جام جمشید است و در وی نوش جانپرور برٍ ِاو جرعهای نتوان از این ساغر فرستادن
تو کشورگیر آفاقی و شعر تو تو را لشکر چه خوش باشد چنین لشگر به هر کشور فرستادن
امام خمینی (ره) :
شاعر اگر سعدی شیرازی است بافتههای من و تو بازی است
دکتر عبدالحسین زرینکوب :
سعدی معانی لطیف تازه را در عبارات آسان بیان میکند و از تعقید و تکلف برکنار میماند . بعید نیست اگر بگوییم این بیت را در وصف خود سرودهاست :
صبر بسیار بباید پدر پیر جهان را که دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی مینویسد :
«اهل ذوق اِعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست ولی حق این است که [...] ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم».
ضیاء موحد دربارهٔ وی مینویسد :
«زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری بهاندازهٔ سعدی مدیون نیست».
زبان سعدی به «سهل ممتنع» معروف شدهاست ، از آنجا که به نظر میرسد نوشتههایش از طرفی بسیار آساناند و از طرفی دیگر گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنها ناممکن .
گارسن دوتاسی :
سعدی تنها نویسنده ایرانی است که نزد توده مردم اروپا شهرت دارد
باربیه دومنار :
در آثار سعدی لطف طبع هوراس ، سهولت بیان اوید ، قریحهی بذلهگوی رابله و سادگی لافتونن را میتوان یافت
سر ادوین آرنولد :
باری دگر همراه من آی ، از آن آسمان گرفته ، تا گوش بر نغمه خوشآهنگ و سحرآسای سعدی گذاریم، بلبلی هزاردستان ، که از دل گلستان خویش ، به پارسی هر دم نوایی دیگر ساز خواهد کرد...
در ایران روز ۱ اردیبهشت را روز سعدی می نامند . روز سعدی مبارک
مطالب مشابه :
غزل سعدی
آثار مهم و پر قدرت دیگر سعدی یعنی گلستان وبوستان می باشد و چند بیت زیبا از سعدی :
باز خوانی حکایتی از گلستان سعدی
مرز بندی داستان و شعر با ارائه چند نمونه . ارجحیت گلستان و سعدی بعد از بیان دو بیت مشکل
سعدی
نمونه نثر از گلستان سعدی: سعدی حدود هفتصد بیت است که کردهاست.سعدی چند چکامه
دو حکایت پند آموز از گلستان سعدی
دو حکایت پند آموز از گلستان سعدی کودکی ام پر است از خاطره تلخ و "پیغامی چند"(میثم
تصنیف گلستان سعدی
تصنیف گلستان سعدی چند شعر ومطلب زیبا بیت:شروع ماه اردیبهشت از تقویم جلالی /بلبل خوش
چند شعر عاشقانه سعدی شیرازی
شعری عاشقانه از سعدی : برای خواندن چند شاهکارشعری سعدی به آدرس زیر هم سری
حکایتی از گلستان سعدی
حکایتی از گلستان سعدی معنی چند جمله: چوپان * معنای دو بیت:
سعدی
نمونه نثر از گلستان سعدی. سال ۲۰۰۹ این بیت از سعدی را هایی برای چند تن از
برچسب :
چند بیت از گلستان سعدی