خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت نوزدهم

ریحان تو باغ تنها وایساده و به لحظاتش با صنم فکر میکنه ... مثل ... وقتی که گل سرو به موهاش می بست .... که یهو صنم میاد تو باغ وازش میپرسه اینجا چیکار میکنی ؟؟

ریحان میگه من تنهایی رو دوست دارم ... از اینکه اینجا وایسم و تنهایی فکر کنم لذت میبرم ..

صنم بخاطر حمایت و طرفداریش ازش تشکر میکنه و میگه اینکارت برای من خیلی معنی داشت ... وقتی همه دربرابرم بودن تو ازم حمایت کردی . در حالیکه من فقط یه خدمتکارم و این کار منو تحت تاثیر قرار داد . ریحان میگه من قبلا چنین کاری رو جلوی آهیل و خانوم تنویر نکرده بودم اما دیگه نتونستم در برابر کاری که ندا با تو میکرد سکوت کنم . صنم میگه تو مرد خیلی خوبی هستی مطمئنم هر کی دیگه هم جای من بود تو همینطور ازش دفاع میکردی ...

اما ریحان میگه شاید اگه تو نبودی برای هیچ کس اینکارو نمیکردم . تو دختر خیلی خوب و متفاوتی هستی ...

صنم لبخند میزنه ... با شوخی میگه من اونقدرا هم خوب نیستم که تو فکر میکنی وقتی عصبانی میشم رو ندیدی !! همچنان که صنم حرف میزنه ریحان با احساس بهش نگاه میکنه ومیگه من چیز زیادی از تو نمیدونم ومیخوام بیشتر بشناسمت . صنم میگه میدونی چیه ... من تا حالا مردی به خوبی تو ندیدم . کسی که هر کاری ازش بربیاد برای دیگران انجام میده ، منم میخوام بیشتر از تو بدونم... اما ... هر وقت میبینمت حس میکنم چیری رو مخفی میکنی . چیزی که با هیچ کس در میون نمیذاری . و بهش میگه به من بگو ...

ریحان دستپاچه میشه و دوباره یاد خاطراتش با صنم میوفته ... میگه هر موقع وقتش رسید بهت میگم .

صنم قبول میکنه و دستشو میاره جلو که باهم دست بدن . ریحانم دستشو میاره اما جای حنای عروسی آهیلو رو دست صنم میبینه . دستشو پس میکشه و میره تو فکر ...


آهیل تو اتاقش اتفاقات روز حنابندون رو به خاطر میاره و با یادآوری اون و توهینایی که ندا به صنم کرده بود عصبی و کلافه هست و بلند میشه میره بیرون تو باغ ...

همون موقع هم صنم یاد لطیف میوفته که چقدر کار دارن و با عجله خداحافظی میکنه و از پیش ریحان میره .

آهیل میاد تو حیاط و از پشت درختا میشنوه که ریحان اسم صنمو صدا میکنه و بهش میگه من نمیدونم کی و چطور این اتفاق افتاد اما تو برای من بیشتر از یه دوستی . خیلی بیش تر از یه دوست . نمیدونم چرا ولی خیلی دوست دارم ... عاشقت شدم ...

آهیل این حرفا رو میشنوه و بهم میریزه اما غافل از اینکه ریحان داره با خودش حرف میزنه و صنم اصلا اونجا نیست ... آهیل رفتن صنمو ندیده و فکر میکنه صنم این حرفا رو شنیده ....


ندا و پدر و مادر اظهر داشتن با هم صحبت میکردن و ندا بهشون میگه معامله با تنویر انجام شد ...

ندا بهشون دروغ میگه . بجای 5 میلیون میگه 2 میلیون .اوناهم خیلی خوشحال میشن وشروع میکنن به خیالبافی که چقدر پولدار میشن و صاحب خونه میشن ودستور میدن . ندا میگه شما خیلی کم توقعین . ندا میگه من دنبال این پول نیستم من همه اون اموالو میخوام بعد ازدواج همش مال من میشه .

مادر اظهر دوباره در مورد تنور بهش هشدار میده و میگه مراقب باش اون نمیذاره اینکارو بکنی .... اما ندا میگه اگه تنویر وجود نداشته باشه چی !! اونوقت آهیل واموالش مال من میشن !!

پدرمادر اظهر از این حرف شوکه میشن ومیپرسن چطوری ؟؟ ندا یه بطری کوچیک بهشون نشون میده ومیگه با این زهر تنویر ظرف 24 ساعت فلج میشه و میمیره و قسمت خوبش اینه که اثر این زهر قابل ردیابی و پیگیری نیست ...

ندا از نقشش بهشون میگه ومیگه نا نیمه شب فردا که عروسیم برگزار میشه یه مرگ آروم و دردناک به تنویر میدم ...

از خیالاتش برای خانوم خونه شدن میگه ومیگه بجای خانم تنویر باید بگن خانم ندا ...

مادرپدر اظهر شوکه میشن و میگن ندا برای تنویر گرون تموم میشه ...


صنم مشغول چیدن میز نهار خوریه که ندا میاد وشروع میکنه به طعنه زدن به صنم و صنمم با شدت حرفاشو رد میکنه . بعد ندا میگه من داشتم شوخی میکردم جدی نگفتم . نمیخوام روز عروسیم کسی ازم ناراحت باشه . بعد بابت رفتارش تو روز حنابندون عذر خواهی میکنه ومیگه من باهات خیلی بد رفتاری کردم در حالیکه تو بی تقصیر بودی . صنم به روش نگاه نمیکنه وخیلی سرد باهاش رفتار میکنه ... ندا میبینه که تنویر داره میاد و به صنم میگه بذار باشه بقیه ش رو من انجام میدم !!

صنم تعجب میکنه اما ندا اصرار میکنه که میزو بچینه ... صنم میره . ندا میره پیش تنویر و براش خودشیرینی میکنه و تظاهر میکنه چقدر مراقبشه . تنویر میگه وقتی کسی این اطراف نیست این نمایشو بذار کنار . ندا عصبانی میشه ومیشینه وبا خودش میگه من میتونم این رفتارمو تا هر وقت بخوام ادامه بدم اما فقط 24 ساعت دیگه ... بعد یواشکی شیشه سم رو درمیاره واطرافشو نگاه میکنه کسی نباشه و چند قطره میریزه تو سوپ تنویر ...

 


تنویر سراغ بقیه رو میگیره . پدرمادر اظهر ، آهیلو میارن سر میز . ندا میگه خواستم آهیل بیاد تا جلو همه عذر خواهی کنم ومیره سراغ تنویر برای معذرت خواهی . تنویر اصلا از این نمایش خوشش نمياد . اما میگه بچه ها گاهی اشتباه میکنن و من با ندا مشکلی ندارم ...

بعد ندا به تنویر میگه به آهیل بگو منو ببخشه . به حرفت گوش میده ...

تنویرم به آهیل میگه بسه دیگه از ندا عصبانی نباش شما دارین ازدواج میکنید . ندا میره پیش آهیل اما آهیل دستشو میکشه کنار . ندا تظاهر میکنه که خیلی متاسفه و میگه آخه من نمیتونم اسم دیگه ای رو کنار اسم تو بشنوم ...

همون موقع صنم میاد داخل و حواس آهیل پرت میشه به اون ...

و باز یاد گذشتش با صنم میوفته بازم یاد ابراز علاقه ریحان به صنم ... ندا صنمو میبینه و میگه غذا رو بذار رو میز . همه میشینن . صنم میاد برای آهیل غذا بریزه اما آهیل میگه نمیخوام  .گرسنه نیستم .

 

سر میز ندا نفسشو حبس کرده ومنتظره تنویر سوپو بخوره تنویر سوپو نزدیک دهانش میبره اما لحظه آخر دست نگه میداره وشروع میکنه با آهیل حرف زدن در مورد تدارکات عروسی . ندا بی قرار ومنتظره . بعد تنویر به لطیف میگه رکسانا ( گربه تنویر ) رو بیار بهش غذا بدم ...

لطیف گربه رو میاره.  تنویر مشغول صحبته . ندا هم اعصابش خورد شده و همش منتظره که تنویر سوپو بخوره ...

لطیف یهو دید که یه ماده ی تیره توی سوپ تنویر هست و میره در گوش صنم بهش یه چیزی میگه ... صنم هم یهو شوکه میشه و داد میزنه نباید این سوپو بخوری !!!!

همه شوکه میشن و برمیگردن و با تعجب به صنم نگاه میکنن ...

همون موقع گربه از جاش پرید و ظرف سوپ ریخت روی زمین و شکست ... و گربه شروع کرد به لیسیدن سوپ که روی زمین ریخته شده بود ...

ندا وحشت کرده بود و میدونست الان گربه میمیره و همه میفهمن که تو غذا زهر بوده ...

.

.

.

تمام ...


مطالب مشابه :


عكس حنا - ظرف براي حنابندون (سري اول)

آرايشگاه بانوان(زنانه) درهمدان-خورشيدشهر - عكس حنا - ظرف براي حنابندون (سري اول) - عروس سرا و




آداب و رسوم روستای چهواز

به قربان حنای پشت دستت و حنابندی حنابندو حنابندون عروس حنای پشت دستت نقش بسته و حنابندی




تزیینات حنابندان-مدلهای زیبای تزئین حنابندون

اس ام اس عاشقانه زیبا|sms|عاشقونه|عشقولانه|رومانتیک|عشقی|با احساس|مهربانی|زیباترین|بهترین




عروسی سنتی

تو اون زمان عروسی و حنابندون تو یه شب برگزار ی آقا داماد حنای که خودشون درست کرده




خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت نوزدهم

ریحانم دستشو میاره اما جای حنای عروسی آهیل تو اتاقش اتفاقات روز حنابندون رو به خاطر




خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت هجدهم

××××× - خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت هجدهم - بعد از اینکه نازیه حنای روی دست صنمو به همه نشون داد




برچسب :