ربات
ربات بیمنطقی را میشناختم که خیال میکرد یک آدم خوش قلب است. او خیال میکرد که خانوادهاش و جامعه اش را بسیار دوست دارد؛ او هر روز از خوراک مورد علاقه همسرش تعریف میکرد، لباس مورد علاقه کارفرمایش را میپوشید، برنامه تلویزیونی مورد علاقه فرزندانش را تماشا میکرد، کتابهای مورد علاقه پدرش را میخواند، مناسک مورد علاقه خانوادهاش را بهجا میآورد، و باورهای مورد علاقه جامعهاش را پذیرفته بود. ...
دیروز وقتی که فرزندانش برای دیدن برنامههای تلویزیون، اختلاف نظر پیدا کردند، هنگ کرد و دیگر سیستم عاملش جواب نداد. شرکت سازندهاش هم حاضر به تعمیرش نشد؛ به همین خاطر خانوادهاش تصمیم گرفتند او را به یک شرکت بازیافت قطعات الکترونیکی تحویل دهند و یک ربات نو بخرند.
مطالب مشابه :
آزمون دکتر فیل مک گرا
قلم فرسايي هاي آيبك يادداشت هاي يك خواب براده های قلم
معمولی بودن
قلم فرسايي هاي آيبك در ارتباط با معمولی بودن یادداشت خلوت به قلم مهردخت رو هم بخونید.
سيگار برگ دست پيچ
يكي از بهترين سيگار هاي دنياس اين سيگار برگ دست پيچ كوبا چندتا رابطه قلم فرسايي هاي آيبك
نوروز 91 خجسته باد
قلم فرسايي هاي آيبك يادداشت هاي يك خواب براده های قلم
ربات
قلم فرسايي هاي آيبك يادداشت هاي يك خواب براده های قلم
رفاقت، انسانیت
قلم فرسايي هاي آيبك يادداشت هاي يك خواب براده های قلم
شعر 8
آيبك - قلم فرسايي هاي
برنامهریزی به زبان ساده (قسمت اول – مفهوم برنامهریزی)
قلم فرسايي هاي آيبك يادداشت هاي يك خواب براده های قلم
برچسب :
قلم فرسايي هاي ايبك