جوانى از نگاه دين و روانشناسى
جوانى از نگاه دين و روانشناسى
چكيده دوره جوانى يكى از مراحل مهم، سرنوشتساز و حساس زندگى انسان است. اين دوره از زندگى كه پس از دوره نوجوانى آغاز مىشود و تا ميانسالى ادامه دارد، داراى ويژگىها و رخدادهاى ويژهاى است. در اين دوره از حيات، جوانان به طور معمول واجد خصوصيات اخلاقى، رفتارى، عاطفى، شناختى و معنوى منحصر به فردى هستند. در رابطه با ويژگىهاى جوانان در اين دوره و همچنين اهميت اين دوره از زندگى و حتى درباره محدوده و گستره دوره جوانى، در آموزههاى دينى و روانشناختى، مباحثى مطرح گرديده است. اين مقاله با رويكرد تحقيقى به ويژگىهاى جوانان، اهميت جوانى و سن جوانى از منظر آموزههاى دينى و روانشناختى پرداخته است. هدف اين نوشتار بررسى و تبيين جايگاه جوانى در آموزههاى دينى و روانشناختى و همچنين بررسى ويژگىهاى جوان است. در اين نوشتار از روش توصيفى ـ تحليلى بهره گرفته شده و ويژگىها و جايگاه جوان مورد ارزيابى و تحليل قرار گرفته است. كليدواژهها: اهميت جوانى، سن جوانى، ويژگىهاى روانشناختى، ويژگىهاى عاطفى و رفتارى. مقدّمه در رابطه با اين سؤال كه جوان كيست و چه ويژگىهايى دارد، در كتابها و مقالات متعددى از جمله با جوان تا آسمان، تأليف مهدى هادوى، بررسى شخصيت جوان از ديدگاه قرآن، تأليف ثريا سليمانىفر و جوان از نظر عقل و احساسات، تأليف محمّدتقى فلسفى نكاتى نگارش شده است، ولى به صورت كافى و جامع به ويژگىهاى جوان و اهميت جوانى از نگاه دينى و روانشناختى پرداخته نشده است. از اينرو، در اين مقاله با بهرهگيرى از آموزههاى دينى و روانشناختى به توصيف و تبيين اهميت جوانى، سن جوانى و ويژگىهاى او مىپردازيم و دوره جوانى كه دوره بااهميت است مورد بررسى قرار مىدهيم. خوب مىدانيم كه دوره جوانى طلوع صبح دلانگيز زندگى و موج خروشان درياى نشاط و بالندگى است. ايام جوانى دوران درخشندگى و فروغ زندگى است؛ دوران سرور و شادمانى و دوران قوّت و قدرت است. جوانى دوران كار، كوشش، شور و هيجان است. دل جوان صاف و شفاف است و اين شفافى خواهان هدايت است تا زنگار نگيرد و براى هميشه سرچشمه حيات و تكامل باشد. انديشه جوان كنجكاو بوده، او همواره به دنبال پويايى و پيشرفت است. اراده جوان بسى بلند و با صلابت بوده و هر ناممكنى را ممكن تصور مىكند و از انجام كارهاى پست و كممايه اجتناب دارد و هميشه به دنبال كارهاى بزرگ و خيزشهاى اساسى و تحولآفرين است. روح جوان بسيار لطيف و زيباست و معمولاً با ياد پروردگار خويش نورانيت و صفا مىگيرد و از مناجات با جان جانان بيشترين لذت و بهره را مىبرد و بيشترين خلوت را با او داشته و از چشمه زلال و معرفت ناب حضرت حق، پيوسته برخوردار است. طبيعت جوان، متمايل به معنويت و متمايل به صفاست. او علاقهمند به پاكى، محبت، روشنبينى و روشنبينان است. دلهاى جوانان، نورانى است و فطرتهاى آنان سالم و دستنخورده است. دلبستگى آنان به زخارف دنيا و به بندهايى كه پولدوستى و مالدوستى و جاهطلبى و قدرتطلبى بر پاى انسان مىزند، خيلى كمتر است؛ از اينرو، تحول اخلاقى در جوانان آسانتر مىباشد. نيرو و انرژى جوانى مىتواند مزارع را سرسبز و خرّم كرده و چرخهاى عظيم صنايع سنگين را با نيروى جوانان به حركت درمىآيد؛ و ذخاير طبيعى كه در اعماق زمين و درياها نهفته است، با همت نسل جوان استخراج شود و در خدمت بندگان خدا قرار گيرد. از اينرو، پرداختن به اين موضوع و تبيين جايگاه جوان، اهميتى مضاعف خواهد داشت.
تعريف جوانى روانشناسان و صاحبنظران درباره اينكه جوان كيست و دوره جوانى چه محدودهاى از عمر انسانها را پوشش مىدهد، اتفاقنظر ندارند. اين اختلافنظر به اسناد و اعلاميههاى بينالمللى نيز كشيده شده است. سازمان ملل متحد، با اذعان به اينكه تعريف دوره جوانى، در مقايسه با كودك يا بزرگسال، در جوامع مختلف به سبب مليت يا فرهنگهاى گوناگون، متفاوت است، در جهت دستيابى به اهداف آمارى خود، جوانى را بين سنين 15 تا 24 سالگى قرار داده است.2 با اين حال، بايد توجه داشت كه گرچه تعاريف جوانى نسبت به شرايط متغير اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى متفاوت است، اما مىتوان بر اساس ويژگىهاى جوانى و ديدگاه انديشمندان و آموزههاى دينى و مفاهيم لغوى به يك جمعبندى نايل شد. فرهنگنامه فارسى عميد، جوان و جوانى را به معناى حد ميانه عمر طبيعى و به معناى سن نشاط و بالندگى و رشد فكرى معنا كرده است.3 روانشناسان ژنتيك، جوانى را از 18 تا 33 سالگى مىدانند و مىگويند: در اين سن تحولات جدى و اساسى ادامه دارد و شخص هنوز در حال رشد فكرى و عقلى است. آنان اين مرحله را به نام اوايل بزرگسالى نامگذارى كردهاند.4 اريكسون به عنوان يك نظريهپرداز قوى در مسائل روانشناختى، درباره انسان و مراحل زندگى او مطالعات قابل توجهى داشته است. وى با تقسيم مراحل زندگى به هشت مرحله، دوره بزرگسالى را ـ كه از 20 تا 40 سالگى قرار داده ـ به سن جوانى نيز اطلاق نموده است.5 فخرالدين طريحى، صاحب كتاب مجمعالبحرين كه آشنا به معانى الفاظ در قرآن و روايات است، مىنويسد: وقتى گفته مىشود جوانى، مراد دوران قبل از پيرى و ميانسالى است و در معناى آن گفته شده كه مراد از جوان، شخصى 33 ساله است.6 در يك جمعبندى نهايى و بر اساس تتبّع و مطالعه در آثار انديشمندان و سخنان معصومان عليهمالسلام درباره محدوده جوانى و سن آن، اين نتيجه به دست مىآيد كه محدوده جوانى بعد از دوره نوجوانى شروع مىشود و تا چهل سالگى ادامه دارد. البته هرقدر افراد به سن چهل سالگى نزديكتر مىشوند خصوصيات و ويژگىهاى ميانسالى را پيدا مىكنند. نقطه اوج صفات جوانى در سنين بين 18 تا 25 سالگى است و روانشناسان عمدتا اين محدوده سنى را دوره جوانى دانستهاند. علّامه مجلسى مىفرمايند: «وقتى ريش نوجوان كامل شد، به او شاب و جوان مىگويند و جوانى تا چهل سالگى ادامه دارد و به بعد از چهل سالگى، ميانسالى اطلاق مىشود.»7 محدود بودن جوانى تا چهل سالگى را مىتوان از روايتى كه از محضر نورانى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله صادر شده است نيز استفاده نمود. حضرت درباره امام زمان (عج) مىفرمايند: «خداوند حضرت مهدى را بعد از غيبت ظاهر مىكند، در حالى كه جوانى كمتر از چهل سال است.»8 پيامبر اكبرم صلىاللهعليهوآله همچنين درباره امام حسن و امام حسين عليهماالسلامفرمودند: «الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنة»؛9 حسن و حسين، آقا و سرور جوانان بهشت هستند. از طرفى، درباره اوصاف اهل بهشت وارد شده كه آنها چهل ساله هستند. از اين دو روايت شريف به خوبى استفاده مىشود كه در آموزههاى دينى، جوانى تا چهل سالگى امتداد دارد.
اهميت جوانى از يك چشمانداز كلى مىتوان دوران زندگى را در سه مرحله بزرگ خلاصه نمود: كودكى، جوانى و پيرى. به دليل تحولات عظيمى كه در دوره جوانى براى انسانها رخ مىدهد، اين مرحله از زندگى از اهميت فوقالعاده و چشمگيرى برخوردار است. جوان در ابتداى دوره جوانى پيوسته به سوى قدرت و نيرومندى پيش مىرود و هر سالى كه بر وى مىگذرد قوىتر مىشود تا به سرمنزل كمال جوانى و به اوج قوت و توانايى برسد. بعكس، آدمى پس از دوران جوانى به سوى فرسودگى و ناتوانى مىرود و هر سال از سال قبل ضعيفتر مىگردد و آنقدر اين راه نشيب را مىپيمايد تا به منزل پيرى و به نهايت درجه ناتوانى و ضعف برسد. خداوند متعال در قرآن كريم با اشاره به اين مراحل از زندگى، آن را به انسانها گوشزد مىكند: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ»(روم: 54)؛ خداست آن كسى كه شما را ابتدا ناتوان آفريد و در دوران ناتوانى و كودكى پرورش داد و سپس پس از ناتوانى (در جوانى) قوت بخشيد، سپس بعد از قوت، ناتوانى و پيرى داد. دوران جوانى، دوران كار و تلاش، صحنه شور و هيجان، عرصه خستگىناپذير سازندگى و دوران درخشندگى و بالندگى است. جوانان، قلب تپنده زندگى اجتماعى، مغز هميشه فعال زندگى، يارىرسان دين خدا در طول تاريخ، ياوران ولايت و رهبرى، و گوش شنواى پيام وحى و معارف بلند الهى هستند. جوانان مؤمن و با اخلاق، گنجهاى نهفته اجتماع و كليد هر نيكى و قفل هر بدى هستند.10 اميرمؤمنان حضرت على عليهالسلام درباره اهميت و ارزش جوانى مىفرمايند: «قدر و منزلت دو گوهر گرانبها و دو چيز با ارزش را هيچكس نمىشناسد، مگر كسى كه آن را از دست داده باشد: جوانى و سلامتى.»11 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايند: «پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جوانى و نشاط را پيش از آنكه پير و فرسوده گردى؛ سلامتى را پيش از اينكه بيمار و ناتوان شوى؛ بىنيازى و دارايى را پيش از آنكه فقير شوى؛ فراغت و راحتى را قبل از آنكه گرفتارىهاى دنيا تو را مشغول سازد و زندگانى دنيا را پيش از آنكه آن را وداع كنى و به سراى آخرت بروى.»12 در اين حديث شريف، پيامبر صلىاللهعليهوآله پنج ركن اساسى زندگى اجتماعى و دنيوى را بيان فرموده است كه اگر انسانها با چشم بصيرت به اين اصول بنگرند و به آن عمل كنند، به سعادت دنيوى و اخروى نايل مىشوند. و اين اصول عبارتند از: 1. قدرشناسى از فرصت جوانى و استفاده بهينه و مطلوب از اين دوران استثنايى و غيرقابل برگشت؛ 2. سلامتى و تندرستى روحى و جسمى كه ارزش و قيمتى غيرقابل توصيف دارد؛ 3. ثروت و دارايى كه در صورت فقدان آن، بسيارى از مشكلات به وجود خواهد آمد؛ 4. فرصتها و فراغ بالها كه زمان خوبى براى تلاش و كوشش و بالندگى است؛ 5. زندگى و حيات دنيوى كه محلى براى كسب كمالات انسانى و عبادت خالق متعال است و در واقع، سنگبناى سعادت اخروى و قرار گرفتن در بهشت و رضوان پروردگار است و اين زندگى مقدّمهاى براى زندگى جاودانه و واقعى جهان آخرت است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله درباره پرسش ويژه از دوره جوانى در روز واپسين مىفرمايند: «روز قيامت هيچ بندهاى گام برندارد تا درباره چهار چيز از او سؤال كنند: از زندگانى و عمرش كه در چه راهى آن را به پايان رسانده؛ از جوانىاش كه در چه مسيرى پشت سر گذارده؛ از اموالش كه از كجا به دست آورده (از حلال بوده يا حرام) و در چه راهى صرف نموده، و درباره دوستى و محبت اهلبيت ما خاندان رسالت.»13 در اين حديث شريف، جوانى كه تنها بخشى از دوران زندگى است، به طور مستقل مورد توجه قرار گرفته و اين بيانگر ارزش و اهميت فوقالعاده دوران جوانى است. انسان بايد توجه داشته باشد كه در روز قيامت از كيفيت گذراندن آن دوران حساس از او سؤال مىشود و بايد جوابگو باشد.
مولوى در اينباره مىگويد:
حق همى گويد چه آوردى مرا اندر اين مهلت كه دادم من تو را عمر خود را در چه پايان بردهاى قُوت و قوّت در چه فانى كردهاى گوهر ديده كجا فرسودهاى پنج حس را در كجا پالودهاى چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش خرج كردى چه خريدى تو زفرش دست و پا من دادمت چون بيل و كلنگ من ببخشيدم زخود آن كى شدند؟14
افلاطون مىگويد: در دوران جوانى مىبايست براى دوران پيرى چراغى تهيه كرد و از فرصت جوانى استفاده مطلوب نمود. يكى از عرفا نيز مىفرمايد: روزگار شباب (جوانى) غنيمت شمار و ضايع مگردان؛ چراكه گذر شب و روز، بىاختيار تو را به منزل وحشتناك پيرى خواهند رسانيد.15 يكى از انديشمندان غربى مىنويسد: در جوانى، امكانها و امتيازات زيادى براى زندگى يافت مىشود، در حالى كه در سنين كهولت و پيرى، خيلى از اين امكانها از دست مىروند؛ چه بسا اشخاصى كه پيوسته افسوس مىخورند از اينكه نمىتوانند فرصتهاى درخشانى را كه از دست دادهاند، دوباره در زندگى بازيابند. وى در ادامه مىنويسد: جوانى و شباب عالىترين سنى است كه در طى آن شاهراههاى زندگى به روى جوانان گشوده مىشوند. اما اين دوران تحسينانگيز و سرنوشتساز كه دختران و پسران جوان آرزو دارند دوام آن زيادتر شود، خيلى زودگذر است. جوانى چندين سال بيشتر طول نمىكشد. بنابراين، بايد اين دوران زندگى را به كمال و خوبى و روشنى گذراند و سنگبناى يك زندگى منطقى و موفق را در اين دوره از زندگى گذاشت تا به حسرت و پشيمانى گرفتار نشد.16 اميرالمؤمنين على عليهالسلام نسبت به گذر عمر و جوانى اينگونه هشدار مىدهند: در ايام سلامتى بدن، سرمايهاى آماده نكردند و در اولين فرصتهاى زندگى و نيرومندى درس عبرتى نگرفتند و درخشندهترين ايام عمر (جوانى) را به رايگان از كف دادهاند. آيا كسى كه در جوانى اهل تنپرورى بوده و تلاشى نكرده، مىتواند در پيرى جز شكستگى و ذلّت انتظارى داشته باشد؟17 در اين فرمايش نورانى حضرت على عليهالسلام درباره ارزش جوانى و نشاط هشدار مىدهند كه مبادا فرصتها از دست بروند و افسوس و پشيمانى در پى بياورند. آيتاللّه بهاءالدينى كه يكى از اساتيد بزرگ عرفان، اخلاق و سير و سلوك بود، درباره جوانى و بهرهبردارى از اين ايام مىفرمودند: جوانى مناسبترين فرصت براى خودسازى معنوى و بالندگى علمى و اخلاقى است؛ انسان بايد در لحظه لحظه عمر خود، به فكر خويشتن بوده و ايام جوانى كه غنيمتى سترگ است، نبايد غافلانه سپرى گردد و نبايد به سادگى آن را از كف داد، بلكه بايد فرصت را غنيمت شمرد و از اين دوره ارزشمند نهايت بهره را برد؛ چون در اين ايام نَفْس و روح انسان براى ساخته شدن مستعدتر است و قواى انسان توان كامل دارد.18
ويژگىهاى جوانى دورههاى عمر آدمى به تناسب شرايط سنى و نيروى جسمانى و به اقتضاى رشد فكرى، از مراحل چندگانه با ويژگىهاى گوناگون و خصوصيات خاصى تشكيل مىگردد و هر مرحله از عمر انسان داراى صفاتى است كه در مراحل ديگر زندگى كمتر پيدا مىشود. دوره كودكى عمدتا به بازى مىگذرد، و دوران جوانى هم ايام تجملگرايى، زيبايى، پرداختن به حسن جمال و خودنمايى است؛ و سرانجام، ايام پيرى و سالخوردگى كه روزگار حرص و صحنه ازدياد مال و منال دنياست. خداوند متعال در قرآن كريم به اين صفات و ويژگىها اشاره كرده و مىفرمايد: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»(حديد: 20)؛ بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجملگرايى و فخرفروشى و افزونطلبى در اموال و فرزندان است. دوره جوانى هم كه يكى از دورههاى حساس زندگى است، داراى صفات و ويژگىهاى خاص خود است. جوان در اين دوره دستخوش تحولات گسترده در ابعاد گوناگون مىشود كه اگر با آگاهى با آنها روبهرو نشود، به ناكامىهاى جبرانناپذيرى دچار مىگردد. درباره ويژگىهاى عاطفى، شناختى، جسمانى، معنوى و... دوره جوانى، روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان تعليم و تربيت پژوهشهاى زيادى انجام دادهاند. گرچه بعضى از اين پژوهشها جاى نقد و تأمّل دارد، ولى بيشتر آنها شايسته تقدير است. در آموزههاى دينى نيز به نكات بسيار جالب و ارزشمندى درباره ويژگىهاى انسان در مراحل مختلف رشد به ويژه نوجوانى و جوانى اشاره شده است. توجه اسلام به ويژگىهاى انسان در هريك از مراحل رشد، دستكم از دو زاويه قابل تفسير است؛ نخست اينكه انسانها را به شگفتىهاى آفرينش كه خداوند در وجودشان به وديعت نهاده است، متوجه سازد و از اين راه، انگيزه بيشترى براى اطاعت و بندگى پروردگار در آنها پديد آورد و ديگر آنكه با بيان اين حقايق، راهبردها و روشهاى تربيت و خودسازى و بالندگى را براى انسانها ترسيم كند. در ذيل، برخى از ويژگىهاى دوره جوانى از منظر روانشناسى و آموزههاى دينى بيان مىگردد:
1. ترسها جوان گرچه به ظاهر فردى متهوّر و بىباك و قدرتمند است ولى در عين حال، گاهى دچار ترسهاى متعددى است كه زندگى او را تاريك مىكند و دامنه اين ترسها به گستره ديگر زندگى نيز كشيده مىشود. ترس از ارزشيابى و امتحان، ترس از شرايط آينده كار و اقتصاد و زندگى، ترس از ازدواج و سرانجامِ آن، ترس از آبرو و حيثيت كه مبادا در بين جمع بدنام شود و ترس از آينده تحصيلى و در نهايت، رشته تحصيلى كه انتخاب كرده است.19
2. تنشهاى روانى شديد جوان بسيارى از مواقع خواستههاى خود را به صورت منطقى بيان نمىكند و با خشم و پرخاشگرى مىخواهد مسائلش را حل كند، زود از كوره به در مىرود و تحمل نصيحتهاى ديگران را كمتر دارد. وقتى خواسته و توقعات جوان برآورده نمىشود يا با موانع مواجه مىشود؛ بدون اينكه از رمز و رازش سر درآورد، خشمگين مىشود و آه و فرياد سر مىدهد. نيز ممكن است بر اثر نابسامانىهاى زندگى، و ديدن منازعات و درگيرىها، جسورتر و تخريبگرتر شود و گاهى هم در حدّ جنون پيش رفته و مرتكب جنايت مىگردد.20 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در اين زمينه مىفرمايند: جوانى يكى از اقسام ديوانگى و جنون است.21 مستى جوانى، قدرت تفكر و دورانديشى را از جوان مىستاند و او را به كارهاى نادرست مىكشاند. امام على عليهالسلام در روايتى با بيان انواع مستى، مستى جوانى را همچون مستى مال، قدرت، علم و تمجيد خواهى، از عوامل زوال عقل و اراده و نيز نابودى آرامش و طمأنينه انسان مىداند.22 نمودهاى آشفتگىهاى جوان را مىتوان در قالب رفتارها و حركات ناموزون و در بىتدبيرى او در بعضى رفتارها و گفتارها مشاهده كرد. آشفتگىهاى روانى و تنشهاى درونى جوانان مورد وفاق صاحبنظران روانشناسى نيز مىباشد، به گونهاى كه استانلى هال23 از آن به دوران فشار و طوفان ياد مىكند. پياژه24 جوانى را دوره آشوب درونى و انقلابشخصى مىنامد و لوين25 آن را دوره بى سر و سامانى مىخواند.26 نكته مهمى كه بايد متذكر شد اين است كه گرچه اين ويژگىها مقتضاى اين دوران مىباشد، ولى مىتوان از برخى آنها جلوگيرى كرد و اين ناآرامىهاى روانى را به آرامش و اطمينان رهنمون شد. ناآرامىهاى بسيارى از جوانان تحت تربيت دينى و اسلامى، به چنان كمالات و فضايل اخلاقى نايل آمدهاند كه مىتوانند الگوى ديگران نيز باشند. آنان توانستهاند رذايل اخلاقى را از وجود خود دور نمايند و انرژى جوانى را در جهتى مفيد و سازنده راهبرى كنند.
3. اميد و آرزو دوران جوانى دوران آرزو و اميد و دوران شور و نشاط است. جوان آينده را لذتبخش و اميدواركننده مىبيند؛ دوست دارد منشأ آثار خير براى خود و جامعه خويش باشد و كارى بزرگ و مهم انجام دهد. طبع مسرتآميز و زيبايى دارد و توجه به آينده و تفكر درباره آن، در او احساس شادى و غرور به وجود مىآورد.27 جوانان شهروندان شهر آرزوها و اميدها هستند. اين امر، تا حدى براى آنان طبيعى و مقتضاى اين دوره از زندگى مىباشد؛ زيرا پرواز در دنياى افكار، توهّمات و تخيّلات مىتواند نوعى لذت روحى، هرچند زودگذر، را به دنبال داشته باشد و اين براى جوانان مطلوب است. علاوه بر اين، آرزوها و اميدهاست كه جوان را آرمانگرا و آرمانخواه مىسازد و اين ويژگىها تا حدى در رشد و پويش او دخيل هستند. در بينش اسلامى گرچه آرزو و اميد به آينده مورد تمجيد قرار گرفته و اميد به آينده نيروى حركتدهنده انسان شمرده شده ـ چنانكه پيامبر صلىاللهعليهوآلهدر اين زمينه فرمودند: آروز براى امت من رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هيچ مادرى فرزند خود را شير نمىداد و هيچ باغبانى درختى نمىكاشت28 ـ ولى از آرزوهاى دراز و خيالات واهى و به اميد آرزو نشستن، مذمّت شده و آن را از خصوصيات افراد نادان برشمردهاند. حضرت على عليهالسلام مىفرمايند: «كسى كه به آرزوهاى بلند دل ببندد، رفتار و عملخودراضايعساخته است.»29 آن حضرت همچنين درباره نتيجه و عاقبت آرزوى طولانى فرمودند: «آرزوى طولانى باعث غفلت از آخرت است.»30 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز فرمودند: «چه بد است جوانى كه آرزوهاى طولانى دارد و كهنسال كه به ديگران امر و نهى مىكند.»31 با توجه به فرمايش حضرت على عليهالسلام و پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، جوان علاوه بر اينكه بايد اميدوار باشد و آرزو داشته باشد (چون بدون اميد و آرزو زندگى قوام نمىيابد)، ولى بايد از آرزوهاى طولانى و غير منطقى اجتناب ورزد و با خيالات و موهومات زندگى نكند.
4. عشق و هيجان جوانى دوران عشق و هيجان، و احساسات شديد و آتشين است. حالات و سخنان و رفتار جوان، شورانگيز است. جوان اهل خرد و انديشه است، ولى در مسائل عشقى و جنسى همه چيز را از ديد و عينك احساس مىنگرد و از اينرو، گاهى با يك چشمك يا يك كلمه از طرف جنس مخالف، خود را مىبازد و بعضا در دريايى از گرفتارى و مشكلات غوطهور مىشود. جوان، در آغاز جوانى در جنبههاى مربوط به عشق، سخنان شاعرانهاى بر زبان مىآورد و از شدت غرور به خود مىبالد، ولى سعى مىكند راز دل خود را مخفى كند و به كسى نگويد. با افزايش سن و توسعه عقل و تجربه، بحران هيجان به تدريج فروكش مىكند و رفتارهاى جوان رنگ منطقى و واقعى به خود مىگيرد. 5. علاقه به همسالان جوانان از لحاظ عاطفى علاقه زيادى به همسالان و حضور در جمع آنان دارند و سعى مىكنند راز دل خود را به آنها بگويند و براى همديگر ايثار كنند و از بودن در جمع دوستان لذّت مىبرند و احساس مىكنند در محيطى فرحبخش وارد شدهاند و از اينرو، بعضى مواقع تحت تأثير محيط دوستانه به بزهكارى و اعتياد نيز روى مىآورند. در بينش اسلامى اگرچه دوستى و علاقه به دوستان و اظهار علاقه به آنان از جايگاه بلندى برخوردار است، ولى بايد توجه داشت كه انسان نبايد با هر كسى طرح رفاقت و دوستى بريزد، بلكه بايد در آينده اين دوستىها تفكر نموده و اگر دوستان خود را افرادى صالح يافت، اين دوستى را ادامه دهد؛ زيرا دوست ناصالح آينده انسان را تباه مىكند و خواه ناخواه انسان را به فساد و تباهى مىكشاند. امام على عليهالسلام مىفرمايند: از همراهى و همدلى با افراد كجانديش و سست رأى و صاحب اعمال ناپسند دورى كن؛ زيرا آدمى به طرز تفكر و روش رفيقش خو مىگيرد.32
6. آرمانگرايى جوان فردى آرمانگرا و بلندنظر است؛ در دورانى از عمر به سر مىبرد كه دوران رشد و كمال ايمان و باور است. دوران معرفتجويى را طى مىكند؛ شور و شوقى در او جارى و سارى است كه او را به سوى فتح و پيروزى و تسخير قلّههاى كمال و زيبايى سوق مىدهد. جوياى معبودى مطلق و بدون نقص است؛ تشنه معرفت ناب و عبادت خالص است. جوان تشنه عدالت است، آن هم عدالت مطلق. مدافع برابرى و برادرى و انساندوستى و خيرخواهى است. جوان، بلند نظر بوده و مسائل كوچك و ساده را تحقير مىكند. ممكن است خانه و محيط اطرافش آباد نباشد، ولى او در انديشه آبادانى جهان است. احتمال دارد كه خانه و فضاى زندگى او آغشته به بىعدالتى و درگيرى باشد، ولى او در انديشه تحقق صلح جهانى و عدالت پايدار است. موريس دبس،33 درباره مسائل جوانان مطالعات زيادى دارد، مىگويد: برخى از جوانان خيال اصلاح عالمو عالميان را در سر مىپرورانند و مىخواهند دنيا را از روى تصور اعلايى كه از آن دارند، بسازند و به همين علت، آرمانگرا بوده و در مواردى صرفا به صورت وهمى و خيالى، انديشه مىكنند. وى در جاى ديگر مىگويد: «هرگاه بخواهيد مشخصات فكرى جوانان را بررسى كنيد، به اين نتيجه مىرسيد كه نيروى فكرى آنها هنوز به بلوغ كافى نرسيده است و عواطف آنان افراطى و طرز تفكرشان شاعرانه بوده و جنبه فردى دارد.34 براى آنكه جوانان عزيز بتوانند اين دوره طوفانى و خطرناك جوانى را به سلامت طى كنند و گرفتار آرمانگرايى افراطى نشوند، مناسب است به چند توصيه و سفارش توجه نمايند: اول اينكه سعى كنند وضع طبيعى خود را بشناسند و تا جايى كه ممكن است از آشفتگىهاى مخصوص دوران جوانى آگاه شوند. متوجه باشند كه در جوانى عقلْ ضعيف و احساساتْ حادّ و آتشين است، و بيشتر تصميمگيرىهاى آنان بر اساس احساس است و كمتر با انديشه و تعقّل همراه است. اين خود خطر بسيار بزرگى است كه سعادت آنان را تهديد مىكند. حضرت على عليهالسلام مىفرمايند: «كسى كه عقلش بر احساس و هواى نفسش غلبه داشته باشد، رستگار مىشود و كسى كه شهواتش و احساساتش بر عقلش غلبه داشته باشد، بدنام و گمراه شود.»35 دوم اينكه فرصت جوانى را مغتنم شمارند. فكر گذشته معدوم را از صفحه دل پاك نمايند و تنها متوجه نقد حال و آينده باشند و بكوشند از نيروهاى موجود جوانى در راه فراگرفتن علم و اخلاق استفاده كنند و خويشتن را انسان شايستهاى بسازند و خود را براى يك زندگى آبرومند و پرافتخار مجهز نمايند.
7. روحيه انتقادى جوان به دليل ويژگى آرمانگرايانه، روحيه انتقادى دارد. اين روحيه در بيشتر جوانان مشاهده مىشود. گستره نقّادى جوانان همه حوزههاى زندگى را شامل مىشود؛ انتقاد از دوستان و توجه موشكافانه به عيبها و نقصها، انتقاد از وضع سياسى كشور و مسئولان، انتقاد از نابرابرىهاى اجتماعى و حتى انتقاد از والدين. انتقاد و داشتن اين روحيه براى جوانان، نه تنها عيب تلقّى نمىشود، بلكه اگر انتقاد سازنده و منطقى باشد باعث استحكام روابط و دوستىها، تحرّك و جنبوجوش بيشتر جامعه مىشود و از رياكارى و تملّق در جامعه جلوگيرى مىكند.
8. تشخّصطلبى جوان در انديشه كشف هويت وجودى و اثبات شخصيت خويش است؛ مىخواهد هويت خويش را احراز كند و حقايق وجودى خود را كشف نمايد. در مسير احراز شخصيت و ثبات آن، رفتار و حالات عجيب و غريبى از خود بروز مىدهد و به خاطر اين پديده، گاهى احساس «خودبرتربينى» و تصورى فراتر از آنچه هست دارد، و زمانى هم دچار خودكمبينى و احساس كهترى مىشود و خود را پايينتر از آنچه هست مىشناسد. بيشتر افكار او افراط و تفريط است و رفتار متعادل در او كمتر مىباشد، بخصوص در اوايل جوانى كه تازه وارد اين دوره شده است. او در تمام دوران جوانى براى به دست آوردن هويت و شخصيت خود و گسستن از دنياى قبل و قرار گرفتن در رديف بزرگسالان مىكوشد و به اصطلاح مىخواهد جايگاهى در ميان بزرگسالان داشته باشد و احراز شخصيتى كند.36 تشخّصطلبى و تفوّقخواهى يكى از تمايلات ذاتى بشر است كه اين تمايل در نسل جوان بسيار قوى و نيرومند است و هر نوجوان و جوانى به شدت علاقه دارد در جامعه قدرت و منزلتى پيدا كند و به افتخارات درخشانى نايل شود، و از اينرو، گاهى از ستارگان سينمايى تقليد مىكند و گاهى قهرمانان ورزشى را الگوى مطلق خود قرار مىدهد؛ مثل آنان حرف مىزند، مثل آنان راه مىرود، همانند آنان لباس مىپوشد و موهايش را آرايش مىكند و از اين طريق مىخواهد خود را به جامعه بنماياند و جلوهگرى كند. البته از منظر عقل و انديشه دينى، تشخصطلبى و الگو قرار دادن ديگران معيار و ضوابطى دارد و نبايد با ارزشهاى انسانى ناسازگار باشد. براى مثال، اگرچه تقليد يكى از اركان اساسى ترقى بشر و از عوامل بسيار مؤثر در پيشرفت فردى و اجتماعى است، ولى براى آنكه بر اثر تقليدهاى كوركورانه و نادرست، دچار خطا و گمراهى نشويم و از مسير فضيلت منحرف نگرديم، لازم است همواره به دو نكته توجه كنيم: نكته اول اينكه از افراد منحرف و گنهكار، هرچند از ستارگان ورزشى يا سينمايى و... باشند، پيروى نكنيم و به اميد نيل به درجه قهرمانى و رسيدن به مقام رفيع اجتماعى، اعمال نادرست آنان را سرمشق قرار ندهيم؛ زيرا گناهكاران آينده روشنى ندارند و با شكست و ناكامى مواجه خواهند شد. امام حسين عليهالسلام در روايتى نورانى فرمودند: «مَن حاوَلَ اَمرا بِمَعصية اللّه كان اَفْوَتَ لِما يرجوا وَ اَسْرَعَ لِما يحْذَرُ»؛37 كسى كه از راه گناه از پى كارى برخيزد، نه تنها به مقصودش نمىرسد، بلكه به چيزى كه از آن گريزان بود، نيل پيدا مىكند. نكته دوم اينكه ساختمان طبيعى و استعدادهاى فطرى هر انسانى با ديگرى متفاوت است و خداوند مردم را مختلف آفريده و هر فردى براى انجام كار خاصى مناسب است و از اينرو، آدمى زمانى به كمال لايق خويشتن مىرسد كه از ذخاير و قواى درونى خود استفاده كند و استعدادهاى خود را به شكوفايى و فعليت برساند و در اين مسير بهتر است از روشها و راههايى كه ديگران پيمودهاند استفاده كند و از روشهاى موفق آنان تقليد كند، نه اينكه مقلّد كوركورانه ديگران باشد.
9. استقلالطلبى استقلالطلبى و علاقه به رها شدن از سيطره ديگران، يكى ديگر از خصوصيات روانى جوانان است. آنان مىخواهند از حالت وابستگى و طفيلى بودن خارج شوند و روى پاى خود بايستند و خودشان براى زندگى و اداره آن تصميم بگيرند و از اينرو، حاضر نيستند كمك ديگران و امر و نهى والدين را قبول كنند. بسيارى از آنان در پى طرحى نو از زندگى و انديشهاى تازه از مسائل اجتماعى و خانوادگى هستند و روشهاى سنتى و آداب و رسوم والدين را مورد نقد قرار مىدهند و به دنبال الگويى جديد هستند. اما جوانان عزيز بايد به مسئله دقت كنند كه اگرچه استقلالطلبى و عدم وابستگى از ويژگىهاى مثبت و ارزشمند جوانى است و بدون اين روحيه، جوان نمىتواند انديشه نو و برنامهاى اصلاحى داشته باشد، اما از اين نكته هم نبايد غافل بود كه افراط و تندروى در هر كار و ايدهاى، آثار زيانبارى در پى دارد. از اينرو، جوان هوشمند كسى است كه از تجربيات و ايدههاى بزرگترها، بخصوص والدين، عبرت بگيرد و استقلالخواهى خود را با استفاده از رهنمودهاى ديگران در مسيرى مطمئن راهبرى كند و يك روش ميانه و متعادل را در پيمودن مسير زندگى فرا روى خود قرار دهد؛ سعى كند با تعقل و انديشه صحيح راهى را بپيمايد كه خير و صلاح او در آن باشد. در روايات اسلامى، اين ويژگى مورد توجه قرار گرفته است، ولى دامنه و محدوده ويژهاى براى آن در نظر گرفته شده است. اين امر را مىتوان از روايتى كه دوره جوانى را دوره وزارت دانسته، استفاده نمود.38 روشن است كه استقلال وزير در كارهاى خود مطلق و كامل نيست، بلكه وزير در عمده كارها تابع رئيس دولت است. وزير گرچه در حوزه كارى خويش مستقل است، ولى بايد بر اساس قاعده و ضابطه ادارى دولت حركت كند. جوان نيز گرچه از توانايىهاى ادراكى و جسمى ويژهاى برخوردار است، ولى به همان ميزان شهوات و غرايز در او شعلهور است و بىتجربگى و عدم پختگى هر آينه امكان دارد او را از سرير سلطنت به زير بكشاند. پس جوانان بايد ضمن حفظ روحيه استقلالخواهى، از قوانين اجتماعى و ارزشهاى جامعه و دستورات والدين نيز پيروى كنند. 10. توانمندى جسمانى جوانى دوره كمال و نقطه اوج قدرت و توانايى بدنى و جسمانى است؛ زيرا دوران نوجوانى و دوره تحولات سريع به پايان رسيده و فرد به نقطهاى رسيده است كه تقريبا از بعد جسمانى و زيستى رشد نمىكند و اندامهاى او به عالىترين حد توان و استحكام رسيدهاند؛ رشد قد متوقف شده است، بازوها توانمند شدهاند، شور و غوغاى جسمى فروكش كرده و حتى ترشح غدد جنسى به وضع ثابتى رسيده است. اين مرحله از حيات جسمانى كه تقريبا در حدود 24 سالگى است، نقطه اوج رشد جسمانى و بدنى است. البته رشد بدن از بعد طولى به اوج خود رسيده است اما از بعد قطر و عرض همچنان در حال رشد و نمو است. اميرمؤمنان على عليهالسلام در روايتى مىفرمايند: به درستى كه قدوطولجواندربيستوچهارسالگىكاملمىشود.39 در قرآن كريم، از دوره جوانى با ويژگى «نيرومندى» ياد شده است. در مقابل، از دوره كودكى و پيرى با ويژگى «ضعف» تعبير شده است.40 در دوره جوانى، آمادگىها و توانايىهاى جسمى و بدنى انسان به بلوغ و رشد كافى مىرسد و شايد به همين دليل است كه اشتياق جوانان به قدرتنمايى و آشكار كردن زور و توان جسمى در آنها تبلور بيشترى دارد. جوان در اين مرحله، بيش از گذشته به فعاليت ورزشى و قهرمانى مىانديشد و سعى مىكند قدرت و توان بدنى خود را با قهرمان شدن به منصه ظهور برساند. به كشتى، وزنهبردارى و رشتههاى ديگر ورزشى كه با جنبههاى پهلوانى و زورآزمايى ارتباط بيشترى دارد، علاقه مضاعفى نشان مىدهد. اكثر جوانان در اين مقطع حساس كه داراى انرژى روانى فراوان و توان جسمانى مطلوبى هستند، علاوه بر ورزيده كردن جسم و بدن خود، به خودسازى و معنويات روى آورده و همزمان با بدنسازى، به پرورش روح و روان خود هم مىپردازند و روحيه جوانمردى و آزادگى و عشق به خالق هستى را در خود تقويت كرده و در بعد معنوى هم به كمالات خاصى نايل مىشوند. به بيان ديگر، فقط قهرمانى را در قدرت بدنى و بازوان توانمند جستوجو نمىكنند، بلكه خواستههاى شيطانى نفس اماره را هم مهار كرده و خدادوستى و عشق به مسائل معنوى را در خود نهادينه مىكنند. حضرت على عليهالسلام در يكى از بيانات گهربارشان مىفرمايند: هرگاه نيرومند و توانمند شدى، در اطاعت و بندگى خدا باش.41 در اين حديث شريف، حضرت على عليهالسلام توصيه و سفارش مىكنند كه در اوج نيرومندى و قدرت جسمانى، در خدمت خالق و پروردگار خود باش و كارى كن كه در تمام اعمال و كردارت نيت خدايى داشته باشى و لحظهاى از معشوق واقعى غفلت نورزى.
11. نوگرايى و تنوعطلبى روحيه انسان به گونهاى است كه پيوسته از مسائل جديد و مناظر بكر، و هر آنچه كه براى او تازگى داشته باشد، لذت مىبرد، و اين همان روحيه نوگرايى است. اين روحيه در همه انسانها وجود دارد و در زمينههاى مختلف زندگى بشرى، مايه شكوفايى و پيشرفتهاى زيادى بوده است. آثار وجودى اين روحيه را در پيشرفتهاى صنعتى، تحولات اجتماعى و در مسائل سياسى مىتوان مشاهده كرد. اين روحيه در دوره جوانى كه دوران رشد و شكوفايى استعدادهاست، حالت شتابانى مىيابد و موجب تغيير و تحولات و خواستههاى جديدى مىشود. روحيه نوگرايى در برخى زمينهها، از جمله آداب و رسوم اجتماعى، پوشش، آرايش ظاهرى و...، در دوران جوانى بيشتر به چشم مىخورد. به همين دليل، در اطراف خود شاهد هستيم كه جوانان پيوسته از ظواهر جديد، مدها و الگوهاى نو، افكار و انديشههاى جديد، لذت مىبرند. تنوعطلبى، مدگرايى و جلوهگرى در رفتار بسيارى از جوانان موج مىزند و بخصوص اين رفتارها در دختران جلوه بيشترى دارد.42 اين ويژگىها از نظر اسلام، براى جوانان ناپسند نيست و تا زمانى كه به حد افراط نرسد و از حدّ طبيعى خود تجاوز نكند، يك امر طبيعى است كه رعايت آن لازم مىباشد. اين ويژگىها زاييده همان روحيه نشاط و جوانى بوده و تبلورى ديگر از روحيه خوددوستى جوان است. در بيانات امام على عليهالسلام درباره فرزندان و جوانان، تأكيد بر اين روحيه و رعايت آن كاملاً مشهود است: جوانانِ خود را به رعايت آداب و رسوم خودتان مجبور نكنيد؛ چراكه ايشان براى زمانى غير از زمان شما به وجود آمدهاند.43 منظور از آداب و رسوم، روشهاى اجتماعى هر زمان است كه غير از آداب و ارزشهاى ثابت اخلاقى است. نوگرايى و تنوعطلبى در برخى جوانان، گاهى به صورت افراطى ظهور مىكند و گاهى منجر به تقليد شيوههاى جوامع ديگر مىشود و در نهايت، سر از خودباختگى فرهنگى در مىآورد كه در اين صورت، باعث آسيبهاى اساسى در جوانان مىگردد. جوان و جامعه خودباخته، روحيه اميد و استقلالطلبى نداشته و حريت و آزادگى خود را از دست مىدهد. جامعه خودباخته به جامعهاى مرده و نااميد تبديل مىشود.
12. تجربه و علم اندك رَسِش عقلى و ادراكى جوان، بدين معنا نيست كه او از آگاهىهاى بالايى برخوردار است، بلكه به معناى اين است كه دوره جوانى زمان فراهم آمدن و كسب آگاهىهاى بيشتر است. در مقايسه با دوران كودكى، انسان در دوره جوانى از آگاهى و تجربه بيشتر برخوردار است، ولى همچنان دچار فقر اطلاعاتى و فقر تجربه است. اين امر، به ويژه در ابتداى دوره جوانى نمود بيشترى دارد. در روايات اسلامى به اين مطلب تصريح شده است كه علم و دانش جوانان اندك است و به همين دليل ندانمكارىها و اشتباهات آنان پذيرفتنى و معذور است. در روايتى حضرت على عليهالسلام مىفرمايند: ناآگاهى جوانان پذيرفته و دانش آنان ناچيز است.44 امام سجاد عليهالسلام نيز در نامهاى كه براى هدايت و ارشاد محمّدبن مسلم زهرى (يكى از دانشمندان فريبخورده دستگاه اموى) مىنويسد، به ويژگى ضعف عقلى و نقص علمى در جوانان اشاره نموده و مىفرمايد: هنگامى كه امثال تو (محمدبن مسلم زهرى) با وجود بزرگى سال و برترى علمى، چنين فريفته دنيا مىشوند، پس چگونه بايد جوانى تازه سال با وجود كمبود دانش و سستى بينش و ضعف نيروى عقل از شرّ دنيا در امان باشد؟45 اين فرمايش امام سجاد عليهالسلام علاوه بر بيان دو ويژگى جوانان، اين نكته را متذكر مىشود كه بايد بسيار هوشيار بود و مراقبت نمود تا به انحراف و خطا گرفتار نشد. لزوم توجه جوانان به اين مسئله (دانش و تجربه اندك) با توجه به حساسيت دوره جوانى، اهميتى مضاعف پيدا مىكند؛ چون از سويى دوره جوانى اوج نشاط و بالندگى و دوره شكلگيرى و تثبيت هويت فردى و اجتماعى است، و از سوى ديگر، در اين دوره از زندگى، جوانان مىبايد تصميمات اساسى درباره شغل، همسر، رشته تحصيلى و محل زندگى اتخاذ كنند، به گونهاى كه انتخاب هر كدام از اين گزينهها، احتياج به فكر و انديشه و تدبيرى اساسى و منطبق با معيارهاى عقلى و شرعى و اجتماعى دارد. براى مثال، انتخاب يك همسر براى جوان كارى جدى و اساسى است كه اگر دقت لازم و انديشه وافى نكرده باشد، چه بسا زندگى اجتماعى او با بحران مواجه شود و اگر نتواند همسرى مناسب و در شأن خود انتخاب كند، در كارهاى ديگر هم با مشكل مواجه خواهد شد و علاوه بر اينكه از زندگى خود لذت و بهره كافى را نمىبرد، در تربيت فرزندان هم دچار مشكل مىشود. جوانان به علت نداشتن تجربه كافى و غرور بيش از حدّ، بعضى مواقع در انتخاب گزينههاى مناسب دچار مشكل مىشوند. از اينرو، جوانان عزيز بايد در اين مرحله از زندگى با احتياط كامل قدم بردارند و از عجله و تصميمات احساسى و هيجانى پرهيز كنند و از مشورت با بزرگان و افراد فرهيخته و با تجربه دريغ ننمايند. جوانان در هر تصميمى كه مىگيرند شايسته است چند معيار و ملاك را مورد عنايت قرار بدهند: اول اينكه آيا اين تصميم با معيارها و دستورات دينى و اخلاقى سازگارى دارد يا خير؟ دوم اينكه با معيارهاى عقلى و ارزشهاى انسانى و اجتماعى هماهنگى دارد يا نه؟ سوم اينكه آيا با هنجارها و آداب و رسوم ايرانى ـ اسلامى مطابقت دارد يا خير؟ چهارم اينكه اگر در تصميمات خود با بزرگترها و افراد باتجربه مشورت كنند، مفيد خواهد بود يا خير؟
13. طراوت و زيبايى زيبايى و طراوت دوران جوانى، يكى از مزاياى دلپسند و از سرمايههاى پرارزش نسل جوان است. با فرا رسيدن دوران جوانى، نه تنها بدن نيرومند و توانا مىگردد و عواطف و احساسات شكفتگى ويژهاى پيدا مىكند، بلكه شكوه و طراوت جوانى به منزله زينت گرانبها و پرفروغى است كه به صاحبش زيبايى و جمالى مضاعف هديه مىكند، و او را در نظر مردم عزيز و محبوب مىسازد. طراوت و شادابى جوانى از امتيازات ويژه اين دوره از زندگى است و در دورههاى ديگر، يا پيدا نمىشود و يا بسيار كمياب است. جمال دلپذير و جذّاب دوران جوانى، يكى از زيبايىهاى طبيعى بشر است كه بيشتر در ايام شباب با فروغ خيرهكننده خود جلوه مىكند، و تنها نسل جوان از آن زيبايى برخوردار است. شور و هيجان، عشق و اميد، وجد و نشاط، طراوت و لطافت، تناسب اندام، صورت شكفته، و موهاى زيبا، همه و همه از جلوههاى زيباى دوران جوانى است. ناگفته نماند كه همزمان با فرا رسيدن ايام جوانى و آشكار شدن زيبايىهاى آن، تمايل به زينت كردن و خودآرايى نيز به طور طبيعى در ضمير جوانان بيدار مىشود، و آنانراشيفتهآرايشوخودسازى ظاهرى مىكند. يكى از روانشناسان مىگويد: جوانان در زيبايى و دلپسند شدن از ديگران پيشقدم هستند و ارزشهاى مربوط به جمال و زيبايى را در مرحله اولِ اهميت قرار مىدهند. عشق به جمال در بعضى از دختران جوان منجر به يك نوع بتپرستى براى بدن و زيبايى خود مىشود.46 آيين مقدس اسلام كه برنامه جامع سعادت و كاميابى انسان را عرضه كرده است، به موضوع جمال و زيبايى و طراوت توجه مخصوصى دارد. در ضمنِ پرورش كليه تمايلات فطرى بشر، علاقه به جمال دوستى و زيبايى و استفاده از زيبايىهاى طبيعى و مصنوعى را به پيروان خود توصيه مىكند. قرآن كريم در آيات متعددى به زيبايى خلقت اشاره نموده است. در يكى از اين آيات مىفرمايد: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ»(حجر:16)؛ ما در آسمان، اجرام بزرگ كيهانى آفريدهايم و براى بهجت و سرور بينندگان، آنها را با زيبايى و درخشندگى آراستهايم. در سخنان معصومان عليهمالسلام نيز به موضوع زيبايى و جمال نيكو اشاره شده و زيبايى به عنوان يكى از امتيازات انسان معرفى شده است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهمىفرمايند: بر شما باد كه با نيكو رويان نمكين صورت و مشكين چشم معاشرت نماييد.47 و در جاى ديگر فرمودند: بهترين زنان و دختران امت من كسانى هستند كه صورتشان زيباتر و مهريه آنها كمتر باشد.48 از اين دو حديث نورانى اين نتيجه به دست مىآيد كه در اسلام به زيبايى و طراوت توجه خاصى شده و يكى از امتيازات انسانى به شمار مىآيد و البته بايد توجه داشت كه نورانيت و زيبايى درون جايگاه خاص خود را دارد و از ارزش آن كاسته نمىشود و انسانى كه از لحاظ ظاهرى زيبا و جذاب باشد، ولى صفاى درون و زيبايى درونى و روحى نداشته باشد، نزد پروردگار متعال ارزش و جايگاهى ندارد؛ ولى زيبايى ظاهرى هم از نعمتهاى خداوند و از امتيازات انسان است. البته كسانى كه از چهره زيبا برخوردارند بايد بدانند كه وظيفه بيشترى هم متوجه آنان است. بخصوص دختران جوان و زيبا بايد سعى كنند اين زيبايى و طراوت را در معرض نگاه نامحرمان قرار ندهند و باعث انحراف جوانان نشوند و آن را فقط در محيط زناشويى و به همسر خود عرضه كنند.
14. باريكبينى و تيزفهمى جوان به دليل برخوردارى از نشاط و شادابى و به دليل اينكه در اوج رشد ذهنى و تكامل مغزى قرار دارد، از يك باريكبينى و تيزفهمى خاصى برخوردار است، به گونهاى كه در درك و فهم بعضى از مسائل بسيار سريعالانتقال بوده و از دقتنظر ويژهاى برخوردار است. در آموزههاى دينى به اين ويژگى جوانان اشاره شده و به افراد توصيه شده تا در مشورتها از اين توانايى استفاده نمايند. در روايتى كه از محضر نورانى اميرالمؤمنين على عليهالسلام نقل شده چنين آمده است: هرگاه در مسئلهاى محتاج مشورت شدى، آن را به جوانان عرضه كن؛ چراكه آنان با فراستتر و تيزفهمترند. سپس آن را به نظر پيران و سالخوردهها برسان تا آن را بررسى كرده و به خوبى آن را مورد سنجش قرار دهند؛ چراكه تجربه پيران بيشتر است.49 از اين گفتار امام على عليهالسلام به روشنى استفاده مىشود كه جوانان در هوش و فهم، از بزرگترها قوىتر و تيزتر مىباشند، به گونهاى كه حتى در رايزنىها، استفاده از نظر جوانان را فقط به دليل اينكه داراى ضريب هوشى بالا و تيزبينى ويژهاى هستند، سفارش مىكند. ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه اين فرمايش امام عليهالسلام در علم روانشناسى به طور كامل اثبات گرديده و اكنون دانش بشرى به خوبى سخن امام را دريافته است. از نظر برخى روانشناسان، ضريب هوشى افراد از سنين 16 تا 30 سالگى (دوره جوانى) در سطح بالايى قرار مىگيرد كه البته در سنين 19 تا 21 سالگى به بالاترين مقدار خود مىرسد؛ همچنان كه از سنين 29 تا 30 سالگى رو به ضعف بوده است.50
15. پاكدلى و رقّت قلب از جمله ويژگىهاى جوانان كه در متون دينى نيز به صراحت از آن ياد شده، «رقّت قلب» به معناى نرمدلى و پاكدلى است. جوان به حكم آنكه هنوز ساليان زيادى از عمر خويش را سپرى نكرده است، تعلقات و وابستگىهاى كمترى دارد. قلب او كمتر به سياهى گناه آلوده شده و از لطافت و پاكى ويژهاى برخوردار است. جوانان به طور طبيعى، كمتر از بزرگت
مطالب مشابه :
جوانى از نگاه دين و روانشناسى
مصعببن عمير جوانى از اشرافزادگان مكه تعليم و تربيت، ص 266 عباس عزيزى
برچسب :
پژوهشكده تعليم و تربيت عباس زادگان مشهد