ماجرای خرید سرویس طلا
همیشه سلام به سامم این دفعه سلام به دوست جونام <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
وای از دیروز دلم نمیخواد چیزی بگم که نمیدونید چی شد. خیلی شب بدی بود. آخه رفتیم برای خرید سرویس که همون مغازه اول با سام دعوام شد. سام میگفت من سرویس با اینهمه نگین نمیخرم منم پامو کرده بودم تو یه کفش که خودت اینو پسندیده بودی اونم هی قسم میخورد من اون موقع نمیدونستم این همه نگین داره. خلاصه از من اصرار از سام انکار و دست از پا درازتر برگشتیم خونه و منم تموم راه بخاطر یه حرف سام که خیلی ازش ناراحت شدم همه اش تو ماشین زر زدم. ( اوف که چقدر من گریه میکنم ولی به خدا حرف و کارش خیلی دلمو شکوند) چون همون اول راه به سام گفتم من هرچی بخوام تو برام میخری اما اولش یه فصل دعوا داریم. خوب از همون اول بخر دیگه. خلاصه ما رفتیم خونه و من گفتم بدون تو نمیرم خونه اونم گفت من کار دارم باید برم. گفتم تو هرجا بری منم میام. دوباره راه افتادیم و رفتیم. یه جا که میخواستیم از ماشین پیاده بشیم سام گفت ببین سمیر تو خونه ی شما زن سالاری بوده اما تو خونه ی ما حرف حرف مرد بوده. منم نمیزارم همیشه اونی بشه که تو میخوای. همین حرفش کافی بود که من دوباره زدم زیر گریه. ( به خدا الان خودم دارم میخندم ولی اون لحظه... ) یهو سام وقتی دید من اونطور زدم زیر گریه دلش خیلی برام سوخت که من اینطور دارم هق هق میکنم ( خودش امروز اینو بهم گفت) همونجا وسط خیابون که داشتیم رد میشدیم منو جلوی چشم پلیس! بغـــل کرد و بــوســـید. دیگه بقیه راه هرچی گفت آروم گوش دادمو و گذاشتم هرچی میخواد بگه. بدبختی اینه که من وقتی عصبانی میشم نمیتونم دو دیقه زبون به دهن بگیرم. وقتی گفت سرویس نگین دار نمیخرم برات گفتم آره آخه پرت PORET کردن گفت کی گفتم همونا که دیروز دور و برمون بودن ( صد البته منظورم خوار مادر!!! و زن داداشش بود ) خلاصه گفت دختر خوب تو نیم ساعت دندون رو جیگر بزار اجازه بده عصبانیت من فروکش کنه. آخه اونوقت من دق میکنم اگه فک نزنم.
هیچی سرتونو درد نیارم. با اینکه قصدمون این بود اول مغازه ها رو ببینیم و فردا بریم بازار طلا وقتی دیدم اینطوریه سرویسی انتخاب کردم و اومدیم خونه. آهان اینم بگم.
الهی بمیرم برای سام . آخه قسم خورد گفت من سرویس نگین دار نمیخرم چون شخصیتم زیر سوال میره. ( بهش حق میدم چون غرورش جریحه دار میشد) اما بمیرم براش اصلا به روی خودش نیاورد و طاقت نیاورد نخره. هیچی نگفت. تازه یه زنجیر و پلاک ورساچه هم انتخاب کرد که دیگه خودم نذاشتم بخره.
به خدا دیشب حسابی شرمم شده بود. آخه طاقت نداشتم بیام خونه از همه حرف بخورم. همه خوششون اومد ولی صب مامانم گفت تو کلی پول کارمزد دادی. ( ما 105 هزار تومن هم تازه تخفیف گرفتیم دیگه حساب کنید یارو چه سودی برده بود ) گفتم مهم اینه که دیگه شما هی غر نمیزنید که من و سام بد سلیقه ایم و سام چرا پول خرج نمیکنه.
خدا به خیر بگذرونه. اینم از شر ّی که مامانش درست میکنه. اگه اونروز کلید نمیکرد منم ساده تر میگذشتم. تازه من خودم راضی شدم سرویس ساده بردارم اما سام گفت هرچی دوس داری انتخاب کن.
الهی من فدات بشم سام دلسوزم.
اینم عکس سرویس
میدونم الان تو دلتون چه فکرای ناجوری میکنید. اما من همه چیزو تعریف نکردم. تورو خدا قضاوت بد نکنید. من نه ندید بدیدم نه امیر آدم بدیه. یه شرایط لعنتی پیش اومد که اوضاع اینطوری شد. این سرویس رو فقط به این خاطر سنگین برداشتم که از غرغرای اطرافیانم خلاص شم. از نامزدی تا حالا دارم میکشم. میخواستم نشونشون بدم که من هرچی میخوام امیر برام میخره. و خیلی جاها مث همین زنجیر و پلاک ورساچه خودم کوتاه میامو دوس ندارم امیر برام زیادبخره.
مطالب مشابه :
خرید سرویس طلا
رسیدیم به خرید سرویس طلا که مثلا قرار بود ننه پارسا برام بخره و هدیه اونا باشه. قولش رو هم از قبل داده بود. یه روز عصر هستی و پارسا اومدن دنبال من تا بریم خرید.
سمیرا( سرویس طلا)
یک ماه قبل از عروسی من و رضا بود... قرار بود من و رضا بریم واسه خرید سرویس طلا... خواهری بزرگم خونه تنها بود خود رضا دعوتش کرد باهامون بیاد...پسملیش رو داد به مامی و
ديروز تو بازار طلا
همين طور كه تو بازار طلا قدم ميزدم و راه ميرفتم و از ديدن طلا ها لذت ميبردم . يه دفعه ياد اون روزا ... و موقع خريدن سرويس به من ميگفت حالا از من طلا ميخواي ؟؟؟؟ و من چقدر زجر
ماجرای خرید سرویس طلا
همیشه سلام به سامم این دفعه سلام به دوست جونام. وای از دیروز دلم نمیخواد چیزی بگم که نمیدونید چی شد. خیلی شب بدی بود. آخه رفتیم برای خرید سرویس که همون مغازه اول
سرویس طلای دختر خاله ... :)
سرویس طلای دختر خاله ... :). سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ :: 1:32 :: نويسنده : محمد حامد. دختره تو گوگل سرچ کرده: قیمت سرویس طلای دختر خاله م؟ . . . . . . گوگل پاسخ داده :
سرویس قیمت روز و لحظه ای طلا و سکه
مهربان سیتی (شهر مهربان) - سرویس قیمت روز و لحظه ای طلا و سکه - در مورد وقایع و اتفاقات و مسائل روز شهر مهربان ( آذربایجانشرقی )
عکس سرویس طلای خودم(دلسا)
دوستای گلم اینم عکس سرویس طلای منه 51 گرمه سال 90، 4700 گرفتیم،ببخشید با گوشی عکس گرفتم بی کیفیته. برچسبها: سرویس طلا, عکس طلا
برچسب :
سرویس طلا