میرزا مهدی خان استرآبادی

میرزا مهدی استرآبادی
زادروز گرگان
درگذشت بین ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۰ قمری
بین ۱۷۶۱ تا ۱۷۶۶ میلادی
روستای عطاآباد
آرامگاه محله عطاآباد شهر دهاقان استان اصفهان
ملیت ایرانی
پیشه تاریخ نگار، نویسنده
لقب میرزا مهدی منشی
میرزا مهدی مازندرانی
میرزا مهدی کوکب
دوره افشاریان
مذهب شیعه
منصب صدراعظم
فرزندان عطا الله. خیر الله و اسد الله
والدین محمد نصیر استرآبادی

میرزا مهدی خان منشی استرآبادی فرزند محمد نصیر، منشی نادر شاه افشار و از مورخان آن دوره‌است که دو کتاب مشهورجهانگشای نادری و دره نادره را دربارهٔ نادر شاه نوشته‌است. نثر میرزا مهدی بسیار سنگین و مصنوع و دشوار و در عین حال مختصر است و در آن واژه‌های عربی بسیاری به کار رفته‌است. به نظر می‌رسد که تحصیلات او در اصفهان صورت گرفته باشد. او زبان‌هایفارسی و عربی را به خوبی می‌دانسته‌است. میرزا مهدی از آیات قرآن به زیبایی در نوشته‌های خود استفاده کرده‌است. میرزا مهدی خان در سرایش شعر نیز دست داشته‌است و تخلص او نیز کوکب بوده‌است !!!!! ( در ادامه توضیح داده ام که این تخلص کوکب اشتباه است و مربوطه شخص دیگری است که آن شخص ميرزا مهدي باغبانباشي با تخلص كوكب است ) مرحوم محمدعلی خان تربیت تبریزی از نوادگان میرزا مهدی خان است. دکتر حسین محمدزاده صدیق - تورکولوگ و زبانشناس ترک ایرانی- در مقدمه کتاب خلاصه عباسی اثر حکیم محمد خویی درباره میرزا مهدی خان چنین مینویسد:«نام پدر میرزا مهدی‌خان، محمد نصیر بود. خود وی در تاریخ جهانگشا خویشتن را محمد مهدی بن محمد نصیر استرآبادی معرفی میکند. وی اهل روستای باباگلین از توابع استرآباد بوده است. پدرش، میراز مهدی‌خان را در ایام نوجوانی جهت تحصیل علوم به اصفهان برده و میرزا مهدی در مدت اندکی در تحصیل علوم عصر از اقران سبقت جسته است و در روزگار جوانی بر ادبیات و انشاء و خط تسلط پیدا کرده است و با تخلص کوکب شعر می‌گفته است !!!!!!!! در اواخر سلطنت شاه سلطان حسین صفوی به منصب باغبانباشی یا ریاست بیوتات سلطنتی منصوب شد. ولی در دوره‌ی حمله و سلطه‌ی افاغنه بر اصفهان، به گوشه‌ای خزیده و منزوی شد. تا آن که در سال 1142 هـ . هنگام ورود نادر و شاه طهماسب به اصفهان به خدمت وی رسیده، عریضه‌ای از طرف مردم استرآباد ساکن اصفهان به نادر تقدیم داشت. نادر او را بازشناخت و منشی خود کرد. میرزا مهدی در خدمت نادر از اصفهان به مشهد رفت و از آن پس، همه جا در سفر و حضر با او همراه بود و پس از چندی رسماً منشی الممالک لقب یافت که عالی‌ترین منصب درباری دوره‌ی صفویه بود.در دشت مغان، نادر شغل منشی الممالکی را به میرزا مؤمن داد و میرزا مهدی‌خان را شاید به سبب تسلط به ادبیات ترکی، عربی و فارسی به وقایع نگاری گماشت.»

فرهنگنامه ترکی به فارسی سنگلاخ یکی از مهمترین کتابهای میرزا مهدی خان است. این کتاب در سال 1172 و یا 1173 (میلادی 1760- 1758) تألیف شده است. دکتر حسین محمدزاده صدیق که بر سه زبان ترکی و فارسی و عربی تسلط کافی دارند، در تشریح و معرفی این کتاب، چنین آورده اند: «بخش نخست که مؤلف به آن نام مبانی اللغة داده است، شامل مقدمه‌ای در معرفی خود و علت تألیف و سپس بحث مفصلی در دستور زبان ترکی چاغاتایی منقسم به قسم‌هایی با عنوان‌های: قاعده. در انتهای بخش نخست، فصلی افزوده و در آن لیستی شامل دوازده بند آورده و در آن به ذکر عبارات و لغاتی از آثار نوایی پرداخته است که معانی آن‌ها برایش مکشوف نبوده است. در این قسم، ساختار کتاب بدین‌گونه است که اول به ترتیب حروف به «کتاب» تقسیم شده نظیر: کتاب الالف، کتاب الباء و . . . سپس در هر کتاب سه بخش زیر آمده است: باب‌المفتوحات باب‌المکسورات باب‌المضمومات

هر یک از این بخش‌ها نیز به ترتیب حروف پس از حرف با صدا بخش‌بندی شده است. افعال، اول به صورت مصادر آمده و سپس مشتقات آن داده شده است. نام واژه‌ها همگی با عبارت «من الجوامد» از کنش واژه‌ها جدا شده است. تلفظ اغلب لغات را خود داده است. بخش دوم، متن اصلی کتاب سنگلاخ را، در واقع به صورت یک لغت‌نامه‌ی ترکی به فارسی گسترده نگاشته است که به ترتیب اجزاء الفبایی تنظیم شده و هر جزء کتاب نامیده شده است. مانند: کتاب الالف، کتاب الباء و . . . بخش سوم،عنوان تذییل دارد و عبارت از فرهنگ لغات و عبارت عربی و فارسی به کار رفته در آثار نوایی (دیوان‌های ترکی و محبوب القلوب) است که به نظر مؤلف از سوی لغت‌نویسان قبلی توضیحات کافی در باب آن‌ها داده نشده بود. اولین مدخل «آب آتش رنگ» در معنای «شراب» است. و آخرین مدخل «یکران» به معنای «اسب» است.»

 آثار

  • جهانگشای نادری
  • دره نادری
  • منشآت، انشاء نامه
  • سنگلاخ
  • دیوان اشعار
  • وقایع نادری
  • ظواهر الطبیعه
  • درة الاصغر

نسب نامه

آنچه که از بدون واسطه از نسب و گذشته خانوادگی میرزا مهدی خان می‌توان بیان نمود فقط نام پدریش است، و آنهم بدلیل استفاده خود ایشان در معرفی خودش بوده‌است. نظرات مختلفی در مورد وابستگی قومی میرزا مهدی خان وجود دارد که در اینجا آنها را بیان می‌کنیم.

  • وابستگی نسبی به صفویان
  • وابستگی نسبی به بیگدلی - شاملو

میرزا مهدی خان منشی استرآبادی

ميرزا محمد مهدي‌ خان‌ استرآبادی فرزند محمدنصير، از ادبای سده­ ی 12 هجری قمری و از مشاهیر ایران است.  وی منشى‌ و وقايع‌ نگار نادرشاه‌ افشار بوده است. ‌او در زمان شاه‌ سلطان‌ حسين‌ صفوي‌‌ باغبانباشى‌ !!!!! ( همان اشتباه که درسطور بالا عنوان کردم و درست آن را در ادامه خواهم نوشت ) دربار بوده و هنگام  به‌ قدرت‌ رسيدن‌ اشرف‌ افغان‌ براي‌ او شعري‌ گفت‌ كه‌ آن شعر را بر روی سكه ضرب کردند.‌

وی در ذيقعدة 1146 در سفر نادرشاه‌ به‌ اصفهان و نیز محاصره گنجه‌ به همراه وي‌ بوده‌ و مقام او در دستگاه نادر تا منصب منشی دیوان اعلی و منشی الممالک بالا رفت. اما آنچه باعث شهرت میرزامهدی شده، حضور او در لشکرکشی نادرشاه در 1152هجری قمری و ثبت وقایع فتوحات نادری است. وی هنگام مذاکرات نادرشاه و محمدشاه گورکانی حضور داشت و از محمدشاه الماسی درخشان هدیه گرفت.

میرزامهدی پس از مرگ نادر از مشاغل دولتی کناره گرفته و ظاهرا به گردآوری و تألیف نوشته های خود پرداخت. از زمان فوت وی اطلاع دقیقی در دست نیست اما آنچه می دانیم این است که وی تا سال 1173 هجری قمری در قید حیات بوده است. از میرزا مهدی آثار و تألیفاتی به جای مانده است که معروف ترین آنها عبارتند از:

در 1154ق‌ ميرزا مهدي‌ از سوي‌ نادرشاه‌ مأمور ترجمة كتب‌ مقدس‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ به‌ فارسى‌ شد.

1ـ درّه نادری در تاریخ لشکرکشی ها و فتوحات نادرشاه افشار که با نثری متکلف  نگاشته شده است.

2ـ تاریخ جهانگشای نادی در ذکر لشکر کشی نادرشاه به هندوستان که به تثر میانه نگاشته شده است.

3ـ منشآت که شامل مجموعه ای از نامه­ ها و احکامی است که استرآبادی خود نوشته است.

4ـ سنگلاخ‌، کتابی است در فرهنگ‌ لغات‌ تركى‌ جغتايى‌ به‌ فارسى‌ مشتمل‌ بر واژه‌هاي‌ دشوار اشعار اميرعليشيرنوايى‌.

5ـ ديوان‌ اشعار شامل اشعاری در  در ستايش‌ پيامبر(ص‌) و امامان‌ (ع‌) و نيز مولود نادرشاه‌ و …

علاوه بر این ها آثار دیگری به میرزا مهدی خان منصوب است که اکنون از آنها اثری نیست. برخی از این آثار عبارتند از :

1ـ ترجمه کتاب های مقدس انجیل و تورات

2ـ وقایع نامه (سالنامه وقایع مهم روزکار خود) و…

 از استرآباد تا عطاآباد 

بررسی زندگی میرزامحمدمهدی استرآبادی وزیرالممالک نادرشاه افشار

محمد مهدي فرزند محمد نصير در سال 1100هجري قمري در روستاي باغ گلبن واقع در پنج كيلو متري جنوب شرقي گرگان فعلي (استر آباد سابق)از پدري سيد و مادري ترك زبان ديده به جهان گشود .روستاي باغ گلبن كه در بعضي متون اشتباها باغ گلين و يا گلين آباد ذكر شده است در حال حاضر در حدود1000 نفر سكنه دارد و مردم آن به زبان فارسي با لهجه شبيه به كتولي صحبت مي كنند.اينكه پيشوند محمد مهدي ،ميرزا است بعضي افراد را به اين برداشت سوق داده كه مادر ايشان از سادات بوده و نه پدر ايشان در توضيح بايد گفت ميرزا در لغت به معناي زاده امير و سيد زاده است كه در زمان ما از معني حقيقي عدول كرده است و به كسي كه مادرش سيده است اطلاق مي شود و البته اين غلط مشهور عرفي است و سابقا سادات را ميرزا هم مي گفته اند مانند ميرزاي شيرازي.

جد ميرزا مهدي خان با 22 واسطه به سيد حسين اصغرحسين فرزند امام سجاد(ع) مي رسد در شرح ناصريه ابوالجارود آمده است از امام باقر(ع) سوال شد كداميك از برادران شما نزدتان عزيز تر است؟ امام باقر(ع) فرمودند:ًبرادرم حسين كه انساني است بردبار و بزرگوار به طوريكه اگر به او ناسزا بگويند هم با رويي باز برخورد مي كند،نوه ي چهارم سيد حسين اصغر سيد علي المرعش جد سادات مرعشي است(مرعش جايي است بين تركيه و سوريه)و از اين رو ميرزا مهدي خان از سادات مرعشي به شمار ميرود،سيد قوام الدين مشهور به مير بزرگ كه مقبره ي ايشان در شهر آمل است از نوادگان سيد علي المرعش و جد دوازدهم ميرزا مهدي خان است.درباره ي مير بزرگ گفته اند اولين كسي بوده كه بعد از دوران امامت اهل بيت اولين حكومت شيعه را در ايران پايه گذاري كرده است،در حال حاضر در شهر آمل حسينيه اي به نام حسينيه ي اعظم مير بزرگ وجود دارد كه علامه حسن زاده ي عاملي مدتي را در آن به تدريس مشغول بوده است.لازم به ذكر است سيد قوام الدين (مير بزرگ) در محرم سال 781 هجري قمري فوت نمودند،مقبره ي اوليه ي او توسط دست نشاندگان امير تيمور ويران گرديد،نوادگان او در سال 914عمارت جديد به مقبره ي او بنا كردند اما بناي فعلي در زمان شاه عباس اول صفوي كه از نوادگان دختري او بود احداث گرديده است.

سيد علي كمال پسرمير بزرگ پس از مدتي به حكومت استر آباد منصوب مي شود و روستاي باغ گلبن فعلي را براي زندگي انتخاب مي كند و ميرزا مهدي سالها بعد در اين خانواده متولد مي گردد. جالب است كه هفت تن از اجداد ميرزا مهدي خان از بزرگان و ناموران عصر خود بوده اند: سيد علي المرعش ،مير بزرگ،سلطان سيد كمال الدين صاحب تاليفات متعدد، سيد نصر الدين(مورخ)،سيد ظهير الدين(فقيه و مورخ)،سيد محمد خان وزير(فقيه و اديب)و سيد ابوالمجد شهيد (نويسنده ي مشهور).

شجره نامه ي ميرزامهدي خان ًبه همراه شرح اولاد ايشان كه در حال حاضر در عطاآباد اصفهان ساكنند توسط محقق ارجمند حجه السلام سيد احمدرضا سليماني كه از نوادگان ميرزا مهدي خان به شمار مي رود و با كمك مرحوم سيد اسدا... سجادي و حاج شيخ حسينعلي انصاريپور از روحانيون عطاآباد آماده گرديد و به نزد آيت ا... نسابه زمان مرحوم سيد شهاب الدين نجفي مرعشي ارسال شد كه ايشان نيز پس از بررسي هاي لازم،اين شجره را مورد تاييد قرار دادند.

همانگونه كه گفته شد پدر ميرزا مهدي خان از اولاد مير بزرگ آملي مي باشند كه بنابه ضرورت در روستاي باغ گلبن استرآباد ساكن گرديده و لقب استر آبادي يافته بودند، نام ايشان در بعضي از تذكره ها نظام محمد حاج حسيني ذكر شده است و اين در حالي است كه ميرزا مهدي خان در كتاب معروفش كه توضيح آن در ادامه خواهد آمد نام پدر خود را به صراحت «محمد نصير استرآبادي» معرفي كرده است. برخي مورخين نيز ايشان را محمد نصر يا محمد ناصر ناميده اند كه ظاهرا اشتباه در كتابت بوده است.

محمد مهدي كه بعدا به ميرزا مهدي خان معروف شد،دوران كودكي خود را در روستاي زادگاه گذرانيد و سپس براي كسب علم راهي استرآباد شد تا اينكه ميرزا مهدي تشنه ي علم، براي يادگيري و تلمذ در محضر اساتيد بزرگ زمان راهي اصفهان كه در آن موقع پايتخت دولت صفويه به شمار مي رفت گرديد، ميرزا مهدي با توجه به علاقه وافرش به زبانهاي فارسي،عربي وتركي به يادگيري و سپس تعليم اين زبانها پرداخت تا اينكه آوازه ي اين جوان استرآبادي به گوش درباريان صفويه رسيد و به دارالانشاء شاه السلطان صفوي راه يافت و به عنوان منشي فعاليت نمود. فعاليت ميرزا مهدي در دربارشاه سلطان حسين ديري نپاييد و با حمله افاغنه به ايران و شكست دولت صفوي در سال 1135 ه ق به  سرآمد و ميرزا مهدي را راهي ديار آبا و اجدادش استرآباد نمود.

پيروزي سردار نادر قلي دره گزي در سال 1142 ه ق برافغان ها و تشكيل حكومت افشاريه به دست ايشان، بار ديگر ميرزا مهدي را راهي اصفهان كرد اما اين بار با نامه اي تهنيت آميز از سوي مردم استرآباد خطاب به نادر شاه افشار و البته به قلم ميرزا مهدي كه در آن موقع نويسنده ي حاذق و زبردستي شده بود. ميرزا مهدي به همراه تعدادي از بزرگان استرآباد به حضور نادر مي رسدو متن تبريك و شادباش را قرائت مي كند، تاثير ادبيات زيباي وي به حدي بود كه نادر از سر وجد و شعف از تخت به پايين مي آيد و ميرزا محمد مهدي را در آغوش مي گيرد و اين شروع يك همراهي  و ملازمت بود  كه تا لحظه ي مرگ نادر و پس از آن ادامه يافت. نادر از ميرزا مهدي دعوت مي كند كه ضمن فعاليت در بخش كتابت نامه ها و عهد نامه ها و ... به ايشان زبان فارسي را به خوبي بياموزد و از آن پس ميرزا مهدي مي شود ميرزا مهدي منشي. ميرزا محمد مهدي در آموزش ادبيات به وي از سبك جديدي بهره مي جويد به طوريكه بعضي مورخين او را مبتكر آموزش «سمعي-بصري» در ايران دانسته اند.

همزمان با فعاليت ميرزا مهدي منشي در دربار صفويه و افشاريه، شخصي به نام ميرزا مهدي باغبانباشي نيز در دربار مشغول بوده كه متاسفانه در بعضي متون با ايشان اشتباه گرفته شده است  ( این همان اشتباه تاریخی است که در سطور بالا گفتم بعدا توضیح میدهم ) به طوريكه اشعار ميرزا مهدي باغبانباشي با تخلص كوكب را به ميرزا مهدي خان منشي نسبت داده اند! (مانند كتاب قاموس الاعلام و ريحانه الادب) و در اينجا  استدلال آقا بزرگ و حبيب آبادي آورده مي شود كه در كتاب منشات ميرزا مهدي استرآبادي، نامه ي ايشان به ميرزا مهدي باغبانباشي موجود است! و حال آنكه فردي نمي تواند براي خود نامه انتصاب  زده باشد. ميرزا مهدي خان در دوران همراهي با نادر و با القاب مختلفي شناخته شده است كه پر طمطراق ترين آنها اعتماددوله بوده كه از سوي نادر به ايشان اعطاء شده است.

ميرزا مهدي منشي به روايت تاريخ فردي بوده لطيف الاخلاق و شوخ طبع و از اين رو نادر به وي ارادت بسياري داشته است به طوريكه در اولين روزهاي ديدار، بخشي از اراضي خالصه خود در قمشه(شهرضاي فعلي) اصفهان را به ايشان هديه مي كند و اينجا همان مكاني است كه ميرزا مهدي در اواخر عمر به آنجا پناه مي برد و مقبره وي نيز در آنجاست، اين مكان كه به يمن آباداني فرزند وي سيد عطاء الدين كه در بعضي متون عطا الله خان نيز ذكر شده است، عطاباد نام مي گيرد كه  در حال حاضر محله اي از شهر دهاقان واقع در 95 كيمومتري جنوب غربي اصفهان مي باشد.

اولين سفري كه ميرزا مهدي، نادر قلي، سردار مبارز ايراني راهمراهي كرد محاصره گنجه بود اما علت اصلي شهرت ميرزا مهدي، مشايعت نادر به عنوان وقايع نگار در فتح هند در سال 1152 ه ق بود كه در كتاب تاريخ جهانگشاي نادري كه تاريخ نادري نيز ناميده مي شود انعكاس يافت. ميرزا مهدي خان برخلاف نادر روحيه اي علمي و ادبي داشت و در جنگها نيز از علم اندوزي غافل نمي شد، در كتاب نادر نامه آمده است: ميرزا مهدي خان هرگاه از گرفتاريها فرصتي مي يافت به سوي كتاب مي شتافت و لحظه اي از كسب علم و دانش غافل نبود ، چنانكه در كليه ي امور مردي متبحر و دا نشمند بود.

دو سال پس ازفتح هند يعني در سال 1154 ه ق، ميرزا مهدي از سوي نادر شاه به ترجمه كتاب مقدس مسيحيان و يهوديان مامور مي گردد و پس از آن ميرزا مهدي تاليف آثار خودش را شروع مي كند كه شرح آن در ادامه مي آيد.

مهم ترين اثر ميرزا مهدي «تاريخ جهان گشاي نادري» است كه با توضيح چگونگي  غلبه افاغنه بر ايران در دوره ي شاه سلطان حسين صفوي آغازمي گردد و سپس با ذكر روي كار آمدن نادر به توضيح مفصل اقدامات وي جهت آزاد سازي ايران از شر استيلاي اجنبي مي پردازد، اين كتاب شامل وقايع نادر شاه از سال  1142 تاسال 1160يعني قتل نادر كه مجموعا 18 سال همراهي است را در بر مي گيرد. كتاب تاريخ جهانگشاي نادري اينگونه آغاز مي شود:

«بر دانايان رموز آگاهي و دقيقه يابان حكمت الهي واضح است كه در هر عهد و اوان كه اوضاع جهان پريشان و چرخ ستمگر به كام ستم كيشان گردد خداوند يگانه كه مدبر اين كارخانه و مقلب اوضاع زمانه است از فيض بي منتهاي خود ،سعادتمندي را مويد و در عرصه ي گيتي مبسوط اليد كند كه به مراهم، مراحم و رافت به التيام جراحات قلوب ستم ديدگان بپردازد و مذاق تمناي تلخ كامان زهر حوادث را به شهد عدالت شيرين سازد»

همانگونه كه مشاهده مي شود نثر جهان گشاي نادري نثري است متكلف كه اگر چه درپيچيدگي به پاي ديگر كتاب او يعني« دره ي نادره» نمي رسد اما در آن واژگان مغولي و تركي فراواني در كنار صنايع لفظي و اشعار به كار رفته است ،اما آنچه مهم است اينكه اين كتاب ازمنابع مهم مطالعه تاريخ دوره كوتاه افشاريه است به طوريكه بدون آن آگاهي از آن عصر كاملا ناقص مي ماند.

البته ناگفته نماند كه ميرزا مهدي خان در اين كتاب بسيار به مدح نادر پرداخته و كوشيده در كنار بي قابليت جلوه دادن شاه سلطان حسين و شاه طهماسب دوم صفوي، نادر را يگانه منجي ايران افغان زده بنماياند در همين راستاست كه وي تاكيد عمده اي بر ذكر فتوحات برجسته نادر مي كند اما ازكنار خطاها و جنايات وي به سرعت رد مي شود و آنها را به قضاي الهي نسبت مي دهد، البته به گفته سركار خانم ميترا مهرآبادي مصحح كتاب تاريخ جهانگشاي نادري نمي توان منكر شد كه وي به عنوان مورخي درباري مجبور بوده رعايت جوانب احتياط را بكند.

اصل تصوير ميرزا مهدي خان در پشت جلد نسخه ي اصلي تاريخ جهانگشاي نادري نقش بسته شده كه به گفته سهيلي خوانساري مدير سابق كتابخانه ملك در تهران از اموال بانو ملك زاده بياني در تهران است به طوريكه در تصوير ديده مي شود ميرزا مهدي ورقه اي در دست دارد و مشغول كتابت است روي ورقه نوشته شده است :«حكم جهان مطاع شد آنكه عمال و خدايان محل...»و دو كتاب بر روي زمين نزديك او روي هم گذاشته شده روي كتاب زيرين (پاييني) عبارت «تاريخ تيموري» و روي كتاب زبرين (بالايي) « تاريخ وصاف» نوشته شده است.

«دره ي نادره» ديگر كتاب گرانسنگ ميرزا مهدي خان است كه بيشتر بين منشيان و ترسل نويسان شهرت يافته است و در سالهاي اخير با تصحيح و مقدمه مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدي به چاپ رسيده است. اين كتاب مملو است از الفاظ نامتعارف و صنايع ادبي كه خواندن آن را مشكل ساخته است. سيد مصطفي مجرد ازمحققين  تاريخ اهل شهرضا (قمشه) در مقاله خود  آمورده اند: در چهارم سال 1323 شمسي به همراه پدرم به ديدن آقاي مير محمد خليل، امام جمعه شهرضا رفتيم ايشان ضمن تبريك عيد، كتابي را به ما نشان دادند و گفتند "اين كتاب دره ي نادره است و مولف آن جد ما، ميرزا مهدي خان است او نديم و منشي الممالك نادر شاه افشار بوده است". كتاب به خط نستعليق و با خطي زيبا نگاشته شده بود و جلد چرمي فرسوده اي داشت.لازم به ذكر است نسخه اصلي «دره نادره» در كتابخانه ي ملي موجود است كه به خط نستعليق شامل 730 برگ 16 سطري است كه كه سر فصل ها با مركب قرمز نوشته شده است.

كتاب لغت «سنگلاخ» تالبف ميرزا مهدي خان در سال 1173 ه ق فرهنگ لغت تركي است كه معادل 5965 واژه تركي و به زبانهاي فارسي و بعضا عربي، هندي، عثماني و يوناني مي باشد . دكتر ذبيح ا... صفا  ژدر تاريخ ادبيات ايران فرموده اند:"كتاب لغت سنگلاخ براي آگاهي از زبان تركي همانقدر اهميت دارد كه برهان قاطع براي زبان فارسي". اين كتاب علاوه بر اهميت زبان شناسي تركي دايره  المعارفي از علوم مختلف مخصوصا پزشكي نيز هست به طوريكه خانم نشاط مددي از محققين زنجاني و نويسنده مقاله اي درباره ي كتاب لغت سنگلاخ، ميرزا مهدي را بنيانگذار پزشكي جديد  در ايران دانسته اند. استاد رسول جعفريان پژوهشگر تاريخ درباره ي كتاب لغت سنگلاخ بيان داشته اند: سنگلاخ، شاهكار لغت نويسي وفرهنگنامه شعر سده هاي ميانه است اين كتاب بر اساس تفسير كلمات موجود در ايران امير علي شير نوايي (متوفي در سال 906 ه ق)است(دوازده جلد اثر منظوم ونه جلد اثر منثور)كه در شكلي سيار اعجاب آور و در سه بخش به رشته تحرير در آمده است. بسياري از زبان شناسان اين كتاب راپس از ديوان لغات استرك محمود  كاشغري بهترين فرهنگ ادب تركي ذكر كرده اند.برجسته آذربايجاني استاد روشن خياوي با بردباري بسيار و مو شكافي فراوان پس از هفت سال كار توانفرسا ويرايش اين اثر بي همتا را به اتمام رسانيدند كه اين كتاب در سال 1374 توسط نشر مركز چاپ گرديد.

كتاب معاني اللغه،به عنوان بخشي از كتاب سنگلاخ به شمار مي رود كه در آن به شرح قواعد دستوري متون به صورت مفصل پرداخته شده و ازاين رو عده اي آن را كتاب جداگانه اي از ميرزا مهدي خان ذكر دانسته اند.

منشات كتابي است حاوي نامه هاي معمولي،نامه هاي حكيمانه،مقاوله ها،فتح نامه ها،عهد نامه ها،صلح نامه،قراردادها،فرمان ها،احكام،نوشته هاي خصوصي نامه هايي در مورد برگزاري مراسم مذهبي از سوي نادر شاه كه به قلم ميرزا مهدي كتابت شده و پس از مرگ وي در عصر قاجار در مجموعه اي به نام منشات يا مخزن الانشاء ثبت و ضبط شده است. ميرزا مهدي خان در اواخر دوران نادر شاه سمت وزير الممالك يا وزير امور خارجه ايران را نيز بر عهده داشت و اين نامه ها و فرامين اكثرا درآن دوران نوشته شده است. گزيده منشات كه به نوعي ديپلماسي ايران در سالهاي دوران حكومت افشاريه را بازگو مي كند در سالهاي اخير در 215 صفحه توسط وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران به چاپ رسيده است.

در مورد شخصيت ميزا مهدي خان آگاهانه يا ناآگاهانه اغراق هايي نيز صورت گرفته است به عنوان مثال ريبكا نويسنده آلماني تاريخ  ادبيات ايران وي را فيزيكدان نيز معرفي كرده است!

پس ازشكست عثمانيان از نادر شاه در سال 1158،ميرزا مهدي خان به همراه مصطفي خان شاملو به عنوان سفير ايران در قالب هيات حسن نيت در سال 1160 راهي بغداد سپس استامبول مي شوند،در همان ايام نادر در خبوشان(قوچان فعلي)كشته مي شود،ميرزا مهدي خان وشاملو پس از مراجعت به ايران و مطلع شدن از وقايع دو راه متفاوت را در پيش مي گيرند مصطفي شاملو سعي در به تخت رسيدن يكي شاهزده هاي صفوي  مي كند كه تلاشش ناكام مي ماند و زنديه حكومت را به دست مي گيرند،ميرزا مهدي خان اما تصميم جالبي مي گيرد براي نگارش تجربياتش در منطقه اي آرام و براي دوري از گزند دشمنان راهي روستاي شاه نظر از توابع قمشه اصفهان مي گردد. گفته شده است اين روستا نظر كرده عارفي به نام بابا شيخ حسين فرزند جابربن عبد...اتصاري است كه در حال حاضر در نزديكي اين روستا دفن است و نوادگان وي با نام خانوادگي «انصاري»  در عطاآباد دهاقان ساكن مي باشد.

روستاي شاه نظر همانگونه كه قبلا گفته شد منطقه اي بوده كه جزء اموال شخصي نادر به حساب مي آمده و در زمان حيات او به ميرزا مهدي اهداء گرديد،ساكنان اين روستا را نژاد آريايي خاصي تشكيل مي دادند،باچشماني آبي و موهايي طلايي كه در زيبايي مشهور بودند.ميرزا مهدي خان از آنجا همسري اختيار مي كند و سالهاي پاياني عمر را در آنجا مي گذراند.

ميرزا مهدي در اين روستا به همراه فرزندش خيرا... ،اسدا... ،عطاءا... و هادي به عمران اين روستا مي پردازد،خيرا...،اسدا... ،و هادي كشاورزي را پيشه مي كنند، اما عطاا... ،با تخصص بنايي خود قلعه اي در اين روستا بنا مي كند كه «قلعه ميرزا مهدي خان» ناميده مي شود و از آن پس به افتخار وي شاه نظر به عطاآباد تغيير مي يابد و بناي اين قلعه تا سال 1340 ه ش موجود بوده ولي هم اكنون به كلي تخريب گرديده است 4 برج مستحكم نگهباني در اطراف آن،خندقي در ضلع شرقي و چاهي در ضلع غربي از مشخصه هاي اين بناي زيبا به شمار مي رفته است، علاوه بر قلعه منزل ديگري توسط ميرزا مهدي براي كتابت وبر گزاري كلاسهاي قرآندر نزديكي آن بنا گرديده كه در حال حاضر به نوادگان ايشان از سادات ترابي عطاآباد تعلق دارد.

به دستور ميرزا مهدي خان خياباني با گلكاري زيبا در عطاآباد احداث مي گردد كه تا مدت ها خيابان ميرزا مهدي خان نام داشته و در حال حاضر خيابان امام خميني (ره) ناميده مي شود.ميرزا مهدي خان در اواخر عمر سفري به نجف اشرف مي نمايد و پس از مراجعت در اثر بيماري فوت مي شوند و در قبرستان قديمي عطاآباد واقع در ضلع غربي عطاآباد در كنار قنات مزرعه حسين آباد اين روستا دفن مي شوند و بنا به وصيت ايشان تا سالها پس از وفات قبرستان هيچ سنگ نوشته اي نداشته تا دشمنان به قبروي گزندي نرسانند.

ميرزا مهدي خان در بوته نقد:

نكته مهم كه در شرح حال بزرگان علمي اعمم از تاريخي ،فرهنگي ، اجتماعي و ... بايد لحاظ گردد اين است كه نقد منصفانه اي از آنان انجام پذيرد، قديس جلوه دادن آنان به قصد پر خريدار كردن كتب تاريخي از يكسو و بزرگنمايي آنها از ديگر سو (به جهت آنكه فوت شده اند و امكان دفاع از خود ندارند) هر دو اشتباه است وميرزا مهدي استرآبادي و اربابش نادر شاه نيز از اين مساله مستثني نيستند!

اينكه نادر شاه با خروج افاغنه از ايران در مدت كوتاهي آرامش نسبي را به ايران برگرداندشكي نيست اما تاریخ شاهد ظلم و ستم فراواني است كه پس از مغرور شدن نادر و به واسطه طمع ورزي ها و جهانگشايي هاي خانمان سوزش به مردم ايران روا داشته شده است و بالطبع ميرزا مهدي به عنوان مواجب بگير ايشان ترجيح مي داده است  به جاي آنكه وقايع اصلي را بنگارد آنچه را به رشته تحرير دراورده كه دلپسند شاه باشد و نه خدا پسند . در واقع ميرزا مهدي سعي نموده است چهره زيبايي از نادر شاه ارائه دهد وحال آنكه به گفته استاد محمود حكيمي اين نوع چهره نگاري  از سوي ميرزا مهدي خان  فقط مي توان اذهان خام وساده انديش را فريب دهد ونه اذهان روشن و ژرف كاو را.

پادري بازن پزشك اروپايي نادر كه در همه جا همراه نادر بوده است مي نويسد: وقتي نادر از اصفهان به سمت فارس مي رفت ستم هاي شگرفي نمود به طوريكه گفته اند شاه عباس صفوي در سفرهايش از كله حيوانات مناره مي ساخت امانادر در اين سفر،از كله مردمان مناره اي به بلندي  10 متربنا نهاد.

پادري بازن كه بر خلاف ميرزا مهدي وقابع را   كامل ثبت  كرده است در جاي ديگري از كتابش آورده است : در اواخر اوريل سال 1747 ميلادي به مشهد رسيديم شاه ظلم هايي را كه در اصفهان نموده بود از سر گرفت او در آن سالها خست و بيدادگري را به درجه اعلا رسانيده بود به طوريكه كه بيگانگان و شاهزادگان و سرداران همگي از خشم و غضب او انديشناك بودند و توطئه هاي سري عليه او آغاز شد.

ژان اوتر جهانگرد تجارت پيشه فرانسوي هم در توصيف عصر نادر مي نويسد: شهر اصفهان چه  قبل و چه پس از محاصره افغانها صدمات بسيار زيادي را متحمل شد، محله هاي بسيار زيادي متروكه شد و شدت اخذ مالياتها بسيار بيرحمانه بود بطوريكه تعداد زيادي از مردم به بصره و هندوستان مهاجرت كردند.

دكتر رضا شعباني چهره ماندگار تاريخ ايران مي گويد: اوضاع ايران در زمان نادر شاه به صورت دردناكي درآمده بود كه تنها حكم زور و فرمان قهر و خشونت آن هم به شديد ترين شيوه ها برقرار بود و مع الاسف  فضايي براي رشد و پرورش شخصيت هاي برجسته  وجود نداشت و به عكس زميته تربيت اوباش و اراذل و سفلگان مهيا بوده است. يك نمونه از پوشيده نگهداشتن هاي نادر شاه ،لشكركشي نادر براي سركوبي محمد خان بلوچ نوشته است،ميرزا محمد مهدي به صورت كلي با جمله «نادر فرمان قهر خود را در شوشتر صادر كرد» از اين مساله ميگذرد اما مورخان ديگر از سياهكاريهاي سپاهيان  نادر در شوشتر مطالبي نوشته اند كه مو بر اندام خواننده راست مي كند .

ميمندي نژاد نيز از مورخيني است كه در كتاب خود با عنوان «زندگي نادر شاه »سعي كرده كه از نادر قهرمان بسازد اما از آنجا كه بر خلاف ميرزا مهديخان قلم توانايي نداشت در اينكار موفق نگرديد، اما در سمت مقابل سعيد نفيسي را مي بينيم كه در كتاب «آخرين يادگار نادرشاه» هر دو بعد مثبت ومنفي نادر را همزمان به تصوير كشيده است.

ممكن است اين سوال پيش بيايد كه ميرزا مهدي يك مورخ درباري بوده است و توصيفات او از نادر و حذف سياهكاريهاي او برخلاف ميل او بوده است در اينجا بايد گفت بي انصافي است كه همه مورخان رسمي را يكسان انگاشت، ميرزا جعفر حقايق نگار خورموجي مولف حقايق الاخبار  در عصر ناصري با اينكه مورخي درباري بود حقايق مربوط به شهادت بزرگمرد تاريخ ايران امير كبير را مي نگارد وگرچه مورد غضب سلطان قرار مي گيرد ولي به هر حال وظيفه وجداني خويش در مقابل تارخ را به انجام مي رساند و يا غلامحسين افضل الملك تاريخ نگار دولتي مظفرالدين شاه آنقدر جرات دارد كه در كنار همه تملق گويي ها از مظفرالدين شاه،ضعفها،كاستي ها و رشوه خواريهاي او را در كتابش بر ملا مي سازد.

در هر حال بايد گفت ميرزا مهدي با پوشيده نگهداشتن ظلم هاي نادر  به وظيفه اخلاقي خود عمل نكرده است. آري نادر زماني قدرت زيادي داشت اما تاريخ گواه اين مدعاست كه اين قدرت ها در برابر قدرت خداوند ذره اي بيش نيست، شاعر چه زيبا آخرين شامگاه عمر نادر را توصيف كرده است:

 

شبانگه به تن سر به سر تاج داشت                    سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت

به يك گردش چرخ نيلوفري                             نه نادر به جا ماند و نه نادري

 

نوادگان ميرزا مهدي خان: 

نوادگان ميرزا مهدي خان در حال حاضر با نام خانوادگي سجادي و سليماني و امامي  و ترابي در عطاآباد زندگي مي كنند. يكي از نوادگان ميرزا مهدي خان سيد محمد خليل كبير، علامه متاله،امام جمعه در سالهاي قبل و جد سادات شهرضا مي باشد ايشان شاگرد مرحوم صاحب جواهر در نجف اشرف بوده اند كه پس از نيل به مقام اجتهاد براي ديدار با خانواده به اصفهان مراجعت مي نمايد و در راه بازگشت  به روستاي موطن خود يعني عطاآباد، حاج ملا مهدي حاكم شرع شهرضا پس ديدار با وي علو شان ايشان پي برده  و با اصرار از سيد محمد خليل مي خواهد كه جانشين وي گردد و به اين ترتب ايشان در شهرضا مقيم مي گردد ، آيت ا... العضمي بروجردي در مورد ايشان فرموده اند:«آن سالها كه ما در اصفهان بوديم آقا ميرزا محمد خليل نهج البلاغه درس مي دادند و ايشان فقيه بزرگي بود» سيد محمد خليل در سال 1314 ه ق ارتحال مي يا بند و در پشت مسجد امام زاده شاهرضا در محلي معروف به اتاق ميرزا خليل كبير مدفون اند.

 

تقدير و تشكر

بدينوسيله از همكاري و همراهي  فرهيختگان عزيزي كه در تدوين اين مقاله به ما ياري رسانيدند مراتب سپاس و قدرداني خود را اعلام ميداريم:

سركار خانم فائزه توكلي نويسنده و پژوهشگر محترم تاريخ

آقاي فريدون امين جعفري از پژوهشگران تاریخ محلی شهرستان دهاقان

آقاي فرهاد  بادلي از اهالي محترم روستاي باغ گلبن شهر گرگان

http://mirzamehdikhan.blogfa.com/

 

كتابخانه‌ي شخصي

ميرزا مهدي‌خان كتابخانه‌ي بسيار ذي‌قيمتي داشته است كه شامل هزاران جلد كتاب نفيس تركي و عربي و بعضي دواوين و تواريخ فارسي بوده است. در حدود سال 1140 هـ . آن را وقف ارشد اولاد خود كرد؛ ولي بعد از مرگ او، اين كتابخانه از بين رفت و اكنون بيشتر كتاب‌هاي آن در تهران در كتابخانه‌هاي ملك، مجلس، ملي، سلطنتي سابق و كتابخانه‌هاي استانبول ديده مي‌شود.


مطالب مشابه :


نمونه توليدات چرم نيما (قاليچه و پادري چرمي )

چرم نیما - نمونه توليدات چرم نيما (قاليچه و پادري چرمي ) - - News & Crafts Fair




پادري قلاب بافي

پادري قلاب كيف هاي چرمي دست




اردبيل در آئينه تاريخ

بطور معمول ورني در همه اندازه هاي پشتي ، پادري، قاليچه، كناره، ، مسندوقالي مصنوعات چرمي:




آشنايي با شهرستان اردبيل

بطور معمول ورني در همه اندازه هاي پشتي ، پادري، قاليچه، كناره، ، مسندوقالي مصنوعات چرمي:




صنايع دستي و انواع آن

نظير كلاه نمدي، پالتوي نمدي، نمد زيرانداز و نمد پادري چاروق، محصولات تكميلي چرمي




رمان واهمه ی با تو نبودن (ادامه مرثيه ی عشق) 2

دم در اتاق پام به پادري گير لبخندي زد و دست توي جيبش كرد و از توي كيف كوچيك چرمي يه كارت




مقاله صنايع دستي و وضعيت كنوني آن

نمدمالي است نظير كلاه نمدي، پالتوي نمدي، نمد زيرانداز و نمد پادري چرمي (نظير تلفيق




خلاصه درس فعاليت هاي فرهنگي (فصل هفتم صنايع دستي ) مولف :خانم ليلا بابا خاني

گروه نمدمالي است نظير كلاه نمدي، پالتوي نمدي، نمد زيرانداز و نمد پادري. تكميلي چرمي




میرزا مهدی خان استرآبادی

كتاب به خط نستعليق و با خطي زيبا نگاشته شده بود و جلد چرمي فرسوده اي پادري بازن كه بر




برچسب :