تاریخچه تصویرسازی:
● تاریخچه تصویرسازی:
آدمیزاد از هزاران سال پیش میدانسته که می تواند به کمک ابزار تصویر بسیاری از مفاهیم را خوب وخوبتر منتقل کند . مفاهیمی که واژه هایی برای آنها وجود نداشته ، واگر داشته ،رسایی کافی نداشته است حتّی به یاری واژه های متعدد توصیفی وقیدی .
قدیمیترین خطها ،تصویرهایی بوده که انسانها برای ارسال پیام وبیان مقاصد واهداف ونظرات،یا بیان عواطف واحساسات خود ،بر دیواره های غارها ،تنه ی درختان ، یا برسنگها تصویر میکردند.
● تاریخچه تصویرسازی در جهان:
تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری تصویری یا داستان پردازی تصویری نبوده است. اما شروع داستان سرایی به صورت مکتوب خود با آغاز تمدن های اسطوره ای وپیدایش اشکال خطوط نوشتاری ( که قدیمیترین آنها خطوط تصویری مانند خط هیروگلیف مصری وخطوط میخی باستان از قبیل خط سومری و عیلامی) بوده است که به کمک آنها افسانه هـــــای اساطیری در کتیبه های سنگی و مهرها یا پاپیروس نوشته می شد . در خلال تمام آن تصاویر داستانهایی در مورد خلقت جهان و انسان ،نیروهای مافوق طبیعی وراز تولد ومرگ و جهان ماورا موجود بود که در پلانهای داستانی به هم مربوط میشدند . هنر تصویرسازی قبل از پیدایش خط در دوران پارینه سنگی و میان سنگی در نمونه هایی مثل نقاشی غارها مثل غارهای لاسکو و التامیرا و غار میر ملاس در لرستان چیزی جز نقاشی جادویی نبوده است . درآن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادویی قدرتهای مرموز جهان طبیعت به درون زندگی جمعی انسانها در موقع شکار برای سیطره بر قدرت حیوانات در مواقع دیگر به همراه مراسم ورقصهای آیینی به منظور چیرگی بر قدرتهای تخریب گر طبیعت یا ظاهر کردن باران وامثالهم به تصویر کشیده میشدند .
سپس به تدریج در دوران نوسنگی با به وجود آمدن کشاورزی ودامپروری وظهور هسته های اولیّه زندگی اجتماعی انسان در شهرها وتوتم های افسانه ای ( علامتهای مقدس ) وحماسه ها شکل می گیرند وتصویر سازی به همراه متون کتابهای مقدس ( مانند انجیل عهد عتیق و انجیل عهد جدید ) وسیله ای می شود برای بازگو کردن روایتهای مذهبی وداستانهای پیامبران ومردمان هم عصر آنها وتجسم چهره های ادیسه وفرشتگان و رویارویی نیروهای خیر وشر.
درمشرق زمین مثلاًدر سرزمین چین تصویرسازی باز گویی نمادین گونه نقوش بود و به تدریج تحت تأثیر تعلیمات فرزانگانی چون کنفسیوس و لائوتسه پس از دورانها تصویرسازی حکایتی اندرزگونه وپرداختی شاعرانه از پدیده های طبیعی میشود .
● تاریخچه تصویرسازی در ایران:
در سرزمین ایران درسنت نقاشی مینیاتور پس از دوره عباسی (مکتب بین المللی عباسی ) سلجوقی (مکتب سلجوقی تا دوره تیموریان مکتب هرات ) و سپس آغاز عصر نوین در عهد صفویّه (مکتب تبریز و قزوین و اصفهان ) نقوش تصویری روایی (دارای محتوی داستان ) راوی قصص وحکایتهای منظوم شعرگونه بوده اند .
آثار منظومی چون مقامات حریری ورقه و گلشاه ،کلیله ودمنه ودیوانهای اشعار چون شاهنامه وداستانهای عاشقانه در منظومه هایی مثل خمسه نظامی که در این ها تصاویربیانگرمضامین داستانی موجود در اشعار می باشند.سپس دردوره صد ساله اخیر تصویرسازی معاصر در سبکهای قهوه خانه ای و سقا خانه ای دیگر بار داستانهای حماسی شاهنامه در پرده سازی و حکایت های مذهبی مانند داستانهای مربوط به واقعه کربلا به تصویر کشیده شدند .
● انواع متون داستانی :
متون داستانی بر اساس دو مولفه:
۱) شخصیّت قهرمان وقهرمان پردازی.
۲) محیط وفضای داستان تقسیم میشوند که شامل : اسطوره ،رمانس (داستانهای دیو وپری )، محاکات (تقلیدی اندرزگونه ازنوع برتر وفروتر) ،طنزآمیز می باشند.
● پیدایش تصویرسازی گرافیکی در غرب:
پایه ریزی طراحی گرافیکی در دهه ۱۹۲۰ به وسیله لاسلو ماهولی ناگی و یان تاشی کولد انجام گرفت .
آنها در کتابی به نام تایپوگرافی جدید استانداردهای جدیدی رادرجهت ستایش سازه های ماشینی درتصاویر فتوگرافیک طرح ریزی کردند .و از این پس شاخه ای به نام طراحی محض از تصویرگری داستانی جدا شد و گسترش یافت.
توسعه دوربین عکاسی به عنوان یک ابزار ثبت در اواخر قرن نوزدهم میلادی بسیاری از هنرمندان را از مسئولیّت واقعه نگاری رهایی بخشید ،دوربین جزئیات محیط بیرونی را ثبت میکرد واز این طریق هنرمندان را به جستجوی ذهن وگستره های نهان مجاز کرد ابتدا به وسیله نهضت امپرسیونیسم (اصالت دریافت حسی ) وسپس اکسپرسیونیسم (اصالت بیان) هنرمندان آن قرن از سخت گیریهای رئالیسم (واقع گرایی ) آکادمیک رهایی یافتند و پوسته های حفاظتی را از احساسات خود به کناری افکندند.
سپس در اوایل قرن بیستم به وسیله کوبیست ها فهم جدیدی از روابط فضایی و زمانی و گسترش تکنیکی در هنرهای تجسمی پا گرفت و رفته رفته به واسطه وسایل جدید ارتباطات نظیر رادیو تصاویر متحرک ونهایتاً تلوزیون خصیصه های بصری جدید در حوزه تبلیغات برای فروش کالاهـا و تجارت شکل گرفت .در اواسط قرن نوزدهم تصویرسازی فقط به منظور اهداف روزنامه نگاری به کارگرفته شد اما از دهه ۱۸۷۰ به بعد طراحی تصویرسازانه به شکل جدیدی که همانا ترکیبی از تایپ ورسّامی بود به وسیله ژول شره در پوسترهای تبلیغاتی تغییر یافت .حروف نگاری او در هماهنگی با تصاویر سحر انگیز و رنگارنگ و مملو از تأثیرات حسی (امپرسیون) طراحی می شدند .
پوسترهای او پیشاهنگ نهضت جدیدی به نام آرت نووه (هنر جدید) شد که توسط فرم های اندام وار (ارگانیک) زاده شده و از ماشین برای دنیای جدید مصرف تعریف می شد . سپس این سبک گرافیکی توسط افراد دیگری چون تولوز لوترک و آلفونز موکا پی گیری شد و در دهه اول قرن بیستم طراحی تصویرسازانه با سبک جدیدی که پوسترهای (شی واره) نامیده می شد ابتدا در آلمان وسپس در انگلستان و فرانسه و ایتالیا ادامه یافت.
این سبک ابتدا توسط (لوسیان برنارد) هنرمند آلمانی با طرد عناصر غیر ضروری تصویری و نوشتاری به نفع صورت پردازی از یک شی یا موضوع تبلیغی شکل گرفت .چنین پوسترهایی معمولاً فقط با علامت تجاری کالا به جای متن ارائه می شدند. آن پوسترها که از لحاظ زیبایی شناختی گیرا وبه لحاظ تجاری موفق بوده اند وحدت عمیقی از رسّامی وطراحی را به نمایش میگذارند. پوسترهای برنارد برای کمپانی پریستر مچ مصادیقی بودند برای قدرت تصویر ونوشتار طراحی شده در یک مجموعه موزون.
در طی سالیان نخستین قرن بیستم تصویرسازی وعکس با وزن و ارزشی یکسان البته در ارتباط با متن نیاز و بودجه ای خاص استفاده می شدند. عکس بهترین وسیله برای نشان دادن واقعیت بود در حالی که تصویرسازی برای افسانه پردازی و قهرمان پردازی از یک کالا یا یک ایده مناسب تر بود و چنین چیزی یک استراتژی (روش راهبردی دراز مدت) معمول برای فروش بود خصوصاً در ایالات متحده که رقابت برای کالاهای بیشتر سرعت بیشتری نسبت به اروپا داشت این روش تا نیمه اول قرن بیستم ادامه داشت.
ما بین دو جنگ جهانی واقع گرایی در هنرهای زیبا و کاربردی آمریکا بالاترین مرتبه را داشت. در حالیکه اروپاییان به سمت تصاویر انتزاعی و ماشین واره پیش می رفتند.حتی در اروپا دو رویکرد به صورت موازی (گهگاه ادغام شده)ظاهر شد یکی خالص ودیگری دکو راتیو.
ساده کردن فـــرم در بعضی از هنرهای کاربردی معمول گشت که تحت تاثیر جنبشهای ایدئولوژیک و مکتبهای هنر مدرن قرار داشتند . چنین امری مشتمل بر بکارگیری کولاژهای تصویری و تجزیه فرمهای نوشتاری به عنوان عناصر طراحی که همانا سمبل عصر ماشین بودند می باشند.رویکردی که هم فتوریست های ایتالیایی وهم دستیل های هلندی و سازه گراهای روسی و اروپای شرقی و هم چنین باهاوس آلمانی را در بر می گرفت .
تصویرسازیهای (ال لیستیزکی) برای کتاب اشعار انقلاب (ولادیمرمایاکوفسکی)با عنوان (برای صدا) مثال بسیار خوبی است برای یک تصویر سازی غیر تزیینی که در آن سمبلهای گرافیکی هم برای همراهی با متن و هم به لحاظ زیبایی شناسی طراحی استفاده شده است .به عنوان یک شیوه متفاوت و تجاری در مقابل رویکرد مدرن ،طراحان ،یک نوع شیوه گرایی استیلیزه (سبکی) را در آثار متنوعی به کار گرفتند که در آن موقع با عنوان (هنر مدرن یا مدرنستیک) یا عامه آن به عنوان (آرت دکو) نامیده می شد.
در اواخر دهه ۲۰ واویل دهه۳۰ یک نوع آمیزه ویژهای از مدرن ومدرنه توسط پوستر سازان فرانسوی به نامهای (ای-ام کاساندر) (ژان کارلو) (چارلزلوپو) و دیگران ظهور کرد . تبلیغات آنها به طور مشخص،طراحی تصویر سازانه آن روزگار را به خوبی مجسم می ساخت که در خلال آنها شیوه های متعددی برای ترکیب تایپ و گرافیک و تصاویر نقاشانه به چشم میخورد
سمبوليسم :
سمبوليسم كه بيان نامه آن در سال 1886 ميلادي در پاريس صادر شد ، كلمه اي بود كه اول بار منتقدان آن را براي نقاشي هاي وان گوگ و رودن بكار بردند. سمبوليسم واقعيت محض را مبتذل و ناچيز مي شمارد و مدعي بود كه بايد واقعيت را بشكال نماد ( سمبل ) شناخت دروني هنرمند از آن واقعيت ارائه كرد. در سمبوليسم ذهنيت رومانتيسيم شكل افراطي به خود گرفت . علاوه بر اين ذهنيت افراطي سمبوليست ها اسرار داشتند كه هنر را از هرگونه كيفيت سودمند بزدايند و شعار هنر براي هنر را ترويج دهند.
كوبيسيم :
دركوبيسم با همزمان كردن نقاط ديد ( دريك زمان انسان را در چند نقطه ببينيم ) مختلف يكپارچگي قيافه ي اشخاص را به هم مي زند، و بجاي آن شكل ، شكل تجريدي (آبستره) را ارائه مي كند. بدين معنا كه هنرمند كوبيسيم اشياء را در آن واحد از زواياي مختلف مي بيند ، اما تمامي تصوير را كه ديده است به ما نشان نمي دهد، بلكه فقط عناصر و اجزايي از آنها را انتخاب كرده و روي سطح دوبعدي تابلو مي نماياند. از اين رواست كه يك اثر كوبيستي مغشوش و درهم و غير طبيعي جلوه مي كند . بنابراين هنرمند كوبيسم كه ديگر در بند يك نقطه ي ديد واحد نيست مي تواند هر شيئي را نه بعنوان يك قيافه ي ثابت بلكه بصورت مجموعه اي از خطوط ، سطوح و رنگها ببيند. نمونه اي از اينگونه برخورد با موضوع نوازنده آكاردئون اثر پيكاسو است كه در آن مجموعه اي از خطوط و سطوح متقاطع شكل هاي نوازنده و آكاردئون او را به بيننده القاء مي كند.
كوبيسيم اين منشاء تمام هنرهاي آبستره را به سادگي نمي توان تعريف كرد ، زيرا كوبيسيم نه از فلسفه خاصي الهام گرفته بود و نه به نظريه زيبايي شناختي معيني تكيه مي كرد . كوبيسيم بر اساس اين اعتقاد بوجود آمده بود كه :
روشها و قراردادهاي مرسوم هنري (بخصوص نقاشي ) نادرست و كهنه اند . و لذا نسل هنرمندان جوان مي بايست وسيله ي بيان تصويري تازه اي را كشف يا ابداع كند . يكي از هدف هاي عمده كوبيسيم اين بود كه واقعيت ملموس هر چيز را بدون توسل به تدابير چشم فريب ارائه نمايد . نقاش كو بيسيم مي خواست از هر تابلويي يك واقعيت ملموس تازه و نه يك تصوير وهم انگيز از ادراك بصري واقعيت بوجود بياورد.
كوبيسيم ها نظام پرستكتيو خطي سنتي را كه از رنسانس به بعد بر نقاش هاي اروپايي تحكيم مي كرد در هم ريخته اند و به هنرمند حق دادند كه در يك زمان از نقاط ديد مختلفي بر يك شئي نظر بيافكند . مشهورترين نقاشان اين سبك پيكاسو و براك بودند.
اكسپرسيونيسم :
اكسپر سيونيسيم به يك تعبير تحريف و اغراق آميز كردن پيكر انسان بمنظور بيان احساسات و عواطف شديد است . از اين ديدگاه اكسپر سيونيسيم از دير باز در هنر غربي رايج بوده است و يك ابتكار تازه نيست . اما كار تحريف و اغراق را به روشن ترين وجه در آثار اكسپر سيونيستي نوگرا مي توانيم ببينيم .
گرايشهاي اكسپرسيونيستي قبل از هر جاي ديگر اروپاه ابتدا در شمال و بخصوص در آلمان رواج داشت . اكسپرسيونيسم آلماني بيانگر احساس ذهني نسبت به واقعيت عيني و جهان تخيل بود ، در اين نوع خاص از اكسپرسيو نيسم كه بر پايه ي سنت هاي نقاشي و گراور سازي آلماني استوار بود ، نقاش از رنگ هاي زنده و خطوط مشخص و زمخت استفاده مي كرد و موضوعاتي را انتخاب مي كرد كه حال و هواي عاطفي شديدي داشتند . اين عناصر را به آشكار ترين صورت در آثار اميل نولده مي توانيم مشاهده كنيم ، از ديگر اكسپرسيونيستهاي آلماني مي توان از ماكس بك مان نام ببريم ، او هنرمند مستقلي بود كه تعدادي از برجسته ترين آثار اكسپرسيونيستي آلمان را بوجود آورد و هنر او گوياي برخي از تاريك ترين لحظات تاريخ قرن بيستم يعني دوران فاشيسم آلمان تمدن اروپا را تهديد مي كرد ، اما او برغم گزنده بودن لحن آثارش به زمان و مكان معيني اشاره نمي كند . و به كلي گويي درباره خشونت ها و رنج هاي بشري مي پردازد. دامنه عاطفي اكسپرسيونيسم آلماني از وحشت و خشم آثار هنرمنداني چون نولده و بك من گرفته تا شفقت و همدردي طرحها و آثار چاپي كته كل ويتس بسيار وسيع است . كته كل ويتس يكي از برجسته ترين زنان هنرمند در قرن بيستم با استفاده از تكنيك چاپ آثار ارزشمندي بوجود آورد. اثر مادران چاپ بطريقه كنده كاري روي چوب كه در اينجا هنرمند ايجاد همدردي خود را نسبت به مردم و رنج هاي آنها را بخوبي نمايان ساخته .
دادا و سوررئاليسم :
گرايش دادا اين محصول فشارها و تكان هاي رواني ناشي از جنگ جهاني اول گرايش و ضد هنر و انكار گرايانه (نهي ليستي ) (پوچ گرايي ) بود . هنرمندان دنباله روي اين حركت همهي ارزشهاي عصر خود را به مسخره مي گرفتند و معتقد بودند كه تمدن معاصر آنها تمدني ديوانه و بي منطق است . از آنجايي كه مبناي كار دادايست ها انكارگرايي بود. تفسير و فهم ايشان دشوار است .
سوررئاليسم :
در سور رئاليسم هدف هنرمند اين است كه واقعيت هاي ذهني ضمير خودآگاه و نيمه خود آگاه را بصورت يك واقعيت تازه و مطلق در بياورد . بعبارت ديگر واقعيت و رويا را به هم مي آميزد.و واقعيتي برتر از واقعيت بيافريند. يكي از مشهور ترين هنرمندان سوررئاليست سالوادوردالي است .
هنر تجريدي (آبستره ) (انتزاعي) :
هنري است كه به مضمون اثر هنري اعتقادي ندارد ، بلكه صرفا به ارزش هاي زيبايي شناختي فرم و رنگ تاكيد مي كند . براين اساس بسياري از آثار هنري صرفا تزئيني كه موضع مشخصي ندارند ، در حيطه هنر آبستره قرار مي گيرند. از سردمداران هنر آبستره در دوران جديد ميتوانيم از واسيلي كاندينسكي نام ببريم . موندريان نقاش هلندي ، نيز كه ابتدا تحت تاثير كوبيسم ، شيوه واقع گرايانه خود را رها كرده بود ، از جمله هنرمنداني است كه به شيوه تجريدي كار كرده است . شيوه خاص او اساسا تركيبي است از خطوط افقي و عمودي ، و سطوح يكدست رنگي معمولا از رنگهاي اصلي سياه و سفيد استفاده مي كند.
پيكره سازي نوگرا:
يكي از پيكره سازان نوگرا كه تحت تاثير كنده كاريهاي سده ميانه قرار گرفت ارنست بارلاخ پيكره ساز آلماني بود . كارهاي اين هنرمند تركيبي است از شكلهاي نسبتا مسطح شده ، با حركتها و حالتهاي گويا . پيكره يادبود جنگ اثر بارلاخ يكي از نيشدار ترين پيكره هاي يادبود جنگ اول جهاني است . در اينجا هنرمند روح يك مرده را در لحظه اي كه مي خواهد براي زندگي ابدي بيدار باشد نمايش مي دهد.
يكي ديگر از پيكره سازان نو گرا هنري مور انگليسي كه بيشتر روي شكل بدن انسان كاركرده است . او البته بدن انسان را به شكل طبيعي اش ارائه نمي كند . بلكه شكلهاي تجريدي از آن را نشان مي دهد.
آبستره جلوهای از هنر نوگرا
یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر «آبستره» بود. عدهای لغت «آبستره» را به معانی «انتزاع و تجرید» تعبیر و معنی میکنند و معتقدند که کلیهٔ آثار انتزاعی و تجریدی، معنی ترجمهشدهای از کلمهٔ آبستره هستند در حالیکه چنین نیست؛ میتوان گفت هنر «آبستره» به آنگونه آثاری گفته میشود که بسیار مجهول و نامحسوس و غیر قابل پیشبینی و بهدور از انتظار مخاطبان است و در این خصوص یکی از معروفترین مفسرین و مبلغین هنر آبستره «میشل سوفِر» فرانسوی گفته است: «من هنری را آبستره مینامم که یادآور هیچگونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطهای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد.»
کلیهٔ آثار آبستره از نوع نقاشی، صرفاً برای دیدن و تماشا کردن و از نوع آثار حجمی، صرفاً برای لمس کردن نه برای لذت بردن و به خاطر سپردن ساخته میشوند؛ بنابر این هیچیک از مخاطبان نباید در مواجههٔ این آثار انتظار رؤیت یک صفت اخلاقی یا یک فضیلت معنوی را داشته باشند؛ زیرا هنرمندان اینگونه آثار بدون در نظر گرفتن هیچگونه قصد و موردی به خلق آن دست میزنند به همین دلیل آثار آبستره هرگز مشمول نقد منطقی نمیشوند، چون از یک ذهن و فکر منطقی تراوش نکردهاند که انتظار چنین نقدی از آنان برود. هنرمندان آبسترهساز هرگز نمیدانند که (چرا و چگونه) به این اثر رسیدهاند ولی هنر انتزاع و تجرید، دارای هدف و مقصودی کاملاً معنیدار و غایتی اخلاقی-انسانی است. «انتزاع» مصدر اسم فاعل منتزع بوده و به معنی «جدا شدن و خلاصه شدن» است، از همین رو با معنی تجرید میتواند مفهوم نزدیک داشته باشد؛ چون تجرید نیز به معنی «مجردشدن، رها بودن و تنهایی جستن» است و به لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد. باید یادآور شوم که هنرهای انتزاعی و تجریدی، از جمله آثار مادی بوده به همین لحاظ، دنیوی بودن اینگونه آثار کاملاً مشخص و معلوم است. در کل، هنرهای انتزاعی به آثاری گفته میشود که قصد دارند فرم یا شکل مورد نظرشان را تا به حدی خلاصه و تجزیه کنند که از اسم اصلی آن شىء دور نشوند و قبل از اینکه آن شىء مورد نظر به نهایت خلاصه شدن برسد، دست از کار میکشند و دیگر آن شىء را خلاصه و تجزیه نمیکنند.
هنر «آبستره» به دو دورهٔ تاریخی تقسیم میشود. دورهٔ ابتدایی آن از سال 1910.م آغاز شد و تا سال 1916.م ادامه یافت. در این مرحله هنر آبستره شامل یک روند ضد طبیعت بود. دورهٔ بعدی از سال 1917.م شروع گردید و با جنبش «دستایل هلند» همراه شد و تا به حال راه ویژهٔ خود را پیموده است. اولین اثر نقاشی آبستره در سال 1910.م توسط هنرمندی روسی به نام «واسیلی کاندینسکی» (1866-1944 م.) بهوجود آمد.
این اثر بهوسیلهٔ آبرنگ با سطوحی رنگین و با حالتی دینامیک، بدون توجه به جنبهٔ نمایشی آنها کشیده شده است. در همین سال کاندینسکی کتاب معروف خود به نام «روحانیت در هنر» را به منظور توجیه کردن نکات استتیکی، جهتیابی جدید هنر نقاشی، به رشتهٔ تحریر در آورد. این اولین کتابی بود که در زمینهٔ هنر آبستره نگاشته شد. چیزی که کاندینسکی را متوجه هنر آبستره نمود، ابتدا یک دامن خوشرنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفاً به صورت وارونه در کنار کارگاهش قرار داشت. تحت این شرایط کاندینسکی در نگاه اول با تابلویی روبرو گردید که دارای رنگآمیزی جالب و چشمگیری بود و وی قبلاً آن را نمیشناخت. همین تابلو وارونه نکته اصلی هنر آبستره را برایش روشن کرد. پس او چنین نتیجه گرفت که در یک تابلو رنگها و فرمها هستند که به صورت مجرد نقش اصلی را ایفا میکنند. اما آنچه که موجب کشف اصول زیباییشناسی توسط کاندینسکی گردید مطالعات و جستجوهایش در زمینهٔ موسیقی بود. وی اولین طرحهای خود را با نام «بدیهه سرایی» و آثار کاملترش را تحت عنوان «ترکیب» اسمگذاری کرد. آثار نقاشی کاندینسکی بسیار متنوع و به شکلهای متفاوتی عرضه شدهاند. آثارش در ابتدا برای بیننده دارای ارزش نمایشی است و سپس با ارزش ساختمانی جلوه میکند. زیرا بهوسیلهٔ شکلهای کوچک هندسی پوشیده از رنگهای شدید به وجود آمدهاند؛ لذا از نظر بصری مانند اشیای قیمتی بهنظر میآیند. کاندینسکی دربارهٔ اثر هنری چنین استدلال نموده است که «رنگ» و «شکل» فینفسه عنصرهای زبانی را تشکیل میدهند که برای بیان (عاطفه)، کافیاند و اینکه به همانگونه که صورت موسیقایی مستقیماً بر روان اثر میکند، رنگ و شکل نیز همان کیفیت را دارد. تنها نکتهٔ لازم این است که رنگ و شکل را باید به حالتی ترکیب کرد که به حد کفایت، عاطفهٔ درونی را بیان کند و به حد کفایت آن را به نگرنده انتقال دهد. ضرورتی ندارد که به رنگ و شکل «نمود جسمیت» یعنی جلوهٔ اشیاء طبیعی را بدهیم. خود شکل، مبیّن معنی درونی است که متناسب با رابطهٔ هماهنگ آن با رنگ، دارای درجات شدت و ضعف است.
هنر آبستره را که با هر گونه نمایش واقعی از موضوعات، سر ستیز دارد میتوان به دو نوع تقسیم کرد؛ نوع اول شامل آثار هنرمندانی میشود که صرفاً به رنگ و فرم توجه دارند و این دو عنصر تجسمی را تنها به خاطر جلوههای مجرد آنها بهکار میگیرند. در تابلوهای این نقاشان، اشکال و نقوش هیچگونه شباهتی با نمونههای طبیعت و عالم واقع آنها ندارند. رنگها نیز از رنگهای طبیعت پیروی نمیکنند و از رنگ تنها به خاطر خود رنگ و از فرم صرفاً به خاطر فرم استفاده میشود. نوع دوم شامل آثار نقاشانی است که رنگ و فرم را علاوه بر جلوههای مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها بکار بردهاند. در این روش رنگها و فرمها بدون آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد میکنند. چنانچه مثلاً رنگ قرمز و نارنجی میتوانند برای انسان حالات هیجان و شور و التهاب ایجاد کنند و برعکس، رنگهای سبز و آبی آرامشبخش و تسکیندهنده هستند، فرمها نیز به نوبهٔ خود چنین حالات روانی ایجاد میکنند. این قبیل آثار را به نام «آبسترهٔ اکسپرسیونیسم» مینامیم.
بداههسازی کاندینسکی، طلیعهٔ هنر غیر رسمی (Informal) عصر حاضر است (از 1945 به بعد) و ترکیببندیهای او درآمدی بر هنر کنستراکتیویسم (Constructivism) میباشد. در سال 1912.م «کوپکا» هنرمند چکوسلواکی نیز آثار آبسترهٔ خویش را به نمایش در آورد. وی از اولین نقاشانی بود که با الهام از موسیقی به نقاشی پرداخت و لذا برخی از تابلوهای خود را به نامهای «فوگ قرمز و آبی رنگ مایههای گرم» نامید. او در حدود سال 1920.م با همکاری چند هنرمند دیگر از جمله «بلان گاتی» و «والنسی» گروهی را تشکیل داد.
از نقاشان دیگر که با گرایش به سوی هنر آبستره آثاری به وجود آورد «روبر دلونه» بود. دلونه آثار شعرگونه خود را با توجه به رنگهای خالص به وجود آورد. خود او در مورد نقاشیهایش از «فرم- سوژه» نام میبرد.
میتوان گفت نهضت هنر آبستره مربوط به یک منطقهٔ خاص نبود؛ این شیوه در تمام کشورهای دنیا طرفدارانی داشت که هر یک به ترتیبی جداگانه به فعالیت مشغول بودند و در عین حال از یکدیگر تأثیر میپذیرفتند. «مورگان روسل» و «مک دونالد رایت» از نقاشان آمریکایی بودند که از «روبر دلونه» الهام گرفتند. این دو از سال 1913.م به بعد در این شیوه آثاری به وجود آوردند. در فرانسه و آلمان نیز بهطور همزمان هنر آبستره به وجود آمد اما جنبش هنر آبستره در روسیه با کیفیتی برتر نمودار شد؛ به ترتیبی که بسیاری از نوابغ این جنبش از این سرزمین برخاستند. تعداد نقاشانی که تحت این شیوه، نقاشی نمودهاند بسیارند. در میان آنها هستند نقاشانی که با آثارشان گرایشهای دیگری به وجود آوردهاند و به ترتیبی مبتکر و معرف شیوههای جدیدتری، در رابطه با هنر آبستره میباشند. این شیوهها عبارتاند از «تاشیسم»، «سوپره ماتیسم»، «نئوپلاستیسیسم» و «کنستراکتیوسیم».
دو مسیر عمده در هنر مدرن وجود دارد. مسیر اول - که پایههای آن قبل از آغاز قرن بیستم در اروپای غربی بهویژه در فرانسه ریخته شد- تحت عنوان کوبیسم نامگذاری گردید. مسیر دوم که بیشتر متعلق به قرن حاضر است و با عنوان هنر «آبستره» از روسیه آغاز شد که خود نیز به نحوی، از کوبیسم متأثر گردیده است. هدف نهایی کاندینسکی پایهگذار سبک آبستره این نبود که نقاشی را از محتوا پاک کند بلکه هدف او این بود که «قالبی مجرد برای تجریدات ذهنی خویش بیافریند. زیرا همانطور که حس رفعتجویی هنرمندان «گوتیک» موجب شد که معماری گوتیک مفهوم «عناصر عمودی» خود را کشف کند. به همانگونه نیز کاندینسکی تبیین آرمانهای عقیدتی خویش را در ریتمهای ویژه فرم و رنگ جستجو میکرد. کیفیت پویای عناصر، «تم» اصلی آثار کاندینسکی را تشکیل میداد. ولی این پویایی، بیشتر ناشی از حرکتی خود به خودی و درونی بود تا جنبشی آیندهگرا. لذا در آثار او همهچیز در روحانیت، حرکتی پیوسته و فضایی بیکران مستغرق است و هیچچیز را یارای گریز از این هستی هماهنگ و موزون نیست؛ «کل» به «جزء» رجحان اساسی آثار وی است و پل کله که در این باره میگوید: «هنر، مرئی کردن نامرئی است». یا به عبارت دیگر «هنر، کشف کششهای ناشی از جهان مرئی و امکانات اسرارآمیز بشر است که فقط روحاً میتوان آنها را حس و لمس کرد»...
پینوشتها:
1- فلسفه هنر معاصر، هربرت رید، محمد تقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ دوم 1374
2- سبکها و مکتبهای هنری، ایان چیلورز- هارولد آزبورن و دیگران، فرهاد گشایش، انتشارات محیا، چاپ اول 1380
3- سبکهای هنر از امپرسیونیسم تا اینترنت، کلود ریچارد، نصرالله تسلیمی، انتشارات بهمن، چاپ اول زمستان 1383
4- انگیزشهای اجتماعی در پیدایش مکتبهای هنری (از کلاسیزم تا مدرنیسم)، اصغر فهیمیفر، انتشارات فلق، چاپ اول پاییز 1374
مطالب مشابه :
تاریخچه تصویرسازی:
تاریخچه تصویرسازی: آدمیزاد از هزاران سال پیش میدانسته که می تواند به کمک ابزار تصویر بسیاری
تاریخچه تصویرسازی در ایران و جهان
• تاریخچه تصویرسازی در جهان: تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری تصویری یا داستان
تاریخچه تصویرسازی در ایران و جهان
گرافیک - تاریخچه تصویرسازی در ایران و جهان - آموزش مبانی هنرهای تجسمی و گرافیک - گرافیک
تاریخچه تصویر سازی
تاریخچه تصویرسازی در جهان: تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری تصویری یا داستان پردازی
@تاریخچه تصویرسازی@
خط خطی های یه گرافیست - @تاریخچه تصویرسازی@ - - خط خطی های یه گرافیست
تاریخ تصویر سازی در ایران و جهان
تاریخچه تصویرسازی: آدمیزاد از هزاران سال پیش میدانسته که می تواند به کمک ابزار تصویر بسیاری
تصویر سازی چیست؟
تاریخچه تصویرسازی تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری یا داستان پردازی نبوده است.اما
تاریخچه تصویرسازی
راهنمای گرافیک و تبلیغات و مدیریت - تاریخچه تصویرسازی - وب نویس تخصصی گرافیک و تبلیغات و
تصویر سازی
تاریخچه تصویرسازی تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری یا داستان پردازی نبوده است.اما
تاریخچه ی تصویرسازی
تصویرسازی - تاریخچه ی تصویرسازی - - تصویرسازی پيدايش تصويرسازي گرافيكي در غرب: پايه ريزي
برچسب :
تاریخچه تصویرسازی