تولستوی-زندگینامه و جملات
تولستوی
لئو تولستوی | |
---|---|
پرتره لئو تولستوی اثر ایلیا رپین سال ۱۸۸۷ |
|
نام اصلی | لئو نیکلایویچ تولستوی Лев Никола́евич Толсто́й |
زمینه کاری | رمان نویس |
ملیت | روسیه |
زادروز | ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ میلادی یاسنایا پالیانا[۱] از توابع تولا |
مرگ | ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی ایستگاه راه آهن آستاپوفو[۲] |
جایگاه خاکسپاری | در زادگاه خویش |
پیشه | نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی |
همسر(ها) | سوفیا آندر ژونا برس |
لنين قبلاز انقلاب اكتبر به مدت سه سال در دوره تبعيد طي مقالاتي به نقد آثارتولستوي پرداخت، چون آثار او را داراي ارزش اجتماعي و سياسي براي جنبشمردمي ميدانست. لنين در سال 1908 در مقاله: تولستوي، آئينه انقلاب، خفقانو بي عدالتي اجتماعي را سبب تضادها در آثار او دانست، گرچه او آثارتولستوي را حاوي نوعي آنارشيسم مذهبي ميدانست. لنينگفته بود : گرچه تولستوي اشرافزاده ، ولي او يك دهقان واقعي ادبيات روساست .او نويسنده دهقانان نيمه آزاد روسيه است . او اسناديدرباره رفتار و كردار و فرهنگ ميليونها دهقان فقرزده را وارد ادبياتجهاني نمود. تولستوي مفسر تضادهاي تاريخ آن زمان جامعه خود شد.
تولستوي به سبب اعتقاد به تعليم و تربيت غير دولتي و اخلاق آنارشيسم گونه مذهبي وتوانايي مالي شخصي ، به تاسيس مدارس در روستاها براي كودكان دهقانانپرداخت . او حتا قبل از آمدن مائوئيست ها به صحنه مبارزه اجتماعي در شرق ،گفته بود : روشنفكران بايد از دهقانان بياموزند و نه برعكس ، ده جلد كتابفلسفي و اجتمايي نوشتن ، آسانتر از عملي كردن يك اصل نظري است . او قبل ازظاهر شدن صلح آميز گاندي در ميدان مبارزات استقلال طلبانه ، گفته بود : مقاومت اجتماعي نبايد به خشم و خشونت تبديل شود . او نه تنها ترور آشكار ومخفي دولتي را محكوم كرد ، بلكه اقدامات مسلحانه آنارشيستهاي غير مذهبي راهم سرزنش نمود.
اصلاحات اجتماعی و تعلیم و تربیت کودکان
لئو تولستوی، به لحاظ توجه قابل احترامی که بهآموزش و پرورش کودکان ونوجوانان داشت، در سال1857 بهمدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و بامشاهیر اروپا مانند: چارلز دیکنس،ایوان تورگنیف،فریدریش فروبلوآدلف دیستروِگ، دیدار و پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نوآموخته ، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی ازژان ژاک روسو، به تأسیس مدارس ابتدائی در روستاها پرداخت . تولستوی از سال ۱۸۵۵میلادی بهتناوب در زادگاه خودژاسناژا یاسانیا پالیانا،مسکووسن پترزبورگاقامت گزید . تولستوی هیچگاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانشآموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا در خورِ توان و استعداد هر کودکی ، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد. پس از اینکه مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی به فعالیتهای فرهنگی و اهداف تربیتی مورد علاقهاش ادامه داد . او با انتشار کتابهای سرگرم کننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی ، همچنین داستانهای آموزشی بهویژه داستانهای ازوپ ، کودکان را با ارزشهای اخلاقی ، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. میلیونها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای لئو نیکلایوویچ تولستوی ، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش ، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی وایجاد مدارس آزاد مؤثر واقع شود. انقلاب درونی
تولستوی، در اوج شهرت، مبتلا به سرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیتجامعه شد و در مرز انحطاط فکری و شکست روحی قرار گرفت. او بهعنوان عضویاز اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزونکارگران که در مقام مقایسه با محرومیت دهقانان از ابعاد وسیعتری برخورداربود، آشنا شد. با تأثیرپذیری از این واقعیت تلخ، به منظور کمکرسانیبهکشاورزان و جلوگیری از مهاجرت دستجمعی آنان بهشهرها، اقدام بهایجادتشکیلاتی نمود که حمایت از روستائیانی که محصولاتشان در اثر حوادث و آفاتطبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود قرار داد. او خود نیز با ترک سیگارو الکل و کنارهگیری از تفریحات مخصوص مانند شکار ِ حیوانات، اعلام همدردینمود. ازجمله فعالیتهای اجتماعی تولستوی، حمایت از زندانیان سیاسی، مذهبی وسربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی بهبعد، در نتیجه مطالعات وتحقیقات بیشتر در حیطه ادیان، گرایش و تعلقات مذهبی وی نیز شدت یافت و درهمین رابطه نسبت بهترجمه مجدد انجیلبهزبان روسی اقدام کرد. تضادهای بیرونی
شهرت تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت مییافت، بههماننسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاههای دولتی و مراجعارتودوکس قرار میگرفت. نوشتههایش قبل از انتشار توقیف وشایعه روانیبودن او بهسرعت پراکنده میشد. پلیس تزاری کوچکترین حرکت وی را تحت نظرگرفته بود. سالهای پایانی
علاوه بر تضییقات حکومت، سخت گیریهای پلیس تزاری و ضبط پیشنویس رمانهایش در سال۱۹۰۸میلادی،مشکلات خانوادگی هم مزید بر آن شد. تولستوی در آخرین روزهای حیات خودبهاتفاق پزشک ِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و بهسوی جنوبروسیه مسافرت نمود. این، آخرین سفر تولستوی بود.وی دو روز بعد در زادگاهش بهخاک سپرده شد. آناکارنینا داستان آناکارنینا دارای شخصیت اول واحدی نیست. شما با دیدن نام آناکارنینا در ذهنتان این تصور ایجاد میشود که این داستان حتما ً بکلی دربارهٔ اوست،اما در واقع اینطور نیست،در حالی که شاید بیش از نیمی ازداستان دربارهٔ او باشد،باقی داستان دربارهٔ فردی به نام لوین میباشدکه البته این دو شخصیت در داستان رابطهٔ دورادوری با هم دارند.به عبارتیآناکارنینا خواهر دوست لوین میباشد.در طول داستان این دو شخصیت فقط یکبار و در اواخر داستان با هم روبرو میشوند.پس در حقیقت این رمان فقط بهزندگی آناکارنینا اشاره ندارد و به زندگی و افکار شخصیت های دیگر داستاننیز پرداخته شده است.آنا نام این زن میباشد و کارنین نام شوهر او است واو به مناسبت نام شوهرش آناکارنینا نامیده میشود. تولستوی در نوشتن این داستان سعی داشته برخی افکار خود را در غالبدیالوگ های متن به خواننده القاء کند و او را به تفکر وا دارد.در بعضیقسمت های داستان تولستوی در بارهٔ شیوههای بهبود کشاورزی یا آموزش سخنگفته که نشانگر این است که در این زمینهها اطلاعات وسیعی داشته است.البتهبیان این اطلاعات و افکار،بعضا ً باعت شده داستان از موضوع اصلی خارج شدهو خسته کننده شود.به خصوص وقتی که در داستان صحبت از کشاورزی میباشد. یکیاز بارز ترین جلوههای ظهور اندیشههای این نویسنده در داستان،قسمت هاییاست که او افکار مذهبی خود را در غالب افکار شخصیت مهم داستان یعنی لوین آورده است. داستان از اینجا شروع میشود که زن و شوهری به نام های استپان آرکادیچ و داریا الکساندرونا با هم اختلافی خانوادگی دارند.آناکارنینا خواهر استپان آرکادیچ میباشد و از سن پترزبورگ به خانهٔ برادرش که در مسکو میباشد میآید و اختلاف زن و شوهر را حل میکند و حضورش در مسکو باعث بوجود آمدن ماجراهای اصلی داستان میشود... در داستان فضای اشرافی آن روزگار حاکم است.زمانی که پرنس ها و کنت ها دارای مقامی والا در جامعه بودند و آداب و رسوم اشرافیت و نجیب زادگی بر داستان حاکم است در کل داستان روندی نرم و دلنشین دارد و فضای خشک داستان جنگ و صلح بر آناکارنینا حاکم نمیباشد. این داستان که درون مایهای عاشقانه-اجتماعی دارد،بعد از جنگ صلح بزرگترین اثر این نویسندهٔ بزرگ روسی میباشد.
جملات زیبا از تولستوی
همه میخواهند بشریت را عوض کنند، دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند.
انضباط، برای فاتحان ضروری است.
انسان نمیتواند بهتنهائی و برای خود زندگی کند، این مرگ است نه زندگی.
بدترين و خطرناکترين کلمات اينست: «همه اين جورند».
منابع:ویکی پدیا-iranvij-amoozak
مطالب مشابه :
کیچ یا زباله دور ریختنی
به گفته توماس کولکا کیچ در آثار ایلیا رپین و آثار موسیقی
پوچگرایی
چهره تورگنیف در نقاشی رنگ روغن ایلیا رپین در نگارخانه ترتیاکوف، آثار او تصویری
سبك هاي هنري جهان چيست؟ (قسمت اول)
با این مقدمه خیلی طبیعی به نظر میرسد که موضوع اصلی آثار هنری کلاسیک یونانی ( ایلیا رپین )
تولستوی-زندگینامه و جملات
پرتره لئو تولستوی اثر ایلیا رپین و بي عدالتي اجتماعي را سبب تضادها در آثار او دانست
برچسب :
آثار ایلیا رپین