سلطان سلیمان عثمانی و خرم خاتون سلطان+عکس
سلطان سلیمان یکم
(به ترکی عثمانی: سلطان سليمان اول یا قانونى سلطان سليمان؛ ۶ نوامبر ۱۴۹۴ – ۵/۶/۷ سپتامبر ۱۵۶۶) دهمین ساطان امپراطوری عثمانی است که از سال ۱۵۲۰ تا لحظهٔ مرگش در سال۱۵۶۶ بر امپراتوری عثمانی حکم میراند و از این لحاظ طولانیترین دورهٔ سلطنت را در میان خاندان عثمانی داراست. او را در غرب با نام سلیمان باشکوه و درشرق با نام قانونی میشناسند. از آن جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی امپراتوری عثمانی را بهکلی بازسازی کرد. او در اروپای سدهٔ شانزدهم به عنوان سلطانی برجسته و والامقام مطرح گشته بود که مسئولیت امپراتوری عثمانی را در اوج قدرت نظامی، اقتصادی، و سیاسیاش بر عهده داشت. سلیمان، شخصاً ارتش عثمانی را برای فتح استحکامات دنیای مسیحیت در باگراد . روس و اکثر مجارستان رهبری کرد اما در محاصره وین در سال ۱۵۲۹ ناکام ماند. او باریکههای بزرگی از شمال افربقا که از غرب تا سر حدات الجزایر میرسید و همچنین قسمت اعظم خاور میانه را طی منازعاتش با صفویان به انضمام خاک امپراتوری عثمانی در آورد. تحت رهبری او، ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی بر دریاهای اطراف، از مدیترانه گرفته تا دریای سرخ و خلیج فارس ، تسلط یافت.
در مقام سلطان یک امپراتوری در حال گسترش، سلمان شخصاً سردمدار ایجاد تغییراتی بنیادین در قانونگذاری امور مرتبط با جامعه، آموزش، مالیات، و حقوق جزایی شد. قوانینی که او وضع کرد تا سدهها پس از مرگ او، شاکلهٔ امپراتوری عثمانی را تشکیل میدادند. نه تنها خود شاعر و زرگری برجسته به شمار میآمد، بلکه همواره حامی و پشتیبان فرهنگ و هنر نیز بود و عصر طلایی هنر، ادبیات، و معماری امپراتوری عثمانی را خود شخصاً سرپرستی میکرد. سلیمان به پنج زبان ترکی عثکانی ، ترکی جغتابی ،عربی،فارسی، و روسی سخن میگفت.
سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتها و رسوم سلاطین پیشین، با کنیزی ازحرم سرا به نام روکسانا (بعداً خرم سلطان) ازدواج کرد. دسیسهچینیهای خرم سلطان در مقام ملکهٔ دربار و نفوذ و سلطهای که بر سلیمان داشت، آوازهٔ او را در جهان پیچاند. پسرشان، سلیم دوم، پس از مرگ سلیمان در سال ۱۵۶۶ و پس از ۴۶ سال زمامداری پدر، به جای او بر تخت سلطنت نشست.
عکسهایی سلطان سلیمان در سریال حریم سلطان:
سالهای آغازین
سلیمان احتمالاً در ۶ نوامبر ۱۴۹۴ در شهر ترابزون، واقع در سواحل دریای سیاه زاده شد. مادر او، والده سلطان عایشه حفصه سلطان یا حفصه خاتون سلطان نام داشت. در سن هفت سالگی برای تحصیل علوم، تاریخ، ادبیات، الهیات، و فنون جنگی در مدارس کاخ توپقاپی به قسطنطنیه رفت. در آنجا با بردهای به نام ابراهیم پارگایی آشنا شد و رفتار دوستانهای را با او پیش گرفت. ابراهیم بعداً به یکی از معتمدترین مشاوران سلطان سلیمان تبدیل شد. سلیمان جوان در سن هفده سالگی به سمت فرماندار کافا (فئودوسیا) و سپس ساروخان (مانیسا) برگماشته شد. با درگذشت پدرش، سلطان سلیم در سال ۱۵۲۰ به قسطنطیه آمد و بر تخت سلطنت امپراتوری عثمانی نشست. پارتولومئو کونتارینی، سفیر ونیز تنها چند هفته پس از جلوس سلیمان بر تخت سلطنت، او را چنین توصیف کردهاست: «۲۶ سال سن دارد. قدبلند و لاغر اما عضلانی است و پوست صورت حساسی دارد. گردنش اندکی بیش از حد دراز است. صورتش لاغر و دماغش عقابی است. ریش و سبیلهای کمپشت و کوتاهی دارد. در مجموع ظاهر خوبی دارد اگرچه رنگش پریده است. گفته میشود که اربابی خردمند و علاقهمند به دانش است و همگان به سلطنت او امید بستهاند.» برخی از مورخین ادعا میکنند که سلیمان در جوانی علاقهٔ وافری به اسکندر کبیر داشتهاست. او تحت تأثیر رؤیای اسکندر مبنی بر تشکیل حکومتی جهانی از شرق گرفته تا غرب، قرار داشت و این رؤیا در لشکرکشیهای او به آسیا، آفریقا و اروپا بیتأثیر نبود.
لشکرکشیها
حمله به اروپا
سلیمان به محض آنکه بر تخت سلطنت نشست، لشکرکشیهایش را آغاز نمود. پس از آنکه در سال ۱۵۲۱شورشی که به رهبری فرماندار دمشق به پا شده بود، با موفقیت سرکوب شد، سلیمان بهسرعت خود را برای هجوم به بلگراد که جدش،محمد دوم از فتح آن عاجز مانده بود آماده کرد. پس از آنکه صرب ها، بلغارها ، بیزانسی ها، و آلبانیایی ها همگی در نبرهای پیشین از سلاطین عثمانی شکست خورده بودند، مجارها تنها مانع در برابر امپراتوری عثمانی در راه به دست آوردن فتوحات بیشتر در اروپا به حساب میآمدند و تسخیر بلگراد برای از میان برداشتن این سد، ضروری به نظر میرسید. سلیمان، بلگراد را محاصره کرد و با قرار دادن توپهای جنگی در جزیرهای واقع در رود دانوب، شهر را بهسنگینی زیر بمباران گرفت. نیروی دفاعی بلگراد که تنها از ۷۰۰سرباز تشکیل شده بود، در برابر این بمباران سنگین تاب تحمل نیاورد و شهر در اوت ۱۵۲۱ سقوط کرد.
خبر سقوط یکی از مهمترین استحکامات دنیای مسیحیت، سرتاسر اروپا را به وحشت انداخت. سفیر امپراطوری مقدرس روم در قسطنطنیه در این باره نوشته است «تسخیر بلگراد سرآغاز بلایایی بود که بر سر مجارستان فرود میآمد. مرگ پادشاه لایوش، تسخیربودین، اشغال ترانسیلوانی ، نابودی یک پادشاهی مترقی، و رعب و وحشتی که بر سایر ملل همسایه غلبه کرده بود، در پی تسخیر بلگراد روی میداد.»
راه برای فتح مجارستان و اتریش باز شده بود اما سلیمان توجهش را معطوف به جزیرهٔ رودس واقع در شرق دریای مدیترانه کرد که پایگاه اصلی شوالیه های هاسپیتالر به حساب میآمد. سلیمان در تابستان ۱۵۲۲ناوگانی دریایی متشکل از ۴۰۰ کشتی جنگی را روانهٔ رودس کرد و خود با سپاهی متشکل از ۱۰۰٬۰۰۰ مرد جنگی از طریق آسیای صغیررهسپار میدان جنگ شد. پس از پنج ماه محاصره و بروز درگیریهای شدید میان دو طرف، سرانجام رودس تسلیم شد ولی سلیمان اجازه داد که شوالیه های رودس، این جزیره را به مقصد مالت ترک کنند.
با رو به وخامت گذاشتن روابط مجارستان و امپراتوری عثمانی، سلیمان در ۲۹ اوت ۱۵۲۶ دوباره کشورگشایی در اروپای شرقی را از سر گرفت. او درنبرد موهاچ ، لایوش دوم را شکست داد و در نتیجه مقاومت مجارها در هم شکست و امپراتوری عثمانی به قدرت بلا منازع اروپای شرقی تبدیل شد. گفته میشود به هنگامی که سلیمان با جسد بیجان لایوش مواجه گردید، زیر لب گفت: «در واقع من به قصد جنگ به سوی او آمدم، اما نمیخواستم او را در چنین وضعی ببینم در حالیکه لذت زندگی و سلطنت را نچشیده بود». هنگامی که سلیمان در حال جنگ با مجارها بود، قبایل ترکمن به رهبری قلندر چلبی در مرکزآناتولی دست به شورش زده بودند.
تحت رهبری کارل پنجم و برادرش فردیناند، هایسبورگی ها بودین را مجدداً اشغال کردند و مجارستان را در ید قدرت خویش گرفتند. در نتیجه، سلیمان در سال ۱۵۲۹ باری دگر لشکرش را از طریق درهٔ دانوب رهسپار منطقه کرد و کنترل بودین را باز پس گرفت و پاییز همان سال، وین را تحت محاصره در آورد. این لشکرکشی، جاه طالبانه ترین لشکرکشی امپراتوری عثمانی و اوج نفوذ این امپراتوری در قلب اروپا در نظر گرفته میشد. اتریشی ها با پادگانی متشکل از ۱۶٬۰۰۰ مرد جنگی، اولین شکست سلیمان را به او تحمیل کردند و این آغازی بود بر روابط تیره و تار بین این دو دودمان که تا سدهٔ بیستم میلادی ادامه یافت. تلاش مجدد سلیمان برای فتح وین در سال ۱۵۳۲ با ناکامی همراه شد زیرا که سلیمان پیش از رسیدن به شهر، مجبور به عقبنشینی شد. در هر دو یورش، ارتش عثمانی اسیر وضعیت بد جوی شد (به گونهای که آنها به اجبار ادوات جنگی را پشت سر خود رها کردند) و حجم وسیع تدارکات، سرعت نقل و انتقال آنها را کند میکرد.
در دههٔ ۱۵۴۰ که درگیریها در مجارستان دوباره از سر گرفته شد، فرصت مناسبی برای سلیمان پدید آمد تا شکست در وین را جبران کند. برخی از نجیبزادگان مجارستانی بر این باور بودند که تخت سلطنت پادشاهی مجارستان از آنِ فردیناند، فرمانروای اتریش و شوهر خواهر لایوش است. و دلیل این امر را عقد قراردادی با دودمان هابسبورگ در زمان سلطنت لایوش میدانستند که مطابق آن، در صورتی که لایوش بدون داشتن ولیعهد میمرد، تخت سلطنت پادشاهی مجارستان به دودمان هابسبورگ میرسید. با این وجود برخی دیگر از نجیبزادگان طرفدار سلطنت زابولیا یانوش بودند، نجیبزادهای که با وجود برخورداری از حمایتهای سلطان سلیمان، هرگز مقبول قدرتهای مسیحی اروپا نیفتاد.
در سال ۱۵۴۱ هابسبورگ به قصد محاصرهٔ بودین و باز پس گرفتنش، دوباره به جنگ با امپراتوری عثمانی مشغول شد. سلیمان با دفع حملات دشمن، و تسخیر دژهای نظامی بیشتر، فردیناند و برادرش کارل را مجبور به پذیرش معاهدهای خفتبار به مدت پنج سال کرد. فردیناند از ادعای پادشاهی بر مجارستان دست برداشت و مجبور شد تا بابت زمینهایی از مجارستان که کمامان تحت سلطهٔ خویش داشت، سالیانه خراج بپردازد. متن این معاهده، کارل پنجم را با عنوان «امپراتور» مورد خطاب قرار نمیداد و تنها به عنوان سادهٔ «پادشاه اسپانیا» بسنده میکرد و این نشانگر آن بود که سلیمان خود را «سزار» واقعی میپنداشت.
سلیمان با مقهور کردن رقبای اصلی اروپاییاش، جایگاه امپراتوری عثمانی را به عنوان بازیگری کلیدی در عرصهٔ سیاسی اروپا تثبیت کرد.
جنگ با صفویان
سلیمان که خیالش از مرزهای امپراتوری عثمانی با اروپا راحت شد، توجهش را معطوف به خطری کرد که از جانب سلسلهٔ شیعه مذهب صفویه احساس میکرد. در آن زمان، رخداد دو واقعه، در بالا گرفتن تنشها بین دو کشور تأثیر بسزایی داشت. اول اینکه، شاه طهماسب فرمان قتل فرمانداربغداد که از حامیان سلطان سلیمان به شمار میآمد را صادر کرده و یکی از وابستگان خود را به جای او بر گماشته بود. دوم آنکه، فرمانداربدلیس از اطاعت سلطان سلیمان دست برداشته و با صفویان پیمان اتحاد بسته بود. در نتیجه، سلیمان در سال ۱۵۳۳ به وزیر اعظمش، ابراهیم پارگایی مأموریت داد تا سپاهش را به سوی ایران به حرکت در آورد و او موفق شد بدون هیچ مقاومتی، بدلیس را باز پس گیرد وتبریز را فتح کند. در سال ۱۵۳۴ سلطان سلیمان خود به ابراهیم ملحق شد و به نواحی داخلی ایران یورش برد. اما شاه طهماسب قصد جنگ نداشت و سعی میکرد با از دست دادن زمین، از درگیر شدن در جنگی سهمگین خودداری کند و با کشاندن ارتش عثمانی به نواحی صعبالعبور داخلی، برایشان دردسر ایجاد کند. سال بعد که سلیمان و ابراهیم با شکوه وارد بغداد شدند، فرماندار شهر تسلیم شد و بدین ترتیب سلیمان خود را به عنوان رهبر جهان اسلام و جانشین مشروع خلفای عباسی مطرح ساخت.
سلیمان برای آنکه ضربهٔ نهایی را به شاه طهماسب وارد کند، در سال ۱۵۴۸ یورش دیگری را به ایران تدارک دید. همچون یورش پیشین، طهماسب از رویارویی مستقیم با ارتش عثمانی خودداری میکرد و ترجیج میداد که عقبنشینی کند و با اتخاذ تاکتیک از بین بردن منابع مورد نیاز ارتش عثمانی، همچون کور کردن چشمهها و قناتها و آتش زدن غلات و آذوقهها، پیش از رسیدنشان و کشاندن آنها به نواحی داخلی ایران در زمستانهای سرد منطقهٔ قفقاز به نتیجهٔ دلخواه خود دست یابد. در نهایت سلیمان از تعقیب کردن شاه طهماسب منصرف شد و این یورش نیز با فتوحاتی در تبریز و منطقهٔ ارومیه هر چند به طور موقت، حضور درازمدت در استان وان، و فتح چند قلعه در گرجستان به نفع امپراتوری عثمانی به پایان رسید. سلیمان در سال۱۵۵۳ سومین و آخرین نبردش علیه صفویان را آغاز کرد. سلیمان که در ابتدا در جنگ با پسر طهماسب، مناطقی از ارزروم را از دست داده بود، در نهایت با تسخیر مجدد ارزروم، عبور از رود فرات و تخریب مناطقی از ایران به تلافی شکست اولیه پرداخت. شاه طهماسب همچنان به سیاست عدم رویارویی مستقیم با سپاه عثمانی ادامه میداد در نتیجه هیچیک از طرفین بر دیگری برتری نمییافت. در سال ۱۵۵۴ معاهدهای میان دو کشور به امضا رسید که به ماجراجوییهای سلیمان در آسیا پایان میداد. در نتیجهٔ این معاهده، تبریز به ایران پس داده میشد، اما امنیت بغداد، جنوب بین النهرین، دهانهٔ روهای دجله و فرات، و بخشهایی از خلیج فارس به عنوان ملک عثمانی تضمین و تثبیت میشد. همچنین طهماسب متعهد شد که از یورشهای ناگهانی به سرزمین عثمانی دست بردارد.
نبردها در اقیانوس هند
ناوگان دریایی عثمانی از سال ۱۵۱۸ شروع به کشتیرانی در اقیانوس هند نمود. معروف است که دریاسالاران امپراتوری عثمانی نظیر خادم سلیمان پاشا، سیدی علی رئیس و کورت اوغلو خضر رئیس به بنادر امپراتوری مغول چون تهته ، سورات، و جانجیرا سفر کردهاند.اکبر، امپراطور مغول، خود شش سند با سلیمان قانونی رد و بدل کردهاست.
در آبهای اقیانوس هند، سلیمان خود چندین نبرد دریایی علیه پرتغالی ها را رهبری نمود تا آنان را از منطقه دور سازد و دوباره تجارت با هند را از سر بگیرد. در سال ۱۵۳۸ نیروهای عثمانی، عدن در یمن را تحت تصرف خویش در آوردند. هدف از تصرف این شهر آن بود که از عدن به عنوان پایگاهی برای یورش به داراییهای پرتغال در سواحل غربی پاکستان و هند امروزی استفاده کنند. ناوگان دریای عثمانی در سپتامبر ۱۵۳۸ قصد محاصره دیو را کرد اما در این امر از پرتغالیان شکست خورد و ناکام ماند. ناوگان دریایی عثمانی دوباره به عدن بازگشت و با استقرار صد یگان توپخانه به استحکام مواضع دفاعی شهر پرداخت. با استفاده از پایگاه عدن، سلیمان پاشا توانست کنترل تمامی نقاط کشور یمن از جمله صنعا را در دست بگیرد. با این وجود اهالی عدن بر ضد نیروهای عثمانی به پا خاستند و در عوض از پرتغالیها برای ورود به شهر دعوت کردند. عدن تا هنگامی که پیری رئیس در سال ۱۵۴۷ این شهر را دوباره تسخیر کرد، تحت کنترل پرتغالیها بود.
سلیمان با کنترل قدرتمندانهٔ دریای سرخ توانست با موفقیت راههای تجاری هند را بر پرتغالیها ببندد و روابط تجاری حسنهای را با امپراتوری مغول در جنوب آسیا برقرار کند. دریاسالار پیری رئیس، در سال ۱۵۵۲ ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی را رهبری کرد و توانست شهر مسقط را تسخیر کند. در سال ۱۵۶۴ سفیر آچه در عثمانی از سلطان خواست که از کشور متبوعش در برابر پرتغالیها پشتیبانی کند. در نیجهٔ این درخواست، نیروی دریایی عثمانی به آچه اردوکشی کرد و حمایتهای نظامی گستردهای را در اختیار اهالی آچه قرار داد.
نبردها در مدیترانه و شمال آفریقا
به محض آنکه سلیمان متصرفاتش در خشکیها را تحکیم بخشید، از خبر تصرف قلعهٔ کورونی در مورئا به دست آندرئا دوریا، دریاسالار کارل پنجم آگاه شد. سلیمان حضور اسپانیا در شرق مدیترانه را نشانهای از قصد کارل پنجم برای به چالش کشیدن سلطهٔ امپراتوری عثمانی بر منطقه میدانست. در نتیجه برای تحکیم موضع ناوگان دریای عثمانی در مدیترانه، خیرالدین پاشا که دریاسالاری خارقالعاده محسوب میشد را به سمت فرماندهی ناوگان دریایی عثمانی منصوب کرد و به او مأموریت داد تا ناوگان دریای عثمانی را بازسازی کند و به چنان عظمتی برساند که شمار دریانوردان عثمانی برابر مجموع شمار تمامی دریانوردان کشورهای حوزهٔ مدیترانه گردد. در سال ۱۵۳۵ کارل پنجم توانست در نبرد با امپراتوری عثمانی، در تونس به پیروزی مهمی دست یابد که این موضوع به همراه جنگی که سال بعد بین عثمانی و ونیز در گرفت، سلیمان را متقاعد کرد تا پیشنهاد فرانسوی اول مبنی بر تشکیل اتحادی بین دو کشور بر ضد کارل را بپذیرد. در سال ۱۵۳۸ خیرالدین پاشا موفق شد ناوگان دریایی اسپانیا را در نبرد پروزا شکست دهد و بدین ترتیب شرق مدیترانه تا ۳۳ سال در سیطرهٔ ترکان عثمانی قرار گرفت تا آنکه در نهایت در نبرد لپانتو با شکست عثمانی، این سیطره پایان پذیرفت.
سرزمینهای وسیعی در شمال آفریقا و شرق مراکش به انضمام قلمرو عثمانی در آمد. سرزمین های ببری طرابلس، تونس، و الجرایر تبدیل به استانهای خودمختاری از امپراتوری عثمانی شدند و به عنوان خط مقدم و جبههای تازه برای نبرد با کارل پنجم مورد استفاده قرار گرفتند. تلاشهای کارل پنجم برای بیرون راندن ترکان عثمانی از شمال آفریقا در سال ۱۵۴۱ با شکست مواجه شد. پس از این شکست، دزدی دریایی و یورش به سواحل اروپا به قصد گرفتن برده نیز توسط بربرها رواج یافت که صورتی جدید از جنگ علیه اسپانیا در نظر گرفته میشود. گسترش قلمرو عثمانی موجب شده بود تا چیرگی و تسلط این امپراتوری بر دریای مدیترانه، هر چند برای مدتی کوتاه، تثبیت شود. ناوگان دریایی عثمانی علاوه بر مدیترانه، دریای سرخ وخلیج فارس را نیز تحت کنترل خویش داشت که کنترل خلیج فارس تا سال ۱۵۵۴ که نیروی دریای عثمانی مغلوب همتای پرتغالی خویش شد، ادامه یافت. پرتغالیان از سال ۱۵۱۵ ملوک هرمز را تحت سیطره خویش گرفته و بر سر کنترل عدن با نیروهای سلیمان جنگ تمام عیاری را به راه انداخته بودند.
خرم سلطان
روزی که او را چون کنیزی به حرمسرای سلطان سلیمان آوردند دیگر اوضاع فرق کرد. با تمام قوای خود سعی می کرد خود را به قلب قدرت یعنی کنار سلطان نزدیک کند.
از هیچ ظلم و توطئه ای هم فروگذار نکرد. و سرانجام توانست با زیرکی خود، همسر سلطان شود در حالی که چنین رسمی از پادشاهان عثمانی گرفته شده بود و تنها می توانستند زنان و دختران زیبارو را برای حرمسرای خود انتخاب کنند.
فقط کنیز باقی می ماندند تا آخر عمر. ولی سلطانه این رسم را شکست. به زودی در جهانی که تا آن روز دنیای ویژه ی مردان بود به قدرت بی نظیری دست یافت. او سلطان را شیفته ی خود کرد به طوری که تنها او از میان زیبارویان حرمسرا سوگلی شده بود! ولی روز به روز عشق سلطان بیشتر و نفرت سلطانه به او افزون تر میشد...
رمان سلطانه سرشار از بی رحمی و خونریزی بود. گاهی دوست نداشتم اتفاق هایی در آن بیفتد. دوست نداشتم ابراهیم بهترین دوست پادشاه سلیمان کشته شود.
مصطفی، پسرش و کادین اول سلطان یعنی گلبهار هم نباید به آن روز می افتادند.
من آنها را دوست داشتم ولی با گذشت زمان دوران عثمانی و ورق خوردن برگه های رمان این اتفاق ها افتاد.
اتفاق های آن زمان و جنگ با ایران و کشورگشایی برای اجرای دستور پیامبر توسط عثمانی ها و بقیه ی ماجراها واقعا زیبا بود و تلخ!
سلیمان شیفته و شیدای دختری ازحرمسرا به نام خرم سلطان شده بود. در غرب، دیپلماتهای غربی که از شایعههایی که پیرامون او میپیچید آگاه شده بودند، «روسلازی» یا «روکسلانا» نامیدندش که به اصالت روتنیایی او اشاره داشت. خرم دختر یک کشیش ارتودوکس بود که توسط تاتار های کریمه به اسارت گرفته شد و در قسطنطنیه به عنوان برده فروخته شد. او بهسرعت مدارج ترقی در دربار را پیمود و به سوگلی سلطان تبدیل شد. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتی دویست ساله، کنیزی از حرمسرا را به عنوان همسر رسمی و قانونی خود اختیار کرد که این امر حیرت ساکنین قصر و اهالی شهر را بر انگیخت زیرا پس از آنکهتیمور، بایزید یکم را شکست داد و زنش را به اسارت گرفت، سلاطین عثمانی از ازدواج نکاحی خودداری میکردند. همچنین سلیمان به خرم اجازه داد که تا پایان عمرش در قصر توپقاپی اقامت کند که این نیز بر خلاف سنتهای پیشین بود زیرا رسم بر آن بود به محض آنکه ولیعهد از خردسالی در میآمد، او را به همراه مادرش به یکی از استانهای دور میفرستاند تا فرمانداری کند و تجربه بیندوزد و آن زن دیگر به کاخ سلطان باز نمیگشت مگر آنکه پسرش به سلطنت میرسید.
سلیمان با تخلص «محبی» شعر زیر را برای خرم سرود:
سریر محراب تنهایی من، ثروت من، عشق من، مهتاب من
صمیمیترین یار من، محرم اسرار من، وجود من، سلطان من، تنها و یگانه عشق من
زیباترینِ زیبارویان
بهار من، خرم من، روشنایی روز من، دلبر من، برگ خندان من
نهال من، شیرینی من، رُز من، تنها کسی که مرا در این جهان نمیآزارد
قسطنطنیهٔ من، قرامان من، آناتولی من
بدخشان من، بغداد و خراسان من
زن زیباگیسوی من، عشق ابروکمان من، چشمان شرارتبار عشق من
همواره ستایشت خواهم کرد
من دلباختهٔ توام، چشمان محبی پر از اشک شوق است
نمونه ایی از اشعار سلطان سلیمان به زبان ترکی:
Müjde ey bîçare dil kim nâzla dilber gelür
Hicr içinde mürde iken yine cisme cân gelür
(Ey çaresiz gönül, müjdeler olsun sevgili naz ile yanına gelir. Ayrılık içinde ölmüşken, ölmüş bedene can gelir.)
Girye ile gözlerüm Ya'kup-veş a'mâ idi
Rûşen adlı gün gibi çün Yûsuf-ı Kenan gelür
( Gözlerim ağlamaktan Yakup gibi kör olmuştu. Şimdi gün gibi aydınlandı. Çünki Kenan Yusuf'u gelir.)
Ey dil-i şûrîde bülbül gibi efgân eyle kim
Ol letâfet ma'deni ol gonce-i handân gelür
( Ey perişan gönül, bülbül gibi sende ağlayıp inle. Zira o boşluk madeni, o gülen gonca gelir.)
Firkât ile hâlümi sorsan şehâ görsen ne der
Dem olur kim yâş yirine gözlerimden kan gelür
( Ey pâdişah, eğer sensiz, ayrılık ile halimi sorarsan, zaman olur gözlerimden yaş yerine kan gelir.)
Bu harâb olmuş gönül ma'mûr olısardur yine
Ey Muhibbî nâz ile çün ol şeh-i hûbân gelür.
( Ey Muhibbî, bu harap olmuş gönül yine yapılacaktır. Çünki naz ile güzeller padişahı gelir çeker.)
*** (نوشته های داخل پرانتز شکل جدید و درواقع ترجمه امروزی اشعار محبی { تخلص سلطان سلیمان عثمانی } است)
عکسهای خرم خاتون در سریال حریم سلطان:
ابراهیم پاشا
ابراهیم پاشا پارگایی از دوستان دوران کودکی سلطان سلیمان بود. ابراهیم اصالتاً اهل یونان و مسیحی بود و در نوجوانی در مدرسهٔ قصر تحت نظام دوشیرمه به تحصیل پرداخت. سلیمان او را به سمت «طوغانچی» (مسئول مرغان شکاری) دربار برگماشت و اندکی بعد او را عهدهدار سمت «خاص اوداباشی» (اتاقدار مخصوص سلطان) کرد. در سال ۱۵۲۳ ابراهیم پاشا به مقام وزیر اعظم و فرمانده کل ارتش منصوب شد. همچنین سلیمان مقام بیگلر بیگی روم ایلی را به او سپرد و بدین ترتیب اختیار تمامی ممالک امپراتوری عثمانی در خاک اروپا و نیز فرماندهی سربازان ساکن اروپا به هنگام جنگ در ید قدرت ابراهیم قرار میگرفت. مورخی از سدهٔ هفدهم نوشتهاست که ابراهیم خود از سلطان تقاضا کرده بود که او را به چنین مقامهای بالایی منصوب نکند زیرا که بیم جانش را داشت اما سلیمان پاسخ داده بود که در زمان سلطنت او، تحت هیچ شرایطی، ابراهیم به مرگ محکوم نخواهد شد.
با این حال، سرانجام ابراهیم از چشم سلطان افتاد. ابراهیم در طول سیزده سالی که مقام وزارت اعظم را بر عهده داشت، بهسرعت ترقی نمود و به قدرت رسید و ثروت عظیمی اندوخت که این امر شگفتی و حسد سایر درباریان را برانگیخت و دشمنان زیادی را برای او تراشید. در هنگام نبرد با صفویان، گزارشهایی به سلطان رسیده بود که حکایت از گستاخی ابراهیم داشت؛ ابراهیم عنوان «سرعسکر سلطان» را بر خود نهاده بود که این امر در نظر سلیمان، توهینی شدید به او محسوب میشد.
بدگمانی سلطان نسبت به ابراهیم با نزاعی که بین ابراهیم و اسکندر چلبی درگرفت، فزونی یافت. اسکندر چلبی «دفتردار» (مسئول امور مالی) دربار بود و نزاع او با ابراهیم، در نهایت به مرگ او منجر شد. ابراهیم که اسکندر را به تلاش برای دسیسهچینی متهم میکرد، توانست سلطان را متقاعد کند تا فرمان قتل او را صادر کند. اسکندر چلبی پیش از مرگ، در آخرین کلماتی که بر زبانش جاری شد، ابراهیم را به تلاش برای توطئهچینی بر ضد سلطان متهم کرد و این گفتهها، خیانت ابراهیم را برای سلطان مسجل کرد. در ۱۵ مارس۱۵۳۶ جسد بیجان ابراهیم در قصر توپقاپی پیدا شد. دستور قتل او را سلیمان صادر کرده بود ولی بعدها از این تصمیم خود بهشدت پشیمان گشت.
عکس ابراهیم پاشا در سریال حریم سلطان
معرفی سریال :
سریال (قرون باشکوه) از تلویزیونهای ( لیدر تی وی آذربایجان ) و ( دوبی تی وی امارات ) تحت نام (حریم سلطان) با برداشت از این وقایع پخش شده است.
تفاوتهایی بین رمان (سلطانه ) و این سریال وجود داره .
ولی یه خط داستان مشترک هست و اون سلطانه شدن ( خرم بانو ) و عشق واقعی ( سلطان سلیمان ) به ایشان .
یک مورد دیگر هم باید اشاره کرد که اسم این دختر الکساندرا بوده که پادشاه بهش لقب ( خرم ) داد ولی چون ترکیه ایها حرف ( خ ) ندارند ( خرُم ) رو ( حوررم ) ادا میکنند که به خاطر همین تلفظ، عربها در دوبله ی سریالهاشون به ( حووییم) تغییر دادن.
در خود ترکیه پخش این سریال خیلی جنجال داشته . خیلی ها هم برای مخالفت با این سریال دست به تظاهرات زدن ولی این سریال ساخته و پخش شد.
حواشی زیادی داشته . از جمله فوت نویسنده اش در اواخر سریال.
با پخش هر قسمت از سریال "صد سال محتشم" در ترکیه، همواره به شمار بینندگان آن اضافه میشود.
این سریال زندگی یکی از سلاطین عثمانی را به تصویر میکشد. سریال "صد سال محتشم" از شبکه تلویزیونی خصوصی "استار تیوی" star TV پخش میشود.
تقریبا در تمام کتابهای راهنمای سفر ترکیه سلطان سلیمان به عنوان مشهورترین و تأثیرگذارترین حاکم دولت عثمانی معرفی میشود. این سریال تنها درباره فتوحات دولت عثمانی نیست، بلکه به زندگی خصوصی سلطان سلیمان نیز پرداخته است، در حقیقت به زندگی خصوصیای که تصور میشود او داشته و در ترکیه بسیاری دقیقا با همین نکته مشکل دارند.
داستان بر اساس دختر روس و بسیار زیبایی به نام خرم بانو است که به عنوان یکی از زنان حرم سلطان سلیمان به ترکیه برده می شود. سلطان سلیمان عاشق زن اولش به نام بهار بود و به هیچ زن دیگری توجه نداشت.
مستندات تاریخی:
بنا بر منابع اواخر سدهٔ شانزدهم و اوایل سدهٔ هفدهم، چون ساموئل تواردوسکی، شاعر لهستانی که دربارهٔ خرم سلطان در ترکیه به تحقیق و پژوهش پرداختهاست، خرم احتمالاً دختر کشیشی ارتودکس از اوکراین بود. او در روهاتین، در ۶۸ کیلومتری جنوب شرقی لووف زاده شد. در دههٔ ۱۵۲۰ در یکی از یورشهای مکرر تاتارهای کریمه به آن منطقه، اسیر و برده شد. احتمالاً ابتدا به بازار بردهفروشان کافا و سپس به قسطنطنیه منتقل شد و از آنجا برای حرمسرای سلطان انتخاب شد.
او بهسرعت مورد توجه سلطان قرار گرفت و حسادت رقبایش را برانگیخت. یک روز سوگلی سلطان، ماه دوران (همچنین معروف به گلبهار)، بهشدت با او درگیر شد و بهسختی او را کتک زد. سلطان سلیمان که از این قضیه دلآزرده شده بود، ماه دوران را به همراه شاهزاده مصطفی به مانیسا تبعید کرد. تبعید او را در ظاهر به دلیل رسم سنتی تربیت ولیعهد در شهری دیگر، انجام گرفت ولی واقعیت چیز دیگری بود. با رفتن ماه دوران، خرم به سوگلی بیرقیب سلطان یا خاصگی سلطان تبدیل شد. سالها بعد، به دلیل ترس از شورش (ترسی که احتمالاً خرم سلطان به آن دامن زده بود)، سلطان سلیمان دستور داد تا پسرش مصطفی را خفه کنند و به قتل برسانند. پس از مرگ مصطفی، گلبهار موقعیتش در کاخ به عنوان مادر ولیعهد را از دست داد و به بورسا رفت.
نفوذ خرم بر سلطان بهسرعت افسانهای شد. او برای سلطان شش فرزند به دنیا آورد: مهر ماه، سلیم، بایزید، عبدالله، جهانگیر، و محمد. با زیر پا گذاشتن عادات و رسومات پیشین، خرم در نهایت از بردگی خارج شد و به بندهای آزاد و همسر نکاحی سلطان بدل شد. بدین ترتیب سلیمان قانونی، اولین سلطان امپراتوری عثمانی پس از اورخان غازی شد که همسری رسمی اختیار میکرد. با این ازدواج، موقعیت خرم سلطان در کاخ افزایش یافت و در نهایت با اعمال نفوذ، پسرش سلیم را بر تخت حکومت نشاند. همچنین خرم به عنوان مشاور سلطان در امور کشوری عمل مینمود و احتمالاً بر امور خارجی و سیاستهای بینالمللی امپراتوری عثمانی نیز اعمال نفوذ میکرد. دو نامهای که خرم به سیگیسموند دوم اوگوستوس، پادشاه لهستان نوشته بود، هماکنون نیز موجودند و در طول حیات او، روابط امپراتوری عثمانی با دولت لهستان صلحآمیز بود. برخی از مورخین اعتقاد دارند که خرم سلطان با استفاده از قدرت سلطان سلیمان، حملههای مکرر تاتارهای کریمه به زادگاهش که برای گرفتن برده انجام میگرفت را کنترل کرده بود.
خرم در ۱۵ آوریل ۱۵۵۸ درگذشت و در توربهای (آرامگاه گنبدیشکل) زینتشده با نفیسترین کاشیهای ایزنیک که طرحی از باغهای بهشت بر روی آنها نقش بستهاست دفن شد. آرامگاه او در نزدیکی آرامگاه مجزا و حزنانگیزتر سلطان سلیمان، در مسجد سلیمانیه قرار دارد.
موقوفات خُرّمْسلطان، همسر سلطان قانون، در مكه و مدينه
چكيده
خرّمسلطان، زنى با نفوذ در دربار عثمانى در دوره اقتدار حكومت عثمانى است. وى موقوفههايى بر مكه و مدينه دارد كه نسخه خطى وقفنامهاش در دار الكتب المصريه در قاهره نگهدارى مىشود.
او، تعدادى روستا و آبادى را در مصر و چند عمارت را در مكه و مدينه و دو كشتى را در درياى سرخ، وقف زائران، متعلمان و صالحان در دو شهر مكه و مدينه نمود.براى چگونگى استفاده و نيز متوليانِ امورِ وقف نيز شرايط متعدّدى قيد كرد كه خلاصه اينها در مقاله گزارش شده است.
سر آغاز
دولت عثمانى به عنوان بزرگترين و پهناورترين دولت اسلامى پس از فروپاشى خلافت عباسى شناخته مىشود كه 625 سال (1299 م - 1924م / 699ق - 1336ق) حكومت كرد و چهل سلطان را به خود ديد. دوران حكومت عثمانيان را به پنج دوره: شكلگيرى (1299 - 1453)، رشد (1453 - 1683)، ركود (1683 - 1827) افول (1828 - 1908) و انحلال (1908 - 1923) تقسيم مىكنند.
از پادشاهان دوران رشد و اقتدار عثمانى، سلطان سليمان قانونى، معروف به «سلطان قانون» است كه از 1520م / 927ق پس از درگذشت پدرش سلطان سليم به حكومت رسيد و بيش از پنجاه سال ـ يعنى تا سال 1568م / 976ق ـ حكمرانى كرد.
يكى از همسران سلطان قانون كنيزكى از اهالى اوكراين به نام «ركسلانه» بود كه در سنين نوجوانى (ميان 14 و 17 سالگى) به دربار شاه سليمان راه يافت و سپس همسر سلطان قانون گرديد. تركان عثمانى او را «خُرّمْسلطان» ناميدند. وى در سال 1558م / 965ق از دنيا رفت و در مسجد جامع سليمانيه در استانبول به خاك سپرده شد.
در باره زندگى و تأثير خرمسلطان بر دربار عثمانى سخن بسيار گفته شده كه موضوع اين نوشتار نيست(1). در اين مقاله به اجمال، گوشهاى از فعاليتهاى او ـ يعنى وقف بر اماكن مذهبى مكه و مدينه ـ گزارش مىشود.
كتابى در سال 2006م / 1427ق در مصر منتشر شد با عنوان اوقاف نساء السلاطين العثمانيين: وقفية زوجة السلطان سليمان القانونى على الحرمين الشريفين. اين كتاب را خانم دكتر ماجده مخلوف نوشت و در آن، متن وقفنامه خرمسلطان را بر مكه و مدينه منتشر كرد و مقدمهاى كوتاه نيز بر كتاب نوشت. كتاب، كم حجم و در 62 صفحه وزيرى منتشر شده است.
در سال 2007م همين متن با عنوان وقفية خاصكى خرمسلطان على الحرمين الشريفين مكة المكرمة و المدينة المنورة در مصر منتشر شد كه نام دو استاد تاريخ بر روى آن ثبت است: يكى دكتر محمّد سالم طراونه و ديگرى خانم دكتر ماجده مخلوف. نويسنده اين سطور، كتاب دوم را نديده است و گزارشى كه در ذيل، از اين موقوفه مىآيد، بر پايه همان كتاب نخست است.
سند اين وقفنامه مفصّل، در 21 صفحه خطّى در مركز مخطوطات «دار الكتب المصرية»، با شماره «13864ح» نگهدارى مىشود.
اين 21 صفحه، در نسخه چاپى به 42 صفحه رسيده كه هشت صفحه آن به تسبيح خداوند و تجليل از سلطان قانون و خدمات واقف اختصاص دارد. پس از آن، شرح اموال موقوفه در سيزده صفحه آمده است. شروط واقف براى مصرف و متوليان، بيست صفحه را در بر گرفته و در پايان نيز شاهدان وقف، در دو صفحه معرفى شده اند.
گزارشى اجمالى از محتواى وقفنامه، در دو بخش: اموال موقوفه و شرايط وقف:
يكى از همسران سلطان قانون كنيزكى از اهالى اوكراين به نام «ركسلانه» بود كه در سنين نوجوانى (ميان 14 و 17 سالگى) به دربار شاه سليمان راه يافت و سپس همسر سلطان قانون گرديد. تركان عثمانى او را «خُرّمْسلطان» ناميدند. وى در سال 1558م / 965ق از دنيا رفت و در مسجد جامع سليمانيه در استانبول به خاك سپرده شد.
در باره زندگى و تأثير خرمسلطان بر دربار عثمانى سخن بسيار گفته شده كه موضوع اين نوشتار نيست(1). در اين مقاله به اجمال، گوشهاى از فعاليتهاى او ـ يعنى وقف بر اماكن مذهبى مكه و مدينه ـ گزارش مىشود.
كتابى در سال 2006م / 1427ق در مصر منتشر شد با عنوان اوقاف نساء السلاطين العثمانيين: وقفية زوجة السلطان سليمان القانونى على الحرمين الشريفين. اين كتاب را خانم دكتر ماجده مخلوف نوشت و در آن، متن وقفنامه خرمسلطان را بر مكه و مدينه منتشر كرد و مقدمهاى كوتاه نيز بر كتاب نوشت. كتاب، كم حجم و در 62 صفحه وزيرى منتشر شده است.
در سال 2007م همين متن با عنوان وقفية خاصكى خرمسلطان على الحرمين الشريفين مكة المكرمة و المدينة المنورة در مصر منتشر شد كه نام دو استاد تاريخ بر روى آن ثبت است: يكى دكتر محمّد سالم طراونه و ديگرى خانم دكتر ماجده مخلوف. نويسنده اين سطور، كتاب دوم را نديده است و گزارشى كه در ذيل، از اين موقوفه مىآيد، بر پايه همان كتاب نخست است.
سند اين وقفنامه مفصّل، در 21 صفحه خطّى در مركز مخطوطات «دار الكتب المصرية»، با شماره «13864ح» نگهدارى مىشود.
اين 21 صفحه، در نسخه چاپى به 42 صفحه رسيده كه هشت صفحه آن به تسبيح خداوند و تجليل از سلطان قانون و خدمات واقف اختصاص دارد. پس از آن، شرح اموال موقوفه در سيزده صفحه آمده است. شروط واقف براى مصرف و متوليان، بيست صفحه را در بر گرفته و در پايان نيز شاهدان وقف، در دو صفحه معرفى شده اند.
گزارشى اجمالى از محتواى وقفنامه، در دو بخش: اموال موقوفه و شرايط وقف: از پادشاهان دوران رشد و اقتدار عثمانى، سلطان سليمان قانونى، معروف به «سلطان قانون» است كه از 1520م / 927ق پس از درگذشت پدرش سلطان سليم به حكومت رسيد و بيش از پنجاه سال ـ يعنى تا سال 1568م / 976ق ـ حكمرانى كرد.
يكى از همسران سلطان قانون كنيزكى از اهالى اوكراين به نام «ركسلانه» بود كه در سنين نوجوانى (ميان 14 و 17 سالگى) به دربار شاه سليمان راه يافت و سپس همسر سلطان قانون گرديد. تركان عثمانى او را «خُرّمْسلطان» ناميدند. وى در سال 1558م / 965ق از دنيا رفت و در مسجد جامع سليمانيه در استانبول به خاك سپرده شد.
در باره زندگى و تأثير خرمسلطان بر دربار عثمانى سخن بسيار گفته شده كه موضوع اين نوشتار نيست(1). در اين مقاله به اجمال، گوشهاى از فعاليتهاى او ـ يعنى وقف بر اماكن مذهبى مكه و مدينه ـ گزارش مىشود.
كتابى در سال 2006م / 1427ق در مصر منتشر شد با عنوان اوقاف نساء السلاطين الع
مطالب مشابه :
سلطان سلیمان عثمانی و خرم خاتون سلطان+عکس
ابراهیم پاشا پارگایی از دوستان دوران کودکی سلطان سلیمان بود. ابراهیم اصالتاً اهل یونان و
بررسی سریال حریم سلطان - 9
ابراهیم پاشا را به حیله از کنار مادر ربوده خفه کرد و جسد او را در بورسا بر روی قبر پدرش
ماهی دوران سلطان
کد چرخش کامل عکس . دریافتـ کد آیکونـ نوار آدرسـ سلنآ کـ ـد
قسمتهای جلوتر سریال حریم سلطان
تا اینکه سلطان یه لحظه چرت زد در این حین سه نفر سیاه پوش به اطاق ابراهیم پاشا قبر نخواهد
4421 سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان+عکس
ابراهیم هم به جنگ با شاه بودنو گرفت و رفت و قبر و پاشا به یه شهر دیگه رفته بود
واقعیتهای تاریخی شخصیتهای سریال حریم سلطان...
به دلیل مریضی در سن 56 سالگی میمیرد و دقیقا در کنار قبر های ابراهیم پاشا و ترس
سرنوشت نگار کالفا در سریال حریم سلطان
ابراهیم هم به جنگ با شاه بودنو گرفت و رفت و قبر و پاشا به یه شهر دیگه رفته بود
شام و مصر از چشم یک مسافر ایرانی در عصر محمدعلی پاشا - قسمت دوم
شام و مصر از چشم یک مسافر ایرانی در عصر محمدعلی پاشا است که ابراهیم (ع) و قبر مادر
چرا بارگاه و گنبد پیامبر (ص) مسجد النبی را تخریب نکردند؟!
قبر ابراهیم فرزند پیامبر، قبور همسران آن حضرت، قبر امالبنین، قبر علی پاشا
فیلترینگ پاشا رسانه بادرود
فیلترینگ پاشا رسانه نویسنده : ابراهیم گودرزی | .: Weblog Themes By SlideTheme :. آخرین قبر ام البنین
برچسب :
قبر ابراهیم پاشا