شکلی از داستان نویسی
در زیر نوشته ای از استاد حسین پاینده به نام اَبَرداستان»، شکلی از داستاننویسیِ پسامدرن که امیدوارم از آن لذت ببرید....
یکی از پیامدهای نظریهی مرگ مؤلف، شکل جدیدی از داستاننویسی موسوم به «اَبَرداستان» است که در فضای سایبر امکانپذیر شده است و البته برخی نویسندگان با چاپ داستان به طور مکتوب و ضمیمه کردن لوحفشردهای چندرسانهای (که تلفیقی از متن و تصویر و صداست) همین کار را کردهاند. داستانهایی که به این شیوه نوشته و در اینترنت قرار داده میشوند، با استفاده از امکان پیوندِ بینمتنی (لینک)، به خواننده امکان میدهند تا در مقاطع مختلفِ داستان با کلیک کردن بر روی بخشی از متن که با رنگ آبی («اَبَرمتن») مشخص شده است، به صفحهی دیگری برود و ادامهی داستان را از آنجا بخواند. البته اگر خوانندهای نخواهد که در آن مقطع روی اَبَرمتن کلیک کند، میتواند همچنان داستان را آنگونه که در صفحهی اصلی نوشته شده است دنبال کند. نکته اینجاست که خوانندهی اول با کلیک کردن روی اَبَرمتن و رفتن به صفحهای دیگر، با اَبَرمتنهای باز هم بیشتری مواجه میشود که به طریق اولی انتخابهای بیشتری برای دنبال کردن داستان به شیوهای که خود میپسندد به او میدهند. به این ترتیب، داستانی که با استفاده از پیوندهای اَبَرمتنی نوشته شده باشد، هرگز یک صورت واحد ندارد، بلکه میتواند دهها شکل گوناگون به خود بگیرد (شامل شخصیتهای متفاوتی بشود، رخدادهای متفاوتی داشته باشد، به شیوهی متفاوتی تمام شود، و غیره).
بسیاری از اَبَرداستانها همراه با لوحفشردهای عرضه میشوند که شامل پارهداستانهایی به صورت اَبَرمتنهای شنیداری و تصویری و نوشتاری است. خواننده با کلیک کردن بر روی لینکها، دائماً از متنی به متن دیگر ارجاع داده میشود (این متون ممکن است مکتوب، موسیقیایی یا گرافیک باشند) و برای ادامه دادنِ داستان چارهای جز دنبال کردن پیوندهای بینمتنی ندارد، اما در این کارْ پارادوکسی هم هست: کلیک کردن روی پیوندهای بینمتنی فقط او را به بخشی دیگر از این متنِ درهمتنیده ارجاع میدهد و در بسیاری موارد باعث آغاز داستانهای دیگری میشود. بدین ترتیب خواننده هرگز به فرجام داستان نمیرسد. در عین حال، راهی هم برای بازگشت به ابتدای داستان (یا داستانِ آغازین) نیست. در واقع، یگانه راه رسیدن به نوعی «فرجام» در این داستانها، خروج از برنامهی لوحفشرده است. ویلیام گیبسن (نویسندهی آمریکایی مقیم کانادا) در سال ۱۹۹۲ یکی از داستانهای خود با عنوان «آگریپا (کتاب مردگان)» را به صورت لوحفشرده منتشر کرد. اما در این لوحفشرده تعمداً ویروسی گنجانده شده بود که پس از اجرا شدنِ سیدی، صفحهکلید کامپیوتر را از کار میانداخت و متن داستان با سرعتی که تحت کنترل کاربر نبود روی صفحهی نمایشگر کامپیوتر حرکت داده میشد. بدین ترتیب، خواننده نمیتوانست به دلخواهِ خودْ داستان را بخواند. پس از رسیدن به آخرین سطر، ویروس تعبیهشده در لوحفشرده متن را (که در واقع آمیزهای بود از چند شعر و داستان و نیز خاطرات نویسنده از خانوادهاش) به هم میریخت و به این ترتیب خواننده فقط یک بار میتوانست این داستان را بخواند و بازگشت به ابتدای آن و دوباره خواندنش ناممکن بود.
گاهی همراه با لوح فشرده، کتابی هم ضمیمه میشود که متشکل از داستانهای چاپشده به شیوهی متعارف است. این داستانهای مکتوب درونمایههای پارهداستانهای لوحفشرده را به شکلی دیگر تکرار میکنند و پژواک میدهند. با اوصافی که گفتم، میتوان نتیجه گرفت که اَبَرداستان خلاف انتظارات خوانندهی خوگرفته به داستانهای غیرپسامدرن است و در واقع توقعات او را برمیاندازد، اما از یاد نباید برد که صَرفِنظر از شکل ارائهی این داستانها، محتوای آنها نیز کاوشی پسامدرنیستی به منظور وجودشناسیِ پسامدرن یا فرهنگکاویِ پسامدرن است.
با دقت در آنچه راجع به ویژگیهای این نوع داستاننویسی گفتم، معلوم میشود که اَبَرداستان نقطهی پایانی برای داستانهای مبتنی بر توالیِ خطی است. البته در داستانهای مدرن هم روایت با توالی خطی پیش نمیرود، اما اَبَرداستان (به منزلهی شکلی از داستانهای پسامدرن) نه فقط غیرخطی است، بلکه مؤلف هم ندارد. مؤلف اَبَرداستان در واقع خوانندهای است که در تعامل با متنی دیجیتالی، تصمیم میگیرد که داستان چه سِیری داشته باشد و بدین ترتیب فعالانه روایت را برمیسازد. وبلاگی که نویسندهاش داستانی را در آن شروع میکند ولی به بازدیدکنندگان امکان میدهد تا متن داستان را با گذاشتن اَبَرمتن به شیوهای که خود مایل هستند تکمیل کنند، شکل دیگری از پذیرش مرگ مؤلف در عصر پسامدرن است. داستانِ حاصل از مشارکت بازدیدکنندگانِ این وبلاگ، چندین مؤلف خواهد داشت. میتوان گفت چنین داستانی، کارکرد نویسنده و خواننده را به طرز غریبی در هم ادغام میکند تا متنِ حاصلْ دیگر هیچ مرکز اقتداری به نام «مؤلف» نداشته باشد. چنانکه از این توضیح برمیآید، اَبَرداستان با خوانده شدن (یا در فرایند خوانده شدن) نوشته میشود و این دقیقاً همان تز یا برنهادی است که رولان بارت در مقالهی معروف و تأثیرگذار خود با عنوان «مرگ مؤلف» مطرح کرد: متن وقتی خوانده شود، تازه نوشته میشود.
مطالب مشابه :
متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا
آموزش ابتدایی برای معلمان - متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا - اول تا ششم دبستان - آموزش
جلسه دوم: شکل متن و نوشته
راه نوشتن - جلسه دوم: شکل متن و نوشته - برای آموزش بهتر نوشتن
متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا برای استفاده درکلاس و جشن الفبا
کلاس اول ابتدایی - متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا برای استفاده درکلاس و جشن الفبا - دنیای
ضوابط علمی تفکیک «قوانین جزایی ماهوی» از «قوانین جزایی شکلی
ضوابط علمی تفکیک «قوانین جزایی ماهوی» از «قوانین جزایی شکلی ترین متن فقهی شیعه همان
دانلود+متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا برای استفاده درکلاس و جشن الفبا+اول
تبسم خورشید - دانلود+متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا برای استفاده درکلاس و جشن الفبا+اول
شکلی از داستان نویسی
هنری و ادبی - شکلی از داستان نویسی (که تلفیقی از متن و تصویر و صداست) همین کار را کردهاند.
متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا پايه اول
دبستان سیدالشهداء ب (دوره دوم) - متن اشعار الفبا با شکلی بسیار زیبا پايه اول - اطلبوا العلم من
ارسال ایمیل با Zlango ؟؟؟
Zlango از جمله سایت های بسیار جالبی است که دوستان می توانند به شکلی کاملا که متن آن این
برچسب :
متن شکلی