رزمنده شش ماهه

بسم الله الرحمن الرحیم

سال ها از وفات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم می گذشت اسلام همچنان رو به گسترش بود و روز به روز یاران این دین الهی بیشتر می شد مردم از شهر های دور و نزدیک به مدینه آمده مسلمان می شدند خانواده مادرم مسیحی بودند و دوست داشتند مثل بقیه مردم مسلمان شوند پدرش که رئیس قبیله بود روز به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفته از شخصی درخواست کرددین اسلام را به او یاد بدهد آن شخص دین اسلام را به پدرش یاد داد او هم مسلمان شد وی هنوز از مسجد بیرون نرفته بود که مسلمانی بزرگواربه همراه دو فرزندش نزدش آمده به او گفت اسم من علی پسر عموی رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم و داماد او هستم این دو حسن و حسین علیهما السلام هم از فرزندان من از دختر رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم می باشند ما دوست داریم با خانواده شما رفت آمد داشته باشیم پدر منظور امام علی علیه السلام شد و فهمید او چه می خواهد بعد از چند لحظه به او گفت ای علی من باید با دخترانم صحبت کنم آنگاه به راه افتادبه خانه آمده ماجرا را برای مادرم و خواهرانش تعریف کرد هنوز شب نشده بود که هر یک از خواهران را به عقد کسی در آورد مادرم رباب را نیز به عقد فرزند امام علی علیه السلام که نامش حسین علیه السلام بود درآورد مادرم از خانوادهاش جدا شد و به زندگی جدیدی که خداوند به او داده بود راضی گشت و همیشه خدا را به خاطرهمسر خوبی که به او داد شکر می کرد روزها و ماه ها در کنار امام حسین

رزمنده شش ماهه

مطالب مشابه :

تصویری از هتل قدیم رامسر

اطلاعات گردشگری رامسر

قائم شهر

هتل ها و مهمانسراهای شرکت سرمایه گذاری ایرانگردی و جهانگردی در کشور:

فهرست جاذبه های استان مازندران

استان مازندران , موقعیت جغرافیایی , تاریخچه , نام , زبان , مشاهیر

رزمنده شش ماهه

رامسر