تذهیب هنرایرانی
هوشنگ نعمتی در گفتگو با وبلاگ آخاییها تشریح کرد:
تذهیب هنرایرانی
هنر اوست که پیام را جان میبخشد و سخن را ماندگار میسازد. پای اغلب تقدیرنامهها و پیامهای تبریکی که داریم و میبینیم نام او درج شده است. او با هنر خود تلاش میکند کلام الله مجید را جلوهای مضاعف بخشد و آثار نامدارانی چون حافظ، سعدی و حتی خواجه عبدالله انصاری را اثرگذارتر سازد. با این همه وقتی هنرمند خطابش میکنی متواضعانه میگوید که خود را هنرمند نمیداند و همین تواضع و فروتنی شاخصترین خصیصه اخلاقی اوست.
هوشنگ نعمتی در سوم مهرماه سال 1332 درروستای آخا در بخش لاریجان از توابع شهرستان آمل در استان مازندران متولد شد. او تحصیلات خود تا کلاس ششم ابتدایی را در مدرسه آخا انجام داد. سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد. وی بعد از دوره راهنمایی 4 سال در هنرستان تحصیل کرد. استخدام در سازمان جغرافیایی برای او فرصتی فراهم آورد تا هنر نقاشی و ترسیم خود را اعتلا بخشد و در تذهیب به کار گیرد. در این راه نباید از حمایت و همراهی همسرش که نقش اثرگذاری در موفقیت او داشته، بیتفاوت گذشت. همسرش با علاقه وصفناپذیری از کارهای او یاد میکند و عنوان کارها، نام ناشران و حتی تاریخ آنها را به یاد میآورد.
برخی از آثار هوشنگ نعمتی عبارتند از: مجموعه گنج نور( انتشارات صدا و سیما (سروش)، مجموعه راز عشق( انتشارات صدا و سیما(سروش )، آلبوم عکس، منتخبی از غزلیات حافظ (انتشارات یساولی)، مرقع گلستان (انتشارات یساولی)، گلستان شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی (بنیاد فرهنگی دکتر غلامحسین مروستی)، نسخ متعددی از قرآن کریم (انتشارات حفظی، فخر رازی، صانعی شهمیرزادی، گنجینه و میردشتی) و دهها تابلو و طرحهای متعدد تذهیب.
حاصل گفتگو با این هنرمند توانا را در زیر میخوانید:
چطور شد به تهران آمدید؟
درآن زمان در روستای آخا تا مقطع ششم ابتدایی وجود داشت این بود که برای ادامه تحصیل با مادر بزرگم آمدم تهران. آن زمان در فرحآباد میدان شوش خانه اجاره کردیم و همانجا هم تحصیل را ادامه دادم و در هنرستانی که الان اسمش هنرستان امام جعفر صادق (ع) است در رشته چاپ تحصیل کردم. آن زمان سازمان جغرافیایی فارغالتحصیلان رشته چاپ را جذب میکرد. به همین دلیل بعد از پایان هنرستان بیکاری نداشتم و فوراً در سازمان جغرافیایی استخدام شدم. در سال 1357 ازدواج کردم. ابتدا مدتی در سرآسیاب منزل مرحوم عبدالله مهدیزاده که حدود 40 متر بود مستأجر بودم. بعد از طرف سازمان جغرافیایی خانه سازمانی در اختیارم قرارداده شد. یادش به خیر مساحت کمی داشت اما آرامشی که آن زمان داشتیم الان وجود ندارد. بدون دغدغه بودیم. بعد از آن در همین مکان قطعه زمینی تهیه کردیم و خانه ساختیم.
رشته چاپ با تذهیب ارتباط دارد؟
بله تا حدودی مرتبط است. ببینید چاپ سه شاخه دارد: صحافی، ماشین و لیتوگرافی. خود لیتوگرافی هم چند شاخه دارد که شامل عکاسی، طراحی، نقاشی، مونتاژ و روتوش میشود. در آن زمان در رشته چاپ تحصیل می کردم اما تخصصم لیتوگرافی بود. به همین دلیل مذهب نبودم ولی نقاشی خوانده بودم، با آبرنگ کار میکردم و گل و مرغ میکشیدم یعنی با نقاشی آشنایی داشتم.
چطور شد به هنر تذهیب روی آوردید؟
تذهیب ربطی به شغل من نداشت. چون کارم در سازمان جغرافیایی نظارت در چاپ و نقشهکشی بود و کلیه نقشهها برای اهداف مختلف کشاورزی، راهسازی، جنگلبانی و ... توسط سازمان جغرافیایی تهیه و ارائه میشود. لذا این کار هیچ ربطی به تذهیب نداشت. اما من در سازمان جغرافیایی، خیلی از اساتید سرشناس مثل استاد زاویه و استاد جمالپور و استاد فرشچیان که اساتید هنر بودند را تنگاتنگ میشناختم و با کارهای آنها آشنا بودم. تا اینکه در سال 1362 صدا و سیما آلبومی در دست تهیه داشت به نام گنج نور. یک سری آثار هنری و طرحهای ارزشمند در آستان قدس رضوی وجود داشت که اینها در حال از بین رفتن بود. در آن زمان قرار بود طرح این آثار اجرا و حفظ شود. یکی از دوستان من در واقع طرف قرارداد با صدا و سیما بود که این پروژه یا پروژههایی مثل قرآن و حافظ انتشارات صدا و سیما (سروش ) را اجرا کند. علیرغم اینکه آن گروه از دوستان من بودند ولی من جزء گروه آنها نبودم چون کار تذهیب نمیکردم. تا اینکه یکی از دوستان به من پیشنهاد کرد که بروم و به آنها کمک کنم چون من ترسیمکننده خوبی هستم. به هر حال پذیرفتم و آنها کلیه طرحهای آستان قدس را در اختیار من گذاشتند. قرار شد من طرحها را اجرا کنم و بعد طرح کامل را نمونه رنگ بگذارم. وقتی کار را شروع کردم دیدم واقعاً کار سختی است. حدود یک ماه مداوم تمرین میکردم. حتی یک بار کاملاً ناامید شدم. که گفتم دیگر نمیتوانم کار کنم. اما طوری بود که نمیشد کار را رها کرد. خلاصه من نزدیک به دو ماه مرتب تمرین کردم و در نهایت توانستم از پس کار برآیم. کار بسیار سختی است. مخصوصاً قرینهسازی خیلی مشکل است وقتی کارها کنار هم چیده میشود و درجات شمسه کامل میشود آن وقت نوبت به محاسبات ریاضی میرسد تا کار کامل شود. و بعد خود رنگگذاری هم کار مشکلی است. من حدود 5 سال برای انتشارات سروش کار کردم.
تذهیب یعنی چه؟
تذهیب یعنی طلاکاری و برای تزیین و جلوه دادن به کار میرود. تذهیب در دوره معاصر بسیار افت کرده بود یعنی در چندین دهه اخیر کسی تذهیب را بدین شکل نمیشناخت. بدون اغراق میگویم که اوج هنر تذهیبی که در دوره معاصر کار شد در همین زمان کار با انتشارات سروش بود. یعنی تذهیب در آن دوره به سطحی رسید که در گذشته و حال نبوده است .
الان میتوان تذهیب را با کامپیوتر هم انجام داد؟
کامپیوتر برای سفارش کار و کارهای چاپی خوب است اما برای تابلو، نه، کاربردی ندارد. به هر حال در هر صورت اول باید طرح اولیه ترسیم شود. بعد برای کنار هم چیدن طرحها و گذاشتن رنگ میتوان از کامپیوتر استفاده کرد. با کامپیوتر شما خیلی راحت میتوانید ابعاد کار و رنگ را مطابق سلیقه سفارشدهنده عوض کنید ولی در تابلو این امکان وجود ندارد. در تابلو از ابتدا شما با یک نقشه ذهنی طرح را میکشید و بر همان اساس باید رنگهای مختلف را با هم ترکیب کنید تا رنگ دلخواه را بسازید و از آن استفاده کنید.
غیر از تذهیب کار دیگری هم انجام دادهاید؟
بله حدود 15 یا 16 تابلو هم کار کردهام.
نزد چه اساتیدی آموزش دیدید؟
البته اساتید بسیار بزرگی مثل استاد فرشچیان، استاد جمالپور و استاد زاویه در زمینه تذهیب وجود داشتند اما من اصلاً آموزش کلاسی ندیدم. همه را از طریق نگاه کردن یاد گرفتم. اما در آن زمان نیازی وجود نداشت اگرچه در بحث آموزش هیچگاه کسی بی نیاز نخواهد بود ولی چون آثار آستان قدس رضوی گنجینهای بود که من وقتی نگاه میکردم هرچه میخواستم میفهمیدم. با این حال آموزش هم خوب بود. البته متأسفانه گاهی امروزه کلاسهایی را میبینم که کار یاد دانشجو نمیدهند و برای یاد دادن یک کار کوچک آنقدر وقت شخص را میگیرند که اصلاً از هنر تذهیب دلزده میشود.
کار تذهیب با منبتکاری هم ارتباط دارد؟
بله منبتکاری، طرح فرشها یا کاشیکاریهای قدیمی همه دارای نقوش مشترکی با تذهیب هستند. البته تفاوت دارد اما اصول کار یکی است.
چند نمایشگاه تاکنون برگزار کردهاید؟
من 3 نمایشگاه داخلی انفرادی داشتم، 5 نمایشگاه گروهی داشتم و یک نمایشگاه خارجی هم در سال 77 در لندن داشتم که از طرف نگارخانه کمالالملک بود.
هنر تذهیب در کشورهای دیگر هم رواج دارد؟
البته کشورهای عربی کار تذهیب میکنند اما به هیچوجه قابل مقایسه با ایران نیست.
تصمیم ندارید در آخا هم نمایشگاهی داشته باشید؟
چرا. دلم میخواهد در آخا هم نمایشگاه برگزار کنم . فکر میکنم برای جوانها خوب باشد و آنها تشویق شوند. به نظرم تأثیرگذار است. باعث آشنایی آنها با هنر تذهیب و تشویق دیگران میشود.
فرزندانتان به رشته شما علاقه ندارند؟
چرا، دو دخترم در رشته گرافیک در دانشگاه هنر تحصیل میکنند و کارهای خیلی خوبی هم انجام میدهند. اما پسرهایم در رشتههای دیگری تحصیل کردهاند. پسر بزرگم دکترای رشته صنایع چوب و کاغذ دارد و پسر کوچکترم فوق لیسانس کشاورزی است. البته با این حال آنها هم در کارهای هنریام سهم دارند و کمک میکنند. مثلاً پسر بزرگم محمد در کار قرآنها برای انتشارات حفظی، صانعی، فخر رازی، گنجینه و میردشتی تلاش بسیاری کرد و برای هر کدام از کتب نفیس ماهها وقت می گذاشت.
به نظر میرسد همسر شما هم علاقه زیادی به کارهای شما دارد؟
همینطور است. واقعاً اگر حمایت و کمک همسرم نبود نمی توانستم کار کنم. چون من باید ذهنم راحت باشد تا بتوانم کار کنم. همسرم هم حمایت میکرد و جوانب کار را در نظر میگرفت و هم یادآوری میکرد و راه پیش پای من میگذاشت. انصافاً او راهنما و کمک بسیار زیادی برای من بود. علاوه بر این بیشتر بار مدیریت خانه و حتی دفتر کار با ایشان بود. اغلب قراردادها و کارهای مالی را ایشان انجام میداد و من خیلی کم وارد این مسائل میشدم.
برنامهتان برای آینده چیست؟
از این به بعد نمیخواهم کار حرفهای و تجاری انجام دهم. بعد از اینکه تعهدات و سفارشات قبلی را انجام دادم بیشتر ترجیح میدهم کار هنری برای خودم انجام دهم.
میتوانید یک خاطره از آخا برایمان تعریف کنید؟
یک خاطرهای که دارم مربوط به حدود 30 سال قبل است. فکر میکنم بعد از مراسم اربعین حسینی بود و ما میخواستیم برویم تهران. هوا هم به شدت سرد بود. آن زمان هنوز آخا جاده نداشت و ما ماشین را در محل کنل میگذاشتیم. من یک ژیان داشتم و آن شب هر کار کردم روشن نشد. خلاصه با یک بچه کوچک، هوا هم سرد، مانده بودیم چه کار کنیم. زمین آنجا شیب خیلی زیادی داشت. خلاصه شروع کردیم به هول دادن ماشین. آقای مسعود برزن هم آنجا بود. من نشستم پشت فرمان و او هول میداد. کف زمین پر از ماسه بود من کلاژ را که ول میکردم ماشین سر میخورد و روشن نمیشد. یک چند باری هول دادیم رفتیم تا لب پرتگاه و برگشتیم ولی ماشین روشن نشد. خلاصه دفعه آخر که مسعود ماشین را هول داد یک لحظه دیدم کله ماشین رفت پایین. من هم در را باز کردم و پیاده شدم. ماشین رفت پایین. بعداً موتور ماشین و چهار چرخ را برداشتم و یک اطاق خریدم 2 هزار تومان گذاشتم روش. یادش بخیر وقتی ماشین رفت پایین، سرمان را بلند کردیم دیدم یک جمعیت زیادی از محل اسب چاله سر سرازیر شدهاند و دارند میآیند. خدا رحمت کند رضا نجاتی و مراد محمدی هم بودند. فکر میکنم هنوز هم آثاری از اطاق آن ژیان در باغ آقای بهروز پاشا باشد. یادش به خیر چه روزهایی بود! الان وضعیت رفاهی نسبت به گذشته خیلی بهتر شده اما در عین حال استرس هم زیاد شده. الان آسایش بیشتر شده اما آن زمان مردم آرامش بیشتری داشتند.
چرا؟
تقصیر خود ماست اگر در حد تواناییمان هزینه و زندگی کنیم و توقع بالایی از زندگی نداشته باشیم راحتتر زندگی می کنیم، الان متأسفانه جوانی که تازه ازدواج کرده میخواهد خیلی زود صاحب خانه بزرگ، ماشین خوب، زندگی مجلل و تمام امکانات زندگی شود. این شرایط بیشتر متعلق به افرادی است که سالها تلاش کرده اند توقعات و چشم و هم چشمیها زندگی را سخت میکند. اگر توقعاتمان را کم کنیم راحتتر زندگی می کنیم.
به نظر شما چه مشکلاتی در روستای آخا وجود دارد؟
کلاً محل ما محل خوبی است. اگر نسبت به محلات دیگر بسنجیم محل ما به مراتب بهتر است. البته به هر حال در یک خانواده هم، همه یک جور نیستند. اختلاف سلیقه همه جا وجود دارد یکی از مشکلاتی که وجود دارد نظافت محل است . محیط اطراف خیلی بر زیبایی محل و روحیه افراد تأثیر میگذارد. من یکبار به شهرکی در کرج رفتم. آنقدر کوچه و خیابان تمیز و زیبا بود که باعث شادی و آرامش میشد. هر کس جلوی خانه خود را تزیین و تمیز میکرد. نباید فقط داخل خانه ما تمیز باشد. آن خیابان و کوچهای که در آن رفت و آمد میکنیم هم باید تمیز باشد. در گذشته اینطور نبود. با اینکه آن زمان مردم از نظر اقتصادی و رفاهی در وضعیت خوبی نبودند اما حداقل جلوی خانه خود را جارو میزدند و آبپاشی میکردند. الان که رشد فرهنگی بیشتر شده باید وضعیت بهتر باشد.
مسأله دیگری که وجود دارد منطقه استن کتلو است. استن کتلو با آن شکل که محل جمع آوری زباله شده است اصلاً خوب نیست. همه ما میدانیم که آنجا به نوعی تفریحگاه است. هر شب جمعه مردم به آنجا میروند. باید برای آنجا هم فکری شود.
شما خودتان یکی از مداحان قدیمی و خوب روستا هستید در مجموع نظرتان در مورد مداحی در ماه محرم چیست؟
نمیدانم در این مورد چه بگویم. راستش فکر میکنم خلوص نیت نسبت به گذشته کم شده. البته این احساس من است. قدیم مثلاً مرحوم جلیل جلالزاده و مرحوم محمدعلی پاشا و مرحوم ابوالحسن محمدی واقعاً با خلوص نیت میخواندند. به هر حال به نظر من آنها خلوص نیت بیشتری داشتند و اهل خودنمایی نبودند. باید سعی کنیم خلوص نیتمان را بیشتر کنیم. و از مداحان خوب در حال حاضر باید از حاج عزت پاشاپور و حاج رحمتاله اخگر و بخصوص از آقای مسعود اخگر یادآوری کنم.
چه توصیهای برای جوانترها دارید؟
هرچه سادهتر زندگی کنند راحتترند. هم خودشان و هم خانواده آنها.
آقای نعمتی از وقتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگذاریم و برای شما و خانوادهتان آرزوی موفقیت میکنیم.
من از زحمات بی دریغ شما متشکرم و خوشحالم از اینکه این علاقه و انگیزه برای معرفی روستای آخا در شما وجود دارد و برایتان آرزوی موفقیت می کنم
مطالب مشابه :
نگاران - مجموعه طرحهای ایرانی ترنج - اسلیمی - تذهیب
نگاران - مجموعه طرحهای ایرانی ترنج - اسلیمی - تذهیب. این مجموعه نفیس، شامل بیش از 1 7000 اسلیمی ،
پیشینه تذهیب در ایران
هنر تذهیب روی ظروف سفال و مس - پیشینه تذهیب در ایران - ترسیم طرحهای بسیار زیبای هنر تذهیب
بته جقه را بسیار دوست می دارم...
ها، کنده کاریهای روی چوب و سنگ، نقش روی آبگینه ها، سفالینه ها و تذهیب طرحهای بتة گنجه
تذهیب هنرایرانی
آخاييها - تذهیب هنرایرانی - www.akha.ir آخاييها و دهها تابلو و طرحهای متعدد تذهیب.
جزوه آموزشی شناخت هنر گرافیک
تذهیب هنری بسیار باشکوه است که از دیگر خصوصیات این دوره کاربرد طرحهای تذهیب در
جزوه آموزشی شناخت هنر گرافیک
و باعث ترغیب عده ای زیادی نقاش، صحاف، خوشنویس، رنگ ساز، نگارگر، تذهیب طرحهای تذهیب
برچسب :
طرحهای تذهیب