ایران گردی - قسمت هفتم: خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی
زندگینامه خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی ، تاریخچه آرامگاه ،بنای آرامگاه و …
به مناسبت ۲۰مهر ، روز بزرگداشت حافظ
♦ زندگینامه خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی
خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نمودهاست. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشتهاند و ممکن است بهاءالدین ـ علیالرسم ـ لقب او بودهباشد.
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوانهای او را چنین آوردهاست: مولاناالاعظم، المرحومالشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمسالملهوالدین، محمد حافظ شیرازی.
تذکرهنویسان نوشتهاند که نیاکان او از کوهپایه اصفهان بودهاند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشتهاند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی میکرد و مادرش از اهالی کازرون و خانهی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود.
ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدین، پسران او پراکنده شدند ولی شمسالدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آندو، به تهیدستی میگذشت تا آنکه عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتبخانه کشانید و به تفصیلی که در تذکرهی میخانه آمدهاست، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد میگذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگهی طالبان علم درآمد و مجلسهای درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالعالانوار قاضی بیضاوی، مفتاحالعلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت.
محمد گلندام، معاصر و جامع دیوانش، او را چندینبار در مجلس درس قوامالدین ابوالبقا، عبداللهبنمحمودبنحسن اصفهانی شیرازی (م۷۷۲هـ ق.) مشهور به ابنالفقیه نجم، عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزلهای او را در همان محفل علم و ادب شنیدهاست.
چنانکه از سخن محمد گلندام برمیآید، حافظ در دو رشته از دانشهای زمان خود، یعنی علوم شرعی و علوم ادبی کار میکرد و چون استاد او، قوامالدین، خود عالم به قرائت سبع بود، طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائتهای چهاردهگانه (از شواذ و غیر آن) ممارست میکرد و خود در شعرهای خویش چندینبار بدین اشتغال مداوم به کلامالله اشاره نمودهاست:
عشقـت رسد به فریاد ارخود بهسان حـافظ قـرآن ز بـر بخوانی در چـارده روایت
یا
صبحخیزی و سلامتطلبی چون حاف ظهرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
و به تصریح تذکرهنویسان اتخاذ تخلص «حافظ» نیز از همین اشتغال، نشأت گرفتهاست.
شیراز، در دورهای که حافظ تربیت میشد، اگرچه وضع سیاسی آرام و ثابتی نداشت لیکن مرکزی بزرگ از مرکزهای علمی و ادبی ایران و جهان اسلامی محسوب میگردید و این نعمت، از تدبیر اتابکان سلغری فارس برای شهر سعدی و حافظ فراهمآمدهبود. حافظ در چنین محیطی که شیراز هنوز مجمع عالمان و ادیبان و عارفان و شاعران بزرگ بود،با تربیت علمی و ادبی مییافت و با ذکاوت ذاتی و استعداد فطری و تیزبینی شگفتانگیزی که داشت، میراثدار نهضت علمی و فکری خاصی میشد که پیشاز او در فارس فراهمآمد و اندکی بعداز او به نفرت گرایید.
حافظ از میان امیران عهد خود چند تن را در شعرش ستوده و یا به معاشرت و درک صحبت آنها اشاره کردهاست، مانند: ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸هـ ق.)، شاهشجاع (م۷۸۶هـ.ق.)، و شاهمنصور (م۷۹۵هـ.ق.) و در همانحال با پادشاهان ایلکانی (جلایریان)که در بغداد حکومت داشتند نیز مرتبط بود و از آن میان سلطان احمدبنشیخاویس (۷۸۴-۸۱۳هـ. ق.) را مدح کرد. از میان رجال شیراز، از حاجی قوامالدین حسن تمغاچی (م۷۵۴هـ ق.) در شعرهای خود یاد کرده و یکجا هم از سلطان غیاثالدینبنسلطان سکندر، فرمانروای بنگال هنگامی که شهرت شاعرنوازی سلطان محمود دکنی (۷۸۰-۷۹۹هـ ق.) و وزیرش میرفیضالله انجو به فارس رسید، حافظ راغب دیدار دکن گشت و چون پادشاه بهمنی هند و وزیر او را مشتاق سفر خود به دکن یافت، از شیراز به “هرموز” رفت و در کشتی محمودشاهی که از دکن آمدهبود، نشست اما پیشاز روانهشدن کشتی، باد مخالف وزیدن گرفت و شاعر کشتی را _ظاهراً بهقصد وداع با بعضی از دوستان در ساحل هرموز، اما در واقع از بیم مخاطرات سفر دریا_ ترک گفت و این غزل را به میرفیضالله انجو فرستاد و خود به شیراز رفت:
دمی با غم بهسر بردن جهان یکسر نمیارزد به مـی بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد
یکبار حافظ از شیراز به یزد _که در دست شعبهای از شاهزادگان آلمظفر بود_ رفت ولی خیلی زود از اقامت در «زندان سکندر» خستهشد و در غزلی بازگشت خود را به فارس بدینگونه آرزو کرد:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت برتندم و تا ملک سلیمان بروم
(هرچند که عدهای سبب به یزد رفتن حافظ را تبعید وی در دوران دوم حکومت شاهشجاع به مدت ۲۲ماه دانستهاند.)
وفات حافظ به سال ۷۹۲ هجری اتفاق افتاد. تو دارای زن و فرزتدان بود. چندبار در شعرهای حافظ، به اشاراتی که به مرگ فرزند خود دارد بازمیخوریم و از آنجمله است این دو بیت:
دلا دیـدی که آن فـرزانه فـرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
بـهجای لوح سیمین در کنـارش فلک بر سر نهـادش لـوح سیمین
دربارهی عشق او به دختری «شاخنبات»نام، افسانههایی رایج است و بنابر همان داستانها، حافظ آن دختر را به عقد مزاوجت درآورد. گروهی نیز شاخنبات را معشوق معنوی و روحانی، عدهای نیز شاخنبات را استعارهای از قریحهی شاعری و گروهی دیگر استعاره از کلک و قلم دانستهاند.)
حافظ مردی بود ادیب، عالم به دانشهای ادبی و شرعی و مطلع از دقیقههای حکمت و حقیقتهای عرفان.
استعداد خارقالعادهی فطری او به وی مجال تفکرهای طولانی، همراه با تخیلهای بسیار باریک شاعرانه میداد و او جمیع این موهبتهای ربانی را با ذوق لطیف و کلام دلپذیر استادانهی خود درمیآمیخت و از آن میان شاهکارهای بیبدیل خود را بهصورت غزلهای عالی بهوجود میآورد.
او بهترین غزلهای مولوی، کمال، سعدی، همام، اوحدی و خواجو، و یا بهترین بیتهای آنان را مورد استقبال و جوابگویی قرار دادهاست. کلام او در همهی موارد منتخب و برگزیده، و مزین به انواع نزیینهای مطبوع و مقرون به ذوق و شامل کلماتیست که هریک با حساب دقیق، انتخاب و بهجای خود گذارده شدهاست.
تأثر حافظ از شیوهی خواجو، مخصوصاً از غزلهای «بدایعالجمال»، یعنی بخش دوم دیوان خواجو بسیار شدید است، و در بسیاری از موردها، واژهها و مصراعها و بیتهای خواجو را نیز به وام گرفته و با اندک تغییری در غزلهای خود آوردهاست و این غیراز استقبالهای متعددی است که حافظ از خواجو کردهاست.
در میان شاعرانی که حافظ از آنها استقبال کرده و یا تأثیر پذیرفتهاست، بعداز خواجو، سلمان را باید نام برد.
علت این تأثیر شدید آن است که سلمان ساوجی هم مانند خواجو، از معاصران حافظ و از جمله مشاهیری بود که شاعر شیراز، اشعارش را سرمشق کار خود قرار داد. پاسخها و استقبالهای حافظ از سعدی و مولوی و دیگر شاعران استاد پیشاز خود، کم نیست، اما دیوان او بهقدری از بیتهای بلند و غزلهای عالی و مضمونهای نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آنها کم و ناچیز مینماید.
علاوه براین علو مرتبهی او در تفکرهای عالی حکمی و عرفانی و قدرتی که در بیان آنها به فصیحترین و خوشآهنگترین عبارتها داشته، وی را با همهی این تأثیرپذیریها، در فوق بسیاری از شاعران گذشته قرار داده و دیوانش را مقبول خاص و عام ساختهاست.
این نکته را نباید فراموش کرد که عهد حافظ با آخرین مرحلهی تحول زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود و از اینروی زبان و اندیشهی او در مقام مقایسه با استادان پیشاز وی به ما نزدیکتر و دلهای ما با آن مأنوستر است و به این سبب است که ما حافظ را زیادتر از شاعران خراسات و عراق درک میکنیم و سخن او را بیشتر میپسندیم.
از اختصاصهای کلام حافظ آن است که او معنیهای دقیق عرفانی و حکمی و حاصل تخیلهای لطیف و تفکرهای دقیق خود را در موجزترین کلام و روشنترین و صحیحترین آنها بیان کردهاست. او در هر بیت و گاه در هر مصراع، نکتهای دقیق دارد که از آن به «مضمون» تعبیر میکنیم. این شیوهی سخنوری را ، که البته در شعر فارسی تازه نبود، حافظ تکمیلکننده و درآورندهی آن به پسندیدهترین وجه و مطبوعترین صورت است و بعد از او شاعران در پیروی از شیوهی او در آفرینش “نکته”های دقیق و ایراد “مضمون”های باریک و گنجاندن آنها در موجزترین عبارتها، که از یک بیت گاه از یک مصراع تجاوز نکند مبالغه نمودند و همین شیوه است که رفته رفته به شیوع سبک معرف به “هندی” منجر گردید. نکتهی دیگر در بیان اختصاصهای شعر حافظ، توجه خاص او است به ایراد صنعتهای مختلف لفظی و معنوی در بیتهای خود به نحوی که کمتر بیتی از شعرهای او را میتوان خالی از نقش و نگار صنایع یافت، اما نیرومندی او در استخدام الفاظ و چیره دستیاش در به کار بردن صنعتها به حدی است که “صنعت” در “سهولت” سخن او اثری ندارد، تا بدان جا که خواننده، در بادی امر متوجه مصنوع بودن سخن حافظ نمیشود.
(با این همه، بلندترین و باشکوهترین مضمون شعر حافظ را باید در مبارزه با تزویر و ریاکاری و کاربرد مفهوم رندی او دانست که به شعر و اندیشهی او جایگاهی ویژه میدهد.)
حافظ از جمله شاعرانی است که در ایام حیات خود شهرت یافت و به سرعت در دورترین شهرهای ایران و حتی در میان پارسیگویان کشورهای دیگر مقبول سخنشناسان گردید و خود نیز بر این امر وقوف داشت.
اندیشهی جهان شمول و انسان دوستانهی خواجه به او شهرتی جهانی داده است تا بدان جاکه بسیاری از بزرگان اندیشه و تفکر و شعر جهان، تحت تأثیر او به آفرینش آثاری مانا دست زدند که از میان آنان میتوان به دو اندیشمند بزرگ شرق و غرب.، یعنی یوهان ولفگانگ گوته (آلمانی) و رابیندرانات تاگور (هندی) اشاره کرد.
دیوان کلیات حافظ مرکب است از پنج قصیده و غزلها و مثنوی کوتاهی معروف به “آهوی وحشی” و “ساقینامه” و قطعهها و رباعیها.
نخستین جامع دیوان حافظ، محمد گلندام است و بنا بر تصریح او، خود حافظ به جمعآوری غزلهای خویش رغبتی نشان نمیداد. ظاهراً حافظ، صوفی خانقاهنشین نبود و با آن که مشرب عرفان داشت، در حقیقت از زمرهی عالمان عصر و مخصوصاً در شمار عالمان علوم شرعی بود و هیچگاه به تشکیل مجلس درس نپرداخت، بلکه از راه وظیفهی دیوانی ارتزاق مینمود و گاه نیز به مدح پادشاهان در قصیدهها و غزلها و قطعههای خود همت میگماشت و از صلهها و جایزههایی که به دست میآورد، برخوردار میشد.
از این میان، دوران شیخ ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸ ه.ق.) عهد بارورتری برای حافظ بود و به همین سبب افول ستارهی اقبال این پادشاه، شاعر را آزرده خاطر ساخت، چنان که چند بار از واقعهی او اظهار تأسف کرد. از جمله در غزلی با مطلع زیر:
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
تا به این بیت میرسیم که به این موضوع اشاره میکند:
راستی خاتم فیروزهی بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
و طبعاً با چنین ارادتی که به شیخ داشت، نمیتوانست قاتل او را به دیدهی محنت بنگرد، خاصه که آن قاتل، یعنی امیر مبارزالدین محمدبنمظفر، (که به قتل شیخ جانشین او شد و سلسلهی آلمظفر را بنیانگذاری کرد). مردی درشتخوی و ریاکار و محتسب پیشه بود وشاعرآزاده ی ماچند جای از شعرهای خود، رفتار او را به تعرض و یا به تصریح به باد انتقاد گرفته است، به ویژه در بیت:
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصهی ماست که بر هر سر بازار بماند
از دیوان حافظ به سبب شهرت و رواج بسیار آن نسخههای فراوان در دست است که اغلب در معرض دستبرد ناسخان و متذوقان قرار گرفته دربارهی بسیاری از بیتهای حافظ به سبب اشتمال آنها بر مضمونها دقیق، میان اهل ادب تفسیرهای خاص رایج است.
از مشهورترین شرحهای دیوان حافظ، شرح سودی (متوفی در حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) به ترکی و شرح مصطفی بنشعبان متخلص به سروری (م ۹۶۹ ه.ق.) و شمعی (م حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) و از متأخرین، شرح دکتر حسینعلی هروی و حافظ نامه بهاءالدین خرمشاهی و ... را میتوان نام برد.
از آن چه که انحصاراً دربارهی دیوان حافظ قابل توجه است، موضوع رواج تفأل بدان است.
“فال گرفتن” از دیوان حافظ سنتی تازه نیست بلکه از دیرباز در میان آشنایان شعر او اعم از فارسیزبانان و غیر آنان متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ میتوان به هر تأویل و توجیه بیتی را حسب حال تفأل کننده یافت، بدین سبب سرایندهی دیوان را “لسانالغیب” لقب دادهاند.
حاج خلیفه در کشفالظنون، از چند رساله که در قرن دهم و پیش از آن دربارهی تفأل در دیوان حافظ نوشته شده، یاد کرده است.
♦ حافظیه
تاریخچه آرامگاه
پس از آن که روح بلند حافظ ( در ۷۹۲ یا ۷۹۱ ه.ق ) به مشعوق ازلی پیوست ، در خاک باغ مصلی که مأوا و محل گشت و تفرج او بود ، در زیر سایه سرو روانی به خاک سپرده شد . ۶۵ سال پس از وفات او یعنی در سال ۸۵۶ ه.ق. در زمان حکمرانی میرزا ابوالقاسم گورکانی ، شمس الدین محمد یغمایی که استاد و وزیر حکمران نام برده بود ، بر فراز قبر حافظ عمارت گنبدی بنا کرد و جلوی آن حوض بزرگی ساخت که از آب رکن آباد پر می شد .
این بنا در اوایل قرن یازدهم هجری در زمان سلطنت شاه عباس تعمیر گردید . در زمان نادر شاه افشار نیز تعمیراتی بر آرامگاه انجام گرفت . اما بنیادی ترین کار در زمان کریمخان زند بر روی آرامگاه انجام گرفت. او در سال ۱۱۸۹ ه.ق. ساختمانی اساسی بر روی آرامگاه حافظ ساخت . ساختمان او به شیوه ی بناهای زمان زندیه دارای تالاری با چهار ستون سنگی یک پارچه بود که از طرف شمال و جنوب گشاده و در دو طرف چپ و راست آن دو اتاق ساخته شده بود به گونه ای که مقبره ی حافظ در شمال تالار قرار می گرفت و در جنوب آن باغی بزرگ نمایان بود . این چهارستون با ارتفاع ۵ متر هنوز هم در وسط تالار مقابل پله ها با نقوش رنگ باخته اما زیبا خودنمایی می کنند . همچنین کریمخان دستور داد تا سنگی از جنس مرمر برای قبر خواجه بتراشند و پس از آماده شدن سنگ دو غزل از غزل های حافظ را به خط نستعلیق که توسط حاج آقاسی بیگ افشار آذربایجانی نوشته شده بود ، بر روی آن حجاری کردند که این سنگ هنوز هم بر روی قبر قرار دارد . ابعاد این سنگ ۴۰ *۸۰*۲۶۶ سانتی متر است . در بالای کتیبه ی سنگی و در میان ترنجی این جمله نوشته شده است : ” انت الباقی و کل شی هالک “.
در زیر آن غزلی زیبا از حافظ در ۱۲ سطر با مطلع :
مژده ی وصل تو کو کز سر جان بر خیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
و دور آن نیز غزلی دیگر با مطلع :
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باش
نوشته شده است . همچنین در دو گوشه ی بالای سنگ ، این دو مصرع نوشته شده است :
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
و در گوشه پائینی سنگ دو مصرع زیر نوشته شده است :
چراغ اهل معنی خواجه حافظ بجو تاریخش از خاک مصلی
که خاک مصلی به حساب ابجد بیانگر تاریخ وفات حافظ است .
پس از حکومت زندیه نیز افراد زیادی آرامگاه را تعمیر و مرمت کردند که برخی از آنان عبارتند از :
- در سال ۱۲۷۳ ه.ق. تهماسب میرزا ( مؤید ) حکمران فارس آرامگاه را تعمیر و مرمت کرد .
- در سال ۱۲۹۵ ه.ق. مرحوم فرهاد میرزا ( معتمدالدوله ) فرمانفرمای فارس معجری چوبی بر آرامگاه خواجه نصب کرد .
- در سال ۱۳۱۷ ه.ق. ملا شاه جهان زرتشتی ( اردشیر ) ساکن تهران بخاطر علاقه ای که به حافظ داشت بر مزار او رفته و تفألی به دیوان حافظ می زند که شعر زیر می آید :
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو کای سر حق ناشناسان گوی میدان شما
وی از این شعر خوشش آمده و تصمیم می گیرد بقعه و بارگاه مجللی بر روی قبر حافظ بسازد . به همین منظور مشغول به کار می شود و معجری بر فراز قبر می سازد ولی یکی از سادات متظاهر وقت به جرم آن که چرا یک شخص زرتشتی ( گبر ) می خواهد قبر حافظ را بسازد ، آن بنا را خراب کرد و شخص بانی را از این کار باز داشت . ( گفته شده است در آخر عصایش را به قبر حافظ می زند و خطاب به او می گوید : درویش می خواستند تو را نجس کنند ، نگذاشتم !)
هنوز آثار افتادن چوب بست ها بر روی سنگ قبر به صورت شکستگی در سنگ به چشم می خورد .
- در سال ۱۳۱۹ ه.ق. شاهزاده ملک منصور ( ملقب به شعاع السلطنه ) والی فارس معجری آهنین بر قبر حافظ ساخت و کتیبه ای را نیز بر بالای آن قرار داد .
- در سال ۱۳۱۰ خورشیدی فردی به نام دبیر اعظم بهاری که استاندار فارس بود ، سردر حیاط جنوبی و نارنجستان ان را سروسامان داد ، همچنین خیابانی در جلو آرامگاه احداث کرد و نام آن را« خرابات» گذاشت که بعدها به گلستان تغییر نام پیداکرد .
- در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به کوشش مرحوم علی اصغر حکمت شیرازی (وزیر فرهنگ وقت) وعلی ریاضی (رئیس فرهنگ وقت) طرح نقشه ی آرامگاه حافظ ، به شکل کنونی آن با طراحی و نظارت مهندس « آندره گدار» شرق شناس و ایران شناس بزرگ فرانسوی تهیه شد و به مرحله ی اجرا درآمد و در سال ۱۳۱۶ به اتمام رسید.
طبق این نقشه در تالار ، چهار ستون وسط که در زمان زندیه احداث شده بود ، از دوطرف امتداد یافت و حافظیه به دو محوطه ،شامل باغ در جنوب، تالار و آرامگاه در شمال آن تبدیل شد.
در این ساختمان عمارت قدیمی کریم خان زند به صورت تالاری درآمد که ۵۶ متر طول دارد و به وسیله ی ۲۰ ستون سنگی بلند نگه داشته می شود که چهارستون یک پارچه ی کریم خانی در میان این ستون ها قرار دارد و ۱۶ ستون دیگر دوتکه است که در سال ۱۳۱۵ شمسی ساخته و نصب گردیده است.
بنای آرامگاه
آرامگاه حافظیه درمجموع ۲۰۰۰۰ متر مربع مساحت دارد و دارای چهار در است : یکی جنوبی (در ورودی اصلی) ،دو در بزرگ و کوچک در سمت غرب و یک در، که در ضلع شمال شرقی به گلخانه گشوده می شود . بنای آرامگاه به دو صحن شمالی و جنوبی تقسیم شده است که حدفاصل دو صحن با دو ردیف پلکان سنگی که به تالاری ۵۶ متری می رسد ، از یکدیگر جدا شده اند .( که با انجام برنامه های توسعه ی ارامگاه که خوشبختانه در دست انجام است ، این ویژگی ها دگرگون خواهد گشت.)
صحن (حیاط) جنوبی:
این حیاط که نسبت به کف تالار ۱۸ پله ، قریب ۴ متر گودتر است ، به ابعاد ۸۰ * ۱۵۰ متر است. در وسط حیاط باغچه ی باریک بلوار مانندی است به عرض ۴ متر که در آن چمن و گل کاشته می شود. در طرفین این بلوار ، دو راهرو به عرض ۴ متر است که به رفت و آمد اختصاص دارد . در اطراف دو راهرو ، دو باغچه است به ابعاد ۲۰* ۴۵ متر که اطراف آنها سرو وکاج کاشته اند و در وسط هر یک از این دو باغچه ، یک حوض مستطیلی به ابعاد ۴* ۳۲ متر ساخته شده است . طرفین این دو باغچه راهرویی است به عرض ۴ متر که برای استراحت و رفت و آمد احداث شده اند. در مشرق و مغرب حیاط دو نارنجستان است که هر یک به ابعاد ۳۵* ۷۰ متر است . این نارنجستان ها علاوه بر آن که پیوسته سبز و خرم اند ، در فصل بهار که غرق بهار نارنج می شوند ، فضای حافظیه را معطر می سازند.
در سه طرف حیاط جنوبی آرامگاه دیوارهای اجری مرتفعی است، منتها قسمتی از وسط دیوار جنوبی را برداشته و نرده های اهنی نصب کرده اند و در وسط آن ، در ورودی به حافظیه قرار دارد که با سه پله به خیابان گلستان متصل می شود.
تالار حافظیه:
همان گونه که توضیح داده شد ، این تالار از ساختمان های دوره ی زندیه است که سابقاً در وسط ، تالاری با چهار ستون و هر طرف آن تالار ، چهار اتاق بوده است که در تعمیرات اخیر اتاق ها را برداشته اند و تالار فعلی به طول ۵۶ متر و عرض ۸ متر با ۲۰ ستون سنگی به ارتفاع ۵ متر به وجود امده است .
شکل این تالار تلفیقی از معماری هخامنشی و زندیه را در خود دارد .
در طرفین تالار( مشرق و مغرب آن ) دو اتاق ساخته شده که یکی دفتر آرامگاه است و دیگری را سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در اختیار دارد . در پیشانی این دو اتاق (سه بیت بر پیشانی دیوار شرقی و سه بیت بر پیشانی دیوار غربی) یکی دیگر از غزلهای حافظ را به خط نستعلیق بر روی سنگ مرمر نوشته و نصب کرده اند . مطلع این غزل عبارت است از :
روضه ی خلدبرین خلوت درویشان است مایه ی محتشمی خدمت درویشان است
همچنین بر پیشانی نمای خارجی تالار و رو به سمت باغ ورودی ( صحن جنوبی ) غزل :
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس
وبر پیشانی نمای دیگر و به سمت مقبره ، غزل :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست
نصب شده است .
صحن ( حیاط) شمالی :
صحن شمالی حافظیه به ابعاد ۶۰* ۵۰ متر است که سابقاً قبرستان عمومی بوده است . در وسط صحن ، قبر خواجه قرار دارد که با داشتن پنج پله ، قریب یک متر از کف صحن مرتفع تر است.
سنگ مرمری که کریمخان زند بر روی مزار حافظ گذاشته ، هنوز با زیبایی و به همان حال باقی است .
بالای قبر گنبدی است که به وسیله ی هشت ستون سنگی یکپارچه ی پنج متری و به شکل ستون های کریمخان نگهداری می شود . سطح خارجی گنبد به وسیله ی ورق های مس ، ترک ترکی ، مانند کلاه قلندران و درویشان پوشیده شده و سقف گنبد با کاشی های رنگین معرق ،تزئین شده است . دورتادور زیر سقف ابیاتی با خط ثلث روی کاشی نوشته شده است . بر روی این کتیبه ها غزلی زیبا از حافظ با مطلع :
حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
نقش بسته است .
در جنوب صحن دو حوض آب بزرگ و مستطیل شکل ( در شرق و غرب) قرار دارد که منبع آب حوض های بزرگ باغ ورودی در صحن جنوبی است و هر یک به وسیله ی دو باغچه با درختان نارنج ، محصور شده است . دورتا دور صحن نیز باغچه هایی است که در آن ها کاج ، سرو و نارنج کاشته شده و چمن کاری شده است .
در سمت شرقی صحن ، دیواری بلند است که پشت آن آرامگاه های خصوصی خانواده ی فربد و آرامگاه معدل ( محل کنونی دفتر انجمن دوستداران حافظ) واقع شده است.
بر پیشانی این دیوار غزل :
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
و غزل :
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
با خط زیبای ثلث بر روی کتیبه هایی نصب شده است .
در سمت شمالی صحن حافظیه ، در وسط ، عمارت کتابخانه است که مرکز حافظ شناسی در آن قرار دارد . سمت غرب کتابخانه ، چایخانه ی سنتی و در قسمت شرق آن نیز غرفه ی فروش کتاب های میراث فرهنگی است .
بر سر در چایخانه کتیبه ای با خط نستعلیق و بیت :
رواق منظر چشم من آشیانه ی تست کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی تست
و در سراسر پیشانی دیوار شمالی صحن ، غزل :
سحرم هاتف میخانه به دولت خواهی گفت باز آی که دیرینه ی این درگاهی
با خط زیبای ثلث به چشم می خورد.
سمت غربی صحن شمالی نیز دیواری است با غرفه ها و آرمگاه های خصوصی که بر پیشانی آن نیز غزل :
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
جلوه گری می کند .
در این سمت نیز مقبره ها و آرامگاه هایی وجود دارد که مهمترین آنها مقبره الشعرا است و مابقی شامل :
آرامگاه خانوادگی ناصرالدین سالار ، آرامگاه ضیاء الدین فیلی ، آرامگاه خانوادگی فریدون توللی ( شاعر ) ، آرامگاه خانوادگی اسدالله عرب شیبانی ، آرامگاه خانوادگی خاندان طباطبائی کازرونی و آرامگاه خانوادگی خاندان قوام الملک شیرازی است که سردر مرتفعی دارد .
پشت مقبره خاندان قوام ( در سمت غرب مجموعه ی حافظیه ) نیز حیاط کوچکی است که در سمت مغرب آن چند مقبره شخصی متعلق به خانواده های مؤیدالملک قوامی ، صاحب دیوانی ، فصیحی و… است .
در وسط این محوطه کوچک و زیبا حوضی کوچک و نسبتاً عمیق قرار دارد . این قسمت اکنون به کلاس های بخش آموزش مرکز حافظ شناسی اختصاص یافته است .
در مقبره الشعرا ( که با دری کوچک و آهنی به فضای بزرگ و چمن کاری شده منتهی می شود ) جمعی از شاعران ، نویسندگان ، عالمان ، استادان دانشگاه و هنرمندان آرمیده اند که مشهورترین آنان عبارتند از : دکتر لطفعلی صورتگر ( شاعر ، ۱۳۴۸-۱۲۷۹ شمسی ) ، دکتر مهدی حمیدی شیرازی ( شاعر و استد دانشگاه ۱۳۶۵-۱۲۹۳ شمسی) رسول پرویزی ( نویسنده و داستان نویس، وفات ۱۳۵۶ شمسی) استاد جواد مصلح ( فیلسوف فرزانه ، ۱۳۷۷ -۱۲۹۸ شمسی ) استاد محمد خلیل رجایی ( استاد حکمت و ادب ، وفات ۱۳۵۴ شمسی) دکتر عبدالوهاب نورانی وصال ( استاد دانشگاه ۱۳۷۳-۱۳۰۲ شمسی ) استاد دکتر علی محمد مژده ( استاد فرزانه ی ادبیات دانشگاه ، وفات ۱۳۸۱ شمسی) استاد حمید دیرین ( مؤسس و رئیس انجمن خوشنویسان فارس ،۱۳۷۴-۱۳۱۵ شمسی ) استاد نورالدین رضوی سروستانی ( از بزرگان آواز و موسیقی اصیل ایرانی ،۱۳۷۹-۱۳۱۴ شمسی) آیت اله العظمی شیخ محمد باقر شهید رابع مجتهد اصطهباناتی ( سرحلقه ی آزادی خواهان فارس، شهادت ۱۲۸۶ شمسی ) دکتر سید ابوطالب فنائی ( نویسنده ، مترجم و شاعر ، ۱۳۸۱-۱۳۲۸ شمسی ) و… همچنین دورتادور دیواره ی صحن شمالی با آجرنماها و طرح های شمسه گونه و غرفه هایی با درهای چوبی که شکل گل های نیلوفر را در نقش خود جای داده اند به زیبایی صحن جلوه ای دو چندان می دهد . خطوط ثلث کتیبه ها و کتیبه ی نستعلیق تاریخ بنا را هنرمند و خطاط فقید شادروان امیرالکتاب ملک الکلامی نوشته است .
در قسمت شمالی کف صحن و در کنار آرامگاه حافظ نیز چندین سنگ قبر دیده می شود که مهم ترین آنها متعلق به شیخ محمد اهلی شیرازی ( شاعر معروف و صاحب کتاب مشهور سحر حلال متوفی به سال ۹۴۲ ه.ق. ) ، محمد نصیری الحسینی ملقب به فرصت الدوله شیرازی ( شاعر ، ۱۳۳۹-۱۲۷۱ ه.ق. ) ، قطب العارفین آقامحمدهاشم ذهبی شیرازی ( از اقطاب سلسه ی ذهبیه ، متوفی به سال ۱۱۹۹ ه.ق. ) و حاج ملاعلی سمنانی ( عالم و عارف بزرگ ) است .
در جلوی کتابخانه نیز مقبره حاج سید محمدعلی کازرونی شیرازی ( از مجتهدان فارس ) شیخ محمد مهدی کجوری ( از مجتهدان برجسته ) شیخ محمدحسن کجوری و سید محمدرضا مجدالعلما ( دستغیب ) دیده می شود . همچنین محل کنونی کتابخانه ، مقبره قاسم خان ، والی فارس بوده است .
♦ نماد شناسی بنا
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
بنای آرامگاه حافظ را علاوه بر سبک و سیاق ظاهری معماری اش ، می توان از منظری عرفانی و معنوی نیز کاوید که از نظر نمادشناسی قابل تأمل است . بنای آرامگاه در مقابل خیابانی قرار گرفته است . خیابان می تواند نمایی از اسارت در جهانی صنعتی باشد که تا زمانی که در آن زندانی هستیم نمی توانیم به تفکرات حافظ پی ببریم ، هم چنان که وقتی در خیابان ایستاده ایم ، آرامگاه را نمی توانیم ببینیم . صحن جنوبی آرامگاه جلوه ای از عالم ملک و اسارت در هواهای نفسانی است . هر قدر که از در ورودی دورتر و به پله های ایوان نزدیک تر می شویم ، از قید تعلقات دنیای مادی هم رهاتر می شویم . از صحن جنوبی با گذر از دو ردیف پلکان سنگی به ایوان می رسیم که هر ردیف آن از ۹ پله تشکیل شده است . ۹ عدد افلاک است و در ادبیات و عرفان ایرانی بسیار مقدس .
از پله ها که بالا می رویم ، خود می تواند بیانگر نوعی معراج و کنده شدن از عالم ملک به قصد سیر در عالم ملکوت باشد . در این سیر ، کم کم بنای مقبره مانند خورشید درخشانی که طلوع می کند نمایان می شود .
ایوان بیانگر عالم ملکوت است . اینجاست که حجاب ها به کناری می روند و حقیقت ( مقبره ) آشکار می شود . پس از آشکاری حقیقت ، فرود از پله ها نمایانگر تعظیم در برابر این آفتاب خوبان است .
صحن شمالی ، عالم ملکوت را تداعی می کند که در آن سرانجام به ساحت حقیقت دست می یابیم ، جایی که هشت در ورود و خروج دارد و هر کسی از ظن خود یار آن می شود . هشت ستون مقبره ،هم می تواند نشانی از هشت در بهشت باشد و هم یادآور قرن هشتم هجری که حافظ در آن می زیسته است .
نمای درونی سقف با رنگ هایی تزئین شده که می تواند نمودهای عرفانی داشته باشد:
آبی فیروزه ای نماد بهشت ، قرمز ارغوانی نشان شراب ازلی ، سفید و سیاه نماد شب و روز و گذر زمان و قهوه ای سوخته نماد خاک است .
نمای بیرونی گنبد ، هم نمودی از آسمان است و هم ترک ترکی و به شکل کلاه قلندران و تاج درویشان .
وقتی این همه مفاهیم بلند پایه در فرهنگ و عرفان ایرانی اسلامی ، در هم آمیخته می شود ، آرامگاه شخصیتی را می سازد که خود نیز نمونه کامل یک رند عارف حقیقت جوی ایرانی است ، به یقین این مکان مقدس آرامگاه دل ها و زیارت گاه رندان جهان هست و خواهد بود .
♦ طراح آرامگاه
یکی از شرق شناسان بزرگی که همواره به تاریخ و تمدن و هنر ایران عشق می ورزید ، آندره گدار فرانسوی بود . او که فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای پاریس بود ، به سال ۱۳۰۷ هجری شمسی به دعوت دولت وقت و به منظور سامان دهی اداره کل باستان شناسی و نگهداری و مرمت بناهای تاریخی به ایران آمد. وی در طی ۳۲ سال اقامت در ایران ( مدیریت اداره کل عتیقات و ریاست دانشکده هنرهای زیبای تهران ) از اغلب آثار تاریخی ایران بازدید کرد و ضمن تهیه ی فهرستی ازآن ها، اقداماتی در جهت حفظ و نگهداری و مرمت این آثار معمول داشت .
آندره گدار در جنگ جهانی دوم به هنگام اشغال فرانسه توسط نازی ها به نمایندگی کمیته ی ملی فرانسه در ایران برگزیده شد و نشریه ی فرانسه ی آزاد را در تهران منتشر کرد . او از سال ۱۹۳۶ به بعد به منظور شناساندن آثار تاریخی ایران به جهانیان ، با همکاری همسرش بانو یدا گدار و عده ای از محققان و دانشمندان ایرانی به انتشار جزواتی سالانه به زبان فرانسه به نام آثار ایران دست زد و در هشت جزوه با دقت و وسواس فراون با ذکر جزئیات هنر ایران و ارائه ی طرح و نقشه ی بناها به معرفی یکایک این آثار همت گماشت. ساخت و تکمیل بنای حافظیه به شکل امروزی یکی از کارهای بسیار زیبا و ماندگار وی است که با الهام از معماری اصیل ایرانی و با تکیه بر ذوق و هنر استادکاران هنرمند با نظارت وی به اتمام رسید.
متن برگرفته: سایت حافظ شناسی
مطالب مشابه :
رادار چیست؟ (نحوه کار، انواع و تاریخچه رادار در ایران و جهان)
از مهمترین عوامل کلاترها می توان وجود توفان و باد کشتیها در تاریخچه رادار در ایران.
دریانوردی سنتی .ساختمان لنج.ملوانی وظایف عمده آن وسایل وتجهیزات ملوانی واطفای حریق
(شرایطی که جان خدمه و کشتی در و باد و این که پی در پی بانی در سینه و اطراف کشتی در
هواپیما (تاریخچه و تصاویر)
تاریخچه . در هفدهم پهلو گرفته در ساحل را که نقطه باد خیز جنگنده در ایران به بعد
انواع هواپیما( تاریخچه+تقسیم بندی...)
تاریخچه در هفدهم دسامبر پهلو گرفته در ساحل را که نقطه باد خیز بسیار بانی 19
گفت و گو با حسن حبیبی بازیكن قدیمی و مربی فوتبال
فوتبال در ایران و و همچنین ملوانان کشتیهای خارجی در بنادر تاریخچه فوتبال در ایران
ایران گردی - قسمت هفتم: خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی
از روانهشدن کشتی، باد مخالف وزیدن گرفت کرد و شخص بانی را از در ایران
آنو بانی نی
قدیمی ترین پرچم جهان در ایران. تاریخچه ای مصور و سين و شمش گرفتار باد و نسل او
اخبار کشتی 20 سپتامبر
آدام رز ، بانی و یک رز باد بزرگترین سایت کشتی کج در ایران 60 ثانیه در جهنم تاریخچه
خلاصه اي در مورد هواپيما
تاریخچه در هفدهم دسامبر کشتیهای پهلو گرفته در ساحل را که نقطه باد خیز بسیار کشتی هوائی
برچسب :
تاریخچه کشتی باد بانی در ایران