تدریس زبان انگلیسی (مشکلات - راهکارها)
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4
مشکل آموزش زبان انگلیسی در ایران
هرساله
مبالغ هنگفتي صرف آموزش زبان انگليسي در نظام آموزشي ايران ميشود، اما متاسفانه
نتيجهاي كه بايد در يادگيري پديد آيد، چندان مطلوب نيست. آمارها نشان ميدهد كه
كمتر از پنجدرصد ايرانيها ميتوانند به زبان انگليسي تكلم كنند. همچنين بيش از
92درصد از داوطلبان ورود به دانشگاهها كمتر از 10درصد تستهاي مربوط به درس زبان
انگليسي را درست جواب ميدهند. اين موارد نشان ميدهد كه نظام برنامهريزي آموزش
زبان در ايران با معضلات جدي روبهرو است. در اكثر مدارس تدريس زبان با نوشتن الفباي
انگليسي و خواندن از روي كتاب آغاز ميشود. درحالي كه بر اساس توصيهء زبان شناسان،
يادگيري زبان دوم با يادگيري همزمان مهارتهاي چهارگانه گوش دادن، صحبت كردن،
خواندن و نوشتن همراه است كه اگر ترتيب و تمام جوانب آن مورد توجه قرار نگيرد،
يادگيري صورت نميگيرد.» در مورد وضعيت فعلي آموزش زبان انگليسي در مدارس گفتوگويي
با اين استاد دانشگاه انجام دادهايم كه در پي ميخوانيد.
سالها است كه زبان انگليسي به
عنوان زبان دوم در مقاطع راهنمايي و دبيرستان تدريس ميشود،اما بعد از گرفتن ديپلم
دانش آموزان به ندرت ميتوانند انگليسي حرف بزنند، چرا؟ مهمترين دليل اين امر اين
است كه روش تدريس زبان در مدارس ما يك روش قديمي و بدون بازده است و اگر ما سالها
هم با همين رويه پيش برويم، هيچ تغييري در كيفيت يادگيري دانشآموزان پيدا نخواهد
شد. در اين روش جز صرف منابع مالي و انساني فراوان، سود ديگري عايد دانش آموزان و
جامعه نخواهد شد.چون اين روشي منسوخ و غيركاربردي است و هم اكنون در دنيا از روشهاي
جديدتري براي يادگيري زبان دوم استفاده ميشود. چه اشكالاتي به اين روش تدريس وارد
است؟
وقتي كه يك فرد زبان مادري را
ياد ميگيرد، در ابتدا فقط از اطرافيان عبارتي را ميشنود و بعد صداهايي را توليد
ميكند و بعد اين صداها به اداي واژهها و آواهاي ناقص تبديل ميشود و پس از آن
كلمات بهطور صحيح ادا ميشوند و در نهايت كودك جملات را ميسازد و به اين طريق
كودك زبان مادري خود را ياد ميگيرد. اين سيستم يادگيري، سيستمي است كه از طرف
زبان شناسان براي يادگيري زبان توصيه ميشود ولي ما در دورهء راهنمايي شاهد عكس
اين قضيه هستيم. به چه صورت؟
در روش فعلي تدريس، از اولين
روز تدريس حروف الفبا و سپس كلمات را از طريق نوشتن آموزش ميدهند كه اين روش ديگر
كاربردي ندارد. زبانشناسان بر چهار مهارت صحبت كردن، شنيدن، خواندن و نوشتن تاكيد
ميكنند. اين چهار مهارت بايد به ترتيب به كار برده شوند يعني در دو هفتهء آغازين
تدريس نبايد كتابي در كار باشد و معلمين بايد با تصاوير كه به فلش كارت معروف
هستند با دانشآموزان كار كنند و بعد جملات ساده را آموزش ميدهند و سپس پرسش و
پاسخ انجام دهند. شش تا 10 درس اول كتاب دوم راهنمايي را ميتوان با استفاده از
مكالمه و بدون رجوع به كتاب تدريس كرد، بدون آنكه دانشآموزان متوجه شوند كه معلم
در حال تدريس از كتاب است. در اين حالت دانشآموز ميتواند موارد گفته شده را ياد
بگيرد و براي او انگيزهاي ميشود كه به آموزش اشتياق نشان بدهد. به اين ترتيب يك
پايه صحيح براي آموزش زبان ايجاد كردهايم. اگر اين روش در سالهاي دبيرستان نيز
پياده شود در اين حالت مشكل زبانآموزي تا حدود زيادي رفع ميشود. روشهاي جديد، فعاليت
بيشتري را از طرف معلم و دانشآموز ميطلبد و نيازمند وسايل كمك آموزشي هستند و
اگر آموزش و پرورش ما اين وسايل را فراهم نكنند، اجبارائ معلمان با روشهاي قديمي
كه يك روش منسوخ شده است به تدريس ميپردازند.
استانداردهاي زبانآموزي صحيح چيست؟
قبل از پاسخ به سوال شما بايد تاكيد كنم كه حفظ كردن يكسري كلمات، اسمش زبانآموزي نيست. يادگيري زبان بايد با مكالمه و درك همديگر همراه باشد. اگر اين مساله اتفاق بيفتد مهارتهاي بعدي را ميتوان به راحتي آموزش داد. در برخي از كشورهاي آسيايي و آمريكاي لاتين كه زبان اصليشان انگليسي نيست، معلمهاي زبان انگليسي با ايجاد همدلي و نزديكي به دانشآموزان، كيفيت آموزش را ارتقا ميبخشند. مثلائ گاهي اوقات ديده شده كه معلم براي درك بهتر درس با دانشآموزان به دامان طبيعت و جنگل رفته و در يك اردو و در جمع دوستانه و صميمي يادگيري زبان را دروني كردهاند.
براي بالا بردن سطح آموزش زبان، دورههاي آموزش ضمن خدمت توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار ميشود ولي اين دورهها از كارآيي بالايي برخوردار نيست. دليل اين امر را چه ميدانيد؟ آموزش و پرورش اين كلاسها را برگزار ميكند اما ايراد اين دورهها اين است كه هيچ گونه نظارتي بر اجراي نكاتي كه در اين كلاسها آموزش داده ميشود وجود ندارد و اغلب آموزشهايي كه به معلمان داده ميشود در كلاسهاي درسي به اجرا در نميآيد. من خودم سالها مدرس دورههاي آموزش ضمن خدمت به معلمين بودم. اين كلاسها برگزار ميشود ولي به هنگام تشكيل كلاسها هيچ گونه نظارتي بر آنها اعمال نميشود.
فكر نميكنيد
يكي از دلايل عدم موفقيت آموزش زبان، كتابهاي درسي باشد. عدهاي از كارشناسان در
نقد اين كتابها ميگويند كه اين كتابها با زندگي روزمره پيوستگي ندارد، اين
درحالي است كه در تاليف كتابها در شيوههاي نوين سعي ميشود كه كتب به گونهاي
تاليف شوند كه پاسخگوي نيازهاي فرد باشند؟
اگرچه كتابهاي درسي داراي
يكسري ايرادهايي است اما، من عيب اصلي را دركتابها نميبينم، بلكه ايراد اصلي در
روش تدريس است. اگر حتي بدترين كتاب را با روش صحيح آموزش دهيم، به زبانآموزي
منجر ميشود.
برخي معتقدند كه اين كتابها در
فضاي فرهنگ ايراني تاليف شدهاند در حالي كه گفته ميشود كتابها بايد به گونهاي
طراحي شوند كه زبانآموز بتواند با فرهنگ آن كشور آشنا شود؟ كتابهايي كه براي
دورهء راهنمايي تاليف ميشود، چون داراي كلمات سادهاي است خيلي با مسايل فرهنگي
ارتباط ندارد،اما حرف شما را تا حدودي ميپذيرم. هر زباني يك فرهنگ جديد است كه
پيشينه و قواعد هنجاري و رفتاري خاص خود را دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
سیستمهاي جديد آموزش زبان انگليسي مثل Stream line ِ Headways كه در آموزشگاهها تدريس ميشود، چيست؟
کتابهاي Stream line و Headways بر اساس مشاركت فعال زبانآموز تاليف
شده است و در كلاسهاي خصوصي و نيمه خصوصي قابل تدريس است، در حالي كه در مدارس ما
تعداد نفرات حاضر در يك كلاس فراتر از استاندارد است.در بعضي از مناطق ما شاهد آن
هستيم كه يك مدرسه در دو شيفت دانش آموزان را پذيرش ميكنند.
در چنين فضاي آموزشي محدود شما
هرگز نميتوانيد اين گونه سيستمها را پياده كنيد.به نظر من كلاسهاي جديد نياز به
صرف هزينه و بودجه فراواني دارد.
به نظر ميرسد برنامهريزي
ساعات درسي نيز چندان مناسب نيست؟!
بله، كاملائ درست است. در اكثر
مدارس ما زبان به صورت يك جلسهء سه ساعته در هفته تدريس ميشود و سپس آموزش زبان
تا هفتهء آينده تعطيل ميشود و دانشآموز مطلبي را كه در هفتهء قبل ياد گرفته است
تا شروع جلسهء جديد فراموش ميكند. زبانشناسان توصيه ميكنند كه آموزش زبان بايد
به صورت جلسهاي يك ساعته باشد و حداقل چهار روز در هفته اين كار انجام شود; زيرا
دانشآموز بعد از يك ساعت خسته ميشود و انگيزهء خود را از دست ميدهد و مطالب
جديدي ياد نميگيرد.
يكي از مشكلاتي كه زبانآموزان
با آن مواجه هستند، عدم هماهنگي بين شنيدن و صحبت كردن مدام است و عمدتائ نميتوانند
هم بشنوند و هم صحبت كنند. علت اين عدم هماهنگي چيست و چگونه ميتوان آن را برطرف
كرد؟
علت اين است كه ما روي قوهء
شنيداري دانشآموزان كار نكردهايم. اگر مهارتها را به همان ترتيبي كه گفتم آموزش
دهيم و شنيدن دانشآموزان را تقويت كنيم، بلافاصله بعد از اينكه جمله را شنيد ميتواند
آن را بفهمد و در جواب ما پاسخ مناسب را ارايه دهد. اين عدم هماهنگي ناشي از اين
است كه دانشآموز ابتدا فكر ميكند و جمله را به فارسي براي خودش ترجمه ميكند و
بعد جواب را به فارسي ميسازد و سپس آن را به انگليسي ترجمه ميكند، كه اين امر
باعث عدم هماهنگي ميشود. به همين دليل است كه زبانشناسان تاكيد ميكنند ابتدا
بايد شنيدن و حرف زدن توامائ آموزش داده شود.
در حال حاضر در سيستمهاي آموزش
زبان بر استفاده از روشهاي سمعي و بصري تاكيد ميكنند، فكر نميكنيد كه يكي از
دلايل عدم موفقيت در آموزش زبان همين مورد باشد؟
اين ضعف مختص مدارس نيست; بلكه
در سطح دانشگاهها نيز چنين امكاناتي وجود ندارد. طبيعي است كه اگر از امكاناتي
نظير آزمايشگاه استفاده كنيم، قدرت زبانآموزي بالاتر ميرود. ما بايد به اولويتها
در برنامهريزي آموزشي توجه كنيم. اگر صرفائ بخواهيم فارغ التحصيل در رشتهء زبان
انگليسي به يك سقف مشخص برسد، طبيعتائ با افزايش ظرفيت دانشگاهها اين هدف به
نتيجه ميرسد. اما اگر به جاي كمينگري، به توانمنديها و كيفيت آموزش توجه شود، در
اين صورت هرگونه سرمايهگذاري در زمينهء آزمايشگاه و امكانات ديسك چه در مقطع
متوسطه و چه در سطح دانشگاه به نتايج و اهداف مطلوب ميرسد.
به نظر ميرسد آموزش و پرورش
بايد در كنار كتابهاي درسي، كتابهاي ديگري را نيز معرفي كند و يا فيلمهايي تهيه
كند كه دانشآموزان بتوانند در منزل از آنها استفاده كنند، نقش اين فيلمها در
آموزش زبان تا چه حد موثر است؟
اگر نواقصي را كه ذكر كردم،
برطرف نكنيم، هيچ چيز درست نميشود. وقتي دانشآموز كتاب خود را درك نميكند، دادن
كتاب يا فيلم زبان انگليسي چاره كار نخواهد بود. اما اگر در كنار اصلاح سيستم
تدريس از اين فيلمها استفاده شود، ميتواند بسيار موثر باشد و بايد توجه كرد كه
اين فيلمها بايد در سطوح مختلف تهيه شود.اگر دانشآموز با روشهاي صحيح آموزش
ببيند، ميتواند در كنار آن خودش از فيلمهاي آموزشي نيز استفاده كند.
چالش هاي پيش روي دبيران زبان انگليسي در ارتباط با تدريس زبان انگليسي در مدارس
بايد بپذیریم که زبان انگلیسی دیگر زبان خارجی نیست بلکه زبان میانجی یا زبان مشترک تمام جهانیان است، و باید حق آموزشِ درست را هم برای تمام کودکان ایرانی قائل شویم. جهان رو به توسعه در هر ثانیه در حال تولید علم و فن آوری است و غالب این پژوهشهای علمی به زبان انگلیسی در مجامع بینالمللی ارائه میشود. اگر آموزش زبان از مقطع ابتدایی آغاز شود وضعیت بحرانی فعلی حتماً بهبود خواهد یافت. آیا برای دانش آموزان پیش دانشگاهی مشکل نیست که با سه سال زبان آموزی با سبکی متفاوت در مقطع متوسطه ناگهان به کتاب Reading based بپردازند؟ آن هم در یک قدمی کنکور! چرا تحول در مواد درسی زبان انگلیسی در آخرین و حساسترین مرحله صورت گرفته است؟آیا بهتر نبود تغییر در تالیف کتابهای انگلیسی از پایه اول متوسطه آغاز میشد؟ازعوامل مؤثر تدریس در هر وضعیت آموزشی: معلم، روش آموزش و شاگرد است .هنوز شاگردان از زبان آموزی ، فقط گرامر نویسی میدانند! اغلب کلاسها بواسطه نبود. امکانات سمعی و بصری با شیوه GTM هدایت میشود. كتابهای درسی برای دانش آموزان جذاب نیست و انگیزه لازم برای خواندن زبان ندارند. آموزش زبان انگليسي بنا بر ضرورتي كه دارد بايد در خلال روابط و مناسبات اجتماعي گنجانده شود. زيرا اين زبان به دور از دنياي استعدادها و نيازهاي افراد نيست و هر فردي در هر مرحله از زندگي خود به اين آموزش نياز پيدا مي كند. زبان آموزي، مسا له اي مهارتي است و با موضوع علم و دانش متفاوت است. با تكرار ياد مي گيرد. ولي متا سفانه در سيستم آموزش كشور براي اين تكرار، جايي وجود ندارد.
.
هنوز شاگردان از زبان آموزی در کلاس فقط گرامر نویسی میدانند!چرا که اغلب کلاسها
بواسطه نبود
امکانات سمعی و بصری با شیوه GTM هدایت میشود.کتابهای درسی برایشان جذاب نیست و انگیزه لازم برای
خواندن زبان ندارند! ولب به شکوه و گلایه میگشایند چرا زبان میخوانیم؟ نمیشد
زبان نداشتیم؟ کتابها را بسیار سخت و گاهی دشمن خود میپندارند.
کتا بهای زبان انگليسي مدارس منابع مناسبی برای آموزش زبان نيستند. کتابهای انگلیسی از لحاظ محتوا و ظاهر (( طراحی ، تصاویررنگی (( باید به روز شوند. آیا تصاویر کتابهای سال اول و دوم متوسطه مناسب سن دانشآموزان است؟ از لحاظ محتوا نیز این کتابها در سطح کلان" ملی" نمیتواند پاسخگوی نیاز واقعی فراگیران در برقراری ارتباط با انگلیسی زبانان باشد.
بعنوان مثال
در امتحانات داخلی و حتی نهایی " سال سوم متوسطه " مهارت شنیدن در بخش
مکالمه کتاب درسی LANGUAGE
FUNCTION ))، در شکل سؤالات
جور کردنی (( Match آزمون کتبی گرفته میشود؟ درحالی که شیوه صحیح
آن است که فراگیران توسط دبیر یا با پخش نوار کاست، متنی را گوش دهند وبعد به
سوالات آن پاسخ دهند!.
آیا برای دانش آموزان پیش دانشگاهی مشکل نیست که با سه سال زبان آموزی با سبکی
متفاوت در مقطع متوسطه ناگهان به کتاب Reading based بپردازند؟ آن هم دریک قدمی کنکور! چرا تحول در
مواد درسی زبان در آخرین وحساسترین مرحله صورت گرفته ؟آیا بهتر نبود تغییر درتالیف
کتابهای انگلیسی از پایه اول متوسطه آغاز میشد؟
در طول
سالهای تحصیلی فراگیران برای تقویت مهارت listening چند ساعت نوارآموزشی گوش میکنند؟ یا چند ساعت
فیلمهای آموزشی انگلیسی میبینند؟ آیا با کلاسهایی که هیچگونه شعر، تمرینهای
مناسب، بازی یادگیری زبان برای کاستن اضطراب، تحقیق و... ندارند میتوان به دانشافزایی
فراگیران امید داشت؟
امروزه که عصر ارتباطات است شاید این سوالات بسیار پیش پا افتاده به نظر برسد ولی
بیاییم واقع گرا باشیم، دانش آموزان ما از شنیدن تلفظ کلمات زبان با امکانات سمعی
در کلاسها محرومند؛ حال این محرومیت دلایل مختلفی دارد، از جمله: نبود امکانات، بیحوصلگی
بعضی دبیران برای پخش نوار آموزشی در کلاس و همچنین زمان کم تدریس!
واقعاً در کشور ما استاد ، مدرس و پژوهشگر دلسوز نیست که هنوز یادگیری زبان انگلیسی به معضلی لاینحل تبدیل شده است؟ چرا تشتت آراء در این حیطه فراوان است؟ چرا پاسخ مناسبی نیافتهایم؟چه کسی باید این خلا را پر کند؟مگر مدعی نیستیم که جوانان با استعدادی داریم! به کشوری مثل ترکمنستان نگاه کنیم که درآنجا نه یک زبان بلکه چند زبان زنده دنیا "فارسی، عربی، روسی، و انگلیسی" از مقطع ابتدایی آموزش داده میشود ! در بعضي از كشورها آموزش زبان خارجی از سالهای اول ابتدایی، به صورت اجباري آغاز میشود.
دبیران متوسطه بخشی از ضعف شاگردان در درس زبان انگلیسی را ناشی از بنیه علمی ضعیف از مقطع راهنمایی میبینند.همین شاگردان با پیشرفت نه چندان مقطع متوسطه را به هر شکل به پایان میرسانند و به دانشگاه راه مییابند! و در ابتدای تحصیلات عالی از درس زبان پیش نیاز میخورند؟ چرا؟ آیا ضعف بنیه علمی نشان میدهد آموزش و پرورش با تمام مشکلاتی که با آن مواجه است در آموزش زبان انگلیسی منفعل بوده است؟متأسفانه عدم توانایی کاربرد زبان ادامه مییابد تا آنجا که دانشجویان برای تحصیلات تکمیلی و حتی دکترا )) که نیاز به امتیاز قابل قبولی در آزمون تافل تخصصی دارند(( با آن دست به گریبان میشوند!؟
چند درصد از دبیران ما کار با رایانه و ارتبا ط با INTERNET را میدانند؟ ساعات ضمن خدمت همکاران به چه شکل میگذرد؟ آیا این کلاسها توان علمی آنان را با تجربه کاریشان پیوند میزند؟یا ساعاتی از عمر گرانبهایشان را با اعطای گواهینامه ضمن خدمت مبادله میکنند؟چرا هنوز به این مسائل سطحی نگاه میکنیم؟
انسان موجود
پیچیدهای است که آشنایی با روحیات او نیاز به روانشناسی دارد. چند درصد از دبیران
ما توانستهاند بیانگیزگی فراگیران را با همین شرایط فعلی برطرف کنند؟ از اینکه
بارها مشاهده کردهایم دانش آموزان در کلاس با داشتن نیروی جوانی و تحرک، در کلاس
زبان به نیروی منفعلی تبدیل شدهاند چه کاری انجام داده ایم؟ اگر تعدادی دانش
آموزدرکلاسهای خصوصی یا موسسات زبان در یادگیری انگلیسی موفقیت نسبی داشتهاند
برای دیگر دانشآموزان کشور این چنین نبوده است! همه دانش آموزان چنان تمکن مالی
ندارند تا از کلاسهای مکالمه زبان بهرهبرند.
دانش آموزان باید برای زندگی بهتر زبان دوم را بیاموزند، اگرراهکارهایی معرفی و تا
حد امکان اجرایی شوند نتا یج بهتری حاصل خواهد شد.
1 - معلم
بايدتسلط عالی به زبانی که یاد میدهدداشته باشد. و آشنایی خوب با زبانشناسیِ
زبانی که تدریس میکندداشته باشد.و آشنایی گسترده با ادبیات کشور بیگانه داشته
باشد. .
2 - تدریس زبان انگلیسی از مقطع ابتدایی مانند دیگر کشورها که زبان آموزی را از
مقطع ابتدایی با برنامه و اجرای صحیح آغاز میکنند، شروع كنيم . دولت هر سال هزینههای
گزاف برای افت تحصیلی فراگیران و از جمله در درس زبان انگلیسی میپردازد، یعنی، با
میانگین هزار ساعت تدریس در مقطعهای راهنمایی و متوسطه (بدون احتساب هزینههای
خانوادهها جهت کلاسهای تقویتی و خصوصی) نتیجه قابل قبولی نمیگیرد.
اگر آموزش زبان از مقطع ابتدایی آغاز شود وضعیت بحرانی فعلی حتماً بهبود خواهد
یافت.
۳- فعال کردن گروههای آموزشی دبیران و تشکیل جلسه تخصصی هر ماه یکبار
برای رفع مشکلات تحصیلی، استانداردسازی آزمونهای ترم اول و دوم با طرح سؤالات
هماهنگ،تشکیل کلاسهای ضمن خدمت با رویکردی نوین. باید محیطی فراهم شود تا همکاران
با یکدیگر در مورد تدریس کلاسی به تبادل تجربیات و اطلاعات بپردازند و از حضور
فعال صاحبنظران، مؤلفان و استادان دانشگاه در جمع دبیران زبان انگلیسی در گروههای
آموزشی استفاده شود. ۴- احترام به نظرات دبیران
بعنوان افرادی که درگیر مستقیم با فراگیران هستند.کتابهای علمی و کمک آموزشی
در حیطه آموزش زبان نگارش شده اما تجربه عملی تدریس کلاسی به مراتب مؤثرتر از
مطالعه تئوریها و روشها است. پس در تالیف کتابهای زبان انگلیسی متوسطه در ایران
باید ازتجربیات دبیران بهره برد . ۵- تخصیص امکانات و بودجه كه متأسفانه بیشتر مدارس ما امکانات کافی از
جمله آزمایشگاه زبان ،رایانه و دستگاه وی سی دی برای تقویت مهارتهای LISTENING
SPEAKING ندارند. کتابهای فعلی بیشتر
بر دو مهارت خواندن و نوشتن تاکید دارند در حالی که دو مهارت دیگر در عمل نقشی در
رفع نیاز فراگیران ندارند.
۶- تأکید همه جانبه در مدارس کشور بر آموزش استفاده
از فرهنگ لغت یک زبانه Monolingual Dictionary از سال اول دبیرستان بعنوان مرجع لازم، موثق و بهترین خود آموز
برای برطرف کردن مشکلات لغوی است. .
باید همه دبیران در سال اول دبیرستان علائم آوایی ( phonetic
symbols )را بر اساس قرارداد
انجمن بینالمللی آوانگاری ( IPA )حتماً تدریس کنند تا فراگیران حتی در منزل به آسانی لغتی را
همراه با تمام مشخصات بشناسند. .
۷ -افزایش ساعت تدریس زبان چرا كه ساعتهای تدریس
زباناندک است و در بعضی دروس از جمله زبان متوسطه۳
با توجه به اهمیت کتاب برای گرفتن دیپلم و آمادگی برای ورود به دانشگاه قابل قبول
نیست، یعنی دبیر نمیتواند با ساعت کم تدریس هفتگی که گاهی با تعطیلات نیز همراه
میشود، تقویم سالانه درسی را بدون تعجیل اجرایی کند.
۸- برگزاری جشنواره کتاب سال برای آنکه از کتابهای
آموزشی نو از سوی دبیران و استادان دانشگاه و دیگر مولفان مجرب بهرهمند شویم،
باید آنان را به این عرصه مهم دعوت کنیم و از آنان یاری بطلبیم تا با بهرهمندی از
تجربه علمی و عملی خود در تالیف کتابهای درسی تحولی درخور شأن آموزش و پرورش و
بویژه آموزش زبان گام برداریم.
سن زبان آموزي
زبان آموزشی
در دوران کودکی نتیجه طبیعی تماس با زبان است؛ به طوری که کودکان بدون در نظر
گرفتن سطح هوش و دریافت هیچگونه آموزشی، زبان یا به بیان دقیقتر صورت شفاهی زبان
را میآموزند. افزون بر این اگر کودکی
به طور طبیعی در تماس با دو یا چند زبان قرار بگیرد، میتواند این زبانها را
مانند گویشوران بومی بیاموزد و روان و سلیس صحبت کند . اما در اکثریت قریب به
اتفاق بزرگسالان، این توانایی با افزایش سن شدیدا کاهش مییابد.
به بیان دیگر زبان آموزشی در بزرگسالان نتیجه طبیعی تماس با زبان نیست بلکه امری است اکتسابی که نقش عوامل غیرزبانی همچون حافظه و رشد شناختی در آن بسیار بیشتر از کودکان است. آنچه در کودکی به صورت طبیعی و بدون دردسر آموخته میشود، در بزرگسالی تنها به کمک انگیزه قوی و تلاش آگاهانه میسر خواهد بود.
مطالعات نشان دادهاند که در حدود ۲ سالگی، مهارتهای زبانی که در نیمکره چپ مغز و در ۲ منطقه بروکا یا مرکز تولید زبان و ورئیکه یا مرکز درک زبان جای داشتهاند، در صورت تماس با زبانِ بهخصوصی، در جهت آن زبان تثبیت میشوند. به این فرایند یکسوشدگی مغز میگویند که در نتیجه آن تمام فعالیتهای قشر مخ بین ۲ نیمکره چپ و راست تقسیم میشوند. به نظر میرسد که فرایند یکسوشدگی در سن بلوغ(۱۲ تا ۱۴سالگی) به پایان میرسد و فراگیری کامل زبان از آن پس به امری تقریبا غیرممکن تبدیل میشود.
متخصصان
آموزش زبان همچنان معتقدند که عامل سن یکی از عوامل موثر در فراگیری زبان محسوب میشود
. امروز دوره بیشتر دوره حساس زبانآموزی است .این دوره به زمانی اطلاق میشود که
کودک میتواند به آسانی، با سرعت و به طور کامل و حتی بدون آموزش، زبان
بیاموزد.به نظر میرسد که برای آموزش مهارتهای مختلف زبانی دورههای حساس متفاوتی
وجود دارد. مثلا دوره حساس آموزش آواهای زبان در حدود ۵ تا ۶ سالگی است ولی برای یادگیری
دستور یا واژگان این سن بالاتر میرود. از دیگر دلایلی که برای آموزش آواها در
سنین پایینتر میتواند ذکر کرد، آمادگی و انعطاف اندامهای گفتار در تولید آواهای
گوناگون در کودکی است اما در دوران بلوغ اندامهای گفتار دیگر کاملا شکل گرفتهاند
و تولید آواهایی که تا پیش از آن زمان شنیده نشدهاند، اگر نگوییم غیرممکن، دستکم
بسیار مشکل خواهد بود. در حقیقت در دوره نوجوانی دوران رشد فراگیری زبان دیگر سپری
شده است. زبانآموزی که پس از بلوغ به آموختن زبان دوم روی میآورد، همواره با
تداخل زبانی یا آمیختن ۲ زبان با همدیگر مواجه
خواهد بود چرا که۲ زبان در شرایط نابرابر یادگیری قرار میگیرند.
این تداخل زبانی بیشتر اوقات از جهت زبان اول به سمت زبان دوم خواهد بود و مشکلات
زبانآموز ابتدا درتواناییهای روساختی یعنی آوایی، واژگانی، دستوری،سبکی و در
موقعیتهای پیشرفتهتر در زمینه تواناییهای ژرفساختی یعنی شمزبانی و اندیشیدن
زبانی در زبان دوم متجلی خواهد شد. حال اگر تنها از منظر این فرضیه به وضعیت آموزش
زبان خارجی در نظام رسمی آموزشوپرورش
کشور نظر کنیم، متوجه میشویم که عامل سن در آموزش زبان در ایران نادیده گرفته شده
است. درس زبان خارجی در دوره راهنمایی یعنی در آستانه بلوغ به برنامه درسی دانشآموزان
معرفی میشود که با توجه به مطالب گفته شده، سنی بالاست به طوری که تواناییهای
فراگیری زبان در این زمان رو به کاهش میرود. اگر بپذیریم که زبان انگلیسی
دیگر زبان خارجی نیست بلکه زبان میانجی یا زبان مشترک تمام جهانیان است، باید حق
آموزش درست را هم برای تمام کودکان ایرانی قائل شویم. زبان شناسان بر این عقیده
اند که: بهترین زمان برای آموزش زبان دوم ، زمانی ست که فرد زبان اول (مادری) خود
را در حد خواندن و نوشتن ساده یاد گرفته باشد که این امر در پایه سوم ابتدایی کشور
ما صورت می گیرد. اگر متصدیان امر، ترتیبی اتخاذ می کردند که دانش آموز در پایه
سوم ابتدایی با الفبای انگلیسی آشنا شود و در پایه چهارم با قراردادن حروف در کنار
هم "کلمه" بسازد آنوقت می توانست در پایه پنجم"جمله سازی" را
به آسانی فرا بگیرد و اول راهنمایی زمانی بود برای تدریس ساختار زبان(گرامر) نه
اینکه در همین پایه تمام مبانی اصلی زبان در مدت کوتاه (یک یا دو ماه) آموزش داده
شود و سپس بدون درک صحیحی از مفاهیم زبان به او مفاهیم ثانویه زبان را آموزش دهیم
! این کار به مانند این است که هنگام غذا دادن به کودک هنوز لقمه قبلی را خوب
نجویده لقمه بزرگ بعدی را در دهان او بگذاریم!آیا این کار صحیح است؟!
سالهاست که
در کشور انواع مدارس خصوصی، ملی، غیرانتفاعی و اخیرا غیردولتی آموزش زبان انگلیسی
را از دوره ابتدایی در برنامه درسی خود قرار دادهاند. با در نظر گرفتن کیفیت
آموزش زبان در این مدارس، که خود موضوع بحث جداگانهای است، آیا وقت آن نرسیده است
که تمام کودکان ایرانی در شهرها و روستاها از آموزش برابر درس زبان انگلیسی در
دوره ابتدایی برخودار شوند؟
با در نظر داشتن تمام مشکلات و موانع اجرایی که این کار خواهد داشت، متولیان آموزشوپرورش
کشور با گنجاندن درس انگلیسی در برنامه رسمی دوره ابتدایی ثابت میکنند که هیچ
کودکی ایرانی باهوشتر یا لایقتر یا برتر در فراگیری زبان نیست. دانستن درست و
کامل زبان انگلیسی نیرومندترین ابزاری است که میتوان به یاری آن
به گنجینه ارزشمند علم و ادب و هنر جهانی دست یافت. در را به روی کودکان
ایرانی نبندیم.
اصول يادگيري زبان انگليسي در مدارس عادي :
از مهمترین زبانهاي دنيا، زبان انگلیسی است که به عنوان زبان بینالمللی سالیان متمادی است که مورد توجّه همگان قرار گرفته است. ما ایرانیان نیز که دارای تمدّن و فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی هستیم، باید بتوانیم بیش از گذشته از زبان انگلیسی به عنوان یک وسیله جهانی جهت ارائه نظرات خود در سطح بینالمللی استفاده کنیم. با بهره بردن از منابع انگلیسی زبان نوشتاری مانند کتابها، دایرهالمعارفها، مقالهها، روزنامهها، مجلات و نیز منابع گفتاری مانند شبکههای رادیویی و تلویزیونی، فیلمها، نوارها و سیدیهای صوتی و تصویری بر تجارب و دانش خود بیافزاییم. حال سؤال مهم و اساسی این است که راه اصلی و درست رسیدن به این مقصود و مقصد چیست؟ چگونه باید به مطالعه درست زبان انگلیسی پرداخت که دارای حداکثر بهرهوری باشد و از به هدر رفتن بیهوده وقت و انرژی جلوگیری کرد؟ چند راهکار بسیار ساده ولی با اهمیّت به زبانآموزان و علاقهمندان انگلیسی پيشنهاد مي شود. اگر آنها را به دقّت به کار گیرند، میزان پیشرفت و یادگیری آنان چندین برابر خواهد شد و با صرف وقت و انرژی کمتر، مطالب بیشتری را یاد خواهید گرفت.
تغییر رفتار با روش های غیرکلامی :
ذهن،روان ورفتار کودکان ونوجوانان نسبت به سال های گذشته دچارتحولات و دگرگونی های بی شماری شده است. دانش آموزان، آموزگارانی را ترجیح می دهند که به شخصیت آنها احترام گذارند، به جای تنبیه آنها را تشویق و حمایت کنند، خوب درس بدهند، انگیزه تلاش و پیشرفت را در آنها زنده نگه دارند، ارزش ها و آرمان هایشان را نادیده نگیرند و آنها را در یافتن اهداف صحیح زندگی یاری کنند. رابطه معلم - دانش آموز رابطه یی ظریف و شکننده است، تا حدی که شکیبایی و بردباری بیشتر آموزگاران و معلمان را می طلبد. گاهی وضعیتی بر کلاس حاکم می شود که احتیاج به مهارت، تسلط و مدیریت آموزگار بر رفتارها و واکنش های هیجانی - احساسی دانش آموزان دارد. بدخلقی های روزانه، اختلاف ها و تعارض های بین بچه ها، بحران های لحظه یی کلاس و... نیازمند توان بالای تصمیم گیری آموزگار است.ارتباط مستقیمی بین اعتماد به نفس آموزگار برای ایجاد رابطه فعال و پویا با دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی کلاس وجود دارد. آموزگارانی که می دانند چه هدفی را دنبال می کنند و با چه شیوه اي قصد دارند برنامه های آموزشی خود را دنبال کنند، با آمادگی بیشتری درس و کلاس خود را اداره می کنند.
برای آنکه بچه ها از مدرسه، کلاس و درس لذت ببرند، استعدادهایشان شکوفا وتبدیل به افرادی سرزنده و پویا شوند، باید به تمامی نیازهای عاطفی ، عقلانی، جسمانی و اجتماعی آنان توجه شود. تعامل و ارتباط بین معلم و شاگرد و شاگرد و شاگرد بخش مهمی از فرآیند آموزش و یادگیری است. هرچه آموزگاران به اهمیت این تعامل اجتماعی بیشتر پی ببرند، بهتر می توانند محیطی مساعد برای تدریس خود به وجود آورند. رفتارها و پاسخ های آموزگاران، مربیان و مشاوران مدرسه می تواند جوی از تفاهم و توافق یا خودسری و مشاجره در بین کلاس و دانش آموزان پدید آورد.
.کودکان دبستانی و گاه نوجوانان دبیرستانی، کمتر به استعدادها و توانایی های درونی شان اطمینان دارند. کمترین جملاتی که هوش و ذکاوت آنها را مورد حمله قرار دهد )به خصوص توسط آموزگاران و معلمان( کافی است که انگیزه تلاش و پیشرفت را در آنها از بین ببرد و احساس بی ارزشی و ناتوانی را در آنها جایگزین سازد.
زمانی که آموزگار از دانش آموز می خواهد کاری انجام دهد، اگر لحن کلامش انتقادی و سرزنش آمیز باشد، نتیجه آن مقاومت و ستیزه جویی کودک یا نوجوان خواهد بود. اما اگر لحنی سازنده و غیرانتقادی داشته باشد، روحیه همکاری و مشارکت را در بین دانش آموزان تقویت خواهد کرد.
آيا آموختن زبان انگليسي نسبت به زبانهاي ديگردشوارتر است ؟
واقعا یادگیری یک زبان نسبت به زبان دیگر مشکل تراست؟ عوامل مختلفی یادگیری زبان را آسان یا دشوار می کنند. مهم ترين زبان، زبان مادري است.زبانی که با آن گفتگو می کنید ، با آن بزرگ شده اید. این زبان می تواند بیشترین تاثیر را روی زبان هایی که می آموزید، بگذارد. عوامل دیگری مانند: الفبا ، سیستم نوشتاری ، قواعد و دستور زبان ، صداهای جدیدی که باید تولید کنید. این در واقع ترکیبی از مشخصه های یک زبان و نیز تجربیات شخصی شماست. زبان مادری موثرترین عامل در یادگیری زبان های دیگر است. زبان هایی که وجه تشابهات بیشتری با زبان مادری داشته باشند،یادگیری شان آسان تر خواهد بود. زبان هایی که کمتر مشابه زبان مادری باشند ، آموختن شان دشوارتر است. زبان ها صداهای گوناگون دارند.گرچه تمام افراد از صدا های اصلی یکسانی استفاده می کنند ، بعضی از صداها در بعضی زبان ها در زبان مادری یافت نمی شود. بعضی از زبان ها از سیستم نوشتاری گوناگونی استفاده می کنند که تاثیر اصلی بریادگیری آسان و سخت زبان خواهد داشت. این امر آموختن زبان را پیچیده تر می کند. عواملي كه یک زبان را از زبان دیگر دشوار تر می سازد، مانند هوش ، استعداد ذاتی و طبیعی برای یادگیری زبان ، حافظه و مهارت شنوایی نیز موثرند. دبیرستان های ما 50 سال پیش و برای برآوردن نیاز های دوران دیگری طراحی شده اند. در این مدارس دوره هایی ارائه می شود که با زندگی و تمایلات دانش آموزان قرابت دارد.
بررسي كتاب
هاي درسي زبان انگليسي در مدارس ايران: . دانش آموزان
در طول دو سال آموزش زبان در مقطع راهنمایی و چهار سال تحصیل در دوره متوسطه قادر
نیستند که مهارتهای لازم listening, speaking, writing and
reading را به طور کامل و جامع
کسب نمایند. " فرهنگ" عنصر
نادیده گرفته شده در آموزش زبان انگلیسی است. فرهنگ به مجموعه قوانینی اطلاق می
شود که رفتار یک گروه از انسانها را شکل می دهد. هنگامی که انسان ها تلاش می کنند
زبان خارجی یک گروه را بیاموزند، درمعرض فرهنگ آن زبان نیز قرار می گیرند. با
نگاهی اجمالی به کتاب های انگلیسی تالیف شده در ایران می توان دریافت که در امر
برنامه ریزی آموزش زبان انگلیسی نقش فرهنگ نادیده گرفته شده است. آموزش فرهنگ بخشی
جدایی ناپذیر از آموزش زبان انگلیسی است. معلمین زبان باید اطلاعاتی در مورد
تشابهات و اختلافات بین فرهنگ زبان مادری و زبان دوم در اختیار دانش آموزان قرار
دهند، جرا که بسیاری از آنها علاقه مند هستند که با شیوه زندگی مردم آن زبان آشنا
شوند. گاه دیده می شود که دانش آموزان نمی توانند از دانش قبلی خود استفاده نمایند
چون فرهنگ و ارزش های آمریکایی کاملا با فرهنگ آنها در تضاد قرار دارند. برای
نمونه، در فرهنگ آمریکایی حیواناتی مانند سگ بهترین دوست انسان به حساب می آیند،
حال آنکه مسلمان ها این حیوانات را کثیف دانسته و از تماس با آنها خودداری می
کنند. دانش آموزان EFL
که قرار است در آینده به فراگیران ESL تبدیل شوند و در کشور زبان دوم مورد نظر خود زندگی کنند یا ادامه
تحصیل دهند، فرهنگ زبان دوم را به خوبی فرا گرفته تا دچار شوک فرهنگی نشوند. برای
پیش گیری از نقایص تدریس تنها یک فرهنگ در کلاس، معلمین می توانند هر دو فرهنگ را
در کلاس زبان آموزش دهند. در زمینه آموزش زبان انگلیسی تعداد بی شماری کتاب های
درسی در بازار کتاب وجود دارد. بسیاری ازاین کتاب ها توسط مولفان خارجی و معدودی
ازآنها هم توسط مولفان ایرانی به رشته تحریر در آمده است. بعضی از این کتاب ها به
مهارت های خاصی توجه می کنند. حال باید پرسید که معلم زبان چگونه می تواند از میان
انبوه کتاب های درسی منتشر شده کتاب یا کتاب های مورد نظر را انتخاب بکند. آیا
باید کتابی را انتخاب کند که تصاویر زیبایی دارد یا کتابی که محتوی گرامری خوب یا
اینکه داستان ها ي جالب
داشته باشد. موقع ارزشیابی
کتاب های درسی باید نیاز های دانش آموزان ، سن ، علائق ، اهداف آنها را مد نظر
داشت. آموزش زبان در ایران سابقه طولانی دارد. انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی در
سطح بسیارگسترده ای و در سطوح مختلف در ایران اسلامی تدریس می شود. به اعتقاد برخی
از مولفین کتاب های درسی زبان، اغلب کتاب های خارجی با اهداف خاصی نوشته شده اند و
متناسب با اهداف مورد نظر آموزش و پرورش نیستند. فرهنگ غالب در این گونه کتاب ها
در تضاد با ارزش های اسلامی می باشد. با این حال آیا بعد از پایان دوره دبیرستان
زبان آموزان آمادگی کامل برای ایجاد ارتباط در محیط های واقعی را پیدا می کنند؟آیا
نیاز های عاطفی و معنوی دانش آموزان را در نظر می گیرند.مطالب کتاب های آموزشی
باید بر اساس جنبه های فرهنگی ، اجتماعی و آموزشی دانش آموزان باشد. در دانش
آموزان بايد تفکر انتقادی بوجود آید. از آنجا که مفاهیم زبان انگلیسی به عنوان یک
زبان غیر مادری ، دور از ذهن است وچندان قابل درک و فهم نیست، محتوای کتاب های
زبان انگلیسی دوره راهنمایی باید به گونه ای طراحی شوند که در آن ها از مطالب و
مثال های جذاب ، شکل ها و تصویر های متنوع برای یادگیری بهتر مطالب درسی استفاده
شود. کتاب های درسی می توانند در پرورش تخیل، حس زیبایی، شخصیت کودکان موثر باشند.
مدارس يا آموزشگاههاي خصوصي زبان آموزي ؟
سال ها است كه آموزشگاه هاي خصوصي همپاي سيستم آموزش و پرورش، به آموختن زبان انگليسي به داوطلبان اهتمام دارند. فرضيه اصلي كه در ارتباط با عملكرد آموزشگاه هاي خصوصي زبان مطرح است، اين است كه آموزشگاه هاي خصوصي نسبت به مدارس و سيستم زبان آموزشيِ آموزش و پرورش كشور، عملكرد بهتري داشته اند. اما الزاماً اين آموزشگاه ها، بهتر از مدارس نيستند. تعداد آموزشگاه ها به تناسب افزايش تقاضا از سوي جامعه درحال افزايش است. يعني به تناسب تقاضا، آموزش هم به همان اندازه عرضه مي شود. در مقايسه اي تطبيقي بين عملكرد آموزشگاه هاي خصوصي زبان آموزي و نيز آموزش و پرورش كشور ، استنباد مي شود كه فضاي حاكم در آموزشگاه هاي خصوصي، رقابتي است و دست مسئولان و كارشناسان آن براي تعويض كتاب ها و به روز كردن آنها و نيز افزايش كيفيت كلاس ها و زمان آنها باز است ولي در مدارس اينگونه نيست. آموزش زبان بر پايه سيستم بسته و قديمي انجام مي شود و جالب اينكه افرادي كه جذب مراكز خصوصي زبان آموزي مي شوند، داوطلب برخورداري از اين نوع آموزش هستند ولي ممكن است دانش آموزان هيچگونه علاقه مندي به آموزش زبان انگليسي در مدارس و كلاس هاي درس نداشته باشند. وقتي فردي نسبت به موضوعي اعتماد كرد بهتر مي تواند خود را با مجمو
مطالب مشابه :
تمام آنچه که در رابطه با روت باید بدانید
آموزشگاه کامپیــــــــــــوتر حافظه برتر وبلاگ آموزشگاه حافظه برتر با به زبان ساده
10 روش متفاوت برای تقویت حافظه
10 روش متفاوت برای تقویت حافظه آموزشگاه علمي طلـــــــــــوع شهر نفرات برتر
توانایی های معنا شناختی کودکان
آموزشگاه استثنایی کودک در حافظه بلند مدت واجشناختی تدریس برتر استانی و کسب عناوین
زبان فرانسه
کارنامه رتبه های برتر. نیاز به حافظه قوی، دستور زبان خوب تواند در آموزشگاههای
تدریس زبان انگلیسی (مشکلات - راهکارها)
یادگیری زبان ، حافظه و آموزشگاه هاي خصوصي زبان آموزي و درس اول و برتر است
وبلاگ آموزشگاه مهندس فرهادی
نفرات برتر آخرین بزرگان کنکور ایران در آموزشگاه مهندس روشهای تقویت حافظه.
ساختار PLC
آموزشگاه فنی و حرفه ای برق علم وصنعت o برنامه در این حافظه ذخیره نفرات برتر.
برچسب :
آموزشگاه زبان حافظه برتر