وجه تسمیه استان مازندران

وجه تسميه استان مازندران:

 

عده اي از مورخان و نويسندگان ، ريشه واژه مازندران را از كلمه ‹‹ ماز›› به معني‹‹ دژ›› مي دانند. در تاريخ آمده كه مردم به فرمان ‹‹ مازيار بن قارن ›› سردار معروف طبرستان ، براي جلوگيري از نفوذ اعراب در نقاط حساس اين منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معني ‹‹ دژ درآن›› مي شناختند. به گزارش ‹‹ ابن اسفنديار ›› مازندران در اصل ‹‹ موزاندرون›› يعني ولايت ‹‹ درون كوه موز ›› بوده است.
حجازي  كناري مي نويسد : بعيد نيست كه مازندران ، محل سكونت  آريايي هاي  مهاجر، نام خود  را  از خداي خود  ‹‹ ايندر›› گرفته باشد. در اين صورت  مازندران از دو  جزء ‹‹ ماز›› و ‹‹ ايندر›› تشكيل مي شود. ‹‹ ماز›› به  صورتهاي مز ، لها ، مهي ، مزي  به معني بزرگ ، و ايندر (  Indar )، نيز نام خداي  آنان بود . مجموع اين دو جز ‹‹خداي بزرگ ›› و در تلفظ مازاندران يا مازندران ‹‹سرزمين خدايان ›› يا ‹‹ سرزمين خدا›› را افاده مي كند

 مازندران از کلمه ماز به معنی دژ می دانند در تاریخ آمده که مردم به فرمان مازیاربن قارن سردار معروف طبرستان برای جلوگیری از نفوذ اعراب در نقاط حساس این منطقه به دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز +اندران )به معنی دژ در آن می شناختند.  پیش از ورود آریاییان به فلات ایران  و مازندارن مردم بومی این منطقه از راه شکار وگله داری امرار معاش می کردند.

مطالعات باستان شناسی در غارهای هوتو و کمربند بهشهر حضور انسان در مازندران را به حدود 9500 پیش از میلاد می رساند .آریای نژاد ان مهاجرت خود را از سرزمین های شمال شرقی مرزهای کنونی ایران در حدود هزاره سوم پیش از میلاد آغاز کردند ،بومیان در آمیختند یا بر آن فائق آمدند.

مازندران کنونی بخشی از سرزمین گسترده ای است که در متون تاریخی از آن با نام ((فرشوارگر))و((پتیسخوارگر ))یاد کردند .در زمان هخامنشیان در کتیبه بیستون نام پشتواریش ضبط شده است . طبری ها و مردها تیرهای ساکن این ناحیه همواره به عنوان بهترین تیراندازان ،کمان داران ،فلاخن اندازان ،شمشیر زنان و زوبین اندازان در جنگ های شاهان هخامنشی با دولت های دیگر معرفی می شوند.

طبرستان به علت وضعیت خاص اقلیمی از ایام باستان جایگاه و پایگاه اقوام خاندان های حاکم بود.نخستین کسی که در نوشته های مورخان به عنوان حاکم شهرستان طبرستان از او یاد شده اتوفرادات یا فرهاد پارتی است . طبرستان به علت نزدیکی با سرزمین و دولت پارت تا انقراض اشکانیان عملا زیر استیلای دولت اشکانی قرار داشت .در زمان دولت ساسانی نیز شاهنشاهی این ناحیه به فرمان یک شاه بود . چنانچه وقتی اردشیر بابکان به تخت نشست ،اداره این قسمت از ایران به دست ((گشنسف شاه ))یا ((جسنسف شاه ))بود.

به گزارش ابن اسفندیار مازندران در اصل موزاندرون به معنی ولایت درون کوه موز بوده است . مازندران را در گذشته طبرستان می گفتند و در زبان پهلویاین محل را تپورستان یعنی مکان قوم تپور  می نامیدند . ((تپوریها))(مانند دیلمی ها در گیلان ) از عهد ما قبل ورود آریای ها (ایرانیها) در کوههای شمال سمنان زندگی می کردند و قوم دیگری بنام ((آمردها))یا ((ماردیها)) در ناحیه آمل فعلی سکوننت داشتند و اصولا می پندارند که نام آمل هم از اسم آمرد آمده است.

در اواخر هزاره سوم ق.م .ایرانیها به سواحل جنوبی خزر وشمال کوههای البرز رسیدند.در این موقع کشمکش های میان آریایها و بومیان در گرفت که این جنگ و جدال را باید مبدا افسانه ها (دیوها) در حماسه های ملی ایرانی و مخصوصا شاهنامه دانست . به احتمال قوی این ((دیوها))دارای تمدنی برتر از تمدن ایرانهای کوچ نشین بودند و بعنوان برده مامور آموختن فنون تمدن و خط و زبان به آریایی ها شدند و این همان مطالبی است که ما در افسانه های مربوط به دیوها می یابیم .هم چنین شاید بتوان رفتن کاوس به مازندران و هفت خوان رستم در شاهنامه را به عنوان یکی از صحنه های مبارزات با بومیان و گذر از هفت تنگه کوهستانی البرز تعبیر کرد.

هنگام حمله ی اعراب به ایران سران و اهالی مازندران با استفاده از موانع کوهستانی وجنگلهای نفوذ ناپذیر خود سالیان دراز در برابر تازیان ودین اسلام مقاومت کردند. فرمانروایان آن سامان که ((اسپهبد ))نام داشتند با تمام قوا از خود دفاع کردند و اگرچه در نقاطی باج سالیانه به تازیان می پرداختند و قطعاتی از خاکشان بدست اعراب افتاد اما در تنگه های کوهستانی استوار گردیدند و نافرمانی مردم مازندرران تا 250هجری /864 میلادی ادامه داشت و در همین طبرستان بود که تا چند قرن بعد هم چه عمال خلفا و چه پادشاهان و امرای محلی سکه های خود را به زبان وخط پهلوی می زدند و بر فرازبرج (لاجیم )هنوز می توان کتیبه ای به خط پهلوی بتاریخ 413/1022یعنی 370سال پیش از فتح اعراب یافت.

در کتاب حدود العالم که تاریخ تالیفش 372 هجری /982میلادی می باشد آمده است که طبرستان ناحیه است (بزرگ و حدش از چالوست تا حد تمشیه و این ناحیه است آبادان وبا نعمت و بسیار خواسته و بازرگان بسیار و طعامشان بیشترین نان، برنج است و ماهی ،بام خانه شان سفال سرخست از بسیاری باران که آنجا آید به تابستان وزمستان )که سندی گرانبها در باره قدمت کشت برنج و پوشش سفالین در آن سرزمین .

 


مطالب مشابه :


وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس

وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس. رشته کوه البرز. در صفحه 2722 هز جلد دوم لغت نامه دهخدا آمده




وجه تسمیه دو رشته کوه البرز و زاگرس

صحرای ایزدخواست - وجه تسمیه دو رشته کوه البرز و زاگرس - علمی فرهنگی اجتماعی آموزشی - صحرای




وجه تسمیه ساوجبلاغ

فرهنگستان استان البرز - وجه تسمیه ساوجبلاغ - مکانی جهت تبادل اطلاعات، خبرهای فرهنگی در




وجه تسمیه استان مازندران

وجه تسمیه استان در اواخر هزاره سوم ق.م .ایرانیها به سواحل جنوبی خزر وشمال کوههای البرز




روستا شناسی (1)

وجه تسمیه : این روستا بیشتر تعداد آبشار و درختان کهنسال استان البرز را در خود جای داده است.




وجه تسمیه کوه های ایران : سیالان

ماگما - وجه تسمیه کوه های ایران : سیالان - Climb now work later




وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس

گروه جغرافیا مجتمع دکتر شریعتی منطقه 4 - وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس - موضوعات جغرافیایی




وجه تسمیه شهر ملارد

گروه آموزشي جغرافياي شهرستان ملارد - وجه تسمیه شهر ملارد - اخبار ومطالب جغرافيايي - گروه




برچسب :