سفرنامه اردوی قم-جمکران
سفرنامه اردوی قم-جمکران پایه اول، ۲۲ و ۲۳ اسفند ۸۷
(نویسنده: آقای خوشنویس)
ایده برگزاری یک کارسوق یا اردو برای درس جاوا، و نیز برگزاری یک اردوی زیارتی، مدتها پیش در ذهن مشاوران و معلمان جاوای پایه اول شکل گرفتهبود. از طرف دیگر دانشآموزان پایه اول، چه آنهایی که در اردوی اصفهان بودند و بهشان خوش گذشتهبود و چه آنهایی که اصفهان نیامدند و اشتیاق رفتن به اردو را داشتند، مشتاق برگزاری یک اردوی دیگر بودند.
بالاخره با برگزاری اردوی قم، جمکران همه به آرزوهایشان رسیدند. چه خوبتر که اردو همزمان با روزهای ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) برگزار شد.
اردو طبق برنامه ساعت 14 روز پنجشنبه 22 اسفند با سوارشدن به اتوبوسهای خوب و راحت که با کمک مالی یکی از اولیای خیر دانشآموزان کرایه شدهبودند، آغاز شد. مربیان طبق برنامه قبلی در اتوبوسها پخش شدند. آقایان جهانگیر، دیارکجوری، خوشنویس، سازگار، رسولی، ابراهیمی، موقتی، قلیزاده، حیدری، فلاح، دادبین، ابوالقاسمی، رحیمپور، خلدی، موسوی، اردکانی، قنبری، پرهیزگار و روستاپور گروه پرتعداد مربیان اردو را تشکیل میدادند. تقریبا به ازای هر 3 دانشآموز یک مربی در اردو حضور داشت، که رکوردی کمنظیر در طول اردوهای علامه حلی است.
در اتوبوس طبق معمول مربیان وظیفه داشتند با راهانداختن بازیهای کمسروصدا، نگذارند اعصاب راننده خیلی خرد شود! بنابراین بچهها و مربیان در گروههای مختلف به انجام بازیهای جالبی چون گل یا پوچ، پانتومیم، یه مرغ دارم...، گوسفند پرنده (ورژن جدید هُپ!)، بازی کلمه و حتی مشاعره میپرداختند. خبرها حاکی از آن است که تیم گل یا پوچ آقای موسوی که 6 نفر از بچهها را در اختیار داشت همه تیمهای گل یا پوچ دیگر را در هم شکست. ضمنا در یکی از اتوبوسها راننده آنقدر از دست بچهها کلافه شد، که مجبور شد فیلم سینمایی «آتشبس» را پخش کند، ولی این کار او تأثیر چندانی در ساکتشدن بچهها نداشت.
بعد از رسیدن به شهر مقدس قم بچهها به گروههایی تقسیم شدند، تا همراه مربیان به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) بروند. همگی بعد از زیارت، نماز مغرب و عشا را در صحن بزرگ حرم خواندیم و راهی مدرسه محل سکونت شدیم.
دبستان شهید مفتح محلی بود که از طرف ستاد اسکان آموزش و پرورش قم برای اسکان ما اختصاص یافت. بچهها که قاعدتا باید از همهچیز سردربیارند، متوجه شدند مدرسه هم پسرانه و هم دخترانه است. در ضمن کشف شد چند نفر از بچههای این مدرسه فامیل معلمها و بچههای مدرسه ما هستند!
بعد از ساکنشدن در نمازخانه و خوردن شام، برنامه جشن ویژه سالروز تولد پیامبر برگزار شد. البته چند دقیقهای بین خوردن شام و شروع مراسم فاصله افتاد که بچهها از این فرصت استفاده کردند و برای بازی به حیاط مدرسه رفتند، و البته بعد از چند دقیقه یکی از بچهها در حالی که مصدوم شده بود برگشت! خوشبختانه جعبه کمکهای اولیه همراه مربیان اردو بود و ...! با شروع مراسم، ابتدا چند آیه از قرآن توسط آقای گتمیریان، که شب به جمع ما پیوستند، تلاوت شد و سپس خود ایشان شعری در مدح پیامبر خواندند و بچهها نیز با ایشان شعر را خواندند. در ادامه آقای جهانگیر در مورد شخصیت پیامبر صحبت کردند و سپس یک سرود به طور دستهجمعی خواندهشد. متأسفانه میکروفون مدرسه دقایقی قبل از آغاز جشن توسط بچهها به نابودی کشیدهشد و به همین دلیل خیلی از برنامههای پیشبینیشده اجرا نشد. به علاوه صدای آقای ابوالقاسمی گرفت و این اتفاق سبب شد ایشان مداحی نکنند. تا اینجای مراسم، هنوز یکی از مربیان مشغول مداوای مصدوم بود که البته به ما اعلام شد که چون این مصدوم دچار شکستگی از ناحیه دل(!) شده بود، مداوای او زیاد طول کشید!! چون اولین اردوش بود...
به هر حال، در همین زمان مقادیری شکلات و نقل و اسکناس نو توسط معلمان به سوی بچهها پرتاب شد و مسابقهای سخت برای قاپیدن آنها بین بچهها شکل گرفت. ادامه جشن به برگزاری مسابقه سیبخوری و ماستخوری گذشت. آقای دادبین در این مسابقات توانایی خارقالعاده خود در خوردن ماست را به رخ حریفان کشیدند!
همانند اردوی اصفهان قصه شب آخرین برنامه روزانه اردو بود، که توسط آقای دادبین خواندهشد. قصه که از نوشتههای آقای بهاءالدین خرمشاهی بود، در مورد یک آرایشگر بود، که گرچه صدای خوبی نداشت، اما برای رسیدن به ثواب صبحها اذان میگفت. بچهها خیلی زود خوابشان نبرد و البته معلمان بعد از این برنامه تا پاسی از نیمهشب مشغول هماهنگی برنامههای جمعه اردو بودند.
صبح جمعه بچهها دور از انتظار مربیان به زودی و به راحتی از خواب بیدار شدند و تمام محاسبات آقای سازگار را برای تهیه بهموقع صبحانه بر هم زدند. به همین دلیل اکثر بچهها چای را بعد از صبحانه خوردند.
برنامه جاوایی اردو صبح جمعه برگزار شد: بچهها با نظر مشاوران به گروههایی تقسیم شدند. هر گروه باید یک برج و یک پل با مقداری محدود روزنامه میساخت. سازندگان بلندترین برج و طولانیترین پل گروههای برتر این مسابقه بودند. انتظار میرفت که بچهها با آموختههایشان در مورد کار گروهی در کلاس جاوا، با هماهنگی و همکاری کار گروهی را تمرین کنند.
بعد از این مسابقه، مسابقات فوتبال با مدیریت آقای قلیزاده برگزار شد. هفت تیم متشکل از پنج دانشآموز و دو مربی به مسابقه پرداختند و تیمهای اول تا هفتم مشخص شدند. در این مسابقات تیمی که آقایان حیدری و روستاپور را در اختیار داشت، با درخشش آقای روستاپور در دروازهبانی به مقام قهرمانی رسید. ناگفته نماند در حین برگزاری مسابقات، با تلاشهای آقای دیارکجوری و دو-سه نفر از بچهها میکروفون مدرسه تعمیر شد و مسابقه فینال با گزارشگری داغ آقای فردوسیپور(!) همراه بود. ضمنا بعد از بازی آقای فردوسیپور با مربیان دو تیم مصاحبهای را انجام دادند. مسابقه فینال در کنار برگزاری مسابقات فوتبال دیگر، بازیهای هفتسنگ، بسکتبال، بشقاب پرنده و ... برگزار شد.
بعد از صرف ناهار، که حاشیههایی از جمله شعارهای «فردا تعطیله...» برای تعطیل شدن روز شنبه را به همراه داشت (البته خود این شعار هم به حاشیه کشیده شد...!!)، برنامه پایانی اردو با اجرای آقایان موقتی و خوشنویس برگزار شد. در این برنامه جوایزی به تیمهای اول و دوم مسابقات فوتبال و تیمهای برتر مسابقات جاوا اهدا شد. همچنین یادگاری اردوی قم، جمکران که حاوی کتاب پیامبر، جانماز، مهر، تسبیح و یک خودکار بود، تقدیم بچهها شد. سپس آقای رسولی یک شعر برای بچهها خواندند و در ادامه شعر اردو توسط آقای دادبین و دیارکجوری خواندهشد. آخرین قسمت این برنامه پخش نماهنگ اردو بود، که به علت نبود فضای مناسب برای پخش، روی سقف پخش شد و بچهها به صورت خوابیده آن را تماشا کردند.
زیارت مسجد جمکران آخرین برنامه اردو بود. بچهها به صورت گروهی به مسجد رفتند و آنهایی که حس و حال داشتند نماز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواندند. بعد از خرید سوغاتی از بازار مسجد جمکران سوار اتوبوس شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم.
حدود ساعت 19 در حالی که کوچه شهید زمانپور مملو از والدین منتظر بود، به مدرسه رسیدیم و بچهها به منزل رفتند تا برای آمدن به مدرسه در روز شنبه آماده شوند.
شعر اردو، که همانند شعر اردوی اصفهان توسط آقایان دیارکجوری و دادبین سرودهشد:
اردوهامون با مدرسه هیچی به پاش نمی رسه
محکم می شه دوستیامون همین برای ما بسه
کم شده غم، غم شده کم تو این روزای موندنی
دوسِت دارم، دوسَم داری تو همکلاسی منی
همکلاسی، همکلاسی بچه ی سال اولی
مربیای با صفا خاطره های عسلی
با همدیگه تو شهر قم دعای خیر تو جمکرون
فوتبال و برج تو مدرسه همین می شه خاطره مون
مطالب مشابه :
نمونه سوال امتحانی مدرسه تیزهوشان علامه حلی تهران
نمونه سوال امتحانی مدرسه تیزهوشان علامه حلی مدرسه راهنمایی علامه حلی تهران.
لیست کلاسهای ضمن خدمت ناحیه دو
گروه زبان منطقه 9 تهران. لینک های برادران:16/6/92(مدرسه راهنمایی علامه حلی) خواهران:17/6/92
فهرست مدرسههای تهران
فهرست مدرسههای تهران. راهنمایی علامه حلی ۱ www.helli۱.ir ; راهنمایی علامه حلی ۲ www.helli۲.ir ;
آزمون آنلاین مدرسه راهنمایی تیزهوشان علامه حلی بم
آزمون آنلاین مدرسه راهنمایی مرکز آزمون آنلاین مدرسه راهنمایی تیز هوشان علامه حلی
تاریخچه مدارس تیزهوشان در ایران
دلنوشته ی بچه های مدرسه تیزهوشان علامه حلی و علامه حلي تهران مدرسه راهنمایی
رتبه بندی نهایی دبیرستان های تهران
دبیرستان ، مدرسه های برتر تهران 9.6. 7. تیزهوشان حلی 16. 6.8. 16. علامه طباطبایی1.
سفرنامه اردوی قم-جمکران
وبلاگ دورۀ 26 مدرسۀ راهنمایی علّامه حلّی 1 تهران راهنمایی علّامه حلّی 1 مدرسه دقایقی
مدرسه های راهنمایی خوب تهران
مدرسه های راهنمایی خوب تهران علامه حلی ۱ و۲; راهنمایی شهید 18 ساله متولد شهر تهران
برچسب :
مدرسه راهنمایی علامه حلی 6 تهران