58متن ديكته (املا) کلاس اوّل ـ در سال تحصیلی 92/91 نورمعلّم
به نام خداي خوب و مهربان
با سلام ؛
قابل توجّه همكاران گرامي ، دانش آموزان عزيز واولياي محترم كلاس اوّلي ها متن هاي ديكته (املا نويسي ) كلاس اوّل ابتدايي دبستان پسرانه غير دولتي نورمعلّم بُناب كه در سال تحصيلي ۹۲/۹۱ از اوّل آبان ماه تا خردادماه ۱۳۹۲توسط اينجانب جمشيد فهم فام ،آموزگار مربوطه ديكته گفته شده است.
اميدوارم مورد استفاده قرار گرفته باشد.
ان شاالله ، موفّق باشيد: عمو جمشيد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به نام خدا
متن ديكته هاي كلاس اوّل ابتدايي – دبستان پسرانه غير دولتي نورمعلّم بُناب در سال
تحصيلي 92-91 كه توسط اينجانب جمشيد فهم فام (عمو جمشيد ) به دانش آموزان با
هوش وساعي تحت تعليم خود تا خرداد ماه ۹۲ديكته گفته ام و ادامه دارد.
ديكته ي شماره : 1 3/08/1391
آب - آ ا - بـ ب –
آ – آب – آ ا –
آ ا – بـ ب – آب –
ديكته ي شماره : 2 7 /08/1391
آب – آ ا – بـ ب –
آ – آب – بابا –
بـ ب – آ ا – آب –
بابا – آ ا – بـ ب – آب –
ديكته ي شماره : 3 10 /08/1391
آ ا – بـ ب – آب –
با – آبا (1) – بابا -
آبابا (2) – باب – اََ-َ –
بـَ – آب! – بابا –
بابا آب! – آ ا -
بابا آب! –آ ا – بـ ب – اَ-َ –
1) آبا، به زبان آذري : مادر
2) آبابا ،به زبان آذري : پدر بزرگ
ديكته ي شماره : 4 14 /08/1391
آ ا – بـ ب – اَ-َ – با –
آب – آبا – آبابا – اَ -َ -
بابا – باب – آب! –
بـ ب – آ – بـ - بَـ -
بابا آب! – آ ا – بـ ب – اَ – َ
ديكته ي شماره : 5 17 /08/1391
آ ا – بـ ب – اَ –َ – د – آب –
باد – آباد – بابا – آباد –
دَ – دا – داد – باب – اَدَب –
بـ ب – دَ – با – آ –َ –آب! –
بابا آب داد.
ديكته ي شماره : 6 21 /08/1391
بابا – آ ا – بـ ب – اَ –َ – د – آب –
با – آبا - باد – آباد – بابا –آبابا –
آب – باب – بابا آب! – آباد -
اَ –َ – بـَ –با – د – دَ – دا –
داد- باد –آباد – اَدَب – آبابا –
ديكته ي شماره: 7 24/8/1391
آ ا – د – سـ س – اَ –َ – مـ م –
آب – آبا – بابا – آبابا – باب –
بَـ - با – د – دَ – دا – داد –
مـ م – مَـ - ما –آمَد – بادام –
آبابا با اَسب آمَد.
ديكته ي شماره: 8 28/8/1391
سـ س – آ ا – او و- مـ م – اَ –َ -
سام با اَسب آمَد.
بابا آب ، بادام داد.
او با اَسب آمد.
سود – دود – سَبَد – اَسب – بودَم –
ديكته ي شماره: 9 1/9/1391
تـ ت – تاب – دَست – دوست – اَست –
بست – بادام – توت – سوت – دود –
سـ س – سبد – اسب – سام – باد –
آمد – آدم – داد- آب – بابا – بادام –
آتا (1) – با سام ،اسد دوست است.
آ ا – د – مـ م –اَ –َ – او – و –
5-4-3-2-1-0
1) آتا به زبان آذري : پدر ، بابا
ديكته ي شماره: 10 8/9/1391
تـ ت – تاب – دست – دوست –
است – بست – بادام – توت –
ر – مادر – اَبرو – سرد – درس –
مادر آرام آرام آمد.
سارا با اسب در باران آمد.
آبابا در سبد نان ، اَنار دارد.
آ ا – بـ ب – مـ م – نـ ن – تـ ت – او و -
ديكته ي شماره: 11 12/9/1391
بابا تاب را با دست بست.
مادر با اسب آرام آرام آمد.
سارا در سبد آب ، بادام ، توت دارد.
سام در دست نان ، اَنار دارد.
آن ابر در آسمان است.
مَن نان ، انار ، نـ ن را دوست دارم.
6-5-4-3-2-1-0
ديكته ي شماره: 12 12/9/1391
درس 6 – ايـ يـ ي اي –ايران
من ايران ، ايراني را دوست دارم.
سيب – بيدار –آبي – ايست –اُستاد –
امين با سام ، امير دوست است.
بـ ب – اَ –َ – سـ س – آ ا –
او و – تـ ت – ايـ يـ ي اي –
مادر در سبد انار ، سيب دارد.
7-6-5-4-3-2-1-0
ديكته ي شماره: 13 19/9/1391
ايـ يـ ي اي – سيب – بيدار – ايران – آبي –
ز – سرباز – زرد – سبز – آزاد – زمين –
زبان –تيرانداز – سوزن – زنبور – ميز –
ايران آباد ، آزاد ، سر سبز است.
ما ايران ، ايراني را دوست داريم.
مادر با امير از ايران آمد.
آ ا – سـ س – نـ ن – ايـ يـ ي اي –
ديكته ي شماره: 14 22/9/1391
آ ا – آب – آبي – بـ ب – بابا – باد – ابر –
تاب – باران – انار – بادام – ببر – بست –
اسب – اَ –َ – امين – در – زرد – سوت –
دست – مـ م – ما – مـَ – بام – دا –آمد –
آمدم – آدم – آدامس – سـ س – سبد – سام –
داد – او و – بود – سود – ابرو – دود – مو –
او – تـ ت – دوست – توت – بست – ماست –
است – ر – مادر – درس – سارا – زنبور –نـ ن -
ديكته ي شماره: 15 26/9/1391
ر – مادر – ابرو – سرد –زنبور – ما
مادربا اسب در باران آرام آمد.
آن رود آب دارد.
آن ابر در آسمان است.
من توت ، انار ، نان در دست دارم.
ايران آباد ، سر سبز ، آزاد است.
بابا ، مادر ، ايران ، ايراني را دوست دارد.
سرباز زرد ، سبز ، زبان ، تير انداز را دوست دارد.
آزاده از مدرسه زود آمد.
ديكته ي شماره: 16 /9/1391
اِ –ِ ـه ه – امام – مداد- ساده - دانه – نرده – مدرسه
فريبا با سارا از مدرسه آرام آمدند.
آزاده در سيني سيب ، سير دارد.
ايران ِ ما آباد ، سر سبز است.
مدادِ امين در سبدِ توت نبود!
آن شب ، امين در آسمان ستاره را نديد.
سام مداد تراش ِ آرش را به او داد.
من انار ، سيب ، نانِ تازه با آشِ رشته را دوست دارد.
ديكته ي شماره: 17 3 /10/1391
يـ ي – ياس دريا – ماسه –
من بوي ياس را دوست دارم.
آبابا در سبد ياس ِ زرد دارد.
سارا درياي ِ آرام ، آبي را دوست مي دارد.
مادرِ سام براي آش ، سبزي را مي شويد.
آن روز شتر با بز در باران تند آمدند.
اميد ، مبين را در مدرسه ديد.
من مردم ِ ايران را دوست دارم.
آزاده با امين داستان ِ شب را دوست دارند.
ديكته ي شماره: 18 5 /10/1391
مادرِ اُميد با اسب از بُناب آمد.
سارا بويِ ياس را دوست دارد.
من درياي ِ آبي ، آرام را ديدم.
آن روز آزاده از مدرسه زود آمد.
سام شتر را به مبين نشان داد.
او با مدير در باران تند آمد.
آن بز دُم دارد.
آبابا سيبِ دُرُشت را در دست دارد.
ميمون در سايه نشسته است.
اُ –ُ – تـ ت – سـ س – آ ا – ايـ يـ ي اي –
ديكته ي شماره: 19 10/10/1391
كـ ك – كبوتر – اُردك - كدو – كودك – باد بادَك –
كريم در دست بادبادك دارد.
زنبور در كندو ، اُردك در آب بود.
آن كودك با كبوتر بازي مي كند.
آيا شُتُر با بَُز دوست است؟
مادر در آش سبزي ، سيب زميني مي ريزد.
اكبر آشِ رِشته با كبابِ بُناب را دوست دارد.
آ ا – سـس – د – اَ –َ – مـ م – ايـ يـ ي اي –
نـ ن – يـ ي – ز – كـ ك –
ديكته ي شماره: 20 12/10/1391
كـ ك – اُردك – كَبك – و –
داوَر – ورزِش – شادي – دونده –
كريم به نمكدان نمك مي ريزد.
من و اكبر با اُميد زنبور را ديديم.
امير دونده ، اكبر سوار كار است.
نانوا نان را از تنور بيرون مي آورد.
سارا نانِ تازه با كباب و كره را دوست دارد.
من مي دانم كه انار و آناناس ميوه است.
دانش آموز بايد در روز و شب مسواك بزند.
ديكته ي شماره: 21 17/10/1391
كـ ك – اُردك – كودك – ورزش –
پـ پ – پرواز – توپ – سوت –سماور-
من مي دانم كه امير دونده و كريم سوار كار است.
اردك در آب شنا مي كند و پرواز كرد.
كبوتر با پرستو در آسمان ، آرام پرواز مي كردند.
سارا مي داند كه انار ميوه ي شيريني است.
پدر پروانه نانوا است.
10-9-8-7-6-5-4-3-2-1-0
ديكته ي شماره: 22 /10/1391
سارا با آزاده دوست است .
مادر در سبد توت و انار دارد.
بابا با دست تاب را بست.
امين در بارن آرام آرام آمد.
ما ايران وَ ايراني را بسيار دوست داريم.
من دريايِ آبي ، آرام و پُر آب را ديدم.
اردك با كبوتر در آسمان ِ آبي پرواز مي كردند.
داور به ورزش كار و دونده سوت زد.
پرستو ، پروانه با پا توپ بازي مي كنند.
ديكته ي شماره: 23 24/10/1391
نرگس گرگ و گوزن را نديده بود.
گوزن از بُز بزرگ تر است.
اردك ، پروانه ، پرستو ، و كبوتر پَر دارند.
من مي دانم شادي شادي با ورزش است.
داور با ورزش كار ، سوار كار و دونده دوست است.
توران با پوران اوردك را در آب ديده بودند.
پدر بزرگ و مادر بزرگ از گرگان آمدند.
سارا در دست كتابِ داستان دارد.
پرويز دريايِ آبي ، آرام و پُر آب را بسيار دوست دارد.
من در مدرسه با دوستانم بازي مي كنم.
ديكته ي شماره: 24 2۵/10/1391
ديكته ي شماره: 2۶ 2۶/10/1391
فـ ف – برف – كيف – فردا – دفتر –
امروز آسمان ابري است و آفتابي نيست.
آدم برفي گفت : من كيف ، دفتر و كفش ندارم.
در روز ِ برفي فرزانه و فرشته آدم برفي درست مي كند.
فريده و فريبا در دفتر ، ديكته تمرين مي كنند.
آن روز آدم برفي به فرزاد گفته بود ، كاش من نيز كيف و
كفش داشتم وبه مدرسه مي رفتم.
آ ا – گـ گ – ر – بـ ب – اُ –ُ – فـ ف – شـ ش – ايـ يـ ي اي
ديكته ي شماره: ۲۷ 1/11/1391
من دفتر و كيف دارم.
در كيف ِ سارا تراش ، مداد و كتاب بود.
آيا مي دانيد آن خانه استخر و درخت دارد؟
مركز ِ اُستانِ فارس شيراز است.
فرزاد آبگوشت و سوپ را با كباب دوست دارد.
فريد و فرشيد آدم برفي درست مي كردند.
خُدا دانش آموز ِ خوب ، با ادب و درست كار را دوست دارد.
فـ ف – شـ ش – بـ ب – گـ گ – تـ ت – آ ا – نـ ن -
ديكته ي شماره: 27 3/11/1391
مادر ِ آزاده قندان را پُر از قند مي كند.
سارا در خانه بشقاب و قاشق را مي شويد.
پدر ِ امين از بازار قوري و استكان خريد.
خرگوش از زير درخت به سوي ِ رود خانه دويد.
امروز ، سه شنبه آسمان آفتابي است.
من و فرزاد از نزديك گرگ را ديديم.
پدر بزرگ با پا توپ را پرتاب كرد.
« كبوتر با كبوتر ، باز با باز كند بازي».
اكبر اردك و كبك را از دور ديد.
ديكته ي شماره: 28 8/11/1391
نگاره ي 1 – بابا – مادر – امين – آزاده – ابر-
آبي – كتاب – كفش – كيف – مدرسه – مدير –
كلاس – امام – مداد – ميز – نيمكت – بادكنك –
تاب – باد – تماشا – رود خانه – اردك- سرو –
اتاق – گاو – گوسفند – پل – برف – گرگ –
خرگوش – پلنگ – شتر – خرس – شير – قرآن-
پرده – سيب – سبزي – سمنو – انار – دريا –
باران – بادبادك – باد – دارد- دست- سبد- ياس -
ديكته ي شماره: 29 15/11/1391
مردان و زنان در شاليزار برنج مي كارند.
من درخت ِ نارنج و سه جوجه را در شاليزار ديدم.
سارا به آزاده گفت: شاليزار بزرگ ، زيبا و ديدني است.
پدر بزرگ دو روز پيش براي ِ امير يك خروس خريد.
آن روز امير براي خروس ِ خود آب و دانه داد.
خورشيد – دو – نوك –خودكار – آ ا – بـ ب –
اَ –َ – پـ پ – گـ گ – فـ ف – د – مـ م – جـ ج -
سـ س – او و – تـ ت – ر – نـ ن – خـ خ –
ايـ يـ ي اي – قـ ق – لـ ل – كـ ك –شـ ـش -
19-18-17-16-15-14-13-12-11-10
ديكته ي شماره: 30 ۱۷/11/1391
برف – كيف – خُدا –خوب – قرآن – بشقاب –
گُل – بلبل – فيل – برنج –مسجد –خورشيد-
فرزانه با فرشته با هم آدم برفي درست مي كنند.
خانه ي ِ خرگوش ِ ناز در كنار رود خانه است.
خدا مردم ِ با ادب و درست كار را كمك مي كند.
مادر بزرگ قرآن را بوسيد و به پدر بزرگ داد.
مادر ِ آزاده از بازار ِ بُناب قوري و قندان خريد.
بابل ِ زرد ِ قناري در كنار گل ِ ياس لانه ساخت.
من در شاليزار برنج ،نارنج و جوجه ديدم.
امير در روز ِ آفتابي به خروس ِ خود آب و دانه داد.
ديكته ي شماره: 31 23 /11/1391
امروز دو شنبه ، بَه بَه چه هواي ِ خوبي داريم.
اي خُداي ِ بزرگ و مهربان ، ما تو را دوست داريم.
در آسمان خورشيد ، ماه ، اَبر و ستاره ها را ديدم.
آهو با گوزن در جنگل زندگي مي كنند.
گوسفندان در كنار ِ سگ ِ چوپان در چَراگاه مي چَرند.
از چشمه ي پَُر آب گوشفندان و قوچ آب مي خورند.
چوپان در كنار ِ چادر چاي دَم مي كند و نِي مي زَند.
قارچ هاي سفيد در چراگاه از دور ديده مي شدند.
ستاره ها – كوه – ماه – چوپان -
چراگاه – قوچ – چشمه – چادر-
ديكته ي شماره: 32 24 /11/1391
درس ِ 10 –
پرستو با پروانه در آسمان پرواز مي كنند.
پروين توپ را با پا پَرتاب كرد.
به به جنگل بزرگ و سرسبز است.
من مي دانم كه گرگ ،پلنگ و گوزن در جنگل زندگي مي كنند.
فرشيد با فرزانه و فرشته آدم برفي درست كرده بودند.
درخت نارنج در كنار ِ رود خانه بود.
خانه ي ِ خرگوش ِ ناز در زير ِ درخت ِ انار بوده است.
مادر آزاده قندان را پُر از قند مي كند.
بهار آمد ، گل آمد ، بلبل آمد.
شاليزار سر سبز ، زيبا ، بزرگ و ديدني است.
ديكته ي شماره: 33 29 /11/1391
آيا مي دانيد آن روز ، گل ها پژمرده شده بودند؟
ديروز ژاله و منيژه به گل ها آب دادند.
مادر گفت: آفرين به دخترم ژاله و منيژه!
وقتي كه به گل ها آب دادند ، گل ها زيبا و شاداب شدند.
بيژن با ماشين ِ پژو به ژاپُن مي رود.
مادر براي ِ خودش از راسته بازار ِبُناب ژاكت خريد.
من از نشانه ي ِ « ژ » مي توانم در ديكته كلمه بنويسم.
آيا مي دانيد ، اگر به گل آب نَرسد ، شايد پژمُرده شود؟
ديكته ي شماره: 34 1 /12/1391
خُدا را شُكر ، من خواهَر ِ خوبي دارم.
خواهرم هر شب براي من كتاب داستان مي خواند.
پدر بزرگ داستان هاي ِ شاهنامه را دوست دارد و مي خواند.
ما دانش آموزان بايد با هم ديگر دوست باشيم و خوب درس بخوانيم.
دانش آموزان ِ من ، آيا شما هر شب زود مي خوابيد؟
من مي تونم كتاب ِ داستان را درست و بلند بخوانم.
آ ا – شـ ش – مـ م – كـ ك – قـ ق – خـ خ – لـ ل - خوا –
ديكته ي شماره: 35 6 /12/1391
قرآن ، كتاب آسماني خداي بزرگ و مهربان است.
ما دانش آموزان دوست داريم ، قرآن بخوانيم.
من مي دانم كه ، قرآن كتاب ِ ديني ما مُسلمانان است.
قرآن به ما ياد مي دهد كه راست گو و درست كار باشيم.
اسم كشور ما ايران است.
ايران ميهن ما، بزرگ ، سر سبز و آباد ِ ماست.
مردم ِ كشور ِ ما، هر جا باشند، ايراني هستند.
ما دانش آموزان ، ايران و ايراني ها را دوست داريم.
ديكته ي شماره: 36 6 /12/1391
درس ِ 16 - در بازار ِ بُناب
مادرم در بازار ِ بُناب دكّان ها را به من نشان داد.
آن نجّار ، دَر ، پَنجِره و ميز مي سازد.
من بَنّا ، نَقّاش و كَفّاش را خيلي دوست دارم.
دوستان ِ من ، آن روز بابا از قَنّادي شيريني خريد.
مادراز بَزّازي براي آزاده چادر نماز ِ قشنگي خريد و دوخت.
من ياد گرفتم بايد هر روز از پدر و مادرم تشكّر كنم.
به جايي كه نجّار كار مي كند ، كارگاه مي گويند.
آ ا – نـ ن – كـ ك – لـ ل – فـ ف – خوا - -ّ
ديكته ي شماره: 37 11 /12/1391
صابر با دست صدف هاي سفيد را لمس كرد.
من درياي بزرگ ، پُر آب و صِداي ِ موج را دوست دارم.
آن روز پرندگان دريا در آسمان ِ آبي پرواز مي كردند.
آيا شما جانوراني مانند نهنگ ، كوسه و ارّه ماهي را ديده ايد؟
من مي دانم هشت پا مخصوص ِ دريا هست.
آسمان ِ صاف و آبي ِ دريا زيبا و ديدني است.
در كنار ِ دريا صداي موج دريا به گوش مي رسد.
من درياي خزر را با صدف هايش از نزديك ديده ام.
امين و آزاده هر روز دست و صورت ِ خود را با
صابون مي شويند.
پدر بزرگ از بازار ِ بُناب يك صندوق صابون ِ مخصوص
براي ما خريد.
ديكته ي شماره: 38 ۱۲/12/1391
متن اين ديكته را تايپ نكرده ام ، كامل مي كنم.
ديكته ي شماره: 39 15 /12/1391
سفر ِ دلپذير – يك روز زنگ ِ آخِر بود.
آيا تابستان ِ گذشته به مسافرت رفته بوديد؟
يكي از دانش آموزان ِ كلاس اوّل كه آذر نام دارد، گفت :
من با پدر ، مادر ، برادر ، خواهر و خاله به مسافرت رفته بوديم.
وقتي به اُستان ِ مازندران وارد شُديم ، خيلي شاد شدم.
بابا از بازار ذُرّت خريد و ما خورديم لذيذ بود.
من مي دانم خوب درس خواندن لِذ ّت دارد.
مي گذارد – ابوذر – اَذان – ذاكِر مذهب – ذ –
ديكته ي شماره: ۴۰ ۲۰ /12/1391
خداي خوب و مهربان بچّه هاي با ادب و پاكيزه را دوست دارد.
علي و معصومه دانش آموزان با ادب و پاكيزه اي هستند.
وقتي شما به جايي وارد مي شويد ،اوّل دَر مي زنيد؟
دانش آموز ِ خوب وقتي مي خواهد از وسايل ديگران استفاده
كند،اوّل اجازه مي گيرد.
ما دانش آموزان ِ كلاس ِ اوّل دبستان ِ نورمعلّم بُناب پيمان
بُستيم مانند علي و معصومه باشيم.
دانش آموز ِ خوب بايد بعد از درس ، وسايل خود را جمع كند.
" گــــر با ادب و تميز باشي ** پيش ِ همه كس عزيز باشي"
ديكته ي شماره: ۴۱ ۲۶ /12/1391
مثل خـورشيد -
يك شب ِ مهتابي به آسمان ِ صاف نگاه مي كردم.
من و پدرم در كنار ِ مادر ستاره ها را تماشا مي كرديم.
پدرم از من پرسيد: ثريّا جان ، آيا مي داني چخ چيزي باعث ِ
روشن شدن ِ كُره ي ِ زمين مي شود؟
من چند ثانيه دُرُست فكر كردم و گفتم : نور ماه.
پدر و مادرم به من گفتند: نور ِ ماه در شب ، مثل ِ نور ِ خورسيد
در روز باعث ِ روشن شدن ِ كره ي ِ زمين مي شود.
ساعت ِ ثريّا جان عقربه ي ِ ثانيه شمار دارد.
ما دانش آموزان ِ ايران بايد آثار ِ باستاني و ملّي را خوب
نگه داريم.
ديكته ي شماره: ۴۲ ۲۷ /12/1391
درس ۱۹ - حــَـــــلَزون
آن روز آقا معلّم حلزون را در كلاس به ما نشان داد.
من ديدم كه ، حلزون بدني نرم دارد.
حلزون هر وقت احساس ِ ترس كند ، همه ي بدنش را به
داخل ِ صدف مي بَرَد.
ما دانش آموزان ياد گرفتيم كه به حلزون "حيوان ِ خانه به دوش "
مي گويند.
ثريّا به مادرش گفت : آيا حلزون آب و نان مي خورد؟
پدرش گفت : حلزون در كنار سبزه زار ها بيش تَر ديده مي شود.
پدر بزرگ به امين گفت : شما بچه ها حيوانات را آزار ندهيد.
ديكته ي شماره ي : 43 18/ 01/1392
درس 1 – آب – دريا – آبي – آ ا – باران – باد – بـ ب – اُ -ُ -
درس 2 – ابر – اُمين – بادباددك – دُر – داد – مـ م - آ ا –
درس 3 – مدرسه – ميز – مداد – مدير – نيمكت – پرچم –
دست – سبد –ياس – كلاس – آزاده –سـ س – او ، و –
درس 4 – توت – هُلو – انگور – آلو – مادر –دوست –آمد –
من – او – دارم –تـ ت – تاب – بابا – توپ –بست –ر –
درس 5 – آرام – نـ ن – نان – نانوا – مي بارد- نَم نَم –
دارد- ايـ يـ ي اي –
درس6 – ايران – ايراني – آباد - بيدار – سفيد – سرمه اي –
سرباز –زرد – سبز – تيرانداز –پاينده – رزمنده –
درس 7- اسخر – نرده – خانه – درخت – چشم –
گوش –انگشت – شـ ش – شب – شام – آبشار –
ديكته ي شماره ي : 44 20/ 01/1392
درس 20 – رِضا
اَمين گفت : صِدايِ اذان را از مسجد شنيدم .
من همراه پدرم به مسجد رفتم .
بعد از وضو در داخل مسجد با مردم نماز خواندم.
آن روز دوستم آقا رضا در مسجد نبود!
پدر رضا را ديدم ، پرسيدم : چرا رضا نيامده است ؟
پدرش گفت : رضا مريض است.
من و پدرم براي سلامتي رضا و همه ي مريض ها دُعا كرديم.
ضـ ض –اِسمِش : ضــــاد.
ديكته ي شماره ي : 45 27/ 01/1392
خاطرات ِ اِنقلاب و درس ِ 21 :
كلاس ها و حياط مدرسه را براي جشن آماده كرده بودند.
آقا مدير براي ما از خاطرات روزهاي انقلاب تعريف مي كرد.
ما هر سال ، دهه ي فجر را جشن مي گيريم .
روزي دو مرغابي و يك لاك پشت ، در كنار آبگيري زندگي مي كردند.
وقتي كه آبگير خشك شد، مرغابي ها مجبور شدند از آنجا بروند.
دو مرغابي براي لاك پشت فكر كرده و راهي پيدا كردند.
روزِ بعد ، كلاغ و جغد ديدند كه دو مرغابي چوبي را به منقار گرفته اند
و لاك پشتي را با خود مي بردند. غـ - غ
ديكته ي شماره ي : 46 01/ 02/1392
- ديكته ي امروز اسامي دانش آموزان كلاس مان :
- 1- متن انوشه 2 – ياسين آبگون 3 – اِليار لطيفي 4 – رضا ماهر اقدم –
- 5 – صدرا اقدم 6- محسن ساساني 7 – پوريا پروري اصل –
- 8 – اشكان حسين زاده 9 – حميد رحيم زاده بناب 10 – علي رفعتي زوارق 11 – حسين هاشمي مطلق 12 – متين بُنكدار 13 – امير معادي
- 14 – اميرحسين رنجبر 15 – مير دانيال شريفي 16 – محمّد مسروري
- 17 – مبين اصغري 18 – ايليار دربندي بناب 19 – محمّد صدرا باروقي
- 20- مير محمّد حسين حسن زاده 21 – ابوالفضل سعادت 22 – مبين حاجي عليزاده 23 – امير محمّد فهم فام 24 –حسين بروجردي بناب
- 25 – مرتضي فردوسي قديم 26 – شايان قصّاب اقدم 27 –امير رضا
- حدّ ا دي 28 – ابولفضل مشهد عليزاده 29 – علي شفايي بناب.
- من در كلاس اوّل دبستان پسرانه نورِ معلّم بُناب درس مي خوانم و نامِ
- معلّم ِ ما جمشيد فهم فام است.
ديكته ي شماره ي : 47 03/ 02/1392
من در استان ِ آذربايجان شرقي ، شهرستان بُناب زندگي مي كنم.
محلِّ زندگي من شهري آباد و سر سبز است.
مردم شهر ما مهربان و كوشا هستند.
ما دانش آموزان ِ كلاسِ اوّل ِ دبستان پسرانه نورمعلّم بُناب مي توانيم
همه چيز را بخوانيم و بنويسيم.
پيامبر ما حضرت محمّد ( ص ) در شهر ِ مكّه به دنيا آمد.
روزي كه حضرت محمّد (ص) به پيامبري رسيد ، روزِ مبعث نام دارد.
ما مسلمانان ، اين روز را جشن و شادي مي گيريم.
ديكته ي شماره ي : 48 08/ 02/1392
مادر در سبد انار ، سيب ، آلو و انگور دارد.
ما دانش آموزان ميهن ِ خود ، ايران و ايراني ها را دوست داريم.
من يك سر ، دو دست ، دو پا ، سه مداد ، چهار دفتر و پنج كتاب دارم.
آن خانه اسخرِ پُر از آب و ماهي با نرده دارد.
مادرِ شادي ديشب براي شام كباب ،آش و سوپ آماده كرده بود.
پدر بزرگ براي مادر بزرگ يك دسته گل ِ ياس كادو داد.
رضا درياي ِ بزرگ ، آبي ، آرام و پُر آب را ديده بود.
اُميد با شُتُر از كوهستان در باران آمد.
ديكته ي شماره ي : 49 11/ 02/1392
چهار فصل :
هر سال چهار فصل دارد.
هر سال دوازده ماه دارد.
من مي توانم نام هاي چهار فصلِ سال را بخوانم و بنويسم.
بهار ، تابستان ،پاييز و زمستان ، فصل هاي سال هستند.
در بهار هوا كم كم گرم مي شود و برفِ كوه ها آب مي شود.
بچّه ها ، شنا كردن در تابستان را خيلي دوست دارند.
ما دانش آموزان مي دانيم بايد در فصل زمستان لباس گرم و مناسب بپوشيم.
آا – د – سـ س – و – كـ ك – فـ ف – چـ چ – ايـ يـ ي اي – لـ ل – خـ خ –
جـ ج - خوا – مـ م – ط –
خُدايا شُكر و سِپاس سزاوار ِ توست.
ديكته ي شماره ي : 50 13/ 02/1392
من ياد گرفتم كه قُرآن كتابِ آسماني ِ ما مُسلمانان است.
نام مُباركِ پيامبرِ ما حضرتِ محمّد (ص) است .
خانه ي ِ خدا در شهرِ مكّه قرار دارد.
اصولِ دين ِ ما ، پنج تاست.
توحيد ، عدل ،نبوّت ، امامت و معاد.
نماز و روزه براي مسلمانان امر شده است.
ما بايد راست گو و دُرُست كار باشيم تا خدا مارا دوست داشته باشد.
قُرآن مي فرمايد: به پدر و مادرِ خود نيكي كنيد.
سلام كردن و احترام به بزرگ تر ها واجب است.
من از بابا ، مادر و آموزگارم تشكّر مي كنم.
ديكته ي شماره ي : 51 15/ 02/1392
جمله اي از امام اوّل (ع) ، كه فرموده است :
" كسي كه دانا شود ، راه را پيدا مي كند."
من مي دانم با خاك و آب ، گِل درست مي كنند.
ما دانش آموزانِ كلاسِ اوّلِ دبستان پسرانه غير دولتي نورِمعلّم بُناب ،
مي توانيم رُشد كودك را بخوانيم.
آيا شَما در جنگل چشمه ، كوه ،رود خانه ، گرگ ، و گوزن ديده ايد؟
من پرواز ِ پروانه ،هواپيما ،لك لك و بُلبُل را در آسمان ِ صاف و آبي
تماشا مي كردم.
ديكته ي شماره ي : 52 17/ 02/1392
درس 10 : پرواز – 1رستو – پروانه – توپ – هواپيما –
من مي دانم كه گرگ و گوزن در جنگل زندگي مي كنند.
درس 11 : سارا با فرزانه و فرشته با هم در مدرسه آدم برفي درست كرده بودند.
آن روز در كنارِ رود خانه ، ملخ رويِ شاخه ي ِ درخت اَنار بود.
درس 12 : پدر ِ آزاده قندان را پُر از قند مي كند.
وقتي بهار آمد، گُل آمد و بلبل ها خوش حال شدند.
درس 13 : در شمالِ كشورِمان ، مردان و زنان در شاليزار برنج مي كارند.
درس 14 : يك روز من در كنارِ كوه ، چوپان ،چادر ،قوچ و چشمه را در چَراگاه ديدم.
درس 15 : آيا مي داني كه ژاله و منيژه خواهر هستند و در كلاسِ اوّل
درس مي خوانند؟
ديكته ي شماره ي : 53 22/ 02/1392
مادر با ماشين در باران از آبادان آرام آمد.
كشورِ ما ايران سر سبز ، آباد و بزرگ است.
من دريايِ آبي ، پُر آب و ماهي دار را بسيار دوست دارم.
اُميد اُردك را در آب ، زنبور را در كندو و ماهي را در اِستخر ديد.
پروين پروازِ هواپيما ، پرستو ، لك لك ، بلبل و كبوتر را تماشا مي كرد.
خانه ي ي خرگوش ِ سفيد در زير نخل ِ خرما بود.
پدر بزرگ و مادر بزرگ هر روز بعد از نماز قُرآن مي خوانند.
من يادگرفتم كه : نماز و روزه ، احترام به در ، مادر ، معلّم و بزرگ تر ها واجب است.
ديكته ي شماره ي : 54 23/ 02/1392
# اين متن ديكته را ازدرس چهاردم كتاب فارسي چهارم گفته ام.#
يكي بود، يكي نبود.غير از خدا هيچ كس نبود.
روزي از همان روز ها در دل دشتِ بزرگ موشِ جواني از راه مي گذشت.
درس چهاردم : آيا كسي هست مرا ياري كند؟
آيا كسي هست تا از دينِ خدا و پيامبر (ص) دفاع كند؟
درس پانزدهم :
شور و شوق ِ بچّه ها پس از ورود به موزه وصف شدني نبود.
دريا ها ، كوه ها ي بلند ف جنگل ها ي سبز و وسيع و بيابان ها و دشت ها
باز و گسترده بود.
آيا مي داني ما اين ديكته را از كتابِ فارسي چهارم نوشتيم؟
ديكته ي شماره ي : 55 24/ 02/1392
از درس 12 : – قرآن – اتاق – قاشق – بشقاب – قوري – برنج – جوجه –
نارنج – گنجشك – مسجد – جوراب – خورشيد – نوروز – خوش مزه –
مي خورد – كبوتر – مهتاب –هوا – بَه بَه – ماه –روشن –زيبا – ستاره هايت -
چوپان - قوچ – چشمه – چراگاه – مي چرند – قارچ – پرچم – چرخ – كوچه- چادر – هواپيما – ژاله و منيژه – بيژن –ژاكت – پژمرده – خوا – خواهر – خواب –مي خواند – هستند – مي گويم – خواهش – جيرجيرك-
جنگل – نماز خانه – رودخانه – كتاب خانه – آشپز خانه – چابُك – چالاك –
نجّار –نقّاش – قنّادي – تشكّر – بَنّا - كفّاش – بچّه ها .
ديكته ي شماره ي : 56 25/ 02/1392
اي خداي مهربان – آموزگار – فراوان – داستان – كوچولو – چهارفصل-
بهار – تابستان – پاييز – زمستان – هرسال – دوازده ماه – هفته – شنبه –
يك شنبه – دوشنبه –سه شنبه –چهارشنبه – پنج شنبه – جمعه – تعطيل-
پاك وخندان - روان خواني –پيغمبرِ ما – جدول الفباي ِفارسي – ببين و بگو-
گوش كن و بگو – محلِّ زندگي من – يادداشت هاي من – درس آزاد –
لاك پشت و مرغابي ها – با هم بخوانيم –جشن انقلاب – صِدايِ اذان –
مريض – حوض – كتاب خواني – مجلّه يِ رُشد - حلزون – حمّام –حـ ح –
ديكته ي شماره ي : 58 01/ 03/1392
***** متن ديكته ي نوبت دوم سال تحصيلي 92/91 ****
1- بابا در سبدنان ،بادام ، انار ، توت و سيب دارد.
2- مادر در باران با اسب از شيراز آرام آمد.
3- من كشورِمان ايران و مردم ِ آن را بسيار دوست دارم.
4- پدربزرگ در دريايِ آبي ،آرام و پُر از صدف و ماهي
قايق راني مي كرد.
5- امين زنبور را در كندو ، اردك را در استخر از دور ديد.
6- بهار آمد، گُل آمد و بلبل كنارگُلِ رُز لانه ساخت.
7- مردان و زنان در شمالِ كشورمان در شاليزار ها برنج مي كارند.
8- من نقّاش ،بزّاز و نجّار را در بازار ديدم.
9- علي و معصومه مثلِ ما دانش آموزان ِ دبستانِ نورِمعلّم بُناب با ادب، پاكيزه و درس خوان هستند.
10- خدايا هميشه تو را شكر مي كنم ، اكنون مي توانم همه چيز را بخوانم و بنويسم .
***** پايان كلاس اوّل ، سال تحصيلي 92/91 شمسي *****
الحمدالله ربّ العالمين به درگاه ِ خداي خوب و مهربان كه توفيق عنايت فرمود امسال نيز توانستم تدريس نمايم.
خدايا شُـــــكرَت : با احترام ؛ جمشيد فهم فام ( عمو جمشيد )
دوستدار همه ي كلاس اوّلي هاي كشورمان.
10/ خُرداد /1392
مطالب مشابه :
نمونه سوالات علوم دوم ابتدایی( فصل اول)
نمونه سوالات علوم دوم بسمه تعالي سوالات علوم كلاس هاي دوم طاووس-مرغ-خروس-كلاغ-
55 مورد متن ديكته ( املا ) اوّل ابتدایی
آموزش ابتدايي، كلاس دوم آبي ـ سفيد ـ آباد كلاغ و جُغد ديدند كه
روز برفی
يه روز نه زياد سرد زمستوني توي ديماه 85 زنگ اول صبح رفتم سر كلاس دوم كلاغ هاي كنجكاو سفيد
سوالات تستی
2-«خداياتو را سپاس مي گوييم كه به كلاس دوم 13-در ظرفي 7مهره ي سفيد د)كلاغ. 19-همه ي
58متن ديكته (املا) کلاس اوّل ـ در سال تحصیلی 92/91 نورمعلّم
صابر با دست صدف هاي سفيد را روزِ بعد ، كلاغ و جغد ديدند كه دو فعاليّت هاي كلاس دوم
58 متن دیکته کلاس اوّل ابـــــتدایی در سال تحصیلی 92/91 نورمعلّم
آموزش ابتدايي، كلاس دوم قارچ هاي سفيد در چراگاه روزِ بعد ، كلاغ و جغد ديدند كه دو
كلاس پرورشي
كلاس پرورشي. كلاس كلاغ + دم پايي + سفيد کننده
برچسب :
كلاغ سفيد كلاس دوم