منیرز!
بالاخره بعد از 1ی 2 ماه عزمم رو جزم کردم که یه چیزی بنویسم. یعنی خیلی چیزها هست که بنویسم ولی تنبلی بیش از حد بر من مستولی شده!! یعنی بر عکس اوایل وبلاگ نویسی که عادت به نوشتن داشتم الان عادت به ننوشتن دارم و کلا آدمی هستم که اینرسیم خیلی شدیده!!! یعنی تغییر از یک وضعیت به وضعیت دیگه ام خیلی سخت و طولانیه!
به هر حال گفتم که مطلبی که چند وقته میخوام بنویسم رو بنویسم. اون هم تجربه بیماری گوشمه.
بله بنده حدود فکر کنم آبان یا آذر سال پیش دچار بیماری گوشی شدم. بعد از طولانی شدن بیماری و جستجوهای خودم و دکتر رفتنها و ... فهمیدم که علایم بیماری من شبیه بیماری است به اسم "منییر(Meniere)" که مربوط میشه به مایع گوش میانی. اول که فقط اسم فارسیش رو دیدم فکر کردم که ترکیب دو کلمه men و ear است! که یعنی بیماری مربوط به گوش مردان! و زنان احتمالا این بیماری رو نمیگیرن!!! ولی بعد که بیشتر جستجو کردم فهمیدم که این بیماری به اسم کاشفش مشهوره! یعنی به بابایی که فامیلش منیر بوده این بیماری رو ثبت کرده! به طور خلاصه هم بیماریه که باعث میشه فشار مایع گوش میانی بالابره و این بالارفتن فشار باعث میشه که به یه سری اعصاب که محل عبورشون پشت گوشه فشار وارد بشه و این تحریک باعث ایجاد سرگیجه، حالا تهوع و در موارد پیشرفته تر فلج موقت و از دست دادن شنوایی گوش میشه!
به هر حال اهمیت بیماری و طول درمان و درگیریهای من باعث شد که خیلی در مورد این بیماری جستجو کنم و اینها اهم اطلاعات من هستن که تقریبا خودم به دست آوردم و دکترها در این زمینه خیلی به من اطلاعاتی ندادن!!!
اما علایم مشهور این بیماری اینها هستند:
- وزوز یا صدای سوت در گوش
- گرفتگی گوش
- کاهش قدرت شنوایی
- سرگیجه هایی که به صورت حمله پیش میان (یعنی این طور نیست که همیشه سرگیجه داشته باشین در طول روز ممکنه یه بار از 1 تا 4 ساعت دچار سرگیجه بشین)
- حالت تهوع (این حالت در سرگیجه های شدید پیش میاد و برای من شخصا همیشگی نبوده ولی ظاهرا برای کسانی دیگر هر سرگیجه ای همراه با حالت تهوع بوده)
اینها علایم مشترک این بیمارین و ممکنه گاهی با علایم شدید تر مثل فلج موقت همراه باشن. اما باز طبق تحقیقات من لزوما کسی که این علایم رو داره نمیتونه منییر داشته باشه. چیزی که دکتر متخصصی که تحت درمانش بودم معتقد بود و میگفت بیماری من منییر نیست ولی خودش نتونست با اطمینان بگه که چیه؟! فقط میگفت علائم بیماری من خیلی ملایم تر از اینه که بشه گفت منییره.
اما حالا خلاصه ای از تجربه بیماری خودم:
من قبل از اولین حمله جدی (سرگیجه و حالت تهوع شدید) شاید حدود 1 سال قبلش، گوشم گهگداری دچار گرفتگی و صدای سوت میشد. منتها چون موقتی بود جدی نگرفتمش. تا اینکه گرفتگی گوشم کمی زیاد شد. من سالی که کانادا بودم برای گوش چپم هم این مسئله پیش اومد و اونجا رفتم دکتر که گوشم رو شستشو داد و کلی آت و آشغال ازش بیرون اومد و خوب شد. فکر کردم که این بار هم همینه. بنابراین رفتم پیش یه دکتر که گوشم رو شست و شو بده. لازم به ذکره که این مشکل برای گوش راستم بود. تا چند روز بعد از شست شو خوب بود ولی باز مجددا گرفت. باز هم باهاش مدارا کردم. قبل از اولین حمله جدی، 2 بار هم دچار سرگیجه شدم که فکر کنم هر دو بار در مترو بود و به دلیل ترمز شدید مترو دچار سرگیجه شدم.
اما اولین حمله جدی روزی بود که میخواستم از دفتر برم منزل پدر همسرم. از دفتر که راه افتادم حس کردم که سرگیجه دارم ولی اهمیتی ندادم. حدود 10، 15 دقیقه پیاده رفتم با برسم به تاکسی. در تاکسی همچنان سرگیجه داشتم و کمی شدید تر شده بود. کورس بعدی تاکسی حدود 5 دقیقه پیاده روی داشت که در این موقع سرگیجه بسیار شدید شده بود به طوری که از کنار دیوار راه میرفتم که یه موقع نخورم زمین. به هر صورت خودم رو به تاکسی رسوندم. بعد از پیاده شدن از تاکسی باز تا در خونه 5 دقیقه پیاده بود که با کلی تمرکز و ... رفتم. اما وارد خونه که شدم به همسرم گفتم که سرگیجه دارم ولی طوری نیست و خوب میشه. ظاهرا رنگم خیلی پریده بود. نشستم روی مبل. کمی حالت تهوع هم داشتم. مادر همسرم که حال من رو دید مرتب اصرار میکرد که بریم دکتر و من میگفتم خوب میشم و نیازی نیست. اما بعد شروع کردم به عرق سرد کردن. در این حالت دیگه هم همسر هم مادر همسر اصرار کردن که بریم دکتر. من هم که دیگه حس کردم این به همین صورت خوب شدنی نیست گفتم بریم. بعد از اینکه سوار ماشین شدیم، یه 5 دقیقه بعدش روم به دیوار گلاب به روتون بالا آوردم! حالم خیلی بد بود. تا برسیم به کلینیک (که حدود 15 دقیقه راه بود) 2 تا 3 مرتبه دیگه بالا آوردم.
به کلینیک که رسیدیم، وقت گرفتیم و نشستیم. من مرتب در حال عرق سرد کردن بودم و حالم هم مرتب به هم میخورد. همچنان منتظر وقتمون بودیم که تصادفا دکتر اورژانس اومد توی راهرو. تا من رو دید گفت این رو چرا نشوندینش!!؟؟ فکر کنم رنگم مثل گچ سفید شده بود چون دکتر سریع من رو برد روی تخت اورژانس خوابوند و سرم و ... رو سریع بهم زدن. بعد هم کلی تذکر داد که چرا بیمار این وضعی رو نشوندینش و این رو باید بخوابونید و ... . خلاصه یه چند ساعت توی اورژانس بودیم و یکی دو تا سرم و آمپول و ... زدن تا حالم کمی بهتر شد. البته زمانی که مرخص شدم، هنوز کمی سرگیجه داشتم.
شنیده بودم که یه بیماری گوشی هست که منجر به این احوال میشه. با توجه به سابقه ای که اینجا هم تعرفی کردم حدس میزدم که مال من هم همین باشه. یکی از دوستانم بود که قبلا شنیده بودم این اتفاق براش افتاده. باهاش تماس گرفتم و اون گفت که 3 رو زاول کاملا فلج بوده ولی به مرور خوب شده. دکتری هم که رفته بهش گفته که این بیماری در مضربی از 3 درمان میشه!!! یعنی یا 3 روز، یا 3 هفته یا 3 ماه. با توجه به این توضیحات حدس زدم که این بیماری ویروسیه و امیدوار شدم که مال من هم همین باشه. از یه دکتر متخصص گوش وقت گرفتیم. اول از من یه تست شنوایی گرفتن که تقریبا عادی بود (جالب بود که روز معاینه گوش من اصلا نگرفته بود!!!). دکتر هم به غیر از سلام و اینکه کدوم گوشته و دستور دارویی که داد، هیچی به ما نگفت و من هم طبق معمول چیزی نپرسیدم! گفت این دارو ها رو مصرف کن و 1 ماه دیگه بیا برای یه تست دیگه. دارو ها بتاسرک (Betaserc) و یه داروی مدر (ادرار آور) که اسمش یادم نمیاد بودن. بعدا من فهمیدم که داروی بتاسرک دارویی که اکثر دکترها برای بیماری منییر تجویز میکنن و دارویی ضد سرگیجه است. اون داروی مدر هم به دلیل این میدن که میگن آب میان بافتی رو از طریق ادراد کم میکنه و باعث میشه فشار بر روی مایع گوش میانی بیاد پائین. تستی هم که میخواست بعد 1 ماه بگیره، یه تست معروفه باز مربوط به بیماری منییر که میبینن که اون ریشه عصب گوش میانی آیا سالمه یا آسیب دیده؟
به هر حال من حدود 2 هفته این قرصها رو مصرف کردم. در این مدت هر 2 روز در میون دچار سرگیجه میشدم که معمولا شدید بود و همراه با حالت تهوع. هر سرگیجه هم یه چیزی حدود 5 تا 6 ساعت طول میکشید (هر چی شدیدتر بود بیشتر طول میکشید). پردم یه دکتری میشناخت که میگفت کارش خوبه و پیش اون هم بریم. دکتر بعدی، بعد از معاینه من و شنیدن حال واحوالم با قاطعیت تمام گفت که این بیماری منییره! از تجویزات این دکتر این بوده که 6 ماه اول نمک رو کاملا حذف کنم. به طوری که حتی نان بدون نمک بگیرم. به همراه مصرف همان قرصهایی که دکتر اولی داده بود. 6 ماه بعدی، فقط قرص مصرف کنم و 6 ماه سوم در صورتی که روند بهبودی خوب بود، قرص رو هم قطع کنم. جالب بود که بعد ازش پرسیدم که یعنی این بیماری 1 سال و نیم طول میکشه؟ خندید و گفت که نه بیش از اینهاست! همچنین کلی ما رو ترسوند که اگه رعایت نکنم و کنترل نشه منجر به کری میشه!!
اما من گفتم تا 3 نشه، بازی نشه!! بنابراین رفتیم پیش دکتر سوم! این دکتر که از دو تای قبلی با حوصله تر بود و کاملا وقت میزاشت برای مریض اعتقاد داشت که بیماری من منییر نیست. و مریضانی داشته که تا 5 یا 6 ماه درگیر این بیماری بودن. البته باز هم قرص بتاسرک رو تجویز کرد. به همراه 2 قرص دیگه که یکیش جینکوگول بود و جهت افزایش گردش خون در اون ناحیه بود و اون یکی قرص رو یادم نمیاد. گفت 3 هفته بعد بیا که ببینمت. در تمام این مدت من باز سرگیجه داشتم به صورت 2 روز در میون. فقط نسبت به اوایل شدتش کمتر شده بود و معمولا شاید هر 4،5 مرتبه یه بار همراه با حالت تهوع بود. به هر حال درمان دکتر سوم رو ادامه دادم تا 3 هفته بعد که رفتم پیشش. این بار داروهام رو عوض کرد و فقط بتاسرک نوشت برام و تعدادش رو هم بیشتر کرد. این طور که روزی 3 قرص بتاسرک 800 میخوردم. البته میگفت که اگه سرگیجه ندارم 2 تا یا 1 دونه بخورم. یه اسکن هم برام نوشت که از گوش میانی بود. برای اطمینان از اینکه اون تو همه چی سالمه (قطر عصب گوش میانی کم نشده باشه). اسکن رو گرفتم و خوشبختانه همه چیز نرمال بود.
یه مدیتی در طول این درمان، سرگیجه هام شد هفته ای یک بار و خیلی هم ملایم بدون حالت تهوع و هر بار نهایتا 3 ساعت. بنابراین فکر کردم که داره درمان میشه. تا اینکه بعد از 1ی 2 ماه یه روز که داشتم میرفتم دنبال همسر دچار سرگیجه خیلی شدید شدم. پشت فرمون هم بودم. سرگیجه هام معمولام با گرفتگی کامل گوش همراه بود. یعنی گوشم کامل میگرفت و 7 یا 8 ثانیه بعد سرگیجم شروع میشد. وقتی گوشم گرفت فقط فرصت کردم ماشین رو بیارم کنار. بعد به همسر زنگ زدم که نمیتونم بیام دنبالش و برگشتم خونه. خیلی شدید بود. به هر بدبختی بود خودم رو رسوندم خونه. حالت تهوع شدید هم داشتم و به بار بالا آوردم. دراز کشیدم. معمولا هنگام سرگیجه نمیتونستم بخوابم. چون به محض بستن چشمها، سرگیجه ام زیاد میشد. فقط میتونستم دراز بکشم و به یه نقطه خیره بشم و سر و چشمم رو تکون ندم.
بعد از این سرگیجه دوباره سرگیجه هام شد 2 روز 1 بار. آخرین بار که رفتم پیش دکترم. تعجب کرده که دوباره وضعم برگشته و همچنان میگفت که بیماری من منییر نیست. این بار برام آزمایش خون نوشت. من که حدود 3،4 ماه قبل آزمایش داده بودم تقریبا مطمئن بودم که ایراد از کلسترول یا تریگلیسیرید نیست. بنابریان تصمیم گرفتم به طب سنتی مراجعه کنم!!! البته این هم به این دلیل بود که در مهمانی یکی از دوستان همسر، گفتن که یکی از آشناهاشون یه همچین مشکلی داشته و یه دکتر طب سنتی درمانش کرده. ما هم گفتیم که این ضرر نداره و بریم ببینیم چی میگه؟
خلاصه از دکتر سنتی وقت گرفتیم. الان جای توضیح طب سنتی و ... نیست و من فقط میخوام در مورد بیماری صحبت کنم. اما به طور خلاصه میگم که طب سنتی مبتنی بر 4 طبع انسانه: بلغم، صفرا، سودا و دم. که اینها در هر انسانی در تعادل وجود دارن. در حقیقت بیماری وقتی اتفاق میوفته که یکی از این طبایع بیشتر از اون یکی بشن. این که میگن فلانی بلغمیه، یعنی طبع بلغمش بیش از حد نرمالش شده و با درمانهای طب سنتی کاری میکنن که به حالت تعادل برگرده. درمانها هم معمولا یک سری پرهیزهای غذاییه و یک سری داروهای گیاهی. من هم طبق تشخیص دکتر بلغمی بودم. نکته ای که باعث شد من به این دکتر اعتماد کنم این بود که گفت منشا بیماریت مربوط به معده است. این بخارات معده است که میزنه به گوش!!! البته این تیکه دوم حرفش کمی عامیانه است! ولی نکته اینجا بود که من بعد از دچار شدن به این بیماری شدیدا ترش میکردم. یعنی قبلا هم ترش میکردم ولی بعد از این بیماری تقریبا هر 2،3 روز یه بار ترش میکردم. بنابراین حرفش خیلی بی ربط نبود. ضمن اینکه گفت گردش خود در بدن من دچار مشکله. این حرف رو دکتر سوم هم به من گفته بود که باید گردش خون رو تنظیم کرد. بنابراین این حرفش هم درست میزد. به هر حال با توجه به اینکه درمان طب سنتی، ضرری متوجه آدم نمیکنه، درمان این دکتر رو شروع کردیم. ضمنا به من گفت که هر 2هفته که میگذره قرصهای قبلی رو نصف کنم. مثلا اگه الان 2 تا قرص میخورم، 2 هفته بعد 1ایش کنم و 2 هفته بعدش دیگه نخورم.
نکته در این جاست! من بعد از 2 هفته از رعایت دستورات این دکتر دیگه دچار سرگیجه نشدم! همچنین بعد از 1 هفته چون 1ای 2 روز یادم رفت قرصهام رو بخورم خیلی زوتر از چیزی که دکتر گفته بود و سریعتر قرصهام رو قطع کردم! حالا اگه به طب سنتی بدبین باشید میتونید بگید که دوره بیماری من تموم شده بوده! ولی اگه خوشبین باشید میتونید بگید بیماریی که طب مدرن نتونست معالجه کنه، طب سنتی درمان کرد!
در حال حاضر حدود 3 ماهه که دیگه سرگیجه ندارم. تنها مسئله ای که همچنان دارم، صدای سوت مداوم در گوش راستمه. راستی یادم رفت بگم که علاوه بر درمانهای غذایی و داروی گیاهی، 2 بار هم ناحیه نزدیک گوش راست رو حجامت کردم. البته از بین رفتن سرگیجه من قبل از اولین حجامت بود.
مطلب خیلی طولانی شد!!! برای حسن ختام. یه خلاصه ای از علایم و درمانهای بیماری "منییر" رو میگم که شما هم بدونید:
اولا باید بگم که این بیماری شدیدا در ایران شایع شده.منتهای منشا بیماریهای با هم فرق دارن. اکثر کسانی که این بیماری رو میگیرن در حقیقت علایم منییر رو دارن و بیماریشون ویروسیه که معمولا زیر 2،3 هفته خوب میشن. بنابراین اگر کسی این علایم رو داره لزوما منییر نیست و میتونه ویروسی باشه.
دوم اینکه در صورتی که منییر دارید متاسفانه باید بگم که این بیماری طول درمان مشخصی نداره! یعنی معلوم نیست که کی خوب میشید و ممکنه سالیان سال باهاتون همراه باشه.
سوم اینکه به دلیل ناشناختگی منشا این بیماری، درمانش هم خیلی مشخص نیست. معمول ترین درمان استفاده از قرصهای بتاسرک هست که این هم درمان صد در صدی نیست و ممکنه در یه بیمار جواب بده و در یه بیمار دیگه نه. ضمن اینکه این قرص صرفا ضد سرگیجه است و در حقیقت موضع بیمار که گوش میانی است رو درمان نمیکنه. در حقیقت باعث میشه شما سرگیجه نگیرید.د ر صورتی که بیماری خیلی پیشرفته باشه، ممکنه عمل جراحی هم پیشنهاد بشه. یعنی در نهایت باید گفت که هر دکتری ممکنه یه تجویزی بکنه و معلوم هم نیست کدوم درسته!
چهارم عدم مصرف نمک برای مبتلایان به منییر دستورییه که تقریبا اکثر دکترها میدن. ظاهرا مصرف نمکن باعث بالارفتن آب میان بافتی میشه و این بیماری رو تشدید میکنه.
پنجم موقع حمله سرگیجه ای، تنها کاری که باید بکنید، دراز کشیدنه. برای کسانی که بیماریشون شدیده، پیشنهاد میشه که خارج از خانه همراه داشته باشن که در صورت وقوع سرگیجه کمکشون کنه. بهتره موقع سرگیجه فعالیت عادی متوقف بشه چون ممکنه به بدتر شدن سرگیجه بیانجامه.
در آخر دعا میکنم که دچار این بیماری نشید که بد جوری اذیت کننده است و اختلال جدی در روند عادی زندگی ایجاد میکنه. مثلا نمیتونید جلسه کاری بزارید، چون ساعت سرگیجه مشخص نیست و نمیتونید به عده آدم رو به جلسه دعوت کنید و نیم ساعت قبل از جلسه کنسلش کنید. یا مثلا اگه قوانین محل کارتون خیلی سفت و سخت باشه نمیتونید به کارتون ادامه بدید. یا رانندگی با این وضع خیلی ممکن نیست و ... .
مطالب مشابه :
منیرز!
گفت این دارو ها رو مصرف کن و 1 ماه دیگه بیا برای یه تست دیگه. دارو ها بتاسرک (Betaserc)
داروشناسی 2
بتاسرک. Solvay-62/365. نیتروگلیسرین 6/2و نیکوراندیل mg 10-لوزارتان25. ایجاد لکنت زبان شدید در فرد که
داروهای وارداتی
قرص بتاسرک 8 میلی
برچسب :
بتاسرک