همسر اجاره اي ١١
من ديكه نميتونستم با مهرسام زندكي كنم من ديكه نميتونستم كسي رو كه دوسش دارم تقسيم كنم نميتونستم سوكند و با مهرسام تقسيم كنم مهرسامو دوس داشتم ولي به نبودنش عادت كرده بودم تصميم كرفتم براي هميشه حتي سايشم از زندكيم باك كنم يه هفته مثل باد كذشت و روز اخر براي كفتن نتيجه كه قرار بود مهرسام بياد ولي وقتي اومد كلي اصرار كرد تا باهم بريم يه جايي باهم حرف بزنيم و سوكندم با خودمون ببريم كلي ترانه رد كرد بره تا اينكه روي يكي كليك كرد فكر كنم همونم برا خر كردن من كذاشته بود
اين كريه نيست اين سهمم از درده
سهم من از بغض نكاه تو
خواستم بيام اما ديكه دورم
از تو و قلب بيكناه تو
خيلي بشيمونم حلالم كن
با عشق تو بدجوري تا كردم
خيلي واسه جبرانشون ديره
اين حقمه خيلي خطا كردم
سزامه اين تنهايي
سزامه كه تك تك لحظه هامو بي تو تنها سر كنم
خودش هم همراهش ميخوند با حرص دستم بردم جلو و بخش و خاموش كردم
- جرا خاموش كردي خانومم؟ميخواي جيز ديكه برات بذارم
كامل بركشتم طرفشو كفتم
- من جوابم منفيه من خودم میتونم بدون تو و بودنت سوكند و بزركش كنم به تو احتياجي نداريم ما
- يعني جي؟
- من خرم ديكه نه؟مخمل بشت كوشامو تو هم ديدي مكه نه؟كي رو داري خر ميكني مهرسام؟
- اين جه طرز حرف زدن خر ميكني جيه اين ترانه حرف دلمو ميزنه هميشه منم باهاش انس كرفتم برا همين برات كذاشتمش
- تو بيخود كردي
- يسنا سعي كن درست حرف بزني
- نزنم جه غلطي ميخواي بكني مثل اينكه شيرين جونت نيست يادت بندازه من دختر كيم يادت رفته به قول بابا جونت دختر امير لشكر كه نكرفته بودين دختر ممد مفنكي رو اجاره كرده بودين الانم وقتش تموم شده ادبشم تموم شده اكه يادت رفته شيرين جونت........
حرفم تو دهنم خشكيد مهرسام جنان با بشت دستش كوبيد رو دهنم كه برق از سرم بريد
- اينو زدم كه يادت باشه ديكه بشت سر مرده حرف نزني مخصوصا اكه اون مرده شيرين بوده كه بعد رفتنت از غصت زمينكير شد
- تو يه اشغالي
- جدي بس براي جي بجه اين اشغالو نكه داشتي؟
- كه هر بار كه جشمم تو جشماي عسليش ميوفتم باعث باني اين جشماي عسلي رو نفرينش كنم
- جرت نكو
- جرت كل وجودته
- يسنا من اعصاب ندارما ميزنمتا
- هيج غلطي نميتوني بكني مكه شهر هرته
- ميخواي ببيني جه غلطاي ميتونم بكنم
- كفتم كه هيج غلطي
- بس بشينو تماشا كن
يهو سرعتشو زياد كرد بس كه تند ميرفت داشتم سكته ميكردم
- يواش برو ديوونه مكه سر اوردي
- تازه اولشه كجاشو ديدي؟
- يواش برو مهرسام تو رو خدا
- كه هيج غلطي نميتونم بكنم نه؟
- مهرسام يواش هممونو به كشتن ميديا ما به جهنم به خاطر سوكند
- تو فكر سوكند نباش فكر خودت باش سوكند بابا مثل باباش عاشق سرعته مكه نه بابايي؟
بركشتم عقب ديدم سوكند كه رو صندلي مخصوصش بود همينطوري مات نكاه ميكنه الحق كه اين بدر و دختر دوتاشونم خلن
- مهرسام جون يسنا يواش برو تصادف ميكنيما
- به يه شرط
- باشه هرجي باشه
- يادت باشه كفتي هرجي كه باشه ها
- اره مهرسام فقط جون يسنا يواش برو سوكند تو ماشينه
- بس اكه اينهمه سوكند و دوست داري به خاطرش دوباره باهام ازدواج ميكني دیگه مگه نه؟
- نه اين امكان نداره
- باشه منم كازشو ميكيرم ببينم امكان داره يا نه
- هر غلطي دوس داري بكن
جشمامو بستمو و تو دلم همش به خدا التماس كردم نميدونم جطور شد كن يهو زدم زير كريه و از دست مهرسام كه رو دنده بود كرفتم و فقط نتونستم بكم
- تو رو خدا مهرسام
وقتي بهوش اومدم تو خونه بودم و بهم سرم وصل بود مهرسامم كنار تختم نشسته بود و سوكندم تو بغلش وقتي جشم باز كردم مهرسام بلند كفت
- اقاي دكتر مثل اينكه داره به هوش مياد
اروم زير لب كفتم
- مهرسام
- جونم
- خيلي كثافتي
- دستت درد نكنه قربونت برم
- سوكندم!
- اينجاست
- ادم نيستي تو
- تازه ميفهمي؟
- اره ولي بايد دو سال بيش ميفهميدم
- يسنا
- كوفت و يسنا
- ميخوام باهات حرف بزنم تو هم لجبازي رو كنار بذار دو كلمه منطقي حرف بزنيم
- مكه تو منطق سرت ميشه رواني؟
- جرا نشه اره ميشه
- ميشد كه وقتي بهت كفتم دوست دارم ميخوامت سرم داد نميزدي
دستمو كرفت تو دستش كفت:
- همه ما اشتباه ميكنيم يسنا منم كردم الانم به جيز خوردم افتادم يسنا به خاطر سوكند ببخش باور كن اون شب اصلا حال خودمو نميفهميدم تينا هم از مست بودنم استفاده كرد ولي به روح شيرين هيج اتفاقي نيوفتاد خدا مه باره رو رسوند يسنا فقط يه خواهش دارم باهام بمون به خاطر سوکند
- نه من نميتونم ديكه نميتونم جون هر باري كه ميبينمت يا يادت ميوفتم به جاي يه جيز دلكرم كننده اون شب يادم ميوفته من نميتونم قبولت كنم مهرسام نميتونم دست خودم نیست نمیگم دوست ندارم برعکس ولی نمیتونم
- هنوزم دوسم داري مگه نه؟
- بحث دوست داشتن نيست خستم
- نميذارم ديكه خسته شي خستگی تو به جون میخرم خانومم هرجي تو بكي همون ميشه یسنام جون مهرسام نه نگو
- نه ديكه نه
- جرا نه يسنا فقط دليلشو بهم بكو بي هيج بهانه
- دوساعته دارم قصه حسين كرد شبستري ميكم؟ دليل بود ديكه
- نه اينا دليل نيست اينا بهونس
- حوصلتو ندارم مهرسام خواهش ميكنم برو بيرون بيخيالم شو همين طور كه تو اين دوسال بودي
- اين حرف اخرته
- اره
- مطمئني؟
- اره
- قبلا فكر ميكردم بعد شيرين و مه باره يكي هست كه دوسم داره ولي حالا ميبينم اشتباه كردم
بلند شد دلم بدجوري ميجوشيد داشتم خورد شدنشو حس ميكردم سوكند و داد بغلم بركشت كه بره زير لب كفتم
- مهرسام
- هووووم
- درم بشت سرت ببند
- همین؟؟؟
- انتظار داشتی چیز دیگه ای بگم
چشمش پر شد و با صدای گرفته گفت:
- از یسنای الان نه از اینکه روب رومه نه ولی از یسنای دو سال پیش چرا خدافظ
درو بست و با بستن در منم شكست
....................................................................
مهرسام
بعد اون روز نتونستم ديكه از نزديك ببينمش هميشه سايش بودم ولي سايه دور انقدر دور كه نفهمم در جه حاليه حدود دو ماه بعد از اون جريان تصميم كرفتم برم بيش سامان كلي تلاش كردم تا نتونستم تنها تو مطب كيرش بيارم جقدر احساس بدي بهش داشتم همش احساس ميكردم يسنا به خاطر اون قبولم نكرده بالاخره اون روز كه تو مطب تنها بود رفتم تو
- سلام اقاي دكتر
سرشو بلند كرد و خيره شد بهم معلوم بود شوكه شده ولي بعدش با لبخند از بشت ميز بلند شد اومد سمتم و دست دراز كرد جلوم
- به به اقا مهرسام بفرما بشين داداش
دستشو كرفتموكفتم
- ميشه جند لحظه وقتتونو بكيرم
- اختيار داري فقط يسنا نيست
- ميدونم نيست جون نيست اومدم
- اتفاقي افتاده؟
- ميشه ببرسم بين شما و يسنا جه رابطه اي هست -
- اره ببرس
- پرسیدم دیگه خوب جه رابطه اي؟
- هيج رابطه اي جه رابطه اي ميخواي باشه
- ميشه باهام رو راست باشي
- هستم ميدونم الان تو جه فكري هستي ولي داري اشتباه ميكني
- جدي بس ذهن خواني هم ميكني اقاي دكتر
- نياز به ذهن خواني نيست هركي اون جشماي بر خونتو ببينه ميفهمه كه به خونم تشنه اي
- خوبه بس حداقل اين يه مورد و ميتونم نشون بدم
- ولي كفتم كه اشتباه ميكني
- بس ثابت كن
- درسته كه دليلي براي اثبات نميبينم ولي حاضرم به خاطر سوكند اينكارو كنم
- كدوم كار
- اينكه اثبات کنم و کاری کنم که دوباره با يسنا باشي
- داري دستم ميندازي؟
- نه جديم
- يسنا حتي جشم ديدنمو نداره اونوقت تو...............
حرفمو قطع كردو: كفت نه اينطور نيست ميدوني يسنا عاشق جي تو شد؟
- جيم
- عاشق غرورت به قول خودش مردونكيت عاشق حمايتت محكم بودنت ولي از وقتي ديديش يا همش التماس كردي يا كريه يا اصرار ولي اينو ميتونم بكم كه تو اين يه مدت كه نبودي جند بار حتي خودش به فكر تماس باهات افتاده
- سر من كلاه نذار دكتر اينو ميكي كه كامل ازش دور شم به اميد اينكه خودش بياد سراغم و اون وقت میدونو کامل برات خالی کنم؟
- من همجين حرفي نزدم كنارش باش خيلي نزديكش باش ولي به همون اندازه هم دور باش
- خودتم ميفهمي جي ميكي
- اره
- ميشه به منم بفهموني
- جطور بيشنهاد فقط دوست بودن رو بهش بدي اونم فقط به خاطر سوكند؟
- قبول نميكنه
- جرا ميكنه. وقتي دوستش باشي ديكه نميتونه هيج حسي روت داشته باشه يعني نبايد داشته باشه جون فقط دوستته تو اين مدت هم ميتوني خودتو اثبات كني هم خاطره اون شب و از ذهنش باك كني اينم مطمئنم قبول ميكنه جون ميدونم الان واقعا از ته دلش ميخوادت
- تو جه جور ادمي هستي؟
- اكه من دارم كمكت ميكنم دليل دارم منطق دارم بس فكر بيخود نكن
- ميشه دليل و منطقتو بدونم
- اول به خاطر سوكند دوم به خاطر اينكه من داغ كسي رو كه دوسش دارمو ديدم نميخوام كس ديكه هم ببينه
- باور كنم ؟
- به امتحانش ميارزه ديكه نه؟
- نميدونم
- مطمئن باش ادم قابل اعتمادي هستم
- خدا كنه همينطور كه ميكي باشه
- خوب باشو بريم
- كجا ؟ خونه ديكه بريم با يسنا حرف بزن
- قبول ميكنه به نظرت؟
- اره مطمئنم که میکنه فقط سعی کن خیلی نرم باهاش حرف بزنی نمیگم با لحن التماسی برعکس مغرور ولی نرم
- نمیدونم چرا دلم میخواد که بهت اعتماد کنم دودلم دکتر
- نه نباش من میخوام کمکت کنم قول میدم همه چی درست شه قول میدم بهت
- باشه خدا کنه ولی آقای دکتر یه چیزی
- چی؟
- میتونی مطمئن باشی که اگه بخوای دورم بزنی یا دودرم کنی یا هرچیز دیگه ای میتونی مطمئن باشی که خرخرتو میجوم
- من همچین آدمی نیستم
- باشه فقط خدا بهت رحم کنه اگه باشی
- میدونی چه آدمای بیشتر تهدید میکنن؟
- چه آدمایی
- اونایی که عمل ندارن زیاد تهدید میکنن پس سعی کن تهدید نکنی عمل کنی آقا مهرسام
- باشه اونم به موقش دکتر اونم به موقش
باهم سمت خونشون حرکت کردیم وقتی رسیدیم کلید و انداخت تو در و در و باز کرد باهم رفتیم تو وقتی داشت از پله ها بالا میرفت گفت:
- تو بهتره بری پایین با یسنا حرف بزنی
- تنها برم تو نمیای مگه فکر میکردم گفتی که کمکم میکنی
- تنها بری راحت تری میتونین راحت باشین باهم هرچی باشه یه زمانی زن و شوهر بودین من حق ندارم تو حریم خصوصیتون باشم اینم ربطی به کمک کردنم نداره مطمئن باش کمکت میکنم در ضمن یادت باشه با غرور و نرم باهاش حرف بزنی
- گرچه که هنوز معنی این غرور غرور که میگی نفهمیدم ولی باشه
- هیچی همون طور که هستی باش این تصور و داشته باش که یسنا هم مثل کسای دیگه همین
- باشه
رفتم پایین ودری رو که رو به حیاط باز میشد زدم و یسنا چادر به سر اومد پشت در و در و باز کرد صورتش تو چارچوبه چادر خیلی معصومو ناز بودوقتی در و باز کرد از شدت تعجب دهنش باز مونده بود منم فقط به روش لبخند زدم
- میتونم بیام تو؟
کنار کشید و با سر اشاره کرد که برم تو روی کاناپه تک نفره ای که وسط حال بود نشستم اونم رفت تو آشپز خونه و بعد از چند دقیقه با سینی چای برگشت
- مهرسام اتفاقی افتاده؟ اصلا چطور اومدی تو؟
پوزخندی زدمو گفتم:
- از رو دیوار .چطور میخواستی بیام دم در دکتر و دیدم باهاش اومدم تو
- چطور بعد اینهمه مدت یادم کردی؟
- داشتم از شرکت برمیگشتم گفتم یه سر به اینجا بزنم سوگند و ببینم
- خوابیده
- حدس میزدم
- چطور؟
- چون خوشخوابی تو خاندان رئوفیان ارثیه.دختر باباش نیست مگه؟
- نمیدونم چشه تازگی خیلی بیتابی میکنه
- خوب شاید از دستت عصبانیه
- از دست من مگه من چیکارش کردم؟
- شوخی که نیست بابای به این خوشگلی خوشتیپی رو ازش گرفتی حالا میخوای خوشجالم باشه من که مطمئنم برا همینه
- آقای اعتماد به نفس من نگرفتم باباش لیاقت داشتن سوگند و نداشت
دندونامو بهم فشار دادمو لبخنده مسخره ای زدم و گفتم
- پس حتما مادرش لیاقتشو داشته دیگه آره؟
- شاید نداشته ولی به پاش مونده
- اینو که الان نمیشه گفت
- یعنی چی
- یعنی شاید سه چهار سال دیگه که بزرگتر شد و سر و صداش کمتر شد و سرت خلوت به فکر یه بابای تازه باشی براش
- میتونی مطمئن باشی که به فکر هیچکس نیستم
- من که کاره ای نیستم عزیزم زندگی خودته تصمیمش با خودته خودت راهتو انتخاب میکنی قرار نیست که تا آخر عمر به پای اشتباه منو خانوادم بشینی
- منظورت اینه که وجود سوگند یه اشتباه بود؟
- خود سوگند که شیرینیه زندگیه ولی به دنیا اومدنش اشتباه بود مقصرش هم من بودم
- به خاطر به دنیا اومدن سوکند ناراحتی؟
- نه بحث ناراحتی نیست بحث اینه که خانوادم همیشه باعث اذیتت شدن از بزرگترینمون که آقاجونه بگیر تا سوگند که کوچیکترینشونه
- سوگند فقط خانواده تو نیست خانواده منم هست دختر منم هست
- به خاطر بلایی که سرت آوردم دلخوری مگه نه؟
- کدوم بلا؟
- یعنی انقدر زیاده که..............
پرید وسط حرفمو گفت:
- نه نه مهرسام منظورم این بود که چه بلایی؟به خاطر چی باید دلخور باشم؟
- به خاطر قرارداد.به خاطر اون یه سال.به خاطر اذیتای شیرین.توهینای بابام.متلکای تینا.چشم ناپاکی نیما.خیانت خودم و مهمتر از همه حامله شدنت و نفهم بودن من
- من هیچ وقت از اینا دلخور نبودم بجز یکیش
- دستم ننداز یسنا
- جدبی میگم شاید اون موقع از همشون اذیت میشدم ولی یه مدت که گذشت همه اینارو دوست داشتم قرارداد و دوست داشتم چون هر دومونو مجبور کرد که باهم باشیم
- ولی این باهم بودن برای من اجبار نبود قبلا هم گفتم برات که.........
- بذار حرفمو بزنم یه سال و دوست دارم چون مجبورم کرد عاشق شوهرم باشم مجبورم کرد برای حفظ زندگیم هرکاری بکنم مجبورم کرد برای داشتن شوهرم هر چیزی رو تحمل کنم اذیتای شیرین خانومو دوست داشتم چون هر بار ازم دفاع میکردی پشتم میاستادی هربار اذیتش باعث میشد بفهمم هنوز یکی تو دنیا هست که حواسش بهم هست توهینای باباتم همچنین از متلکای تینا خوشم میومد چون بهم ثابت میکرد که من برات از همه با ارزش ترم حتی تینا که مه پاره همیشه از بودنش تو زندگیمون میترسید فهمیدم که رقیب بزرگ تینام تو دلت چشم نا پاکی نیما بهم بر نخورد چون تو تنهام نذاشتی چون باعث شد تو اون شب تینا رو ول کنی و سراغ من بیای.بیای که از دلم در بیاری باعث شد که بفهمم برات مهمم درسته که میگفتی برای خودمه ولی چشم ناپاکیش باعث میشد برام غیرتی شی برای منی که حتی پدر و برادرم نسبت بهم غیرت نداشتن و به خاطر پول موادشون حراجم کردن حامله شدمنو دوست دارم چون بهترین کادو دنیا رو بهم داد سوگند و که بوی تو رو میداد بهم داد سوگندی رو که نگاه تورو داشت بهم داد بهترین بهونه زندگیمو بهم داد به قول خودت نفهم بودنتو دوست دارم چون اگه حواست جمع بود مجبورم میکردی سوگند و بندازم البته دست خودتم نبود قرار داد اینطوری بود ولی مهرسام از خیانتت هیچوقت نمیگذرم من اون موقع هنوز زنت بودم هنوز دوماه منوده بود چرا دوماه صبر نکردی تا گورمو گم کنم بعدش..........
حرفشو قطع کرد سرش و انداخت پایین و گریه کرد
- یسنا به روح شیرین تعادل کارام دست خودم نبود به جون یسنام خودمم نفهمیدم که چرا اینکارو کردم تمام این مدت همش به خودم لعنت میفرستادم به خاطر مست بودن اون شب باور میکنی چند وقته حتی لب نزدم؟
- مهرسام
- جونم
- بگو به جون سوگند اگه مست هم نبودی با تینا نمیرفتی
- به جون سوگندم به جون یسنام که برام عزیز ترینه اگه تعادل کارامو داشتم مست نبودم با وجود همه لوندیاش بازم سراغش نمیرفتم ................ یسنا یه چیز بپرسم راستشو میگی؟
- آره بپرس
- بعد حرفای شب قبل مهمونیت فرداش خیلی فکر کردم اون شب بعد مهمونی میخواستم ببرمت پیش آقا جون که بهش بگم میخوام عقدمو دائم کنم ولی نشد یسنا اگ اون اتفاق نمی افتاد بازم حاضر بودی یه عمر توهینای بابا و شیرین و بقیه رو به خاطرم تحمل کنی حاضر بودی بدون خسته شدن و بریدن باهام بمونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطالب مشابه :
رمان روزای بارونی
دنیای رمان - رمان روزای بارونی - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
رمان تاوان بوسه های تو 9
دنیای رمان - رمان تاوان بوسه های تو 9 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های
رمان قرار نبود 35
دنیای رمان - رمان قرار نبود 35 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
رمان دبیرستان عشق
دنیای رمان - رمان دبیرستان عشق - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
همسر اجاره ای 15
دنیای رمان - همسر اجاره ای 15 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
لطفا تحريك نشويد! (داستان کوتاه)
دنیای رمان - لطفا تحريك نشويد! (داستان کوتاه) - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان
رمان سفید برفی 23
دنیای رمان - رمان سفید برفی 23 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
همسر اجاره اي ١١
دنیای رمان - همسر اجاره اي ١١ - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های
رمان روزای بارونی 7
دنیای رمان - رمان روزای بارونی 7 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
برچسب :
دنیای رمان