آفرینش انسان در تاریخ اساطیری ملل مختلف (مطلب علمی)
واژه اسطوره :
اسطوره کلمه ای معرب است که از واژ ه یونان هیستوریا (historia)به معنی «جستجو،آگاهی وداستان» گرفته شده است ،(بازمانده این واژه در زبان انگلیسی story می باشد که به معنی «داستان حکایت » است ،و در زبان فرانسه historie «تاریخ وحکایت » معنی می دهد . برای بیان مفهوم اسطوره در زبانهای اروپایی از بازمانده واژه یونانی میتوس myth به معنی «شرح ،قصه و خبر » استفاده شده ،(در زبان انگلیسی myth و در زبان فرانسه mythe .به شناخت این دانش در انگلیسی mythology ودر فرانسه mythologie گفته می شود ).
تعریف اسطوره :
در فرهنگ عامه اسطوره به معنی (آنچه خیالی و غیر واقعی است وجنبه افسانه ای محض دارد ) می باشد .
اما اسطوره را باید داستان وسر گذشتی «مینُوی» (آسمانی ،روحانی ،مربوط به فراسوی جهان مادی ،غیر ملموس و آن جهانی .)دانست که معمولاً اصل آن معلوم نیست وشرح عمل ،عقیده ،نهاد یا پدیده ای طبیعی است به صورت فراسویی که دست کم بخشی از آنها از سنتها و روایتها گرفته شده وبا آیین ها وعقاید دینی پیوندی نا گسستنی دارد .در اسطوره وقایع از دوران اولیه نقل می شود ،به عبارت دیگر سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید می آید وبه هستی خود ادامه می دهد ،شخصیتهای اسطوره را موجودات مافوق طبیعی تشکیل می دهد و همواره هاله ای از تقدس ،قهرمانهای مثبت آن را فراگرفته است .
حوادثی که در اسطوره نقل می شود همچون داستانِ واقعی تلقی می گردد ،زیرا به واقعیتها برگشت داده می شود و همیشه منطقی را دنبال می کند،اسطوره گاهی به ظاهر حوادث تاریخی را را روایت می کند ، اما انچه در این روایتها مهم است صحت تاریخی آنها نیست بلکه مفهومی است که شرح این داستانها برای معتقدان آنها در بر دارد ، و همچنین از این جهت که دیدگاههای آدمی را نسبت به خویشتن وجهان آفریدگار بیان می کند دارای اهمیت است .
اسطوره های نیممه تاریخی عبارت است از تحول و تکامل حوادث و وقایع ابتدایی وهمچنین شرح کار های فوق العاده که به دست آدمیان زورمند انجام گرفته است و اندک اندک شاخ وبرگ یافته و به صورت داستا نهایی پر از عجایب و غرایب در آمده اند.
بتدریج هاله ای از تقدس دینی به دور آنها حلقه زده وجنبه الوهیت پیدا کرده اند ، باید افزود که اسطوره با حکایت های که از زبان حیوانات نقل می شود واعمال و احسا سات انسان در آنها به حیوانات نسبت داده می شود فرق دارد ، این حکایت ها اغلب جنبه تمثیلی دارند و بر مفاهیم معنوی و اخلاقی تاکید می ورزد (مانند حکایتها ی کلیله دمنه ).اسطوره همچنین با افسا نه هایی که کارهای غیر عادی را در چهار چوب زندگیهای روزمره و معمولاً با نتیجه ای اخلاقی نقل می کنند و نیز با قصه وخیالبافیها ی شاعرانه و ادبیات داستانی تفاوت دارد .
اسطوره به همراه موسیقی، قدرت انتقال معنا و پیامی را دارند که زبان روزمره و عادی فاقد آن است، اسطوره به مثابه یک زبان با نظام نمادینی که ساختاری زبانی دارد، مهمترین رسالتش انتقال معنا در یک فرآیند ارتباطی است
آفرینـش انسـان درتاریخ اسـاطیـری ملّـل گـونـاگـون
1 _ آفریـنش انسـان در تـاریـخ اسـاطیری چیـن
پانگو ؛ خداي نخستين پس از زاده شدن از بيهودگي جهان ملول شد و تنديس مرد و زني را با گل پيمانه زد و پانگو عنصر يانگ ( آسمان ) و يين ( زمين ) ؛ ] نر و ماده بودن [ را در آن دميد . ویا " نیو وا " الهه ای با بدن انسان و دم اژدها انسان را آفرید . حکایت می کنند که پس از آفرینش جهان توسط " پان گو " ، " نیو وا " به هر جای جهان سفر می کرد . با وجود آنکه در زمین کوهستان ها ، درختها ، علفها ، پرندگان ، حیوانات ، ماهی ها دیده می شود ، اما کماکان جهان بی حرکت بود . زیرا انسان نبود.
در این سمبل باستانی چینی، رنگ سیاه را می توان نشان عنصر مادینه و زمین ، و قسمت سپیدرنگ را نشان عنصر نرینه و آسمان تفسیر کرد. شکل این سمبل نیز نشان دهنده ی آمیختگی این دو عنصر با یکدیگر در طبیعت است.
در اسطوره ی چینی آفرینش، پانگو (خستین موجود زنده) از تخم یین و یانگ زاده شد و بدین صورت نقش آمیختگی این دو عنصر در آفرینش قابل درک است.
چینیـان بـاستـان عـقاید مخـتلف و تـقریـباً عجیـبی داشـتنـد
چینیان باستان عقیده داشتند که زمین همانند صفحهای صاف است که آسمان چون سرپوشی روی آن قرار گرفته و کشور خودشان، چین را مرکز زمین میدانستند و اعتقاد داشتند که کاخ خاقان نقطه مرکزی و اصلی زمین است و خاقانهای آنان نیز محور و اساس همه مردمان و خلایق جهان هستند. چینیان باستان با توجه به اینکه برای آسمان احترام خاصی قائل بودند، وقتی که به آسمان نگاه میکردند، در مقابل آن خضوع و کوچکی میکردند و حتی زارعان و کشاورزان چینی به آسمان توجه زیادی داشتند و چون میگفتند که از آسمان نزولات زیادی میآید و آفتاب از آسمان میتابد و با این عوامل است که محصولات آنها رشد میکند، پس برای آن احترام خاصی قائل بودند.
براساس روایتهای سنتی که در چین بیان شده در آغاز چین تحت فرمان دوازده خاقان بوده، این دوازده خاقان ۱۸ هزار سال بر این سرزمین حکومت کردهاند. بعد از این مدت در هزاره سوم قبل از میلاد سه خاقان به حکومت میرسند.
1 . فوشی
فوشی و جانشینان او مخترع بودند و اختراعاتی در دوران خودشان انجام دادند به طوری که میگویند، فوشی با ملکه خودش (زن خودش) راه و رسم ازدواج، خط نویسی، نقاشی، ماهیگیری، پرورش کرم ابریشم را به مردم میآموخت.
۲ شننونگ
شن نونگ از جمله کسانی بود که برای اولین بار به زراعت پرداخت و به مردم کشاورزی آموخت
۳ هوانگتی
هوانگ تی را بهترین و شجاعترین فرمانروا میدانند.
معالوصف گزارشات مربوط به چینیان از یائو (yao) آغاز میشود. یائو، فردی فرزانه، مودب و صادق بود مردم در زمان فرمانروائی یائو در آرامش کاملی بودند. یائو باعث شد که ادب و فرزانگی در میان مردمان رونق پیدا کند. یائو چون در میان فرزندان و اطرافیان خود فرد لایق و با کفایتی پیدا نکرد، لذا فروانروائی را به شون (shun) داد. شون فرد با تقوا و پرهیزکاری بود. شون قبل از مرگش جانشین و فرمانروائی را به یو (yu) داد، و خود به آسمان صعود کرد. امّا یو زمانی که به پادشاهی رسید کارهای مهمی انجام داد. در زمان او سیلابهای بزرگی در چین جاری بود لذا او دستور داد که ۹ کوه عظیم را بشکافند و با این ۹ کوه جلوی ۹ رودخانه را بگیرند و آنگاه ۹ دریاچه پدید میآمد. به همین دلیل است که چینیان باستان معتقد بودند که اگر یو نبود آنان امروزه باید همچون ماهی بر روی آب شناور بودند. و البته چین باستان دوران و حکمای زیادی را به خود دید.
قــائــده تــائــو
در جهان از نظر چینیان قدیم و باستانی یک اصل کلی و مؤثر مطرح بود که آن را تائو میگفتند که اساس زندگی مردم بر این اصل پایبند بود. گرانت در تاریخ تمدن چین در مورد تائو نظرات گوناگونی بیان میکند و به طوری که تائو را گاهی اوقات با مانا تشبیه و مقایسه میکند. در آئین تائو دو اصل جدا از هم معرفی میشود اولی یانگ که نر معرفی شده و دومی یین که ماده معرفی شده است. تفاوت بین این دو اصل در گذشته و قدیم در اوضاع اجتماعی مردم تأثیر داشت و از اتحاد این نر و ماده همه چیز به وجود میآمد. تائو به طور کلی عبارت بود از قانون ثابت جریان اشیاء و روش مقرر برای حرکات همه موجودات. چینیان معتقد بودند که تائو در عالم هستی ازلیت دارد و قانون تائو قانونی است سرمدی و همچنین بر طبق آئین تائو راه و روش حرکت تمام موجودات عالم به طرف کمال است و این حسن تناسب و کمال بر طبق تائو امکانپذیر است و انسانها برای اینکه بتوانند به کمال برسند باید خود را با تائو هماهنگ کنند.
منابع
- تاریخ فلسفه چین ترجمه ع. پاشائی
- تاریخ تمدن چین ، گرانت
- تاریخ ادیان جان بیرناس، ترجمه، علی اصغر حکمت، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ دوازدهم،
2 _آفرینـش انسـان در تـاریـخ اسـاطتیر سـرخ پـوسـتان
کایوتی یا Coyote نیروی خداگونهی حیلهورز (Trickster) در اسطورههای سرخپوستان آمریکایی است
کیهانزایی یکی از درونمایههای اصلی اسطورهشناسی سرخپوستان آمریکای شمالی است. امکان تأثیر آغازین اروپاییان را نمیتوان نادیده گرفت. بررسی بیش از ۳۰۰ گونهی اصلی حضور این هفت نوع نمادینِ اصلی را آشکار میکند: غواص زمین؛ پدر جهان؛ ظهور؛ عنکبوتـ آفریننده؛ آفرینش با کشاکش یا دزدی؛ آفرینش از یک غول کیهانی؛ و جفت آفریننده . بنمایهی غواص زمین (که در سراسر آمریکای شمالی رایجتر از همه است) آفرینش را به یک شخصیت حیوانمانندی نسبت میدهد که به ته یک اقیانوس آغازین شیرجه میزند تا گل و لای و ماسه بیاورد که از آن یک کیهانِ کمابیش شکننده ساخته شود. معمولاً تکمیل آن به عهدهی یک پهلوان فرهنگ یا نیرنگباز است. بنمایهی پدر جهان (که اساساً محدود به جنوب غربی است) رابطهی جنسی آسمانْپدر و زمینْمام را شکل میدهد که در جاهای دیگر بسیار رایج است. عمل جنسی مقدمهی آفرینش حقیقی است که معمولاً پس از جدایی آنها رخ میدهد. اسطورههای ظهور (عمدتاً در جنوب غربی، و در میان برخی سرخپوستان دشتها) دگردیسی تدریجی نوع بشر و جانوران و غیره را نشان میدهد و این در حالی است که آنها از میان جهانهای پیاپی میگذرند تا به جهان کنونی یا فرجامین وارد شوند. در روایتهای «عنکبوت»ـ آفرینش آمده که این شخصیت اولین موجودی است که تاری میتند که جهان بر آن معلق است. اسطورههای کشاکش (اساساً در غرب و شمال غربی) آفرینش را به کارهای یک شخصیت نیرنگباز نسبت میدهد که برای به دست گرفتن مهار عوامل عنصری آفرینش (خورشید، آتش، خاک، آب) «دزدی میکند» یا میجنگد. بنمایهیی که کمتر متداول است آفرینشی است که از تقسیم دوبارهی بخشهای بدن یک غول فروافتاده پدید میآید (این بنمایه در شمال شرقی و شمال غربی وجود دارد). نوع هفتم که به طور گستردهیی وجود دارد آفرینش را به همیاری یا رقابت دو عامل آغازین (دوقلوهای پهلوان) نسبت میدهد که به شکلهای گوناگون به صورت برادران دوقلو، خواهران، پدرـ پسر، عموـ برادرزاده و مانند اینها آشکار میشوند.
منبع: کتاب فرهنگ ادیان جهان
3 _آفرینش انسان در تاریخ اساطیری آمریکای جنوبی
اینها را میتوان در سه نمایشنامهی اصلی که هر یک بُنمایههای گوناگون دارند گروهبندی کرد. در نمایشنامهی اول، آفرینش از طریق اندیشه و رؤیا یا نیت موجوداتِ غالباً برترِ الاهی ناگهان از هیچ بر میجوشد. این موجودات پس از آن که هستیِ آفرینش آغاز شد از آن دست برمیدارند. در نمایشنامهی دوم، که شاید در اکثر کیهانزاییها چنین باشد، آفرینش از طریق استحالههایی که در موجودات آغازین صورت میگیرد یا در توالی متغیر پهلوانان رخ میدهد که با یک حالت اولیهی امور آغاز میشود و در مسیر آفرینش استحالههایی در آن صورت میگیرد. در این نمایشنامه بنمایههایی از این گونه میتوان یافت: پدید آمدن آفرینش از راه زیارت و دورهگردی خنیاگرانهی پهلوانان؛ آفرینش از طریق مرگ یک موجود آغازین که واقعیت را تبدیل میکند یا تغییر شکل میدهد؛ آفرینش از طریق پیوند جنسیِ پدید آورندههای آغازین که وصلشان تبدیلات خلاق به وجود میآورد؛ و همآفرینی در جایی که صانعها [یا جهانآفرینها] demiurge، پهلوان فرهنگها، نیرنگبازها و نیاکان با یکدیگر یا با موجود برتر رقابت میکنند تا آفرینش را کامل کنند. سومین نمایشنامه آغاز یک عصر خلاق نو را با انهدام فاجعهآمیزِ جهانِ آغازین مشخص میکند که یکی از مهمترین وقایع در تاریخ اسطورهیی آمریکای جنوبی است.
روایات بیشماری وجود جهانهای دیگری را تأیید میکند که پیش از جهان کنونی وجود داشتند؛ هر یک از این جهانها ناقصاند و انهدام مصیبتبارِ ناشی از سیل، آتش، بلایای طبیعی دیگر و گندیدن یا سنگ شدن را متحمل میشوند. از این انهدام، نمادهای گوناگونی پدید میآید که نمایندهی گردونههای رستگاریاند که جهان نو از طریق آنها آفریده میشود. در همان زمانی که مصیبت، وجودِ آشفته، همگن و همسانِ موجودات آغازین را از میان میبرد، دورهیی بودن و وجود چندگانه و همبستگی نظاممند میان نظامهای چندگانهی هستی (جانوران، چهار جفت و محورهای اصلی، رنگها، اَشکال، صداها) را پدید میآورد. آنگاه موجودات آغازین شکلهای پنهان، جزیی یا دورهیی به خود میگیرند. گفتار، صدا و موسیقی پدید میآیند که اختلاف هستیشناختیِ میان هستی آغازین و اینجهانی را پدید میآورند. زندگی انسان و صورت جداگانهی تجربهی انسانی چندگانه از جمله وجود در زمان تاریخی، نمایشنامه را کامل میکند. بااینهمه آفرینش یک حساب بسته نیست: شاید اصول نظام الاهی گهگاه در تاریخ مداخله کند و این امکان را ایجاد کرده وضع موجود به نفع یک نظم کاملاً نو از میان برود.
4 _آفرینـش انسـان در تـاریـخ اسـاطیـری یونـان باستتان
چون زئوس در المپ بر سرير خدائي نشست و جنگ بزرگ با كرونوس وتيتانها پايان يافت ، پرومتئوس (peremethous= انديشه پيشرو) را فراخواند و فرموده " برده انسان را از گل رس بساز ، كالبد او را به شكل جاودانان بساز و من در او خواهم دميد ، هرچه لازم است بياموزش تا جاودانان را ستايش كند و پرستشگاهها بسازد و پس از زمان كوتاهي بميرد و به قلمرو برادرم هادس فرو رود و تحت فرمان وي درآيد . پرومتئوس براي اجراي فرمان زئوس به محلي در يونان پائوپئوس panopeous واقع در نزديكي دلفي رفت و بي درنگ با خاك رس ، گل آدم را ساخت و آن را شكل داد . سپس زئوس به آدمهاي خاكي زندگي بخشيد و پرومتئوس را بر آن داشت تا چيزهاي لازم را به ايشان بياموزد ]( ص 133 ) كتاب آفرينش مرگ در اساطير [ ؛ ] كتاب اساطير يونان راجر گرين ترجمه آقاجاني (ص 37)[ كه اين داستان شبيه كتاب مقدس است ؛در سفر پيدايش بخش دوم آيه هفت آمده است ؛ آنگاه خداوند از خاك زمين ، آدم را سرشت . سپس در بيني آدم روح حيات دميده است و به او جان بخشيد و آدم موجود زنده شد گل رس = adammah
در اساطیر یونان، آفرینش خدایان (در واقع اولین نسل خدایان یعنی تیتان ها) با آمیزش زمین (گایا. عنصر مادینه!) با آسمان (اورانوس. عنصر نرینه) آغاز می شود. اسطوره ای که بی شک اشاره به بارش باران از آسمان به زمین و بارور شدن زمین (به گونه ای اشاره ای جنسی) دارد.
5 _آفرینـش انسـان در تـاریـخ اسـاطیـری افـریـقا
مردم نيجریه بر اين باورند كه نخستين انسانها در آسمان آفريده شده و از آنجا به زمين گسيل شدند ( كه نزديك به روايات اسلامي است ) خداي بزرگ از خاك آدمي را قالب مي زد و آفريننده يكتا به اين كار حسد برد وشبانگاه خود را در ميان آدميان مخفي كرد تا راز خداوند بزرگ را بيابد كه خداوند بزرگ اين قالب را چگونه و از كجا آورده ( شبيه شيطان) خداي آفريننده ، خداي بزرگ را به خواب سنگيني فرو برد و وقتي خداي بزرگ برخواست انسانها را جاندار يافت .
6 _آفرینش انسان در تاریخ اساطیری مغولان
دربارهٔ خاستگاه نخستین مغولها، مطالب و افسانههای گوناگونی نوشته شده است. برخی ازپژوهشگران عقیده دارند که مغولهای حقیقی از تایگا یا جنگلهای سیبری آمدهاند که جایگاه حیوانات خزپوش مانند خرس و کفتار و روباه و سنجاب بوده است افسانههایی که دربارهٔ نژاد مغولان در «تاریخ سرّی» آمده و در زمان جهانگشایی آنان تنظیم شده است، حکایت از آن دارد که نژاد مغولان از یک گرگ نر و یک گوزن ماده پدید آمده است. دیوید مورگان معتقد است که کشور کنونی مغولستان، خاستگاه نژاد مغول بوده است
منبع :
بیانی، شیرین،مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
7 - آفرینش انسان در تاریخ اساطیری هند
در داستان های آفرینش هندی ، جهان با قربانی کردن خدای بزرگی به نام پروشا به دست سایر خدایان آفریده می شود . از هر قسمت از بدن پروشا گوشه ای از عالم ساخته می شود . نکته حائز اهمیت آن که آسمان از بند ناف پروشا به وجود می آید .. ناف نمایان گر تجلی و رشدی است به سوی بالا .در اسطوره های هندویسم می بینیم که از ناف ویشنو گل نیلوفری آبی رنگ می روید که در دل آن برهمن یعنی خدای آفریننده زندگی می کند. شبیه این داستان را در عکسی از کتاب مقدس می باشد . عکسی که در آن یوحنای قدیس پرنده ای بود که از نافش درخت انگوری روییده بود.. همانگونه که آفرینش در اساطیر هندی بدون وجود خدای آفریننده برهمن میسر نیست؛ حیات برهمن نیز به اتصال نیلوفر از طریق ناف با ویشنو مربوط است . حیات ما با هستی همچون جنینی با بند نافی نامرئی به طبیعت متصل است ؛ از این رو رابطه ی ما با هستی به مثابه رابطه ی جنین با مادر است و می توان پی برد که چرا در اساطیر زمین ، مادر انسان نامیده می شود . ما همه گیاهی هستیم که از ناف مادر یا زمین روئیده ایم و ریشه ی این گیاه در بدن مادر است با بریده شدن ظاهری از بند ناف ، جدایی اتفاق نمی افتد . این رابطه همیشگی است و به زعم بوداییان تا زمانی که انسان در بند کارما( احساسات و تمایلات زندگی) باشد این بند را نمی تواند ببرد و حتا بعد از مرگ نیز به زمین باز می گردد (تناسخ).اما در صورت بریدن بند کارما او به مبدا بر می گردد یعنی به سکوت بزرگ به بدن مادر کیهانی
8 - آفرینش انسان در تاریخ اساطیری مصریان
آتوم
آتوم، «خدای هلیوپولیس» و «خدای محدوده های آسمان» خدای آفریننده ی جهان مادی را خلق می کند که در اغاز زمان از نو [نماد «ناموجودی» پیش از افرینش، اقیانوس بی کرانه ای از آب ساکن در تاریکی] خروج می کند تا عناصر کائنات را بسازد. او به عنوان خدای خورشید، خود تکامل می یابد و به یک وجود تبدیل می شود. در نام آتوم نوعی مفهوم کلیت نهفته است، لذا وی در مقام خدای خورشید یکتا است، وجود متعالی و جوهر کلیه ی نیروها و عناصر طبیعت. بنابر این، نیروی حیات کلیه ی خدایان دیگری را که بعدا به وجود خواهند آمد در خود دار د
در اساطیر مصر در طول دوره های مختلف این تمدن، الهگان و ایزدان متفاوتی بر سریر قدرت خداوندگاری جهان نشانده شده اند، اما تنها الهه ای که در این تمدن، همواره مورد احترام و پرستش بوده، الهه ای است به نام ماعت که سمبل و نشان او (که در دوره ی پرستش اوزیریس به همسر او ایزیس منتقل گشت) یک علامت هیروگلیف می باشد. این علامت هیروگلیف را مصریان «عنخ» می خوانده ا ندشکل این سمبل بدون شک برای شما آشناست زیرا امروزه به عنوان سمبل و نشان جنس مؤنث شناخته می شود
منبع : کتاب اسطوره های مصری از مجموعه کتاب های "اسطوره های ملل"، نشر مرکز
9 _ آفرینش انسان در تاریخ اساطیری بابل
بابلیان اعتقاد داشتن خدایی بوده بنام آپسو وخدای دیگری بنام تیامت اینها یک موجودی را می سازند (غول) دریای آشوبگر ، این دریا به مرور زمان بخشی از وجودخدای تیامت به غول تبدیل می شود که جهان را تحت اختیار خو در می آورد و از طرف خدایان مردوک(نخستین بار او بود که جایگاه ایزدان را تعیین کرد و از خون کینگو، انسان را آفرید. الواح سرنوشت در اختیار مردوک بودند. او ارواح پلیدی را که باعث از بین رفتن نور ایزد ماه (سین) شده بودند، شکست داد.) برای نابودی حرکت می کند . و با پاره کردن بخشهای مختلف بدن تیامت توسط مردوک موجودات به وجود می آیند.
منبع:
فرهنگ الفبایی-موضوعی اساطیر ایران باستان، ملیحه کرباسیان، نشر اختران
10 . آفرینش انسان درتاریخ اساطیری اسکاندیناوی
در اسطوره ی آفرینش در اساطیر اسکاندیناوی، در هنگام آفرینش انسان، سه خدای نخستین یعنی اودین(اودین یا Odin خدای خدایان در اساطیر نوردیک است اودین هم خدای جنگ و مرگ است و هم خدای شعر و خرد. او نه روز گرسنه و تشنه و در حالی که به وسیله نیزه خودش زخمی نیز شده بود، از ایگدرازیل آویزان ماند (به همین دلیل نام ایگدرازیل به درخت جهانی داده شده است. ایگ از القاب اودین و به معنی هراس انگیز است) و پس از این مدت با آموختن نه سرود جادویی و هجده رون، سقوط کرد. بدین وسیله او توانایی این را پیدا کرد تا مردگان را به حرف وادارد و با خردمندترین آنها مشورت کند. )، ویلی(ویلی Vili در اساطیر نورس برادر اودین و وه است گفته شده که ویلی در جریان این خلقت به نوع بشر احساسات و هوش بخشید.)و وه(وه Ve در اساطیر نورس پسر بور و بستلا و بدین ترتیب برادر اودین و ویلی است که به همراه یکدیگر ایمیر را به قتل رسانده و جهان را خلق کردند. در جریان آفرینش اولین زن و مرد، گفته شده که وه به انسانها قدرت تکلم و همچنین حواس پنجگانه را بخشید. )، نخستین مرد، آسک، را از کنده ای از درخت زبان گنجشک و نخستین زن، امبلا، را از کنده ای از درخت توسکا خلق می کنند. اسطوره ای که درخت زبان گنجشک را بی هیچ جای شک و شبهه ای عنصری مذکر معرفی می کند.
از طرفی در اساطیر اسکاندیناوی عنصر تکیه گاه جهان (چنان که در سایر نظام های اسطوره ای زمین) درخت زبان گنجشک عظیمی است به نام ایگدرازیل.
یگدراسیل: درخت جهان در اساطیر اسکاندیناوی است. درخت زبان گنجشکی که نه عالم جهان وایکینگها بر آن قرار گرفتهاند و در اساطیر آنها جایی خاص دارد.
در اساطیر اسکاندیناوی، ایگدراسیل که به معنای "اسب آن یگانه هراس انگیز" است، و درخت جهانی نیز نامیده میشود، درخت زبان گنجشک عظیمی است که همه قسمتهای جهان (جهان اسطورهای اسکاندیناوی نُه قسمت دارد) را به هم پیوند داده و حفاظت میکند. ایگدراسیل ریشه های متعدد و طولانی دارد که ما تنها از محل سه ریشه آن با خبریم:
یک ریشه در آسگارد است و در زیر آن چاه سرنوشت، اورداربرونر، قرار دارد که نورنها از آن مراقبت و نگهبانی میکنند.
دومین ریشه، به یوتونهایم میرسد و چاه خرد، میمیزبرونر، در زیر این ریشه قرار گرفته است.
و اما سومین ریشهی شناخته شدهی ایگدراسیل، در نیفلهایم و بر فراز چاهی است که به هورگلمیر مشهور است و گفته شده که رودخانه های بسیاری از آن سرچشمه میگیرند.
خطرات متعددی همواره ایگدراسیل را تهدید میکنند؛ چهار گوزن (در بعضی نسخه ها چهار اسب) در میان شاخههای ایگدراسیل زندگی میکنند که دائما جوانه ها و برگهای درخت را میجوند. این چهار گوزن نماد و سمبلی از چهار باد (باز هم در بعضی نسخه ها چهار فصل) هستند.
یک سنجاب (یا موش خرما) به نام راتاتوسک هم در میان شاخههای درخت زندگی میکند. همینطور ویدوفنیر که یک افعی است و خروسی طلایی که بر روی بلندترین شاخهی درخت لانه کرده است.
ریشه های درخت را نیز افعیهای نیفلهایم یعنی، نیدهاگ، گراباک، گرافوولوث، گوین و موین میجوند.
گفته شده که در راگناروک، سورت، هیولای آتشین و فرمانروای موسپلهایم، ایگدراسیل را به آتش میکشد. طبق برخی روایات، درخت از این آتش سوزی نجات مییابد و نه تنها خود درخت بلکه دو انسان به نامهای لیف و لیفتراسیر که درون آن مأوا گرفتهاند زنده میمانند تا در جهانی که پس از راگناروک خلق میشود به زندگی ادامه دهند.
نامهای دیگر ایگدراسیل عبارتند از: مطالب مشابه : محلاتی ها - اخبار دانشگاه آزاد محلات - السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین - محلاتی ها انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - آفرینش انسان در تاریخ اساطیری ملل مختلف (مطلب علمی انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - دیکشنری - انجمن باستان شناسی دانشگاه ازاد اسلامی انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - معرفی گرایشهای باستان شناسی (باستان شناسی زیر اب در انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - نقالی - انجمن باستان شناسی دانشگاه ازاد اسلامی واحد انجمن نجوم دانشگاه آزاد محلات - شگفتیهای آسمان از منظر قرآن - Astrology Society University Of انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - دکتر تورج دریایی - انجمن باستان شناسی دانشگاه ازاد انجمن باستان شناسی دانشگاه آزاد محلات - دکتر صادق ملک شهمیرزادی - انجمن باستان شناسی انجمن نجوم دانشگاه آزاد محلات - اثبات شق القمر توسط ناسا - Astrology Society University Of انجمن نجوم دانشگاه آزاد محلات - دانلود فیلم ۲۰۱۲ - Astrology Society University Of Mahallatاخبار دانشگاه آزاد محلات
آفرینش انسان در تاریخ اساطیری ملل مختلف (مطلب علمی)
دیکشنری
معرفی گرایشهای باستان شناسی (باستان شناسی زیر اب در ایران)
نقالی
شگفتیهای آسمان از منظر قرآن
دکتر تورج دریایی
دکتر صادق ملک شهمیرزادی
اثبات شق القمر توسط ناسا
دانلود فیلم ۲۰۱۲
برچسب :
دانشگاه ازاد محلات