برنامه ریزی آموزشی ودرسی
برنامهريزى آموزشى
برداشتى است منطقى و علمى براى حل مسائل آموزشى که مشتمل است بر تعيين هدفها و منابع، بررسى شقوق مختلف عمل و انتخاب عاقلانه بين آنها تصميمگيرى در مورد هدفهاى مشخص در محدوده زمانى معين و بالاخره ساز کردن بهترين تدابير و وسايل براى تحقق بخشيدن منظم به تصميمات مزبور.
برنامهريزى فراگردى است مداوم، حساب شده و منطقي، جهتدار و دورنگر، به منظور ارشاد و هدايت فعاليتهاى جمعى براى رسيدن به هدف مطلوب.
مفاهيم برنامهريزى
جريان و مداومت در برنامهريزى
برنامهريزى به نوشتن برنامه ختم نمىشود بلکه فراگردى است که بايد مداومت داشته باشد و با توجه به بازتاب نتايج فعاليتهاى انجام شده، اطلاعات و يافتههاى جديد، تغييرات فن و تکنولوژي، پيشرفت دانش و معرفت، دگرگونى منابع و امکانات و تحول اولويتها و مقاصد، دايم ارزيابى شود و تکميل گردد.
ارشاد و هدايت در برنامهريزى
برنامهريزى متضمن ارشاد، هدايت و مداخله در فعاليتهاى جمعى است و بدين جهت بسته به چگونگى و ميزان اعمال نفوذ وى اشکال گوناگون بهخود مىگيرد مانند برنامهريزى متمرکز - الزامي، برنامهريزى ارشادى - ترغيبي، برنامهريزى حل مشکل و موردي. در اين زمينه بعداً گفتگو خواهيم کرد و توضيح خواهيم داد.
دورنگرى و هدفگيرى در برنامهريزى
برنامهريزى فعاليتى است جهتدار و دورنگر، بدين جهت بسته به چگونگى انتخاب هدف، ممکن است فعاليتى باشد آيندهنگر، آيندهساز، يا آينده گزين.
آيندهنگر
اگر هدف برنامهريزى فقط پيشبينى آينده باشد، در اين صورت فعاليتى است آيندهنگر. آيندهنگرها معتقد هستند که هر چند نمىتوان آينده را ساخت، ولى مىتوان تا حدودى خطوط اصلى آن را تشخيص داد و تصويرى مات از آن بهدست آورد و براى آن آماده شد. بهعبارت ديگر، مقصود و منظور برنامهريزان آيندهنگر، پيشبينى کردن آينده و آماده شدن براى آن است.
آيندهساز
اگر هدف برنامهريزى ساختن و شکل دادن به آينده باشد، در اين صورت فعاليتى است آيندهساز. برنامهريزان آيندهساز، که گاهى اوقات به آنها عنوان مهندسان اجتماعى نيز داده شده است، معتقد هستند که آينده را، بهخصوص از ديدگاه آموزش و پرورش، مىتوان ساخت و شکل داد. تکيه کلام اين افراد اين است که آينده هم اکنون با ما است. مراد و منظور اين گفته بهخصوص اشاره به کودکان است که مردان و زنان آينده خواهند بود و اجتماع آينده را خواهند ساخت. اجتماع را انسانها مىسازند و انسانها را آموزش و پرورش. بنابراين، آيندهٔ اجتماع را مىتوان از آموزش و پرورشى که اطفال امروز بهدست مىآورند، تشخيص داد. اين افراد مىگويند: برنامهريزان اجتماعى بايد، فارغ از جريانات گذشته و روز، تصويرى از آيندهٔ دلخواه رسم کنند.
آيندهگزين
اگر هدف برنامهريزى انتخاب کردن بين اشکال مختلف آينده باشد، در اين صورت فعاليتى است آيندهگزين. برنامهريزان آيندهگزين راهى بينابين آيندهنگرها و آيندهسازها انتخاب کردهاند. اين افراد نيز مانند آيندهسازان معتقد هستند که انسان در بند تقدير اسير نيست و مىتواند در شکل دادن به آينده کاملاً مؤثر باشد، ولى در عين حال بايد واقعبين بود. عواملى که در ساختن اجتماعهاى آينده مؤثر هستند، بسيار هستند. اين عوامل ثابت نمىمانند بلکه خود در حال تحول و دگرگونى هستند؛ مثلاً هر گونه تغييرى که منابع غذايي، ذخاير سوخت و منابع انرژي، تواناى بشر در مهار کردن طبيعت، تعداد نفوس، ترکيب جمعيت، مناسبات اقتصادى براى توليد و توزيع ثروت پيدا کند و هر تغييرى که در مناسبات انساني، روش زندگي، و ارتباطها صورت گيرد در عوامل ديگر نيز منعکس خواهد شد و تغييرات و تبديلاتى زنجيرى بهوجود خواهد آورد.
تفکر و عقلانيت در برنامهريزى
برنامهريزي، فعاليتى است حساب شده و منطقي؛ يعنى بايد متکى به اطلاعات دقيق و صحيح باشد. نيازها و انتظارات را تشخيص دهد، محدوديتها، تنگناها، موانع، و همچنين منابع موجود و محتمل را محاسبه و پيشبينى کند، از مقايسهٔ محدوديتها و منابع، حوزهٔ امکانات را تعيين کند، در محدودهٔ حوزهٔ امکانات راهبردها و تدابير گوناگون را براى رسيدن به مقصد با يکديگر بسنجد، و طرحهاى واقعبينانهٔ لازم را براى تحقق مقصود تنظيم و ارائه کند.
مفيد يا غير مفيد بودن برنامهريزى آموزش و پرورش
موزش و پرورش بارور، خلاق، و سازنده، امرى است حياتي. ولى تأمين آن براى همه مردم بهخصوص در کشورهاى کم توسعه يافته، بسيار دشوار است؛ زيرا، به منابع مادى و انسانى عظيم، راهبردها و تدابيرى منطقي، و کوششهايى پىگير و بسيار وسيع نيازمند است، و در بسيارى از کشورها فراهم آوردن مجموعهٔ اين شرايط در محدودهٔ زمانى کوتاه، و بهصورتى مداوم و خودساز، در شمار طراحىهاى اجتماعى بسيار دشوار مىنمايد. اگر برنامهريزى آموزشى منطقى و واقعبينانه نباشد، نه تنها به نتايج مطلوب نمىرسد، چه بسا ممکن است زيانهاى غيرقابل جبرانى را هم بهبار آورد. کما اينکه در جهان، در ميان کشورهاى مختلف، نمونههاى متعددى از اين نوع برنامهريزى آموزشى ديده شده است.
نظرهاى موافق برنامهريزى:
در مقابل کسانى که برنامهريزى آموزش و پرورش را عبث و بيهوده مىپندارند، افراد صاحبنظر ديگرى هستند که آن را مفيد و لازم مىدانند و براى نظر خود دلايلى مىشمارند که آنها را هم مىتوان در دو گروه طبقهبندى کرد:
عوامل ايدئولوژيک
موافقان و طرفداران برنامهريزى آموزش و پرورش معتقد هستند که آموزش و پرورش امروز زير بناى اجتماع است، و نمىتوان آن را به پيشامد و هر چه پيش آيد خوش آيد واگذار کرد. فراهم آوردن فرصتهاى مساوى براى آموزش و پرورش همه مردم ضرورى است؛ زيرا، زيربناى عدالت اجتماعى و لازمهٔ از ميان بردن فاصلهٔ ناشى از نابرابرىهايى است که دسترسى پيدا نکردن به آموزش و پرورش مناسب بهوجود مىآورد.
آموزش و پرورش براى افزايش کارآيى و بهرهورى افراد به منظور رشد اقتصادى و مقابله با تصاعد مهارتها و دانشها اضطرارى است. آموزش و پرورش براى غناى فرهنگى و اعتلاى کيفيت زندگى ضرورى است. بقاء، رشد، ترقي، و کمال انسانى و اجتماعى به آموزش و پرورش متکى است.
عوامل ادارى و فنى
برنامهريزى متضمن داشتن هدف و بسيج نيروها در سوى هدف است. برنامهريزى متضمن هماهنگى فعاليتها است. برنامهريزى متضمن افزايش بازده کار و سرمايه است. نداشتن برنامه در حقيقت موجب نابسامانى و از هم گسيختگى امور، خودمختارى مديران و اتلاف بودجه و نيروى کار مىشود.
آموزش و پرورش:
آموزش و پرورش فعاليتى است مداوم، جامع، و براى همه، براى رشد و تکامل انسان، غناى فرهنگ، و تعالى جامعه.
- مداوم: به مفهوم زگهواره تا گور، يعنى در طول زندگي. انسان از بدو تولد تا واپسين دم زندگى مىآموزد، بلوغ پيدا مىکند، و کاملتر مىشود. بهعبارت ديگر، آموزش و پرورش مختص دوره و زمان مشخصى از زندگى نيست، يعنى محدودهٔ زمانى ندارد.
- جامع: به مفهوم در برگرفتن تمام ملازمات رسيدن به کمال فردى و جمعي. جامعيت به نيازهاى آموزشى و پرورشى نه از يک بُعد بلکه از ابعاد مختلف آن مىنگرد. هم به آموزشهايى که براى رفاه و آسايش مادى است توجه مىکند، هم پرورش ارزشها، بينشها، منشها و دانشهايى که بشر را بهسوى عدالت و امنيت اجتماعي، و خلاقيت و غناى معنوى و فرهنگى رهنمون شود، مىپردازد. بهعبارت ديگر، هدف وى انسان کامل است نه انسان تکبُعدى و انسان متخصص، يعنى محدودهٔ معرفتى ندارد.
- همه: به مفهوم فرد فرد و اجتماع. بهعبارت ديگر، آموزش و پرورش مداوم و جامع، حقى است مسلم براى تمام افراد. بنابراين، نمىتواند در انحصار قرار گيرد، چه انحصار مدرسهاي، و چه طبقاتي؛ يعنى محدودهٔ مکانى و طبقاتى ندارد.
ابعاد چهارگانه آموزش و پرورش:
مفهوم جامعيت آموزش و پرورش به اين نکته اشاره دارد که آموزش و پرورش بايد به نيازهاى فردى ، اجتماعى ، اقتصادى و فرهنگى بپردازد که اين نيازها را ابعاد چهارگانه آموزش و پروش مىگويند.
نيازهاى فردى
به مفهوم پرورش توانايىها، بينشها، خلاقيت، خودآگاهى و خويشتنيابى.
نيازهاى اجتماعى
به مفهوم پرورش دگرآگاهي، تعاون و اشتراک مساعى براى ساختن محيط اجتماعى زيست.
نيازهاى اقتصادى
به مفهوم پرورش کارايى و بهرهورى نيروى انسانى در تأمين رفاه و آسايش زندگى و ساختن محيط مادى زيست.
نيازهاى فرهنگى
به مفهوم پيش راندن و گسترش مرزهاى دانش، معرفت، فن، و هنر براى ساختن محيط فرهنگى زيست.
آموزش و پرورش و توسعه اقتصادى:
مطالعات بينالمللى نشان داده است که بين رشد اقتصادى و توسعهٔ آموزش و پرورش، رابطهٔ مستقيمى وجود دارد. سطح آموزش و پرورش در کشورهاى غنى و بهاصطلاح پيشرفته بالا است و در کشورهاى فقير و به اصطلاح کمتوسعه پائين. آيا بالا بودن سطح آموزش و پرورش موجب رشد و توسعهٔ اقتصادى مىشود يا رشد اقتصادى و استغناى مادى است که موجبات توسعهٔ فرهنگ و آموزش و پرورش را فراهم مىآورد؟ بهعبارت ديگر، کدام يک علت و کدام يک معلول است؟ آيا توسعهٔ آموزش و پرورش بهدنبال رشد اقتصادى مىآيد يا پيشگام آن است؟
مطالعات بينالمللى و تطبيقى سونيلسون، ادينگ و الوين (Svennilson، Eding and Elvin) (۱۹۶۱) که در مورد ۲۲ کشور انجام دادند، نشان داد که بين رشد اقتصادى و توسعهٔ آموزش و پرورش، بهخصوص در سطح دبيرستانى و دانشگاهي، همبستگى و رابطهٔ مستقيمى وجود دارد و فقر اقتصادى و فقر آموزش و پرورش به يکديگر پيوستهاند.
اهميت آموزش و پرورش از قديم مورد توجه اقتصاددانان بوده است و دانشمندانى چون آدام اسميت (Adam Smith)، جاناستورات ميل (J.S.Mill)، و کارل مارکس به اهميت و نقش توليدى آموزش از طريق افزايش بازدهى نيروى کار اشاره کردهاند، و آلفرد مارشال (Alfred Marshall)، يکى ديگر از پيشکسوتان اقتصاد، سرمايهگذارى در آموزش را تأکيد کرده و گفته است باارزشترين نوع سرمايهگذاري، سرمايهگذارى در انسانها است. ولى در نظريههاى اقتصادى قديم، آموزش و پرورش بهعنوان يک کالاى مصرفى محسوب مىشده و نقش آن در توليد اقتصادي، فقط از نظر تأثير در نيروى کار (عامل کارگر) قابل توجيه بوده است. شولتز (T.W.Schultz) (۱۹۶۸)، يکى از دانشمندان بهنام اقتصاد آموزش و پرورش بر اساس تحقيقات خود، و بررسىهاى ديگر دانشمندان که در بالا نمونههايى از آنها گفته شد، بدين نتيجه رسيده است که آموزش و پرورش از نظر بهره اقتصادي، هم زودبهره است، هم ديربهره؛ هم کالاى مصرفى است، هم سرمايه. لذت و تمتعى که ضمن تحصيل کردن بهدست مىآوريم، چون در نقش خود ارضاء کننده است، زود بهره مىباشد؛ و از نظر اقتصادى بهمنزلهٔ کالاى مصرفى محسوب مىشود. ولى دانش و معرفت و قابليتهايى که بر اثر تحصيل بهدست مىآوريم، از ميان نمىرود و ذخيره مىشود و موقعى که به کار اشتغال يافتيم نتيجه مىدهد و بدين اعتبار ديربهره است و سرمايهگذارى بهشمار مىآيد.
بعضى از دانشمندان علوم تربيتى از تکيه و تأکيد بازده اقتصادى آموزش و پرورش نگران هستند، مبادا هدفهاى انسانى و اجتماعى آموزش و پرورش تحتالشعاع مقاصد اقتصادى قرار گيرد. اين انتقاد و هشدار وارد است. مسلماً هدفهاى آموزش و پرورش بسيار برتر و گستردهتر از بازده اقتصادى است. از آن گذشته بديهى است ارقامى را که بهعنوان بازده اقتصادى آموزش و پرورش، چه در سطح ملى و چه براى افراد، ارائه شده است، نمىتوان دربست پذيرفت و تعميم داد. روشهايى که براى محاسبه اين ارقام بهکار رفته است، همچنين نحوهٔ تجزيه و تحليل تحقيقات انجام شده، جاى گفتگو و بحث و انتقاد بسيار دارد که از اين مقوله خارج است. آنچه مىتوان پذيرفت اين است که آموزش و پرورش و اقتصاد به يکديگر وابسته و پيوستهاند. هر قدر درآمد ملى بيشتر و بنيهٔ اقتصادى غنىتر شود، فرصت تخصيص منابع و اعتبارات بيشترى براى آموزش و پرورش فراهم مىگردد و به امکانات تعميم و گسترش آموزش افزوده مىشود. متقابلاً توسعهٔ اقتصادى به توسعه نيروى انساني، افزايش بهرهورى نيروى کار، و قدرت ابداع علمى و فنى بستگى دارد که همگى فرآوردهٔ سطوح مختلف آموزش و پرورش هستند. بالا رفتن سطح آموزش و پرورش کشور موجب مىشود که اندوختهٔ علمى و فنى و سرمايه دانش و منابع انسانى غنىتر شود. افزايش ذخيره دانش و فن و منابع انسانى و بهرهورى افراد به نوبه خود در آهنگ رشد اقتصادى منعکس مىگردد و آن را سريعتر مىکند.
آموزش و پرورش و روابط اجتماعى:
بازتاب اجتماعى آموزش و پرورش نيز چون اثرات اقتصادى آن براى برنامهريزان و سياستگذاران حايز اهميت فوقالعاده است. لکت (Lecht) (۱۹۶۷) مىگويد: آموزش و پرورش همانگونه که سطح توليد و اقتصاد را بالا مىبرد، توزيع ثروت را نيز عادلانهتر مىکند. منظور لکت اين است که آموزش و پرورش براى تحرک و ارتقاى اجتماعى و بهرهبردارى از امتيازات اجتماعى و اقتصادى لازم است. کسانى که از آموزش کافى بهرهمند نشدهاند، نسبت به کسانى که به مدارج عاليه آموزش راه يافتهاند، عقبتر مىمانند و از فرصت ارتقاء و تحرک اجتماعى کمترى برخوردار هستند. مدرک تحصيلي، بجا يا نابجا، در بسيارى از سيستمهاى استخدامي، يکى از ضوابط سطح ارتقاء بهشمار مىرود.
در گذشته، آموزش و پرورش بسيارى از کشورها جنبهٔ طبقاتى داشت بدين معنى که اطفال طبقات اعيان و اشراف از امتيازات آموزش و پرورش ويژه استفاده مىبردند ولى اطفال انبوه مردم از آموزش نوع پستترى استفاده مىکردند و يا اکثراً بىسواد مىماندند. ولى اکنون، به موجب منشور جهانى حقوق بشر، آموزش و پرورش جزء حقوق افراد محسوب مىشود و فرصت استفاده و بهرهمند شدن از تحصيل بايد براى همه ممکن باشد. بديهى است همين خواسته هنوز تحقق نيافته است و ساليانى طول خواهد کشيد تا موجبات برابرى فرصتهاى آموزشى فراهم شود. در نتيجه فعلاً همان شکافى که بين کشورهاى توسعه يافته و کمتوسعه از نظر سطح درآمد و سطح آموزش و پرورش ديده مىشود، در داخل کشورها نيز بين طبقات ممتاز و تحصيل کرده و انبوه افراد بىسواد يا کمتحصيل کرده وجود دارد و مسائل بىشمارى را در راه برقرارى عدالت اجتماعى فراهم مىآورد.
انواع برنامهريزى آموزش و پرورش:
طرحريزى آموزش و پرورش به تهيه برنامههاى مشخص و ويژه آموزش و پرورش اطلاق مىشود؛ چون طرح تهيه کتابهاى درسي، طرح مبارزه با بىسوادي، طرح تربيت معلم فنى و حرفهاي، طرح تربيت مشاوران دورهٔ راهنمايى و غيره. معمولاً يک طرح آموزشى بايد داراى هدفى کاملاً مشخص و دقيق و قابل اندازهگيرى و ارزيابى باشد. همچنين معلوم شود که در چه محدودهٔ زمانى اجراء خواهد شد، سازمان اجرايى آنچه خواهد بود، چه منابع مالى و انسانى و فنى مورد استفاده قرار خواهند گرفت و چه نتايجى از آن انتظار مىرود. طرحريزى آموزشى يکى از اجزاى برنامهريزى آموزش و پرورش بهشمار مىرود.
برنامهریزی درسی (curriculum development)
طرحریزی آموزش و پرورش (educational programing)
برنامهریزی نیروی انسانی (manpower planning)
برنامهريزى درسى (curriculum development)
برنامهريزى درسى به عبارت سادهتر، شامل تعيين محتواى برنامه دروس است. گاهى برنامهريزى درسي، در مفهوم بسيار محدود آن، ممکن است مربوط به تعينى محتواى يک درس بهخصوص شود؛ مثلاً، برنامهريزى درس رياضى کلاس چهارم. ولى معمولاً دامنهٔ عمل برنامهريزى درسى وسيعتر از تعيين محتواى يک درس در يک کلاس است؛ مثلاً، ممکن است شامل تعيين محتواى يک موضوع در يک دورهٔ آموزشى باشد؛ چون برنامهريزى دروس رياضى طى دوره دبستان و دبيرستان. يا آنکه شامل تعيين محتواى دروس يک رشته آموزشى شود؛ چون برنامهريزى درسى رشته فنى و حرفهاي. يا آنکه شامل تعيين محتواى کليه دروس شود؛ چون برنامهريزى درسى دورهٔ دبستان، دبيرستان و غيره. برنامهريزى درسي، در حقيقت جزيى است از برنامهريزى آموزش و پرورش.
طرحريزى آموزش و پرورش (educational programing)
طرحريزى آموزش و پرورش به تهيه برنامههاى مشخص و ويژه آموزش و پرورش اطلاق مىشود؛ چون طرح تهيه کتابهاى درسي، طرح مبارزه با بىسوادي، طرح تربيت معلم فنى و حرفهاي، طرح تربيت مشاوران دورهٔ راهنمايى و غيره. معمولاً يک طرح آموزشى بايد داراى هدفى کاملاً مشخص و دقيق و قابل اندازهگيرى و ارزيابى باشد. همچنين معلوم شود که در چه محدودهٔ زمانى اجراء خواهد شد، سازمان اجرايى آنچه خواهد بود، چه منابع مالى و انسانى و فنى مورد استفاده قرار خواهند گرفت و چه نتايجى از آن انتظار مىرود. طرحريزى آموزشى يکى از اجزاى برنامهريزى آموزش و پرورش بهشمار مىرود.
برنامهريزى نيروى انسانى (manpower planning)
برنامهريزى نيروى انسانى شامل برنامهريزى براى تربيت عموم کارکنان است، از کارگران نيمه ماهر و ماهر گرفته تا تکنسينها، مهندسان، دکترها، معلمان و استادان و ساير متخصصان. برنامهريزى نيروى انسانى مستقيماً با برنامهريزى اقتصادى مربوط است؛ زيرا هدف آن تربيت افرادى است که بايد چرخهاى اقتصاد کشور را به حرکت درآورند. بهطور کلي، برنامهريزى نيروى انسانى بيشتر به آن جنبه آموزش و پرورش تکيه مىکند که به تربيت افراد براى دنياى کار مىپردازد، و با ابعاد ديگر آموزش و پرورش از قبيل پرورش اجتماعي، فردى و هنري، مستقيماً سر و کار ندارد. بعضى از متخصصان امر، بهجاى برنامهريزى نيروى انساني، اصطلاح توسعه منابع انسانى (Human Resource Development) را بهکار مىبرند. بايد متوجه بود که اصطلاح منابع انسانى از مفهوم نيروى انسانى وسيعتر است ولى بههر صورت اين قبيل برنامهريزىها نيز جزئى از برنامهريزى آموزش و پرورش بهشمار مىروند.
تقسيم بندى برنامه ريزى آموزش وپرورش:
برنامهریزی از نظر زمان عمل
برنامهریزی از نظر حیطه و دامنهٔ عمل
برنامهریزی از نظر چگونگی عمل
برنامهريزى از نظر زمان عمل
برنامهٔ کوتاه مدت
برنامههاى کوتاه مدت معمولاً از يک تا پنج سال طول مىکشد.
برنامهٔ ميان مدت
برنامههاى ميان مدت معمولاً براى مدت پنج الى ده سال طرحريزى مىشوند.
برنامهٔ بلند مدت
برنامههاى بلند مدت معمولاً آيندهاى از ده الى بيست سال و بيشتر را در بر مىگيرند.
برنامهريزى از نظر حيطه و دامنهٔ عمل:
برنامههاى کلان (macro)
برنامههاى کلان به برنامههايى اطلاق مىشود که معمولاً جامع است و در تمام کشور بايد اجراء شود؛ مثل برنامهريزى آموزش و پرورش ايران در بيست سال آينده.
برنامههاى خرد (micro)
برنامههاى خرد بيشتر به برنامهريزى ويژه در سطح محلى و مؤسسهاى گفته مىشود؛ مثلاً، برنامهريزى دانشگاه مشهد.
برنامههاى ملى (national)
برنامههاى ملى به برنامههايى گفته مىشود که در تمام کشور اجراء مىشود. برنامههاى ملى ممکن است جنبهٔ جامع داشته باشد؛ مثل برنامههاى پنجسالهٔ آموزش و پرورش در کشور. يا آنکه متوجه بخش ويژهاى باشد، چون برنامهٔ تربيت معلم در کشور.
برنامههاى محلى (local)
برنامههاى محلى شامل برنامههايى است که يک استان، شهرستان، يا تقسيمات ديگر منطقهاى و کشورى تهيه و تنظيم مىشود. برنامههاى محلى مىتواند از نوع جامع باشد، چون برنامهٔ آموزش و پرورش خراسان؛ يا از نوع ويژه باشد، چون تعليمات فنى و حرفهاى يزد.
برنامههاى جامع (comprechensive)
برنامههاى جامع به برنامههايى گفته مىشود که تمام عوامل و عناصر و اجزاى يک واحد آموزش و پرورش را در برگيرد. برنامههاى جامع مىتواند در سطح ملى باشد، چون برنامهريزى آموزش و پرورش ابتدايى کشور؛ يا آنکه در سطح ملى يا مؤسسهاى باشد، چون برنامهٔ جامع دانشگاه تربيت معلم. برنامهريزى ويژه (special)
برنامهريزى ويژه به تهيه برنامههايى گفته مىشود که بخشهاى ويژەاى از آموزش و پرورش و فعاليتهاى آن را در برگيرد؛ چون:
۱. برنامهريزى مديريت و سازمان آموزش و پرورش، در کشور، استان، شهرستان، دانشگاه، دبيرستان، بخش، و غيره.
۲. برنامهريزى تربيت معلم دانشگاهي، دبيرستاني، ابتدايي، کودکستاني، فنى و حرفهاي، و غيره.
۳. برنامهريزى ساختمانها و تأسيسات آموزشي.
۴. برنامهريزى وسايل و تجهيزات آموزشي، کتابهاى درسى و امثال آنها.
۵. برنامهريزى تعليمات فنى و حرفهاي، در سطح نيمه ماهر، ماهر، تکنسين، مهندس و متخصص، در هر يک از بخشهاى کشاورزي، صنعت، خدمات، بهداشت، و غيره. ۶. برنامهريزى تعليمات کودکستاني. ۷. برنامهريزى تعليمات ابتدايي.
۸. برنامهريزى تعليمات متوسطه و راهنمايي.
۹. برنامهريزى تعليمات دانشگاهي.
۱۰. برنامهريزى تعليمات بزرگسالان. ۱۱. برنامهريزى بودجه آموزشي.
۱۲. برنامهريزى سوادآموزي.
۱۳. برنامهريزى تعليمات از طريق رسانههاى جمعى چون راديو و تلويزيون.
برنامهريزى از نظر چگونگى عمل:
برنامهريزى متمرکز - الزامى (consolidated-imperative)
اين نوع برنامهريزى در کشورهاى سوسياليستى معمول است. در اين کشورها، به اقتضاى رژيم و ساخت سياسى و اقتصادى آنها، برنامهريزى جنبهٔ نهاد پيدا کرده و کانون همهٔ فعاليتهاى اجتماعى شده است؛ زيرا معتقد هستند که توليد و توزيع کالا و خدمات و بهطور کلي، هدايت کليهٔ فعاليتهاى جمعي، بايد تحت کنترل و نظارت هيئت حاکمه باشد و طبق برنامه صورت گيرد.
بدين ترتيب، برنامهريزى وارد ساخت و نهاد سياسى اين کشورها است و تمام دستگاههاى اجرايى ملزم به پياده کردن و اجرا کردن آن هستند.
برنامهريزى ارشادى - ترغيبى (indicative-persuasive)
اين نوع برنامهريزى در کشورهاى غير سوسياليستى متداول است. در اين کشورها، به اقتضاى نظام سياسى و اقتصادى آنها، برنامهريزى جنبهٔ نهاد ندارد. بهعبارت ديگر، تمام فعاليتهاى جمعى لزوماً از طرف هيئت حاکمه نظارت و هدايت نمىشود؛ مثلاً ممکن است قسمتهايى از فعاليتهاى اقتصادى از قبيل توليد و توزيع پارهاى از کالاها و خدمات و همچنين مالکيت بعضى از ابزار توليد و منابع در دست دولت باشد و ملى اعلام گردد و برخى ديگر در اختيار بخش خصوصى بماند. بدين ترتيب، از نظر اجرايي، برنامهريزى در مورد امورى که تماماً در اختيار دولت نيست، نمىتواند الزامى باشد و ناچار است حالت ارشادى و ترغيبى بهخود گيرد؛ مثلاً در کشور آمريکا، به موجب قانون اساسي، آموزش و پرورش جزء مسؤليتها و اختيالات ايالتى (state) است و دولت مرکزى آمريکا، بهموجب قانون، مسؤوليت اجرايى در اين زمينه ندارد. در هر ايالت نيز، اختيارات و مسؤوليتهاى آموزشى بهنحوى بين مجالس مقننهٔ ايالتي، ولايتي، و انجمنها و هيئتهاى امناى محلى تقسيم شده است، که انجمنهاى بخشهاى آموزشى از آزادى عمل و اختيارات نسبتاً وسيعى برخوردار هستند (مراد، بخشهاى آموزشى و پرورشى براى سطوح ابتدايى و متوسطه است که زير انجمنهاى آموزش و پرورش بخش به نام شورا يا هيئت امناى آموزش و پرورش بخش (district board of education) اداره مىشوند).
چگونگى کنترل و هدايت تعليمات دانشگاهى نيز بسيار متفاوت است و از ايالتى به ايالت ديگر تفاوت مىکند. در چنين شرايطي، هر واحد آموزشى مىتواند در محدودهٔ اختيارات قانونى نسبتاً وسيعى که دارد، براى خود برنامهريزى کند. بهخصوص که بخش خصوصى نيز سهم بزرگى بر عهده دارد و تابع اداره آموزش و پرورش نيست. بديهى است، اينگونه برنامهريزى مستقل و پراکنده، ضمن آنکه مزاياى شايان توجهي، بهخصوص از نظر تسهيل نوآورى و پويايى فرهنگى دارد، مشکلاتى نيز بهبار مىآورد که از آن جمله پيدا شدن شکاف بين کيفيت آموزش و پرورش بخشهاى غنى و فقير، و گاهى اوقات تعارض بين خطمشى ملى و نظرهاى محلى است. ولى بههر صورت، دولت مرکزى نمىةواند واحدهاى اموزش و پرورش محلى را ملزم و وادار سازد که برنامهٔ خاصى را اجراء کنند و ناچار است از راه ارشاد و ترغيب وارد شود؛ مثلاً، کمکهاى مالى خود را مشروط و مقيد به اجراء و کار بستن پارهاى خدمات سازد.
برنامهريزى مشکلگشايى - موردى (problem solving-case resolving)
اين نوع برنامهريزي، جامعيت ندارد، دور مدت نيست، و تمام نظام آموزش و پرورش را در ارتباط با بخشهاى ديگر توسعه ملى در مد نظر ندارد؛ بلکه، همانطورى که از اسم آن پيدا است، براى رفع مشکلات و تنگناها، بهصورت موردى و طرحهاى کم و بيش مستقل اجراء مىشود.
برنامهريزى موردي، بيشتر در کشورهاى جهان سوم متداول است و هدف آن اين است که نوآورىها و اصلاحاتى را در خرده سيستمهاى آموزش و پرورش بهبار بياورد، و جنبهٔ گرهگشايى و از ميان برداشتن موانع را دارد؛ مثلاً، اگر احساس شود کمبود تکنسينها و افراد فنى باعث شده که پيشرفت برنامههاى صنعتى و اقتصادى کُند يا متوقف شود، براى رفع اين مشکل به توسعهٔ تعليمات فنى و حرفهاى رو مىآورند و برنامههايى بدين منظور تنظيم مىکنند. اگر احساس شود که بىسوادى انبوه مردم مانع از آن است که برنامههاى توسعهٔ اجتماعى خوب پيشرفت کند، طرحهايى براى درمان آن تنظيم مىشود. اگر ديده شود که کمبود معلم موجب شده که توسعهٔ آموزش رسمى با بنبستهايى رو بهرو شود، برنامههايى براى رفع مشکل مزبور مىريزند. بدين قرار، بُعد آيندهبينى جامع اين نوع برنامهريزى چندان قوى نيست و بيشتر به مقابله با مسائل روز و رفع ضرورتهاى موجود مىپردازد.
نظرهاى مخالف برنامهريزى :
بعضى از سياستگذاران و متفکران اجتماعي، برنامهريزى آموزش و پرورش را اصولاً فعاليتى بيهوده، عبث، و حتى در پارهاى از موارد، زيانبخش مىدانند. دلايل اين افراد را به دو دسته مىتوان تقسيم کرد:
عوامل ايدوئولوژيک
بعضى از متفکران اجتماعى با توجه به اينکه آموزش و پرورش مىتواند نتايج زيانبخشى را هم بهبار آورد، با رژيمانتاسيون، در قيد کردن، شکل دادن، و بهطور کلى انحصارى کردن آموزش و پرورش مخالف هستند.
عوامل ادارى و فنى
عوامل ادارى و فنى مخالف به برنامهريزى ناشى از نقايص، کمبودها، و اشتباهاى است که يا در ماهيت برنامهريزى وجود دارد يا در چگونگى اجراء و نحوهٔ عمل برنامهريزي، از قبيل:
نقص مدلهاى برنامهريزى
جانستون (۱۹۷۴) (J.N.Johnstone) ضمن بررسى و تجزيه و تحليل مدلهاى مختلف رياضى که براى برنامهريزى آموزشى ارائه شده است، به ۱۲۳ مدل اشاره مىکند و پس از بحث پيرامون مشخصات آنها نتيجه مىگيرد که اين مدلها هنوز تکامل لازم را پيدا نکردهاند و مبتنى بر مفروضاتى هستند که در عمل ممکن است صدق نکند.
کمبود و نقص اطلاعات و آمار
برنامهريزى آموزش و پرورش، مانند برنامهريزىهاى اقتصادى و اجتماعى ديگر، نيازمند به آمار و اطلاعات دقيقى است. ولى آمار و اطلاعات موجود يا غالباً کامل نيستند و يا چه بسا اشتباهات و اغلاطى دارند که بنيان محاسبات را سست و بىاساس مىکند.
مشکلات و پيشبينى آينده
برنامهريزى فعاليتى است دورنگر و متضمن پيشبينى آينده. طبعاً تمام مسائلى که در آيندهبيني، آيندهسازي، و آيندهگزينى وجود دارد مستقيماً در برنامهريزى اثر مىگذارد و آن را ضعيف و ناقص مىسازد.
تغييرات عوامل محيط
اين عامل نيز با مشکلات پيشبينى آينده مرتبط مىباشد. نيازهاى محيط، امکانات و منابع، اولويتهاى اجتماعي، شرايط اقتصادي، مقدورات و خلاصه ترکيب عوامل اجتماعي، اقتصادي، طبيعى و تکنولوژيک تغيير مىکند و اين تحولات در آنچه که از آموزش و پرورش انتظار مىرود و همچنين در کيفيت و کميت منابعى که در اختيار آموزش و پرورش گذاشته مىشود (اعم از منابع مادي، انساني، و فني) تغيير مىدهد و برنامه را بههم مىزند.
تعويض متصديان امر
برنامهريزى مستلزم مداوم و پىگيرى است. ولى در عمل ديده مىشود با تغيير و تعويض متصديان امر، برنامههاى گذشته نيمهکاره مىماند و اولويتها و راهبردها و طرحها و گاهى حتى نظام آموزش و پرورش هم با روى کار آمدن متصديان جديد عوض مىشود و تغيير مىکند.
اشتباهات برنامهريزى
بسيارى از اوقات متصديان برنامهريزي، خود به اصو
مطالب مشابه :
تفاوت برنامه ریزی درسی وآموزشی
تفاوت برنامه ریزی درسی وآموزشی 12- برنامه ریزی آموزشی در حوزه کلی نظام آموزشی فعالیت می
تفاوت برنامه ریزی درسی وآموزشی
تفاوت برنامه ریزی آموزشی و برنامه برنامه ریزی آموزشی در مفهوم جدید آن با تهیه و اجرای
برنامه ریزی آموزشی ودرسی
برنامه ریزی آموزشی ودرسی. برنامهریزی نیروی است و از ايالتى به ايالت ديگر تفاوت مى
برنامه ریزی آموزشی چیست؟
برنامه ریزی آموزشی برنامه ریزی آموزشی فرمول ویژه ای ندارد و از جایی به جای دیگر تفاوت می
نقش فن آوری اطلاعات در آموزش موضوعات درسی
مدیریت و برنامه ریزی آموزشی آموزشی متفاوت تفاوت مه ریزی تفصیلی آموزشی ودرسی
معرفی رشته علوم تربیتی گرایش مدیریت وبرنامه ریزی آموزشی
طول دوره کارشناسی مدیریت و برنامه ریزی آموزشی ریزی آموزشی ودرسی تفاوت های فردی
ارتباط برنامه ریزی درسی با دیگر حوزه های تعلیم وتربیت
برنامه ریزی آموزشی ودرسی نه از نظر سطح ونه از نظر میزان کمی وکیفی بودن با یکدیگر تفاوت
خلاصه برنامه ريزي آموزشي ودرسي
بزرگترين تفاوت آموزش افشین پاآهو آموزگار و کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی از
معرفی رشته علوم تربیتی
برنامهریزی آموزشی ودرسی، آموزش و برنامه ریزی آموزشی: اولیه، تفاوتهای
برچسب :
تفاوت برنامه ریزی آموزشی ودرسی