استعاره هاي سازمان
عنوان : استعاره هاي سازمان
نویسنده : ابراهيم محمدي قراسوئي
كلمات كليدي : مورگان، ماشين، موجود زنده، مغز، فرهنگ، نظام سياسي، زندان روح، جريان سيال، ابزار سلطه، مورگان، نظريه هاي سازمان، The Metaphors of Organization
استعاره نوعي صنعت ادبي براي تشبيه و مقايسه است.[1] استعارهها، نگارهها و نقشهايي هستند كه از طريق آنها ميتوان به ماهيت سازمانها پي برد.[2] استعاره اين امكان را فراهم ميآورد تا يك چيز يا يك تجربه بر حسب شباهت با يك چيز يا تجربه ديگر(كه به طور معمول به منزله معادل هم در نظر گرفته نميشوند)، شناسايي شوند؛ مانند زندگي كه به يك جاده طولاني و پر پيچ و خم تشبيه شده است؛ يا انسان دلير و شجاعي كه به شير تشبيه شده است .با شناخت هر استعارهاي كه براي سازمان اخذ ميشود، ميتوان چيزي براي خود سازمان آموخت.[3]
معمولا تصاويري كه در ذهن ما از بيرون وجود دارد، چيزي است كه ما به عنوان واقعيت ميپذيريم. در واقع استعارهاي كه دانشمندان براي مطالعه يك پديده بكار ميگيرند؛ شكلدهنده تصورات و پندارهاي ايشان است. به قول انيشتين، نظريهاي كه توسط آن به هر موقعيت نگاه ميكنيم، تعيين ميكند چه چيز هايي را ميتوانيم ببينيم.[4]
مورگان در كتاب سيماي سازمان(1986) بر نقش حايز اهميت استعارهها در كمك به تحليل و شناخت نظريه سازمان، تاكيد ميكند و از استعارههاي ماشين، موجود زنده، مغز، فرهنگ، نظام سياسي، زندان روح، جريان سيال، ابزار سلطه و پديده كثيرالوجوه، براي توصيف سازمان استفاده ميكند. مورگان در كتاب ديگرش، تئوري خلاق سازماني(1989) نيز به چگونگي استفاده عملي از استعارهها، ميپردازد.[5] ساير استعارههايي كه ميان نظريهپردازان سازماني مقبوليت يافتهاند عبارتند از: صحنه، متن، گفتگو و هنر[6].
مورگان معتقد است كه سازمانها را نميتوان فقط با نگرش از زاويه ديد يك تئوري توصيف، درك كرد يا توضيح داد. او بر اين باور است، كه سازمانها با نگرش از چند ديدگاه يا استعارهها، قابل درك خواهند بود.[7] هر استعارهی راهنما، راهي بنيادين و متمايز را براي ديدن، انديشيدن و گفتگو كردن درباره موضوع ارائه ميكند. هر "استعاره بنيادين" يا راهنما، جوهره "نوعي تجربه"را با بنياني محكم دربر دارد؛ به گونهاي كه ميتوان بر مبناي آن، يافتهها و تجربههاي ديگر را، از ديدگاهي مجزا و انتزاعي و بر اساس چهارچوبي محكم و قدرتمند، سازماندهي كرد.
مثالهایی از استعارههای سازمانی
سازمان به مثابه ماشین و ابزار: در استعاره ماشين، سازمان به مثابه يك ابزار براي مديريت(با بحثهايي در مورد بهترين روشهاي طراحي ماشين سازماني، به مثابه ابزار انجام كار و توليد) مطرح ميشود و مديران را به منزله مهندسان ماشين سازماني در نظر ميگيرد؛ مهندساني كه كار آنها طراحي و اداره كارا و اثربخش فراگردهاي سازماني است. استعاره سازمان به مثابه ماشين، مؤيد ديدگاه كلاسيك به سازمان است.
سازمان به مثابه فرهنگ: استعاره فرهنگ براي سازمان بر اهميت نقش سنتها و آداب و رسوم، داستانها، افسانهها، مصنوعات و نمادهاي سازماني تأكيد ميشود و به مدير به منزله نماد سازمان توجه ميشود. استعاره سازمان به مثابه فرهنگ، مؤيد ديدگاه تفسيري نمادين به سازمان است.
سازمان به مثابه پرده نقاشی: در استعاره پرده نقاشي، سازمان مانند يك پرده نقاشي فرض ميشود كه توسط مديران و نظريهپردازان طراحي شده و شكل ميگيرد، هنرمند، با پيش هم قراردادن تصاوير ناهمگون، تصورات و عواطف نيرومندي را در بيننده برميانگيزد و شيوهي مرسوم ديدن و تجربه كردن جهان را تغيير ميدهد و گاهي موجب تعجب بيننده شده و وي را به تحسين واميدارد. سازمان نيز مانند پرده نقاشي است و تناقضها، ابهامها، تركيب اضداد، ماهيت قدرت و تغيير در آن به تناسب خاص، طراحان آن و امكانات موجود در محيط، شكل ميگيرد. در اين استعاره مدير به منزله يك نظريهپرداز در نظر گرفته ميشود؛ بدين معني كه در واقع مديران و ساير اعضاء، سازمان را همانند يك نظريه، در قلوب و اذهان خود شكل ميدهند. استعاره سازمان به مثابه پرده نقاشي، مؤيد ديدگاه فرانوگرا به سازمان ميباشد.[8]
سازمان به مثابه موجود زنده: در استعاره زيستي)موجود زنده)، سازمان به مثابه پديدههايي نظير درختان، حيوانات يا انسان كه حيات و زندگي دارند، دیده ميشود. برخي نظريهپردازان اعتقاد دارند؛ كه سازمانها(مانند موجودات زنده (متولد ميشوند، و طبق مراحل قابل پيشبيني، رشد کرده و براي بقاي خود احتياج به تغذيه مداوم دارند؛ اگرچه سازمانها مانند موجودات زنده نميميرند و مرگ براي سازمانها ميتواند، اجتنابپذير باشد؛ با اينحال استعاره زيستي از اين جهت كه چارچوب مفهومي را براي درك مفهوم سازمانها ارائه ميدهد، مورد توجه قرار گرفته است.[9] همانطور كه ذكر شد در پرتو اين استعاره، سازمان مانند موجود زنده براي تأمين منابع تداومبخش حياتش، به محيط خود وابسته است. محيطي كه تأمينكننده مواد اوليه، دانش، نيروي كار و سرمايه براي سازمان است .استعاره موجود زنده با رهيافت نوگرايان به نظريه سازمان، هماهنگي دارد و در آن بر مسائلي، نظير وابستگي به محيط، استفاده از فناوري در فراگرد تبديل و انطباق ساختاري با توجه به راهبردهاي سازمان براي تداوم حيات در محيط، تاكيد ميشود.[10] مورگان ديدگاههاي متفاوت و متعددي مانند مكتب روابط انساني، نظريه سيستمها، تئوري اقتضائي و نظريه جمعگرايي يا بومشناسي سازماني را زير عنوان سازمانهاي زنده، مطرح ميسازد.[11]
سازمان به مثابه مغز: نگرش سازمان به مثابه مغز، بر فرايندهاي خودسازمانيابندگي تاكيد ميكند. در اين نگرش سازمان يا اعضاي آن به ترتيب، منشأ بازآفريني حقيقت اجتماعي يا محيطها هستند.
سازمان به مثابه نظام سياسي: در استعاره سازمان به عنوان نظام سياسي، سازمانها پيكرههاي متحد نبوده، بلكه مجموعههاي چندگانه، متناقض و با زمينههاي نامتجانسي براي اعمال اجتماعي كم و بيش قوي هستند.
سازمان به مثابه زندان روانی: تلقي روانكاوانه از سازمانها در استعاره سازمان به عنوان زندان رواني(روح) مورد بررسي قرار ميگيرد.
سازمان به مثابه اتوپتیک: استعاره سازمان به عنوان نظام خودآفرين يا اتوپتيك(كه ريشه در زيستشناسي نوين دارد)، نيز توجه اصلي خود را بر دو پديده معطوف ميسازد: اول اينكه سازمانها را خودزا بشمار ميآورد؛ يعني سازمانها عناصر خود را به وسيله اعضاي خودساخته به وجود ميآورند و فرآيند خودزايي از يك برنامه سازماني پيروي ميكند و ديگر اينكه نظامها را، دائما در حال حركت ميپندارد؛ يعني سازمانها سيال و در حال تغيير شكل هستند .مورگان براي توصيف فرآيندها خودزايي و نظامهاي پرتحرك و ناآرام از واژه كليدي دوار يا چرخنده استفاده ميكند.
همچنين مورگان با اشاره به استثمار ناشي از اقتصاد چندمليتي به چهره كريه سازمانها، به عنوان ابزارهاي سلطه اشاره ميكند. مورگان پس از مرور نقاط ضعف و قوت نگرشهاي مختلف، نتيجه ميگيرد كه هريك از ديدگاهها، بخشي از واقعيت را بيان ميكند و هيچيك از ديدگاهها، به تنهايي واقعيت سازمان را به طور تمام و كمال آشكار نميسازند.[12]
محدوديتهاي استعارهها
بايد همواره در نظر داشت كه دانش حاصل از بكارگيري استعارهها دانش كاملي نيست؛ زيرا استعارهها فقط شباهتهاي ميان دو چيز را آشكار ميسازند؛ ولي در مورد تفاوت آنها چيزي ارائه نميدهند؛ بنابراين اكتفا به كسب معرفت از طريق استعارههاي گوناگون شناخت محدودي در مورد پديدهها به ما ميدهد. هريك از استعارههاي ارائه شده در مورد سازمان، محدوديتهاي ويژه خود را دارند؛ به موجب اين محدوديتها، هر استعاره، شناخت محدودي در مورد سازمان ارائه ميدهد؛ به طوريكه هيچ استعارهاي به تنهايي نميتواند ارائهدهنده شناخت و دانش كافي در مورد سازمان باشد.[13]
[1]. فيضبخش، سيدعليرضا و روحاني، شهرزاد؛ شناخت و ارزيابي سازمان از طريق استعاره، فصلنامه علمي پژوهشي شريف، زمستان 1385، شماره سي و ششم، ص34. [2]. رحمانسرشت، حسين؛ تئوريهاي سازمان و مديريت از نوينگرايي تا پسانوينگرايي، تهران ، فن و هنر، 1377، چاپ اول، ص358. [3]. رضائيان، علي؛ مباني سازمان و مديريت، تهران، سمت، 1379، چاپ اول، ص87-86. [4]. فيضبخش و روحاني؛ ص34. [5]. فرهنگي، علياكبر و همکاران؛ نظريهپردازان و مشاهير مديريت، تهران، فراانديش، 1384، چاپ اول، ص355- 354. [6]. رضائيان، علي، ص86. [7]. رحمانسرشت، ص358. [8]. رضائيان، علي؛ ص89- 87. [9]. رابينز، استيفن؛ تئوري سازمان، سيدمهدي الواني و حسن دانايي فرد، تهران، صفار، 1384، چاپ دهم، ص28. [10]. رضائيان، ص88. [11]. رحمانسرشت، ص358. [12]. همان، ص360- 358. [13]. رضائيان، ص89. |
مطالب مشابه :
استعاره های سازمانی
مثالهایی از استعارههای سازمانی. سازمان به مثابه ماشین و ابزار: در استعاره ماشين، سازمان
سازمان به مثابه ...
سازمان به مثابه ماشین و ابزار: در استعاره ماشين، سازمان به مثابه يك ابزار براي مديريت(با بحث
استعاره های مورگان
1- سازمان به مثابه ماشین. این دیدگاه متاثر از تفسیر مکانیکی دانشمندان دهه 1900 از جهان طبیعت
استعاره های جدید مدیریت
موجود زنده و سازمان به مثابه ماشین و امثال آن پذیر به مثابه عضله سازمان
استعاره هاي سازمان
سازمان به مثابه ماشین و
استعاره های جدید مدیریت
موجود زنده و سازمان به مثابه ماشین و امثال آن پذیر به مثابه عضله سازمان
برچسب :
سازمان به مثابه ماشین