اینجا و اونجا - دلایل نارضایتی و عدم موفقیت ایرانیان مقیم کانادا
"چشمها رو باید شست ، جور دیگر باید دید"
این مطلب کمی طولانی و احتمالاً براتون خسته کننده باشه ولی بنظر من ارزش خوندن داره خصوصاً برای کسانیکه قصد مهاجرت به کانادا را دارند. این مقاله چکیده تجربه های یکساله من از زندگی در کانادا هست و واقعاً دوست داشتم کسی میتونست قبل از اومدن من به کانادا این مطالب رو به اطلاع من می رسوند تا بتونم با اطلاعات و آمادگی بیشتر قدم به سرزمین رویایی خودم بذارم.
خیلی وقته که قصد داشتم براتون در خصوص علل نارضایتی ایرانیان مقیم کانادا (مونترال) از نگاه خودم بپردازم ، شاید شما دوست داشته باشید علت اصلی این نارضایتی ها که در خیلی از پستهای "اینجا و اونجا" با طرز تفکر این افراد آشنا هستید رو بدونید و اینکه واقعاً ، کانادا چه نکات منفی داره که افراد رو منتقد و ناراضی میکنه!!! شاید بتونه این آسیب شناسی من ، بشما که قصد مهاجرت به کانادا رو دارید کمکی بکنه تا با برنامه ریزی بهتری قدم به کانادا بذارید و یا از تصمیم خودتون منصرف بشید.
در یک ماه گذشته و در هر شرایطی (سر کار ، منزل و ...) به این موضوع فکر کردم و هر نکته ای که بنظر اومده یادداشت کردم تا بتونم خیلی کامل برای شما بنویسم.در این مقاله ضمن کالبد شکافی از علل نارضایتی هموطنان مقیم کانادا ، به ارایه راهکار و نحوه عبور از این بحران می پردازم تا بتونم به سهم خودم کمکی بشما همراهان و دوستان گرامی کمکی کرده باشم.
نویسندگی همیشه انتقاد بهمراه داره و اصولا بدون نقد کردن ، کیفیت مطالب نویسنده نیز ارتقاء پیدا نخواهد یافت ولی انتقادات بی پایه و اساس و بر هیچ مبنایی ، جز اتلاف انرژی نویسنده در پاسخگوی به این انتقادات ، تاثیری نخواهد داشت.شخصیت من بیشتر واقع بین گراست (البته مثبت گرا نیز هستم ولی خیلی واقع بین گرا هستم تا مثبت گرا) و نیز عدم توقع بیجا از اشخاص و یا جامعه می باشه که علت اصلی رضایت من از کانادا علیرغم برخی سختی های شخصی که در این یکسال داشتم میباشه.(حدود 15 کیلو گرم وزن من نسبت به یکسال قبل کم شده است) ، مطلق گرای (صفر و یک بودن) در هیچ جای دنیا جوابگو نیست ، اگه اینجا (کانادا) همه چیز عالی باشه ، همه مردم دنیا از جمله مردم سوییس هم به کانادا مهاجرت خواهند کرد.
ما ایرانیها آدمهای فرازمینی نیستیم که اینجا برامون فرش قرمز پهن کرده باشند و همه امکانات اونهم با کیفیت عالی و رایگان (خصوصاً سیستم درمان رایگان که با مالیات شهروندان اداره میشه نه با پول نفت) در اختیار ما باشه .همه ما با هر گذشته ای از ایران (مدیر ، رییس ، کارفرما ، کارگر ، ...) از یک موقعیت اجتماعی در کانادا برخوردار هستیم و در بدو ورود شانس برابر داریم ، برای ساختن آینده باید همگی تلاش کنیم و گاهاً از موقعیت های بمراتب پایین تر از ایران شروع کنیم ، موقعیت گذشته ما در کشور عزیزمون ، هیچ برتری در کانادا برامون به ارمغان نمیاره ، حتی شما اگه بیل گیتس هم باشید ، فقط میتونید از سرمایه شخصی خودتون در جهت رفاه شخصی استفاده کنید ولی در صورتیکه بخواهید از سرمایتون ، درآمد زایی کنید ، مجبور خواهید بود قواعد تجارت در کانادا و خیلی از موارد ابتدایی رو بخوبی بلد باشید و تلاش فراوان ، مستمر و زیادی نیاز داره (خیلی از هموطنان عزیز که من نسبت به آنها شناخت پیدا کردم و با گذشته موفق تجاری در ایران ، چاره ای جز کار جنرال بعلت برشکستگی در اینجا نداشتند)
من اینجا ایرانی هایی دیدم که فقط بعد از چند ماه ، اقدام به برگشتن به مهین عزیزمون نموده اند و با افرادیکه دچار افسردگی روحی شدند برخورد داشتم (مجرد ، متاهل ، ...) وقتی شما نتونید با محیط بهر علتی سازگار بشید (علت اصلی ندونستن زبان و نداشتن دلار است) طبیعتاً رویه منفی در زندگی خواهید داشت و نهایتاً به این چنین مشکلاتی دچار خواهید شد.
فقط چند ماه بعد از حضور شما در کانادا ، براحتی متوجه تمامی اختلاف موجود با سرزمین مادری خواهید شد و جذب این اختلافات اساسی ، بطوریکه اگر انسان واقع بینی باشید و دوستان شما (معمولاً هم تعداشون کم نیستند) که در ایران ساکن هستند از شما در خصوص زندگی در کانادا و مزیتهای آن سوال نمایند ، جواب شما "عدم امکان مقایسه خواهد بود" که منطقی ترین جواب خواهد بود و اصولاً دو چیز متفاوت رو نمیشه با یکدیگر مقایسه نمود همانند مقایسه مداد تراش با ماشین پراید که هیچ وجه مشترکی با هم ندارند ، ولی خوب تمام این اختلافات اساسی که باعث میشه شما در ماههای اول این ابراز نظر رو نمایید ، با اتمام ذخیره ارزی شما ، کم کم براتون کم رنگتر خواهد شد و هر چه به اتمام موجودی نزدیکتر می شوید نگرانیهای تون بیشتر خواهد شد.
بنظر من "عدم استطاعت مالی" و "بدست آوردن دلار" این اسکناس نایاب در کانادا ، علت اصلی نارضایتی هموطنان مقیم کانادا بوده و علت دیگه ای نمیتونه به این اندازه قوی باشه که شما تمام نکات مثبت کانادا رو نادیده گرفته و منقد زندگی در کانادا باشید.من مشتریانی دارم که اصلا دارای توانایی صحبت به زبان فرانسه و انگلیسی نیستند ولی خوب پول دار هستند و بدون هیچ مشکلی در حال زندگی در اکانادا هستند و از زیبایی اینجا و آرامش و امنیت اجتماهعی آن کمال استفاده رو میبرند.
همه دوستان مهاجر که از طریق نیروی کار ماهر مهاجرت نمودند و یا می کنند ، معمولا دارای استطاعت مالی معمولی هستند و سوالاتی که دوستان در پستهای مختلف مطرح میکنند هم دلیل بر همین ادعا هست (چه وسایلی از ایران بیاریم ؟لپ تاپ و آیفون و تبلت از ایران بخرم یا کانادا و کدوم ارزونتره؟؟...)
اینجا (مونترال) یک خانواده دو نفری با درآمد 2 هزار دلار در ماه براحتی زندگی خیلی خوبی رو تجربه خواهند کرد و از تمام تفریحات و دیدنی های این کشور استفاده کافی رو می کنند ولی بدست آوردن این مبلغ و بدون حمایت مالی از ایران ، بدون تخصص و بدون دانش زبان فرانسه و انگلیسی تقریباً مشکل بوده و حتی در صورت تحصیل هر دو نفر نیز نهایتاً مبلغ 1400 دلار در ماه دریافت خواهند نمود که با در نظر گرفتن برخی تعطیلات و فواصل ترمهای تحصیلی و ...شاید خالص درآمد هم از این مبلغ کمتر باشد و نیاز به کار نیمه وقت یکی از افراد خانواده باشد و طبیعتاً پس از اتمام تحصیل و عدم اشتغال در رشته تخصصی خود ، نیاز به کار جنرال تمام وقت برای هر دو نفر میباشه (بیشترین ساعتی که شما بعنوان کار جنرال و در صورت خوش شانس بودن خواهید داشت 30 ساعت در هفته با ساعتی ده دلار و پانزده سنت خواهد بود که مالیات از آن کسر خواهد شد)
نکات ضعف جامعه ایرانی مقیم کانادا:
1- بیان مشکلات و کمبود های شخصی خود بعنوان مشکلات کلی کانادا به سایرین :
اشکالات شخصی من در کانادا نمیتونه دلیلی بر ضعف عمومی سیستم کانادا باشه ، در غیر اینصورت مهاجرت به کانادا الان متوقف شده بود و کسی تمایل به مهاجرت نداشت و این صف طولانی انتظار دریافت ویزا مهاجرتی کانادا خیلی کوتاه میشد (ساکنین خیلی از کشورها درخواست مهاجرت به کانادا دارند که طبیعتاً از کشورهای جهان سوم می باشند نه کشور ژاپن!!!) ، اینکه بعد از یکسال من هنوز نمیتونم دو زبان (فرانسه و انگلیسی) رو خیلی خوب و مثل یک ساکن اینجا صحبت کنم تا بتونم توانایی های خودمو به کارفرمای کانادایی اثبات کنم دلیلی برای عدم پیدا کردن کار بصورت عمومی برای همه افراد نیست.من دوستانی دارم که بدون اخذ مدرک کانادایی و بدون تجربه کانادایی و پس از مدت زمان کوتاهی (حدود 3 ماه) در شغل تخصصی خودشون ، حتی با زبان خوب نه عالی و حتی با دونستن یک زبان اونهم انگلیسی در استان کبک مشغول بکار شدند. ادامه تحصیل ، موضوعی که بیشتر دوستان مهاجر هنوز پاشون به اینجا نرسیده دنبال می کنند و حتی قبل از ورودشون کالج و یا دانشگاه رو مشخصش کردند ، من بعد از یکسال زندگی در مونترال هنوز نتونستم تصمیمی در خصوص ادامه تحصیل بگیرم ، آیا هدف از تحصیل اشتغال هست یا تفریح؟؟؟؟ بر چه اساسی رشته تحصیلی انتخاب شده است؟؟؟؟ خوب خیلی مشخص هست که در صورت هدفمند بودن و با مطالعه ، خیلی خوب است ولی در غیر اینصورت امکان سرخوردگی بیشتر میشه خصوصاً بعد از چند سال درس خوندن به شیوه خارجی ها و ریزش موی سر ، شغلی رو نتونید با مدرکتون که خیلی براش زحمت کشیدید ، بدست بیارید.
2- دانش زبان انگلیسی و فرانسه محدود و حتی خیلی کم :
بیشتر ایرانیهای که من تا کنون باهاشون برخورد داشتم دارای مشکل ارتباط زبانی بودند ، اینجا بدست آوردن کار جنرال بمراتب سختر از کار تخصصی هست (بیشتر جوانها از زمان دبیرستان بطور پاره وقت در فروشگاهها مشغول بکار میشند و به دو زبان کاملا مسلط هستند چون متولد اینجا و یا بزرگ شده اینجا هستند و رقیب اصلی شما در بدست آوردن کار جنرال ، بچه شما هم فقط در مدت زمان کوتاهی که بین شش ماه تا یکسال طول خواهد کشید همانند این جوانان به زبان مسلط خواهد شد)
3- ایرانیها فقط به بردن (فردی) فکر میکنند نه باختن:
زندگی همیشه برد و باخت هست اینجوری نیست که همیشه شما برنده باشید (بطور مثال شرکت در حراجی آخر فصل پوشاک : قیمتها پایین هستش ولی رنگ و سایز محدود هستش) ، باید ببینید شما در چه موقعیت و شرایطی بودید و چه چیزهایی از دست دادید و چه موقعیتی در کانادا دارید و چه چیزهایی بدست آوردید و یا با تلاش بدست خواهید آورد ، بطور مثال دوستی دارم که خونه و ماشین خوب نداشته ولی اینجا با کار معمولی ، دارای خونه و ماشین هست و راضی ، مسلماً اگر کفه ترازوی شما در ایران سنگین تر باشه ، اینجا دوام نخواهید داشت ولی در صورتیکه مساوی باشه و یا کانادا بهتر باشه اینجا موندگار شده و در صورت تلاش بیشتر ، موفقیت و رفاه بیشتری رو بدست خواهید آورد.
4- متوقع بودن و دارای انتظارات زیاد
همه ما از کشوری مصرفی (ایران) با جایگاه مشخص در دنیا در رتبه بندی های بین المللی زندگی (رشد اقتصادی ، ارزش پاسپورت ، شاخص فلاکت ، درآمد سرانه ملی ، میانگین طول عمر ، شاد بودن ، امید به زندگی ، امنیت اجتماعی ، درمان رایگان ، تجارت آزاد جهانی بدون عوارض گمرکی ، مصرف مواد مخدر ، درصد طلاق و ازدواج ، انگیزه بچه دار شدن و ازدواج در جوانان ، قتل و غارت و قاچاق ، حمل و نقل عمومی ، ...) به کشوری صنعتی (کانادا) با داشتن تجارت آزاد جهانی که در بیشتر پارامترهای فوق در 10 کشور اول دنیا می باشد مهاجرت کرده و یا خواهیم کرد.
ما سریعا یادمون میره از کجا به کجا مهاجرت کردیم و چی داشتیم و چی بدست آوردیم و سریعاً به فرهنگ قبلیمون برمی گردیم که از زمین و زمان ایراد بگیرم و متوقع باشیم.من دوستان زیادی رو میشناسم که فقط اومدند اینجا لندینگ نمودند و برگشتند و کارت پی آر شون هم از طریق دوستانشون براشون پست کردند ، این حرکت جزء متوقع بودن ما ایرانیها چیزی دیگه ای رو به آدم یادآوری نمیکنه ، کسانیکه حق حضور افراد دیگه رو براحتی پایمال کردند و مدت انتظار مهاجرین واقعی رو طولانی تر ...
5- عدم یکپارچگی و اتحاد
به ما کار تیمی و متحد بودن رو به هزار و یک دلیل یاد ندادند و فرهنگ فردگرایی رو یاد گرفتم تا ملی گرایی ، یادمه در ماههای اول حضورم در کانادا یکی از دوستان کلاس زبان فرانسه من که از کشور کوبا با حقوق ماهیانه 10 دلار به کانادا مهاجرت کرد بمن گفت دوستی داره که دنبال کار جنرال هست و متاسفانه انگلیسی و فرانسه خوبی هم نداره ، من گفتم شانس کمی داره تا بتونه پیدا کنه ولی بعد از مدت کوتاهی (کمی هم شانسی) یه کار جنرال در کارخونه گیر آورد و بعد از چند ماه یه کار دیگه با حقوق ساعتی 17 دلار که حقوق نسبتا خوبی در استان کبک هست بعلت اینکه کارفرما هموطنش بود.شما تعداد صفحات فیس بوک با یک موضوع مثلاً در خصوص کبک رو ملاحظه کنید براحتی از این از هم کسیختگی مطلع خواهید شد.
نکات مثبت کانادا از نگاه من :
1- اینجا با تلاش به همه چیز خواهید رسید و بدون تلاش هم زنده خواهید بود و زندگی خیلی ساده خواهید داشت و محتاج نخواهید شد.(این جمله رو دوست من که بعد از سه سال حضور در کانادا و کسب شغل مدیریتی در تورنتو ، بمن در موقع ورودم متذکر شد که اینجا بزرگترین فرقش با مهین عزیمون اینکه اگه از راه درست تلاش کنی ، موفق خواهی شد)
2-ارزش پولی بالای کانادا (من سکه یک دلاری ضرب شده در سال 1976 در دست مردم دیدم و پیش خودم نگهش داشتم و سکه یک سنتی نیز هنوز در حال چاپ شدن حتی بمیزان محدود ، سال 2011 رو من دیدم و اینکه قیمتها هنوز با سنت در اجناس درج می شود)
3-اینجا خبری از بوق زدن برای یک خانوم نیست ، بعلت امنیت بالای کانادا شما نگرانی از دیر آمدن خانم ، خواهر و مادرتون ندارید ، قمه کشی ، اربده کشی ، زور گیری ، و دعوا خبری نیست.(من در یکسال گذشته یک مورد دعوا هم ندیدم و فقط یکبار یه شخص مست در فروشگاه اونهم بدون سرو صدا دیدم که سکوریتی فروشگاه سریعا وارد عمل شد و از فروشگاه خارج نمود)
4-اینجا تحصیلات رایگان بشما ارایه میشه و تحصیلات تکمیلی بدون کنکور و با پرداخت وام و بورس (حداقل 700 دلار در ماه)
5-هزینه نگهداری بچه شما (مهد کودک خصوصی یا دولتی ) ، دندانپزشکی ، چشم پزشکی و بلیط مترو دولت متقبل میشه و ماهیانه 550 دلار به ازاء هر بچه بشما پرداخت میکنه (سن بچه که افزایش می یابه این مبلغ کاسته میشه و در 18 سالگی قطع میشه) و نیز دولت اقدام به گشایش حساب مشترک با والدین میکنه برای آتی فرزندان شما
6-هزینه داروی های درمانی شما بیشتر از 82 دلار در ماه رو دولت متقبل میشه
7- دارای تورم زیر 2 درصد در سال است
8-آرایشگاهها و باجه بلیط بخت آزمایی در تصرف افراد مسن خصوصاً خانومها هست (نشادهنده امید به زندگیشونه) و خبری از آرایش دختران جوان نیست.
9-....
راهکار پیشنهادی:
1- بهترین کمک کننده بشما خودتون هستید ، اونهم با یادگیری خیلی خوب زبان فراسنه و انگلیسی قبل از ورود به کانادا (مونترال) و انگلیسی (سایر استانها) است نه برنامه ریزی جهت شرکت در کلاس زبان در کانادا ، در صورت عدم یادگیری خوب ، ضمن از دست دادن موقعیتهای شغلی ، دلار ، نه تنها کار جنرال هم پیدا نخواهید نمود ، در تربیت فرزندانتون هم مشکل خواهید داشت.(بچه ها در منزل با دوستانشون به زبان فرانسه و انگلیسی صحبت خواهند نمود) اینکه شما با کمک وکیل ، دوست و ... و بدون دانش زبان اقدام به مهاجرت کرده و یا خواهید نمود نکته منفی شما بوده و مطمین باشید در کانادا کسی به یاری شما نخواهد اومد.کسیکه نمی تونه یک فایل معمولی رو تکمیل کنه چطوری میتونه بر مشکلات اینجا بدون دانش زبان فایق بشه.
2- کار جنرال در کانادا سختی های خودشه داره ، بقول قدیمیهای اینجا ، شما به اندازه ساعتی 100 دلار براشون کار میکنید تا بشما 10 دلار تقدیم کنند ، پس در صورتیکی بر روی کار جنرال تمرکز نموده اید ، توقع کار راحت نداشته باشید.(شما در فروشگاهها اصلا صندلی نمی بینید و تمامی افراد بصورت ایستاده خدمت رسانی می کنند)
3- سطح توقع شما از کانادا بایستی تعدیل بشه وگرنه از سیستم مترو مونترال که در دهه 50 میلادی ساخته شده است انتظار دارید که در تمامی ایستگاهها دارای آسانسور و پله برقی باشه ولی از فرودگاه امام که بتازگی افتتاح شده انتظاری ندارید که یک تونل ورودی و خروجی برای مسافرین هواپیما داشته باشه و با اتوبوس باید تردد کنید و پله نوردی (من از مصاحبه استانبول که برگشتم اتوبوس مسافرین رو پشت دربی پیاده کرد که قفل بود و اتوبوس سریع رفت به امان خدا و مسافرین 15 دقیقه پشت دربهای بسته انتظار کشیدند و در انتها با سر و صدا یک نفر اومد و درب رو باز کرد) جالب هست دوستان وقتی براشون مثال میزنم میگند اینجا کاناداست و باید همه چیز درست باشه!!!! اینکه شما نصفه شب میرید بیمارستان و انتظار دارید پزشک متخصص خبر دار جلوی شما ایستاده و منتظر ورود شما باشه ، نه تنها اینجا بلکه در بهترین بیمارستانهای خصوصی پایتخت سرزمین مادریمون هم ، توقع زیادی هست (فقط کافیه به یکی از بیمارستانهای خصوصی نزدیک محل خودتون مراجعه و این مورد رو سوال کنید که آیا پزشک متخصص در هنگام شب در بیمارستان حضور داره؟؟؟؟)
4- تکلیف خودتون رو با خودتون روشن کنید ، در کانادا دنبال چه چیزی هستید و یا بطور علمی تر "هدف دار باشید" ساختمانهای شیک و نوساز و بلند مرتبه و پول فراوان بدون زحمت و مالیات ندادن !!! در اینصورت کشور عزیزمون بهترین مکان دنیاست برای زندگی (دوست من مونترال رو به این علت انتخاب کرده که اینجا یکی از مراکز اصلی ساخت بازی های کامپیوتری در دنیاست و بخاطر همین در 5 سال آخر ایران ضمن تقویت زبان فرانسه ، برنامه نویسی بازی رو بصورت خودجوش یاد گرفته با توجه به نبود این رشته در ایران و فقط بعد از سه ماه حضور در مونترال و بدون مدرک و تجربه کانادایی و فقط با ارسال یک رزومه با حقوق خیلی خوب مشغول بکار شد)
5- تغییر نوع نگاه و زاویه دید خودمون به زندگی : مثلا بنظر من خدا باید مردم یه کشور خیلی دوست داشته باشه که بهشون برف و بارون ارزونی کنه که منابع زیر زمینی آب آشامیدنی شون تکمیل باشه که فقط ده درصد منابع آب آشامیدنی دنیا در استان کبک باشه (مطابق بعضی ابراز نظرهای سیاستمدارها ، جنگ جهانی سوم برای آب آشامیدی خواهد بود با توجه به گرم شده زمین) پس برف و بارون دلیل بر بدی کانادا نمیتونه باشه ، شما با پوشش مناسب سرما رو حس نخواهید نمود.
6- انتخاب افراد موفق در زندگی : یادش بخیر بهترین مدیر و مشاور من بمن گفت "اگه میخواهی رقاص بشی ، باید مایکل جکسون بشی در غیر اینصورت رقاص شدن هدف تو نیست و فقط برای سرگرمی تو خواهد بود و طبیعتا ازش نمیتونی کسب درآمد کنی و ..." افرادیکه بعد از چند سال حضور در کانادا هنوز با فراگیری زبان مشکل دارند نمی تونند برای موفقیت شما ، الگو باشند.
7- توصیه های دوستان در خصوص کانادا رو همیشه گوش داده و بررسی کنید و بدون بررسی نه چیزی رو رد و نه چیزی رو قبول کنید.
8 -اطلاع از قوانین و مقررات موجود در کانادا : اینکه شما برای دلایل مختلف همانند پا شکستگی و ... به اورژانس زنگ میزنید ، باید اطلاع داشته باشید که بستگی به اولویت اورژانس بودن مریضی شما ، بشما رسیدگی خواهد شد و کانادا به ازای هر شهروندی ، آمبولانس در اختیار نداره و در صورتیکه کارمند اورژانس تشخیص بده که شما خودتون میتونستید به بیمارستان مراجعه کنید ، حتما قبض مرتبط به خدمات اورژانس نیز دریافت خواهید نمود (حداقل 200 دلار) تا یاد بگیرید که اورژانس برای مریضیهای اورژانس هست نه پا شکستگی (در خصوص مریضیهای اورژانس مثل سکته ، رایگان و سریع بشما رسیدگی میکنند)
9- در خصوص ادامه تحصیل خوب مطالعه کنید در صورتیکه هدف شما از تحصیل ، جذب بازار کار شدن در کانادا هست ، بایستی به بازار کار رشته تحصیلی خود کاملا تسلط داشته باشید و از آن آگاه باشید.اینجا لزومی نداره همون رشته تحصیلی در ایران رو ادامه بدهید ، شما میتونید براحتی با دوره های کوتاه مدت یکساله نیز جذب بازار کار شده و با حقوق مناسب مشغول بکار شوید.جهت اطلاع از مدرک مورد نیاز هر شغلی (دیپلم ، فوق دیپلم ، لیسانس ...) به سایتهای کاریابی همانند سایت رسمی کاریابی دولت کبک مراجعه و فقط با یک ماه بررسی متوجه مدرک مورد نیاز و نیز بازار کار آن رشته خواهد شد.
مطالب مشابه :
دانلود کلیپ دعوا با قهمه شیمشیر دختر در تهران
باشگاه خبرنگاران الهه - دانلود کلیپ دعوا با قهمه شیمشیر دختر در تهران - دختر,پسر,باشگاه
محاکمه جوانی که با شمشیر گردن مقتول را زده بود
به دلیل سه فقره محکومیت کیفری دایر بر نزاع دسته جمعی، اخاذی و قمه کشی دعوا کردن با
اینجا و اونجا - دلایل نارضایتی و عدم موفقیت ایرانیان مقیم کانادا
قمه کشی ، اربده کشی ، زور گیری ، و دعوا خبری نیست.(من در یکسال گذشته یک مورد دعوا هم
قداره کشی اراذل بیخ گوش مردم
آنچنان گلایه ها درشت بود که حتی سرو صدا و عربده کشی و قمه که سرانجام و دعوا انجامیده و
امیر کبیر پس از شنیدن خبر ابقای شاهزاده موثقالدوله به حکومت قم،
وی دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از خود آنها با هم دعوا دارند و نوکری که
رمان ستاره ای که ستاره بود - 4
سرشو تکون داد و گفت : دوره قمه کشی سر اومده همونجا ایستادم ، داشت با پسرا دعوا میکرد
شرح آنچه این چند روز گذشت....
ملت هم همه داشتن آمار مکان قمه زنی رو از نکنه و مثله چند ساله قبل هر شب دعوا و چاقو کشی
برچسب :
دعوا قمه کشی